اگر دین ندارید آزاده باشید*


فیروز نجومی


• نهادین ساختن عاشورا به نفع پایداری و حفظ سلطه دین است که در قشری بنام عالم و فقیه جلوه یافته است. عقل و خرد و دانش آنان، چالش ناپذیر بوده است. در واقع عاشورا یکی از وقایع مهم تاریخی ست که حوزویان، از پائین، روضه خوان و طلبه گرفته، تا بالا فقیه و مجتهد، آنرا فرصتی میبینند برای تجدید و ترمیم سلطه دین و شریعت اسلامی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲ دی ۱٣٨۹ -  ۲٣ دسامبر ۲۰۱۰


در ماه محرم، تکرار این موضوع شاید زیاد زیانبار نباشد که دیگر نمیتوان از کنار واقعه عاشورا به سادگی گذشت. چرا که عاشورا بیشتر و عمیقتر از هر نهادی در ذات ما کاشته شده است. حتی آنانی هم که خود را سکولار میدانند و به رسالت و امامت هم اعتقادی ندارند، به سختی میتوانند از ستایش قهرمانی و بزرگ منشی امام حسین خود داری کنند. بعضا حتی تا آنجا به پیش میروند که او را آزادیخواه هم میخوانند. بهمین دلیل برآنند که نباید قهرمانی ، مقاومت و ایستادگی او در برابر "ظالم " را ناچیز و کم اهمیت شمرد. نهاد عاشورا یکی از عواملی بود که در واژگونی نظام شاهی نقش اساسی بازی کرده است. هم اکنون نیز میتواند بر علیه نظام ولایت بکار گرفته شود و از تاثیر آن بهره بر گرفت.

باور به مظلومیت و شهادت حسین در برابر ظالم را باید باوری مشترک در جامعه دانست که همه اقشار و طبقات مختلف را برغم اختلافات مادی و معنوی شان، به هم پیوند میزند. چرا که اسطوره سازان دینی، از امام حسین شخصیتی فرا زمینی و اسطوره ای ساخته و شک و تردید و نقد و بر رسی واقعه عاشورا را دشوار و نا ممکن نموده اند. دین و آزادی در امام حسین تبلور یافته و ستیز و خصومت ماهوی شان بگونه ای سحر انگیز ناپدید میشود. که او جان شیرین خود و خانواده اش را بیدریغ فدای رستگاری بشریت مینمایند. بعضا معتقدند که سرنوشت حسین از پیش تعیین شده بوده است و عاشورا تقدیری ست که خواست و طراحی الله است. یعنی که ارتقاء امام حسین به یک اسطوره، نزدیک و یا مظنون شدن به واقعه عاشورا را نا محتمل میسازد.

این اسطوره سازی را بوضوح میتوان در مطلبی که در باره ی "پیام عاشورا " در سایت پایگاه حوزه انتشار یافته است، مشاهده نمود. سایت حوزه از عاشورا چنان سخن میراند که امام حسین به عمد و بنا بر تدبیر قبلی و بر اساس رسالت و مسئولیتی که نسبت به بشریت احساس میکرده است، عاشورا را بوجود آورده است. که بنا بر تحلیل نویسند سایت پایگاه حوزه پیام سرنوشت ساز خود را به مردم ابلاغ نماید. اما شاید شرایطی که در آن امام حسین پیام خود را ابلاغ میکند از خود پیام ها مهمترند. آن لحظه ی سرنوشت ساز را که به کشتار عاشورا می انجامد، نویسنده سایت حوزه چنین توصیف میکند:

"از اینرو امام العارفین سید الشهداء(ع) که همراه پاکباختگان دین خدا به صحرای کربلا آمده بود، در آفتاب سوزان ظهر عاشورا همچون نگین انگشتری در محاصره دشمنان اسلام و قرآن قرار گرفت. در آن موقعیت دشوار که زنان و اطفال خردسالش در معرض اسارت وحشی ترین سفاکان روزگار قرار داشتند، در خیمه هایشان حتی قطره ای آب یافت نمی شد و فریاد «العطش » کودکان از هر سو به گوش می رسید، حسین بن علی - علیهما السلام - با دلی آرام، قلبی مطمئن و روحی بلند در برابر همه سردمداران کفر و مزدورانشان ایستاد و پیام عاشورا را چنین ابلاغ کرد."

