از : جوان سبز
عنوان : اعتنا نکنید آقای نگهدار
آقای نگهدار پیشنهاد می کنم به این ها اعتنا نکنید. اگر جنبش سبز می خواست به حرف های امثال این آقایان جواب بدهد باید کلا تعطیل می کردیم و به جای رای دادن و تسخیر کردن خیابان ها می نشستیم بحث تاریخی می کردیم. اما دیدیم که ما راه خودمان را رفتیم، حماسهء خودمان را آفریدیم و این ها مجبور شدند برای حفظ تتمه آبرویشان همراه ما شوند
٣۴۲۵۷ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣٨۹
|
از : فریبرز عظیمی
عنوان : روایتی از عبید زاکانی
روایتی از عبید زاکانی:
خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سر هر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چالهی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما ایرانی ها اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟»
گفت:
«میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.» خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...» نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود ما بهتر از هر نگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم!
٣۴۲۵۶ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣٨۹
|
از : پیمان نجفی
عنوان : وقتی هاشمی رفسنجانی بعنوان یکی از یاران دیرینه خامنه ای از قبل انقلاب و از بنیان گذاران نظام جمهوری اسلامی نتوانسته است تا خامنه ای را عقلانی و به راه راست هدایت نماید تا جمهوری اسلامی پاید بماند ،فرخ نگهدار بعنوان یکی از نیروهای خارج از حکومت چگونه خوا
هاشمی رفسنجانی با اشراف به اینکه وضعیت رژیم شکننده است و با اطلاع از نقشه های حواریون خامنه ای که در صدد حذف او در مجلس خبرگان بسیج شده اند ، لذا باردیگر خود را به سنگر گفته های آخرین نماز جمعه ای که اقامه کرد رسانده است تا لااقل در میان مردم و بخشی از نیروهای اپوزیسیون جایگاهی بیابد!هاشمی رفسنجانی تلاش های بسیاری از خود نشان داد تا به خامنه ای نزدیک شود تا اورا عقلانی نماید اما همه آن سیاست ورزی های حساب شده هیچ اثری نداشت!
٣۴۲۵۵ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣٨۹
|
از : ایرانی
عنوان : باز هم بحث کنیم که شاید اصلاح شوند!
رودابه اکبری، همسر جعفر کاظمی درحالی که گریه امانش نمی داد ادامه داد:
« فقط خواهشا به دنیا بگویید که اینها چه جنایت کارهایی هستند و چه جانیانی هستند. بگذارید دنیا بداند که چقدر می خواهد صبر کند؟
تا کی می خواهد بیانیه بدهید و مماشات کنیدبا این؟ می شنوید صدام رو؟ حالا ببینید اینها چه احکامی را صادر می کنند. ولی خدا بزرگ است و آن بالای سر است و تقاص من وبچه هایم را از اینها خواهد گرفت»
مخاطب این خانم داغدار ایرانی چه کسی است؟ آقای نگهدار آیا درد این خانم و بچه های این خانم را می فهمد؟
نه. بگذارید آقای نگهدار به نامه نویسی به جانیان و قاتلان همسر این خانم ایرانی ادامه دهد. ما راه خود را باید بدانیم. وظیفه تک تک ما کمک به دفن این رژیم جنایتکار است تا دیگر یک زن ایرانی و بچه های او این سرنوشت غم انگیز را نداشته باشند!
آقای نگهدار بهتر است رژیمی که شما می خواهید اصلاح کنید بمیرد تا خانواده های مانند خانواده کاظمی نمیرند. مطمن باشید که موفق به اصلاح رژیم نخواهید شد زیرا مردم ایران آن را سرنگون خواهند کرد. ای کاش شما نیز مانند همسر این قربانی رژیم امشب را نمی توانستید راحت بخوابید شاید کمی وجدان شما بیدار می شد!
تسلیت به خانواده کاظمی بخصوص همسر و بچه های او که امشب و شبهای دیگر را در غم جانکاه بسر خواهند برد.
٣۴۲۵۱ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣٨۹
|
از : حق
عنوان : آیا ما مثل آقای نگهدار باید بگوییم ۱۰ سال دیگر هم صبر کن و دندان روی جگر بگذار تا تحولی در سازمان فدائیان بوجود آید؟
آیا بعد از این تبادل نظرات اخیر ما تحولی در سازمان فدائیان خواهیم دید یا نه؟
آیا این سازمان بزودی به یک حزب سراسری مدرن و منسجم با یک منشور مدرن و یک برنامه سیاسی و اقتصادی مدرن که منعکس کننده خواسته های اساسی ملت ایران باشد تبدیل خواهد شد یا اینکه بصورت فعلی باقی خواهد ماند؟
آیا ما مثل آقای نگهدار باید بگوییم ۱۰ سال دیگر هم صبر کن و دندان روی جگر بگذار تا تحولی در سازمان فدائیان بوجود آید؟ شاید آقای نگهدار در نظر دارد ۱۰ سال دیگر بازنشسته شود و دیگر بود و نبود این سازمان برایش مهم نخواهد بود؟
۳۲ سال تخریب ایران بوسیله رژیم ما را تا سر حد جنگ و تجزیه کشورمان قرار داده است. چه چیزی از ایران ۱۰ سال دیگر باقی خواهد ماند؟ آقای نگهدار طوری حرف می زند که انگار نه انگار کشور در خطری جدی قرار دارد. شما چطور هموطن فدائی/ایرانی از هر طیف سیاسی ای که هستی؟ کی می خواهیم بخود آییم و مسئولیت قبول کنیم؟ کشور را خراب کردید حالا در باز پس گرفتنش چه می خواهید بکنید، ۱۰ سال دیگر صبر کنید؟
٣۴۲۴۵ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣٨۹
|
از : ضد ولایت فقیه
عنوان : توبه گرگ مرگ است
فرخ نگهدار می گوید که می خواهد رفتار جمهوری اسلامی را عوض کند. امروز جمهوری اسلامی دو زندانی سیاسی دیگر را به دار کشید. باید چند هزار نفر دیگر را این رژیم بکشد تا فرخ نگهدار شیر فهم بشود که رفتار این آدمخواران را صد سال هم او و حامیان دیگر رژیم نمی تواند عوض کند. با این رژیم و ولی فقیه آن فقط با زبان خودشان باید حرف زد. به زودی خواهیم دید که مردم ایران با اینها یک کاری بکنند که فرخ نگهدار یاد بگیرد که رفتار اینها را چطور می شود عوض کرد. چاره رژیم ولایت فقیه فقط مرگ است. به زودی گردن گلفت ایادی این رژیم را مردم ایران با همان طنابها آویزان خواهند کرد.
٣۴۲۴٣ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣٨۹
|
از : کامنت
عنوان : یکی از متد های سیاستمدار ها
یکی از متد های سیاستمدار ها( که تاریخ مصرفشان گذشته) این است که سعی کنند در رسانه باشند که از این طریق نظرهایشان به جمع های بزرگ تری برسد و برای این جلب توجه باید آنها تحریک آمیز بگویند یا بنویسند . نگهدار استاد این جلب توجه و"دیالوگ" است و همه کامنت گذاران هفتاد نفر چه مخالف چه موافق برای او اینجا کار رسانه ای کردند او با شیوه تحریک آمیز نظراتش کامنت نوشتن را تحمیل میکند و جالب اینکه نگهدار به اغلب آنها جواب میدهد و وارد صحبت میشود . این کار به تنهایی او را از انزوا بیرون میکشد.
٣۴۲٣۴ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣٨۹
|
از : damas sarfm
عنوان : از سازمانهای عیر دمکراتیک مردم میتسند
اگر میخواهید اکثریت شوید باید آزادی راپاس بدارید
٣۴۲٣۱ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣٨۹
|
از : غلامرضا زنگنه
عنوان : حلقه گم شده! یافتن راه حل برای اتحادو نه نفاق است.
آقایان فرخ نگه دار و تابان اشکال کار شما هر دو در آنجاست که یکی نمانیده راست و دیگری چپ سازمان هستید.در طی مدت بیش از چهل سال از حیات فدائیان هیچ گاه این سازمان نتوانست محور میانهای که راست و چپ را به گرد خود جمع کند و تصمیمات جمعی اتخاذ نماید, شکل دهد مگر در یک دوره کوتاه و آنهم زمانی بود که مبارزه مسلحانه را ترک کرد .این دوران را بسیاری فکر می کردند که پایان چپ روی در سازمان است.اما با حمایت از دانشجویان خط امام در تسخیر سفارت امریکا و آرزوی سلامتی آیت الله خمینی و نزدیک شدن به حزب توده مر حله راست روی در سازمان که شما حامی آن بودید.بدعت نهاده شد.با اتخاذ ساست های متعاقب آن روند, عملآ نزاع چپ و راست در سازمان حادتر گشت و محور میانه ای که در سازمان از نظر کمی فراوان و از حیث کیفی ضعیف بود. ریزش کرد.امروز با وجود اینکه این نیرو میان شما هنوز ماننذ تار موئی وجود سیاسی دارد.با تو جه به نوع برخورد هر دو سو که یکی حاظر است با دروغ و به کارگیری سیاست از نوع فرتوتش و دیگری با پرخاش و جوسازی و شکاکیت به سیاست ,راه هر گونه رشد و ترقی سازمان شما را بگیرد.
