چرا دیگران می توانند و ما نتوانسته ایم؟ - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : آرمان ایرانی

عنوان : در عالم تخیل نمیتوان برای مبارزه سازماندهی کرد
جناب «حق»، طبق معمول حق مطلب را ادا نمیکنید و با قلب واقعیت وقایع را به نفع خود تفسیر مینمایید. جناب «حق»، واقعیات رفورم در شوروی سابق خلاف ادعای شما را ثابت میکند. در دوران حکومت گرباچف اصلاحات حکومتی موسوم به Perestroika آغاز گشت که زمینهء تحول در شوروی شد. در این دوران خبری از اعدامهای دسته جمعی و سرکوبهای فله ای نمیبینید. در همین دوران بود که سه جمهوری اتحاد شوروی یعنی روسیه، بلوروس و اوکراین برای ادامهء‌ اتحاد با هم به هیچ توافقی نرسیدند و در نتیجه شوروی سقوط کرد. عدم قاطعیت شوروی این مجال را به مردم اروپای شرقی داد تا از خلاء قاطعیت در رهبری کمونیستها استفاده کنند و نهایاتاْ حکومتهای کمونیستی را به زیر کشند. در این دوران شاهد هستیم که دیکتاتوریهای کمونیست در اروپای شرقی (مثل لهستان) هیچ مقاومتی در برابر مردم نکرده و نهایاتاْ این دیکتاتوریها سقوط کردند. من از شما سوال میکنم چرا در زمانهای پیش از گورباچف این اتفاق نیفتاد؟ مگر غیر از این است که در زمان استالین و خروچف و برژنف تمام اعتراضات بیرحمانه سرکوب میشد و آب از آب تکان نمیخورد! اتفاقاْ شوروی نمونهء بارز این مطلب است که دیکتاتوری فاشیستی ایدئولوژیک با مبارزات مسالمت آمیز سرنگون نمیشود. حکومت گرباچف در عمل نه یک دیکتاتوری عقیدتی بلکه صرفاْ یک حکومت نظامی بود. حال شما از علی خامنه ای و یا دیگر آخوندها و سایر رهروان ولایت فقیه توقع دارید که به نوعی Perestroika در ایران بوجود آورند تا شما و امثال شما بتوانید حکومت را با روشهای به اصطلاح مسالمت آمیز سرنگون کنید؟ زهی خیال باطل! در ضمن شما در مورد انقلابهای رنگین در اروپای شرقی و مرکزی حقیقت را نمیگویید. این تحولات بعد از فروپاشی کمونیزم و اتحاد شوروی در این کشورها پدیدار گشت. بطور مشخص این انقلابات رنگین در گرجستان و در اوکراین و بر ضد حکومتهای غیرایدئولوژیک بوقوع پیوست. مردم در این کشورها هیچ ضدیتی با قوانین حاکم بر کشور نداشتند و فقط خواستار جابجایی قدرت بودند. در حالیکه در ایران ما با اساس ولایت فقیه در تضاد هستیم و جابجایی افراد دردی را از ما دوا نمیکند. دوست عزیز ارائهء وارونهء حقایق کمکی به شما نمیکند. سعی بفرمایید مثالی درست از وقایع تاریخی بیاورید. مثالی که در آن یک حکومت ایدئوبوژیک فاشیستی با اعمال سرکوبهای خونین توسط یک جنبش مدنی و صلحجو سقوط کرده باشد.
آقای محترم، صحبت شما در مورد موسوی و کروبی و اتحاد جمهوریخواهان عملاْ خلاف صحبتهای خودتان را آشکار میسازد. شما میفرمایید:‌«ملت ایران هم بدنبال انقلاب مخملین سبز سکولار دمکرات خود بود و هست و این انقلاب هیچ ارتباطی به سبزهای علوی ضد انقلاب موسوی و کروبی ندارد» و نیز میگویید «شاید مهمترین عامل به ثمر نرسیدن انقلاب مخملی سبز ما وجود نمادهایی مثل موسوی و کروبی و خاتمی بودند که سهم خود را از همین نظام می خواستند و با ما همراه نشدند تا کل رژیم را فرو پاشیم. مرتب مردم را پس از از هر تظاهراتی به خانه هایشان می فرستادند تا مبادا کنترل جنبش سبز از دستشان در برود که رفته بود ولی رهبران همدل نداشت که از این شخصیت ها عبور کند. جناح خاتمی با استفاده از شخصیت هایی مثل گنجی و لابی هایشان در خارج از کشور در رسانه ها و جلسات جلوی به ثمر رسیدن انقلاب مخملی و توافق و اتحاد بین آپوزیسیون را گرفتند».
شما با این حرف خودتان عملاْ خلاف حرف بسیاری از رهروان جنبش سبز را میزنید. این جنبش عملاْ بر حول انتخاب موسوی تشکیل شد. چگونه میتوان یکطرفه او را حذف کرد و هنوز طرفدار جنبش سبز بود؟
شما در مورد اتحادیهء جمهوریخواهان میفرمایید: «موضع اتحاد جمهوریخواهان به سرکردگی مهرداد مشایخی، حسن شزیعتمداری و فرخ نگهدار در برابر جنبش سبز مردم در ماههای اول تولد جنبش سبز ما یکی از مهمترین دلائل به ثمر نرسیدن انقلاب مخملی ما بود. در یک انقلاب مخملی اتحاد آپوزسیون حیاتی است. اینها بجای حمایت صد درصد خود از این جنبش ترجیح دادند از آن بعنوان اهرمی برای امتیاز گرفتن از نظام و از اپوزیسیون مخالف فدرالیسم در خارج از کشور برآیند. مهرداد مشایخی در تفسیر خبر صدای امریکا اعلام کرد که این جنبش ملی نیست!!! و حسن شریعتمداری با سکوت مرگ آورش تایید کرد. در رسانه های بیگانه مثل دویچه وله حسن شریعتمداری این خط را دنبال کرد. دیگر اعضاء این اتحادیه برای حفظ نظام با موسوی همراه شدند و شعارهای براندازی نظام ما را رادیکال و افراطی در مقاله و گفتگو پشت مقاله و گفتگو اعلام کردند!!! اینها نقش خود را در حفظ نظام بخوبی ایفا کردند و خامنه ای و احمدی نژاد هیچوقت قادر نخواهند بود به اندازه کافی از اتحاد جمهوریخواهان برای حفظ نظام در مقابل انقلاب مخملی ما تشکر کنند. اینم آپوزیسیونه که ما داریم؟؟؟!!! »
دوست عزیز، شما عملاْ حرف ما را میزنید :)
شما اعتراف دارید که رهبری درونی جنبش موسوم به جنبش سبز (یعنی موسوی و کروبی و خاتمی) خواستار ادامهء ولایت فقیه هستند. سازمانهای به اصطلاح اپوزیسیون طرفدار جنبش سبز نیز عملاْ جز خیانت کار دیگری نکرده اند. خب پس لطف کنید و بگویید این به اصطلاح جنبش سبز توسط کدام نیروی موثر اداره میشود و چهره های شاخص آن در رهبری چه کسانی هستند؟ در عالم رویا و تخیل که نمیتوان برای مبارزه سازماندهی کرد. باید در صحنهء عمل حرفی برای گفتن و طرحی برای اجرا داشته باشید آن هم با داشتن سازماندهی منسجم و رهبری موثر. تمام آن دیگر جنبشهای صلح آمیز (مثل انقلابهای رنگی در اوکراین و گرجستان) دارای سازماندهی موثر و رهبری مشخص بودند. جنبش سبز شما، آقای «حق»، چیزی جز یک خیالپردازی نامفهوم نیست که نه رهبری دارد و نه سازماندهی!
آقای محترم زمان آن رسیده که همهء ما از خواب خرگوشی بیدار شویم. همانطور که گفته شد استراتژی ما صلح آمیز است، ولی ما باید از تاکتیکهای قهرآمیز استفاده کنیم. ولایت فقیه جز زبان زور زبان دیگری نمیفهمد و باید بجای سخنرانیهای شیرین ولی نامفهوم به راه حلی عملی برای سقوط آن ارائه داد، راه حلی که از مبارزات قهرآمیز جدا نیست!
٣۴۱۷۶ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : فروپاشی شوروی بوسیله انقلاب های رنگین مخملی در بلوک شرق و آسیای میانه صورت گرفت و نه بوسیله مبارزات مسلحانه.
آرمان ایرانی و الف باران فراموش کرده اند که موفقیت مبارزات مسالمت آمیز مردم کشورهای گوناگون در بلوک شرق و آسیای میانه بود که نظام و امپراطوری شوروی را از پای دراورد. این مبارزات مسالمت آمیز بود که انقلاب های رنگین مردمی نام گرفت. مبارزات مسالمت آمیز مردم باعث فرو ریختن دیوار برلین در ۱۹۸۹ شد و نتیجه همین مبارزات مسالمت آمیز بود که دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ فرو ریخت و با فرو ریختن این دیوار امپراطوری توتالیتر شوروی به سرکردگی روسیه فرو پاشید. ملل کشورهای اروپای شرقی و مرکزی و در آسیای میانه با انقلاب های مخملین خود یکی پس از دیگری خود را آزاد کردند. در آفریقای جنوبی هم نظام آپارتایت بوسیله مبارزات مسالمت آمیز پیروز شد و نه بوسیله مبارزات مسلحانه. با اینهمه مدرک موجود هنوز برخی خود را به خواب می زنند، اینها بیدار بشو نیستند که نیستند. به عللی که خود بدان آگاهند مطالعه تاریخ خود را محدود به دوره ماقبل ۱۹۸۹ نگاه داشته اند.

ملت ایران هم بدنبال انقلاب مخملین سبز سکولار دمکرات خود بود و هست و این انقلاب هیچ ارتباطی به سبزهای علوی ضد انقلاب موسوی و کروبی ندارد. حتی خامنه ای هم اعتراف کرد که این یک انقلاب مخملی برای فروپاشیدن نظام بود. برخی برای خنثی کردن این مقوله به مغلطه متوسل می شوند و جنبش مسالمت آمیز سبز ما را که دور اول ۸ ماهه خود پایه های نظام را بشدت لرزاند را انکار می کنند تا شکست مبارزات مسلحانه ۳۰ ساله خود را علیه رژیم برای هوادارانشان توجیه کنند. هوادارانی که تعدادشان بواسطه ی جنبش سبز بشدت لطمه خورد.

موضع اتحاد جمهوریخواهان به سرکردگی مهرداد مشایخی، حسن شزیعتمداری و فرخ نگهدار در برابر جنبش سبز مردم در ماههای اول تولد جنبش سبز ما یکی از مهمترین دلائل به ثمر نرسیدن انقلاب مخملی ما بود. در یک انقلاب مخملی اتحاد آپوزسیون حیاتی است. اینها بجای حمایت صد درصد خود از این جنبش ترجیح دادند از آن بعنوان اهرمی برای امتیاز گرفتن از نظام و از اپوزیسیون مخالف فدرالیسم در خارج از کشور برآیند. مهرداد مشایخی در تفسیر خبر صدای امریکا اعلام کرد که این جنبش ملی نیست!!! و حسن شریعتمداری با سکوت مرگ آورش تایید کرد. در رسانه های بیگانه مثل دویچه وله حسن شریعتمداری این خط را دنبال کرد. دیگر اعضاء این اتحادیه برای حفظ نظام با موسوی همراه شدند و شعارهای براندازی نظام ما را رادیکال و افراطی در مقاله و گفتگو پشت مقاله و گفتگو اعلام کردند!!! اینها نقش خود را در حفظ نظام بخوبی ایفا کردند و خامنه ای و احمدی نژاد هیچوقت قادر نخواهند بود به اندازه کافی از اتحاد جمهوریخواهان برای حفظ نظام در مقابل انقلاب مخملی ما تشکر کنند. اینم آپوزیسیونه که ما داریم؟؟؟!!!

یک عامل مهم در موفقیت انقلاب های مخملی مردمی حمایت معنوی ابر قدرتهاست. برزژینسکی را همه می شناسند. این مرد در مصاحبه اش با رسانه های امریکایی اعلام کرد که بدون حمایت غرب جنبش سبز به ثمر نخواهد رسید. یکی از دلایل موفقیت انقلاب های رنگین مخملی در بلوک شرق حمایتی بود که غرب به سرکردگی امریکا از آنها کرده بود. با به رسمیت شناختن هر یک از این جنبش ها بعنوان جنبشی ملی، غرب از نظامهای سرکوبگر فاصله گرفت و با آپوزیسیون متحد آنها وارد گفتگو و عمل شد. غرب از جنبش سبز بعنوان اهرم در رابطه با برنامه هسته ای رژیم استفاده کرد. جنبش سبز زیادی برایشان مستقل و ملی گرا بود که در راستای منافع ملی آنها قرار گیرد.

شاید مهمترین عامل به ثمر نرسیدن انقلاب مخملی سبز ما وجود نمادهایی مثل موسوی و کروبی و خاتمی بودند که سهم خود را از همین نظام می خواستند و با ما همراه نشدند تا کل رژیم را فرو پاشیم. مرتب مردم را پس از از هر تظاهراتی به خانه هایشان می فرستادند تا مبادا کنترل جنبش سبز از دستشان در برود که رفته بود ولی رهبران همدل نداشت که از این شخصیت ها عبور کند. جناح خاتمی با استفاده از شخصیت هایی مثل گنجی و لابی هایشان در خارج از کشور در رسانه ها و جلسات جلوی به ثمر رسیدن انقلاب مخملی و توافق و اتحاد بین آپوزیسیون را گرفتند.

همه بجز انقلابیون سبز از این جنبش بعنوان اهرم برای پیشبردن منافع خود به قیمت منافع ملی ایران استفاده کردند ولی هنوز نتوانسته اند این «فتنه سبز» را نابود کنند. جنبش سبز وارد مرحله دیگری شده است و به مبارزات مسالمت آمیز خود تا سرنگونی این رژیم و برپایی یک جمهوری ایرانی ادامه خواهد داد. این جنبش در قلبهای ملت ایران جای دارد و باعث ریزش شدیدی در میان هواداران مبارزات مسلحانه شده است چون اینها نتایج و اثرات مبارزات مسلحانه ۳۰ ساله را با مبارزات مسالمت آمیز چند ماهه مقایسه کردند و مزایای مبارزات مسالمت آمیز و انقلاب های مخملین را لمس کردند.

