باز هم در دفاع از سوسیالیسم!
با تاملی در متن "هدفمند کردن یارانه ها، ادامه سیاست تعدیل ساختاری" - جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت (داخل کشور)
نامی شاکری
•
تاسف بار است که دوستان چپ ما هنوز "جریانات سال گذشته" را موضوعی مستقل از "طبقات" تلقی می کنند. آیا واقعا ارتباطی بین کودتای ۲۲ خرداد پارسال، سرکوب نیروهای دمکراتیک جامعه با اجرای "برنامه هدفمندسازی" نمی بینند؟ آیا این برنامه مستلزم جامعه ای تک صدایی نبود که در آن حتی نمایندگان مجلس جرات کنند حرف از اعدام مخالفان اجرای "برنامه هدفمند سازی" بزنند؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱٨ دی ۱٣٨۹ -
٨ ژانويه ۲۰۱۱
اول: با کمال تاسف بسیاری از دوستان چپ نیز، نقد اقتصاد یارانه ای را با گزاره های لیبرال آغاز می کنند: "... در عین حال نمی توان منکر آن شد که نظام اقتصاد یارانه ای، مردم را تنبل، تن پرور، رانت خوار، دلال صفت و... بار می آورد و روحیه تولیدی را از بین می برد..." یا: "گفتیم و به تکرار هم می گوییم، که اقتصاد یارانه ای مردم را تنبل، تن پرور، رانت خوار، دلال صفت و... بار می آورد و..." انصافا در این نزدیک یکصدسال و در هر دوره ای که منت پرداخت سوبسیدهای کلان بر سر مردم گذاشته شده است، (پیش و پس از انقلاب) بجز "قوت لایموت" چه چیزی نصیب مردمی شده است که از بام تا شام سخت و جدی کار کرده و زحمت کشیده اند؟ این صفات را آقایان سرمایه به مردم می نهند تا آن "چندرغاز"ی را که خارج از سازوکار "بازار" نصیب مردم می شود، از دستشان به درآورند. دوستان چپ چرا؟ با باور به این گزاره ها که "اجرای قانون هدفمند سازی" و حتی حذف یارانه ها کاملا مشروع و قابل دفاع است. دوستان چپ چرا یک معضل اقتصادی به نام "الگوی مصرف" را با یک گرایش اقتصادی با ماهیت "لیبرال" همسان می گیرند؟ همین نان که به زعم آقایان چون در مصرف آن اصراف می شود، محکوم به حذف یارانه و عرضه به قیمت های جهانی است، در بسیاری از خانواده ها، قوت اصلی است. (دوستان چپ که از قیمت برنج و گوشت و... در ایران آگاهند!)
دوم: از دیگر شعبده های آقایان سرمایه و سمپاتیزان های نظریه پردازشان برای خالی کردن جیب مردم، دمیدن در شیپور ناکارآمدی بنگاه های اقتصادی دولتی و حراج آنها در بازار به بخش خصوصی "زیرک و بالیاقت" است. آقایان فراموش می کنند یا خود را به فراموشی می زنند که اگر کمک های هزارمیلیارد دلاری از جیب مردم آمریکا نبود، در اقتصاد آزاد و توسعه یافته ای مثل آمریکا، تنبان به پای آقایان زیرک و بالیاقت جنرال موتورز و فلان بنک آف آمریکا و... نمانده بود. اتفاقا بنگاه های اقتصادی بخش خصوصی و تابع سازوکار "بازار" ناکارآمدند. تجربه اقتصادی یکصدسال اخیر تمام جهان نشان می دهد که هر وقت جوامعی دچار چالش های جدی و ناچار از مراقبت بیشتر و دقیق تر از منابع اقتصادی شان شده اند، بازار آزاد را تعطیل و به اقتصاد متکی به برنامه ریزی و مدیریتی دولتی روی آورده اند؛ حتی اقتصادهای کلاسیک سرمایه داری مثل انگلستان! مثل آمریکا! در پنجاه- شصت سال پس از جنگ دوم جهانی هم که شاهدیم اقتصاددان های جایزه نوبلی مدام در حال کشف و شهود راهکارهای دوا و درمان بحران های اجتناب ناپذیر نظام بازار آزادند! نه به آقایان سرمایه، که به سمپاتیزان های نظریه پردازشان باید یادآور شد: آنچه که ناکارآمد است، ماهیت "دولتی" این اقتصادها نیست. ماهیت "غیردمکراتیک" این دولت ها است! دوستان چپ ما نباید درگیر چنین مغلطه هایی شوند.
