اصل ماجرا! - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
  
    از : ضد بیگانه

عنوان : کدام دزد ثروتمند و حریصی با نصیحت هدایت و درستکار شده که بیت و حرم خامنه ای شود!؟
‫‫نصیحت رژیم غارتگر و دزد و غاصب اموال و دارائی مردم و باج دهنده بیگانگان؟!

توجه کنید به این اخبار مهم و اخیر سی ان ان !! فاش شدن اسناد مربوط به میلیارد‌ها دلار پول دزدی در بانک‌های خارجی، متعلق به مقامات جمهوری اسلامی ـ
این لیست حاوی اسامی بیش از ۶۰ تن‌ از بلندپایه‌ترین مقامات رژیم اسلامی ایران می‌باشد، افرادی همچون مجتبی‌ خامنه‌ای، علی‌ لاریجانی، احمد جنتی و حسین شریعتمداری -------------- مجتبی‌ خامنه‌ای: ۷۶۶ میلیون دلار در قطر / ۲,۲ میلیارد یورو در آلمان / ۱ میلیارد پوند در انگلیس / رقمی‌ نامعلوم در سویس ----------------- حسین شریعتمداری: ۲۲۵ میلیون دلار در امارات / ۵۴ میلیون دلار در کمپانی النخل / ۶۵ میلیون یورو در بانک HSBC در انگلیس / ۱۵۶ میلیون دلار در مالزی / ۶۰۰ میلیون دلار در بانک سنت پیترزبرگ روسیه...



This is the report from CNN:


http://ireport.cnn.com/docs/DOC-۳۹۴۸۸۹
٣۴۰۴۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۹       

    از : پیمان نجفی

عنوان : مواضع کنونی فرخ نگهدار در حساس ترین گره گاه های سرنوشت ساز
"مواضع او (یعنی فرخ نگهدار )به عنوان یک فرد فعال سیاسی، با این که می دانیم متاسفانه در موقعیتی نیست که تاثیری در حیات سیاسی کشور داشته باشد،"«جمشید طاهری پور..........
مواضع کنونی فرخ نگهدار در حساس ترین گره گاه های سرنوشت ساز سیاسی تاریخ ایران بسیار تعین کننده است و نباید دست کم گرفت! بخش وسیعی از سازمان اکثریت با فرخ نگهدار همدلی نشان داده است.دیدگاه های فرخ نگهدار در بین بخشی از نیروهای وسیع راست سنتی و نوین پایگاه دارد.آنها به آشتی اصلاح طلبان و اصول گریان دل بسته اند.رفت و آمد خانواده های آنها بخاطر حمایت از جنبش سبز و موسوی و کروبی قطع شده است.
٣۴۰۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣٨۹       

    از : ع ن

عنوان : نظر
سالهای سال است که آقای فرخ نگهدار به داشتن ارتباط با رژیم جمهوری اسلامی متهم است و ایشان و دوستانش این اتهام را رد میکردنند و یا میکنند . تا امروز که ایشان بی رو در بایستی به نصیحت آقای خامنه ای پرداختند . من در این ماجرا تنها یک چیز را غیر اخلاقی میبینم آن هم پنهان نگاه داشتن این واقعیت است که ایشان در مقام موکل نظام در داخل اپوزیسیون حضور داشتند و فعالیت میکردنند وگرنه اینکه ایشان اینطور یا آن طور فکر میکنند مسئله شخصی خودشان است اما پنهان کاری به این شکل مردم فریبی است
٣۴۰۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : به آقایان تابان و بهزاد کریمی محترم،
به آقایان تابان و بهزاد کریمی محترم،

سازمان فدائیان به یک سخنگوی رسمی نیازمندست چون همه آقای نگهدار را سخنگوی این سازمان فرض می کنند. عصبانیت من از آقای نگهدار به دلیل حمایت او از طرح خطرناک «هدفمند کردن یارانه ها» ی ا.ن است.

دو سال پیش بود که من در نظری به خالی بودن جای یک حزب سراسری ایرانی سوسیال دمکرات در عرصه سیاسی ایران و نیاز مبرم به آن (مثل حزب کارگر نو انگلستان) اشاره کردم ولی مخالفان آنچنان با من برخورد کردند که انگار من بزرگترین دشمنشان هستم.

من معتقدم که ایجاد یک حزب سیاسی سراسری از جنس حزب کارگر نو انگلستان با یک برنامه سیاسی و اقتصادی مشخص در درون و برون مرز بسیار موفق خواهد بود. من حس می کنم ملت ایران گرایش بیشتری به چنین حزبی پیدا خواهند کرد تا احزاب راستگرا. اوضاع اقتصادی نابسامان ایران بویژه بعد از فروپاشی رژیم طبیعتا مردم را بسوی چپ سوق خواهد تا برنامه های رفاه عمومی تعداد بیشتری را در بر گیرد.

من معتقدم که چپ با سابقه ایران قابلیت اینرا دارد که با همت خود یک تشکیلات نوین در شکل یک حزب نوین در راستای خواسته های اساسی مردم بوجود آورد و ملت را بسوی خود جذب کند. در میان همه ی احزاب چپ بنظر من سازمان فداییان اکثریت خوشنامترست با وجود همه ی اشتباهاتش. من معتقدم که این سازمان ظرفیت و استعداد چنین کاری را دارد و قادر است نیروهای افراطی چپ را متعادلتر و واقع گراتر و موثرتر برای آحاد ملت ایران نماید.

این اعتقاد صادقانه منست که امیدوارم اگر هم مورد توجه قرار نمی گیرد دلائلی برای غیرقابل پذیرش بودن آن ارائه شود. آقایان محترم، ایران را در صدر قرار دهیم و به شهروندانش به یک چشم نگاه کنیم. پیروز و سربلند باشید. با تشکر و احترام حق
٣٣۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : ‫پیشنهادی دلسوزانه به جناب آقای کریمی و رهبریت سازمان فدائیان اکثریت
نمیدانم مشکل این کامنت چیست که اخبار روز را خوش نمیآید که مرتب حذف و سانسور میشود؟

جناب آقای کریمی
راز ریشه درخت ‫اصل ماجرای شما در واقع در همان ریشه و اصل تعداد اعضا و طرفداران سازمان فدائیان اکثریت شما میباشد. اینطور که از کامنتها برداشت میشود، بنظر نمیآید درحال حاظر تعداد اعضا سازمان شما حتی به یک عدد دو رقمی− سه رقمی! برسد و همینطور تعداد طرفدران این سازمان حتی به یک عدد سه رقمی− چهاررقمی!

اسم سازمان هم برای چنین تشکیلاتی شاید چندان واقعی بنظر نمیرسد! شاید یا باید اساساً کلمه اضافه اکثریت را هم حذف کرد و یا بجایش لغتی مناسبتر و یا واقعی تر استفاده کرد. یا اصلاً تشکیلاتی جدید با نام و اساسنامه و مرامنامه جدید و محکمی راه بیفتدد که هیچگاه از اصول و اهداف و استراتژیش اینچنین عدول نکند!

اگر ملاک و معیار نفوذ تشکیلات ف. ا. در توده های مردم همواره منافع همان مردم حکومت شونده باشد و مدام بی معامله و بی مصالحه پی گیری شود، هیچوقت از راه درست و مسیر عدالت و دموکراسی اجتماعی، سیاسی، مردمی، برخلاف مشی و روش عضو و کادری چون اقای نگهدار، خارج نخواهد شد!

