کیمیای مردم سالاری
علی رضا جباری (آذرنگ)
•
نمی توان مردم سالار بود؛ اما از امکان تحقق خواست ها، آزادی ها و حقوق مردم کشور در هر سطح، بی هیچ حصر و استثنا، جلوگیری کرد یا به هر شکل و شیوه ی ممکن، از جمله با نفی آزادی ها، برخورد خشونت آمیز با مردم، هجوم به کشورهایی دیگر، به تامین منافع شخصی و گروهی خویش در پهنه ی تقابل با توده های محروم مردم کشور و جهان دست یازید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۹ آذر ۱٣٨۹ -
۱۰ دسامبر ۲۰۱۰
دشوار است بتوان دردنیای سده های بیستم وبیست ویکم واژه ای آرمانی تر و پرکاربردترازواژه مردم سالاری (دمکراسی) یافت. شماری بسیاراز جوامع، دولت ها، تشکل ها، حزب ها و سازمان ها درگستره ای به پهنای جهان خود را خواستاروهوادارمردم سالاری و پیرو سرسخت اصول آن می شناسند و می شناسانند و برخی ازآن ها حتی واژه ی مردم سالاری (دمکراسی) را آذین نام خود ساخته اند. جریان های رقیب سیاسی هر یک خویشتن را مرجع و پا یگا ه آن می خوا نند و حریفان را به نقض اصول آن متهم می کنند. درمیان این چنین انبوهه ی وانمودها، ادعاها، گفتا رها، نوشتارا و اتهام زنی ها چگونه می توان به تصویری از واقعیت ناب نمایانگرمردم سالاری فراگیر در پهنه ی عملی و نظری رسید؛ برآن چنگ زد و ازآن دربازسازی و بهسازی وضعیت بحرانی و رو به زوال جهان امروز بهره جست.
در این جا طرح چند سوال مربوط به موضوع بحث می تواند راهگشا و سودمند باشد:
۱. آیا مفهوم مردم سالاری همان آزادی های صوری بی بند وباراست که به هفت تیرکشی درمکان های گوناگون اجتماعی، ازجمله درمدارس برخی کشورهای مدعی مهد دمکراسی بودن می انجامد؟
۲. آیا معنی آن آزادی ویترینی رای گیری و رای دهی به دفعات بسیار، بدون توجه به زمینه ها و پیش شرط های فرهنگی این اقدام یا انجام هزینه های بسیار برای تبلیغات انتخاباتی یا خریدن آرای مردم؟
٣. آیا برقراری اصول دمکراسی در یک کشوربدون توسیع آن به سراسر جهان، وتامین منافع دولتی وخصوصی اشخاص و گروه های اجتماعی معین به پیشبرد مردم سالاری درسطح جهانی کمک می کند؟ (البته با توجه به این فرض منطقی که " فرض محا ل محا ل نیست"، زیرا آن کس یا گروه که مردم سالاری همه بشری را پاس ندارد، چگونه ممکن است از پی گرفتن منافع ناروای فردی و گروهی خود به سود برقراری مردم سالاری در کشورش نیز چشم بپوشد؟).