سوم: در مورد "یارانه" بودن آنچه که دولت ایران از بهای نفت و حامل های انرژی حاصل از آن، به مردم می پردازد باید تردید کرد. "پول نفت" به طور کلی؛ یارانه نیست. نفت "ثروت" مشاع مردم ایران است و استفاده از آن حق "طبیعی" آنهاست. هیچ قانون (سیاسی– اخلاقی) هم وجود ندارد که آن ثروت مشاع را بین ایرانیان ندار و دارا تسهیم کرده باشد. دولت هم وظیفه توزیع این ثروت در بین مردم را دارد. عایدی حاصل از صادرات مازاد مصرف نیز، قاعدتا باید صرف این موارد شود:
۱) هزینه های تولید و توزیع نفت بین مردم و هزینه های صادرات
۲) سرمایه گذاری برای توسعه ی صنایع نفت (بهینه سازی صنایع موجود و بنیادگذاری صنایع جدید)
٣) تامین دیگر نیازهای اقتصادی جامعه، از جمله پرداخت یارانه برای برخی کالاها و خدمات، طبق برنامه های اقتصادی.(از جمله آرد، گندم، برنج، روغن، شیر، شکر، خدمات پستی، هواپیمایی و... که در قانون "هدفمندسازی" تصریح شده است.)
بنابراین آنچه را که "یارانه" و بذل و بخشش از جیب دولت خوانده شده و بابتش به مردم "منت"ها گذاشته می شود باید بکلی مردود دانست.
چهارم: پرداخت "یارانه"، موضوعی ماهیتا اقتصادی است و نه "مالی". انتخاب اینکه چه کالا یا خدماتی باید مورد حمایت "یارانه"ای قرار گیرد نیز، امری پیچیده و در چارچوب سیاست های استراتژیک دولت هاست. هم اکنون حتی در اقتصادهای قدرتمندی مثل آمریکا، اروپای غربی و حتی چین، پرداخت "سوبسید" منتفی نیست. به لحاظ نظری، "یارانه" به کالا–خدماتی که با ملاحظات علمی بسیار انتخاب شده، تعلق می گیرد، نه به مصرف کنندگان. "انتخاب" مصرف کننده مستحق دریافت یارانه آنقدر پیچیده است که آدم سفسطه گر و عوام فریبی مثل آقای احمدی نژاد را وامی دارد که بعد از صرف آنهمه هزینه از منابع ملی برای خوشه بندی، رو به دوربین و خطاب به هفتاد میلیون مردم ایران بگوید: ...آقا اصلا خوشه بندی را ولش کن... یارانه نقدی را به همه می دهیم..." ضمنا آنچه که از منابع اقتصاد عمومی به گروه های اجتماعی نیازمند حمایت تخصیص می یابد، "یارانه" نیست. چیز دیگری است که البته ممکن است شامل یارانه هم باشد.
