عنوان : رای، من، کو ؟!
دیگه رودرواسی را باید بگذارم کنار،اونقدر دور بگذارم که دستم هم بهش نرسه! با خودم می‌گفتم اگه دستم بهش برسه... یکدفعه دوباره رودرواسی پرید جلوم...چکار کنم تقصیر خودم که نیست!همه کارها هم که از من ساخته نیست ! ولی‌ قول میدم،قول میدم برای یکبار هم شده اینکار را بکنم...حالا اول چکار باید بکنم ؟ هیچ چی‌ میرم
جلوش مرد مردانه..( خانم‌ها باید ببخشند) ...ای بابا پس چطوری باید می‌گفتم ؟ اصلا همینطوری میرم جلوش، میگم؛ مرد حسابی‌، واستا ببینم ! پس این...رای، من، کو ؟! ...درست گفتم ؟! آره مثل اینکه ! ولی‌ اعتماد ندارم ! باید بیشتر تمرین کنم ....ای داد بیداد ! آره خودشه داره میاد اینطرف ، باید خودمو حاضر کنم ، بقیه ساکت ! آهان اومد، حالا بهش میگم ، میگم...! سلام آقای قانونی ! سلام آقای قانونی !...پس چی‌ باید می‌گفتم ؟ اول..اول، باید بهش می‌گفتم "آقای قانونی"که بمن اجازه حرف زدن بده که بعدا بهش بگم "آقای غیر قانونی"...تازه دیدید که همین طوری هم جواب سلاممو نداد. ... چه انتظار هایی از آدم دارند‌ها ؟...پر رنگها...!
٣٣۶۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨۹       

عنوان : کسیکه نتواند از حق خود دفاع کند چگونه میتواند از حق مردم و آزادیهای آنها دفاع کند !؟
جناب آقای میرحسین موسوی دو راه بیشتر برای شما وجود ندارد اولی مقبولیت قانون اساسی و احترام کامل به ولایت فقیه که خود مسبب اصلی تمام درد و رنجهای مردم است و تصمیم گیرنده تمام ارگانهای حکومت و دولت میباشد ، آیا میدانید تا بحال مهر تائید را بر آن کوبیده اید و حتا برای تظاهرات یا اعتراض درخواست مجوز از وزارت کشور میکنید و این خود بمعنای اینست که این وزارتخانه که وابسته به دولت احمدی نژاد است را کاملا" قبول دارید !
دوم آقای موسوی اگر میخواهی با مردم و منافع مردم باشید قدم اول اینست که باید از اولی گسست کامل نمائید در خدمت مردم بودن یعنی گسست تمام از ابزار سرکوب دولتی آن ، شما وقتیکه تابحال اولی را قبول دارید بهمین دلیل تا بحال نتوانسته اید حتی از خود دفاع کنید و وقتیکه نمیتوانید از حق خود دفاع کنید چگونه قصد دارید از آزادی مردم و خواستهای آنها دفاع کنید !؟
در خاتمه در واقع برای شما بیشتر از این دو راه وجود ندارد یا اتوریته دولت احمد نژاد و قانون اساسی و ولایت فقیه را قبول کردن و یا کسست کامل از آنها و همراه مردم از منافع مردم دفاع کردن ،
آقای موسوی انسانهای با خرد و با شهامت ترسی از اقرار ضعفهای گذشته خود ندارند و اقرار این ضعفهاست که سبب پیروزی آینده آنها خواهد شد متاسفانه این اقرار تا بحال و بحکم تاریخ در شما بسیار کمرنگ و نمایان نبوده است بهمین دلیل تابحال نتوانسته اید حتی از حق خود دفاع کنید ، با تشکر شهاب گولالان
٣٣۶٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨۹       

عنوان : هر کسی به رنگ داشته یا نداشته ی خود
موسوی:
سبز بودن ما به این معنا نیست که می خواهیم همه را به رنگ خود در آوریم و یک رنگ کنیم، آن طور که انحصارطلبان و اقتدارگرایان برای همه رنگ و رای خویش را تجویز می کنند. سبز بودن زیستن در کنار یکدیگر با درک تفاوت ها و اختلاف آراء و نظرات و سلایق یکدیگر است.

(نقل از پاراگراف آخر متن همین گفتگو در همین سایت)
٣٣۶۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۹       

عنوان : مرز‌های خودی‌ها و ناخودی‌ها در حال کمرنگ شدن اند !
سلام آقای موسوی، پشت چراغ قرمز ایستادید ! میتوانم سوار شوم ؟...خودی یا نخودی ؟ ‌ای بابا، آقای موسوی خودتان گفتید که مرز‌های خودی‌ها و ناخودی‌ها در حال کمرنگ شدن اند ! گفتم کمرنگ،نگفتم یکرنگ ! تازه رنگ زبان شما هم که ماشالله از همین حالا نه خودیست ! آقای موسوی این حرفهای‌های ملا هاست،حالا اجازه می‌دهید سوار شوم ؟ بیا بالا ! یادت باشه که "هر مقامی قابل احترام است"! ...آقای موسوی این چراغ قرمزها امروز چقدر طولانی شده اند ,باید یک طوری ردّ شد !...نه‌ ! قرمز، یعنی‌ خطر ! یعنی‌ ایست ! یعنی‌ بی‌ حرکت تا اینکه سبز شوند ! آقای موسوی این چراغ قرمز‌ها را از قصد طولانی کردند، می‌بینید که چراغ‌ها از همه طرف قرمز هستند !... قانون چه می‌گوید ؟ قانون ،قانون، قانون اساسی‌ !!...آقای موسوی این قانون اونهاست که برای عبور ما، همه چراغ‌ها قرمز کرده اند ! لا الاهه الی‌ الله.. ببینم مقصد شما کجا بود ...؟ انقلاب ، آقای موسوی ! مسیرمن آنطرف‌ها نمیخورد ! سئوال دیگری نداری ؟...چرا آقای موسوی، مقصد شما کجاست...آقای موسوی ؟ مقصد من،مقصد من، انشا‌الله وقتیکه چراغ‌ها همه سبز شدند،بر میگردم میدان امام ...حالا میتونی‌ پیاده شی‌...! چه انتظار هایی از آدم دارن‌ها ...نه خودیها...
٣٣۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۹