۴ . آیا این مفهوم همانا نفی هرگونه آزادی اجتماعی، از آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی اجتماعات وتظاهرات بدون حمل اسلحه، آزادی مذهب وعقیده و... دیگر آزادی های مصرح در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و ملحقات آن به بهانه ی تامین حقوق انسانی ملل است؟
۵. آیا حمله ی کشوری به کشوردیگروکشتن مردم آن، به بهانه ی ترویج و گسترش اصول مردم سالاری وسرکوب دیکتاتورمنشانه ی ملل در سطح جهانی به راستی به پیشبرد دمکراسی درجهان کمک می کند؟ چگونه می توان مدعی ضرورت بی دولتی و کاهش نقش دولت دراداره کارها و تملک دارایی ها شد و همزمان با آن به افزایش نقش سازمان های دولتی یا شبه دولتی به صورت پنهان وعیان دست یازید؟ به طورخلاصه و خلاصه چگونه گمان می کنند که می توان
با فزونی نقش دولت به بی دولتی و جامعه ی بی دولت رسید؟
۶. آیا تحمیل فرضی خواست و آرمان اکثریت جوامع به اقلیت ها یا تحمیل اراده ی" اقلیت اقتدارگرا" به " اکثریت خاموش" با زور سرنیزه و با تهدید وارعا ب آنها نمایشگر دمکراسی است؟
۷. و سرانجام آیا بدون تامین آزادی های دمکراتیک می توان به تامین حقوق دمکراتیک دست یافت؟ یا به وارون، می توان بدون کوشش در تامین حقوق دمکراتیک به آزادی های مردمی رسید؟ به بیان دیگر آیا حقوق و آزادی های دمکراتیک مستقل از یکدیگراست؟
پاسخ۱. درجوامع سرمایه داری روندی وارون آنچه گفتیم، یعنی برترشمردن آزادی های مردمی برحقوق مردم، یعنی عدالت اجتماعی را مشاهده می کنیم. این احترام به آزادی ها نیز(آ) مشروط است. برای نمونه می توان ازمحدودیت فعالیت حزب کمونیست آمریکا که در طول تاریخ آن کشور پیوسته تداوم یافته است و دردوران سیاه مک کارتیسم به اوج خود رسید یا د کرد؛ (ب) افراط گرای است. و نشانه های این افراط گرایی را درآزادی حمل جنگ افزار و فعالیت آزادانه ی گروه های فاشیست و شبه فاشیست وآزادی بی کران
مالکیت خصوصی ابزارتولید، به بهای بهره کشی بیرحمانه ازکارگران و زحمتکشان می توان یافت؛ (پ) پیروقدرت سرمایه و استوار برپایه ی توان مالی سرمایه است. بجزآنچه که پیش ازاین درباره ی فعالیت حزب کمونیست در آمریکا گفتم، ازهزینه ی کلان تبلیغات انتخاباتی و کانالیزه کردن آرای رای دهندگان در راستای رای دادن به نامزدهایی از پیش تعیین شده از احزابی معین وبرخوردارازامکانا ت کلان تبلیغی می توان نام برد.
پاسخ ۲. آموزه های سوسیالیستی مردم سالاری را برساخته از دوعامل: حقوق و آزادی های دمکراتیک، به سان عامل هایی تفکیک ناپذیرازیکدیگرمی دانند؛ به بیا ن آنها این دو عامل برخوردارازپیوند دیالکتیکی با یکدیگر وهر یک دردیگری تاثیر گذارند؛ اما دولت های سوسیا لیستی آن چنان که شایسته ی پاسخگویی به این آموزه ها بود، به این پیوند عضوی توجه نشان ندادند و با تبیین اصولی دگرگونی ناپذیر ومبتنی بر فزونی نقش دولت، تا پیش از آمادگی ورود به مرحله ی کمونیستی گذر، به نیت تامین حقوق مردمی جامعه ازوجه وعامل آزادی های مردمی رو برتافتند. و حاصل این کار محصورماندن در
اصول نظری وعملی خودشان بود که نمی توانست حاصلی جز تک صدایی درجامعه و بی توجهی به آرای" اقلیت " یا به دیگر بیان "اکثریت خاموش جامعه" داشته باشد. نتیجه ی ناگزیراین روند نیزفروپاشی ناگزیرجامعه ی "واقعا موجود سوسیالیستی" بود.
بهانه ی دولت های سوسیالیستی دراین زمینه نیز ضرورت رویارویی با دنیای سرمایه وامکان نفوذ اندیشه های سرمایه داری به دنیای نوساخته و به ناگزیرتثبیت- نیافته ترسوسیالیستی بود. دولت های پیرو "سوسیالیسم واقعی" یا "سوسیالیسم واقعا موجود" در عرصه ی عمل به ضرورت آزادی دمکراتیک کم بها دادند و آن را قربانی حقوق دمکراتیک کردند.
