مانا نیستانی، حقوق بشر و باقی قضایا
مریم اصلانی
•
حوادث اخیر آذربایجان به دنبال کاریکاتور جنجال برانگیز مشهور، برای کشور ارمغانهای مهمی داشته است. در نوشتار سابق، به برخی از درسهایی که میتوان از این حوادث آموخت اشاره شد. تعقیب حوادث بعد از آن هم نکات آموزنده یی دارد که در اینجا به اختصار به آنها اشاره می شود امید اینکه این بحثها در تعمیق مباحث مفید باشند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱٣ خرداد ۱٣٨۵ -
٣ ژوئن ۲۰۰۶
حوادث اخیر آذربایجان به دنبال کاریکاتور جنجال برانگیز مشهور، برای کشور ارمغانهای مهمی داشته است. در نوشتار سابق، به برخی از درسهایی که میتوان از این حوادث آموخت اشاره شد. تعقیب حوادث بعد از آن هم نکات آموزنده یی دارد که در اینجا به اختصار به آنها اشاره می شود امید اینکه این بحثها در تعمیق مباحث مفید باشند.
۱. دستگیری کاریکاتوریست و توقیف روزنامه آسان ترین کار ممکن بود که حکومت دست به آن زد و با این کار تلاش کرد تا قضایا را به روزنامه و کاریکاتور آن تقلیل دهد. به جای آن که به اصل و منشأ حوادث توجه کند. زیرا هر عاقلی می داند که یک کاریکاتور، چنین عکس العملی را نمی توانست داشته باشد. حکومت تلاش کرده تا با پاک کردن صورت، حل آن را به تأخیر اندازد. این خود یکی از آفات فکری ایرانیان است که آسان ترین تحلیل (تئوری توطئه) را انتخاب می کنند تا زحمت تفکر و تدبر و تدبیر را از خود کم کنند.
۲. عکس العمل در برابر دستگیری کاریکاتوریست از سوی مراجع و روشنفکران قابل تحسین بود (چند وبلاگ برای آزادی آنها تأسیس شد). اما هنگامی که می بینیم این هموطنان در مقابل کشته شدن بیش از ده تن از هموطنان شان لب به اعتراض نمی گشایند، در باب دستگیری بیش از دو هزار تن سکوت اختیار می کنند و به بیانیه های کلی و کم محتوا اکتفا می کنند. آدمی گمان می برد که این کشور هیچگاه اصلاح شدنی نخواهد بود. هموطنان عزیز! دموکراسی و حقوق بشر گزینشی و مختص گروه و دسته حامی نیست. ما تا زمانی که از حقوق همه هموطنانمان (و دیگر ابنای بشر) نتوانیم؛ فارغ از دین، زبان، و قوم و عقیده و... دفاع کنیم، نخواهیم توانست، دموکراسی و حقوق بشر را پیاده کنیم.
٣. بیانیه ها و اعلامیه های چندی از سوی احزاب و گروههای داخل و خارج منتشر شدند که جز معدودی از آنها همگی بر مطالب کلی و عمومی اکتفاء کرده بودند. اینان تلاش کرده بودند خود را در کنار حرکت آذربایجانیها و یا در کنار احزاب خود ببینند. در این خصوص باید گفت که حرکت آذربایجانیها اساسا حرکتی سیاسی نبود. حتی یک شعار علیه رژیم و حکومت در بین شعارها به چشم نمی خورد. این حرکت را می توان جنبشی پست مدرن دانست که فرهنگی، غیر سیاسی، بی رهبری متمرکز و مشخص با هدف اصلاحات در عرصه فرهنگ، به اجرا در آمد. بنابر این اگر فعالان سیاسی و احزاب سیاسی می خواهند آذربایجانی ها و ترکها را در کنار خود ببینند، باید برنامه های مشخصی ارائه دهند و موضع خود را در مقابل مطالبات مطروحه به وضوح بیان کنند. آنچه تا امروز دیده شده کلی گویی و شعار است. ما از این شعارها خسته شده ایم. راستی آذربایجان سر ایران باشد، پرچم غیرت ایران باشد، و ... چه دردی از ما را دواء می کند. این دلخوشکنک ها و بازیهای لفظی در نزد مردم پشیزی ارزش ندارد. این افتخارات را از ما سلب کنید. حقوق زبانی و فرهنگی ما را بدهید. از این پس، هر گروه و حزبی که در این باب نظر خود را به وضوح اعلام نمی کند، موافق وضع موجود و تداوم ستم فرهنگی کنونی به حساب خواهد آمد و نباید انتظار حمایت ترکهای ایران را داشته باشد.
۴. در جریان این حوادث، علی رغم سانسور حاکم در ایران، برخی از رسانه ها، بالاخص سایت های ایرانیان خارج از کشور، به شکلی غیر عادی، عملکرد مثبت تری داشتند. مایلم در اینجا از سایت اخبار روز به دلیل انعکاس مطالب این قلم، بی هیچ آشنایی و صرفا جهت تعمیق مباحث، تشکر کنم و همین طور بابت ایجاد فضای بازی برای مباحثات و انعکاس صحیح اخبار و مطالب مربوط به حوادث اخیر.
مریم اصلانی
دانشگاه تهران
|