تکرار تراژدی - ۲


مسعود نقره کار


• حمایت از فقیهی جنایتکار و خشونت آفرین, ستایش خشونت و نفرت است نه نشانه خشونت پرهیزی. در تلاش برای کشف "طینت پاک" ولی فقیه و نیز سهیم کردن همگان در جنایت های فقیه "پاک طینت", آقای فرخ نگهدار تطهیر خویش می جوید. ایشان با حمایت از ولی فقیه، تراژدی حمایت فاجعه آفرین اش از "امام خمینی" را تکرار می کند, تراژدی ای که یک پرده اش تبدیل یکی ازبزرگترین و جوان ترین سازمان های سیاسی میهنمان به سازمان تبلیغات و اطلاعات نظام فقاهتی در نخستین دهه حاکمیت فقها است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۹ دی ۱٣٨۹ -  ۱۹ ژانويه ۲۰۱۱


2- تکرار تراژدی

در بخش نخست این مقاله با آوردن چند نمونه به تراژدی حمایت از خط "امام خمینی"، شادمانی از سرکوب و اعدام مخالفان حکومت اسلامی، همکاری اطلاعاتی با این حکومت، ترور شخصیت, و قالب کردن این فجایع به عنوان "تعهد به نهضت و مردم" در دهه نخست انقلاب, اشاره کردم. نوشتم که برگزیدن آقای فرخ نگهدار نه فقط به دلیل نقش کلیدی او و باندش در بروز آن خطاها و لغزش ها, که پا فشاری اش برای تبلیغ و ترویج همان نظرات و سیاست گذاری های فاجعه آفرین در بیست سال گذشته است, افزون بر این, فرخ نگهدار ویژگی ها و نشانه های شخصیتی و روانی ای قابل مکث و بررسی دارد, ویژگی ها و نشانه هایی مثل یگانه بودن اش به عنوان موجودی بیگانه با تغییر و تحول, انتقادناپذیر, ناتوان در یادگیری از خطا و لغزش, و نارسیسسم بدخیم.
مقایسه نمونه های زیر با نمونه هایی که در رابطه با فجایع دهه نخست حکومت اسلامی، مطرح شدند، نشان دهنده تداوم و تکرار همان تفکر و کردار فاجعه آفرین است:

الف: جانشین امام" دموکرات انقلابی", که پس از راندن آقای نگهدار از حاشیه بارگاه اش به "خمینی دجال و جنایتکار" بدل شد, امروز آیت الله خامنه ای ست. فقیهی به میزان امام اش جنایت پیشه و سرکوبگر, موجودی که نقشی اساسی و کلیدی در رهبری سیاسی و دینی, و دستگاه رهبری حکومت اسلامی دارد.این ها برخی از توصیه های سیاست گذارانه آقای فرخ نگهدار در قبال چنین فقیهی است, سیاست هایی که به نوعی تکرار فاجعه ی سیاست اتحاد – انتقاد با خط امام خمینی است, که سیاستی "دنباله روانه و چاکرمنشانه" بود, سیاستی که امروز به سیاست"رام کردن رهبر سرکش" (1) بدل شده است:
"...جنبش دموکراتیک ایران باید تنها "راه حل های ممکن" در کادر جمهوری اسلامی ایران را در دستور خود قرار دهد و از آن فراتر نرود. بر این اساس هر نوع حرکت سیاسی باید لزوما خصلت مطالباتی خود را حفظ کند و در کادر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران طراحی شود. بر این اساس، باید نقد نگاه، رفتار و تصمیم گیری های رهبر جمهوری اسلامی ایران در مرکز توجه باشد و از مبارزه برای تغییر در ترکیب ساختار فعلی قدرت، فراتر نرود..." (2)
"... انزوای رهبری نظام هدف سیاست‌گذاری نیست. انزوای جناح اصول‌گرا هم هدف سیاست‌گذاری نیست. ... ما در رقابت‌های درونی جناح اصول گرا بی طرف نیستیم."
"... هدف این فشار (اجتماعی) وادارسازی رهبری کشور به تغییر رفتار خود و پذیرش رهبران سبز، به عنوان نمایندگان مردم و طرف چانه‌زنی با حکومت، برای رسیدگی به مطالبات قانونی مردم (بیانیه ۱۱ موسوی) است. (3)

