ملت ایران تاکنون چنین "دولتمردان" آدمکشی را بخود ندیده است


پرویز داورپناه



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۹ دی ۱٣٨۹ -  ۹ ژانويه ۲۰۱۱


«ملت ایران هروقت پیمانه صبرش لبریز شود و به اصطلاح کارد به استخوان برسد با یک جنبش مردانه قید اسارت را شکسته و حق خود را گرفته است.»
(دکتر محمد مصدق، روزنامه‍ی اطلاعات،مورخ ۲۳ / ۱ / ۱۳۳۱ )

بر اساس گزارش‌های رسمی و موجود که در سامانه‌ی خبر خانه حقوق بشر ایران منتشر شده است، از ابتدای سال جاری تا پایان آذر ماه ۱۳۸۹ دست کم ۱۸۹ نفر در ایران اعدام شده‌اند تا جمهوری اسلامی همچنان یکی از کشورهایی باشد که دارای بیش‌ترین اجرای حکم اعدام است.
در سال گذشته میلادی نهادهای حقوق بشری ایرانی و بین المللی از جمله عفو بین الملل، دیده بان حقوق بشر، سازمان خبرنگاران بدون مرز، پارلمان اتحادیه اروپا و مجمع عمومی سازمان ملل متحد بارها با صدور اعلامیه، نقض حقوق بشر در ایران را محکوم کرده و خواستار پایان دادن به وضع موجود شده اند. اعدام یازده تن در زاهدان به اتهام محاربه و دست داشتن در ترور‌های این استان که چند روز پس از حادثه‌ی بمب‌گذاری چابهار اتفاق افتاد، و مجددا اعدام چهار تن در این رابطه در صبح روز شنبه ۱۱ / ۱۰ / ۸۹ نشان دهنده اجرای احکام اعدام به صورت تلافی‌جویانه و ترس و وحشت از مردم و خارج از قواعد و قوانین حقوقی و قضایی بود. وگرنه رژیمی که از آینده اش وحشت نداشته باشد، حتی یک نفر را نیز اعدام نمی کند
هدف اصلی اعدام ها، مرعوب کردن فعالان جنبش مردم ایران است. این آخرین تیر ترکش همه حکومت های سرکوبگر است که در آخرین روزهای حیات خود، به سوی مردم شلیک می کنند. کودتاچیان آدمکش همه راههای مسالمت آمیز و تظاهرات آرام را به روی مردم بسته اند و راهی جز ادامه اعتراض و مبارزه منفی و فرهنگ و هنر مقاومت باقی نمانده است، چون تمکین و حتی سکوت در برابر این گستاخی ها به تشدید اختناق و جنایات بیشتر خواهد انجامید.
حاکمیت فعلی یکی از خشن‌ترین چهره‌های حاکمیت در ایران است، اما مردم ما از سرکوب نمی‌ترسند، نمونه‌اش این همه زندانی سیاسی در ایران است که هیچ‌کس از آن ابایی ندارد. سیاست "رهبر" بر اساس نظریه‌ای است با عنوان «النصر بالرعب»؛ یعنی پیروزی از طریق ایجاد ترس و وحشت در دل مخالفان. ولی پیام نسل جوان به حاکمان این است که ما از زور و زندان شما ترسی نداریم. تنها راه عبور از شرایط پرخطر فعلی ایستادگی در برابر"رهبر" و دولت برآمده از کودتای انتخاباتی است.
نظام قضائی در هر جامعه ملجاء و پناهگاه مردم و پاسدار مال، جان و آبروی شهروندان در برابر هر گونه بیعدالتی، تجاوز و ناحق است، از جانب هر کس یا هر مقام و قدرت ممکن که باشد. شکستن این جایگاه به معنای فرو ریختن امید و اعتماد کل جامعه است. از دکتر مصدق است که: "حیات هر ملتی بسته به دادگستری است چنانکه فرموده¬اند:«الملک بیقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم»" (دکتر محمد مصدق و رسیدگی فرجامی در دیوان کشور/ ص ۳۰۰)
کودتاچیان برای سرکوب جوانان و نابودی مخالفان با روش های غیر قانونی و غیر انسانی خود، هر گونه تهمت و توهین و تحقیری به دستگیرشدگان را مجاز می شمارند.
ملت بیدار ایران به خوبی میداند که طبق قوانین سازمان جهانی حقوق بشر، هر گونه اعتراف و اقرار که در
محیط حبس و زندان و در شرایط رعب و فشار و وحشت اخذ شده باشد از درجه اعتبار ساقط بوده هیچگونه اعتبار حقوقی ندارد.
تاریخ چند هزار ساله این سرزمین تا کنون چنین دارودسته ای قسی القلب و وحشی و آدمکش را بخود ندیده است. پیداست که الگوی اینان جنایات فاشیسم هیتلری و استالینیسم بوده است؛ نسل کشی ها و جنایات علیه بشریت در سایر نقاط جهان را مطالعه کنید و ببینید جز در آنگونه نظام ها در کجای دنیا با زندانیان سیاسی چنین رفتاری شده است که امروزه زیر لوای نظام وحشت اسلامی و به رهبری آیت الله خامنه ای با ایرانی می شود.
درد بزرگ خامنه ای و احمدی نژاد و تمام جنایت کارانی که با زبونی و بیچارگی در صدد تراشیدن بهانه هایی جدید برای جنایات خود هستند در وجود فاسد و ذهن بیمار آنهاست. "رهبر جمهوری اسلامی" ثابت کرده است که برای چند روز زمامداری بیشتر و حکومت مستبدانه بر مردم، ازهیچ وسیله و روش رذیلانه ای نمی گذرد.
اکنون شاهدیم که سید علی خامنه ای از جنایت های بشر در جهان شرق و غرب، هر آنچه را که بدترین بوده است، برگزیده و در دورانی که فاشیسم و هرگونه توتالیتاریسم در جهان در ردیف نظام های سیاه تاریخ طبقه بندی شده در این کار دست جنایتکاران معروف جهان را در کشتار مردم بی دفاع از پشت بسته است.
شکست سیاست « النصربالرعب» خامنه ای زمانی رقم می خورد که بی هیچ واهمه ای از حقوق خود دفاع کنیم و به بهانه مصلحت سنجی عقب نشینی نکنیم. برای آزاد نمودن ایران عزیز از چنگال حکومت وحشت خامنه ای و بانیان ظلم و ستم به نام اسلام باید تلاش کرد و تا پیروزی نهایی دمی آسوده نبود.
ضروری‌ترین مساله در شرایط کنونی حفظ روحیه مقاومت و مبارزه ی سیاسی در برابر کسانی است که می‌خواهند مردم را نا امید ساخته از میدان خارج کنند. همه ما باید با جریان عظیمی که به حرکت در آمده، خودآگاهی خود را بازیافته، به تشکیل و تقویت تشکل‌های مدنی و حضور در احزاب و گروه‌های سیاسی دموکرات و آزادیخواه بپردازیم.   
واقعیت این است که موسوی و کروبی و خاتمی و رفسنجانی، و باند فرصت طلب اشان در خارج از کشور نمی خواهند بفهمند که مردم دیگر کلّیت نظام را نمی خواهند. و تا مردم پاسخی به مجموعهً نابسامانی های خود نگیرند، آرام نمی نشینند. و از هر فرصتی برای فروپاشی رژیم استبداد دینی استفاده می کنند.