پنجم: "سیاست تعدیل اقتصادی" جزو برنامه های نهادهای اقتصادی بین المللی و خادم نظام سرمایه داری در چارچوب لیبرالیزه کردن اقتصادی (و به تبع آن، لیبرالیزه کردن سیاسی) جوامع است. حذف یارانه ها (و نه هدفمندکردنشان) جزو مبانی این برنامه هاست. رویکرد جریان چپ به این برنامه ها نه رویکردی "شکلی" در مورد چند و چون اجرا که رویکردی "مضمونی" در نقد بنیادین آنها باید باشد. با انتخاب "مدل توسعه ی اقتصادی" موردنظر است که نوع برخورد به این برنامه ها مشخص می شود. اکثر نقدها در مورد "قانون هدفمندسازی یارانه ها"، نقدهایی "شکلی" متکی به قبول مدل توسعه سرمایه داری است که از آقایان سرمایه و سمپاتیزان های آنها منتظر است. به دلایل متعدد (و کاملا روشن!) با نقدهای مبتنی به توسعه غیرسرمایه داری (با سمت گیری سوسیالیستی) کمتر مواجه هستیم. دوستانی هم که از موضع "چپ"، به برنامه هایی نظیر آزادسازی اقتصاد، حذف سوبسیدها، منع دخالت دولت در اقتصاد و... می تازند، در فقدان برنامه آلترناتیو برای اقتصادهای در حال رشد، ناگزیر به همان جایی می رسند که رقبایشان؛ چرا که ادبیات آنها هنوز آکنده است از بدوبیراه و ناسزا به مفهوم "راه رشد غیرسرمایه داری" و کسانی که آنرا فرموله و به علم اقتصاد ارائه کردند! دوستان چپ ما در این متن نیز علیرغم تاکید بر مواضع "سوسیالیستی"، به "راهکارهایی" ممکن و معقول نایل نمی شوند. آنجا که می پرسند: "... آیا این طرح اساسا درست است؟ آیا زمان مناسبی برای اجرای طرح انتخاب شده؟ آیا مدیریت حاضر توان اجرای چنین کاری را دارد؟.." به نظر من پرسش اول با دو پرسش بعدی در تناقض است. پرسش اول ناظر به ماهیت برنامه و دو پرسش بعدی حاکی از تائید ضمنی ماهیت برنامه و اشکال به اجرای آن است. یا آنجا که این شرایط را برای اجرای برنامه پیشنهاد می کنند: "... فراگیرشدن تامین اجتماعی ...بیمه ی بیکاری تا اشتغال مجدد شامل حال تمامی بیکاران ... کسب حداقل توان لازم برای رقابت تولیدات با کالاهای مشابه خارجی... ارتقاء سطح درآمد مردم تا استاندارهای جهانی... ایجاد شرایط دمکراتیک در کشور... رسیدن به نرخ رشدی بالا... کنترل تورم در حد قابل قبول... ارائه خدمات عمومی مناسب و کم هزینه... " از دوستان چپ می پرسم در جامعه توسعه نیافته ای مثل ایران نیل به همین اهداف در کدام مدل اقتصادی ممکن است؟ سرمایه داری دولتی– نظامی، سرمایه داری لیبرال و یا...؟ نتیجه گیری دوستان چپ در پایان متن هم خالی از مناقشه نیست. آنجا که می نویسند: "... رسیدن به شرایط یادشده می تواند زمینه های لازم را برای حذف تدریجی یارانه ها مهیا سازد و مردم بجای چشم دوختن به کمک های دولتی، از درآمدی کافی و زندگی شاداب و شرافتمندانه بهره مند گردند." بگذارید باز هم به بند ٣ همین متن بازگردم: نفت و عواید ناشی از آن "کمک های دولتی" نیست. اموال خود مردم است و...
ششم: حتی با رویکرد لیبرال (گرایش سرمایه داری در اقتصاد)، اجرای "قانون هدفمندی یارانه ها" در ایران نه مفید است و نه ممکن! مفید نیست برای آنکه در خوشبینانه ترین وضعیت، (با صرفنظر از هزینه های سنگینی که در این چرخه، توسط دستگاه بوروکراتیک بلعیده می شود، از جمله همان یک میلیون نفری که به ادعای دولت برای اجرای برنامه، بسیج شده اند!) آنچه که از این راه درمی آید دوباره به همان مردم باز می گردد؛ که عملی باطل است.