"... برخی بر من خرده می گیرند که بیهوده تلاش می کنم رفتار رهبری کشور در قبال منقدان و مخالفان حکومت تعدیل شود. ... من گناه همه فجایعی که رخ می دهد را تنها بر عهده رهبری نظام نمی گذارم. همه مسوولیم اما هرکس به میزان مسوولیت خویش. ...این سخن که می گویند ولی فقیه هرچه توانسته علیه معترضان مرتکب شده حامل اهداف سیاسی خاص است. رسالت این سخن این است که راه را برای تاثیر گذاری بر رفتار رهبری را مسدود کنند و امید به موفقیت تلاش ها برای اصلاح و هر نوع هم گام ساختن رهبری با نیازهای جامعه را از میان بزدایند..." (4)
آقای نگهدار با "ورسیون" یک رهبر خشونت ستیز و مصلح اجتماعی, با ور رفتن با مفاهیم ذات و فطرت و طینت, و با شیوه ای که به قول خودش "کاسه لیسی" ست, از مخالفان جنایت علیه بشریت حمایت کرده و می کند, که این خود یکی ازبدترین انواع تولید خشونت و نفرت است.

ب: آقای فرخ نگهدار تز راه رشد غیر سرمایه داری و سیاست دفاع از دولتی کردن صنایع و بانکها و تجارت خارجی و اجرای بند ج" دوران طلایی امام خمینی را اکنون در بسته بندی ِ جدید "منافع ملی" عرضه, و آن را در دفاع از طرح های احمدی نژادی ِ "توافق هسته ای" و "هدفمند کردن یارانه ها" تبلیع می کند, احمدی نژادی که آقای نگهدار اینگونه توصیف اش کرده است:
"... در لحظه حاضر نگرانی اصلی من و میلیون ها نفر مثل من خطری است که انتخاب مجدد احمدی نژاد برای کشورم در بر دارد. او چماق نظامی امنیتی ها برای زدن قدرت روحانیت، برای زدن جامعه مدنی، برای نمدمال کردن بخش خصوصی، برای نظامی – امنیتی کردن همه شئون کشور است. احمدی نژاد یک خطر جدی برای ایران است. او هرج و مرج طلب است. تن به قاعده و قانون نمی دهد. برنامه ریزی و مشورت را قبول ندارد. تک روست. احمدی نژاد نه چیزی از اقتصاد می داند و نه می خواهد بداند. او با مفهوم "توسعه پایدار" از اساس بیگانه است. او یک رئیس جمهوری هوچی، عوام گرا و عوام فریب است. او دوست دارد جنجال به پا کند و برایش مهم نیست که این جنجال چه لطمه ای به منافع کشور می زند. افزایش تهدیدها علیه کشور برایش افتخار است. دست آورد او در سیاست خارجی، نفی هولوکاست، موشک دوربرد و غنی سازی اورانیوم بوده است. احمدی نژاد پدیده ای جم کرانی و خرافه گراست. رفتار او رفتاری ضدروشنفکری و ضدفرهنگی است. او جنبش حقوق مدنی و شکوفایی فرهنگی را تهدیدی علیه امنیت کشور می داند. احمدی نژاد دون شان ملت ایران و ماندنش برای من فقط مایه تاسف است. رای من در انتخابات ۲۲ خرداد قبل از همه برای شکست احمدی نژاد است..." (5)
و با خوش خیالی ای ساده لوحانه در رابطه با انتخابات 22 خرداد نوشت:
"... تحقق امیدها و انتظارهای اتحاد جمهوری خواهان ایران برای آینده ایران با توانمند کردن ملت برای کنار زدن راست افراطی، از راس دولت مربوط است. آرزو می‌کنم اتحاد جمهوری خواهان ایران این امید رکاب زن پیگیر همین راه باشد. راهی که روز 22 خرداد، خط پایان آن با خبر "احمدی نژاد رفت" تزئین شده است..." (هدف اصلی شکست احمدی‌نژاد است/ تارنمای ایران امروز,نوزدهم ماه مه 2009).
".... بایک گام نزدیک شدن به "ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت" نباید اجازه داد که آزادیخواهان ایران به دو گروه: به منقدین و مدافعین این تصمیم تقسیم شوند. امروز زمان آن است که همه آزادیخواهان ایران عدم صلاحیت دولت احمدی نژاد برای اداره امور کشور را در مرکز توجه قرار دهند؛ هم به خاطر سیاست خارجی زیانبارش و هم به خاطر عدم رسیدگی به خواست های زحمتکشان.(6)
و این رهنمود آقای نگهدار در باره طرح "توافق هسته ای" است:
"... شایسته است تمام گرایش‌های سیاسی کشور با صراحت و روشنی توافقات اکتبر ۲۰۰۹ ژنو در مورد مبادله اورانیوم را رد نکنند و برای اجرای آن راهگشایی کنند. این رویکرد را می‌توان و باید به کل مناسبات ایران و امریکا، به خصوص در زمینه همکاری برای تامین صلح، امنیت و ثبات در عراق و افغانستان، بسط داد. ... تاخیر در پی گیری این مواضع سیر رویدادها را در سمتی پیش خواهد برد که هم به زیان کشور است هم به زیان تقویت اعتماد میان گرایش‌های سیاسی عمده." (7)
دیری نمی پاید که اقای نگهدار طرح هدفمند کردن یارانه های دولت آقای احمدی نژاد را با توضیحاتی بدیهی اما آمیخته به توجیهات سفسطه گرانه و فرصت طلبانه مورد تایید قرار می دهد, آنهم در هیبت یک پیشگوی اقتصاددان.