فروپاشی شوروی بوسیله انقلاب های رنگین مخملی در بلوک شرق و آسیای میانه صورت گرفت و نه بوسیله مبارزات مسلحانه.
٣۴۱۶٨ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹       

    از : الف باران

عنوان : سبز و موفق باشید ...
آقای "حق"؛ سبز و موفق باشید ...والسّلام
٣۴۱٣۹ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹       

    از : آرمان ایرانی

عنوان : به «حق»
آقای «حق» من دوستانه به شما توصیه میکنم که قبل از اظهار نظر کمی مطالعه بفرمایید. نهضت مقاومت فرانسه تمام هم و غمش را متوجه حکومت ویشی که رهبری آن بر عهدهء (قهرمان جنگ اول جهانی در فرانسه) مارشال پتن بود گذاشته بود. جنبش مقاومت فرانسه بر ضد حکومت ویشی به فعالیتهای مسلحانه و قهرآمیز دست میزد. این ناقض حرف شماست که میگویید هر آنکه به فعالیتهای مسلحانه دست زند ضد دموکرات است. در مورد مبارزان مسلح ضد موسیلینی چه میگویید؟ در مورد مبارزان ضد حکومت فاشیستی صربستان چه میگویید؟ در مورد نهضت مقاومت بر ضد حکومتهای فاشیستی در هلند و در لهستان چه میگویید؟ در مورد مبارزان مخالف خمرهای سرخ چه میگویید؟ همه و همهء این مبارزان بر ضد حکومتهای فاشیستی حاکم بر کشورشان مبارزه کردند و مبارزه آنها نیز مسلحانه و قهرآمیز بوده است. امروز نفرت ملت ایران بر ضد حکومت ملاها بهیچوجه کمتر از نفرت ملت فرانسه بر ضد حکومت ویشی نیست. همانطور که آنها بر ضد حکومت فاشیستی حاکم جنگیدند ما هم باید بجنگیم و نمیتوانیم با «عزیزم» و «جانم» این حکومت را از پای در آوریم. یکبار دیگر از شما میپرسم در کجا دیده اید که با فعالیتهای «صلح آمیز» یک حکومت فاشیستی سقوط کند؟
دوست محترم شما بر پایهء کدام مدرک میگویید حزب دموکرات از بوش خواست تا با ایران حمله کند؟ مگر این حزب دارای روابط شخصی با بوش بود؟ شما همان دروغهای مطرحه از جانب جمهوری اسلامی را تکرار میکنید.
شما مرتب صحبت از اعلامیه جهانی حقوق بشر مینمایید. آیا این جنبش سبز که بر پایهء حمایت از شخصی استوار گشته که خواستار بازگشت به دوران خمینی است میخواهد شما را به اعلامیهء‌ جهانی حقوق بشر نزدیک کند؟ آیا میر حسین موسوی که عملاٌ فرد شاخص جنبش سبز است الگوی شما برای اجرای دموکراسی بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر است؟
جنبش سبز شما افسانه ایست که دیگر وجود ندارد. کسانیکه به دنبال جنبش سبز هستند مرده پرستانی هستند که نهایتاْ به دوام حکومت آخوندی کمک میکنند. در ضمن آقای محترم حکومت تونس یک دیکتاتوری نظامی بدون ایدئولوژی بود. چنین به نظر می آید که شما تفاوت بین حکومت فاشیستی ایدئولوژیک و دیکتاتوریهای نظامی را نمیدانید.
باز از شما سوال میکنم برنامهء عملی (تکرار میکنم عملی) شما و جنبش سبز شما برای ساقط کردن رژیم آخوندی چیست؟ و نظر شما در مورد گروههایی چون اکثریت و جبهه ملی و اتحادیه جمهوریخواهان که هیچ موضع قاطعی برای سقوط خامنه ای نمیگیرند چه میباشد؟
در مورد عملکرد مجاهدین و جند الله نیز با خودشان صحبت کنید و سعی نفرمایید تا دیگر گروهها را با ایشان در یک کفه قرار دهید.
٣۴۱٣۷ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : به آرمان ایرانی
به آرمان ایرانی

بیش از ۳۰ سال مبارزه مسلحانه گروههای متفاوت به کجا رسید؟ پایگاههای مجاهدین خلق ، اشرف، و کومله و پژاک و حزب کردستان همگی در خاک همسایگی ما هستند. جندالله هم پایگاههای خود را در پاکستان و شاید افغانستان دارد. همه اینها اسلحه هایشان را از کجا می آورند و چه کسی آنها را از چنگشان در می آورد، چه کسی به اینها پایگاه در همسایگی ایران و دفتر و دستک در کشورهای غربی می دهد و می گیرد؟ چه کسی یکروز اینها را آزادیخواه معرفی و روز دیگر در لیست گروههای تروریستی قرار می دهد. تا دیروز مجاهدین گروهی تروریستی در اروپا شناخته می شدند و هنوز از یکطرف امریکایی ها آنها را در لیست تروریست نگه داشته اند و از یکطرف جان بولتون هایشان بی شرمانه اعلام می کنند که مجاهدین بهترین جایگزین برای رژیم کنونی هستند اینهم مدرک .به پایگاه اشرف نگاهخی بیاندازید مدرک آنجاست. به تحویل دادن عبدالمالک ریگی برای اعدام نگاه کنید مدرک آنجاست. به حزب دمکرات کردستان که جرج بوش را به حمله به ایران تشویق می کرد و همکاری خود را با آنها اعلام کرد نگاه کنید مدرک آنجاست. ۳۲ سال مبارزات مسلحانه بجز بدتر کردن نوار مرزی ایران برای ساکنانش و مظلوم نمایی رژیم هیچ نفعی بحال ما نداشت مدرک آنجاست. جنبش سبز مسالمت ظرف چند ماه کاری کرد که همه آن گروههای مسلح از انجام آن عاجز ماندند، پشتیبانی دهها میلیون ایرانی که اندام نظام را لرزاند هنوز هم می لرزاند مدرک آنجاست.

شما جنگ جهانی دوم را با جنگ ما علیه یک دشمن داخلی قابل مقایسه می دانید. من نه. دوگل و فرانسوی ها بر علیه یک دشمن مشترک خارجی و با کمک دیگر کشورها برای پس گرفتن کشورشان جنگیدند. ما دشمن را خود به داخل اوردیم و اسلحه را بدستش دادیم و در این دهه ها حتی یک کشور خارجی به کمک ما نیامد و با کمک همین رژیم چپاول کشورمان را شغل خود کرد. صدام بما حمله کرد و جهان در کنارش و علیه ما ایستاد. اینهمه مدرک و دلیل. کسی که خواب است را می توان بیدار کرد ولی کسی را که خود را به خواب زده را هرگز نمی توان بیدار کرد.

نتایج و آثار ۸ ماه مبارزات جنبش سبز در مقایسه با نتایج و آثار ۳۲ سال مبارزات مسلحانه مدرک است.

چرا بیگانگانگان یکروز پایگاه به این و آن گروه می دهند و روز دیگر در همان پایگاه زندانی شان می کنند و اجازه تعرض به آنها را می دهند؟ دلشان بحال که می سوزد؟

شما برو دنبال گروههای مسلح که هیچ اعتنایی به منشور جهانی حقوق بشر و پشتیبانی از طرف مردم ندارند و من می روم بدنبال نوع مبارزات مورد تایید خودم.

در تونس ملت با مبارزات مسالمت آمیز حاکم را بیرون کرد نه با مبارزات مسلحانه، اینهم یک مدرک دیگر. بقیه مدارک را خودت پیدا کن.
٣۴۱٣۴ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹       

    از : خوش خیال

عنوان : برای آقای حق و همفکرانش که فکر میکنند" دموکراسی" وارداتی‌ است, امیدوارم که درک آن آسان باشد !
در آینه‌ای خود را تماشا می‌کردم و از اینکه از نژاد آریایی تصور شده‌ام بسیار مغرور هم میشدم!... بوده است روزگارانی که امپراتوران بزرگی‌ در این سر زمین پهناور فرمانروایی میکردند و نیز گفته اند که آنان پرچمدار و مروجان حقوق بشری در زمان خود بوده اند تا آنجا که به خاطر همین حس بشردوستی ، گسترش عدالت اجتمایی و حقوق بشری،امپراتوران کبیر به کشور‌های تحت تظلم ظالمان دیگر کشور‌ها حمله کرده و پس از سرنگونی آن جنایتکاران وحشت آفرین ، قوانین حقوق بشری را در آن ادیار ستم دیده صدام حسین یان زمان بر قرار میکردند ! (تصویر اخم و تعجب کرده خود را در آینه به حساب ابهت خود گذاشتم و گذشتم) ! این رسم روزگار بود که در ازای سرنگونی حاکمان ستمگر و بر قراری عدالت اجتمایی از طرف کشور‌های مهاجم صلح آور ، سیل هدایا و باج و خراج‌ها به درگاه و بارگاه آن فرشتگان صلح و آزادی سرازیر گردد و آن کشور‌ها نیز در قلمرو و حمایت فرمانروایی بزرگ حقوق بشری زمان خود قرار گیرند ! (تصویر در آینه آنقدر تیره و تار شد که دیگر او را که خود باشم نشناختم) !
٣۴۱۲۲ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹       

    از : آرمان ایرانی

عنوان : خدمت جناب «حق» و دیگر دوستان
آقای «حق»، در مطلب نسبتاْ طولانی که نوشتید شما به هیچیک از مسائل مطرح شده پاسخ ندادید و شعارگونه مخالفین خودتان را بدون داشتن هیچ دلیل و مدرک به خیانت متهم و سپس محکوم کردید. روش برخورد شما با مسائل عین روش جمهوری اسلامی است. اجازه بدهید با هم مروری به نوشته های شما داشته باشیم.
شما میفرمایید:

«کومله، پژاک، حزب دمکرات کردستان، جندالله، مجاهدین خلق و حزب الله خمینی/خامنه ای اسلحه را جایگزین پشتوانه مردم از خود می کنند. تا قبل از بقدرت رسیدن از مردم فقط استفاده ابزاری می کنند و بمحض آنکه با مردمفریبی قدرت را بدست بگیرند با همان اسلحه ها توی سر مردم می زنند. اینها را اگر یکبار انتخاب کنی برای همیشه انتخاب کرده ای. با اینها رفتن، بازگشت بی بازگشت و بلیط فقط بلیط یکسره است. وقتی می گویی برو جواب می دهند ما نیامده ایم که برویم، یا ما را بخواه، یا خفه شو، یا برو از کشور بیرون و یا پدرت را درمی آوریم. انتخاباتشان هم همه کذایی و از جنس انتخابات ۲۲ خرداد ۱۹۸۹ ایران است که به فجایع کهریزک انجامید»‌

آقای محترم کجا حزب دموکرات کردستان ایران و یا کومله چنین مسائلی را عنوان کردند؟ من از شما دلیل و مدرک میخواهم. شما عین جمهوری اسلامی بدون هیچ دلیل و مدرکی اتهام میزنید و بر مبنای اتهامات بی اساس خود حکم صادر میکنید. تکرار میکنم من و شما میتوانیم دارای تضاد عقیدتی با این گروهها باشیم ولی نمیتوانیم بدون دلیل و مدرک به دیگران اتهام زنیم.

شما در جایی دیگر میفرمایید: «احزابی که به موازین دمکراسی حقوق بشری معتقد باشند برای دستیابی بقدرت نیازی به اسلحه ندارند چون معتقد به پشتوانه مردمی از خود هستند».
دوست عزیز باز هم دارید شعار میدهید! مگر در بحث قبلی اشاره به جنبشهای ضد فاشیست نکردیم که با دست زدن به عملیات قهرآمیز موفق به سقوط رژیمهای فاشیستی شدند؟ مگر شارل دوگل دارای پشتوانهء مردمی نبود و به موازین دموکراتیک اعتقاد نداشت که چنان دست به عملیات قهرآمیز زد؟ چرا شعار میدهید؟ مگر قرار نبود در این بحث از ارائهء مباحث عقیدتی و فلسفی پرهیز کنیم و راه حلی عملی ارائه داریم؟ چگونه میتوان از پشتوانه مردمی استفاده کرد در حالیکه به علت فشار دیکتاتوری فاشیستی هیچکس صدایش در نمی آید؟
شما میفرمایید «شمایی که می گویید رژیم کنونی بهر قیمتی که شده باید برود مثل اینکه هیچی از فاجعه سال ۵۷ یاد نگرفته اید. آنزمان شعار می دادید که شاه باید برود و الان هم شعار می دهید خامنه ای باید برود. آیا با رفتن شاه کار ما درست شد که حالا با رفتن خامنه ای کارمان درست شود؟».
آقای محترم این دقیقاْ همان حرفی است که لابیستهای معروف جمهوری اسلامی همچون هوشنگ امیراحمدی میزنند. شما در عمل از دیکتاتوری خامنه ای حمایت میکنید و عملاْ موجب دوام و قوام این رژیم هستید. در ۲۲ بهمن مردم ایران کورکورانه به دنبال یک فاشیست راه افتادند و خواستار برقراری رژیمی شدند که هیچ چیز از آن نمیدانستند. آیا امروز ما چنین چیزی را میگوییم؟ مگر نه آن است که میگوییم هر گروه و دسته ای حق دارد در آیندهء ایران سهیم باشد و میتواند حرف خود را به رای همگانی گذارد؟ اتفاقاْ این شما هستید که طرز فکرتان یادآور دوران خمینی است. شما بدون داشتن حتی یک مدرک گروههای مخالف خود را محکوم به دیکتاتور بودن میکنید. این شما و دیگر «سبزیها» هستید که یک فرد طرفدار «دوران طلایی امام» را بزرگ میکنید و از او شخصیتی غیرواقعی ارائه میدارید.
شما میفرمایید:
« من با جنبش سبز و مسالمت آمیز مردم خواهم ماند و برای استقرار دمکراسی پارلمانی و اجرای کامل منشور حقوق بشر در ایران مبارزه خواهم کرد تا دور خشونت را یکبار برای همیشه پایان بخشیم»
چقدر این حرف شما زیباست! من مطئنم اگر این حرفها را در یک سخنرانی بزنید حضار برایتان کلی کف خواهند زد! ولی آیا زمینه ای برای اجرای این حرفهای زیبا و در عین حال بی محتوا وجود دارد؟ این جنبش سبز شما از بعد از تظاهرات تاسوعا و عاشورای سال گذشته (که تظاهراتی خودجوش بود) چه کار عملی توانسته ارائه دهد؟ شعار دادن و حرفهای زیبا زدن کار ساده ای است. مهم آن است که بتوانید کاری عملی انجام دهید.
آقای «حق» شما به هیچیک از پرسشهای من پاسخ ندادید و فقط تئوریهای خود را تکرار میکنید.
دوباره میگویم باید راه حلی عملی در مبارزه با رژیم فاشیستی ارائه دهید. من از مبارزات قهرآمیز حمایت میکنم چون تجربه نشان داده رژیمهای فاشیستی با مبارزات صلح آمیز سقوط نمیکنند. من میدانم که مبارزات قهرآمیز همچون دوای تلخی است به مزاج کسی خوش نمی آید ولی اثر آن از حرفهای شیرین ولی بی محتوا بسیار بیشتر است. تکرار میکنم فقط یک نمونه ارائه دهید که یک رژیم فاشیستی ایدئولوژیک (و نه صرفاْ یک دیکتاتوری نظامی) بدون حرکات مسلحانه و قهرآمیز سقوط کرده باشد. دوست عزیز شعار دادن و سعی در محبوب القلوب شدن کار راحتی است. مبارز آن است که راه حلی عملی ارائه دهد.
************************************************

مجدد از مسئولین اخبار روز تقاضا دارم که بحث مربوط به پارلمان در تبعید را در مد نظر داشته باشند. با تشکر از شما.
٣۴۱۱۷ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : به الف باران و همفکرانش
به الف باران و همفکرانش،

مردم تونس دیکتاتور را بیرون کردند ولی تا نابودی دیکتاتوری در کشورشان فاصله زیادی دارند. فرهنگ دیکتاتوری در احزاب و جامعه با رفتن یک دیکتاتور نابود نمی شود. فرهنگ است که باید عوض شود، آیا فرهنگ احزاب و جامعه تونس دیکتاتورست یا لیبرال دمکرات؟ به احزابشان نگاه کنید که از سه حزب موجود یک حزب اسلامیست و حزب دیگر کمونیست است. همه می دانیم این دو ایدئولوژی مثل ایدئولوژی فاشیسم تمامیت خواه و هزار برابر بدتر از دیکتاتوری هستند. این سه ایدئولوژی خانمانسوز که ما در ایران ملغمه ای از بدترین های این سه ایدئولوژی را داریم هیچ میانه ای با منشور جهانی حقوق بشر ندارند. تنها بر اساس این منشور و اجرای کامل آن در یک کشور می توان به دمکراسی واقعی دست یافت و نه بدون آنها. این سه ایدئولوژی بدنبال کسب قدرت برای خود و خودی و ناخودی کردن جوامع خود و ایجاد آرمانشهرهای خود هستند و نه سپردن قدرت بدست مردم یک کشور تا مردم برای خود در انتخابات آزاد ادواری بطور مسالمت آمیز یک دولت و یک حزب را جایگزین دولتی برخاسته از حزب دیگری کنند. احزابی که به موازین دمکراسی حقوق بشری معتقد باشند برای دستیابی بقدرت نیازی به اسلحه ندارند چون معتقد به پشتوانه مردمی از خود هستند. کومله، پژاک، حزب دمکرات کردستان، جندالله، مجاهدین خلق و حزب الله خمینی/خامنه ای اسلحه را جایگزین پشتوانه مردم از خود می کنند. تا قبل از بقدرت رسیدن از مردم فقط استفاده ابزاری می کنند و بمحض آنکه با مردمفریبی قدرت را بدست بگیرند با همان اسلحه ها توی سر مردم می زنند. اینها را اگر یکبار انتخاب کنی برای همیشه انتخاب کرده ای. با اینها رفتن، بازگشت بی بازگشت و بلیط فقط بلیط یکسره است. وقتی می گویی برو جواب می دهند ما نیامده ایم که برویم، یا ما را بخواه، یا خفه شو، یا برو از کشور بیرون و یا پدرت را درمی آوریم. انتخاباتشان هم همه کذایی و از جنس انتخابات ۲۲ خرداد ۱۹۸۹ ایران است که به فجایع کهریزک انجامید.

