امام خالق «خاوران» بود
یک یادآوری به مناسبت تجلیل بی دریغ آقای کروبی از آیت اله خمینی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱٣ دی ۱٣٨۹ -  ٣ ژانويه ۲۰۱۱


آقایان کروبی و موسوی، و خانم زهرا رهنورد زیر تیغ حکومت کودتا هستند. حکومت علیرغم آن که شب و روز تکرار می کند «جریان فتنه» شکست خورده، اما شب و روز خواب همین «جریان فتنه» را می بیند و برای شکست آن می کوشد. برخی گزارش ها حاکی است کودتاچیان عزمشان را جزم کرده اند موسوی و کروبی را دستگیر کنند.
دفاع از موسوی و کروبی در برابر حکومت کودتا دفاع از جنبش مردم است و همه ی نیروهایی که این جنبش را در یک ساله و نیمه گذشته به رسمیت شناخته اند، معترض به تمام فشارهایی هستند که علیه این دو از سوی مقامات حکومت اسلامی وارد می آید.

دفاع از موسوی و کروبی در برابر کودتاگران، موافقت با آن چه می گویند نیست. طیف گسترده ای از نیروهای اپوزیسیون با ارزیابی های غیرواقعی آقایان از جمله از نقش آیت الله خمینی و ارزیابی از دهه ی اول حکومت اسلامی مخالف هستند. حتی این پیشنهاد که فعلا این موضوعات مسکوت بماند، مورد توجه قرار نگرفته و آقایان موسوی و کروبی در هر فرصت با دفاع از آن چه آقای خمینی انجام داده است، نه تنها گفته های امروز خود را به زیر سوال برده اند، بلکه خنجری را درست در قلب هزاران هزار مبارز و آزادی خواهی که در «دهه ی طلایی» از استبداد خونین آقای خمینی زیان دیدند، فرو می کنند. سیاست فقط منطق نیست، احساس هم هست. نمی توان با احساس نسلی زخم خورده و قربانی داده بازی کرد و به خشن ترین وجهی این احساسات پاک را زیر پا گذاشت و از آن نسل انتظار داشت که در برابر این پایمال شدن احساس و بالاتر از آن حقیقت، ساکت بنشیند. ظاهرا آقای کروبی قصد ندارد، از این توهم پراکنی نسبت به آیت اله خمینی و پایمال کردن احساسات یک نسل و خاک پاشیدن بر چهره ی حقیقت دست بردارد. وی در نامه ای که اخیرا در پاسخ به تهمت های جریان کودتا نوشته به بی سابقه ترین ستایش ها از آقای خمینی دست زده است. آن چه او درباره ی آقای خمینی گفته است، تحریف واقعیات است. در سه مورد یادآوری های زیر را لازم می دانیم:

آقای کروبی گفته است: «اگر ایشان زنده بودند در مقابل برخوردهای ناصواب دانشگاهیان و حکم های ناعادلانه زندان و محرومیت و تعلیق از تحصیل برای دانشجویان و اساتید و در یک کلام زیر گیوتین گذاشتن نهاد علم و دانش چه می کرد؟»
ما شهادت می دهیم: آقای خمینی وقتی زنده بود، «انقلاب فرهنگی» را به راه انداخت. دانشگاه را تعطیل کرد. چندین دانشجو را که به دفاع از استقلال و آزادی ساحت دانشگاه برآمده بودند، کشت. هزاران دانشجو را از دانشگاه اخراج کرد، به زندان افکند و مجبور به تبعید ساخت، صدها استاد کارآزموده را از حضور در دانشگاه ممنوع و محروم ساخت و سیاه ترین دوران حیات دانشگاه را در تاریخ کشور ما بر آن تحمیل کرد و علم و دانش را «زیر گیوتین» گذاشت.

آقای کروبی گفته است: «از یاد نبرده ایم بعد از اشغال سفارت آمریکا، اولین اقدام امام دستور آزادی زنان حاضر در سفارت اشغال شده آمریکا بود. اگر امام زنده بود آیا در مقابل حرمت شکنی زنان در جامعه اسلامی و زندانی کردن مادران و کتک زدن وحشیانه زنان و دختران در خیابان و بریدن احکام سنگین برای آنها سکوت می کرد؟»
ما شهادت می دهیم، زمانی که آقای خمینی زنده بود، هر روز دهه ی سیاه شصت و دوران طلایی آقایان، با سلب آزادی و شکنجه و اعدام زنان ایرانی همراه بود. در دوران آقای خمینی و به دستور او به زور حجاب بر سر زنان کردند، آن ها را از مشاغل اجتماعی به کنج خانه ها راندند، به امید و آرزوی آنان خیانت کردند. هر کس را مقاومت کرد به زندان انداختند. در زندان ها دسته دسته به زنان و دختران جوان تجاوز کردند، آن ها را اعدام کردند و روز بعد با یک شاخه نبات به درب خانه هایشان رفتند...
بسیاری از زندانیان سیاسی زن در دهه ی شصت در این مورد شهادت داده اند.

آقای کروبی گفته است: «در تصورم نمی گنجد اوج خشونتی که بتواند در نظام اسلامی در عرض چند روز حداقل ۴ جوان را زیر شکنجه به مرگ بکشاند؛ اگر امام زنده بود آیا لکه ننگی به نام کهریزک بر پیشانی نظام می نشست؟»
ما شهادت می دهیم که امام خالق «خاوران» و ده ها گورستان بی نام و نشان در شهرستان ها بود. در دوران او، در عرض چند روز، نه چهار جوان که صدها زندانی سیاسی اسیر و بی گناه را به جوخه های اعدام سپردند، آن ها را دست بسته از زندان ها به بالای چوبه های دار فرستادند و در گورهای جمعی دفن کردند و گورهایشان را از خانواده ها و مردم پنهان کردند و هنوز هم که هنوز هست، فرزندان و شاگردان امام حاضر نیستند مهر سکوت دربرابر این جنایت از لب بردارند و توضیح دهند بزرگترین کشتار جمعی زندانیان سیاسی در ایران چرا و به چه دلیل و چگونه در زمان آقای خمینی اتفاق افتاد؟

آن چه امروز آقای خامنه ای و پیروانش و جریان کودتایی از کشت و کشتار و سرکوب مردم و نقض حقوق اساسی آن ها می کنند، همه در دوران امام خمینی پایه گذاری شد. تا این حقیقت پذیرفته نشود، تا مردم هنوز با خیال «جمهوری اسلامی با قرائت رحمانی» فریب داده شوند، هیچ گشایشی در افق جنبش آزادی خواهانه در ایران پدید نمی آید.
نمی توان با سجده ی یک دیکتاتور، به مبارزه با دیکتاتور دیگری برخواست.