"... تحلیل گر موظف است جداگانه سود و زیان هر برنامه را بسنجد و بر همان اساس اظهار نظر کند... فساد و استبداد مبنای مخالفت با تمام طرح ها و برنامه های حکومت نیست. ما در زمان شاه هم حکومت مستبد و فاسد داشتیم. اما این خصوصیات نمی بایست موجب می شد که برنامه اصلاحات ارضی را بکوبیم. هدفمند کردن یارانه ها، و در مرکز آن، نزدیک کردن قیمت سوخت به قیمت های واقعی و پرداخت مستقیم اضافه هزینه به خانوار برای تعدیل فشار تورمی بر خانواده طرحی درست است. از قبل خوب می دانستم که دفاع از افزایش قیمت سوخت در لحظه حاضر ممکن است انتقادات و اعتراضات سنگینی را... برانگیزد. اما مطمئنم که یکی دو سال بعد همه متقاعد خواهند شد که قیمت حامل های انرژی واقعا می بایست تعدیل می شد..." (8)
و دریغا که آلمان "روشنفکران" زیادی به مانند آقای نگهدار نداشت تا از اصلاحات اقتصادی و اجتماعی, و پیشرفت های نظامی و شهرسازی و اتوبان سازی هیتلر , که قابل مقایسه با "طرح های ملی" آقای احمدی نژاد نیستند, حمایت کنند, و با حمایت خود سبب شوند تا آلمان راه هیتلر و حکومت اش را ادامه دهد!