تشکیلات روشنفکری و روشنگری سیاسی، همواره با رژیم ارتجاعی سکولار کش، مبارزه سیاسی میکند، نه اینکه موعظه و نصیحت! درست است که سیاست مقاومت منفی و صلح جویانه گاندی دموکرات و سکولار طلب برعلیه انگلیسی هایی که در دنیا داعیه تمدن و تجدد و دموکراسی و عدالت و سکولاریزم داشتند کارگر افتاد! ویا اینکه خمینی پانزده سال قبل از پیروزی انقلاب ارتجاعیش در منبرها و نوشته هاش، بعلت داشتن پایگاه مرجعیت دینی و نفوذ بین توده های مذهبی، ابتدا با نصیحت و موعظه کردن شاه، خود را بیشتر معروف کرد و سر زبان مردم بیشتری قرارگرفت، موقعیت آقای فرخ نگهدار و و حتی سازمانش نه تنها هیچکدام از این ویژگی هارا ندارد، بلکه تمام کارهای موعظه ای و نصیحتی و خط دادنی قبلی های این سازمان توسط او همکیشانش با شکست کامل روبرو گشته. آقای فرخ نگهدار ‫دیگر از آقای کیانوری ‫که بزرگتر و معروفتر نمیتواند بشود که سرخود و بسیاری یاران صدیقش را برسر اینکار موعظه و نصیحت، آنهم از طرف یک رهبر کارکشته و وزین چپ بسیار مشهور، به یک آخوند و فقیه و ولیی بسیار بالاتر از سید علی روضه خون مخاطب آقای نگهدار، بر دار و تحقیر قرار داد!
‫ببینید اصلاً میشود چنین مار افعی شده ای، اینچنین فرعون مستبدی را نصیحت کرد؟
«‫ .... می‌گویم آقا این کار نباید بشود؛ خب واقعا گوش می‌کنند و جلویش گرفته می‌شود؛ یک وقت‌هایی نه، برای من آن‌جور روشن نیست که بگویم نباید بشود، اما کاری را که دارد انجام می‌گیرد، قبول ندارم؛ از این قبیل موارد متعددی هست. اما در زمینه‌های مختلف، جریان اصلی، جریان موافقت است........
من از همه دولت‌ها حمایت می‌کنم. از دولت و قوه مجریه و مسئولینی که هستند، در همه دوره‌ها من حمایت کردم؛ با اینکه بعضی‌هاشان از لحاظ جهت‌گیری، مخالف با جهت‌گیری ما بودند؛ منتها برخورد کردن و تضعیف کردن مصلحت کشور نبوده. در داخل، از زیر، هرکار می‌توانستیم می‌کردیم؛ اما در حمایت عمومی، من حمایت می‌کردم.....................
گفتم آقا این‌قدر ایرانی‌گری، ایرانی‌گری نکنید. یک تشری هم آنجا به او زدم، از این کار خوشم نمی‌آید؛ اما اینکه اینها واقعا می‌خواهند یک مکتب ایرانی در مقابل مکتب اسلام علم کنند، من واقعا این را نمی‌فهمم.......»
٣٣۹۷۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

    از : فرامرز خاجیان

عنوان : نیروهائی تلاش می کنند تا آب رفته را بجوی برگردانند
جناب فواد تابان مسئول محترم سایت اخبار ر وز و آقای بهزاد کریمی نویسنده مقاله این پست. امیدوارم در هدایت این بحث ها در مسیر سازنده، برای کمک به جبهه ی ضد دیکتاتوری و حمایت از دموکراسی موفق باشید. شفاف سازی مواضع نیروهای فعال سیاسی، تقویت نیروهای آزادیخواه و عدالت خواه در برابر نیروهای اقتدار گرا اهمیت زیادی دارد.

وظیفه ی خود میدانم توجه شما را به نقش نیروهائی که اساسا با استراتژی دیگری تلاش می کنند تا آب رفته را بجوی برگردانند جلب کنم .

در آبان ۱۳۸۸ بدنبال تغییراتی که در برنامه ی سیاسی « حزب مشروطه خواهان » صورت گرفته بود سایت اخبار روز اقدام به درج مطالبی از اختلاف نظر فعالان حزب مذکور نمود که با امضا علی کشگر و داریوش همایون می باشد و در آرشیو اخبار روز موجود ست.

موضوعی که بسیار برای من آموزنده بود. نوشته ی حبیب تبریزیان بود که وارد بحث دونفر قبلی شده و با ادبیات خاصی داریوش همایون را به چالش کشیده بود. مقاله ایشان با عنوان«نگاهی به نوشتار آقای داریوش همایون» درآرشیو اخبار روز هست.
آقای تبریزیان هم مانند آقای کشگر از برخورد جدید آقای همایون به مسئله ی سلطنت بر آشفته شده بودند و نوشتند:«آقای داریوش همایون در رابطه با نوشتار آقای علی کشگر با عنوان فتحنامه لیبرال دموکراسی یاداشتی تحت عنوان: پادشاهی همه چیز نیست نگاشته اند که من قبل از هر چیز آنرا مثل اکثر نوشتارهای ایشان یک مقاله سیاسی طبقه بندی میکنم تا یک نوشتار جامعه شناسانه تاریخی سیاسی.» پایان نقل قول

در این جا بهیچ عنوان قصد انتقاد یا دفاع از هیچکدام از فعالان «حزب مشروطه خواهان » را ندارم.

فقط برایم بسیار اهمیت دارد که بفهمم آقای حبیب تبریزیان که معضل موروثی بودن سلطنت که از جانب داریوش همایون مطرح شده بود را هضم نمی کند و برای حزب خودشان دردسر ایجاد می کند. چگونه برای تعمیق آزادی و دموکراسی وارد بحث های نیروهای چپ و دموکرات میشود و زیر مقالات اخبار روز کامنت میگذارد؟ از جمله شما را بازخواست می فرمایند چرا پیام داریوش همایون در کنگره ی اکثریت قرائت نکردید و لی پیام گروههای فلان و بهمان خوانده شد.

من فکر می کنم حبیب تبریزیان براساس مواضعش
که در آرشیو اخبار روز در دسترس ست. در بلوک راست «حزب مشروطه» قرار دارد. بی توجهی و بی پاسخ گذاشتن کامنت های حساب شده و ارتجاعی ایشان نادرست ست آیا حزب ایشان این امکان را بدیگران میدهد؟
٣٣۹۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

    از : حمید سرابی

عنوان : با سلام
دوست عزیزم اقای بهزادکریمی .
به نظر من نظر اقای فرخ نگهدار صادقانه وشجاعانه است .متاسفانه شما وهم فکرانتان هنوز نمی توانید دل از گذشته بکنید.وبرای فهم مسائل امروزی دستگاه فکری جدید ایجاد کنید.
ایا تا حال فکر کرده اید .چرا در مسائلی که در جامعه سالها ست جاریست نمی توانید تاثیر بگذارید.به نظر من شما مرز انقلابیگری واصلاح طلبی را هنوز برای خودتان روشن نکرده اید .بخاطر همین عمق نظرات فرخ برای شما قابل هضم نیست.
٣٣۹٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