شمایی که می گویید رژیم کنونی بهر قیمتی که شده باید برود مثل اینکه هیچی از فاجعه سال ۵۷ یاد نگرفته اید. آنزمان شعار می دادید که «شاه باید برود» و الان هم شعار می دهید «خامنه ای باید برود». آیا با رفتن شاه کار ما درست شد که حالا با رفتن خامنه ای کارمان درست شود؟ شما متوجه نیستید که اگر ما فاقد حافظه تاریخی بودیم این رژیم را هم مثل رژیم قبلی تا حالا ساقط کرده بودیم. ولی ما دریافتیم که با رفتن این فرد و آن فرد مسئله فرهنگ استبدادی یک جامعه که نماد آن احزاب و گروههای سیاسی و روشنفکران مستقل و نهادهای مدنی ما نمایان می شود یکشبه نابود نمی شود. نحوه رفتن یک رژیم مهم است، کیفیت و سواد سیاسی نخبگان، روشنفکران و مردم در کنار سابقه، مرامنامه و برنامه های سیاسی اقتصادی احزاب در آپوزیسیون از اهمیت خاصی برخوردارست چون آینه ای است از آنچه می توان برای آینده کشور پیش بینی کرد. منظری کلی باید داشت و سپس به جزئیات آن پرداخت و وارد عمل شد تا منافع ملی ایران حفظ شود با این نتیجه نهایی که ملت ما برخلاف تجربه سال ۵۷ از کرده خود دوباره پشیمان و افسرده و سرخورده نشود و به این روز سیاه نیفتند. شما بدنبال حزب کومله و امثال آنها بیفتید و مردم را تشویق کنید که با کوکتل های شما و خشونت احزاب مسلح شما را بقدرت برسانند و با سر نیزه مثل رژیم کنونی ملتی را اسیر کنند. من با جنبش سبز و مسالمت آمیز مردم خواهم ماند و برای استقرار دمکراسی پارلمانی و اجرای کامل منشور حقوق بشر در ایران مبارزه خواهم کرد تا دور خشونت را یکبار برای همیشه پایان بخشیم. من منافع ملی ایران را در این جنبش سبز مردمی می بینم و شما نه. برای شما مهم نیست که حامی احزاب مسلح کدام بیگانه باشد و برایتان اصلا مهم نیست که بیگانه بدنبال حفظ منافع خود به قیمت منافع ایران است. برای شما مهم نیست که کدام حزب فقط بدنبال کسب قدرت برای خودش باشد و یا سابقه و برنامه سیاسی و اقتصادی اش چه باشد. برای شما تنها چیزی که مهمست رفتن رژیم کنونی است و نه جایگزین آن. شما هیچی از تاریخ معاصر ایران یاد نگرفته اید. برای شما فقط کف زدن برای سرنگونی یک رژیم کافیست، برای من اینها کافی نیست. حال هی برای تونس کف بزنید و به ملت ایران سرکوفت. سرکوفت های اینجوری هم دیگر اثر ندارد چون برخلاف سال ۵۷ که مردم فقط می دانستند چه نمی خواهند ما می دانیم چه نمی خواهیم و مهمتر آنکه چه می خواهیم.

**********************

راستی نویسنده این مقاله کیست تا با او آشنا شویم؟ من از خانم الاهه بقراط خواسته ام که مقاله ای درباره چرا در تونس شد ولی در ایران نه بنویسند و ایشان پذیرفته اند و قول داده اند که آنرا پنجشنبه آینده منتشر کنند.
٣۴۱۰۵ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹       

    از : الف باران

عنوان : انقلاب که نمیتواند در تونس انقلاب ولی‌ در ایران مصیبتی عظیم باشد !
"انقلاب شما ملت ایران را شنیدم.تضمین می‌کنم که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی‌ ،عدالت اجتمایی و اراده ملی‌ و بدور از استبداد و ظلم و فساد خواهند بود "...پیام بسیار روشنی است در جواب آنها که بر این پندارند که چرا مردم تونس توانستند و چرا ما نتوانستیم , باشد ؟ مرغ همسایهٔ غاز نیست و ما این مراحل را طی‌ کرده ایم و چه خوب هم طی‌ کرده ایم ! این پیام همانند پیام دیکتاتور تونس اعتراف دورانی بر نبودن حکومت قانون،اعتراف دورانی بر نبودن عدالت اجتمایی ، نبودن اراده ملی‌ ،اعتراف دورانی بر فرمانروایی استبداد همراه با ظلم و فساد بوده است ! آیا گوش شنوایی برای شنیدن اصلاحات وجود داشت ؟ اگر داشت که مردم اجباری به خشونت نداشتند و اگر نداشت اینهمه تجربه کافی‌ نیست ؟ با شنیدن و اعتراف این همه مصیبت‌های اجتمایی وظیفه مردم در قبال حق تعیین سرنوشت خود چه می‌بایست باشد ؟ کسانیکه قیام و یا انقلاب مردم را فاجعه و یا مصیبتی بزرگ میدانند، چگونه میتوانند حمایتی از رژیم گذشته و نفرتی از میلیونها مردمی که رژیم را سرنگون کرده اند نداشته باشند ؟! این تز‌‌ها و راه‌های ضدّ انقلابی هیچ گونه حقی‌ برای مردم در تعیین سرنوشت آینده خود قائل نمیشوند. اگر شما مخالف تعیین سرنوشت مردم بدست مردم و به خواست مردم نیستید،چرا پرچم منافع ملی‌ را بدست میگیرید ! این کدام منافع ملی‌ است که حضور مردم در آن مجاز نیست ؟ منافع ملی‌ برای چه کسی‌ جز مردم ؟ آیا ما میتوانیم به مردم تونس بگویم ," وحشی‌ها این چه کاری بود کردید ؟! " اگر نمیتوانیم چرا شما انقلاب مردم ایران را فاجعه و یا مصیبتی بزرگ میدانید ؟ راحت بگویید زنده باد دیکتاتور‌ها ! مگر نمیگویید و یا برای بقا آنها تلاش نمی‌کنید ؟! سئوال و یا به بیان بهتر بهانه بر این است ما از بد به بد تر رسیدیم ! دشمنان مردم ایران و مردم درمانده در رژیم دیکتاتور‌های جهان هم همین را میخواهند."انقلاب در کشور‌های مصرفی نباید صورت گیرد و اگر صورت گرفت و یا عمر مصرفی دیکتاتوری به پایان رسیده بود مردم را باید در جهنمی سوزانید که بر گذشته خود تاسف بخورند ! " سر نوشت انقلاب در تونس از این قانون مستثنی نخواهد بود و اگر سازمانهای دمکراتیک و مردمی دستاوردهای انقلاب را مهار و یا حفاظت نکنند روزگاری بهتر از ایران نخواهند داشت...چارهٔ چیست ؟ اگر دشمن را نشناسیم و یا چهره‌ای ملکوتی برای او قائل شویم و یا لباس دلخواه خود را در انتظار پوشیدن‌آن داشته باشیم،آسان تر است مسائل و مصائب جامعه را نیز به دست بریده حضرت عباس و یا ظهور امام غایبی دیگر بسپاریم چون از این امام معجزه‌ای بیشتر از این نباید انتظار داشت! ولی‌ اگر دشمن را نظامی آدم کش مسلح خطرناکی بدانیم که تمام هستی‌ نسل‌های گذشته و حال و آینده را تاراج می‌کند و بر اعتراضات و مقاومت ها شمشیر کشیده و قتل عام می‌کند، چارهٔ باید کرد ! "دشمن" قانونی نیست ! دشمن اگر دشمن نبود وسائل قانونی موثر بود !... با پوزش از بزرگانی که با قلم و روش‌های زیبنده خویش میتوانند بسیار موثر تر باشند.
٣۴۰۷۷ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹       

    از : آرمان ایرانی

عنوان : جمع بندی خوبی
اجازه بدهید توجه همگی را به این جملات آقای «خوشبین» جلب کنم:
«استراتژی جنبش مسالمتامیزانه است ولی تاکتیکهای مختلف را نباید از دستور کار خارج کرد»
«عقب نشینی مردم را من نه از تاکتیکهای خردمندانه مردم و نه از ترس آنها بلکه از بی اعتمادی آنها به رهبران سبزو عدم وجود آلترناتیوی سکولار و دمکراتیک میبینم»
«دلیلی برای تجویز مبارزه مسلحانه وجود ندارد ولی دلیلی هم برای رد هرگونه مقابله خشونت آمیز و محکوم کردن آن وجود ندارد»
«ادامه ترجیع بندیهای "سبز" یعنی جنبش را تا مرز پوسیدگی پشت سیمهای خاردار نگه داشتن است»

فکر میکنم این جملات جمع بندی خوبی برای کسانی است که یک راه حل عملی را به تئوریهای زیبا ولی بی نتیجه ارجحبت مینهند. مبارزان مسلح در دیگر کشورها نیز همین اصول را مدنظر داشتند. بطور مثال این است تفاوت بین مجاهدین و مبارزان آزادیخواه در فرانسه بر ضد حکومت ویشی. برای مجاهدین خشونت یک هدف مقدس است. پس طبیعی است که حاصل کار آنها نیز چیزی شبیه ولایت فقیه خمینی است. ولی خشونت مبارزان فرانسوی یک تاکتیک بود و استراتژی آنها مسالمت آمیز. به همین دلیل هم علی رغم اقدامات بسیار خشونت آمیز در دوران حکومت ویشی حاصل کار آنها یک حکومت دموکراتیک است.

تقاضا از مسئولین محترم اخبار روز:
از شما دوستان تقاضا میکنم که یک بحث آزاد را در مورد آیندهء اپوزیسیون با تمامی نیروهای مخالف (حتی مجاهدین) ترتیب دهید. چنانچه یکی از این جرایانات از شرکت در این بحث سرباز زد آنرا صریحاْ بیان دارید.
موضوع بحث باید در مورد اعتقاد و یا عدم اعتقاد به سقوط رژیم علی خامنه ای و ارائهء یک راه حل عملی برای رسیدن به این هدف استوار باشد. همچنین مسئلهء برپایی یک پارلمان در تبعید نیز مورد بحث قرار گیرد. نیاز است که این مسئله از زوایای گوناگون تحلیل شود.
منتظر پاسخ شما هستم. با تشکر.
٣۴۰۵٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۹       

    از : آرمان ایرانی

عنوان : با تشکر از جناب «حق» و در پاسخ به نکته های ایشان
جناب آقای «حق» از توجه تان به مطالب نوشته شده از جانب خودم بسیار متشکرم. از بنده سوال فرموده اید که نظرم در مورد دیگر گروههای مسلحانه چیست؟ من نمیدانم به غیر از مجاهدین منظور شما کدامین گروه مسلحانه است؟ از محتوای فرمایشات شما چنین بر می آید که منظورتان گروههای قومی است. شما بطور یکجانبه تمام این گروهها را با یک چوب میرانید و میفرمایید که تمامی ایشان در خاک بیگانه در کمین نشسته اند تا بخشهایی از ایران را متصرف شوند و بقول خودتان «با آنها میانه ای ندارید». البته این حق شماست که با کسی «میانه» داشته باشید و یا نداشته باشید، ولی به باور من نمیتوان همه را باصرفاْ با نظریه پردازی و عدم ارائهء فکت با یک چوب راند. من علی رغم داشتن تفاوتهای عقیدتی با کومله و حزب دموکرات کردستان ایران آنها را با گروه پژاک که یک گروه ضد ایرانی است یکی نمیدانم و یا گروه آقای حسین بر را با گروه جندالله یکی نمیبینم.
در مورد فعالیت نظامی باید خدمت شما عرض بکنم که من با مداخلهء نظامی کشورهای بیگانه موافق نیستم. ضمن اینکه به دلایل لجیستیکی این اقدام را ممکن نمیبینم. به باور من در مراحل ابتدایی عملیات نظامی ما باید با استفاده از روشهای ساده ای چون ککتل مولوتف و یا آتش زدن لاستیک در تظاهرات برق آسا همراه باشد. اینکار بویژه در مقابله با فاشیسم رژیم میلوسوویچ در صریستان موفقیت آمیز بود. تظاهرات برق آسا منجر به خسته شدن نیروهای سرکوبگر و ریخته شدن ترس مردم از آنها خواهد شد. نکتهء دیگری که باید در مقابله با نیروهای رژیم مورد توجه قرار داد مسئلهء مقابله با افراد سرکوبگر است. یک بسیجی و یا یک پاسدار باید بداند که جان او در مقابله با مردم در امان نیست و جوانان ما صرفاْ با نشان دادن دو انگشت خود به عنوان علامت V به مقابله با آنها برنخواهند خواست. این حق ایرانیان است تا برای دفاع از جان خود به مقابلهء خشونت آمیز با نیروهای سرکوبگر بپردازند. اگر آنها جان ما را به خطر میاندازند ما نیز حق داریم برای دفاع از خود جان آنها را بگیریم کاری که دیگر مبارزان راه آزادی در مقابله با دیگر رژیمهای فاشیستی انجام داده اند. کار دیگری که میتوان کرد ایجاد خرابکاری در روند مسائل اقتصادی رژیم است بویژه صادرات نفت.
جناب «حق» من هم از شما سوالاتی دارم و منتظر پاسخ صریح از جانب شما هستم. شما میفرمایید که «من این رژیم را نه استبدادی بلکه یک رژیم توتالیتر فاشیست مذهبی می دانم که تاریخ بشریت تاکنون بخود ندیده است و باید برود». به نظر شما چگونه و با چه مکانیزم عملی میتوان به این مهم نایل گشت؟ آیا قبول دارید که نمیتوان صرفاْ با به اصطلاح «مبارزات مدنی» یک رژیم فاشیستی مذهبی را سرنگون کرد؟ دقت داشته باشید که من منکر اهمیت مبارزات مدنی نیستم. عرض من این است که این روش لازم است ولی کافی نیست. تجربه نشان داده که یک رژیم فاشیستی بدون مبارزات قهرآمیز سقوط نمیکند.
شما میفرمایید «من از مواضع جبهه ملی و سازمان فدائیان و فرخ نگهدار و ... در مواردی که در راستای منافع ملی ایران باشد حمایت می کنم و در این رابطه شرمنده هم نخواهم شد همانطور که از نقد اینها هم بخود نمی بالم». میتوانم خواهش کنم که بگویید در این مرحله از کدامین مواضع ایشان حمایت میکنید و از کدامین مواضع نقد؟ روشنتر بگویم نظر شما در مورد عدم موضع گیری صریح این سازمانها در جهت سقوط رژیم ولایت فقیه چیست؟ آیا قبول ندارید که صرفاْ با نقد تئوریک نمیتوان به مقابله با این رژیم رفت و باید راه حلی عملی ارائه داد؟ اگر موافق با راه حل عملی هستید محبت کنید و رئوس آنرا اعلام دارید. با تشکر
٣۴۰٣۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۹       

