در باب سخنان تعجب برانگیز خانم عبادی


اکبر عطری


• خانم عبادی بجای تلاش برای جایگزینی حقوق بشر و دموکراسی، دنبال ائتلاف ضد جنگ بدون توجه به مشکلات حقوق بشری هستند که در این شرایط خواسته جمهوری اسلامی ست و از سوی دیگر بر وقایع تلخ و تکان دهنده میهن چشم بسته اند و در جایگاه تئوریسین و استراتژیست به اظهارنظر علیه دولت آمریکا مشغولند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۶ خرداد ۱٣٨۵ -  ۶ ژوئن ۲۰۰۶


در باب سخنان تعجب برانگیز خانم عبادی
خانم عبادی بجای تلاش برای جایگزینی حقوق بشر و دموکراسی، دنبال ائتلاف ضد جنگ بدون توجه به مشکلات حقوق بشری هستند که در این شرایط خواسته جمهوری اسلامی ست و از سوی دیگر بر وقایع تلخ و تکان دهنده میهن چشم بسته اند و در جایگاه تئوریسین و استراتژیست به اظهارنظر علیه دولت آمریکا مشغولند
اکبر عطری
 
این روزها سخنان خانم عبادی را می خوانم و تعجب می کنم. از این رو   موضع گیریهای ایشان در محافل و مجالس غربی را قابل نقد می دانم هر چند این به معنی نادیده گرفتن زحمات و تلاشهای آن بزرگوار نیست .
قبل از اینکه خانم عبادی برنده جایزه ی نوبل شود به عنوان یک قاضی زن در رژیم گذشته و معترض به نابرابری حقوق زن و مرد و وکیل مطرح بود اما بعد از گرفتن نوبل انتظار می رفت بجای وارد شدن به کشمکش های سیاسی بین محافل اروپایی و امریکایی که هیچ نتیجه و دستاوردی برای حل معضلات جامعه ی ایران ندارد به مساله ی حقوق بشر و دموکراسی در ایران اهتمام بیشتری بورزد. اما بنظر می رسد که چنین انتظاری اشتباه   بوده و ایشان به تدریج از این امکان و موقعیت تاریخی به شکل شایسته استفاده نکردند در شرایطی که مساله ی هسته ای به دغدغه ی جهانی تبدیل شده و دغدغه ی جمهوری اسلامی گرفتن تضمینهای امنیتی (بخوانید عدم اعتراض به وضعیت حقوق بشر و آزادی در ایران) است بجای تلاش برای جایگزینی حقوق بشر و دموکراسی، دنبال ائتلاف ضد جنگ بدون توجه به مشکلات حقوق بشری هستند که در این شرایط خواسته جمهوری اسلامی ست و از سوی دیگر بر وقایع تلخ و تکان دهنده میهن چشم بسته اند و در جایگاه تئوریسین و استراتژیست به اظهارنظر علیه دولت آمریکا مشغولند و عنقریب است که به جمع استشهادیون طرفدار ولایت بپیوندند. ایشان مسایل را بیشتر از منظر یک سرباز آماده جانفشانی می بینند که منتظر دستور فرمانده مافوق است تا برنده نوبل و تلاشگر راه حقوق بشر و دموکراسی .  
البته من، شخصا مخالف شکل گیری جنگ بر علیه ایران هستم. ولی در خصوص نفس برخورد نظامی، نمی توان حکم کلی صادر کرد چرا که اتفاقات ربع قرن اخیر نشان می دهد در مواردی دخالت نظامی ناگزیر هست. برای مثال آنچه که در بوسنی، سومالی و یا افغانستان رخ داد. اما اگر قرار هست ائتلافی شکل بگیرد بهتر هست برای الزام دیکتاتورها به رعایت حقوق بشر و دموکراسی باشد .
نکته ی مهم دیگر این است که همه ی مخالفین جنگ، طرفدار حقوق بشر، صلح و دموکراسی نیستند بلکه آن را ابزاری برای دفاع از استمرار شرایط ظالمانه موجود می بینند. بنابرین همراهی با آنها نمی تواند کمکی به صلح و حقوق بشر نماید .
در حالی که در چند ماه گذشته بخصوص روزهای اخیر بیرحمی و خشونت نظام نسبت به مردم به اوج خود رسیده است. تلاش و پافشاری کارگران برای داشتن سندیکا منجر به سرکوب و اخراج آنها شده و رهبرشان در بازداشت بسر می برد. در اعتراضات هموطنانمان در آذربایجان در برابر ظلم و تبعیض بخاطر سرکوب خشونت آمیز سپاه و بسیج دهها تن   کشته و صدها نفر زخمی و تعداد بیشماری بازداشت شدند که در شرایط بسیار وحشتناکی به سر می برند چرا خانم عبادی در مقابل این حادثه دردناک موضعگیری متناسب با آن نمی کند؟ از سوی دیگر در شرایطی فعالیتهای دانشجویی و زنان بشدت سرکوب و فعالین آنها راهی زندان می شوند. در بلوچستان مردم ستمدیده و معترض به تبعیض را به بهانه ی برخورد با اشرار به خاک و خون می کشند، بانوی نوبلیست ایران مشغول مخالفت با سیاستهای آمریکاست و برای دفاع از سیاستهای مساله دار جمهوری اسلامی ائتلاف تشکیل می دهد و عملا یکی دیگر از سخنگوهای وزرات خارجه دولت احمدی نژاد و حافظ منافع چپاولگران این دیار شده   است و چشم بر جنایات داخل کشور فرو بسته است و در برابر سرکوب و کشتار مردم بیگناه آذربایجان و ناله های مادران ماتم زده سکوت کرده و هیچ اعتراضی نمی کند و این هم از بداقبالی این مردم هست که چشمان تیزبین ایشان زندان گوانتاناما را می بیند اما از دیدن جنایات علیه مردم ایران عاجز هست. سرکوب کردها، اعراب، بلوچها، ترکها، زنان، کارگران، روشنفکران، دانشجویان، روزنامه نگاران و اقلیتهای مذهبی در چشم ایشان به اندازه ی زندان گوانتاناما مهم نیست. ایشان شایسته است بدانند، چراغی که بر خانه واجب هست بر مسجد حرام است. من هم مخالف نقض حقوق بشر توسط هر کسی و در هر جا هستم اما باید توجه کنیم که آن افراد متهم به تروریسم هستند ممکن هست که تعدادی بیگناه هم در بینشان باشد مستحق تر از مردم ایران نیستند و مطمئنا کسانیکه شرایط   زندانهای ایران را تجربه کردند شهادت خواهند داد که گوانتاناما بدتر از ایران نیست و مهمتر اینکه هزاران وکیل و صدها سازمان حقوق بشری پیگیر مساله   آنها هستند و حال این تبدیل شده به یک دکان برای امسال آقای خامنه ای و احمدی نژاد. و بهتر هست که خانم عبادی با آنها همراه نشود. اما در عوض در ایران ما با یک حاکمیتی که متهم به نقض مستمر حقوق بشر و حمایت از تروریسم هست و نخبگان، فعالین حقوق بشری و سیاسی، روزنامه نگاران، دانشجویان و زنان را به بند می کشد، روبرو هستیم .