برقراری سرمشق مردم سالاری برپایه ی آموزه های بنیانگذاران سوسیالیسم علمی می توانست مبنای مناسب و روای برپایی جامعه ی سوسیالیستی باشد که متاسفانه چنین نشد.
پاسخ ٣. مدعای منادی و طلایه دارمردم سالاری جهانی بودن، مدعایی است که هم "امپریالیست ها" و هم کشورهای گام نهاده به "سوسیالیسم واقعی" به آن دست یازیده اند؛ من نوشتم که هیچ یک ازاین کشورها (در پهنه رقابت جهانی خود، به بهانه ی" گسترش دمکراسی درجهان") یا به بهانه ی دفاع دربرابر"هجوم امپریالیستی"، در راستای تحقق مردم سالاری واقعی و تمام عیارنکوشیده اند یا دراین راه کوششی نا بسا وبیش از آن نااثربخش داشته اند. حضوربی رحم ترین و فاسد ترین دولت های خودکامه، تمامت خواه و اقتدارگرا و انواع گوناگون کودتاگران نظامی در کشورهایی که نوعی مردم سالاری را، اگرنه به طور کامل، تجربه می کرده اند درکنارکشورهای بلوک غرب وحضور نظامی برخی ازکشورهای بلوک شرق،به بهانه ی دفاع ازدولت های نه چندان مردم سالار کشورهای پیرامونی، به درخواست خود آن دولت ها، گواهی بر این مدعاست.
اکنون می رسیم به اینکه کشورهایی که خود هنوزهم مردم سالاری را به گونه ای تمام عیارو آرمانی یا حتی در محدوده ی امکانات وشرایط موجود خویش تجربه نکرده اند وکوششی مجدانه وهدفمند در راستای تحقق آن نشان نداده اند کدام سرمشق واقعی را دارند که بخواهند به کشورهای پیرامونی خویش ارائه دهند؟ آیا این امکان وجود نداشته است که با تبادل تجربه ها ی جهانی درپهنه های برنامه ریزی و عدالت اجتماعی ازیک سو وآزادی های مدنی ازدگرسوی، به جای افزایش دم افزون مسابقه ی تسلیحاتی، بتوان گام هایی جدی تر و صبورانه تردرراستای تحقق مردم سالاری جهانی برداشت؟
بی تردید منظورم عدول کشورهای بلوک شرق از اصول بنیانی سوسیالیسم و چشم پوشی کشورهای بلوک غرب ازاصول سرمایه داری نیست. تبادل نیک خواهانه و پیوسته این تجربه ها می توانست هم ازتنش های گسترده و پرهزینه ی بین المللی بکاهد وهم هریک ازاین کشورها و بلوک ها را درشناخت دیگری یاری دهد و به مثابه ی عاملی مکمل درتوسعه و کمال یابی هریک به کار آید و به نوبه ی خود به برقراری مردم سالاری همه بشری یاری رساند.
وجود کشورهایی همچون اسراییل، عربستان سعودی، مصر، قطر، امارات متحد عربی، عراق، پاکستان، افغانستان و... درآسیا، اوگاندا، آفریقای جنوبی پیش ازاستقلال، زیمبابوه ی پیش ازاستقلال، لیبریا، آفریقای مرکزی و کنگوی کین سازا و... درآفریقا و بیشتر کشورهای آمریکای لاتین پیش ازانقلاب های رهایی بخش ملی، و پیش ازهمه شیلی پس از سرنگونی آلنده، دومینیکن دوران تروخیو، و... درکنار کشورهای بلوک غرب و برخی از کشورهای پیرو سمت گیری سوسیالیستی در سه قاره ی در مجموع کمتر توسعه یافته تر و پرجمعیت تر: آسیا، آ فریقا وآمریکای لاتین گواه براین مدعاست.