    از : زویا نامی

عنوان : سو استفاده.
ضمن عرض تشکر از آقای کریمی که نقدی منطقی از نامه آقای نگهدار به خامنه ای ، نوشتند . اما متاسفم از اینکه خیلی ها از هر فرصتی سو استفاده میکنند تا مطالبی برضد یک جریان مثل حزب توده ویا به نفع جریان دیگری مثل سلطنت طلب ها بیان کنند . امیدوارم نظرات در جهار چوب موضوع باشد.
٣٣۹۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

    از : حمید هوشور

عنوان : اصل ماجرا!
فرخ نگهدار، فتا پور، و طاهری پور از نظر شخصیت سیاسی کپیه‌های نورالدین کیانوری و طبری میباشند. فدائیان اکثریت هم از سال ۱۳۵۷ تاکنون نقشی‌ را که حزب توده در پنجاه سال گذشته در صحنه سیاسی ایران ایفا نموده بازی کردند. اگر هنوز از بقایای فداییان خلقی که جنبش چپ ایران را در اوج دیکتاتوری سیاه پهلوی احیا نمودند ذره‌ای باقیست زمان آن رسیده که این باقیمانده به خود اتکا نموده و مستقل از امثال فتاپور و نگهدار یک سازمان چپ دمکرات را به راه اندازند. مطمئن هستم که در آن صورت چنین سازمانی به سرعت به یک اپوزیسیون واقعیی‌ با پشتیبانی مردم تبدیل خواهد شد.
٣٣۹۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : به بهانه «پاسخ» بروشنفکرانی که در ادامه راه زندگی «سیاسی» خود در جستجوی جایگاه «قشری» خودحتی درب ارتجاع را هم میکوبند.
آیا عاقبت تمامی روشنفکران بدور از نیازهای واقعی جامعه جوامع عقب نگهداشته شده تا این حد مبتذل «تراژدی» سیاسی خاتمه خواهد یافت؟
در جامعه اییکه بعلت رسوخ مستقیم سیاست استعماری در ساخت و شکل بنیادی جامعه، و حاکمان دست نشانده و پوشالی بااستفاده از ابزار و تشکیلات سرکوب و خفقان در پی حذف حداقل آزادیهای اجتماعی برای ابراز نظر و خواستهای سیاسی ـ صنفی مردم از هیچ حنایاتی باک ندارند. در چنین جامعه اییکه فعالیت علنی سندیکا ها و سازمانها صنفی و سیاسی وجود نداشته باشد، بخش وسیعی از روشنفکران جامعه در سنین «جوانی» با زینت کردن خود با مقوله «چپ» و یا «راست مبارز» در تلاش ایجاد عوامل مساعد برای رسیدن براه حلهای «بنیادی» جامعه بطروق مختلف در مبارزه اجتماعی مردم شرکت میکنند. ولی آنان بدلیل نداشتن تحلیل مشخص از نیاز و خواست ضروری و قابل پذیرا شدن عام و عدم شرکت فعال در زندگی روزمره جامعه بسیار سریع و آسان به پذیرش اشکال قالبی باصطلاح مترقی با «بینش جهانشمولی» دست میزنند. و بمرور زمان بعد از فراغت دوران «فراگیری» سیاسی و احیانآ پایان تحصیلات عالیه، زمزمه «انشعابات» و تشکل «محفلهای» روشنفکری کلاسه و چشمداشت برای «آغاز» زندگی واقعی(برای آنهاییکه در داخل مانده اند) دوران جدیدی را شروع مینمایند. و اغلب بعلت دور ماندن از نیاز توده های وسیع مردم، حداکثر براه حلهای اطلاح طلبانه پناه میبرند و در کنار قدرتهای حاکمه قرار میگیرند و تاحدودی هم در استحکام نظام «نظریه پردازی» مینمایند. علت اساسی این «تغیر» در بین دو قطب ( انقلابی دو آتشه تا همدست ارتجاع) کاملآ مخالف در این امر نهفته است که آنها بر اثر عدم آشنایی با «واقعیات» و ویژگی های محیط زندگی اجتماعی مردم همواره دارای نمونه و الگو و راه حلهای قیاسی و تجریدی برای جامعه «ایده آل» خود بوده و هستند.(شعار محاصره شهرها از طریق دهات براساس تز جامعه نیمه فیودال و نیمه مستعمره ایران، علم کردن تضاد عمده جامعه، تضاد کار و سرمایه (بورژوازی ملی!) و مرحله انقلاب را « انقلاب سوسیالیستی» نامیدن، الگو برداری از مدل شوروی ، چین، کوبا و یا ایجاد حکومت حضرت علی از صدر اسلام، جامعه توحیدی و سیستم بانکی بدون بهره، جامعه بی طبقه مارکس، ایجاد دیکتاتوری پرولتاریای،جامعه شورایی و…). حدود ۷۰ سال از «خواست» ایجاد سازمان «چپ» کمونیستی در ایران میگذرد. «میوه» نارس الگو برداری «انترناسیونالیستی» و وابسته به برادر بزرگ در تولد حزب توده ایران تجلی کرد. با زایش این جریان روشنفکری «چپ» ، ویروسی در فرم «متد حزب توده ای» پا بعرصه وجود گذاشت که بعد از فروپاشی آنحزب در اثر صفت «نوکر منشی و غلامی» نسبت به شوروی در موارد مختلف از جمله «شعار واگذاری نفت شمال به شوروی» در مقابل ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور بدست دولت ملی محمد مصدق، قابل بیان است. ولی «ویروسی» با آن زاده شد و در طول حیات تمامی گروههای روشنفکری چند دهه اخیر نقش حساس و تعین کننده در موضع گیریهای سیاسی آنان داشت، گذشته از انشعابات «طبیعی» و متعدد در آنحزب، انشعابیون جدید هم با قبول ایده و نظریات مائو یسم سجده به قبله گاه جدید بردند. یکی از عوارض جنبی این ویروس،سمپتوم «مدارا کردن» با حاکمین وقت و «تغیر مواضع» سریع «اعضاء» آن تاحد رسیدن بمهره های اکتیو رژیمهای حاکم بوده.(خیل اعضاء حزب توده و بعضی از مایویستهای خارج نشین که بعد از دیدن دوره های «آموزشی» در چین و کوبا، بمحض ورود بایران ، در خدمت رژیم پهلوی قرار گرفتند. این امر در اوایل انقلاب در میان گروههای «چپ» و «راست مبارز مسلمان مترقی» کم وبیش برای «استقرار» این رژیم وحشت جمهوری اسلامی بشکل مشمیز کننده ای ظاهر بود. و هرکدام از آنها در انتشار بیانیه ها و اعلامیه ها ستایشگونه از «پیرجماران» از هم «سبقت» میگرفتند. عاملی که باعث تغیر و تحولات جایگاه اجتماعی عناصر وابسته به «چپ» روشنفکری میکند بایستی مورد نقد قرار گیرد و نه فردی که رشد سیاسی همراه با «کیش شخصیت پرستی» و «رهبری» را چند دهه گذرانده است.
نامه نگاری و ارایه راه حلهای «تثبیت» رژیم (پهلوی و یا جمهوری اسلامی) در ایران همواره از جانب همین قماش «روشنفکران» (از جناح «چپ» تا «اسلامی مبارز و مترقی») انتشار پیدا میکرد. گویا انتشار نامه اخیر ازجانب یک فردی (که آخرین نفرهم نخواهد بود) از یک سازمان سیاسی چپ خارج نشین که دچار ویروس (متد حزب توده ای) مثل اغلب گروههای دیگر چپ است، ضربه «مهلکی» به ابرو و حثیت نیروهای «چپ» وارد کرده است. نه هیچ اینطور نیست، در ایران کسی برای نامه نگاران این قبیل « ارایه خدمات رایگان» و یا آنهاییکه با قلمها و گامهای خود علنی برای حفظ این «نظام جمهوری ضد ایرانی اسلامی» در محافل مشکوک در راه هستند حتی «تره» هم خرد نمیکند. اینان همانند آندسته از افرادی که وابسته «بچپ» که در ایام جوانی خود «عمری» را در راه مبارزه با رژیم خفقان و وابسته پهلوی سپری نمودند. ودر اثر فشار خفقان و جنایات رژیم آخوندها در «پایز» عمر خود از «طلا گشتن» پشیمان گشته و طالب «مس» شدند تا جاییکه حاضر «بهمکاری» با بازماندگان رژیم ضدملی پهلوی امثال داریوش همایونها شدند.ناگفته نماند آنان برای این «تغیر» بینشی خود در امر مبارزه برای دموکراسی قادرند«توجیه گر» خوبی باشند. تا زمانیکه روشنفکران ایران (چه مسلح به تیوریهای علمی و چه با دخیل بستن به اسلام راستین) از درک ای قانونمندی عاجز باشند که حاکمیت کردن ایدیولوژی «خاص» خود بر جامعه جز از طریق اهمال ابزار استبداد میسر نیست و عدم شناخت از چگونگی شکل گیری فرهنگ و نیازهای اجتماعی و سیاسی مردم ما، همواره «نامه نویسهای» شبیه نگهدار را بدنبال خواهد داشت.
٣٣۹۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : فرید راستگو