که بنابر تحلیل گر سایت پایگاه حوزه عبارتند از پیام "آزادی،" "اقامه نماز،" "ایستادگی در برابر باطل،" " تسلیم محض در برابر حق -جل و علا."   

به عبارت دیگر، شرایط دشوار و دلخراشی که حسین در آن قرار گرفته است، او و کنش وی را اسطوره ای میسازد، یعنی مصون از نقد و چند و چون نموده و مقاومت در برابر پذیرش آن را در هم می کوبد. نه اینکه کشتار کربلا بازتابنده ی خشم و خشونت و بیرحمی نیست؟ اما باید اعتراف کرد که در آن دوران، جنگ قبیله ای و کین خواهی خانوادگی، یک رسم و سنت بوده است. پدر بزرگ امام حسین، محمد، پیامبر اسلام، پیوسته به قبایل دیگر حمله میکرد. پس از غارت و کشتار مردان، زنان و فرزندان مغلوب را باسارت خود در آورده و دختران و زنان سران آنها را به مالکیت خود در میآورد. این سنتی بود که نظام خلافت بخوبی به اجرا در آورده و دامنه اسلام را تا سر زمینهای دور گسترانده بود. بنا براین عاشورا نه پدیده ای ست افسانه ای و نه اسطوره ای. ده ها هزار وخیم تر از آن را مسلمان هر روزه تجربه میکنند. در نظام ولایت برای خانواده های زندانیان سیاسی، هر روز روز عاشورا ست. اگر امام حسین مسلح به شمشیر بود و در نبرد و در دفاع از خود جان می بازد، قربانیان قتل های زنجیره ای، و کشتار جمعی در زندانها در سالهای ۶۷-۶۶، چشم بسته و دست بسته بخاک خون خود غلتیدند.
هر روز هزاران بیگناه به خاک و خون کشیده میشوند. تاکنون هیچیک از علما و فقها کشتار بی گناهان، یعنی آنان که در بوجود آوردن شرایط موجود نقشی نداشته اند، را محکوم نکرده اند. نظام ولایت نیز بسیار مفتخر است که ادامه امامت است و به پیروی از امام حسین با شیطان و باطل دست بیعت نمیدهد و وارد در مذاکره و مصالحه با دشمن نمیشود.

آنچه واقعه ی عاشورا را ، برغم خشم و خشونت آن، به واقعه ای عادی تبدیل میسازد، جنگ بر سر قدرت است. اسطوره ی عاشورا، از گذشت ۲۰ سال تحمل حکومت معاویه و سکوت امام حسین در تمام آن دوران سخنی بمیان نمی آورد. اشاره ای هم به ساخت و پاخت امام حسن با معاویه در آن زمان، نمیشود. این بدان معناست که پس از مرگ برادر بزرگ و درگذشت معاویه، خلیفه ی مسلمین است که امام حسین در مدینه از بیعت با دستگاه معاویه سر باز میزند و به بهانه دعوت مردم عراق از مدینه بآن سوی حرکت میکند. فرمانروایی آن دیار را حق مسلم خود میدانست. اگر این حرکت را سر آغاز حرکت امام حسین که بعاشورا در صحرای کربلا ختم میشود بدانیم، حرکتی ست نه در سوی تغییر روابط ظالم و مظلوم. نه سرنگونی ظالم و بر قراری حکومت مظلوم. پیامبر اسلام نه تنها دست به چنین امری نزد بلکه آنرا نظامند نمود. الله را از آسمان بزمین کشاند و خود را جلوه آن ساخت و همگان را بضرب دوگانه ی شمشیر و شریعت به تسلیم و اطاعت وادار نمود. نه در کلام الله است و نه در سنت پیغمبر، منع فرمانروایی و فرمانبرداری، قبح نظام ارباب و رعیتی، عبودیت و بندگی. در شریعت اسلام ظلم وقتی صورت میگیرد که شک و تردید ی نسبت به میل و اراده الله در ذهن آدمی جان بگیرد. این کنش به شرک میانجامد و کنش گر را مشرک مینماید. یعنی محارب میشود و منافق. از آنان ظلم بر میاید و ظالم میشوند. ظلمی که بر امام حسین رفته است و انگیزه قیام او بوده است در واقع، محروم ساختن او از قدرت است. او خود را وارث واقعی خلافت و شایسته فرمانروایی میدید. زیرا که او فرزند دخت پیامبر اسلام بود و همسر وی، علی، نخستین فردی که اسلام آورده بود.