ج: ترور شخصیت, به عنوان یکی از ویژگی های آقای نگهدار امروز از حوزه ی فردی و گروهی پا فراتر گذاشته و همگان را در برگرفته است: "... من گناه همه فجایعی که رخ می دهد را تنها بر عهده رهبری نظام نمی گذارم. همه مسوولیم اما هرکس به میزان مسوولیت خویش. ..." .(9) ، و به نظر می رسد در این نوع از ترور شخصیت و تلاش برای کشف "طینت پاک" خامنه ای و سهیم کردن همگان در جنایت های این "پاک طینت" و شریک جرم کردن "همه", آقای فرخ نگهدار تطهیر خویش می جوید. او که در رابطه با ترور شخصیت عبدالرحمان قاسملو, آیت الله شریعتمداری, مهدی بازرگان, عباس امیر انتظام و..., و در ترور شخصیت ابراهیم شفیعی (منوچهر هلیل رودی)، خانم طوبا و... در خارج و دردرون سازمان تجربه ها آموخته است, امروز همان تجارب را در ابعاد "توده ای" به کار می برد. و چه با مزه از ترور شخصیت و نقض حقوق مخالفان و "تصفیه خودی ها" سخن می گوید و به "مجلسی ها" پند می دهد, آنهم با استناد به لنین و استالین:
" ... تفاوت لنین و استالین در نقض حقوق مخالفین حزب نیست. تفاوت آن‌ها در این است که یکی به حق حزبی‌ها برای رقابت منصفانه وفادار بود و دیگری به تصفیه خودی‌ها، به دست خودی‌ها، و نهایتا تصفیه همه به دست امنیتی‌ها، چشم داشت. کسی که خشونت با معاندان را از حد می گذراند، اگر هم از حداکثر رحمت با خودی‌ها صحبت کند، در کمین است تا، در فرصت مناسب، با آنان نیز همان کند که با معاندان کرد. کار کسانی که امروز حذف می‌کنند تا مجلسی مطیع تر داشته باشند نیکی به جای یاران نیست. اگر این بساط جمع نشود فردا نوبت اصول‌گرایان خواهد رسید. نگرانی‌ها کاملا جدی است. به خصوص کسانی امروز کار بدست اند که نامشان با "حداکثر خشونت با مخالفان"، با قتل‌های زنجیره‌ای، گره خورده است." (10)