آیا انصاف هست که خانم عبادی چشم بر این مطلب ببندد و برای خشنودی و کسب وجهه بجای مطالبه حقوق ملت ایران، مثل واعظ ها حرفهایی را بر زبان جاری کند که خوشایند همراهان وی که از سوی پاره ای جریانات سیاسی غربی سازماندهی می شوند، باشد؟ خانم عبادی دائما نظرات شخصی خودشان را از زبان مردم ایران جاری می سازند. ایشان کجا از ناحیه مردم ایران وکالت دریافت کرده اند؟ ایشان در چند مورد هم که وکالت زندانیان سیاسی را بر عهده داشتند با اولین نهیب قاضی مرتضوی میدان را خالی کرده اند. آیا بهتر نیست که خانم عبادی حداقل از زبان مردم ایران سخن نگوید؟چرا که در فراخوان هایی که در   داخل ایران دادند میزان نمایندگی شان مشخص شده است .
ایشان هر روز از جایگاهی حرف می زند که خود بهتر از هر کسی می داند که در چهار چوب دفاع از حقوق بشر و صلح نیست. یک روز ادعای سازگاری اسلام با حقوق بشر را می کنند. در حالی که تا قبل از دریافت جایزه نوبل ایشان از این مسایل سخنی به میان نمی آوردند و اساسا ایشان به عنوان فردی مذهبی و اسلام شناس در جامعه مطرح نبودند . روز دیگر نظریه هانتینگتون را توطئه سرمایه داری و آمریکا معرفی می کنند و معترض دخالت امریکا برای فروپاشی شوروی میشوند. گویا فراموش کرده که این توجه برای تقویت حقوق بشر و دموکراسی در ایران بوده و ایشان از این فرصت برای تقویت آن باید استفاده کند .
آیا تا آلان کسی پرسیده است که چرا خانم عبادی در محافل دانشگاهی ایران ظاهر نمی شود؟ چرا در ایران به حرفهای ایشان کسی وقعی نمی نهد؟ عمده ی وقت ایشان در تورهای با مقاصد خاص ضد آمریکایی سپری شده است .
خانم عبادی بجای تاکید بر رعایت حقوق بشر   و استقرار دمکراسی در ایران از موضع   استشهادیون سخن می گوید و غافل از اینکه این "جمهوری اسلامی" است که   کشور را در آستانه ی جنگ قرار داده   است و این طبیعی ست که دنیا نگران مساله هسته ای ایران باشد .
ایشان می فرمایند که: "ما ایرانی هستیم و به هیچ وجه اجازه نخواهیم داد پای یک سرباز امریکایی به خاک کشورمان برسد... یا اینکه تا آخرین قطره ی خون دفاع خواهند کرد یا اینکه بر صلح آمیز بودن برنامه ی هسته ای ایران پافشاری می کند .
خانم عبادی بنظر می رسد از حمله نظامی هم مانند اسلام شناسی و نظری تئوری پردازیشان شناخت واقع ندارند چرا که اولا   قرار نیست که پای هیچ سربازی به ایران برسد که ایشان اجازه ندهند پای آنان به ایران برسد یا نرسد. در جنگ های جدید ابتدا یورش های گسترده هوایی صورت می گیرد و سربازان هنگامی وارد می شوند که مقاومتها در اثر حملات هوایی از بین رفته است. دوما می بینیم که   غیر از کشورهای دوست و برادر روسیه و چین و ونزوئلا، همه مخالف ماجراجویی جمهوری اسلامی هستند و بر تعلیق غنی سازی توسط ایران پافشاری می کنند بنابراین به لحاظ منطقی ایشان باید از   آقای خامنه ای بخواهد که کشور را گرفتار جنگ و تحریم نکند و دست از ماجراجویی و لجاجت بر دارد و به قوانین بین المللی احترام بگذارد و دغدغه ی جهانی را بر طرف کند و قوانین غیر انسانی را تغییر دهد و اداره ی کشور را به منتخبان مردم بسپارد .
سوما به ایشان نمایندگی مردم ایران را نداده اند که از موضع مردم ایران صحبت می کنند و شایسته است که ایشان نظراتشان را از موضع دیدگاه فردی خودشان بیان کنند .
  چهارم اینکه اگر ایشان بنا دارد جان خود را فدا کند بهتر هست آن را فدای حقوق بشر و دموکراسی و رفع تبعیض در ایران کند و با یک تهدید پرونده های موکلین سیاسی را رها نسازد .
پنجم تا آنجا که معلوم شده هیچکدام از دولتمردان اصلاح طلب حتی خاتمی از برنامه ی هسته ای ایران اطلاع کامل   نداشت من نمی دانم   ایشان از کحا به این اطلاعات مهم دست یافته اند و ماهیت برنامه های هسته ای حاکمیت را صلح آمیز می دانند؟
ایشان باز از موضع مردم ایران می گویند: "مردم ایران ممکن است نارضایتی‌هایی از دولت داشته باشند، ولی هرگز اجازه دخالت خارجیان را در امور داخلی خود نمی‌دهند" .
"امریکا ادعا می کند اگر ایران به فناوری اتمی دست یابد، به دلیل ساختار غیر دموکراتیک، منطقه را ناامن می کند حال آن که در همسایگی ایران کشور پاکستان با ساختار حکومتی غیردموکراتیک و حاکمیت نظامیان به بمب اتمی مجهز شده و واشنگتن چنین مسایلی را در باره آن مطرح نمی کند".
اینها سخنان   آقای خامنه ای یا احمدی نژاد نیست این حرف خانم شیرین عبادیست   .
من هر چه تامل کردم رابطه ی این حرفها و مشکل حقوق بشر و دموکراسی در ایران را   نیافتم. آیا بهتر نیست خانم عبادی در این زمینه هایی اظهار نظر نکنند که برای مردم ایران هزینه داشته باشد؟ آیا شکاف گسترده حکومت – مردم را می توان به نارضایتی احتمالی تقلیل داد؟
 