من امیدوارم که شما هر دو جریان از شکست های خود درس عبرت گرفته و در جهت رشد نیروی ضعیف شده میانه در خود بکوشید و امکان رشد آنان را فراهم سازیدکه این تنها راه بقای اولین سازمانی چپی در ایران است که برای مدت کوتاهی سعی کرد دیالوگ و منطق را بر خشونت و عدم صداقت عالب سازد.
دوستدار سازمان شما
٣۴۲۲۰ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨۹
|
از : حق
عنوان : امروز اولویت ها چیست و چه باید باشد، تاریخ یا سیاست. با پرداختن به تاریخ سازمان فدایی و فرخ نگهدار ایران نجات پیدا می کند یا با سیاست های درست امروز و فردای ما؟
چرا تاریخ و سیاست را با هم قاطی می کنید؟ گذشته ها گذشته است و هیچ تغییری نمی توان در آن ایجاد کرد. آنچه در حال حاضر مهم است پرداختن به مسائل امروز و فردای کشورست. کشورمان در حال سوختن است و بجای نجاتش به صدر انقلاب باز می گردید تا مسائل شخصی تاریخی خود را حل و فصل کنید. این چه کمکی به حال امروز روز ما می کند؟ چرا این مباحث را با پس از آزادی ایران به محیطی مناسب/ علمی/پژوهشی مثل دانشگاهها واگذار نمی کنید؟ همه سیاسیون ما که نقشی در تحولات ۴۰ سال اخیر داشته اند اشتباهات فراوان کرده اند وگرنه به این روز سیاه نمی افتادیم. آنچه مهمست و باید در درجه اول قرار گیرد اینست که با استفاده از همین ها چگونه می توانیم کشورمان را نجات دهیم و چاره دیگری نداریم. اینها تنها کسانی هستند که ما داریم و مهم آنست که تا چه حد از گذشته خود آموخته اند و الان چه سیاست هایی را دنبال می کنند و چرا؟ همینقدر که از گذشته خودشان یاد گرفته باشند و آثار این آموختن آنها را ما در کار امروز آنها ببینیم باید فعلا کافی باشد. بزور ما که اینها اعتراف نمی کنند. برای همین بود که من بدنبال جواب نگهدار در مورد چرایی حمایت او از طرح مسخره هدفمند کردن یارانه های احمدی نژاد کهریزکی و نامه اش به بیرحم کهریزکی دیگر خامنه ای بودم. ضمن اینکه برایم دو مطلب دیگر هم مهم بود. اول این که آیا نگهدار این رژیم را اصلاح پذیر می داند یا نه و اگر بله به چه دلیل و مدرکی. دوم چرا باید او بعنوان سخنگوی سازمان فدائیان به مردم شناسانده شود وقتیکه این سازمان بیشتر به یک کلوب شباهت دارد تا یک حزب سیاسی. مردم باید بدانند که برنامه سیاسی و اقتصادی و موضع یک گروه سیاسی دقیقا چیست، چرا اینهمه ابهام و مشکل باید باشد آنهم بعد از ۳۲ سال؟ چرا تاکنون این سازمان نتوانسته بصورت یک حزب سوسیال دمکرات/ کمونیست منسجم و مدرن درآید تا سهم بیشتر و مهمتری در عرصه سیاسی بازی کند؟ ایران هم امروز و هم در آینده به احزاب کاملا متفاوت و بسیار مدرن نیاز دارد تا افکار و آمال همه مردم را منعکس کند. آیا امروز باید تاریخ را ارجح بر سیاست های روز بدانیم؟ قبول کنیم که همه سیاسیون ما سابقه دارند همانطور که آی آر ای در ایرلند شمالی داشت. ببینید آنها بدون گذشته را به تاریخ جنبش خود سپردند و امروز وارد سیاست شده اند. آیا همه احزاب در دنیا گذشته های منزهی داشتند که ما از احزاب و سیاسیون خود چنین انتظاری داشته باشیم. اولویت ها یمان امروز چیست و چه باید باشد؟
امروز اولویت ها چیست و چه باید باشد، تاریخ یا سیاست. با پرداختن به تاریخ سازمان فدایی و فرخ نگهدار ایران نجات پیدا می کند یا با سیاست های درست امروز و فردای ما؟
اگر بیژن جزنی امروز زنده بود چه می گفت، یقه چه کسی را می گرفت و چه می کرد؟
٣۴۲۱۴ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨۹
|
از : رضا سالاری
عنوان : بالاخره نفهمیدم این مقاله بدنبال کشف کدام واقعیت و حقیقت میباشد؟
پیچیده بودن شخصیت و ترک اعتیاد و عادات ماجراجوئی در شصت و سه سالگی؟
ضمن تشکر از صداقت آقای مرزبان و واکنش و عکس العمل تمامی کاربران نیک پندار واقعگرا، و غبطه و مغموم و هیهات و زنهار از اینکه ایکاش روشنفکران و نیروها و سازمانهای سیاسی، اصلاحاتی و انقلابی ما، چنین فضای گفتگوئی را برای خود و مردم ما در سالهای ۵۶ و ۵۷، قبل از له و نفله شدن ایده اصلی و مشترک تمام لایه های معترض سلطنت فرومشروطه، یعنی آزادی و دموکراسی، و قبل از کندن کانال برای هموار کردن سیلابی انقلابی، و بسیار غیرقابل کنترل و تند و خام و ننگین و ارتجاعی، ایجاد میکردند، تا تمام نظرها مورد بحث و تحقیق و استدلال و مجادله قرار میگرفت! آیا هیچکس فکر میکرد متجاوز از شصت کاربر بطریقی وارد همین بحث، یعنی مقاله انتقاد آقای نگهدار شود و به طریقی به آشکار شدن و کشف واقعیت و حقیقت موضوع کمک کنند؟
ما چون همه بشریم نمیتوانیم از خطا و اشتباه مبرا و دور باشیم. همه خطا و اشتباه میکنیم ولی بهترین ما آنهایی هستند که اول خطاپوش خود نیستند. آنهایی که مقصر را اول در خود جستجو میکنند و یکباره قبل از نقد خود سراغ تقصیر و درون دیگران نمیروند! آنان که نسبت به خطا و تقصیر خود حساسند و هیچ گذشت و بخششی برای خود ندارند، مدتهای مدید سکوت نمیکنند، بی تفاوت نمیمانند، تا اعتراف نکنند خواب به مغزشان خطور نمیکند، تا لب به سخن نگشایند و نگویند، آرام و قرار ندارند، چون عذاب وجدان همچون خوره میخورتشان! ذاتاً و فطرتاً خود خواه نیستند! نمیتوانند دروغ بگویند! و یا وقتی گفتند پوزش نخواهند و هیچ توضیحی ندهند. به همه با یک نگاه مینگرند و چون کارشان از یک اصول و اساس و نظم و تدبیر خاصی پیروی میکند بسیار صریع محبوب و مشهور و الگوی اخلاق و اعتماد سازی جامعه و گروه و سازمان خود میشوند!
این افراد همان هایی هستند که ما درتاریخ معاصر بشر مدرن بسیاری از آنهارا میشناسیم. برعکس، افراد بشری که هیچ دغدغه ای برای وجدان خود ندارند هم بسیارند و نمونه بسیار افراطی آن شاید همان رهبر انقلاب کبیر ایران باشد که ازهمان روز اول پیروزیش انقلاب را دزدید و حمام خون تقدیم مخالفانش کرد و در ریختن خون هیچ معترض سیاستش و گردن زدن هیچ اسیر و فرودست حکومت و ارتشش تردید و کوتاهی نکرد، در تمام مدت عمر طولانی اش تحت تأثیر هیچگونه عذاب وجدانی هم نشد و هرچه بیماریش بیشتر شدت میافت بیرحمتر و خونخوارتر هم میشد! شاگرد روضه خونش، خامنه ای، ازین نظر کپی کامل برابر اصل درآمد و روی معلم و امام و رهبرش را هم سفید کرد!
مهمترین خصلت این نوع افراد، اصرار آنان در صد درصد درست بودن افکار و عقاید و روشهایشان، بعلت نداشتن هیچگونه تردید و اطمینان درونی ویژه خود، میباشد!