عنوان : آقای کریمی تکلیف خود و سازمانتان را مشخص کنید
همانطوریکه بسیاری از کاربران به درستی گفته اند آقای کریمی مواضع بینابینی گرفته است و معلوم نیست تکلیف چیست و بالاخره تابان و پورمندی درست می گویند یا نگهدار. نصف مقاله اش ترجمه گفتار نگهدار است. ایشان آنقدر دو پهلو حرف زده است که علی صمد پیش برنده خط نگهدار در سازمان اکثریت برایش کف زده است. آقای کریمی تکلیف خود و سازمانتان را مشخص کنید و به مردم بگوئید بدنبال چه هستید. نمی شود خود را در جنبش چپ بدانید ولی هم میز با افرادی شوید که برای جلاد مردم ایران دل می سوزاند و او را راهنمائی می کند که برای حفظ خود چه انجام دهد و چه ندهد. از نظر روانشناسی انسان زمانی به سلامتی کسی فکر می کند که آنکس را دوست دارد و الفتهائی بین شان است و برای چیزی و کسی دل سوزی می کند که علاقه به آنکس و آن چیز دارد. تا کی می خواهید چشم های خود را بر واقعیت ها ببندید. فرخ نگهدار رفیق شفیق شما در همان بعد از انقلاب ماهیت خود را نشان داده است و این ادامه همان ماهیت است. زمانی برای امام خمینی و خط ضد امپریالیستی اش قدم بر می داشته است و امروز هم در فکر ولایت مطلقه خامنه ای است و در خط ایشان نامه می نویسد. همه این را دیده اند و گفته اند شما و دوستانتان در سازمان اکثریت نمی خواهید واقعیت ها را ببیند. اما تا کی؟ آقای کریمی من متاسفم که صادقانه با شما حرف می زنم ولی نگهدار در خط خود صادق است زیرا او همواره همین خط را داشته است و ذاتاً علاقه مند به این رژیم است و نظر خود را می نویسد و می گوید و ابائی هم از گفتن ندارد. ولی این شما هستید که یکی به این می زنید یکی به آن تا نه سیخ بسوزد نه کباب و حاضر نیستید عینک دودی خود را از چشمانتان بردارید تا حقایق را انطور که مردم می بینند به بینید روشن و شفاف باشید زیرا هیچ مصلحتی بهتر از حقیقت نیست. پس تکلیف خود و سازمانتان را مشخص کنید که بدین شیوه هیچ سازمانی با داشتن افرادی که برای رهبر معظم کودتا نامه فدایت شوم می نویسند و در رژیمش روزی نیست جوان و نوجوانی اعدام نشود نمی تواند اعتماد مردم را به خود جلب کند. شما از یک طرف خود را چپ، حامی حقوق بشر و دمکراسی می دانید و از طرف دیگر با افرادی هم سازمان هستید که چنین موضوعاتی برایشان اهمیت چندانی ندارند.
سرافراز باشید
راستگو
٣٣۹۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : حمید ابراهیمی

عنوان : با آقای نگهدار همان میکنید که او با خامنه ای: نصیحت
آقای کریمی عزیز!

مقاله خوبی‌ نوشته اید اما از نظر بنده این نوشته به یک نتیجه گیری منطقی ختم نمیشود بلکه بر ضدّ خودش تبدیل میشود. سعی‌ می‌کنم دلایلم را در پایین عنوان کنم.


۱- شما بدرستی میگوئید: "او (فرخ) شناخته شده‌ترین چهره از جمع ما (سازمان اکثر یت) در صحنه سیاسی کشور است و در دهه ۱۳۵۷-۶۷ تاثیر گذارترین شخص در سازمان ما بوده است." به نظر بنده شما خواننده را به نتیجه گیری منطقی ای رهنمون نمیسازید وقتی که میگویید "او نه سخنگوی سازمان است و نه در زمره سیاست سازان سال های اخیر آن." اگر چنین است من از شما میپرسم که شما چگونه میتوانید شبها با آرامش سر بر بالین بگذارید زمانی که شناخته شده‌ترین چهره سازمان شما در صحنه سیاسی کشور کسی است که به شهادت دهها سند معتبر ضبط شده در حافظه تاریخ سیاسی ایران، بیلان تئوریک و عملیش در تعارض با کوشش ۱۰۰ ساله مردم ایران برای رسیدن به آزادی. دموکراسی و حقوق بشر است؟ سخن بر سر حذف نظری، و زبانم لال، فیزیکی آقای نگهدار نیست، که این اعمال محکوم است و مطرود. سخن اما بر سر این است که سازمان شما و اپوزیسیون دمکرات ایران، جایگاه و تریبونی را به آقای نگهدار اهدا کرده است که نه در شان و جایگاه ایشان است و نه در شان و منفعت اپوزیسیون دمکرات ایران. و به نظر نگارنده وقت آنست که این جایگاه و تریبون از آقای نگهدار بازپس گرفته شود که حاصلی جز هرز بردن انرژی، قدرت تمرکز و اعتبار این اپوزیسیون ندارد.