در مسیر خود بسوی کربلا بسیاری از افراد قبیله و خیر خواهان و بزرگان به امام حسین اخطار کردند. پند دادند که نباید چندان به دعوتنامه های عراقی ها بخصوص مردم کوفه اعتماد نمود. که آنها به پدر و برادرت خیانت کرده اند. اما او وقعی به گفته ی آنان ننهاد به آن دلیل که احساس میکرد محروم ساختن نوه ی پیغمبر، ظلم است و باید با آنکس که این ظلم را روا داشته است، یعنی با ظالم به نبرد برود. بنابراین نبرد امام حسین را در روز عاشورا هرگز نمیتوان بازتاب اراده ی معطوف به برانداختن نظام ظلم و ستمگری، نظامی که پیامبر اسلام خود بجای نهاده بود، خواند. همه شواهد تاریخی از رضایت نسبی مردم در دوران خلافت حکایت میکند. زیرا که در خلافت نرمش ها و ظریف کاری هایی در امر حکمرانی راه یافته بود که در ادامه ی سنت پیامبر بود. یعنی در بکارگیری شمشیر و شریعت حزم و احتیاط نشان میدادند. معاویه دست به نابودی دشمنان خود نمیزد، دشمنان خود را تطمیع میکرد. همین کار را هم با امام حسن کرد که در پی مرگ پدر دعوی امامت در سر میپروراند. آنچه عمر حکومت معاویه را طولانی ساخته بود، تدبیر معاویه در مشاوره بود و مذاکره. بهمین دلیل توانسته بود که قدرت را در دست خود نگاه دارد و توسعه ی اسلام را ادامه دهد.

پیام چارگانه عاشورا نیز برغم ظاهرشان، در سوی حفظ و نگاهداری نظام فرمانروایی و فرمانبرداری ست نه واژگونی آن. اما نویسنده حوزه از تعهد امام حسین به آزادی در واپسین لحظات زندگی چنان سخن میراند که حسین نه در راه الله و تسلیم به اراده او - که وارث قدرتش ساخته بود، جان خود و خانواده و همراهان ش را فدا ساخته و به شهادت رسیده است، بلکه حسین شهید راه آزادی بوده است. وی مینویسد که:

"آن حضرت نزدیک ظهر نیز پیام آزادی را تکرار کرد و فریاد برآورد: هیهات منا الذله، هرگز تن به ذلت نمی دهیم و زبونی و خواری از جمع ما دور است."

آری امام حسین چیزی کمتر از خلافت را دون شان خود میدانست. برای فرزند پیامبر دوری از مسند فرماندهی بدون شک هم طراز حقارت بود و خواری. اما در همان حال تعهد خود به آزادی را در وخیم ترین و دلخراش ترین شرایط همچنانکه نویسنده توصیف میکند بار دیگر به مردم ابلاغ میکند.

در آخرین لحظات که پیکر پاره پاره اش بر روی زمین افتاده بود، خون خدا از رگهای بریده اش بیرون می زد و آن نامردان از خدا بی خبر سمت خیمه گاهش یورش می بردند، در زیر لب آنان را به آزادگی فرا خواند و چنین زمزمه کرد:

"یا شیعه آل ابی سفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم تخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم; (۴) ای پیروان خاندان ابوسفیان، چنانچه دین خدا را کنار گذاشته اید و از روز رستاخیز نمی هراسید پس در دنیای خویش آزاده باشید.".