آیا آقای نگهدار را هم میتوان در زمره این گروه افراد جاداد؟! آیا ایشان کارنامه ای خیلی مخدوش و ماجراجویانه از خود بجای گذاشته؟ آیا مدام دوست داشته سروصدا راه بیندازد و توجه جلب کند؟ آیا اسیر عادات ماجراجویانه خویش میباشد؟ چرا مرتب سماجت بخرج میدهد و میگوید نمیرم تا مگر اینکه بیرونم کنید؟ چرا میخواهد از توی سازمان خودش، ظاهراً حتی بر علیه چهارچوب سازمانش، با سایر سازمانها و گروه های عمدتاً متضاد با سازمان خودش، مماشات کند و بنفع آنان بگوید و جلب نظر همه کس شود جز سازمان خودش؟ براستی مشکل آقای نگهدار چیست؟ او سازمانش را به کجا میبرد؟ خودش به کجا میرود؟ مخالفان و موافقانش را به کجا میکشاند؟ نهضت مبارزه سیاسی مردم ما را برعلیه استبداد ولایی به کجا میبرد؟
متأسفانه جناح چپ ایران مدت مدیدی است که هم به فقر تئوریک و هم به ضعف پراتیک وحشتناکی دچار گشته، و بهمین دلیل افرادی چون آقای نگهدار، با سوء استفاده از شهرت و سابقه سازمان خود، و استناد و اتصال به نام و شهرت بنیانگزاران اولیه آن، با ارائه شخصیتی بسیار پیچیده و غیرقابل پیشبینی، بخاطر نبود یک تئوری مدون و محکم و بخاطر نگاه و نظر استثنائی همه طیفیش، ماجراجویانه و خلق الساعه مرتب نظر میدهد و خواهد داد و همانطور که خود گفته از میدان این ماجراجوئیهای خود به این سادگی ها بیرون نخواهد رفت − پس آماده باش که او تکچرخهای جنجالی بسیار بیشتری را برایمان به ارمغان بیاورد! آیا او واقعاً از این کار، بیش از هر نتیجه دیگری، لذت نمیبرد؟
٣۴۲۰۴ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨۹
|
از : پویا ت
عنوان : اقای نگهدار گرامی
می دانید که تعداد کامنت های کینه توزانه و خصمانه (برخی ناشی از ضدیت با کل سازمان و برخی ریشه در دشمنی شخصی) نمایانگر تعداد واقعی علاقه مندان و دشمنان شما نیست. وگرنه انکه می گفت اگر نگهدار اینجنین تنها و مطرود است چرا با این همه جنجال او را مطرح می کنید حرف به جایی زده بود. من نه موافق نامه نگاری شما به رهبر هستم و نه نظلر شما را در باره یارانه ها صد در صد تایید می کنم. تنها می دانم که ضربه ای که ما از جهالت فرهنگی چپ رو های خارج از صحنه و خشونت طلبان در صحنه خورده ایم و می خوریم بسیار زیاد است. این نوع برخوردها از دلایل مسلم ماندگاری سرکوبگران و تفرقه در تشکیل جبهه واحدی برای ازادی و اصلاحات می باشد.
٣۴۲۰۱ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨۹
|
از : damas sarfm
عنوان : نقدی بربرائت رفقاکه شمارا پس ۴۰ سال نشناخته اند
اینجانب قبلا هم بردوستان ایرادگرفتم ولی گوئی فضای سیاسی درحد کاست گروهک کوچک رادیکال هرگز نتوانست بتابد انچه برخلاف گفته می آیدولدا منعکس نشد.
جناب نگهدار تونشان از یارانی هستی که سازمان با آنان شناخته میشود ومن بسیار خوشوقتم از اینکه میبینم شخصی از درون سازمانی قدبرافراشته که میتوانم باو اعتماد کنم ولی از دوستان شما میترسم این رفقای بیقدرت اگرروزی قدرت داشته باشند با تو که۴۰ سال همرزمشان بودی اینگونه عمل میکنند با مردم چه خواهندکردواقعا آب در لانه موچگان کردی اینهم نشان دیگر از هوشیاری ذاتی ان بزرگوار میباشدکه تا برملاسازند که این قوم با این تنگ نظری قادر به رهبری حتا گروه خودنیست چه رسد به طبقه ویا کل جامعه ایران را نباید رفقا فراموش کنند که شانس باشما یاربود که نتوانستید به وصایای آن مرد بزرک(جزنی)عمل کنید وگرنه امروز شماهم درصف خامنه ای ویارانش ایستاده بودید وبرای پایان عمرتا روزشماری میکردید پس اگر خامنه ای مست قدرت است شما از تاریخ عبرت بگیرید بروز حزب سلف خود نیفتید
متشکر sarfm
٣۴۱۹٨ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨۹
|
از : امضاء محفوظ(داخل کشور)
عنوان : تشکر از دوست محترم جناب پرویز مرزبان
خلاصه بعد از شصت واندی نظر ات گوناگون ومتفاوت یک نظر جامع، مستدل وخیرخواهانه مشاهده شد.ضمن احترام به سایر نظر دهندگان تاکید میکنم که اکثر نظر دهندگان فقط سعی در تخریب وانتقام جویی دارند وبس!!آنانی که از اساس مخالف سازمان اکثریت هستنداز این فرصت ها به نحو احسن استفاده میکنندوالبته با ادبیاتی کینه توزانه وناهنجار ( متاسفانه خود ما نیز این فرصت ها را برایشان بوجود می آوریم) ولی از دوستان انتظار انصاف ودرایت بیشتری می رود .دیدگاه های آقای مرزبان چون ازدل بر آید بردل نیز بنشیند. دست مریزاد.
امضاء محفوظ(داخل کشور)
٣۴۱۹۶ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨۹
|
از : احمد صبوری
عنوان : حافظه تاریخی
تا آنجا که میدانم بحث از آنجا آغاز شد که رهبر فدائیان(سابق) اکثریت به رهبر جانی ولایت اسلامی نامه ای ارشادی می نویسد بخش رادیکال تر اکثریت اعتراض می کند آقای نگهدار جوابی می نویسد و آدم های مختلف کامنت می گذارند.
دوست عزیز کاوه کاوه ناراحت می شود و اعتراض می کند که به چه اجازه ای برای رهبر فرهیخته که از همه تان صادق تر است تعیین تکلیف می کنید. آقای کاوه بهمان دلیل که جناب نگهدار برای بزرگ مفتش بزرگ جنایت کار خامنه ای تعیین تکلیف می کند ما هم می توانیم نگهدار و کلوپش را که بعضأ قابل اصلاح می دانیم نصیحت کنیم که برای موثرتر واقع شدن در تحولات ایران تغییراتی را در ساختمان کلوپشان بدهند . وی می تواند صادقانه گوش کند و می تواند تغیراتی بدهد و یا چون ۳۰سال گذشته همچنان طالب ۱۰ سال وقت اضافی شود.
شاملو بزرگ می گوید ایرانی ها حافظه تاریخی ندارند من می گویم اصلأ حافظه ندارند نمونه اش شما. در عین حال من همچنان معتقدم که بر اساس اسناد تا کنون منتشر شده و اسناد موجود منتشر نشده برای جنبش اکثریت مناسبتر خواهد بود که آقای نگهدار از آن تشکیلات کنار ه گیری اختیاری کند. اما گویا در تضاد بین امیال فردی و اهداف جنبش همیشه آقای نگهدار خودش را در نهایت انتخاب می کند چه می توان کرد .
٣۴۱۹٣ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨۹
|
از : kave kave
عنوان : افسوس
بعداز خواندن چند تایی از نقد هایی که در باره آقای نگهدار و عملکرد فدائیان در سالهای ۶۰ به بعد نوشته شده، اولین نتیجه برایم این است که گویا بعضی از دوستان هنوز همچنان در دهه ۶۰ زندگی میکنند و در آرامش خبال در خارج از کشور نشسته و نسخه انقلاب آنهم به شیوه همان سالها میپیچند، و مثلا" آقای نگهدار را از گفتگو در رسانه هایی چون بی بی سی یا دیگر تلوزیون ها منع میکنند و در جایی دیگر همه اشتباهات را بگردن یک نفر میاندازندو غافلند از این که همه به اندازه هم در این اشتباهات نقش داشتیم. همچنان که فروغ در شعر آیه های زمینی از این گروه ساقط مردم که میل دردناک جنایت در دستهایشان متورم میشد نام میبرد .یعنی یک تاریخ:
چرا نوشتن یک نامه نمادین که بنظر این حقیر نه برای مخاطبی به نام خامنه ایی بلکه برای ثبت در تاریخ ارزش مند است دوستان را می آزارد ؛ شاید دلیلش این است که گروهی از خارج نشینان که در ارامش مشغول گذران زندگی خود هستند همچنان در تلاشند که نسخه آزادی مردم ایران را در خارج از مرز این سرزمین
بدون درک خواسته ها این مردم بپیچند .