۲- شما در برخورد با آقای نگهدار همان شیوه ای را درپیش میگیرد که آقای نگهدار در برخورد با ولی فقیه؛ یعنی توصیه و نصیحت. همانگونه که آقای نگهدار هنوز دل به ارشاد و تغییر رفتار آقای خامنه ای بسته است، شما نیز گویا هنوز امیدوارید که بتوانید در رفتار و کردار آقای نگهدار تغییر بوجود آورد. و این کار خواننده نوشته شما را برای رسیدن به یک نتیجه گیری منطقی و اخلاقی با مشکل مواجه میکند. اکر کار آقای نگهدار در نصیحت کردن ولی فقیه، آنهم پس از ۲۰ سال تصمیم گیریها و سیاستهای فاجعه بار کاریست مذموم، چرا نصیحت شما به ایشان، پس از ۳۰ سال سیاستها، تصمیمات و اعمال فاجعه بار باید قبل دفاع باشد؟ من از شما سوال میکنم؛ مرز ارشاد و انذار آقای نگهدار کجاست؟ آقای نگهدار تا به کی و با چه نوع طرز تفکری میتواند در جایگاه شناخته شده‌ترین چهره سازمان اکثر یت در صحنه سیاسی کشور باقی بماند؟ آیا براستی سازمان اکثریت میخواهد که چنین پروفیلی از شناخته شده‌ترین چهره سازمانش در صحنه سیاسی کشور به مردم تشنه آزادی و دمکراسی ایران معرفی کند؟

۳- در شرایطی که جنبش سبز مردم ایران بیش از هر زمان دیگر نیاز مبرم به تدقیق و توضیح اهداف راهبردیش، حول محورهای آزادی، دمکراسی و حقوق بشر دارد، و برای چنین اجماعی در میان نیروهای اپوزیسون دمکرات لحظه شماری میکند، بر خواننده مقاله شما معلوم نیست که سیاست راهبردی شما (و سازمان اکثریت) در مقابل شخصی که تمام هم و غمش خاک پاشیدن به چشم مردم، تشتت در میان اپوزیسیون، خط دهی به ولی فقیه و عملا ابقاء و تقویت یکی از ضد مردمیترین حکومتهای کل تاریخ ایران است، چیست؟

آقای نگهدار، با توجه به وزن و جایگاه ناحقی که در سازمان اکثریت و در اپوزیسیون دارد، تبدیل به یکی از مشکلات جدی در برابر انسجام و اتحاد اپوزیسیون دمکرات و سدی در مقابل مبارزات آزادیخواهانه و دمکراتیک مردم ایران شده است. به نظر نگارنده وقت آن رسیده است که ایشان از این جایگاه بس مهم و خطیر به جایگاهی که بیشتر با وزن واقعی ایشان تناسب دارد انتقال داده شود.

با سپاس
٣٣٨۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : بهروز

عنوان : سانتریسم بهزاد کریمی و بحران در اکثریت
آقای بهزاد کریمی می خواهد آب بروی آتش اعتراض اعضای اکثریت بریزد چون یحتمل خود وی هم در سیاست های ویرانگر جناح نگهدار از سال ۱۳۵۹ دخیل بوده است. آقایان بهتر است با شهامت به خاطر سیاست های انحرافیی که باعث تضعیف مفرط بزرگترین سازمان چپ تاریخ مملکت شد معذرت خواهی کنید شاید که بتوانید ذره ای از آن چه که به جنبش فدایی تحمیل کردید را جبران نمایید.
٣٣٨٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : علی صمد

عنوان : نقد و تنها نقد دمکراتیک !
سلام بهزاد کریمی عزیز
نوشته شما را منطقی، متین و صمیمانه یافتم و از این بابت از شما تشکر می کنم. در نوشته شما از موج درست کردن برای جو سازی خبری نیست و این نحوه نوشتن دایره نفوذ و تاثیر مقاله تان را بویژه با تولرانسی که بکار بردید بسیار جذاب و خواندنی کرده است. خسته نباشید!
دوستدارتان
علی صمد
٣٣٨٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : رضا ج

عنوان : نقد خود
آقای بهزاد کریمی بهتر است اول خودش را در ایینه ببیند و ابتدا به نقد خود بپردازد که ناچار نباشد که یکی به نعل بزند ویکی به میخ وبخواهد با بازی با الفاظ بطور کلی سیستهای مخرب کذشته سازمان را مثل همیشه ماله کشی بکند. براستی آقای فرخ نگهدار نظراتی را که مطرح می کند همان سیا ستی است که مجموعه سازمان اکثر یت پیش می برد ومتاسفانه اکثر کادرهای سازمان همچون آقایان بهزاد کریمی مهد فتاحپور دکتر جوشنی امیر ممبینی و.... هماهنگ عمل می کردند. آقای کریمی لالایی بری دیگران می خواند وهمیشه ژست دمکراتیک می گیرند در صورتی که ایشان خوب می داند یکی از اولین پایه های دمکرتیک شفافیت می باشد. بنابرین آقای کریمی بهتر است ابتدا از خود شروع کرده وبه نقد خود بپردازیند
٣٣٨٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : پرویز سمندری

عنوان : به امید موفقیت تمام فعالان مردم دوست و آزادیخواه برای ساختن ایرانی آباد و آزاد !
جناب بهزاد کریمی با تشکر از نامه ی دوستانه ی شما.
بعنوان یکی از اعضای سابق سازمان اکثریت که از سال ۹۰ از فعالیت کناره گیری کردم و مانند بسیاری دیگر از فعالان سازمان قادر به ادامه ی بحث های بی سرانجام در زندگی سخت مهاجرت نبودم متاسفانه فقط دورا دور وقایع را مانند سایر هموطنان دنبال کردم.
نامه ی سر گشاده ی اقای فرخ نگهدار به «مقامات» ایرانی مثل خامنه ای اولین مورد از این دست نامه نوشتن ها نیست و آخرین هم نخواهد بود.آقای نگهدار، حتی به مقامات خارجی مانند ریگان و امثالهم هم نامه نوشته ست. فکر نمی کنم موردی وجود داشته باشد که به این نامه ها پاسخ داده شده باشد در غیر ان صورت آنرا به حساب بی اطلاعی این قلم بگدارید.

علت این همه اعتراض در چیست ؟

بنظر من آقای فرخ نگهدار و بسیاری از اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی در داخل و خارج از کشور از جمله جناب مهندس سحابی معتقدند که غول مافیای نظامی مترصد ست که با حمام خوان فاتحه ی تمام اعتراضات را بخوانند و از کشتن میلیونها نفر هم ابائی ندارند. بهمین دلیل میخواهند مردم «فتیله ها» را پائین بکشند.البته تا چه میزان این تحلیل پایه ی عینی دارد نیاز به اطلاعات مستند و آمارهای دقیق دارد.

اما در باره ی رابطه ی آقای نگهدار و سازمان اکثریت علیرغم اطلاعات مفید شما در این مقاله موضوع به این سادگی حل نخواهد شد.

آقای بهزاد کریمی شما نمی توانید نقش خود و سایر همراهان خود را در تصمیم گیریهای رهبری در قبال انشعاب های سازمان مبری نمائید.

امروز دیر ست ولی هنوز امکان دارد که از شما پرسید برغم شما اگر آقای نگهدار از انقلاب تا ۶۷ تاثیر گدار ترین فرد در رهبری سازمان بوده در مورد دو سئوال اساسی زیر اطلاع رسانی فرمائید.

۱. تا سال ۶۷ بخصوص در مورد مواضع وحشتناک بعداز اشغال سفارت آمریکا یعنی تحلیل حمایت از مواضع ضد امپریالیستی خط خمینی و « شکوفائی جمهوری اسلامی» و پی آمدههای آن.