نبودن سرمشق واقعی و تمام عیاردمکراسی درسراسرجهان، پس ازقرن ها داعیه ترویج دمکراسی ودفاع ازاین آرمان ارزشمند جهانی، ازهمین بی اعتمادی ها، تنش ها و مسابقات جهانی تسلیحاتی سر برزده است.
پاسخ ۴. درجوامع واپس نگه داشته شده وتوسعه یا بنده دولت ها مدعی ضرورت تحمیل قدرت برمردم به گونه ای ناگزیرند و براین باورند که جواهع این کشورها هنوز رشد و بلوغ بسنده برای حکومت برخود را ندارند و ازاین رو حکومتگران باید برای جلوگیری ازلغزش مردم ( براساس اصل خودکامگی، تمامت خواهی یا اقتدارگرایی ) برآنان حکومت کنند.
بیشتراین جوامع به دلیل بی بهره ماندن ازتوان خلاق ذهنی اکثریت کنشگر جامعه، ونیزمحدود ماندن به توان ذهنی و قدرت عمل انحصاری خویش، به ناگزیرتکیه گاه (ها ی) خارجی متکی می مانند و به گونه ای فزاینده ازکشورهای پیشرفته فاصله می گیرند. کشورهای توسعه یابنده بربایه ی همین دلایل پیوسته پهنه ی رقابت جنگ افزاری کشورهای پیشرفته ی صنعتی اند، وبراسا س نیاز طبیعی خود به این کشورها از استقلال سیاسی، صنعتی و نظامی بی بهره اند. به همین سبب بیشتر کودتاها در کشورهای توسعه یابنده و عقب نگه داشته شده رخ می دهد، و به دلیل کاستی امکان رشد و نبود آزادی، این کشور ها کمترین مردم سالاری ممکن را تجربه می کنند و دولت ها استقرار و اجرای قوانین آشکارا ضد مردم سالاری را در زیر لوای دمکراسی به خورد
مردمشان می دهند.
پاسخ ۵. می دانیم که باورهای سرمایه داری وهمچنین آموزه های سوسیالیستی، هریک به شیوه ی خود، منادی کاستی نقش و وظیفه ی دولت درراستای تحقق مردم سالاری اجتماعی اند که به زعم آنها این آرمان سرانجام باید درسطح جهانی استقرار یابد.
بی تردید تنها راه استقرار این مفهوم دمکراسی تمام عیارهمانا گسترش هدفمند و فراگیر فرهنگ مردم سالاری در همه ی جوامع بشری و سرانجام درجامعه ی همه بشری است. مردم جوامع بی فرهنگ یا کم فرهنگ پراکنده درسراسرجهان چگونه می توانند حتی معنی و مفهوم مردم سالاری را دریابند تا چه برسد به این که بخواهند آن را تجربه وتمرین کنند.
این را نیزمی دانیم که کشورهای بلوک "سوسیالیسم واقعی"، پیش از فروپاشی، و کشورهای صنعنی سرمایه داری در طول تاریخشان از استقرار آزادی ها ی انکارناپذیر بشری، تا آنجا که با منافع و نیاتشان در تضاد بوده، جلوگیری می کرده اند.
در این راه بوروکراسی تک حزبی حاکم در کشورهای پیرو "سوسیالیسم واقعی"،
به بهانه ی دفاع از آرمان های سوسیالیسم یا دولت های "امپریالیستی " به بهانه ی "دفاع از آرمان دمکراسی" یا گاه به طورعریا ن به بهانه ی" دفاع از منافع خود"، به جا ی کوشش در برقراری دمکراسی واقعی و جامعه ی بی دولت به صورت ابزار سرکوب و ماشین جنگی طبقات و اقشارحاکم در کشورهایشان در آمده اند. گسترش مسابقه ی تسلیحاتی، پیش ازفروپاشی بلوک سوسیالیستی و استقرارنیروی نظامی و تحمیل جنگ بر کشورهای پیرامونی ، درهر دو بلوک و بیشتردربلوک غرب، گواه براین مدعاست. و بی تردید این شیوه های نظامی گرانه ی خشونت آمیز کمکی به استقراردمکراسی واقعی و دنیای دمکراتیک یکپارچه نمی کند، چون دردرجه اول سهمی عمده از ثروت ملل را درمقیاس جهانی به مصرف فعالیت های تبلیغاتی، تسلیحاتی و جنگ طلبانه می رساند که ممکن بود این هزینه های نجومی هم در راه هم سطح کردن وارتقای سطح فرهنگ جهانی به کار رود و هم به نوبه ی خود به تبادل تجربه های توسعه و تکامل جامعه ی بشری کمک کند.