دوستانی که آقای فرخ نگهدار را مدام سرزنش میکنند که چرا اقرار به اشتباهات گذشته خود نمیکند خوب است بدانند که مردمی که در ایران با فدائیان و فعالیت انان کم و بیش آشنا هستند بر این باورند که آقای فرخ نگهدار بیش از همه اعضای فدائیان و دیگر گروه ها به نقد گذشته سازمان پرداخته و شفاف تر از دیگران موضع خود را آشکار میکند؛ برخلاف خیلی های دیگر که از این شهامت محرومند.
نکته آخر اینکه چنانکه در یکی دیگر از نظرهای مطرح شده دیدم اکنون باید از سقوط دز سکتاریسم آگاه بود و همدل با مردم داخل ایران که در مقابل گلوله یا بقول آن یکی دوست کهریزک نشینان مستقیم درگیر هسنتد گام برداشت و به شعور و آگاهی این مردم احترام گذاشت ، این که پیروزی کجاست ! دور یا نزدیک مهم نیست ؛! بودنش و حقیقتش شیرین است.
٣۴۱٨۷ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : اروان کیانی
عنوان : تشکر از فرخ نگهدار برای پاسخ دادن به کامنت گذاران
جناب اقای نگهدار بسیار کار پسندیده میکنید که به کامنت گذاران جواب میدهید ولی من که شخصا با نظرات شما مخالفم فکر نکنم که شما وظیفه قانع کردن همه مخالفین و حتا دشمنان تاریخی خودتان را داشته باشید ولی به نظر من جواب شما بهتر است به افرادی از فداییان مثل اقای پرویز مرزبان باشد تا بحث بشکل معقولی پیش رود. من حق شما میدانم که بخواهید از طریق رفرم به اهداف ازادیخواهانه مردم ایران برسید و من گرچه این را قبول ندارم ولی به فعالیت شما ارج میگذارم. اما یک نکته به نظر من که از نسل جدید چپ ایران هستم وگرچه سابقه فعالیت سیاسی من به یک پنجم سابقه فعالیت سیاسی شما نمیرسد وبه خودم حق نصیحت شما را نمیدهم ولی پرسشم اینست که شما چرا سعی میکنید مثلا به یک فرد از احزاب مخالف حال سلطنت طلب و یا مجاهد و یا حزب کمونیست کارگری توضیح دهید چرا سازمان فداییان را ترک نمیکنید? ایا ضروری است که عضو حزب مجاهد را قانع کنید که میخواهید در سازمان فدائئان بمانید? به نظر من این جور دیالوگها بحث را به بی راهه میبرد و لطفا شما با جواب به سوالات بیربط کمک به انحراف بحث نکنید . شخصا ارزو داشتم افرادی مثل شما بیشتر از تجربیات سیاسی شان وحتا بشکل خاطرات میگفتند و ما نسل جدید چپ بیشتر از تاریخچه مبارزاتی چپ ایران میدانستیم با تمام فرازو نشیب ان. انتظار هم نداریم که انجور که ما میبینیم بگویید بلکه همانطور که در مصاحبه ای از حمید اشرف گفتید و بسیار هم مفید بود.
در اینجا سخنی هم با دوستان مخالف فدائیان اکثریت و فرخ نگهدار.چرا فکر میکنید دیگران باید به شما انجور جواب دهند که شما دوست دارید بشنوید?فرخ نگهدار با صدای بلند میگوید که خواستار تعقیر رفتار جمهوری اسلامی است خوب ما هم میتوانیم با صدای بلند بگوییم که مخالف این نوع تفکر هستیم ولی من که عضو فدائیان نیستم چگونه بخودم حق بدهم که از ایشان بخواهم از سازمان فدائیان کناره گیری کند? اخه من و شما کی هستیم که برای دیگران تعین تکلیف کنیم و یا برای یک سازمان سیاسی که برود منحل شود تا دل بعضی ها خنک شود?اخه کجای دنیا دشمنان یک حزب سیاسی انتظار دارند ان حزب به خواست انها عمل کند?باور کنید ما در ایران باهم اینطور برخورد نمیکنیم.ما دانشجوایان سوسیالیست و برابری خواه از علیرضا افشاری و یا عبدله مومنی انتظار نداریم مثل ما فکر کند و در اینجا البته افرادی که خودشان را وابسته به فدائیان اکثریت میدانند باید حسابشان جدا باشد مثل دوست عزیز اقای مرزبان که سوالهایش و جوابی که اقای نگهدار اگر زحمتش را بکشند و بدهند برایم جالب است و همه میتوانیم از ان درس بگیریم نه جواب فرخ نگهدار به فردی که از ایشان میخواهد سازمان فداییان را ترک کند و یا از سازمان فداییان میخواهد که خودرا منحل کند. نه فرخ گهدار به حرف ما وارد سازمان فداییان شده و نه سازمان فداییان بدلخوه ما بوجود امده. که انحلاش به خواست ما باشد.
قبول نداشتن برنامه یک حزب سیاسی و نظرات افرادحق هر انسان است اما ایا احزاب مجبورند مخالفین شان را هم قانع کنند?
به بعضی از دوستان که بهرحال نه نظرات فرخ را قبول دارند و نه سازمان فداییان- اکثریت را باید بگویم در همه جای دنیا برنامه یک حزب سیاسی را کسانی که قبول دارند به ان رای میدهند و احتیاجی نیست که همه کسانی که بهر حال برنامه فداییان را قبول ندارند و نظرات نگهدار را هم نمیپذیرند حتما قانع بشوند. فرض کنیم که حزب چپ المان ۱۰ رای میاورد یعنی ۹۰ از رای دهندگان به احزاب دیگر رای میدهند ایا مثلا کسی که در هرصورت و در هر شرایطی به حزب چپ رای نخواهد داد باید از رهبران حزب چپ بازخوست کرده و انتظار داشته باشد که از طرف گیزی و یا لافونتن به انها جواب قانع کننده ای داده شود? ایا این فرد اصلا قانع خواهد شد
طضهم
٣۴۱٨۵ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : پرویز مرزبان
عنوان : باید بین منافع فردی و اجتماعی تعادلی بر قرار کنی !
با اجازه ی آقابان نگهدار ،تابان ، پورمندی و تمام کاربران حقیقی ی اخبار روز, که همیشه دراین سایت, علاوه بر اطلاع رسانی در بحث و گقتگوی مفید و دوستانه هم شرکت کرده اند، تلاش میکنم, نظر خود را, تا آنجا که میشود, مختصر ابراز کنم.
البته, اگر بنا باشد, با این روش های تا بحالی, به بحث ادامه دهیم. هرگز, به نتیجه ی منطقی, نخواهیم رسید. کما اینکه, سالها, در حل وفصل, این قبیل مسائل, تقریبا درجا زده, یا ایستاده ایم.اگر بر اساس, گزارشی درست و مورد تائید طرفین «اختلاف» ; به بررسی و داوری ننشینیم. فقط «بعضی» راضی از قاضی بر خواهند گشت. در اینجا, منظورم از طرفین «اختلاف» فقط آقایان نگهدار، تابان و پورمندی نیست.بلکه, شامل تمام کاربران, که حامل انواع اهداف سیاسی «ضد» دیکتاتوری و «حامی» دیکتاتوری می باشند, که در این دنیای «مجازی » مطرح ست و آدم نمی داند که با کی بحث می کند.
بهر صورت ,اتفاقاتی در ایران افتاده که ما هم, در آن نقش اساسی داشته ایم و اصرار به «حقانیت » خود و عدم مسئولیت پذیری ما در شکست, دردی را دوا نمی کند. ما باید صادقانه بر آنچه بر ما گذشته تعقل کنیم و همه جانبه و شجاعانه در باره ی خطاهای خود،انتقاد کنیم.
قبل از انقلاب:
خیلی خلاصه بگویم ,که همه ی نیروهای سیاسی, مشکل ایران را در رفتن شاه می دانستند. اعم از فدائیان و مجاهدین با جنگ مسلحانه یا بقیه نیروهای چپ ، ملی و مذهبی که بشیوه های دیگری مبارزه می کردند.
فقط, شادروان بیژن جرنی با وجودیکه تا پای جان علیه رزیم شاه مبارزه کرد, ولی با درایت فوق العاده ای امکان قدرت گرفتن خمینی و نیروهای سنتی را در چشم انداز سیاسی ایران دیده بود و تاکید داشت ,که کار چپ برای مبارزه بمراتب از زمان شاه سخت تر خواهد شد. یعنی اگر با رفتن شاه خمینی به قدرت برسد دوره ی جدیدی برای مبارزه خواهیم داشت. پس، با رفتن شاه به آن صورت که تصور میشد کار تمام نمی شد !