پنجاه و نه سال پیش، دکتر مصدق گفته است: "تا وقتی افراد یک جامعه اغراض شخصی و منافع و مصالح خصوصی خود را مافوق مصالح عمومی قرار دهند و آزادی را فقط برای آن مفید بشمارند که از آن تنها به نفع شخص خود استفاده کنند استقرار مشروطیت و حکومت ملی به مفهوم واقعی آن امکان پذیرنخواهد بود. لازمه هر حکومت ملی قبل از هر چیز حس بلندنظری و گذشتن از منافع شخصی در برابر مصالح اجتماعی است."
(روزنامه‍ی اطلاعات،مورخ ۱۵ / ۵ / ۱۳۳۰)

دکتر مصدق همچنین با صراحت گفته است: "آنهائیکه می¬گویند اصلاحات بسته به روی کار آمدن این قبیل دولت¬هاست سخت در اشتباهند. مردم از کسی که چند نفر سرباز تحت امر دارد ملاحظه ندارند و فقط احترام به اشخاص می¬گذارند که مورد توجه جامعه هستند و تنها دولتی می¬تواند اقتدار پیدا کند که به افکار عمومی و قانون تکیه نماید."
(نطق¬های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دوره‍ی شانزدهم مجلس شورای ملی، (انتشارات مصدق/ ج۱)
دکتر مصدق در دادگاه نظامی کودتاچیان می گوید: «چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم و بلکه یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار کشور این مبارزه‍ی ملی را آنقدر دنبال می¬کنند تا به نتیجه برسد. اگر قرار باشد در خانه خود آزادی عمل نداشته باشیم و بیگانگان بر ما مسلط باشند و رشته¬ای گردن ما بگذارند و ما را به هر سوی که می-خواهند بکشند مرگ بر چنین زندگی ترجیح دارد و مسلم است که ملت ایران با آن سوابق درخشان تاریخی و خدماتی که به فرهنگ و تمدن جهان کرده است هرگز زیر بار این ننگ نمی¬رود.»

اکنون، رسیدن به چنین نقطه ای که مردم دیگر کلّیت نظام را نمی خواهند، در ادامه ی طبیعی مسیر جنبش قابل پیش بینی بود. موسوی و کروبی و خاتمی باید بدانند که یا می خواهند از نظام جور وستم دینی روح الله خمینی حمایت کنند، لذا از جنبش مردمی طرد خواهند شد و یا می خواهند با جنبش آزادیخواهانه مردم ایران همراه شوند تا به عمر منحوس نظام اسلامی خاتمه دهند. راه سوّمی وجود ندارد.
این حکومت وحشت اسلامی باید با اعتراضی به مراتب گسترده تر از قبل و با انزوای کامل بین المللی از صفحه روزگار محو و نابود گردد.

دکتر پرویز داورپناه
۱۹ دی ۱٣٨۹ - ۹ ژانویه ۲۰۱۱