    از : خوشبین

عنوان : فرق ما زمین تا آسمان است
من نیز مانند آرمان ایرانی معتقدم برای نتیجه گیری از بحث باید سوالی که مقاله مطرح کرده است محور قرار گیرد. ولی در ضمن ضرورتی نمیبینم که برای اثبات نظرات خود به رد نظرات دیگران تا حد تحقیر و توهین پیش رفت یعنی همان چیزی که خیلی از هموطنان دران دست و دلبازی فراوانی دارند. همین یعنی عدم درک دمکراسی یکی از دلایل ناتوانی ما درتجمع و دربه فعل درآوردن نیروی بالقوه ایست که برای برقراری دمکراسی لازم است. عامل دیگر برای توضیح اینکه "چرا ما نمیتوانیم" تا آنجا که به خود ایرانیها به عنوان عامل داخلی مربوط است از یکطرف وجود حکومت ایدیولژیک توتالیتر و منابع اقتصادی کلان (که در انحصارباندهای جدید و قدیم حکومتی است) وازطرف دیگرعدم بکارگیری توان و ظرفیت حاملین و حامیان جنبش در داخل و در خارج از کشوراست. در مورد اخیرمن با آرمان ایرانی هم عقیده ام که جنبش سبز کار خودش را کرده است.ادامه ترجیع بندیهای "سبز" یعنی جنبش را تا مرز پوسیدگی پشت سیمهای خاردار نگه داشتن است. یعنی گرفتن پویایی جنبش، یعنی عقیم کردن آن است. حکومت ایدیولوژیک نظامی حتی تکرار شعارخودش را از زبان مخالفین بر نمیتابد تا چه رسد به وا نهادن امتیازات کهکشانی اقتصادی (و سیاسی) خود. دلیلی برای تجویز مبارزه مسلحانه وجود ندارد ولی دلیلی هم برای رد هرگونه مقابله خشونت آمیز و محکوم کردن آن وجود ندارد. استراتژی جنبش مسالمتامیزانه است ولی تاکتیکهای مختلف را نباید از دستور کار خارج کرد. باید مطابق زمان و به پیش حرکت کرد وگرنه میداندار فعلی برنده خواهد ماند. عقب نشینی مردم را من نه از تاکتیکهای خردمندانه مردم و نه از ترس آنها بلکه از بی اعتمادی آنها به رهبران سبزو عدم وجود آلترناتیوی سکولار و دمکراتیک میبینم. این فقط حدس من است و معتقدم دیگران هم چه موافق و چه مخالف در بازار سیاست ایران به شرط صداقت جز گمان و حدس ابزار دیگری ندارند. پس همینجا پیشنهادی دارم برای اندیشمندانی که از نعمت تکنولوژی ارتباطات بهره مندند. بسیاری از سوالات را میتوان به آرای عمومی گذاشت و آنها را مبنای تحلیلها قرار داد شاید به این ترتیب بتوان از فضای تخیلی به دنیای واقعی قدم گذاشت.
٣۴۰٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣٨۹       

    از : الف باران

عنوان : تجربه صد ساله مبارزات مردم ایران نشان داده است که رژیم‌های دیکتاتوری را نمیتوان با اصلاحات اصلاح کرد.
تجربه صد ساله مبارزات مردم ایران نشان داده است که رژیم‌های دیکتاتوری را نمیتوان با اصلاحات اصلاح کرد.هم انقلاب مشروطه مسلحانه بود و هم انقلاب بهمن ۵۷ ! راهی‌ است که باید پیمود و به نتیجه مطلوب و پایدار رسید. آنانکه راه خشونت را به گروه خاصی‌ پیوند میدهند قدرت ارتش مردمی را نادیده میگیرند.ارتش مردمی همان ارتشی است که افراد آن از راه قانونی تعلیمات نظامی را در پادگانها دیده اند و میبینند و در شرایط مناسب و کوتاه مدت این فداکاری را برای زندگی‌ بهتر و رفاه بیشتر برای خود و خوانواده و مردم کشور خود انجام میدهند.این عقاید هیچ گونه منافاتی با قبول و یا ردّ سازمانهای معتقد به مشی مسلحانه ندارد و تصمیم آن با تشکیلاتی موقت متشکل از افراد ،سازمانها و...مردمی تحت عنوان هر نامی‌ میتواند باشد.شرایط هر کشوری ویژهگیهای همان کشور را دارد به هیچ وجه نمیتوان ایران را با کشور دیگر و یا کشور دیگری را با ایران مقایسه کرد،مهم شرایط جهنمی کنونی‌ ایران و چاره رهایی از این مصیبت است.فقط دو راه در پیش خواهد بود ،قبول شرایط و یا تعویض آن، راه سومی‌ وجود ندارد . بعنوان یک ایرانی‌ از مدیران "اخبار روز" تقاضا دارم که این قسمت از سایت و یا محلی دیگر را برای همین منظور باز بگذارند و از اساتید اهل قلم و بزرگان راه آزادی و آزادگی ایران تقاضای همراهی و مشارکت در گامهای اولیه را دارم.
٣۴۰۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : آقای آرمان ایرانی محترم، لطفا مواضع خود را درباره نکات زیر صریحا اعلام کنید تا بعد.
آقای آرمان ایرانی محترم، لطفا مواضع خود را درباره نکات زیر صریحا اعلام کنید تا بعد.

اولا، که من این رژیم را نه استبدادی بلکه یک رژیم توتالیتر فاشیست مذهبی می دانم که تاریخ بشریت تاکنون بخود ندیده است و باید برود. کسانیکه این رژیم را استبدادی می نامند یا نمی فهمند و یا مغرض هستند.

دوم، شما از جبهه ملی، اتحاد جمهوریخواهان و سازمان فدائیان خرده می گیرید ولی در مورد احزابی که شاخه های نظامی دارند بجز مجاهدین خلق سکوت محض اختیار می کنید. چرا؟ تاییدشان می کنید؟ استفاده از آنها را در دراه حلی که ارائه کرده اید موجه می دانید؟ من با همه ی احزابی که قومی زبانی هستند، دارای یک شاخه نظامی می باشند و در پایگاههایی که در کشورهای همسایه به کمین نشسته اند تا با اشاره بیگانگان بخشهایی از ایران را فتح و خود را مستقر کنند هیچ میانه ای ندارم. شما چطور؟

سوم، اگر راه حل مسلحانه شما به میدان کشیدن نیروهای بیگانه است، لطفا اینرا هم صریحا مشخص بفرمایید. شما با تکیه به کدام اسلحه و مهمات، و با نیروی نظامی چه کسی می خواهید این رژیم را ساقط کنید، امریکا، اسرائیل، انگلستان؟ لطفا مشخص بفرمایید؟ این کشورها چه منافعی در سرنگونی این رژیم و آزاد کردن من و تو دارند؟ به عراق و افغانستان حمله کردند که مردم را از دست طالبان و صدام برهانند؟ آیا موفق شدند امنیت و آزادی و رفاه برای این مردم بدبخت بیاورند؟ توضیح دهید؟

فعلا به این موارد بپردازید تا ببینیم کلی گو و منفعل و فلسفه باف و خیال باف ... کیست تا فرصت بعدی. مرسی

من از مواضع جبهه ملی و سازمان فدائیان و فرخ نگهدار و ... در مواردی که در راستای منافع ملی ایران باشد حمایت می کنم و در این رابطه شرمنده هم نخواهم شد همانطور که از نقد اینها هم بخود نمی بالم. آرزوی من نقش آفرینی مثبت اینها در سازندگی ایران آینده است. مجاهدین خلق و امثالهم را بهیچوجه برنمی تابم چون ما را آدم حساب نمی کنند و تنها بدنبال قدرت هستند و نه آزاد کردن کشور و سپردن آن بدست ملت.
٣۴۰۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣٨۹       

    از : تهمتن - ش

عنوان : چرادیگران میتوانند وما نتوانستیم; بمعنای دیگر; توانایی رژیم درکجاست؟؟
علیرغم تمام جنایات وسرکوب وچپاول ووو ۳۲ساله رژیم تبهکار اسلامی بر مردم ایران واینکه این حکومت هنوز به خسارات خود بر مردم ایران همچنان ادامه میدهد و علت اصلی آن که در این مقاله پرسش نموده که " چرا ما نمی توانیم" را تنها در یک مقوله باید جستجو نمود و آن قدرت و توانایی این رژیم است. این توانایی(و درنتیجه ماندن درقدرت وکشتار وهزاران مصیبت دیگر برمردم ایران) تنها و تنها جنبره این جنایتکاران بر سرمایه ملی مردم - نفت - وفروش آن که نزدیک به ۲میلیون بشکه در روز که با احتساب ۷۵ دلار برای هر بشکه نفت;۱۵۰ میلیون دلار در روز از سرمایه مردم دزدی میکنند و با همان پول; هم سرکوب میکنندو هم دزدی میکنندو هم میلیون ها نفرراگرسنه نگه میدارند و هم قدرت خودرا توان و ادامه میدهند; باید خستجو نمود.. ازطرف دیگر; ترکیه و چین; که حامیان اصلی خارجی رژیمند هم برکسی پوشیده نیست و حاکمان جناپتکار این دوحکومت هم دست در دست آخوندهای تبهکار برعلیه منافع مردم ایران - بدون هیچ واکنشی از سوی ۵ میلیون جمعیت ایرانیان خارج ازکشور( به تیتر مقاله توجه شود** چرا ما نمی توانیم**) - هر سه حکومت در چپاول مردم ایران مشغولند.. آیا تا بحال سازمان و گروه و شخصیت های ایرانی خارج ازکشور به حاکمان جین و ترکیه وحمایت اینان از رژیم ملایان اعتراصی شده است؟؟؟ آیا تابحال تظاهراتی درمقابل سفارتخانه های حاکمان نامبرده حامیان رژیم صورت گرفته است؟؟ و آیا های فراوان دیگر که متاسفانه خارج نشینان و عمدتا سران اپوزیسیون وشخصیت های مخالف رژیم خارج ازکشور از آن غافلند و این موقعیت هارا بسادگی ازدست میدهیم..اینکه دراین مقاله میگوید چرا ما نمی توانیم; دقیقا و حداقل بخشی ازاین ناتوانی را باید درمبارزات خارج از کشور مربوط دانست.. اگر یکصدم جمعیت ۵میلیونی ایرانیان خارج ازکشور دغدغه ی میهن را داشته باشند; به جمعیتی ۵۰ هزار نفری میرسد که اگر این جمعیت را در ۱۰ کشور اروپایی و امریکای شمالی و دیگر کشورهای موثر ;تقسیم کنیم;به جمعیت ۵ هزار نفره در هرپایتخت دست خواهیم یافت( حال به باورهای این جمعیت ها کاری نداریم ومنظور توده هاست و تنفر و انزجار این توده ها ازحکومت را باید دراین معادله بحساب آورد)..اما نگارنده برخلاف این مقاله معتقد است که ما میتوانیم وهمچنین ضربه ی مهلکی به رژیم و حامپان مزدور و چپاولگر خارجی آن در خارج ازکشور بزنیم که آن همان تشکیل و آغاز تطاهرات درمقابل سفارتخانه حاکمان این دو رژیم بوده که قطعا بازتاب آن در رسانه های معتبر جهانی منعکس خواهدشد.. وزنه شدن ایرانیان خارح ازکشور در معادلات جهانی و بحساب آمدن آن دراین معادلات مورد نظر است که ضربه کاری به رژیم جنایتکار بوده و همچنین کمکی شایان و روحیه ای تازه; به جنبش مردم ایزان در سرنگونی این رژیم سفاک خواهد شد...
٣۴۰۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣٨۹       