پاسخ ۶. با وجود تاکید برجامعه ی بی دولت و بزرگ داشت آیین مردم سالاری درهمه ی نظام های اندیشگی مطرح جهان نو، کمابیش همه ی دولت ها به ترتیبی خود را نه درخدمت مردمی که به آن ها رای داده و یا نداده اند، بلکه سرورآنان می شمارند. و وظیفه ی خود را درهمین جایگاه به انجام می رسانند. به همین دلیل دراغلب کشورهای هرسه بخش از جهان، به ویژه کشورهای توسعه نیافته و عقب نگه داشته، دولت هایی برسرکارند که دست کم درمدتی که برپایه ی قانون اساسی کشورشان برسرکارند و نیزاراده ی نظامی را که برپایه ی قوانین دردست اجرا درآن برمردم حکم می رانند برآنا ن تحمیل می کنند. این اقدام را آنا ن تحت عنوان هایی همچون اخلال درامنیت کشور، تبلیغ علیه نظام وعناوینی دیگرازاین قبیل انجام می دهند که این گونه عنوان ها ی جرم با تعریف دولت و وظیفه ی آِن به لحاظ ماهوی ناسازگاروبه منزله ی قراردادن هرم اقتداربرراس آن است. بدین معنی که درآن حقوق و آزادی های دولت برآمده ازمتن مردم وبرای خدمت به آن را مقدم برحقوق وآزادی های خود مردم، یعنی موکلان اصلی دولت، می شناسانند.
وبدین سان به درستی معلوم است که دولت خود منشا اقتدار، ونه خا دم توده ها ی مردم کشور، از کار درمی آید و این خود نفی تمام عیار مفهوم مردم سالاری وتهی کردن آن ازمحتوا ی واقعی است؛ چه با صفت دینی، چه با مفهوم سوسیالیستی و چه با محتوای سرمایه دارانه باشد.
درچنین جهانی مردم سالاری به سان مفهومی نه مطلق، کامل یا قطعی، بلکه
نسبی، ناقص واعتباری ازکاردرمی آید؛ بدین معنی که دمکراسی دینی تا آن اندازه از دمکراسی نشان می یابد که روایتی ازدین به سان فرمان خداوند که با آزادی ها و حقوق انسانی فردافرد مردم سازگارباشد و مانع تحقق اراده ی آنان نشود؛ و با این عامل بنیانی مردم سالاری ناسازگاردرنیاید در آن حاکم باشد؛ مردم سالاری سوسیالیستی تا آنجا معتبرمی ماند که علاوه برحقوق دمکراتیک آزادی های مردمی را نیزمنظورنظرداشته باشد؛ و دمکراسی سرمایه سالارانه تا آنجا به مفهوم واقعی دمکراسی نزدیک می شود که حقوق دمکراتیک مردم و مفهوم انسانی عدالت اجتماعی را برای همه ی مردم کشورتامین کند.
نتیجه اینکه، نمی توان مردم سالار بود؛ اما ازامکان تحقق خواست ها، آزادی ها و حقوق مردم کشور در هر سطح، بی هیچ حصر و استثنا، جلوگیری کرد یا به هر شکل و شیوه ی ممکن، از جمله با نفی آزادی ها، برخورد خشونت آمیز با مردم، هجوم به کشورهایی دیگر که گاه در دوردست ترین مکان نسبت به کشور مهاجم قرار گرفته اند، به تامین منافع شخصی و گروهی خویش در پهنه ی تقابل با توده های محروم مردم کشورو جهان دست یازید.