آیا فقط آنای نگهدار سیاستگذار بود؟ بهتر نیست شجاعانه در باره ی تئوری استحاله انتقاداز خود شود که اصلا در زندگی صدق نکرد و وقایع به مسیر دیگری رفت ؟

۲. اگر بقول شما بعداز سال ۶۷ آقای نگهدار دیگر آن اتوریته قبلی را نداشته چگونه شما و بقیه مسئولان در برخورد با مسائل به تغییرات کیفی درون سازمانی نائل نیامید.

در باره ی کناره گیری های فعالان با دیدگاههای متفاوت موضوع به آقای نگهدار خلاصه نمی شود از بالاترین مسئولان اعم از موافق یا مخالف آقای نگهدار در این سالها منفعل شدند شما بهتر از من میدانید.

در باره ی انتقاد از خود مربوط به انشعابات متعدد بعداز انقلاب کاری برای تجدید میثاق صورت نگرفت و یا اگر گرفته مشاهده نشده ست.

بنظر میاید که اراده ای وجود دارد که میخواهد مسائل را در خرف نگهدار خلاصه نماید و بهمین دلیل به موج حملات ضد چپ و ضد فدائی و ضد اکثریت در تمام این چند روز هم توجه نمی شود.


به امید موفقیت تمام فعالان مردم دوست و آزادیخواه برای ساختن ایرانی آباد و آزاد !
٣٣٨٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : آ. ائلیار

عنوان : زمان ِ« تغییر رفتار» ِدیکتاتور گذشته است.
مقاله ء «آقای خامنه‌ای! فردوست‌ها از شما آریامهر میسازند » از آقای فرخ نگهدار، منتشر شده در سایتهای مختلف، به خاطر طرح موضوع ِوجود ِ امکان ِ« تغییر رفتار» ِدیکتاتور ، توجه مرا به خود جلب کرد. نکته گرهی در این نوشته انتخاب «زمان» سپری شده برای تغییر رویه «رهبر» بجای «زمان حال» از سوی ایشان است. با تأیید چکیده مقاله آقای بهزاد کریمی ، ذکر برخی نکات در ارتباط با گره یاد شده و کلاً جنبش مردم ایران و آینده آن را ضروری میدانم.

آقای نگهدار مینویسند:

«من به تجربه دریافته ام که کسانی اصلاح طلب اند که تغییر رویه رهبران سیاسی را ممکن بشمارند...قبول می کنم. رجال سیاسی متفاوت اند. اما موثرترین عامل تنظیم کننده رفتار رهبران سیاسی این تفاوت ها نیست؛ فشاری است که از سوی بلوک های قدرت بر آن "رهبری" اعمال می شود.»

این« فشار» از چند طرف میتواند وارد شود:

الف- از سوی بلوک های قدرت در بالا

ب- فشار از بیرون درسطح جهانی

ج- فشار مردمان از پایین.

د-برایند فشار سه عامل بالا در یک زمان مشخص بر «رهبری».

باز مینویسند:«می توان نگذاشت کار به آنجا بکشد که کار از کار بگذرد و راه اصلاح مسدود شود...هنوز راه اصلاح باز است هرگاه رهبر جمهوری اسلامی ایران در رقابت سیاسی دخالت نکند و نهادهای قانونی کشور هر چه بیشتر قادر باشند مستقلا تصمیم گیری کنند. راه بازگشت مردم به پای صندوق های رای باز است هرگاه شما قدرت قانونی خود را به اهرم اجرای اهداف یک جناح تبدیل نکنید. خشتِ کج آن روز نهاده شد که شما به مجلس "حکم حکومتی" فرستادید. امروز کار به جایی کشیده که عده ای دوره افتاده اند که از شما برای آوردن سر رقبای انتخاباتی خود "حکم حکومتی" بگیرند و شما هنوز (به آوردن سر) تن نداده اید.»

با توجه به نکات بالا باید گفت:
جامعهء ایران و آقای خامنه ای دورهء اصلاحات در زمان آقای خاتمی را تجربه کردند. نشانی از« تغییر رویه رهبری و رهبران» دیده نشد. برعکس با دورهء آقای احمدی نژاد، اصلاحات سطحی را هم نفی کردند. و با سرکوب جنبش «رأی من کو؟» «زمان و شرایط مشخص تغییر رویه» را از دست دادند.
این برهه ها زمان مناسب تغییر رویه برای شخص آقای خامنه ای بود که شدیداً بر استمرار رویه استبدادی خود پای فشرد.

اکنون آقای خامنه ای و دیگر رهبران، تحت فشار برایند سه عامل بالا هستند.

اما این فشار سه زاویه یی به اندازه ای نیرومند نیست که حاکمیت را متلاشی کند. فشار مذکور با بپاخاستن مردم در سرتاسر کشور و فشار بیشتر جهانی وعمیق تر شدن تضادهای بلوک قدرت در بالاست که میتواند دیکتاتوری را از بین ببرد. اگر این فشار موجب شود که رهبران ایران بخواست مردم تن بدهند دیگر «کار از کار گذشته» است.

اکنون آنها «زمان تغییر رویه» را از دست داده اند. براساس ویژگیهای نظامی و ایده لوژیک مذهبی و تبعیض گرای خود تا هنگام متلاشی شدن هیچگونه تغییر مثبتی در رفتار خود نخواهند داد.

راه اصلاح مسدود شده و آقای خامنه ای از آنجاییکه «زمان» را از دست داده، به هیچ کدام از «هرگاههای» آقای نگهدار تن نخواهد داد. ایشان امیدوارند «رهبری» در این زمان و شرایط رفتار خود را دگرگون کند ولی فراموش میکنند که «زمان از دست رفته» دیگر باز نمیگردد.
دیکتاتورها وقتی میتوانند تغییر رویه دهند که زمان را از دست نداده باشند. و معمولاً هم آنرا از دست میدهند و کار از کار میگذرد.
*
آقای نگهدار بجای اینکه به فکر «قدرت و رهبری در بالا» باشد بهتر است در اندیشهء پایین یعنی «مردم» باشند که چگونه بعد از رفع دیکتاتوری نیروهای دموکرات و ضد تبعیض و سکولار با همبستگی متقابل کنترول اوضاع را دردست گیرند؟ و این نیروها چگونه میتوانند برای تغییر حاکمیت بین خود همبستگی ایجاد کنند؟

رهنمود دادن به حاکمیت یعنی نشناختن مختصات و خصوصیات آن. با این امید که حکومت به آنها گردن بگذارد.

رویدادها نشان میدهند که اکنون مسئله مردم ایران نه اصلاح دیکتاتوری بل تغییر و رفع آنست. در این رابطه توجه به نکات زیر را مفید میدانم:

در ایران همبستگیهای کاری با شروع جنبش بوجود میایند و با اوجگیری و گستردگی آن اوج میگیرند.
این از خصوصیات سیاسی نیروهای فعال جامعه ایران است. اینست که پیش از جنبش همبستگیها ضعیف و کاری نیست.
نیرو یا نیروهایی که از سازماندهی و قدرت توده ای خوبی برخوردار باشند امکان و شانس بدست گرفتن قدرت را بیش از دیگر نیروهادارند.

وظیفه نیروهای مترقی ست که به این مسئله بسیار اهمیت داده و قبل از توفان برای کنترول آن با برنامه روشن و مشخص، خود را متشکل و آماده سازند. وگرنه در میان «آشوب» قدرت گیری نیروهای ارتجاعی و نیمه ارتجاعی به خوبی امکان پذیر است.