    از : آرمان ایرانی

عنوان : بحثی عملی بر پایهء ارائهء‌ فکت.
طبق معمول بحث از مسیر منطقی خود منحرف شده و به وادی ابراز احساسات و فلسفه بافی کشیده شده. فی المثل اظهارات هموطنان محترم «یک دوست» و «حق»‌ نه تنها کوچکترین ارتباطی به موضوع بحث ندارد، بلکه بیشتر جنبهء فلسفه بافی و ابراز احساسات را مورد نظر میدارد. بحث ما این است: چرا دیگران میتوانند و ما نمیتوانیم؟ برای پاسخ دادن به این سوال باید مطالب را بصورت عملی دید و نه فلسفی.
اجازه بدهید بحث را با این سوال ادامه دهم:
آیا بر این باور هستید که حکومت علی خامنه ای یک دیکتاتوری فاشیستی است که باید عوض شود یا نه؟ اگر پاسخ شما به این سوال منفی است پس بنابر این من شخصاْ سخنی با شما ندارم. شما هم مثل آقای نگهدار به نوعی طرفدار بقای وضع موجود هستید. پس من را با شما حرفی نیست. ولی اگر چنانچه پاسخ شما به این سوال مثبت است پس بنابر این باید به دنبال راه حلی عملی برای تغییر وضع موجود باشیم؛ راه حلی که الزاماْ راه حلی ایده آل نخواهد بود.
به باور من انتخابات ریاست جمهوری دورهء دهم یکبار دیگر نمایانگر این واقعیت است که نظام موجود بر کشور دارای هیچ نوع ظرفیت تحول پذیری نیست و تحولات باید به زور به این نظام تحمیل شود. ما نمونهء این مسئله را در طول این سه دهه در رفتار رژیم اسلامی دیده ایم؛ نمونه هایی چون بحران گروگانگیری سفارت آمریکا و جنگ ایران و عراق و یا نمونهء‌ دیگر آن بحران انرژی اتمی این رژیم. حال اگر فرد و یا افراد و یا سازمانهایی از درک این واقعیت عاجز هستند، ما نباید به آتش نادانی آنها بسوزیم. امروز بعد از گذشت بیشتر از یکسال از جنبش موسوم به جنبش سبز متاسفانه بخش عمده ای از به اصطلاح سازمانهای سیاسی ما مثل سازمان اکثریت و یا اتحاد جمهوریخواهان کشور و یا جبههء ملی درمانده از درک واقعیات موجود هنوز نمیتوانند خود را با واقعیات بعد از انتخابات وفق دهند. آنها از وضع موجود انتقاد میکنند ولی موضع خود را در قبال رژیم خامنه ای روشن نمیسازند که آیا خواستار سقوط آن هستند یا نه!
واقعیت موجود نشان میدهد که ما نباید بیش از این وقت خود را با این گروهها تلف کنیم. این مشکل آنهاست که از درک واقعیت عاجزند و نمیتوانند باورهای خود را با مسائل روز منطبق بخشند. چنانچه ما خواستار سقوط علی خامنه ای هستیم باید یک ائتلاف سیاسی بوجود آوریم و با ارائهء‌ یک برنامهء عملی، همچون برقراری یک پارلمان و یک دولت در تبعید، سقوط نظام حاکم و بر پایی یک همه پرسی دموکراتیک را مد نظر بگیریم. البته این بحث بسیار مفصل است و چنانچه نیاز باشد میتوان به جزعیات آن پرداخت.
مسئله دیگر مسئلهء جنبش موسوم به جنبش سبز و نحوهء مبارزهء‌ ما برای سقوط رژیم خامنه ایست. به باور من جنبش سبز کارش را با مشروعیت زدایی از نظام حاکم به پایان رساند و ما باید امروز حرکتی فراتر از جنبش سبز داشته باشیم. حنبش سبز در ابتدا برای آن بوجود آمد که در چارچوب نظام حاکم بتواند تحولی مثبت انجام دهد. وقتی این مهم شکست خورد، این جنبش در پرتوی حرکت خودجوش مردم (که بسیار فراتر از ظرفیتهای گروههای سیاسی بود) توانست با موفقیت مشروعیت این رژیم را به نابودی کشاند. کار این جنبش از بعد از این مرحله تمام شد و هرکسی که امروز همچنان به دنبال جنبش سبز باشد در اصل به دنبال مرده ای میرود که دیگر وجود ندارد. واقعیت این است که کسانیکه امروز خود را دنباله روی جنبش سبز میدانند میزان ددمنشی و وحشیگری حکومت فاشیستی علی خامنه ای را بسیار کوچکتر از آنچه که هست نشان میدهند. آنها با الگوبرداریهای کورکورانه چنین وانمود میکنند که دیکتاتوری حاکم بر ایران نیز همانند سایر دیکتاتوریهای نظامی است که میتوان براحتی آن را با «مقاومت مدنی» سرنگون کرد، در حالیکه واقعیات موجود چنین چیزی را ثابت نمیکند. در حقیقت تفاوت عمده بین رژیم ایران و دولت تونس در همین است؛ دولت تونس یک دیکتاتوری غیر ایدئولوژیک نظامی است و همانطور که دیدیدم براحتی با مقاومت مدنی مردم و تظاهرات خیابانی سقوط کرد، چرا که علی رغم دیکتاتوری ظرفیتهای رژیم فاشیستی ایران را برای سرکوب نداشت و فاقد یک نیروی نظامی ایدئولوژیک همچون سپاه پاسداران و یا بسیج بود. در هیچ زمانی هیچ رژیم فاشیستی متکی بر یک ایدئولوژی ارتجاعی با «ملایمت» و یا صرفاْ «مقاومت مدنی» سقوط نکرده و رژیم فاشیستی حاکم بر ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. آنهاییکه بر ملایمت بیش از اندازه در مبارزه بر ضد رژیم تاکید میکنند در اصل عکس مار بر دیوار میکشند! شکی نیست که خیلی خوب بود اگر ما میتوانستیم با تظاهرات آرام و یا سرود «یار دبستانی» رژیم را از پای درآوریم. ولی واقعیات این یک سال و نیم اخیر خلاف این ادعا را ثابت کرده. اینکه گفته شود «کلیهء مبارزینی که به حرکات به اصطلاح خشونت آمیز دست میزنند از قماش مجاهدین هستند و آنها نیز خواستار نوعی دیکتاتوری هستند» یک دروغ بزرگ است!
همانطور که گفتم ما در دیگر کشورها نیز شاهد آن بوده ایم که نیروهای دموکراتیک با درک این واقعیت که نمیتوان با یک رژیم فاشیستی برخوردی انفعالی داشت به مبارزهء‌ مسلحانه بر ضد دیکتاتوریهای فاشیستی دست زدند. آیا جنبش مسلحانهء مردم فرانسه بر ضد حکومت ویشی منجر به یک نظام دموکراتیک در آن کشور نشد؟ آیا نتیجهء مبارزات مسلحانه در ایتالیا بر ضد موسیلینی نهایتاْ منجر به جمهوری دموکراتیک ایتالیا نشد؟ آیا مبارزات مسلحانهء مردم یوگسلاوی بر ضد فاشیستها یک حرکت ضد مردمی بود؟ آیا مبارزات خشونت آمیز مردم در صربستان و بوسنی و یا در کامبوج بر ضد حکومت خمرهای سرخ مبارزاتی ضد مردمی بود؟ آخر این چه بیماری است که ما ایرانیها داریم که میخواهیم با کلی گویی هر آنچه که بر خلاف نظر ماست رد کنیم و از یک افراط گرایی به افراطگرایی دیگری پناه ببریم؟ من به عنوان یک ایرانی اعلام میکنم که آن چیزی که تحت عنوان "مبارزات بی خشونت" برای مقابله با رژیم حاکم بیان میشود حرکتی است انفعالی که ظاهری قشنگ ولی باطنی غیر واقع بینانه دارد. چه کسی گفته که همیشه مبارزات جدی همانند عملکرد مجاهدین همواره با کشتار جمعی همراه است؟ مشکل مجاهدین این است که از اساس به یک ایدئولوژی خشن معتقدند. ما چرا بجای مجاهدین از مبارزات مردم صربستان و یا مبارزات مقاومت فرانسه درس نگیریم.
خلاصه کلام آنکه دلیل شکست ما و پیروزی تونسی ها در این است که مبارزان آنها واقع بین و فعالین سیاسی ما غیر واقعبین هستند. من از سایت محترم اخبار روز دعوت میکنم که از گروههای سیاسی و بویژه از اتحادیه جمهوریخواهان دعوت به عمل آورد تا موضع خودشان را در قبال مبارزه برای سقوط رژیم حاکم و نیز تاسیس یک پارلمان در تبعید روشن سازند. شکی نیست که این مباحث نیازمند موشکافی های بسیار و نیازمند شرکت هموطنان با طرز تفکرات گوناگون در آن است. با تشکر فراوان از شما.
٣۴۰۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣٨۹       

    از : خوش خیال

عنوان : چرا رنگ ماشین آتش نشانی سبز شده بود !
روی دیوار‌های مدرسه، نقاشی‌ها را نگاه می‌کردم. در یکی از آن نقاشی‌‌ها عکس ماشین آتش نشانی‌ در وسعت خیابان کشیده شده بود،آنهم در چه خیابان شلوغی ! تصوری از عاشورا بود و یا تظاهرات، ندانستم ولی‌ معمای این نقاشی برایم در این بود که چرا رنگ ماشین آتش نشانی رنگ سبز زده شده بود ! جل الخالق...! ماشین آتش نشانی که سبز نمیشود ! بخود گفتم پس،صحنه تصور شده عاشورا نبوده، تظاهرات بوده است ! بیشتر به خود فشار آوردم تا علت رنگ سبز شده ماشین آتش نشانی‌ را دریابم ! ابتدا تصور کردم شاید بخاطر رنگ خشونت قرمز، رنگ سبز مسالمت آمیز انتخاب شده ! یا شاید هم صدای دلخراش آژیر خطر ماشین آتش نشانی‌،آرامش دیگران را بهم میزده، و رنگ سبز متمایل به سکوت جایگزین شده است ! یا آنکه ماشین قرمز آتش نشانی‌ "قانون شکن"، حق تقدم دیگر منتظران چراغ سبز قانونی را رعایت نمیکرده که به اجبار رنگ او را سبز کرده اند !... بهر صورت برایم معمای عجیبی‌ بود ! رنگ سبز شده ماشین آتش نشانی از یکطرف و زمزمه آهنگ شیرین ملایمی که در سرسرای پیچ تا پیچ راهروهای مدرسه،مرموزانه سرک میکشید !
٣٣۹۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : فاجعه ۵۷ نباید دوباره تکرار شود. ایران هم نباید عراق، افغانستان، پاکستان و لبنان دیگری شود. چگونه می توان همچنان گرفتار نماند؟
به الف باران

فاجعه ۵۷ نباید دوباره تکرار شود. ایران هم نباید عراق، افغانستان، پاکستان و لبنان دیگری شود. چگونه می توان همچنان گرفتار نماند؟ چاره درد ما گروههای مسلح نیستند. تغییر برای بهتر کردن اوضاع بله ولی برای بدتر کردن نه. داوری درباره تونس خیلی خیلی زود است ضمن اینکه دولت رفته و نه نظام. هنوز در تونس انقلاب نشده و برای حسرت خوردن خیلی خیلی زود است.

هر گروهی با خشونت بر ایران یا بر بخشی از ایران مسلط شود با خشونت هم حکومت خواهد کرد و قدرت بدست آورده را هرگز بدست مردم نخواهد داد. یاران دیرینه اش را وزیر و وکیل مجلس و در راس همه نیروهای قهریه قرار خواهد. یک سری پاکسازی از مردم و دستگاههای موجود خواهد کرد و با زور نیزه مثل رژیم کنونی مردم را چند دهه دیگر به گروگان خواهد گرفت. آتش در خانه و همسایگی همچنان شعله ور مثل امروز اگر نه بدتر از آن باقی خواهد ماند. باید طوری عمل کنیم که دوباره گرفتار نشویم. با امثال مجاهدین خلق ۳۰ سال دیگر هم گرفتار خواهیم شد.

شما خیال می کنید که مسعود و مریم رجوی ها پس از فتح ایران می روند کنار و نیروهای مسلح تعلیم دیده جانفشان خود را و نیروهای غیر مسلح شان را تعطیل خواهند کرد؟ آرمانهای ویژه و ایدئولوژی دشان را ول خواهند کرد و فرصت ساختن آرمانشهرشان و آن مدینه فاضله خیالی خود را به مردم تحمیل نخواهند کرد؟ مخالفانشان را حذف فیزیکی نخواهند کرد؟ هنوز که این گروههای مسلح کنار مرز نشین بقدرت نرسیده اند پاسخگوی امثال من و تو نیستند چه برسد به زمانی که ما بگوییم بفرمایید بیایید تو. با این ساده لوحی و بی خردی نباید هر کس و ناکسی را روی کار بیاوریم تا برایمان قمه بکشد. اصولی هست که باید روی آنها توافق کنیم که کنار گذاشتن اسلحه اولین قدم است. آیا ملت تونس با توسل به آپوزیسیون مسلح و پایگاه اعطا شده بوسیله کسی مثل صدام دولت نامشروعش و نا معتبرش را سرنگون کردند؟
٣٣۹٨۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

    از : الف باران

عنوان : اگر این بیماری "روش‌های مسالمت آمیز" اهلی کننده دیکتاتور‌ها و فاشیستها بود "آیت الله هیتلر" هم حالا دوران بازنشستگی خود را میگذارند !
با سلام و باز هم آمدم ! می‌دانم تکرار نامی‌ برای خواننده کسل کننده است ولی‌ عواملی مرا بدین کار اجبار میدارد و آن، به زبان بسیار ساده این است ...خانه‌ام آتش گرفته...باورم دارای ؟ مست و مغرور از "سیاست" پیش می‌‌آید و می‌‌گوید : گنه گنه ؟! آسپرین...؟! هموطن ! خانه‌ام آتش گرفته ! همتی،رحمی ، شتابی،هستی‌ ‌ام بر باد رفت ! باز می‌‌آید و میگوید، "خشن هستی‌" ، مجاهد !! بیاد آور که دیروز... تته پته...! واقعیت دردناکی است آنها که میدانند چیزی نمیگویند و آنها که میگویند چیزی نمیدانند ! باز مینالم و فریادم از آن است..خانه‌ام آتش گرفته !... چاره باید کرد ! چاره باید جست !... درخواست روش‌های مسالمت آمیز در برابر این حکومت همان دادن گنه گنه برای خامش کردن آتش است ! اگر این بیماری "روش‌های مسالمت آمیز" اهلی کننده دیکتاتور‌ها و فاشیستها بود "آیت الله هیتلر" هم حالا دوران بازنشستگی خود را میگذارند ! چرا آنانکه پرچمدار حقوق بشری هستند وقتی‌ منافع‌شان به خطر می‌‌افتد به خشونت بارترین شیوه‌ها دست میازند ولی‌ برای مردم محرومی که برای کوچکترین تقاضا‌ها اگر فریادی بر آرند به خشونت گرا و نداشتن مدنیت محکوم میشوند ! باور کنید که اگر من بجای رهبر خامنه‌ای بودم عکس امام زمان هایی چون "آقای موسوی" و "حجت الاسلام فرخ نگهدار" و شهید مظلوم "امام کیانوری"و اقمارهم را به دیوار می‌‌کوبیدم و هر روز پس از دعا به برای آنها می‌گفتم "‌ای شعبان بی‌ مخ‌های زمان, ما هر چه داریم از شما داریم" !
٣٣۹٨۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : به الف باران
عوامل عقب ماندگی رشد فکری اکثریت جوامع مسلمان چیست؟

عوامل عقب ماندگی رشد فکری اروپائیان قبل از قرن ۱۷ که عصر روشنگری نامیده می شود چه بود؟

چه عواملی باعث رشد فکری اروپایان شد تا دیگر اجازه ندهد تا کمر دین و خرافه در برابر علوم انسانی و تجربی آنچنان بشکند که دیگر جرئت نکند مثل خمینی و خامنه ای بر اریکه قدرت تکیه دهد و همه این علوم و دانشجویان و دانش آموختگانش را به زیر ضرب خود بگیرد؟

آیا در اروپای بقول شما دینی و خرافه پرست، مردم اجازه می دهند پاپ بر جهان مسیحیت فرمان براند یا او را در واتیکان محصور کرده اند که دیگر در کارهای این جهانی مثل سکولاریسم، منشور جهانی حقوق بشر، علوم طبیعی و انسانی، آزادی، امنیت و رفاه فضولی نکند؟

چرا در اروپا شد و در ایران هنوز نشده؟ چرا در اروپا شد و در عربستان و پاکستان و افغانستان نشد. چرا در عرض این ۳۲ سال بجای یک جمهوری اسلامی در جهان الان سه جمهوری اسلامی و همه در همسایگی یکدیگر داریم؟ چرا جریاناتی تقویت می شوند که عراق را هم به یک جمهوری اسلامی چهارم تبدیل کنند؟