ضمنا در هیچکدام از تحلیل های سیاسی, به تمام عوامل موثر سیاسی توجه نشده بود. حتی دیده نشده بود که امکان, دخالت های حامیان خارجی شاه و امکان بیماری و مرگ شاه می تواند معادلات را بهم بریزد. بهمین دلیل , وقتی باز کردن فضای سیاسی در سال ۵۶ شروع شد، مبارزات شتاب وسیعی بخود گرفت و چپ کاملا غافل شد. در این باره هنوز ابهاماتی باقیست که در اینجا نمی شود به تمام آن پرداخت.فرقی هم در امر وطائف چپ نمی کند. بالاخره آنطور شد که دیدیم خمینی رهبر شد با پشتوانه ی توده های میلیونی . البته, تاریخ نویسان قلم بمزد در حال تحریف تاریخ هستند, تا روزی محققان واقعی و مستقل به این امر بپردازند.
بعداز انقلاب:
از روز ۲۲ بهمن, ایران وارد مرحله ی جدیدی از تاریخ کهنسال خود شد. فدائیان بعنوان پرحامی ترین نیروی چپ، مسئولیت عظیمی بعهده داشتند.
در ۱۹ بهمن ۵۷ و بعدا در ستاد دانشکده فنی و ستاد دهکده و بعدا در بهشت زهرا و ستاد های سراسر ایران مردم از صد ها تن فدائی بخون خفته صمیمانه تجلیل کردند.
این وظیفه ی سازمان بود که رسما پایان جنگ مسلحانه را اعلام و پیروزی مردم ایران بر رژیم وابسته ی پهلوی را به مردم ، خمینی و تمام مبارزان علیه حکومت شاه تبریک گفته و خود را برای فعالیت سیاسی در شرائط جدید آماده و برای مشارکت در ساختن ایرانی آزاد و آباد ابراز علاقه نماید.
متاسفانه, نبود خط ومشی روشن و تدوین شده باعث شد، هر کس بنا بر تمایلات و تحلیل های شخصی خود انواع شیوه های مبارزاتی را با شعار های متفاوت در سراسر ایران زمین بنام فدائی انجام دهد که منجر به وقایعی خونین در گنبد و کردستان و نظائر آن گردید. این به معنی تائید عملکرد های حزب الهی ها ی خون آشام و ضد چپ تلقی نشود.
این موضوع اساسی وظیفه ی اصلی رهبران سازمان در ۲۲ بهمن بود. فرق نمی کند که گرایش های متفاوتی در درون سازمان وجود داشت. این کم کاری از جانب تمام رهبران «سنی» یا « انتصابی» آن دوره که بعدا به اکثریت ، اقلیت ، چریک های فدائی - اشرف دهقانی معروف شدند بخشودنی نیست.
نبود پلاتفرم رسمی ی سیاسی , باعث شد که هواداران فدائیان نابخردانه بعداز ۲۲ بهمن از سلاحهای خود مانند قبل از انقلاب استفاده نمایند.
هیچکس یاد گفته های بیژن نبود که دلش از رسیدن خمینی به قدرت شور میزد و گفته بود کار دشوارتر میشود.
در این جا روی سخنم فقط با طرفداران مشی مسلحانه نیست که هنوز در خواب خرگوشی هستند, یا خودشان را بخواب میزنند. هنوز از کلمه ی «چریک» دست بر نمی دارند , بدون اینکه بیژن نازنین را درک کرده باشند.
بقیه چپ های «انقلابی» و «ماورای انقلابی» هم با تحلیل های عجیب و غریب میخواستند از همان ۲۲ بهمن در گوشه و کنار تهران و ایران «انقلاب کارگری» سازمان دهند.چه جانهای عزیری بدست قشریون ذبح نشد.
همه آنها که چپ روانه عمل کردند فکر می کنند آنها حق داشتند و انقلابی بودند و این اکثریت و نگهدار بود که سازمان را به باد داند. هنوز فرصت نشده به آنهمه سکتارسیم رسیدگی شود بازماندگان آن گروهها هم وظیفه دارند, بنشینند و بنویسند که چه کردند.
اما ما اکثریتی ها کجا رفتیم؟
و در اینجا روی سخنم با فرخ نگهدار ست !
چپ روی های یاران اقلیت و اشرف دهقانی و بقیه نیروهای «انقلابی» بهیچ عنوان انحرافات سیاسی و اساسی ما که توام با عملکردهای ضد دموکراتیک و حمایت از ارتجاعی ترین جریان سیاسی ایران بود ما را تبرئه نخواهد کرد.
- هنوز معلوم نیست از فردای انقلاب چه مشکلی داشتیم که با جبهه دموکراتیک - زنده یاد شکرالله پاکنژاد و متین دفتری و یارانش - همکاری نمی کردیم. وبالاخره سئولات اساسی از آقای نگهدار :
- در ایران انقلاب شد. چرا ما اکثریتی ها تحلیل مشخص از تغییر شرائط و و برای انقلاب ایران نداشتیم؟
- در مورد اشغال سفارت آمریکا دیگر نمیشود آنرا به حساب «چپ رویها» گذاشت ما اکثریتی ها چرا رفتار حزب الهی ها را که برخلاف عرف بین المللی بود نه تنها محکوم نکردیم بلکه آنرا بحساب خصلت ضد امپریالیست و مترقی «خط امام» گداشتیم. با تحلیل جدید از حکومت خود را به ارتجاع نزدیک کردیم.
تمام فرهنگ ورزان مترقی، هنرمندان و ورزشکاران ایران که در زمان شاه حامیان معنوی فدائیان بودند را از خود بریدیم.
بدبختانه مشخص و معلوم نبود منظور از بخش «مترقی و ضد امپریالیست » در سال ۵۹ کدامین نیروها ی حکومت بودند و بچگانه ست اگر آنها را با وقایع بعداز خرداد ۷۶ مخلوط کنیم. آیا هادی غفاری ها با محتشمی پورها استحاله شدند یا دانشجویان پیرو خط امام ؟ چرا در باره ی این تحلیل بی پایه سکوت میشود؟ مسئول کشتار زندانیان در سال ۵۷ کدامین نیروهای حکومت بودند ؟
این تحلیل ها و پیامدهای آن جبهه ی نیروهای ضد ارتجاعی را تضعیف کرد. نباید این مواضع نادرست را محکوم کنیم و از خود بروشنی انتقاد نمائیم؟
- در ایران انقلاب شد چرا تحلیل ما فدائیان نسبت به شوروی عوض شد؟ مگر در شوروی اتفاقی افتاد؟ آیا برخورد جزنی و تمام منقدان جهانی شوروی نادرست بود؟ آیا امروز قبول دارید که قطعنامه های احزاب برادر و بازگشت ناپذیری «سوسیالیزم واقعا موجود» فقط سیاه مشق و افسانه نویسی بود؟
- در باره ی حزب توده هم تمام دوران بعداز ۲۸ مرداد بحث و گفتگو بود و سازمان با آن مرزبندی داشت. چگونه انقلاب ایران باید باعث شود که به حزب توده با دید جدیدی برخورد کرد. مگر در درون حزب توده اتفاقی افتاد؟ حزب توده که تغییر نکرده بود، این شرائط سیاسی ایران بود که تغییر کرده بود و بجای انتقاد منطقی به حزب توده بخاطر مواضع ضد دموکراتیک آن نسبت به دگراندیشان از جمله شادروان دکتر قاسملو و سایر گروهها،اعلام وحدت سازمان و حزب صورت گرفت که دهن کجی سیاسی به دگر اندیشان بود. چه نیروئی از سازمان در این قبیل بحث ها به هرز رفت.
در اینجا وظیفه ی خود میدانم که بخاطر دوستان بیاورم که در آن زمان در درون سازمان اکثریت دوستانی بودند که خیلی بیشتر از رهبری سازمان و فرخ نگهدار در وحدت با حزب توده تعجیل داشتند حتما حشمت الله رئیسی و چند تن دیگر را بخاطر مباورید که از سازمان جدا شدند و به حزب توده پیوستند. حزب توده را «پیشروترین » جریان آنزمان ارزیابی میکردند.تلاش میکردند که جدا شدن خود را به جریانی تبدیل کنند. البته تمام کسانی که همراه نگهدار بودند یا مانند حشمت الله رئیسی به رهبری و بدنه ی سازمان فشار میاوردند که چرا در وحدت با حزب کم کاری میشود امروز یا منفعل هستند یا بروی مبارک نمی آورند.
- ما نه با کشتگر رفتیم و نه با حشمت الله رئیسی به حزب رفتیم زیرا فکر میکردیم رهبری بر آمده از انقلاب سازمان یک رهبری «انتقالی » بوده و بالاخره روزی به رهبری انتخابی در درون یک کنگره تبدیل خواهد شد و بتدریج به رهبری دموکراتیک خواهیم رسید .
