لعنت‌اباد


همن سیدی


• خانواده علی صارمی حق ندارند تن سرد عزیزشان را لمس کنند، حکومت عدل علی از تجمع خانواده‌ای بر مزار جان‌باخته‌ای می‌هراسد. اخر، ان جان‌باخته خود بر مزار جان‌باخته‌گان دیگری تجمع کرده بود، چه جرم سنگینی، اعدام کافی نیست باید ممنوع‌الدفن هم شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۱ دی ۱٣٨۹ -  ۱ ژانويه ۲۰۱۱


۱- خانواده علی صارمی حق ندارند تن سرد عزیزشان را لمس کنند، حکومت عدل علی از تجمع خانواده‌ای بر مزار جان‌باخته‌ای می‌هراسد. اخر، ان جان‌باخته خود بر مزار جان‌باخته‌گان دیگری تجمع کرده بود، چه جرم سنگینی، اعدام کافی نیست باید ممنوع‌الدفن هم شود. همین چند ماه پیش مادر فرزاد کمانگر از دراغوش‌کشیدن تن بی‌جان فرزندش محروم شد، درست در همان روزها بود که مادران امریکائی‌ را برای دراغوش کشیدن فرزندانشان به هتل استقلال دعوت کرده بودند، حکومت عدل علی !

۲-بعضی‌ها خاوران را اولین گور دسته‌جمعی اعدامی‌های سیاسی می‌پندارند اما سالها قبل از ان، صدها قربانی امپراطوری جدید اسلامی، در گورهائی بی‌نام و نشان در کردستان دفن شدند، در مکان‌هائی که تنها شماری از جلادان نشانی‌شان را داشتند، انجاها را لعنت‌اباد نامیده بودند، چه نام با مسمائی! هزاران داغدار می‌بایست به هر دری بزنند، حرف هر بی‌وجدانی را باور کنند، سراغ هر ادرسی را بگیرند که گویا کسی شنیده است که چند کس دیگر گفته‌اند که نیمه شبی، چند کامیون سپاهی، اجسادی را اینجا چال کرده‌اند، در حین جستجو هم خبر می‌رسید که نه، فرزندتان زنده است، کسی شنیده‌ است که چند کس دیگر گفته‌اند که انها را در فلان زندان دیده‌اند و باز امیدی در دل‌های شکسته و شایدی برای معجزه‌ای و اما باز، در پی ناامیدی دیگری، تازه شدن ‌غم مرگی به همان تازگی اولین غم.

٣- یکی از این لعنت‌ابادها در بین قروه و همدان واقع شده بود، سال ۷۷ پیرزنی را جستجو کنان در ان بیابان دیده بودند که در سوال نخست به غریبه گفته بود که کیفم را اینجا گم کرده‌ام ولی پس از کمی اطمینان، با دست و شانه و چانه لرزان، داستان گم‌شدن ۱۶ سال پیش فرزندش را تعریف کرده بود.
نگارنده به یاد دارد که در پی اعدام های دسته‌جمعی در مهاباد، پس از روند کشنده شوق‌ها و ناامیدی‌های چند باره، خانواده قربانیان را از مهاباد به دامغان تبعید کردند تا هم زندگی در حیاط مدارس و ادارات را تجربه کنند و هم برای مدتی مسئولین از پرس و جوی انها اسوده شوند ، اخر یکی از مسئولین مهاباد هم داغدار بود، یکی از برادرهایش را در جنگ با دمکرات ها از دست داده بود و تلافی اعدام ۵۹ جوان و نوجوان هم دل او را خنک نکرده بود. برادر او ، برادر او بود!

۴- همین چند روز پیش دیکتاتور سابق ارژانتین به خاطر جنایت‌هایی که در دهه هفتادو هشتاد میلادی انجام داده بود به جرم جنایت، قتل، شکنجه و تجاوز مجرم شناخته شد و بدون تخفیف به ابد محکوم شد. لحظه قرائت حکم دادگاه دیدنی بود، پیرمرد جنایتکار تکان وحشتناکی خورد، هراسی در نگاهش و هلهله شادی هزاران داغدار. جالب انکه همه دیکتاتورها- بدون استثنا - خود را استثنا می‌پندارند!

۵- اثری ماندگار از استاد عبدالله پشیو که سالها قبل از سقوط دیکتاتور عراق، برای جانباخته‌گان راه ازادی سروده بود البته با ترجمه‌ای نادقیق از نگارنده:

گر هیاتی به سرزمینی سفر کند
تاج گلی را نثار "سرباز گمنام" می‌کند
اگر فردائی، کسانی به سرزمین من پای گذارند
اگر سراغ ارامگاه سرباز گمنام را بگیرند
خواهم گفت: بزرگواران!
در کرانه هر رودی
بر سکوی هر مسجدی
بر درگاه هر منزلی، هر کنیسه‌ای ، هر اشکفتی
بر ابرسنگ هر کوهساری
زیر درخت هر دارستانی
در این سرزمین
بر روی هر وجب خاکی
زیر هر اسمان سقفی
تنها سری فرود ارید
و...
تاج گل را بگذارید


همن سیدی
٣۱ دسامبر ۲۰۱۰