جناب شما براندازی رژیم کنونی در ایران را بهر قیمتی می خواهید و هیچ ابایی ندارید از اینکه که جان بولتون ها با بیشرمی و با کف زدن های مجاهدین خلق این فرقه مذهبی واپسگرا و وابسته را بهترین جایگزین رژیم کنونی اعلام کند. من دهانم برای اینها کف ها نمی کند. امثال من دیگر نمی خواهند به کام یک فرقه مذهبی دیگر بیفتند که هزاران پرسنل تعلیم دیده را بهر قیمتی که شده در کنار مرز ایران نگه داشته برای فتح ایران. فقط اسلحه و مهمات لازم دارد که امثال جان بولتون ها در فرصت مناسب در اختیارشان بگذارند. آیا تونس هم این معضل را در کنار مرزش داشت؟ اگر مجاهد خلق و یا موافق نوع مقابله آنها و امثال آنها هستید صریح بگویید تا همه تکلیف خودشان را با شما معلوم کنند. فقط یادتان باشد که امثال مجاهدین خلق مثل رژیم کنونی اگر از پشتوانه مردمی خود مطمئن بودند نیازی به لشکرهای وفادار خصوصی خود «گارد ویژه» نمی داشتند. اینهمه نظر داده شده چرا شما فقط بمن گیر داده اید؟ دشمن شما و من جای دیگری تمرگیده است و از یک و به دو من توست که سر جایش با خیال راحت لم داده و با لبخند تمسخر آمیزش بما نظاره می کند. موفق باشید.
٣٣۹۷۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

    از : شیوا نظری

عنوان : الف باران شما حتما باید چیزی بنویسید؟
الف باران شما حتما باید چیزی بنویسید؟
اظهارات شما کاملاْ بی ربط و بی اساس است
٣٣۹۶٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

    از : الف باران

عنوان : انقلاب متعلق به شما نبود و نیست...
رهبران جنبش سبز وحشت از چه دارند که مدام مردم را به بی‌ حرکتی و خاموشی ، تبعیت و صلح و سازش به قوانین و نظامی که مورد نفرت مردم است ترویج و تشویق میکنند ؟ وحشت از فریاد‌های مردم مصیبت زده‌ای است که در چنگال هیولای درنده حکومتی، جان و مال و ناموس و آینده آنان را گرفته است، فرزندان این سرزمین را به بند در زندانها،به شکنجه و جسارت ها،تجاوزات و اعدام ها،تن فروشی به خیابانها،اعتیاد و بیکاری و نومیدی و هزاران مفاسد اجتماعی سوق داده است،این همه فساد و آلام اجتمایی برای عصیان خشم مردم کافی‌ نیست که مردم سکوت مرگبار حاکم را با فریاد‌ها و خشم خود بشکنند ؟ قانون کجاست در این کشور محنت زده که مردم را ملتمسانه به رعایت آن دعوت می‌کنید ؟ در بیانیه ۱۶ آذر مردم را به بی‌ تفاوتی‌ و عدم مقاومت اجبار میداشتید "هزینه ناکار آمدی دولتمندان را مردم کوچه و بازار نباید پرداخت کنند "! انگار که در دیگر کشور‌های جهان مردم برای "کار آمدی" و تشویق دولتمردان خود تظاهرات میکنند ! واکنش و عکس العمل انسانها در برابر درد و آلام اجتمایی ناله و یا فریاد توام با خشم است.در کجای دنیا مردم مصیبت زده کشوری آلام جانگداز خود را با سکوت و خفه شدن نشان داده اند که مردم ایران دنباله روی آنها باشند ؟ اگر هدف شما پرهیز از خشونت است پس چرا سنگ انقلاب بهمن ۵۷ را به سینه میزنید ؟ شما به کدام سیاست و دورانی تعلق دارید ؟ انقلاب پر شکوه مردم ایران حاصل سکوت و مسالمت مردم قهرمان ایران نبود، محصولی از خشم خونین اسارت هزاران ساله دودمان ستم شاهی‌ بود،آنچه برای شما در حال حاضر و در زمان انقلاب وحشت آور بود و هست همان نفس انقلاب است ! انقلاب متعلق به انگل‌های اجتمایی نبود و نیست... ،تسخیر پادگان‌ها و افتادن سلاح بدست مردم، نه‌ در برنامه و نه‌ در طبیعت روحانیت بود و بلعکس آنها از مردم مسلح وحشت داشتند ! آری انقلاب از آن شما نبود و خود میدانید و عاجزانه مردم را از آن باز میدارید ! آری،از همان زمان که بر اسب مراد سوار شدید فرزندان انقلاب را با خونخواهی از همان انقلاب چه وحشیانه و سبوعانه قتل عام کردید.دستاورد‌های انقلاب برای شما تحمل ناپذیر بود و بکشتن عناصر و عوامل نگهدارنده آنها همّت گماشتید که گردش چرخ انقلاب به عقب باز گردانید.قتل عام خونین دوران صدارت و سیاست شما یکی از وحشت ناکترین دوران تاریخ خونین ایران است بیاید آورید دوران وحشت امام عادل خمینی (ر‌ه) را.."محارب پس از دستگیر شدن ،توبه ش پذیرفته نمیشود و کیفرش همان است که قرآن گفته.کشتن به شدیدترین وجه ،حلق آویز کردن به فضاحت بار‌ترین حالت ممکن.تعزیر باید پوست را بدرد،از گوشت عبور کند و استخوان را درهم شکند".( آیت الله گیلانی،کیهان ۲۸ شهریور۱۳۶۰)." یکی از احکام جمهوری اسلامی این است که هر کس در برابر این نظام امام عادل بایستد،کشتن او واجب است،زخمی ش را باید زخمی تر کرد تا کشته شود،این حکم اسلام است،چیزی نیست که تازه آورده باشیم".(آیت الله موسوی تبریزی دادستان کول انقلاب،کیهان ۲۹ شهریور۱۳۶۰).آقای موسوی این است راه امام خمینی (ر‌ه) شما و قانون اساسی‌ دلبسته شما ! حال بدین قانون قرون وسطایی و حکومت اراذل و اوباش روانی‌ آنچنان دل‌ بسته اید که در اوهام وحی خود تمام مردم مبارز ایران را الزاما سبز طرفدار خود و نظام مقبول قانون اساسی‌ دانسته و از طرفداران خود بخواهید که جاسوسانه و پلیس گونه مخالفان راه شما را شناسایی و دفع کنند ! میلیون‌ها اراذل اوباش و آدمکشان حکومتی کافی‌ نبود که شما نیز سیلی دیگری بدانها می‌‌افزایید ؟ جنبش مبارزاتی ایران هرکز خیانت رهبران جنبش سبز را فراموش نخواهد کرد.
٣٣۹۶۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

    از : بید ار

عنوان : عجیب که براندازان از کنار رهنمودهای اسیران استبداد به سکوت عبور می کنند
طبرزدی: در چنین شرایط سخت و بحران زده باید نقطه اتکا عقل ملی، خرد اندیش و مردم مدارانه وجود داشته باشد تا ملت به آن اعتماد و اتکا کرده و نقطه ی امیدی برای رهایی از چنین طوفان های خطرناک داشته باشد .
به نظر می رسد راه روشن جنبش اجتماعی و دموکراسی خواهی اخیر که به جنبش سبز شناخته می شود، راه نجات ملی باشد . از دیدگاه من هر فرد یا سازمان و جناحی که خواهان رفاه، امنیت، عدالت، حقوق بشر، دموکراسی و استقلال کشور است، به نحوی با این جنبش همراه شده است . تسامح و تساهل یا رواداری، تحمل نظرات مخالف و از همه مهم تر مسالمت جویی از روش های پایدار جنبش است . راهی جز جنبش سبز در پیش روی ما نیست و این را نیز از بین خواسته های همه مردم و مخالفین می گذرد . البته این وظیفه رهبران و مدیران جنبش دموکراسی خواهی ملت ایران است که از رفتار واکنشی یا انفعالی خارج شده و برای تحرک بیشتر جنبش برنامه هایی ارائه نمایند . از پیشرفت های ارزشمند جنبش دموکراسی خواهی این است که حتی اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات شروط حداقلی تعیین کرده و به حاکمیت اعلان کرده اند که بیش از این حاضر نیستند به صورت فله ای در انتخابات غیر دموکراتیک شرکت کرده و تنور حاکمیت استبدادی را داغ نمایند . راه دشوار و دراز دموکراسی خواهی را با شکیبایی، خردمندی و اتحاد خواهیم پیمود
http://www.rahesabz.net/story/۳۰۹۵۶/
٣٣۹۵۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

    از : یک دوست به "به حق"

عنوان : ایران به اپوزیسیونی در داخل و بین مردم و دارای شناخت درست از شرایط جامعه نیاز دارد، نه راه حل های تجربه شده سی ساله
هموطنی که با نام "به حق" کامنت گذاشته، خیلی شتابان آسمان و ریسمان بافی کرده و بعد هم نتیجه دلخواه خود را گرفته که بسیار کهنه شده و ناکارآمدی آن حداقل در این هجده ماهه اخیر می بایست بر همگان روشن شده باشد.
اولا رسانه های غربی در اوج اعتراضات مردم مان بسیار دست به عصا عمل کردند و به این بهانه که گزارشات و ویدیوها تایید نشده هستند از انعکاس شایسته آنها طفره رفتند. این در حالیست که همین رسانه ها مسئله سکینه آشتیانی را بنحو احسنت منعکس کرده و می کنند. در حالی که این پرونده احتمالا توسط حکومت عامدانه بزرگنمایی شد تا افکار عمومی جهان را از ده ها زن و مرد جوان یکه بخاطر دفاع از رای خود تحت فشار و شکنجه قرار داشته و دارند منحرف سازد.
دوما ایشان خواهان ایجاد اپوزیسیونی برانداز می شوند! هموطن محترم زیره به کرمان می برید. در این سی ساله اخیر از طرفداران پهلوی ها گرفته تا چپ های سوپر انقلابی و ... در شیپور براندازی می کوبند و هر روزنه ای که در داخل باز می شود را مشکوک، محکوم به شکست و ... معرفی می کنند و با جنجال آفرینی سهم قابل توجهی در ایجاد تفرقه و فاصله انداختن بین نیروهای طرفدار تحولات مثبت ایفا می کنند. در این سی سال مردم ایران در حد لازم با "مواضع" و عمکرد این دسته آشنا شدند و دیدیم که در نهایت حول چه نیروهایی و کدام برنامه ها اجماع کردند.
پذیرش این واقعیت به همان اندازه برای "صاحبان فروشگاه زنجیره ای براندازی" سخت است که برای حکومت پذیرفتن عدم مشروعیتش و اجتناب ناپذیر بودن گردن گذاشتن به حق مردم برای تعیین سرنوشت خویش؛ حال به شکل مسالمت آمیز یا در پی خشم مردم همانند آنچه در تونس رخ داد.
ایران به اپوزیسیونی در داخل و بین مردم و دارای شناخت درست از شرایط جامعه نیاز دارد، که خوشبختانه در داخل ایران شکل گرفته و فعال می باشد.
"براندازان" و حکومت خیلی عجولانه برای جنبش سبز حلوا پخته اند! این رود همواره جاری است...
٣٣۹۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

    از : خوش بین

عنوان : صبح به خیر
من این یادداشت سیاسی را نظرگاه امروز "اخبار روز"(اکثریت) تلقی میکنم و پس میپرسم آیا همیشه دیگران باید شما را از خواب بیدار کنند؟ به اندازه کافی ابزار بیداری در ایران وجود نداشته؟ بیداری به هر صورت چیز خوبیست حتی اگر با تاخیرو یا در عصر وقایع تونس باشد. با خوشحالی و صمیمیت به شما صبح به خیر میگویم و امیدوارم این نوشته نقطه عزیمت طرد سیاستی باشد که تا کنون مستقیم و غیر مستقیم در سازش با جمهوری اسلامی نظام خشن مذهبی را تقویت میکرده است.
٣٣۹۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

    از : الف باران

عنوان : اسلام و خرافات که نمیتوانند عواملی برای عقب ماندگی جامعه باشند !
اسلام و خرافات که نمیتوانند عواملی برای عقب ماندگی جامعه باشند ! مگر تمام کشور‌های عقب نگاهداشته شده مسلمان اند ؟ آیا در کشور‌های صنعتی و پیشرفته مذهب و یا خرافات وجود ندارد ؟ آیا دین زیر بناست ؟ آیا ولایت فقیه برای رضایت خداوند بر اریکه قدرت تکیه داده است و هر شب با قرصی نان جو ، بر سر حصیری در یک خانه خشت و گلی روزگار میگذراند ؟ بهانه چیست ؟ چرا ما نمیتوانیم و یا نباید از یک زندگی‌ مرفه با امکانات و ظرفیت‌های موجود در جامعه برخوردار باشیم که ...که ؟ واقعاً که چی‌ ؟ هیچ بهانه و سدی نمیتواند در مقابل درخواستهای بحق مردم قرار گیرد اگر ایمان به مردم دوستی‌ و آزادیخواهی هدف اصلی‌ آن باشد.اسلام بیاورید تا در امان باشید به همان اندازه نادرست است که بگوییم اسلام را رها کنید تا ما برای شما دموکراسی بیاوریم ! حضور دین در سیاست دیکتاتوری و فاشیستی است ولی‌ داشتن آن بصورت دلخواه در جامعه آزادی و جزیی از الفبای دموکراسی است ! در خواستهای رفاهی و دمکراتیک ربطی‌ به مذهب ندارد،مردم عدالت اجتمایی،رفاه، امنیت،آزادی افکار و اندیشه مرام و مذهب و .. میخواهند،این خواسته‌ها چه ربطی‌ به داشتن و یا نداشتن دین دارد ؟ این بهانه‌ها در خدمت چه اهدافی میتوانند باشند ؟
٣٣۹۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : تقدیم به «به حق»
بهروز عصبی درست می گوید:-

"سرنگونی طلبان اگه همان سالها قبل حول منشور آقای باقر زاده یعنی اصول اعلامیه حقوق بشر با هم متحد می شدند و متمدنانه با عهم همکاری می کردند و منافع میهن را بر منافع گروهی ترجیح می دادند مسلمآ بیشتر بر داخل تآثیر می گذاشتند.
حتمآ یادت هست که تا قبل از شروع جنبش سبز هر کسی حرف اتحاد و جبهه مشترک می زد سیاسیون ما می گفتند نه نباید سال ۵۷ تکرار بشه و ما باید سر اینکه چه می خواهیم، فدرالیسم، و هزار زهر مار دیگه متحد بشیم بعد جبهه بزنیم یعنی هیچوقت جبهه زده نمیشه اما به محض شروع جنبش سبز همه باهاش راه افتادند و نگفتند نه ببینیم موسوی چه میخواد."

منتقد من کمی باید به آنچه بهروز گفته است تامل کند. بدون یک آپوزیسیون با کیفیت و رجال سیاسی ممتاز که شایسته ملت ایران باشد ما به هیچ جا نمی رسیم. آپوزیسیونی که دم به دم ایراد اسرائیلی می گیرد و منافع ملی ایران را قربانی منافع فرقه ای قبیله ای عشیره ای خود می کند به نوبه خود یکی از بزرگترین مسئولین طول عمر این رژیم بوده است.