غیرممکن است به دلیل اینکه اجرای برنامه ای با ماهیت "لیبرال" در کشوری مورد تحریم اقتصادی از سوی نهادهای بین المللی لیبرال، شانس چندانی برای موفقیت ندارد. هزینه های اجرای این برنامه در چنین شرایطی تمام فواید احتمالی آنرا به تاراج می برد. در شرایطی که قیمت تمام شده کوچکترین "اقدامات اقتصادی" ، با کارکرد و دخالت عناصر "سیاسی"، بنحو نامعقولی افزایش می یابد، چرا باید همین قوت لایموت را از مردم گرفت؟ توجیهات عامیانه ای مثل قاچاق سوخت یا آب استخر اهالی ثروتمند شمال شهر و... ممکن است چند روزی دهان مردم را ببندد و آفرین و هورایشان را بلند کند، اما چند روز بعد که قبوض آب و برق و گاز به دستشان برسد یا وقت پرکردن باک ماشین ها با بنزین ۷۰۰ تومانی فرا برسد، خواهند دید که شهروندانی از همان اقلیت ناچیز با تبختری بیش از گذشته، پرادوی ٣۰۰۰CC را با بنزین ۷۰۰ تومانی پر کرده و برای شیرجه زدن توی استخری پر شده از آب گرم شده با برق بدون یارانه، در جلو چشمشان، Take Off کرده و به ریش آنها خواهد خندید!
فشارهای اقتصادی، فریب و سرکوب، راهکار هیچ اصلاحی نیست از جمله "اصلاح الگوی مصرف"! مردم اصلاح الگوی مصرف را وقتی جدی خواهند گرفت که بیش و پیش از هرچیز حاکمان ایران را اهل "اصلاح" ببینند و به آن ها اعتماد کنند.
هفتم: دوستان ما می نویسند: "شاید جریانات سال گذشته برای چپ جذابیت زیادی نداشت. ولی بحثی که امروز مطرح گردیده موضوعی طبقاتی است..." تاسف بار است که دوستان چپ ما هنوز "جریانات سال گذشته" را موضوعی مستقل از "طبقات" تلقی می کنند. آیا واقعا دوستان ما ارتباطی بین کودتای ۲۲ خرداد پارسال، سرکوب نیروهای دمکراتیک جامعه با "بحثی را که امروز مطرح گردیده" نمی بینند؟ آیا فکر نمی کنند از جمله علل آن سرکوب، آماده کردن فضای سیاسی لازم برای این "مغولتازی" آقایان بوده؟ اجرای "برنامه هدفمندسازی" آیا مستلزم جامعه ای تک صدایی نبود که در آن حتی نمایندگان مجلس جرات کنند حرف از اعدام مخالفان اجرای "برنامه هدفمند سازی" بزنند؟ فضایی که تنها صدای مخالف در مورد "برنامه هدفمندسازی"، صدای دکتر فریبرز رئیس دانا باشد (که به ضربتی خاموشش کنند)، آیا حاصل "جریانات سال گذشته" نیست؟ و تازه چرا "جریانات سال گذشته"؟ چرا "سرکوب جنبش سبز" نه؟ چرا "کودتای ۲۲ خرداد" نه؟ نکند که بی اعتنایی به ماهیت "جریانات سال گذشته" کم کم واژگان "فتنه سال ٨٨" را نیز وارد ادبیات دوستان چپ کند! باید به یادآورد که دفاع از "آزادی" اگرچه جنبه ای "انسانی" دارد اما ماهیتا "چپ" است و بیش و پیش از هر انگیزه ای با منافع کارگران و غارت شدگان سازگار است. این را اگر از متون چپ و تاریخ این یکصدوپنجاه سال اخیر در نیافته ایم، در همین هجده ماه گذشته باید آموخته باشیم. به ویژه دوستان چپ ما!
نامی شاکری – تهران ۱٨/دی/٨۹
|