آقای نگهدار آنجا که به اجبار و زیر فشار نزدیک ترین همفکران اش دست به انتقاد از خود ِ موضعی درزمینه ترور شخصیت زده است نیز مفهوم انتقاد از خود را به محاسبات سیاسی روزمره و "تاکتیکی" بدل کرده است. رفقای دیروز و امروز اش بارها از او خواستند:
"... رفیق فرخ نگهدارِ گرامی کوشش جدی و فراوان در جهتِ فاصله گرفتن از روش‌های نامطبوع ِگذشته به ویژه از جانب شما بسیار ضروری است. چرا که مسئولیت آن برخوردهای منفی و ایجاد فضای نامطبوع پیرامونِ افرادی نظیر قاسملو و هلیل‌رودی در درجه اول بر عهده شما بوده است..." (11)
" ... یک کلمه پوزش روشن و صریح و بی هیچ اما و اگر از همه آنانیکه از سوی ما در آن دو سال و اندی و در بستر سیاست فاجعه بار "شکوفایی جمهوری اسلامی"، مورد بدترین و نارواترین اتهامات سیاسی قرار گرفتند. اعاده حیثیت از هر فرد و شخصیت و از هر جریان سیاسی که بدهکار اخلاقی شان هستیم. همین. اول این، و بعد بحث بر سر مسایل دیگر! ..." (12)
و آقای نگهدار پس از حدود نزدیک به سی سال زیر فشار منتقدان همفکر و همراه اش به دو مورد از این ترورها اشاره می کند, و فقط در یک مورد, آنهم در حضور فرزند قربانی ترورش, که امروز همگام با آقای نگهدار در "اتحاد جمهوریخواهان ایران" فعالیت می کند, به خود انتقاد کرد. او در جلسه مشترکی که داریوش همایون و حسن شریعتمداری نیز حضور داشتند گفت:
" ... در ضمن لازم می دانم از این فرصت استفاده بکنم، و از برخی برداشت‌های نادرست، سیاست های نادرست و یا برخوردهای نادرست نسبت به زنده یاد آیت الله شریعتمداری، پدر مهندس شریعتمداری، که خود من مسبب بودم یا مبتکر آن بوده ام را مورد انتقاد قرار دهم. در سال‌های قبل و بعد از انقلاب نسبت به آیت‌الله شریعتمداری نگاهی داشته ایم که قابل پذیرش نیست..." (13)
ایشان در مورد ابراهیم شفیعی (منوچهر هلیل رودی) نیز پس از افشای ماجرا توسط نقی حمیدیان (14), مجید عبدالرحیم پور (15) دو تن از اعضای رهبری سازمان اکثریت و عده ای دیگر از منتقدان اش با تاًخیری بیش از دو دهه, اینگونه به عملِ غیر‌اخلاقی‌اش اعتراف می‌کند:
"... من شهادت می‌دهم که شک و شبهه درست کردن پیرامون هلیل رودی اگر هم برای تمام اعضای رهبری وقتِ سازمان کاملأ هشیارانه نبوده باشد، برای من عامدانه بوده است..." (16)
اما آقای نگهداربا ترور شخصیت همگانی اش, که در تازه ترین نامه اش به آیت الله خامنه ای مرتکب شده است, امید تدوام انتقاد از خویش, حتی در حد گفته شده را, به نومیدی بدل کرد. او در این نامه نشان داد که امید به نقدی ریشه ای به سیاست گذاری ها و عملکردهای فاجعه بارش در سی و یک سال گذشته امیدی واهی ست , و "هل من مبارز" طلبیدن پهلوان پنبه ی ما در خارج کشور, خلق کاریکاتور یک "سوپر من دموکراسی" بیش نیست:
"... یک کار بزرگ که همه ما باید آن را رایج کنیم این است که کسانی که نقش هدایت کننده و تصمیم گیرنده داشته اند را به گفتگو با منقدان و مخالفان تشویق کنیم. من بارها و بارها از کارگزاران لاحق و سابق حکومت، و نیز از رهبر مجاهدین و رهبر شاه دوستان، از رهبران پرخاش جوی سازمان اکثریت در طیف چپ انقلابی دعوت کرده ام گفتگوهای رو در رو در باره گذشته، حال و آینده برگزار کنیم. تا امروز نه تنها این دعوت بدون پاسخ مانده است، بلکه آنها هرگز حاضر به گفتگوی علنی با هیچ یک از منقدان و مخالفان خود نشده اند. باز صد رحمت به رهبر سلطنت طلبان که سال هاست در پشت درهای بسته حاضر بوده است با "غیرخودی ها" ملاقات و صحبت کند. رهبر مجاهدین از زمانی که از ایران خارج شده – تا امروز حتی یک بار هم با یک "غیرهوادار" رو در رو نشده. مسوولین حزب توده ایران نیز – از زمانی که به خارج کشور آمدند متاسفانه به مناظره با منقدان و مخالفان تن نداده اند. مسوولین سایر گروه های دوران انقلاب هم هیچ کدام نه در ملاء عام ظاهر شده اند و نه پاسخگوی هیچ یک از سوال ها و اتهاماتی بوده اند که طی این سال ها در موردشان مطرح شده. برخی در خارج کشور هنوز هم "زیر زمینی" زندگی می کنند... (فرخ نگهدار، گفتگو با برخی کاربران سایت اینترنتی اخبار روز, 15 بهمن 1388).
و قابل تصور است، آدمی که تاریخ و درس های اش را اینگونه تفسیر می کند , پیشاپیش کیفیت نقدش نسبت به گذشته اش را "حکیمانه" معلوم کرده است:
"... برای من سخت است از این سوی تاریخ به آن سوی تاریخ فرا جهم و به روشنفکران آن دوران بتازم که همکاری و همدستی شما با رهبران دینی علیه استبداد سلطنتی، و یا همکاری و همدستی با استبداد سلطنتی علیه ارتجاع دینی هر دو کژراهه بوده است ... عده ای ممکن است امروز بحث کنند همراهی با فقها خیانت به آرمان روشنفکری بوده است. عده ای هم ممکن است در باره همدستی با دربار پهلوی همدستی در جنایت تصویر کنند. منتها این بحث امروز عملا "حکیمانه" نیست و هدف سیاسی خاص دارد..." (فرخ نگهدار, اتحاد جمهوری‌خواهان بدیل رهبری فقهی و موروثی/ تارنمای ایران امروز/ یکشنبه سی ام اکتبر سال 2005 ).