راستی قرقیزها بعد از انقلاب توده ای شان چطورند، به خواسته هایشان رسیدند یا هنوز ول معطلند؟

جوجه ها را آخر پاییز می شمرند. تا هنوز چیزی نشده چماق را بلند نکنید واسه زدن توی سر ملت ایران که "خاک بر سرت سوسول پوست کلفت بی غیرت، تو از اون قرقیزها و تونسی ها کمتری.". تقصیر آپوزیسیون را پای ملت ایران نگذارید تا از خود سلب مسئولیت کنید. این آدرس عوضی دادن ها را بس کنید. مردم تکان خوردند، شما کجا بودید، ای آپوزیسیون پر ادعا؟

با بهترین آرزوها برای قرقیزها و تونسی ها
٣٣۹۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

    از : الف باران

عنوان : باید کز این گذرگه اندوه بگذریم , یاران , همتی !
با نظرات و پیشنهادات آقای آرمان ایرانی‌ موافقم.آیا می‌توان از آن به عنوان یک پیشنهاد استقبال کرد ؟ چرا نه‌ ؟
٣٣۹۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

    از : کیومرث پایدار

عنوان : هنوز زود است
باید دید آنچه برسر انقلاب ایران آمد در تونس هم رخ خواهد داد؟... آنچه مسلم است، جهل و خرافه در کشورهای اسلامی پایگاهی مستحکم دارد. این پایگاه همان توده کم سواد یا بی سوادی است که عاملاً عامداً به سمت و سوی این بلیه سوق داده شده اند و این رذیلت از همان زمانی که این کشورها یکی بعد از دیگری توسط مسلمانان فتح می شدند، بنا نهاده شد و ادامه یافت. دو سه سال پیش یکی از آشنایان من بسرش زد که برای گذراندن تعطیلات با خانواده اش برود تونس. بگذریم از روایتی که این خانواده از فقر و فلاکت مردم می کردند که خوب روایتی قابل درک است. آنچه توجه آنها را بیش از این فقر و فلاکت جلب کرده بود، تعریف و تمجیدی بود که این مردم فقیر و مفلوک از احمدی نژاد می کرده اند!... و این نشانه ضعف فرهنگی این مردم است. مردمی که یک آدم شارلاتان به آسانی می تواند قاپشان را به دزدد.
٣٣۹۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

    از : به جناب «حق»

عنوان : جناب «حق»‌ شما غیرواقعبین هستید!
جناب «حق» در مجموع اظهارات شما کاملاْ بی اساس است و کمترین مطابقت را با واقعیات روز دارد. من نمیدانم شما بر اساس کدام دلیل و مدرک میفرمایید که غرب از جنبش تونس حمایت میکند ولی از جنبش سبز حمایت نمیکند؟ من نمیدانم اصلاْ این چه مشکل روحی است که ما ایرانیان داریم: ما همیشه میخواهیم جواب مسائل خودمان را در عملکرد دیگران ببینیم و حاضر نیستیم کمترین مایه را از خودمان بگذاریم. به باور من رسانه های غربی نهایت حمایت معنوی خود را از جنبش سبز انجام داده اند. مشکل ما از خودمان است. ما هنوز به واقعیت وحشتناک رژیم فاشیستی حاکم پی نبرده ایم. بخش عمده ای از نیروهای مخالف هنوز دل در گروی عوامل این رژیم همچون خاتمی دارند. ما به یک اپوزیسیون برانداز نیاز داریم و مطمئنم که دنیای غرب نیز از چنین حرکتی حمایت خواهد کرد.
٣٣۹٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : این یادداشت سیاسی بدرد تضعیف روحیه مبارزه می خورد و بس.
در سال ۵۷ پیش از انقلاب همه احزاب از چپ چپ تا راست راست در ایران به صحنه آمدند درست مثل تونس امروز. چی می خواستیم و چی شد!!!

از شکل گیری جنبش سبز بخشی از آپوزیسیون ما همانقدر با این جنبش دشمنی پیدا کرد که رژیم دشمن آن بود. این اختلاف در آپوزیسیون که باید و یا نباید از این جنبش حمایت کرد جلوی اتحاد آپوزیسیون را گرفت. آیا در تونس هم اینطوری حکومتشان را سرنگون کردند؟

انقلابیون تونس از حمایت مستقیم و غیر مستقیم کشورهای غربی و رسانه هایشان مثل بی بی سی و الجزیره برخوردار بودند درست مثل انقلابیون ما در سالهای پیش از و آستانه فاجعه ۵۷.

کشورهای بزرگ غربی منافعی در ایران دارند که اصلا قابل مقایسه با منافعشان در تونس نیست. ایران بواسطه موقعیت جغرافیایی استثنایی و منابع عظیم نفت و گاز خود در چنگال قدرت های بزرگ جهانی است و این رژیم دست نشانده آنهاست که کمی پررو شده است و می خواهند ادبشان کنند.

واکنش کشورهای غربی و رسانه هایشان نسبت به جنبش سبز را از یکسو و واکنش شان نسبت به رژیم فاشیست اسلامی در برابر جنبش سبز را از سوی دیگر مقایسه کنید با واکنش همین غربیها نسبت به حکومت و جنبش تونس. مبارزه ما مورد حمایت معنوی و سیاسی غربیها قرار نگرفت ولی در مورد تونس برعکس عمل کردند.

بخشی از آپوزیسیون ما در خارج از کشور غیر مسئولانه عمل می کند و به بهانه های مختلف از زیر بار توافق بر اصولی که خواسته های اصلی ملت ایران است سر باز می زند. بنظر می رسد آپوزیسیون در تونس این معضل را یا ندارد و یا هنوز آشکار نشده است. این معضل ها پس از ورود خمینی گجستک به ایران پدیدار شدند که به قتل عامهایی مثل دهه ۶۰ و ۷۰ انجامید.

بنظر می رسد که کشورهای بزرگ غربی بیشتر علاقمندند که از جنبش ها/جریاناتی حمایت کنند که بیشتر رنگ و لعاب اسلامی و واپسگرا داشته باشند. بیشتر امکانات خود را در اختیار اینها می گذارند تا در اختیار جریاناتی که بدنبال دمکراسی پارلمانی و معتقد به اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر در کشورهایشان هسند. کشورهای غربی بدنبال حکومت هایی از جنس عربستان سعودی هستند و نه افغانستان طالبانی. اولی منافعشان را بخوبی حفظ می کند ولی دومی منافع و امنیت شان را بخطر می اندازد. کشورها را با استفاده از اسلام به عقب می رانند تا هر چه بیشتر از منشور جهانی حقوق بشر، مدنیت، تکنولوژی و رشد فکری مردمانشان فاصله بگیرند و این فاصله را بین خود و آنها هر روز بیشتر شود. اینگونه براحتی می توان حاکمان را با اهرم نقض حقوق بشر گروگان بگیرند تا چپاول منابع و فروش کالاها بویزه ابزار تسلیحاتی را برایشان میسر کنند. در این راستا چین و روسیه غیر دمکرات هم با اینها هم داستان شده اند. نگاه کنید به بنجل های چینی که کمر باقیمانده تولید کنندگان داخلی ما را شکسته است. جنبش سبز، لیبرال دمکرات است و برای همین بود که دولتهای غربی نه تنها هیچ حمایت ملموسی از آن نکردند بلکه در رسانه هایشان به آن صدمه هم زدند و فتیله ها را پایین کشیدند. در مورد تونس اینچنین نکردند و درست مثل زمان شاه رسانه ها را در اختیار انقلابیون گذاشتند و دست از حمایت خود از حکومت برداشتند.

در ارزیابی خود درباره تونس و ایران ساده انگاری را در اخبار و مقاله ها و یادداشت های سیاسی کنار بگذاریم. دلایل زیادی وجود دارد که چرا در تونس شد و در ایران نشد. این یادداشت فقط برای تضعیف روحیه مبارزه خوبست و سرکوفت زدن به مردم.
٣٣۹۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

    از : یک خواننده

عنوان : نظر پیک نت در دفاع از فرخ نگهدار و کوبیدن منتقدان او به اسم سلطنت طلب
ظر پیک نت به همان شیوه قدیمی مردم و کار دوران خوش نامزدی فداییان و حزب توده:
هفته گذشته، نامه ای سرگشاده به قلم "فرخ نگهدار" رهبر سابق سازمان فدائیان اکثریت و عضو رهبری کنونی این سازمان به علی خامنه‌ای منتشر شد. سلطنت طلب‌ها و طرفداران بختیار و سلطنت مشروطه در سازمان اکثریت انتشار این نامه را دستاویزی برای موج انتقاد و حمله و گاه توهین‌های زشت به آقای نگهدار قرار دادند.
در اینجا بخوانید:
http://www.rahetudeh.com/rahetude/۲۰۱۱/۱۲janvier/۳/negahdar.html
آن وقت می پرسید چرا آنها توانستند ما نتوانستیم؟ به دلیل این پارازیت های روسی!
٣٣۹۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

    از : یک دوست

عنوان : یکی از دلایل وجود "اپوزسیون" خارج از کشور است
یکی از دلایل وجود "اپوزسیون" خارج از کشور است که پاس های حکومت طالبانی را "خوب" به "گل" تبدیل می کند.
مردم تونس فرصت نیافتند که به نجوا های سی ساله خارج نشینان که جز یاس و ایجاد تردید نتیجه دگری ندارند، گوش فرا دهند.
شاید مردم تونس از "اپوزیسیونی" که پیش از آنکه دغدغه پیروزی مردم را داشته باشد، نگران تحقق رویاهای کودکانه خود باشد، محروم مانده باشند. خوشبختانه.
"اپوزیسیون" خارج از کشور ایران به چرخ پنجم حکومت طالبانب تبدیل شده
تلخ است!
٣٣۹۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : آرمان ایرانی

عنوان : چرا دیگران میتوانند و ما نمیتوانیم؟ برای اینکه ما درک درستی از واقعیات نداریم!
از عنوان این مقاله بسیار لذت بردم: «چرا دیگران میتوانند و ما نمیتوانیم؟». شکی نیست که برای پاسخگویی به این پرسش مقالات و تحلیلهای زیادی باید صورت گیرد. ولی بطور خلاصه پاسخ من این است که نیروهای سیاسی ما (از چپ گرفته تا راست) نه تنها درک درستی از واقعیات ندارند بلکه در تحلیل مسائل کشور سالها از توده های مردم عقبترند.
هنوز بخش بزرگی از جنبش به اصطلاح اپوزیسیون کشور باور عقیدتی خود را به واقعیات روز ارجحیت میدهد. هنوز برای بخش عمده ای از چپ ایران رویاروی با «امپریالیزم» بر مقابله با جمهوری اسلامی ارجحیت دارد، بویژه که جمهوری اسلامی یک نظام ضد آمریکایی است. ما نه تنها شاهد هسیتم که عناصری چون فرخ نگهدار و یا ملیحهء محمدی و یا بابک امیر خسروی از اتحادیه به اصطلاح «جمهوریخواهان» ایران سرسختانه از جمهوری اسلامی دفاع میکنند، بلکه شاهدیم که این اتحادیه و بسیاری از سازمانهای سیاسی کشور، همچون سازمان فداییان اکثریت و یا سازمانهای ریز و درشت جبهه ملی، خواستار مبارزه ای قاطع برای ساقط کردن رژیم فاشیستی اسلامی نیستند و در عمل علی رغم نکوهش دیکتاتوری آخوندی نه تنها هیچ برنامه ای برای نابودی رژیم اسلامی ارائه نمیدهند بلکه از مشارکت در یک برنامهء فراگیر برای نابودی رژیم اسلامی طفره میروند و عملاْ خواستار دوام و قوام آن هستند.
هنوز به اصطلاح اپوزیسیون ایران نمیخواهد این واقعیت غیر قابل انکار را بپذیرد که جمهوری اسلامی یک نظام فاشیستی است که بر مبنای یک ایدئولوژی فوق العاده ارتجاعی بنا گشته و میزان ددمنشی آن هزاران بار از رژیمهایی چون تونس و یا مصر بدتر است. چیزی که مخالفین رژیم برای نابودی آن در چارچوب به اصطلاح «جنبش سبز» ارائه میدهند شاید به درد مقابله با رژیمهای دیکتاتوری نظامی غیر ایدئولوژیک بخورد ولی در مقابله یک رژیم فاشیستی، آن هم از نوع اسلامیش، اصلاْ کاربردی ندارد.
هنوز اپوزیسیون ایران نمیخواهد این واقعیت را بپذیرد که فردی چون موسوی که خواستار بازگشت کشور به دوران «طلایی امام خمینی» است نمیتواند حتی سنبل مبارزات ملت ایران باشد، چه برسد به آنکه بخواهد به نوعی مدیریت آن را در دست گیرد.
چیزی که تحت عنوان مبارزات بی خشونت در جامعهء ایران مطرح است یک تئوری رنگ و رو باخته است که بیشتر بدرد کسب وجهه برای طراحان آن میخورد تا ارائهء یک طرح عملی برای سقوط رژیم. من نمیخواهم از عملکرد گروههایی همچون مجاهدین در اوایل انقلاب حمایت کنم ولی برای من این مطلب مسجل است که ما نمیتوانیم رژیم فاشیستی را صرفاْ با تاکتیکهای غیر خشونت آمیز سرنگون کنیم.
عوامل رژیم و بویژه عوامل دون پایهء‌ آن باید بدانند که مردم ایران برای دفاع از جان خود با آنها جنگ خواهند کرد و جان آنها نیز در این نبرد مصون نیست. بیاد داشته باشیم که جنبشهای مقاومت در اروپا بر ضد حکومتهای فاشیستی (همچون جنبش مقاومت در فرانسه، ایتالیا، هلند، یوگسلاوی و غیره) جنبشهایی بسیار خشن بود و گذشت زمان نیز درستی کار آنها را، علی رغم دست یازیدن به خشونت، تایید میکند.
ما نیاز به یک پارلمان در تبعید و یک دولت در تبعید داریم که آشکارا خواستار نابودی رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی باشد. به مسئولین سایت محترم اخبار روز توصیه میکنم که در این مورد زمینهء‌ یک بحث سازنده را فراهم سازند. با تشکر.
٣٣٨۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : توافق
اگر از این ۹ کامنت گذار دو نفر با هم موافقت کنند ، امیدی هست که بتوان رژیم را اصلاح و یا انقلاب کرد . در غیر این صورت ، تنها امید ، سقوط رژیم زیر بار خود است که دیرو زود دارد ، سوخت و سوز ندارد.
٣٣٨۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : خوش خیال

عنوان : هزینه ناکار آمدی دولتمندان را مردم کوچه و بازار نباید پرداخت کنند !! (پیام موسوی-۱۶ آذر)
رفتم جلوی آیینه خودم را نگاه کردم،همه چیزم درست درست بود،سبز و نورانی شده بودم ،خودم برای خودم سه بار صلوات فرستادم ! برای اطمینان بیشتر،زبانم را جلوی آیینه در آوردم،سرخ بود...وحشت کردم..." زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد "! بخودم گفتم اینکه کاری نداره ،یک چیز سبزی میخورم که زبانم هم سبز بشه ! یادم آمد که "سبز بودن" که احتیاجی‌ به استفاده و یا نشان دادن زبان ندارد ! برای جلوگیری از خطرات احتمالی‌،یک چسب ضربدری هم روی دهانم زدم تا این عضو خشونت طلب "جیکی" از خودش در نیاورد که خدای ناکرده برادران لباس شخصی‌‌ها مگسی شوند ! خدا لعنت کند این ساختار شکن‌ها را که خواب راحت را از چشمان ما گرفته اند ! با چه زبانی به آنها بگوییم که ما انقلابی نیستیم و از انقلاب متنفریم، خودتان دیدید که ما چقدر انقلابی‌های سال ۵۷ را کشتیم دیدید که در انتخابات هم همین کار را کردیم !! اصلاح‌طلبان که انقلابی نیستند و ما " با هر کس به هر عنوان و بهانه آشوب کور بیافریند (انتخابات ۸۸-خ،خ) مخالفیم و آنرا به ضرر مصالح و منافع ایرانیان و اهداف جنبش سبز میدانیم.باید به دیگران توسیه شود که به سیره عقلا متحد باشند و اگر تشخیص دهند حرکتی مخرب است آنرا متوقف کنند...هزینه ناکار آمدی دولتمندان را مردم کوچه و بازار نباید پرداخت کنند"!! (پیام موسوی-۱۶ آذر). . ...
٣٣٨۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : ایران ایرانی

عنوان : دلیل آن بسیار ساده است
تا زمانیکه در جنبش آزادیخواهانه مردم ایران افرادی مانند فرخ نگهدار رخنه باشند, فعلا از پیرزی خبری نیست.
٣٣٨٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : همائی

عنوان : گفت و گو
پاسخ آسان نیست. اگر چون و چند و چرائی حرکتهای اجتماعی و تحوّلات تاریخی چنین روشن بود شاید تاریخ مسیر دیگری و جوامع بشری زندگی دیگری داشتند.
پاسخ آسان نیست. حّتی سئوال هم جای بحث دارد چرا که شاید آنها (مردم تونس) هم نمی دانستند که تا به اینجا پیش خواهند رفت و بن علی خروج از کشور را خواهد گزید.