در تماس با مسئولان هم سطح و متناظر در حزب توده نیز اصلا به رفقای تشکیلات فشار نیاوردیم و این را شعبه ی تشکیلات سازمان میدانست.
- در باره ی برنامه ی سازمان که به« شکوفائی جمهوری اسلامی» پیوند زده شده بود اساسا پرنسیب های حزبی را به ابتذال کشاند.
- در واقعه دهشتناک اول ماه مه ۱۳۶۰ در میدان آزادی که ممکن بود خود فرخ نگهدار هم بهلاکت برسد
یورش سبعانه قشون حزب الله می بایست رهبری سازمان را از خواب غفلت بیرون آورد. متاسفانه در ادامه کجروی ها و حمایت از خمینی و ارتجاع بافشاری شد. بعدا با حمایت از سرکوب خمینی ابعاد فاجعه آمیزی و ضد مردمی تری بخود گرفت.
- بلافاصله بعداز سرکوب حزب توده تحلیل سازمان عوض شد! مگر میشود ماهیت ارتجاعی حکومت بعداز سرکوب حزب عریان شود آیا ما اینقدر کودن بودیم؟
- بار دیگر اشاره میکنم که مسئله در دبیر اول سازمان خلاصه نمیشد. در نوروز ۶۵ رفیقی از مسئولان داخل کشور که در قتل عام زندانیان بر سر پیمان خود ایستاد و شهید شد. در باره ی جایگاه سازمان در اتحاد شوروی صحبت میکرد که به او گفتم:رفیق، شوروی در حال سقوط ست مگر پرسترویکا perestrojka را نمی بینی؟ چنین بود, درک ما از سوسیالیسم و آینده ی بهتر و چندی بعد حمله به سازمان دوباره صورت گرفت و ناچار به ترک ایران شدم. در اولین جلسات خارج از کشور دیدم که چنان زخمی بر تشکیلات خارج از کشور وارد آمده که نیاز به معالجه ی اساسی دارد و مانند بسیاری ترجیح دادم ,فعالیت نکنم .تا تغییرات مثبتی در منش و بینش رهبری صورت گیرد. متاسفانه در خارج از کشور این امکان وجود نداشته و نخواهد بود . آنهائی که میتوانند در کارهای سازمان وقت بگذارند خط خود را نیز پیش خواهند برد.
کسی هم به صدها هزار هوادار سازمان بعداز انقلاب فکر نکرد و نمی کند. فعالیت گروهی ،سازمانی و حزبی حتی در خارج از کشور برای سازمانی چون فدائیان خلق نمی تواند بی توجه به منافع و مصالح جمعی صورت گیرد.
یک نکته ! درست ست که بسیار ی نیروها بی توجه به تغییرات شرائط در ایران کلیشه ای شعارهائی را تکرار کرده و می کنند. درست ست که قبل و بعداز خرداد۷۶ فرخ نگهدار برخورد نسبتا درستی به روند اصلاح طلبی در ایران داشت . این ها وظیفه ی فرخ نگهدار را نسبت به اشتباهات قبلی او مبری نمی کند.
آقای نگهدار ! آزادی فردی محترم ست و محفوظ ولی در هیچ جامعه ای نامحدود تعریف نشده ست. من در باره ی سازمان مجاهدین خلق و سایر جریانهای مخالف جمهوری اسلامی اعم از درستی یا نادرستی تحلیل های آنها قضاوت نمی کنم ولی در باره ی سازمان اکثریت نمی توانم از خطاهای جبران ناپزیر رهبری و تشکیلات و خودم بگذرم.
تحلیل های غیرواقع بینانه ما, پاسخ چپ به خواستهای شرائط بعداز انقلاب نبود. در این زمینه, اصلا هنوز معلوم نیست که ضرورت های بعداز انقلاب کدامین بودند.
این که معقول نیست ما اکثریتی ها بگوئیم ما از بقیه گروهها بهتر بودیم و بقیه گروهها هم بگویند اکثریتی ها باعث شکست انقلاب شدند.
تا زمانیکه , رهبری کنونی فدائیان اکثریت به این سئولات پاسخ درست ندهد, بدیهی ست فرخ نگهدار نیز بر درستی ارزیابی های خود تکیه می کند و دگر نیروها نیز به فراخور حال و وضع خود از این بی تدبیری سوء استفاده کرده و نقش خود را در تمام انقلاب نادیده خواهند گرفت. برنده اصلی تمام این تکروی ها حکومت بغایت ارتجاعی جمهوری اسلامی می باشد که نه به دیگران رحم کرد و نه به «خودیها» و میلیونها ایرانی را به انواع مختلف عزادار ابدی نمود !
برخورد شفاف با گذشته و انتقاد از خود صادقانه وظیفه ی رهبران و مسئولان سازمان اکثریت اعم از مستعفی یا فعال می باشد تا راه برای بررسی های دیگر نیروها باز گردد. این از انجام وظیفه ی دیگر جریانها نمی کاهد بلکه آنها را نیز موظف خواهد نمود.
فرخ عزیز ! این راه که تو رفتی راه بیژن نبود و نیست برای خودت و همسر نازنینت صبا و پسرت بهمن سلامتی و موفقیت آرزو می کنم.
مدتی به وقایع اتفاقیه عنایت و بازنگری و با دوستان نزدیک مشورت کن تا کاری اساسی با این معضل اجتماعی بنفع جنبش مردمی ایران بنمائی
باید بین منافع فردی و اجتماعی تعادلی بر قرار کنی موفق باشی.
٣۴۱٨۲ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : حق
عنوان : آقایان تابان و پورمند، اقلا شما پاسخگو و سخنگو و مدافع ما باشید. چقدر صبر کنیم آخر، عمری رفت.
باور داور می نویسد،"نامه آقایان تابان و پورمند بسیار کودکانه بود. کسی چنین نامه ای مینویسد که در نهان خود به وجود انسانهای بالغ اعتقاد نداشته باشد."
نامه بقول شما کودکانه آقایان تابان و پورمند به زعم شما خیلی بدتر از نامه فدایت شوم آقای نگهدار به رهبر خامنه ای کهریزکی و دفاع مقدسش از طرح اقتصادی رئیس جمهور تقلبی کهریزکی اش احمدی نژاد است، عجب!!!!!!!
برداشت من از نامه آقایان تابان و پورمند اینست که ایندو نمی خواهند میانه ای با مدافعان و دلسوزان کهریزکی ها داشته باشند. آخر چه جور آدمی می تواند با یک کهریزکی که تجاوز به دختر و پسر را برای ادامه بقایش تجویز می کند کنار بیاید و در او ذره ای رحمت ببیند و برایش نامه ی فدایت شود بنویسد ولی ما را آدم حساب نکند و بما جواب دهد؟ من عصبانی هستم چون آقای نگهدار برای کهریزکی ها بیشتر از من ارزش قائل است. آقای نگهدار انتخابش را کرده است همانطور که آقایان تابان و پورمند انتخابشان را کرده اند. من برای انتخاب آقای نگهدار کوچکترین احترامی قائل نیستم و به دو دیگر تبریک می گویم که راه خود را از نگهدار های رژیم کهریزکی جدا کرده اند.
آقای نگهدار نشان داده است که یک گوشه چشم از رهبر را ترجیح می دهد به ۷۰ میلیون ایرانی که این حکومت کهریزکی را نمی خواهند. آقای نگهدار با پاسخ ندادن بما در اینجا نشان داده اند که ما برای او مهم نیستیم ولی خامنه ای کهریزکی برایش مهم است. من با نگهدارهای رژیم هیچ میانه ای ندارم.
نگهدارهای رژیم سفسطه می کنند، نظامهای توتالیتر اصلاح پذیر نیستند چون هر اصلاحی مثل آزادی بیان یا انتخابات آزاد به معنی فروپاشی کل رژیم است. این رژیم که دست همه رژیم های توتالیتر دیگر را هم از پشت بسته است کوچکترین اصلاح باعث فروپاشی اش می شود. برای همینست که کوچکترین اصلاحات را هم نمی تواند تحمل کند چون بقایش بخطر می افتد. مگر نه اقای نگهدار؟
امیدوارم آقایان تابان، پورمند و همفکرانشان اصلاحاتی در سازمان بدهند و آنطور که آقای نگهدار می خواهد ۱۰ سال طول نکشد تا این سازمان خود را بسازد. آقایان ما فقط یکبار زندگی می کنیم کاری کنید که هر چه زودتر کشورمان را آزاد کنیم و در آن زندگی کنیم بجای انکه ما ۵ میلیون در برون مرز بپوسیم و ملتی هم نسل پشت نسل در درون بپوسد.
آقایان تابان و پورمند، اقلا شما پاسخگو و سخنگو و مدافع ما باشید. چقدر صبر کنیم آخر، عمری رفت.پیروزی شما را آرزو دارم.