اگر نیروهای مترقی بدرستی سازماندهی و متشکل شوند امکان سرکار آمدن یک حکومت با ویژگیهای فدرال دموکراتیک در ایران از زمینه فرهنگی و سیاسی کافی برخوردار است.

بارها آرزو و امید ایجاد یک «تشکل عمومی» برای کمک به مبارزه داخل را در خارج از کشور مطرح کرده ایم، ولی همچنانکه پراتیک نشان داده این امر تحقق نیافته است چرا که تحقق پذیر نیست، چون از بستر خود، ایران و مبارزه جاری و جنبشها دور است و خلاف خصلت همبستگی کاری نیروهای فعال ، که در میان جنبش پدید میاید، میباشد.

بنابرین « تشکل عمومی» مردم ایران ، با توجه به ویژگیهای نیروهای مترقی ، با احتمال قریب به یقین «در میان جنبش سراسری» امکان پذیر خواهد شد.

برای چنین روزی تشکلها و سازماندیهای قبلی از اهمیت بسزایی برخوردار است.
*
دید آقای نگهدار در مقاله خود نه متوجه مردم و آینده جنبش و رفع استبداد بلکه توجه یک جانبه به حکومت و توهم تغییر رویه «رهبری» ست. چیزی که روند حرکت آقای خامنه ای نشان میدهد عدم امکان تغییر رفتار اوست.
او بخوبی میداند تغییر رفتار ، فرجامش تغییر حکومت و حاکمیت است.
٣٣٨٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : الف بینام

عنوان : اختلاف کجاست !
آیا این درک که جنبش سبز بتواند در یک سازش مقطعی و با تحقق بخشی از خواست هایش ، یک گام به جلو بردارد ، تجدید نیرو کند ، فرصت و وسعت یابد ، شعار های مدنی خود را همه گیر تر کند و وسعت بخشد ، چه عیبی دارد ؟
آیا تا کنون اتفاق نیفتاده که در درون یک حزب حاکم ایدولوژیک ، به هر دلیل و با هر استدللال بخشی در مقابل بخش دیگری قرار گیرند (مثلان در رابطه با چگونگی سرکوب جنبش مخالف شان ) و حاصل این اختلاف و تضاد راه حال میانه ای برای اداره کشور باشد و جنبش دموکراتیک از این مفر سر براورد و رشد یابد .؟
آیا در سیاست دیدگاهای افراد و جریانات قدرت ، مطلق و سنگواره است ؟ یا اینکه آنها هم از تجربیات خود میآموزند ؟ و برای حفظ قدرت راههای دیگر را هم میسنجند .
میتوان و باید از زوایای مختلف به صحنهه سیاسی نگریست ،اما ارزیابی از توان جنبش را نمیتوان از نظریه بیرون کشید . ما باید بعنوان نیروی خارج کشور، به ارزیابیهای دوستان و همراهان جنبش سبز در داخل کشور از سطح و توان بلفل این جنبش اتکا کنیم و این ارزیابی را در سیاست ورزی خود مورد توجه قرار دهیم ، نه هیچ داوری و یا پیش داوری دیگری را .
بنا برین نکته کلیدی در مقاله آقای نگهدار اختلاف بر سر ارزیابی از سطح و توان جنبش سبز در حال حاظر در کشور است و تاکتیک ایشان بنظر میرسد بر این اساس طراحی شده است . به این خاطر باید گفتگو را روی همین مساله متمرکز کرد ..
با احترام
٣٣٨٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : حبیب تبریزیان

عنوان : نا آوازی نابهنگام
نقدی بود در خور هرچند نه بی کاستی. فقط اضافه میکنم:
بهزاد عزیز این حذف فکریِ نپذیرفتی که در خود بالقوه حذف فیزکی را پرداخت کرده و پرورش میدهد، فقط برای رفقای ایستاده در طیف چپ معتبر است یا جامعیت دارد. سازمان شما در آخرین کنگره خود حاضر نشد پیام داریوش همایون را قراعت کند در حالیکه وی ، چه بخواهید و چه نخواهید، نماد و نماینده یک گفتمان تاریخی در صحنه ی سیاسی ایران است. گفتمانی که برغم سقوط رژیم پهلوی، در درون مخالفین رژیم صرفنظر از جنبش سبز، زنده ترین گفتمان موجود است.گفتم انِ ناسیونالیسمی که همایون بیانگر آنست امروز یگانه گفتمانی است که در پیشگاه تاریخ و مردم ایران از پیشینه خود شرمسار نیست. چرا شما پیام او را نخواندید ولی پیام جریانهای بسیار گمنام دیگر را قراعت کردید؟ اینجا من بحثم یک بام و دو هوای معیار های دوگانه است والی این کاملاً درست است که حذف فکری مقدمه حذف فیزیکی است که ما ها حد اقل در حرف همه آنرا پذیرفته ایم.
در پایان باز تأکید میکنم که یاداشت فوقت را هم منطقی یافتم و هم صمیمانه و دور از غرض و مرض!
٣٣٨۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : شاهین انزلی

عنوان : سازمان نیاز به یک پاکسازی ویک نگرش به وضع سیاسی موجود دارد
اقای بهزاد کریمی عزیز ..

من از دوران جوانی که با سازمان شروع به فعالیت کردم ودر ان عضو بودم تا به امروز چنین سازمانی بی ثبات را در امر هویتی ندیدم واصلا نمیدانم ومحتوا وشکل سیاسی سازمان چیست و به دنبال چه چیزیست نه سوسیال دموکرات است ونه مدافع سوسیالیسم دموکراتیک و هنوز هم هویت خود را مشخص نکرده ودر یک خلاء مانده و تنها مدعی این است که یک سازمان باز وبدون ایدولوژی مشخصی است .همین امر وضع سازمان را در جریانات سیاسی وضع سیاسی موجود در کشور به حالت کبریت بی خطر تبدیل کرده که تنها کار ان شده یا با دیگر جریانات اعلامیه مشترک منتشر کند ویا هئیت نماینده گی خود را در حد تبادل نظر با احزاب خارج کشور به اینور وانور بفرست عدم هویت گرای در سازمان باعث شده که در مورد مسائل داخل ایران حالت اچمز بخود گرفته و زیاد توجه ای به این سازمان نشود چرا که این امر را فرخ نگهدار با بیانات ونوشته خود به عهده گرفته است.و حالا چه بخواهید وچه نخواهید سایه فرخ نگهدار هنوز در سازمان وحتی اتحاد جمهوری خواهان سنگینی میکند وهر چه را که او مینویسد و یا تحلیل میکند به نوعی به سازمان ارتباط پیدا میدهند اگر چه سالیانیست که امر اجرای در سازمان ندارد ولی حقیقت این است از دیروز تا به امروز سازمان در فرخ نگهدار وکمیته مرکزی گذشته ان خلاصه شده و دیگران سازمان رادر فعالیت ها ونوشته های فرخ نگهدار میبینند.. سوال اینجاست چرا سازمان با اینکه غیر مسقیم هنوز از فرخ نگهدار ونوشتهای اش ضربه میخورد او را از سازمان اخراج نمیکند . مرزبند با فرخ نگهدار نبایستی در حد وحرف ویک نوشته بروز کند بلکه عملا بایستی نشان داده شود.
٣٣٨۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : سنجورو

عنوان : اصل ماجرا چیست؟!
بهزاد کریمی که از اعضا قدیمی و رهبری سازمان اکثریت می باشند که مورد مهمی را مطرح کرده اند و آن اینکه نوشته اند که:

"این یک جعل است از سوی همه آنانی که اصرار دارند تا سیاست فدائیان خلق ایران (اکثریت)، همان سیاست فرخ نگهدار جلوه کند."