آیا   بهتر نیست که ایشان در خصوص سرانجام نافرجام پرونده هایی که   وکالتش را کرده اند اظهار نظر کنند و بگویند که قاتلین مجید شریف، مختاری، سعیدی سیرجانی، فروهرها... چه کسانی بودند و با دستور چه کسی دست به این جنایت زدند؟ و چرا وکیل این پرونده هنوز در زندان هست چرا در پرونده ی زهرا کاظمی عدالت اجرا نشد چرا دختران زیر ۱۸ سال اعدام می شوند؟ سرانجام پرونده ی قتلهای زنجیره ای زنان در کرمان و مشهد چی شد؟ چرا مخالفین سیاسی اعدام و یا زندانی می شوند؟ چرا انسانها درجه بندی می شوند؟ چرا قلمها شکسته می شوند؟ چرا صاحبان قلمها زندانی می شوند؟ چرا تجمعات و راهپیمایی مسالمت آمیز به خشونت کشیده می شود؟
بهتر است خانم عبادی که حال یک وطن پرست استشهادی شده اند به تاریخ مراجعه کنند و ببیند کشوری که بخش عمده ی ایران را جدا کرده روسیه هست. اگر قرار بر بدبینی است وضعیت روسیه از همه خراب تر است. برای یادآوری هم که شده، شاید بد نباشد خانم عبادی بداند که این حرفها تاثیری بر بهبودی وضعیت حقوق بشر در ایران نخواهد کرد و فقط به   استمرار شرایط کنونی کمک خواهد کرد که قربه الی الله استشهادیون است !