٣۴۱٨۰ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : امضاء محفوظ
عنوان : ما را چه میشود؟
خیال آن دوستانی که با نیت خیر مقالاتی در نقد آقای فرخ نگهدار نوشتند راحت شد؟ میبینید چگونه یک نفر را از حاشیه به متن جامعه منتقل کردید؟
حدس من این است که اغلب کامنتگذاران در اروپا و امریکا زندگی میکنند. سوألی از آنان: آیا در احزاب بورژوایی نمونهای سراغ دارید، که سیاستمداری یک صدم خطاهای مستند و به ثبت رسیدهی آقای نگهدار را مرتکب شده باشد، اما دیگران با او وارد دیالوگ شوند. آیا ندید آنها برای همیشه سیاست را بوسیدند و بازنشستهی سیاسی شدند. ما را چه میشود؟ حتا سیاستمداران فاسد در احزاب بورژوایی چنین کاری نمیکنند، چون سرنوشت سیاسیشان به خطر میافتد.
حتا اگر ملاک قضاوت ما نسبت به آقای نگهدار اسناد مکتوب «سازمان اکثریت» باشد، آیا هرگونه دیالوگ با ایشان(حتا دیالوگ انتقادی) به منزلهی به رسمیت شناحتن وی و نادیده گرفتن آن همه خطاهای جبران ناپذیر نیست؟
٣۴۱۷۱ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : باور داور
عنوان : سپاس
با سلام و با سپاس از آقای نگهدار که وقت گذاشته و به نظرهای خوانندگان پاسخ می دهند.
تا آنجا که من اخبار سازمان اکثریت را دنبال کردم در این سازمان بعد از دوران سرکوب دهه شصت
خورشیدی دو نوع نگاه به مسایل وجود داشت و دارد .
نگاهی که خودرا به اشتباه رادیکال تر یا چپ تر میدید و سعی در سرنگونی و یا پایان دادن به حاکمیت جمهوری
اسلامی داشت . این نوع نگاه باعث شد که پیروانش در هیچکدام از رویدادهای بزرگ ایران تحلیل درستی از شرایط نداشته باشند و اغلب
غافلگیران میدان سیاست ایران باشند.( سوم خرداد و ....) تا به امروز .
نگاه دیگر نگا ه اصلاحات بود که آقای نگهدار به باور من در این سو قرار دارد.
آقای نگهدار همیشه نظرات خود را در عرصه عمومی منتشر کرده اند وبا نقدهاییکه به نوشته ایشان شده سعی در صیقل
دادن نظراتشان شده اند. متاسفانه هستند کسانی که بجای نقد نظرات به شخص نگهدار حمله میکنند یا خود ازگذشته سیاسی خویش
پشیمانند و میخواهند آقای نگهدار رامسئول نا کامیهای خود جلوه دهند .
نامه آقایان تابان و پورمند بسیار کودکانه بود. کسی چنین نامه ای مینویسد که در نهان خود به وجود انسانهای بالغ اعتقاد نداشته باشد.
با تبری جستن از همراه دیروز به خود و دیگران وانمود کند که من آن نیستم . ولی کاش این دو دلاور مینوشتند چه هستند. و چه میخواهند
و چگونه به آنجا و با چه نیرویی میخواهند برسند.
٣۴۱۷۰ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : حق
عنوان : به آقای نگهدار
آقای نگهدار محترم، واقعا جای تاسف است که بجای پاسخ دادن به چند پرسش ساده، شما مرا بدنبال نخود سیاه می فرستید. همه نظرات داده شده دوستان را بدقت خوانده ام و به این نتیجه رسیده ام که نه تنها شما نسبت به یاران قدیمی و نسلهای گذشته بی توجه هستید بلکه نسبت به نسلهای کنونی ایران هم هم بی توجهید. بنظر می رسد شما خواهان ارتباط با رسانه های بیگانه هستید و نه ارتباط اینچنینی با هموطنانتان. پاسخ انها را می دهید ولی ما را در اینجا یا بی پاسخ می گذارید و یا طفره می روید. چه شما و سازمان اکثریت بخواهد و نخواهد حقیقت این است که مردم با چهره شما از طریق رسانه های بیگانه آشنایی کامل دارند و شما را نماینده و سخنگوی سازمان فدائیان اکثریت تلقی می کنند. شما هم این توهم در مردم را تقویت می کنید، چرا؟ چرا هم شما و هم سازمان اجازه می دهد که چنین سردرگمی ای ایجاد شود. نفع این کار به کی می رسد، مسلما به ملت ایران نمی رسد. چرا شفاف عمل نمی کنید تا کسی گیج نشود؟ این دیگر چه صیغه ای در سیاست است؟ آخر یک حداقلی درجه ای از صداقت در سیاست باید رعایت شود تا اعتماد مردم را بخود جلب کند. واقع متاسفم که این اولین تجربه من با شما انقدر ناامید کننده بوده است. اگر شما در امر سیاست جدی و مدرن بودید با سئوالات هم نسلان من اینگونه برخورد نمی کردید، نسلی که با دیدن چهره شما در رسانه های بیگانه، شما را بعنوان یکی از مهره های اصلی سازمان اکثریت و سخنگوی آنها می شناسد. چرا در همان رسانه ها نمی گویید که شما شخصا هم لیبرال هم سوسیال دمکرات و هم کمونیست و هم اصلاح طلب حکومتی و هم دلسوز خامنه ای و احمدی نژاد هستید تا ما تکلیف خود را با شما یکبار برای همیشه معین کنیم؟ چرا در همین رسانه ها اعلام نمی کنید که این رژیم توتالیتر و فاشیست مذهبی نیست و بنابراین قابل اصلاح است فقط کافیست یک ۲۰ یا ۳۰ سال دیگر صبر کنید و دندان روی جگر بگذارید؟ درک و نگرش شما نسبت به اقتصاد با حمایتی که از طرح احمدی نژاد کرده اید تفاوت چندانی با نگرش و درک خمینی ندارد که هیچی از اقتصاد نمی فهمید. نه آنموقع که او گفت اقتصاد مال خر است به او ایراد گرفتید و حالا نه تنها به طرح احمدی نژاد ایراد نمی گیرید بلکه در صدای امریکا در مقابل حسن داعی حمایتی از این طرح کرده اید که حتی خامنه ای و جنتی هم به گرد پای شما هنوز نرسیده اند. واقع که برایتان متاسفم که هم این نظام را برخلاف همه ی شواهد عینی اصلاح پذیر می دانید و هم از طرح غلط اقتصادی جناح حاکم با چنین شدت و حدتی دفاع می کنید. اینکارهای شما در کجای جهان رسم است؟ می دانم که از شما پاسخی دریافت نخواهم کرد که بدردم بخورد ولی از این فرصت استفاده کردم تا شما را از گوشه ای از آنچه در افکارم اخیرا نسبت به شما گذشته است آگاه کنم.
٣۴۱۶۹ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : میهن دوست
عنوان : بحث بر ای بحث، تخصص "فدائیان" چه اقلیت چه اکثریت، چه چپ و چه از نوع اتحاد و چه بی پسوند!
واقعا متعجبم که می بینم کسانی که تحولات داخل کشور را گذرا و کوتاه و با احکام تکراری "همه سر وته یک کرباسند"، "این هم دستش به خون آغشته است" ووو محکوم به شکست می نامند، برای پرداختن به نامه یک فرد، که اتفاقا تنها کسی است از این جمع که شاید در بین اندک مردمان آن خاک و بوم هنوز نامکی داشته باشد، چنین بر می آشوبند و وقت و انرژی صرف می کنند و بجای پرداختن به مسائل حاد داخل ایران اینچنین با وجد به حمایت از "برائت نامه نویسان" که بیشتر به شیوه آریامهری و ولایی عمل کرده اند، می پردازتد.
مثل سی سال و اندی گذشته حرفه این گروه همان بحث کردن برای بحث است و الحق که به حرفه خود تسلطی مثال زدنی دارند.
البته احتمال سانسور این کامنت بسیار است اما بنده از سر وظیفه نوشتم دگر ایشان دانند.
٣۴۱۶٣ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : آرش
عنوان : نشریه کار شماره ۱۲۹
لطفا آقای نگهدار صراحتا در خصوص این موضع اکثریت درسال ۶۰اعلام نظر نمایند..
نشریه کار شماره ۱۲۹ مورخ ۸مهرماه ۱۳۶۰ (۰بیانیه مشترک حزب توده وفدائیان اکثریت ) .درانتخابات ریاست جمهوری به حجت الاسلام سیدعلی خامنه ای رای میدهیم .