پاسخ ۷. بی تردید بدون تامین آزادی های دمکراتیک مردم هر کشور و سراسر جهان نخواهند توانست به حقوق دمکراتیک خود برسند؛ همان گونه که بدون تحقق حقوق دمکراتیک مردم نیزتحقق تمام عیارآزادی های دمکراتیک ممکن نیست. نخست اینکه مردم باید ازآزادی اندیشه و بیان، مطبوعات، اجتماعات و تظاهرات و دیگر آزادی های جامعه ی شهروندی بهره مند شوند تا بتوانند درسایه ی ارتقای فرهنگی درکشورشان حقوق مردمی خویش را دریابند تا به مددآن بتوانند درجهت تحقق آنها به گونه ای که شایسته ی جامعه ی مردم سالار باشد اقدام کنند و آنها را ازدولت ها یشان بخواهند. دوم اینکه مردم باید ازحداقل حقوق شهروندی خویش، و از حداقل مواهب زندگی برخوردارشوند و بتوانند بدون بیم از تهدید جان، مال و ناموسشان به کوشش در راه تحقق آزادی های دمکراتیک دست زنند. هر یک از این دوعامل که در زیرسلطه و سیطره ی دولت های مستبد، تمامت خواه و اقتدارگرای درهر نقطه از جهان نفی شود، پیشرفت فراگیردر همه ی وجوه زیست اجتماعی نیازمند هزینه های مادی ومعنوی فراوان خواهد بود که بارسنگین این هزینه را هم دولت ها وهم ملت ها بر دوش خواهند کشید و چه بسا که رسیدن به این هدف های دوردست نیازمند مدت زمانی طولانی و مبارزه ای دشوار باشد.
انقلاب اطلاع رسانی در دنیای امروزامکان ارتقای آگاهی های همه بشری را به گونه ای نامحدود فراهم کرده و جهان پراکنده وپرفاصله ی دیروزرا به صورت دهکده ی جهانی درآورده است. نمونه ی چشمگیرانقلاب انفورماتیک که ما دردنیای سده ی بیست و یکم شاهد آنیم، انتشاراسناد رسمی سیاسی- دیپلماتیک وزارت خارجه آمریکا درسایت ویکی لیکس است که حقایق اوضاع جهان را، درست پس از وقوع آن و نه سی سال پس از آن که عرف سازمان مرکزی اطلاعات آن کشور است، در معرض افکارعمومی مردم جهان قرار داد. بازداشت مسوول سا یت ویکی لیکس که به افشای این اخبار دست اول و فراگیر سیاسی- دیپلماتیک نهاد اصلی دیپلماسی آمریکا دست زده بود؛ بازداشت و زندانی کردن وب نگاران کنشگرحقوق مدنی درکشورهای نامردم سالار جهان و مسدود کردن وب سا یت ها یی که درجهت تحقق آزادی های دمکراتیک مردم گام بر می دارند، به مثابه ی رویارویی مستقیم با دستاوردهای انقلاب جهانی اطلاع رسانی است. دولت ها می کوشند که با تمام توان در تقابل با ارزشمندترین فراورده ی دانش بشری برآیند و دانش را با دانش و به بیان دیگربا "ضد دانش" سرکوب کنند؛ اما دانش انسانی، به مثابه ی شگرف ترین دستاورد زندگی و تمدن نوع بشرسرکوب نا پذیر و محدود ناشدنی است و هرروزمحصولی تازه تر و کامل تردراختیاراو قرارمی دهد.
کیمیای گرانبهای مردم سالاری سرانجام با هیبت پهلوانی خویش به خدمت انسان یگانه درخواهد آمد و درراه نیکروزی و ارتقای مادی و معنوی او به کارخواهد رفت، هرچند که او درتحقق این آرمان راهی دشوار وپرفرازو نشیب را در پیش رو داشته باشد.
علی رضا جباری (آذرنگ)
|