شاید باید از ایشان پرسید چرا این اتفاق نه یکبار بلکه بارها برای این سازمان می افتد یعنی دیگر فعالین سیاسی نظرات سیاسی آقای نگهدار را سیاست سازمان اکثریت می دانند؟
همه فعالین سیاسی تقریبا می دانند که زمانی نگهدار دبیر اول سازمان اکثریت بود و تقریبا در تمام سالهای گذشته از اعضای رهبری یا اعضای با نفوذ این سازمان بوده است.
می دانیم که اگر در کشورهای غربی فردی از یک حزب بارها مواضعی را اعلام کند اولین واکنش این است که احزاب و فعالین دیگر سیاسی نظرات او را ناشی از وابستگی او به حزبی که عضو آن است خواهند دانست وگرنه چه دلیل دارد که مثلا شخصی مسیخی محافظه کار باشد و در حزب سوسیال دمکرات یا حزب کارگر این یا آن کشور اروپایی عضو و فعال باشد.
آقای نگهدار نظراتش اگر نظرات سازمان اکثریت نیست پس او در آن سازمان چرا مانده است؟ این انتظار بیهوده ای نیست که اعضا یک حزب سیاسی در کلیت با مواضع مشخص و اعلام شده یک حزب سیاسی همسو و هماهنگ باشند.

شاید علت این همه به اصطلاح سوتفاهم این باشد که سازمان اکثریت مواضع سیاسی مشخصی ندارد و در نتیجه از تمامی طیف های سیاسی در آن می توان یافت اما می دانیم که حتی در یک جبهه سیاسی نیز در کلیت تمامی سازمان ها و احزاب سیاسی سمت مشخصی دارند.
سوال مهم این است که سازمان اکثریت چه می باشد؟ آیا یک حزب کمونیست است یا سوسیالیست یا سوسیال دمکرات یا لیبرال دمکرات یا لیبرال میانه یا محافظه کار یا ...؟ بالاخره سازمان اکثریت نماینده کدام اقشار و طبقات جامعه می باشد؟ آیا طرفدار بازار آزاد می باشد یا خواهان نوعی حاکمیت که بازار آزاد کاملا آزاد آزاد نمی باشد و رفاه اجتماعی مهم ارزیابی می شود؟

نوشته بهزاد کریمی نه تنها هیچ کمکی به این نمی کند که واقعیت این سازمان را روشن کند بلکه به آشتفتگی مواضع این سازمان بیشتر دامن می زند.

واضح و بدیهمی است که آقای نگهدار مواضع بسیار مشخصی را ارائه می دهد که در جوامع غربی از آن به عنوان نئو لیبرالیسم یاد می شود. او را با هیچ ملاکی نمی توان نه کمونیست دانست و نه سوسیالست و نه حتی سوسیال دمکرات.

در مواردی مواضع او کاملا همراهی با محافظه کاران دارد و در برخی دیگر مواضع او در بهترین شکل لیبرال دمکرات می تواند ارزیابی شود.
آیا سازمان اکثریت لیبرال دمکرات می باشد؟
مطمنا فرخ نگهدار می تواند هر نظر سیاسی داشته باشند و همانطور که کسی نمی تواند به آقای بنی صدر طعنه بزند که چرا مواضع لیبرالی دارد به نگهدار نیز نمی توان گفت که چرا اکنون مدافع نئولیبرالیسم و سیاست های جهانی آن می باشد ولی کسی نمی تواند هم ادعا کند که هم لیبرال می باشد و هم در عین حال تمام مواضع محافظه کاران را قبول دارد چرا که به بی اعتباری او و حزب سیاسی او منجر خواهد شد. شاید برای بهزاد کریمی این مورد خیلی بغرنج باشد اما او و دیگر دوستانشان مجبورند که به شکل شفاف مواضع سیاسی خودشان را اعلام کنند وگرنه هیچ فعال سیاسی نمی تواند او را جدی ارزیابی کند. بالاخره سازمان اکثریت چه می خواهد؟ سازمان اکثریت هم خود را اپوزیسیون می داند و هم حامی همان دولتهای بود که خود را اپوزیسیون آنها می دانست. این تناقصات را چطور نمی توانند مشاهده کنند؟! همه فعالین سیاسی می دانند که حزب "نهضت آزادی" چه می خواهد و چه فکر می کند و هیچ شبهه و تردیدی را نمی توان در مورد آنها داشت چرا که مواضع آنها بسیار شفاف بوده است اما همین را نمی توان در مورد سازمان اکثریت گفت. خلاصه اینکه سازمان اکثریت می خواهد به قول معروف نخود هر آشی باشد اما در عالم سیاست این امکان وجود ندارد زیرا به عدم اطمینان و بی اعتباری نسبت به یک سازمان و حزب سیاسی ختم می شود.
البته برای افراد بسیاری ماهیت سازمان اکثریت کاملا اکنون مشخص است و تنها مورد عجیب شاید عدم قبول خود این سازمان از آن چه می باشد هست. فرخ نگهدار آینه ای در مقابل سازمان اکثریت می باشد که از آنجای که آنچه را اعضا این سازمان می بینند به آن رضایت نمی دهند نمی خواهند قبول کنند که او هم خود آنها می باشد!

سازمان اکثریت را با هیچ ملاکی نمی توان سوسیالیست دانست و باید آن را یک سازمان با نگرش لیبرالی ارزیابی کرد که متاسفانه به هرقیمت می خواهد به توهم عمومی ادامه دهد که هر دو می باشد. بهزاد کریمی و دیگر یاران او در این سازمان هنوز در انکار واقعیت وجودی خود می باشند و این موردی است که آنها با نگهدار در تضاد دائمی می باشند!
٣٣٨۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : پویا ت

عنوان : یک برخورد متمدنانه و دمکراتیک
آقای کریمی عزیز
بدون انکه بخواهم به محتوای نقد شما و مقاله فرخ به پردازم می خواهم از این برخورد متین و دمکراتیک شما تشکر کنم. رسم و روش برخورد شما با نظرات سیاسی مخالف هنوز این امید را در من زنده نگهداشته است که می توان چپ بود و دمکرات. امری بسیار نادر نه فقط در ایران (سوای برخی کشورهای اروپایی). امیدوارم افکار رجلی به وسعت دید شما بیشتر در میان مردم ما جای باز کند.
٣٣٨۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : صدا

عنوان : وظیفه
تصور من اینست که به خاطر اینکه نام فرخ نگهدار به طور ضمنی به نام سازمان فدائیان خلق اکثریت گره خورده است، این مهم که نظرات آقای نگهدار نظرات سازمان نیستند باید بطور دامنه داری تبلیغ شود. از آقای نگهدار باید تقاضا شود که نظراتشان را با تا کید مکرر بر اینکه نظرات شخصی خودشان هستند در معرض دید عموم قرار دهند.
٣٣٨۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