د: آقای فرخ نگهدار طی سی و یکسال گذشته نشان داده است که انتقاد ناپذیر, لجوج و "عشق قدرت" و فرافکن است. ایشان حس غالب بودن بر دیگران, و تحمیل و گستراندن چنین حسی را بارها بروز داده است. این ویژگی ها در کنار فرهنگ "مراد و مرید"پروری و باندسازی در سازمان فداییان "اکثریت" و اتحاد جمهوریخواهان ایران از آقای فرخ نگهدار موجودی ساخته, که بدون رو دربایستی روی دست بخشی از جنبش چپ ایران باد کرده است.
دو جریان سیاسی در خارج از کشور, سازمان فداییان "اکثریت" و اتحاد جمهوری خواهان ایران, که آقای نگهدار عضو این هر دو است, اعلام کرده اند که ایشان سخنگوی هیچکدام از این دو جریان نیستند، دلیل هم روشن است جدا از "نام نیک" ایشان در عالم سیاست، مواضعی که آقای نگهدار تبلیغ و ترویج می کنند با بنیان های نظری و سیاسی این جریان ها، به ویژه "اتحاد جمهوریخواهان" خوانایی ندارند, این که چرا آقای فرخ نگهدار و باند و کارمندان اش در این تشکل ها حضور فعال دارند, نشانه ی نیاز او به "نردبان" برای صعود بیشتر است, و متاسفانه این تشکل ها و مسولین شان ساده لوحانه نقش نردبان برای ایشان بازی کرده و می کنند. (که جای دیگر به این موضوع خواهم پرداخت.)
آنچه در اینجا به آن اشاره دارم اما منیت فراتر از جریان های سیاسی ای ست که ایشان خود را عضو آن جریان ها می داند. منیتی آلوده به توهم خودشیفتگی و خود رهبرپنداری که در تمامی نوشته های ایشان چشمگیر است.
" ... من، فرخ نگهدار، از عموم اقشار ملت استدعا می‌کنم: هر آینه یاران خاتمی در پیشگاه ملت شریف تعهد کنند، در صورت ورود به مجلس، "اصلاح قانون انتخابات" را وجه اصلی همت خود قرار می‌دهند، با حمایت از لیست ائتلاف اصلاح‌طلبان، با ندای آنان برای درمان این درد مشترک، همراه هم شویم..."
و این من با اعلام اینکه "سکوت را خواهد شکست" در باره هشتمین دور انتخابات مجلس اسلامی سخن می گوید, انتخاباتی که به نظر ایشان هدف اصلی اش:
"... درست کردن مجلسی بله قربان‌گو است که بیشتر ماشین قانون‌نویسی باشد تا خانه ملت. رویای رهبری است که بیشترین مردم با کمترین حق انتخاب، پای صندوق‌ها حاضر شوند. نیاز کشور آن است که بیشترین مردم با بیشترین حق انتخاب پای صندوق حاضر شوند..." (17)
"... در شهرستان ها توصیه ام به همه فعالین این است که بکوشند نامزدها هرچه بیشتر در برابر خواست های محلی و صدای مردم متعهد شوند. تلاش ها باید در هر حوزه ای متوجه انتخاب نماینده ای شود که نسبت به مردم متعهدتر است. حتی در انتخاباتی به پوچی انتخابات در دوره شاه، باز هم درجه شرکت در روستاها و شهرهای کوچک، و نیز اثر نماینده بر زندگی اهالی، به هیچ وجه ناچیز نبود..." (18)

و از این دست من ها در نوشته های اش در رابطه با مردم, فعالین سیاسی, خاتمی, موسوی, کروبی, رضا پهلوی و خامنه ای به وفور دیده می شود. و هنگامی که این "من" خود را راهنما و راهگشا در حوزه ای بپندارد, که در آن حوزه خطاهای هولناک و مرگبار مرتکب شده باشد, چیزی جزء نشانه ای از نشانه های خودشیفتگی بدخیم بروز نداده است.