با اینحال تفاوتهای انکار ناپذیری بین دو رژیم وجود داشته و دارد و همین تفاوتها به اعتراضات مردمی در هر کشور رنگ و ویژگیهای خاص خودرا میدهد.
رژیم جمهوری اسلامی به بها ی جان فشانی اکثر یّت مردم ایران (چپ و راست وملّی ) شکل گرفت.
حکومت بن علی نوعی کودتای درون حکومتی بر علیه بورقیبه بود.
طبقهء متوسط در حرکتهای سیاسی جامعهء ایران غالبآ نقش رهبری را داشته و به همین لحاظ با احتیاط و تفکّربیشتر عمل میکند. چنانکه بیش از یکسال برای سرنگونی رژیم شاه وقت میگذارد.

بدون شک قتل عام زندانیان در سال ۶۷ ضربهء مهلکی به مجموعهء فعّالین سیاسی ایران و حرکتهای آنان بود ولی تصور اینکه با این قتل عام نژاد دلاوران ایرانی برکنده شده بی انصافی در حقّ جوانان از جان گذشته ای است که در سالهای اخیر به میدان آمده اند.

دیگر اینکه وجود اصلاح طلبان در جمهوری اسلامی پدیدهء غریبی نیست. نظام سوسیالیستی شوروی نیز اصلاح طلبانی چون خروشچف و گورباچف را در دل خود آفرید. اگر هم اصلاح طلبان جمهوری اسلامی قادر بوده اند که حرکت مردم ایران را کژ و مژ کنند نقش خود را بازی کرده اند.

امّآ بربریّت و سفّاکی رژیم جمهوری اسلامی کمتر نظیر خودرا دارد و همین در ایجاد رعب و وحشت از شرکت در گردهم آئی ها و تظاهرات خیابانی بسیار موثر بوده است.
وامّا انقلاب ؟
انقلاب ( اگربه معنای سرنگونی ناگهانی قدرت حاکم باشد) خلآ ء قدرت ایجاد کرده و به اقشار ضدّ سلامت اجتماعی (لمپن ها، مذهبیون افراطی و و و ) که تا پیش از این در لابلای چامعه نهان بودند فرصت ظهور، بروز و حرکت میدهد. این اقشار بی هیچ ابائی در جهت کسب قدرت تا پای نابودی دیگران میتوانند نهادهای اجتماعی را در دست خود قبضه کنند و بر کشور مسلّط شوند. و شاین این همان چیزی باشد که در فردای بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت در ایران گذشته و کشور مارا به چنین ورطهء هولناکی کشانده است.
٣٣٨۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : بهروز عصبی

عنوان : حرف ناقص نویسنده
آقای تابان همه حرفهایت را تا حدود زیادی قبول دارم اما شما فقط یک بخش مسئله را مطرح کرده اید. چرا به روشنفکربازی ها، بحث های بیهوده، کارشکنی ها و بی مسئولیتی های اپوزیسیون سرنوگونگی طلب اشارع نکرده اید.


چرا نیروهای سیاسی نه تنها نیروی تازه ای را جلب نکردند بلکه اکثریت بزرگی از اعصاء خود را هم از دست دادند؟ دوری از وطن) باور کن نه دلیلش این نیست. من و هزاران هزار امثال من با جان و دل اماه مبارزه برای سرنگونی این رژیم هستیم اما کو رهبری؟ مردم داخل با این وضعیت اپوزیسیون راهی جزء دخیل بستن به اصلاح طلبان ندارند. من که این چیزها را کی بینم بیشتر به سرنگونی طلبان بد میگم تا به اصلاح طلبان.

سرنگونی طلبان اگه همان سالها قبل حول منشور آقای باقر زاده یعنی اصول اعلامیه حقوق بشر با هم متحد می شدند و متمدنانه با عهم همکاری می کردند و منافع میهن را بر منافع گروهی ترجیح می دادند مسلمآ بیشتر بر داخل تآثیر می گذاشتند.
حتمآ یادت هست که تا قبل از شروع جنبش سبز هر کسی حرف اتحاد و جبهه مشترک می زد سیاسیون ما می گفتند نه نباید سال ۵۷ تکرار بشه و ما باید سر اینکه چه می خواهیم، فدرالیسم، و هزار زهر مار دیگه متحد بشیم بعد جبهه بزنیم یعنی هیچوقت جبهه زده نمیشه اما به محض شروع جنبش سبز همه باهاش راه افتادند و نگفتند نه ببینیم موسوی چه میخواد.

آیا درسی گرفته شده؟
دوستانه یه چیز خصوصی هم بهت بگم: من کمونیست و چپ سابق امروزه بیشتر به اکبر گنجی و احمد وحدتخواه و رضا پهلوی اعتماد میکنم تا به اکثریت و امثالهم.
به مردم هم حق میدم که دنبال اصلاح طلبان بیفتند هر چند کع دلم می خواهد کع از اصلاح طلبان بگذرند.

ببینید اینهمه روشنفکر و تحصیلکرده تو خارج هست ولی ما نتونستیم یک کمیته چهار نفره از معتمدین مثلا چهار قاضی و فعال حقوق بشر دور هم جمع کنیم که بر اتحاد و همکاری جبهه ای نیروها نظارت کنند تا حق کسی پایمال نشهو درد زیاده عزیز.
٣٣٨۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : بهشاد

عنوان : انقلاب تونس و حسرت های وارونه
دوست عزیز نویسنده این مقاله آن چنان حسرتی از عدم وقوع انقلاب در ایران خورده است که انگار ایرانیان در طول تاریخ خود نه انقلابی دیده اند و نه دیکتاتوری را سرنگون کرده اند. اگر تونس الان این کار را به انجام رسانده، ایرانیان از بیش از یک قرن قبل آغاز کرده و آخرین آن را همین سی و دو سال پیش تجربه کرده اند. ایرانیان دیکتاتورهای قدر قدرت تری هم از آقای بن علی را فراری داده و سرنگون کرده اند. پس حسرت شما برای چیست؟
دوست عزیز، ایران، ایران است و تونس، تونس. سعی کنید به جای حسرت و حسادت به راهکارهای بهتری برای کسب دمکراسی و پیشرفت اجتماعی فکر کنید. شما تحلیلی ارائه داده اید که با مبانی هیچ یک از تئوری های اجتماعی موجود، از مارکسیسم گرفته تا لیبرالیسم و سرمایه داری، جور در نمی آید. در تحلیل شما زمینه های انقلاب، نه به علل عینی و اقتصادی و نه به شرایط ذهنی و اجتماعی، یعنی عدم توانایی حکومت کنندگان در سرکوب و نخواستن حکومت شوندگان ربط پیدا می کند. از نظر شما تنها علت اساسی عقب افتادن ایران در رقابت های انقلابیگری از کشور تونس، در دیدگاه های انحرافی اصلاح طلبان خلاصه می شود و بس!
زمانی الگوبرداری روشنفکران چپ ما از انقلاب کوبا بود که با ۹ مرد طلایی از روستا آغاز شد و تمام کشور را دربر گرفت. با این الگو سیاهکلی آغاز شد که نتیجه آن را دیدیم و به همه چیز شباهت پیدا کرد جز انقلاب کوبا. در آن دوره، ایران، ایران بود و کوبا، کوبا. امروز هم ایران، ایران است و تونس، تونس. انقلاب تونس بر روی تلی از مشکلات عظیم و مخرب اقتصادی بنا شده که بیکاری با شاخص ۷۰ درصد نمونه بارز آن است. بر خلاف آن در جنبش آزادیبخش ایران برای دمکراسی، اهداف عمدتن سیاسی و آزادیخواهانه است و در حال حاضر رنگ اقتصادی کم تری دارد. فراموش نکنید که حتا در صورت بروز کامل موقعیت انقلابی، جامعه ای که قدرت آن را بیابد تا از راه هایی غیر از تخریب و خشونت به خواست های خود دست یابد، مسلمن به لحاظ اجتماعی از سطح رشد بیش تری برخوردار شده است، چرا این تلاش مثبت را به فال نیک نمی گیرید و به جای آن به تحولات تونس غبطه می خورید؟
٣٣٨۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹       

    از : خوش خیال

عنوان : آقای موسوی این "سبز بد رنگ " حرف گوش نمیکنه، چکارش کنیم ؟
میگم چطوره بگیم گور پدر خشونت،حیف از راه مسالمت آمیز بی‌خطر نیست که عمر آدم را هم زیاد می‌کند ! اصلا میدونی‌ چیه هر کی‌ یک سیلی‌ بمن زد اول میگم دست شما درد نکنه،دوم رویم را اونور می‌کنم که یکی دیگر هم بزند،سوم"پیراهنم"را براش در میارم میگم : بفرمایید ! چطوره ؟ میدونی‌ حسن اینکار چیه ؟ با این کار به دنیا نشان میدهیم ببینند که ما چقدر آدم صلح دوست و به‌‌ به‌‌ هی‌ هستیم ! ببینند که این غول بی‌ شاخ و دم چطوری ترتیب ما را روز روشن میدهد و ما هیچ حرفی‌ نمیزنم ! پس آنها یعنی‌ "کشور‌های صلح دوست"که آدمهای خوبی‌ هم هستند ما را میبینند و این نره غولها اینقدر از خودشان خجالت میکشند،اینقدر از خودشان خجالت میکشند،که دیگر از این کار‌های خلاف نمیکنند.اگر من این کار را بکنم و تو این کار را بکنی و همه این کار را بکنند،دیگر این غول‌های آدمکش از شرمندگی آب میشوند و میروند زیر زمین!...ولی‌ ما چندین بار این کار‌ها را کردیم،اونها هم هر بلایی که خوا ستند سر ما آورد‌ند ،دست آخر نه‌ شرمنده شدند و نه‌ آب شدند رفتند زیر زمین !؟... حالا بیا درست ش کن ! آقای موسوی این "سبز بد رنگ " حرف گوش نمیکنه، چکارش کنیم ؟
٣٣٨۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹       

    از : غلام شامقازان قازان

عنوان : فایده ندارد
دوست عزیز می خواستم نظرم را بنویسم ، ولی دیدم شما که نظرات را چاپ نمی کنید. فایده ندارد.
٣٣٨۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹       

    از : آرش

عنوان : فروکاستن مسائل پچیده و انگشت اتهام به سوی دیگران دراز کردن دردی را دوا نمی کند!
«آن ها به این ترتیب اعتماد به نفس مردم ایران برای پیروز شدن را از او دزدیدند.

برای پیروزی، باید این اعتماد به نفس و اراده ی پیروز شدن به جامعه برگردانده شود. ما به رهبران، احزاب، روشنفکران و جنبشی نیاز داریم که نه به «اصل نظام» دلبستگی داشته باشند و نه «حفظ نظام» را سرلوحه ی فعالیت های خود قرار داده باشند. آن گاه دیگر دست و دل ما نخواهد لرزید که رو در روی سلطان مستبد بایستیم و بگوییم:
- دیکتاتور، اکنون نوبت توست! »

فروکاستن مسائل پچیده و انگشت اتهام به سوی دیگران دراز کردن دردی را دوا نمی کند.
پاسخ به نتیجه گیری این یادداشت روشن است:

آن «مایی» که رهبران، احزاب، روشنفکران، و جنبشش به اصل نظام و حفظ نظام دلبستگی ندارد... کجاست؟ سه دهه کافی نبوده که به مرحله ای از رشد و بلوغ تاثیر گذار در داخل برسد؟ برای شرکت در یک جنبش دوران ساز و رهبری آن که کسی یا کسانی حکم استخدامی صادر نمی کنند.

بازی در میدان داخل کشور قواعد و قوانین خود را داردکه بسیار سخت تر از خارج کشور است. آن هایی که در این فضای آزاد خارج کشور از همه گونه آزادی برخوردار بوده اند کدامین «برنامه» را برای رسیدن به هدف مورد نظر خود روی میز گذاشته اند؟
اما تا بخواهید یادداشت ها و تحلیل های این چنینی در وصف بعدی از ابعاد مساله (آن هم در واکنش به رویدادها و یا حال گیری رقیبان و مخالفان) نوشته شده است. این ها با «برنامه» فرق دارد. امید است حداقل بدانیم یک برنامه استراتژیک چیست. اگرچه هیچوقت در تلاش برای تدوین آن برنیاییم.
٣٣٨۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹       

    از : ب آگاه

عنوان : هیزم بیاران مجرکه را کیستند؟
روال کار در ایران دقیقا همین هست که میگویید. اما این مثلا مخالفت با "خشونت" و مخالفت با سیاست را اولین بار سعید امامی در سال ۶۵-۶۴ شروع کرد و با هزینه های هنگفت صد ها انجمن "فرهنگی" در اروپا و آمریکا بنا کرد که جملگی ادعا داشتند که به "هیچ سازمان و گروهی" وابسته نیستند (یعنی نه عقلی در کار بود و نه خردی) بعد ها همفکران و همیاران سعید امامی از جمله سعید حجاریان و اکیر گنجی این کار را ادامه دادند و کنفرانس برلین هم در پی این کار برگزار شد که اکثریتی ها و توده ای ها برای این کنفرانس دست و پا شکستند و حتی مخالفان رژیم را کتک زدند و رییس دانا هم که الان در زندان هست چه به به و جه جه ای که از این کنفرانس نکرد. بقول معرف آن چه که شما امروز بخوبی میگویید نتیجه همان "از ماست که بر ماست" است. اما هنوز دیر نشده بجای پخش هذیان های موسوی و دارودسته اش برای بازگشت بدوران امام راحل میباید صفحات سایت خودتان را که بیننده بسیاری دارد به افشا این ددان بکنید و به آن چیزی که الان رسیده اید عمل کنید که عمل نشان هست نه حرف
شاد باشید
٣٣٨۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹       

    از : یک خواننده

عنوان : چرا؟ به دلیل اینکه فکر کردید رژیم می تواند خودش را اصلاح کند!
دلیل اش را در پروژه اصلاح طلبی بجویید! جمهوری اسلامی باید از اینها ممنون باشد که تا حالا نگهدارش بودند. حق دارن که میگویند اگر ما را از قدرت برانید و به عنوان اپوزیسیون نمایشی و تقلبی قبول نداشته باشید آن وقت همه مان رفتنی هستیم.
٣٣٨٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨۹