بسوی مخالفت بدون قید و شرط با اعدام
چه کسی جان مرد قاچاقچی را نجات خواهد داد؟
سهیلا وحدتی
•
ما که در مخالفت با اعدام می کوشیم هنوز این نکته اساسی را برای مردم روشن نساخته ایم که جرم زدایی را نمی توان با مجرم زدایی انجام داد بلکه مجرم زدایی غیرانسانی است و از ما همان قاتل هایی را می سازد که تلاش در جهت حذف شان از جامعه را داریم و بیشتر به رواج خشونت دامن می زند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
٣۰ دی ۱٣٨۹ -
۲۰ ژانويه ۲۰۱۱
مخالفت با اعدام بصورت زمزمه در میان روشنفکران آغاز شده، اما هنوز در میان مردم بصورت گسترده جایی نیافتاده است. چرا؟
حکومت جمهوری اسلامی در پی یافتن راه های موثر برای مبارزه با آسیب های اجتماعی به اعدام درمانی روی آورده است. حکومت بر این باور است که با از بین بردن افراد مجرم، می تواند جرم را ریشه کن سازد! در این راه حکومت تا بدانجا پیش رفته است که رکورد بیشترین تعداد اعدام نسبت به جمعیت را از آن ایران کرده است.
بگذریم از اینکه اعدام هزاران قاچاقچی در طول سی سال گذشته نتوانسته جرم قاچاق مواد مخدر را ریشه کن سازد، متاسفانه باور حکومت در میان مردم نیز ریشه دارد. مردم ما نیز بر این باورند که برخورد جدی و خشن با مجرم به معنای مبارزه موثر در جهت جرم زدایی است.
ما که در مخالفت با اعدام می کوشیم هنوز این نکته اساسی را برای مردم روشن نساخته ایم که جرم زدایی را نمی توان با مجرم زدایی انجام داد بلکه مجرم زدایی غیرانسانی است و از ما همان قاتل هایی را می سازد که تلاش در جهت حذف شان از جامعه را داریم و بیشتر به رواج خشونت دامن می زند.
شاید یکی از دلایل عمده عدم موفقیت مخالفین اعدام در اینست که مخالفت بی قید و شرط با اعدام کمتر بیان می شود و هنوز به صورت شعار و یا هدف اصلی در مبارزه با اعدام در نیامده است.
بسیاری از مردم مخالف اعدام سیاسی هستند و با خانواده های اعدام شدگان سیاسی همدردی می کنند. به جمع خودمان که بطور معمول مطالبی را روی اینترنت می خوانیم نگاه کنیم می بینیم که در جریان صدور تک تک حکم هایی که برای اعدام افراد سیاسی صادر و یا اجرا می شود قرار داریم. در هنگام صدور حکم اعدام برای اعضای پژاک موج اعتراض روی اینترنت برمی خیزد. بسیاری از ما همه اعدامی های اخیر پژاک و یا کسانی را که زیر حکم اعدام هستند به نام و چهره می شناسیم.
برخی کودکان مجرم نیز به خاطر مصاحبه هایی که با وکیل ها و یا خانواده های آنان صورت می گیرد برای ما شناخته شده هستند و از اعدام هریک از آنها بشدت متاسف می شویم و اگر کاری از دستمان برآید تلاش می کنیم تا آنها را از مرگ نجات دهیم.
در مورد زنانی که محکوم به اعدام شده اند فیلم مستند ساخته می شود، نام و چهره برخی از آنها برای همه ما آشناست و احساسات عمومی با اعدام هریک از آنها جریحه دار می شود. برخی از ما برای نجات جان آنها تلاش می کنیم. در مورد زنان محکوم به سنگسار کمپین براه می اندازیم تا بدانجا که بسیاری از شخصیت های برجسته جهانی نیز برای نجات جان آنها صدای اعتراض خود را بلند می کنند.
برای دفاع از جان همجنسگرایانی که به اعدام محکوم می شوند کنشگرانی در خارج از ایران بشدت فعالیت می کنند.
اما چه کسی قرار است که جان مرد قاچاقچی را نجات دهد؟
ما هنوز حتی یک نفر قاچاقچی را هم به نام نمی شناسیم. عکس چهره هیچ یک را ندیده ایم!
این درحالیست که بیشترین قربانیان اعدام در ایران را مردان قاچاقچی تشکیل می دهند. گرچه در بین قاچاقچیان محکوم به اعدام گاه زنانی نیز وجود دارند، مانند مادری که همراه پسر خویش اعدام شد*، اما بیشتر اعدامی های قاچاق مواد مخدر مرد هستند. مردانی بدون چهره و نام!
ما فقط عددی را که مجموع تعداد آنها در روز اعدام شان را نشان می دهد می بینیم. لب می گزیم، و تمام.
کسی به دفاع از جان یک قاچاقچی یا قاتل گامی برنمی دارد. هنوز کنش حقوق بشری ما محدود به دفاع از جان کودکان و زنان و مردان سیاسی است.
جالب این که فمینیست ها نقش عمده ای در جریان مبارزه با اعدام در ایران داشته اند و از هنگام مخالفت با اعدام افسانه نوروزی تا کنون زنان از وکیل گرفته تا روزنامه نگار و کنشگر صدای خود را در اعتراض به اعدام بلند کرده اند. اما پارادوکس جامعه ما اینست که فمینیست هایی که به برابری ارزش جان مرد و زن باوردارند و برای آن مبارزه می کنند، در عمل عمده تلاش خود را متوجه نجات جان زنان و کودکان می سازند. آیا مردان قربانی اعدام نیاز به حمایت ما ندارند؟ آیا نابرابری جنسیتی در توجه به قربانیان اعدام به چشم نمی خورد؟
سکوت در برابر اعدام مردان قاچاقچی و قاتل باعث شده است که صدای اعتراض به مجازات اعدام در مجموع چندان شنوا نباشد. خبرهای مربوط به گسترش اعدام پخش می شود و همه را نگران می سازد، ولی هیچگاه چهره و نام قربانیان جرم های عادی را نمی بینیم جرا که برایمان اهمیتی ندارد.
مخالفت با اعدام های گسترده در ایران چه بسا گاه بیشتر جنبه سیاسی پیدا کرده و رنگ مخالفت سیاسی با حکومت جمهوری اسلامی به خود می گیرد. با جلاد مخالفت می کنیم، اما واقعا به فکر نجات جان مرد قاچاقچی که قربانی اعدام می شود هستیم؟
مرد قاچاقچی که در سکوت همه ما قربانی اعدام می شود کیست؟
با آنکه واژه "قاچاقچی" بصورت گسترده در مورد افراد مجرم در رابطه با مواد مخدر بکار گرفته می شود، واقعیت اینست که بیشتر کسانی که با این عنوان اعدام می شوند در حقیقت توزیع کنندگان خرده پای موادر مخدر هستند که چه بسا خود معتاد هستند و یا به خاطر تامین امرار معاش به توزیع مواد مخدر روی می آورند.
قاچاقچی های واقعی مواد مخدر که واردکنندگان و صادر کنندگان اصلی موادر مخدر هستند و در راس شبکه قاچاق قرار دارند، به ندرت خود همراه با مواد مخدر حرکت می کنند. در نتیجه، به ندرت دستگیر می شوند. و در صورت دستگیری احتمال می رود با پول فراوانی که دارند راه فرار از حکم اعدام را پیدا کنند. کسانی که به عنوان قاچاقچی اعدام می شوند معمولا راننده کامیون یا توزیع کنندگان خرده پا در سطح شهر و محله هستند.
مرد قاتل که اعدام می شود کیست؟
بیشتر افرادی که به عنوان قاتل اعدام می شوند به هیچوجه قاتل حرفه ای نیستند، از پیش نقشه قتل کسی را نکشیده اند، و چه بسا بشدت از کرده خود پشیمان هستند. اکثر این افراد در حین زدوخورد یا براثر عصبانیت لحظه ای و بدون نقشه مرتکب قتل شده و به قصاص محکوم می شوند. حکومت جمهوری اسلامی بزرگترین جرم - یعنی قتل - را یک مساله خصوصی شمرده و مجازات را به دست افرادی می سپارد که احساساتی بشدت آسیب دیده داشته و از نظر روانی در شرایط عادی نیستند. بیشتر این افراد به پیروی از فرهنگ حاکم که خشونت را روا می دارد و ایرادی در قتل به عنوان "قصاص" نمی بیند، خواهان قصاص قاتل می شوند.
دردناک این که بسیاری از ما نیز با سکوت خود بر خصوصی بودن جرم و مجازات اعدام صحه می گذاریم!
چرا در شرایطی که اعدام افراد سیاسی قابل پذیرش نیست، اعدام افراد دیگر به ظاهر ایرادی ندارد؟
چرا در مقابل قتل کسی به خاطر اینکه مرتکب قتل شده سکوت می کنیم؟
اگر اعدام را نمی پذیریم، بیایید به صراحت بگوییم «اعدام بس است!» و در این جمله هیچگونه قیدی نگذاریم.
اعدام سیاسی و غیرسیاسی، زن و مرد، کودک و بزرگسال، همه اش باید لغو شود و ما با همه اشکال اعدام و برای همه مخالفیم.
خط و مرزهای عقیدتی و جنسیتی و سنی در مخالفت با اعدام فقط و فقط مخالفت با اعدام را کمرنگ می سازد و به کنش و مبارزه ما لطمه می زند. حتی اگر در عمل گام به گام و مورد به مورد پیش می رویم، اگر باور داریم که چهره های زنان و کودکان محکوم به اعدام در تحریک حس همدردی عمومی موثرتر است، مسیر حرکت را نباید گم کنیم. مخالفت بدون قید و شرط با اعدام را بایستی در هر حرکت و هر گام تکرار کنیم تا ترجیع بند کنش حقوق بشری ما شود چرا که تنها راه دفاع از جان هر فرد محکوم به اعدام، مخالفت بدون قید و شرط با اعدام است.
*مادر و پسری که اعدام شدند، سهیلا وحدتی، اخبار روز
akhbar-rooz.com
|