آقای نگهدار آنجا که از "ما" سخن می گوید , واژه "ما" را جعل می کند تا من خود باز نمایاند:
"... کسانی هستند که البته معنای دعوت مردم به عدم شرکت را "مشروعیت‌زدایی از رژیم" و پیام دعوت به شرکت را "حمایت از رژیم" می‌فهمند. این کسان هنوز در الفبای تحلیل سیاسی و سیاست‌گذاری با ما مشکل دارند. با چنین کسانی یافتن زبان مشترک آسان نیست..."
اقای نگهدار با فرافکنی فجایعی که خود از بانیان آن بوده, خاک بر چشم مردم, به ویژه نسل جوان می پاشد. او هر جا که امکان می یابد به مجاهدین و آقای رجوی به دلیل "سیاست های فاجعه بارشان در دهه 60" و سیاست های کنونی شان حمله می کند, و مصداق آن ضرب المثل "دیگ به دیگ میگه روت سیاه , سه پایه میگه صلی علی" می شود. در این فرافکنی اما آنچه چشم گیر است بی پرنسیبی آقای نگهدار است. او هنگامی که ملتمسانه و ثناگویان خواستار نزدیکی به بارگاه خمینی بود, برای جلب نظر امام خمینی و ارگان های سرکوبگرش خواستار سرکوب و کشتار مجاهدین و لو دادن آن ها شد (19)، پس از آنکه از حاشیه بارگاه امام خمینی به شوروی پرتاب شد به یکباره شهدای مجاهدین را ایثارگرانی خواند که می باید از ایستادگی شان تجلیل کرد, و بدینگونه فرمان تقدیر از آن ها صادر کرد, و بعد پای اش که به اروپا رسید دو باره رهبرمجاهدین بدل به امثال "دیک چینی" های فاجعه آفرین شد. (20)
نگاه کنید به این فراز تا فرافکنی ای که نه فقط رجوی ، که دامن "ملت" را هم گرفته، بهتر ببینید:
"... اما در این نظام فقط یک چهارم از قماش چِینی و رجوی اند. ربع دوم بیشتر از قماش عقل فروشان اند. بیانیه موسوی بیان "نیمه دیگر" جمهوری اسلامی است، نیمه ای که صدای پای زمان را می شنود و نیز خبر دارد که آن نیمه دیگر از درون شکسته است؛ نیمه ای که ارزش اعتماد ملت را می فهمد و هیچ تکیه گاهی هم جز اعتماد ملت را نمی خواهد؛ نیمه ای که می داند که این اعتماد اصلا چشم بسته نیست، از نوع اعتماد ملت به آیت خمینی نیست..." (21)
اندکی انصاف, فقط "اندکی" کافیست تا آقای فرخ نگهدار با توجه به عملکرد خویش و سازمان اش در سال های دهه سیاه 60 به خود اجازه ندهد گستاخانه در مورد مجاهدین و بسیاری از جریان های سیاسی که همراه "خط امام" نشدند, به فلسفیدن و آموزش های اخلاقی روی آورد:
"... با سال‌های سیاه دهه ٦٠ و تجربه تلخ و خونین مجاهدین ثابت شد هر جا که ارزش‌های اخلاقی و آرمان‌های انسانی مبنای سیاست گذاری نباشد، هر جا که مبارزه برای کسب قدرت سیاسی، یا مبارزه علیه قدرت سیاسی (رژیم) خود معیار و مبنای سیاست گذاری شناخته شود، همدستی علیه دشمن مشترک هم توجیه پذیر و هم اخلاقی خواهد شد..." (22)