این عبارت را باید یک عبارت اسطوره ای دانست زیرا که آزادی را هم طراز دین و شریعت اسلام میخواند. یعنی که بشریت آزادی را باید در دین اسلام جستجو نماید. که این یک واقعیت تردید ناپذیر است که دین اسلام مهد آزادی است، آزادی اما در تسلیم و اطاعت. درست است اسلام آزادی را بیش از هر چیز دیگری ارج مینهد زیرا که آزادی در بندگی است و عبودیت. بی دلیل نیست که عبارت آزادیخواهانه امام حسین بر سر در حسینه ها و مساجد از جمله حسینیه ارشاد نیز نقش بسته است.

در این عبارت امام حسین دشمنانی را مورد خطاب قرار میدهد که بندگی و عبودیت خود را نسبت به الله روزانه بجا میآوردند و با نام الله آغازمینمودند و به اتمام میرساندند، هر کاری را ازجمله حکومت و برقراری نظم و انضباط شریعت. مسلم است که بنده نیز میتواند آزاد باشد بمعنای جوانمرد، دارای ظرفیت گذشت و سخاوت. امام حسین بدشمنان خود میگوید حال که نوه ی پیغمبر الله را از حکمرانی محروم میکنید و به امامت به مثابه ادامه رسالت اعتقاد ندارید، میتوانید جوانمرد باشید و شمشیر خود را به سوی خلافت نشانه روید. این در حالی است که خود شمشیر بر کشیده و آماده ی ریختن خون آنان تا آخرین قطره ی خون خود میشود، یعنی آماده ی نبردی میشود که در آن پیروزی نیست. تحلیل گران عاشورا بر آنند که با شهادت به معنای پیوستن به نیستی است که میتوانی هستی بدهی به آرمانی، مهم نیست که آن آرمان تسلیم و اطاعت است و عبودیت و بندگی. و وا نهادن خود مختاری و آزادی، برجسته ترین خصلت انسانی.

امام حسین در حالیکه پیام آزادی را ابلاغ میکند، در همان حال با اقامه نماز در اثنای جنگ، پیام عبودیت و بندگی را نیز در برابر الله صادر مینماید. چون بر آن تصور بود که ریختن خون دیگران تا آخرین قطره خود و خانواده اش، بر دشمن سفاک خود فائق آمده و همچون اسطوره ای زندگی ابدی مییابد. پیام اقامه نماز، پیام حقارت است و خواری، گویی که غفلت از رکوع و سجود و اعتراف به ناچیزی خویش، خشم الله را بر میانگیزد و دروازه دوزخ را برویت میگشاید. تعهد امام حسین به عبودیت و بندگی، در واقع پیام سوم عاشورا را که بنا بر قول نویسنده سایت پایگاه خوزه ، مبارزه بر علیه باطل است، مورد شک و تردید قرار میدهد.

مسلم است که نهادین ساختن عاشورا به نفع پایداری و حفظ سلطه دین است که در قشری بنام عالم و فقیه جلوه یافته است. عقل و خرد و دانش آنان، چالش ناپذیر بوده است. در واقع عاشورا یکی از وقایع مهم تاریخی ست که حوزویان، از پائین، روضه خوان و طلبه گرفته، تا بالا فقیه و مجتهد، آنرا فرصتی میبینند برای تجدید و ترمیم سلطه دین و شریعت اسلامی، برای قراری نظام فرمانروایی و فرمانبرداری. آنها که میدانند، یعنی آنان که علم و دانش الهی را مالک خود دانند، فرمانروا و اربابانند و آنها که ندارند رعیت اند و بنده. بنابراین، عاشورا را باید جلوه ای از ایدئولوژی فرمانروایان و ارباب ان خواند. عاشورا سالانه جان تازه ای در باورها و ارزش ها و نهاد های دینی، میدمد و به نظام تسلیم و اطاعت،عبودیت و بندگی، تداوم می بخشد.

*نقل به مضمون از امام حسین که در وا پسین لحظات عاشورا بزبان رانده است.

"پیام عاشورا" در سایت پایگاه حوزه در پیوند زیر ملاحظه فرمایید
http://www.hawzah.net

فیروز نجومی
fmonjem@gmail.com