ادامه دارد

*******
زیرنویس و منابع:

1- فرخ نگهدار, به‌مناسبت چهارمین همآیش سراسری اتحاد جمهوریخواهان ایران, رهبران جنبش سبز و رهبری جمهوری اسلامی ایران / مهرماه ۱۳۸۸ – اکتبر ۲۰۰۹
2- فرخ نگهدار, انتخابات و نقد نگاه‌ها و رفتارهای رهبری نظام, تارنمای ایران امروز, چهارشنبه, بیست و چهارم , جون سال 2009
3- فرخ نگهدار, به‌مناسبت چهارمین همآیش سراسری اتحاد جمهوریخواهان ایران , رهبران جنبش سبز و رهبری جمهوری اسلامی ایران / مهرماه ۱۳۸۸ – اکتبر ۲۰۰۹
politic.iran-emrooz.net
4- فرخ نگهدار، آقای خامنه‌ای! فردوست‌ها از شما آریامهر می‌ساز ند , تارنمای ایران امروز , ژانویه 2011
www.iran-emrooz.net
5- فرخ نگهدار, رای من در انتخابات ۲۲ خرداد, تارنمای ایران امروز, چهارشنبه 10 جون 2009 / چهارشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۸
6- فرخ نگهدار, راه فرونشاندن بحران هسته‌ای، تارنمای ایران امروز، جون سال 2006
7- فرخ نگهدار, تائید توافق‌های هسته‌ای ژنو تصمیمی مثبت است، تارنمای ایران امروز, چهارم اگوست سال 2010
politic.iran-emrooz.net
8- سایت آقای فرخ نگهدار, در باره مصاحبه با صدای امریکا , پیرامون طرح هدفمند کردن یارانه ها
9- منبع شماره 4
10- فرخ نگهدار، آینده با ولایت فقیه نیست، تارنمای ایران امر.ز، فوریه 2008
11- مراجعه شود به نامه‌‌ی مجید عبدالرحیم‌پور به فرخ نگهدار سپتامبر 2003
12- بهزاد کریمی, تارنمای اخبار روز, آدینه ۲۱ اسفند ۱٣٨٨ - ۱۲ مارس ۲۰۱۰
www.akhbar-rooz.com
13- روند تحول مناسبات قدرت در نظام سیاسی کشور متن سخن‌رانی فرخ نگهدار در سمینار چشم انداز جنبش سبز در استکهلم, هفدهم جولای.2010، تارنمای ایران امروز
14- نقی حمیدیان, سفر بر بال های آرزو, انتشارات آرش (سوئد)
15- منبع شماره 11
16- فرخ نگهدار, به علی اکبر عزیز جهت اطلاع می‌نویسم. تارنمای روشنگری. پاسخِ فرخ نگهدار به اکبر شالگونی.
17- فرخ نگهدار، سکوت را خواهم شکست، ایران امروز , ۱۲ مارچ ۲۰۰٨
18. فرخ نگهدار, سکوت ما و سکوت آنها, تارنمای ایران امروز , جمعه 17 اسفند 1386 ( مارچ 2008)
19-"...بدون تردید در برابر جنایات جبهه براندازی به سرکردگی امریکا، انقلاب مجاز است که با قاطعیت و بدون تزلزل از خود دفاع کند... سرکوب بدون مماشات جریان های سیاسی که کمر به شکست انقلاب خونبار مردم ایران بسته اند و علیه آن مسلحانه دست به جنایت میزنند از ارکان دفاع از انقلاب است. در این هیچ گونه شبهه و تردیدی وجود ندارد و میباید اذهان مردد و متزلزل را نسبت به درستی این باور انقلابی مومن و معتقد ساخت..." ( کار اکثریت ,در ارتباط با سیاست تواب سازی که سازمان اکثریت سیاست ارشادی می‌خواند, شماره ١٢٢- ٢١ مرداد 60 )
20- فرخ نگهدار ، پیرامون نقش و اهمیت بیانیه شماره ۱۷ آقای موسوی , تارنمای اخبار روز, یکشنبه ۱٣ دی ۱٣٨٨ - ٣ ژانویه ۲۰۱۰
www.akhbar-rooz.com
21- فرخ نگهدار ,پیرامون نقش و اهمیت بیانیه شماره ۱۷ آقای موسوی ،اخبار روز، یکشنبه ۱٣ دی ۱٣٨٨ - ٣ ژانویه ۲۰۱۰   
22- فرخ نگهدار ، اتحاد جمهوری‌خواهان بدیل رهبری فقهی و موروثی, تارنمای ایران امروز , یکشنبه سی ام اکتبر 2005