چرا آقای نگهدار هرجا سخن ازاشتباه است فعل جمع بکار می برد .آیا شجاعت لازم درایشان نیست که صراحتا بگوید من بعنوان رهبر اکثریت شخصا مسئولیت اشنباه رابعهده می گیرم ؟
٣۴۱۶۲ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : لنگرودی اصیل
عنوان : آب در هاون کوبیدن
کسانیکه قادر و توانایی پیشنهاد «طرح» ساختمان اجتماعی را ندارند و حتی «عاجز» از تصور بنای «تخیلی» خود هستند، «دعوا» را بر سر چگونگی دکوراسیون و تزیینات داخلی ساختمان را با جدیت و شتاب دنبال مینمایند. پرداختن بسرنوشت و آینده فردی از تبار«چپ» که گویا «اشتباه و غلط» کرده که در پایز عمرش باجمعبندی همه جانبه از گذشت زمان نوجوانی و بهار عمر خود نموده و بیک «نتیجه» غیر از تصور «برخیها» رسیده، یک نمونه از پرداختن بمسایل جنبی و بیهوده است. کاشکی «حساسیت» ما بیشتردر خصوص چگونگی خروج و خلاصی از دست این رژیم دیکتاتوری حاکم در جامعه، و جدیت و انرژی خودرا برای استقرار حکومت مردم برمردم «هدر» نمایم.
٣۴۱۶۰ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : پیشگامی سابق سرافکنده
عنوان : از ماست که بر ماست.
از دیدن اینهمه کامنت جا خوردم. دوستان جدا کمی از این ماجرا فاصله بگیرید و ببینید چه میکنید؟ حالا نگهدار هرچه که هست به جای خود، تکلیف تمام شما را این یک نفر دارد تعیین میکند؟ آقای نقره کار قبل از اینکه تحلیل سوم مانند همیشه جذاب و خواندنی اما تکراری از روانپریشی این شخص بنویسید، لطفا دست نگه دارید و یک تحلیل از معترضین و کامنت گذاران بخصوص خودی های سازمان اکثریت بکنید. روانشناسی نگهدار و احمدی نژاد و امثالهم دیگر جذابیت خود را از دست داده و تکراری شده. ایا مهمتر از اینکه اینها چه هستند این نیست که اینها را چه کسی با جایی رسانده که اکنون هستند؟ بهتر نیست نگاهی به خود در آینه بیندازیم؟ مگر شما به بیماران خود، قربانیان خشونت جز این رهنمود میدهید که فوکوس خود را از خشونت ورز برگردانند به قربانی و دنبال این باشند که خود قربانی چیست، چرا قربانی شده؟ چه میخواهد، صلاح او در چیست؟ ما چپ ها بنظر من در یک وضعیت روانی قرار داریم که احساس میکنیم قافله را باخته ایم و از نارضایتی به اینگونه رفتارهای نابالغانه دست میزنیم. نگهدار را از یک طرف هولش میدهیم صحنه گردانی کند (مگر لابی های رادیو فردا، بی بی سی، صدای امریکا، ایران امروز و سایتهایی که به او تریبون میدهند بیش از هرکس از خودی ها تشکیل نشده؟) و بعد او را میگذاریم وسط سنگسارش میکنیم. سازمان اکثریت خودش مشکل دارد که این فرد به نمادش تبدیل میشود یا این فرد؟ متاسفانه در میان چپ ها دیگر تئوریسین هایی در حد طبری یا اسکندری یا ملکی ما نداریم، کسی که مثلا با داریوش همایون از لحاظ سواد بتواند برابری کند. جنبش چپ از بی سوادی و قحط الرجال رنج میبرد. ما در گیر یکسری پلمیک های روزمره و بیهوده شده ایم و بدبختی اصلی ما همین است. بدبختی ما این است که یا نگهدار چرت مارا پاره میکند یا بحث با هواداران پادشاهی . آنهم بندرت از روی خردورزی و سواد و ویزیون و دوراندیشی بلکه بیشتر حرفهای تکراری و پلمیک صرف، روز مرگی های خسته کننده. بقول خواننده ای کفش های سی سال پیش هنوز پایمان است و بوی عطرش فضا را پر کرده است.
ببینید الان الویت های روز سیاست چیست و نیرو و انرژی این چپ ها سر چه دارد هرز میرود؟ بقول جناب نگهدار ساعتی یک کامنت از نظراتی که کم و بیش هم همه تکراری شده ....! ایا حرف مهمتر و با محتوی تری نداریم؟ به جای اینکه هی بند کنیم به یک نفر که او در کجا قرار گرفته و چه میخواهد ما باید تعیین کنیم که ما کجا هستیم و چه میخواهیم. آنوقت تکلیف این فرد هم خودبخود مشخص میشود. اما آیا ما پاسخ این سوال را میخواهیم یا اصلا میتوانیم؟
با ارزوی اینکه این کامنت سانسور نشود و با تشکر از آزاداندیشی گردانندگان سایت اخبار روز!
٣۴۱۵۴ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : ئاواره
عنوان : فقط ۲ سوال ــــــــ) فقط ۲ جواب
۱ـ شما به قانون اساسی جمهوری اسلامی،یا میثاق ارباب با رعایا ،با همه بندها و تبصره های آن پایبند و معتقدید؟(اگر نباشید ،که سید رو دست انداختهاید)
۲ـاگر شما به تاثیر پند و اندرز باور دارید و امیدوارید سید علی ،براه راست روانه شود،خود شما تا بحال(به غیر مورد طبری ـ کیانوری و راه رشد) ،به کدامیک از پند و اندرزهای رفقا و مخالفان خود گوش داده و به کار بستهاید؟
اول خودت عمل کن ،بعدا از سید علی تقاضا!
ضمنا،آنچه نوشتهاید.گلایه نامه،هاوار نامه یا چیزی شبیه بآن است ،نه نقد!
٣۴۱۵۲ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : پیمان نجفی
عنوان : موضوع بحث های کنونی در حال نباید اصلا به ماندن یا اخراج فرخ نگهدار در سازمان اکثریت منتهی شود چرا که وی با مظلوم گرائی لیبرالی که برازنده او نیست بدنبال همین بهانه می گردد تا به نیروهای صادق اکثریت انگ توتالیتر بزند!!
آقای فرخ نگهدار باید یکبار برای همیشه جایگاه خود را نشان دهد و عادت زشت مابین چند صندلی نشستن را ترک نماید!او نمی تواند خود را از یک طرف حامی مهندس موسوی و جنبش سبز معرفی نماید و از جانب دیگر از طرح حذف یارانه های احمدی نژاد بعنوان یک طرح ملی که مورد مخالفت مهندس موسوی وکروبی جنبش سبز نیز قرار گرفته است ، حمایت نماید؟؟؟فرخ نگهدار با این کارشان نشان دادند که تاکنون نه اصلاحات ارضی شاه را بدرستی فهمیده است ونه حذف یارانه های احمدی نژاد را ؟؟ به نظر من الان که بطور علنی اما بسیار دیرهنگام همه بحث های نظری در باره سیاست گذاری فرخ نگهدار در ۳۰ساله گذشته آغاز شده است وی باید همچنان در سازمان بماند و به همه مسائل پاسخ بگوید!یکی به من می گفت که این فرخ نگهدار در ۳۰ ساله گذشته روح خود را به جان همه اعضاء و هواداران اکثریت دمیده است واین سازمان هرگز از چنگ او خلاصی نخواهد یافت اما الان شاهد آن هستیم که نیروهای صادق و شجاع و صبور این سازمان کاملا دمکراتیک در بحث های آزاد و باشراکت نیروهای داخل و خارج سازمان در حال فرخ نگهدار زدائی هستند.کنار گذاشتن فرخ نگهدار از سازمان اکثریت به شکل برق آسا هیچ دردی دوا نمی کند چرا وی همچنان با امکانات وسیعی که در اختیار دارد مانند رادیوها و در مصاحبه های مختلف با نشریات و روزنامه ها در خارج از سازمان به خود مشروعیت سیاسی و لیاقت راهبردی اش را به رخ همگان خواهد کشید!پس فرخ نگهدار باید داخل سازمان ونه خارج سازمان بماند و به تک تک مسائل در ۳۰ ساله گذاشت پاسخ بگوید
٣۴۱۵۰ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : بهروز
عنوان : راه مسالمت آمیز در دیکتاتوری های فاشیستی
تازگی ها راه مسالمت امیز و مقاومت مدنی و نفی خشونت مد شده. میخواهم ببینم این آقایان پاسیفیست به انقلابات دورانسازی نظیر انقلاب فرانسه، انقلاب استقلال امریکا و غیره چطور نگه می کنند. به جنبش های مقاومت ضدفاشیستی مسلح جنگ دوم چطور؟ نکند مردم با نازی ها و فاشیست ها در المان و ایتالیا هم باید از در دیالوگ در می آمدند و جناب هیتلر و موسولینی را به راه راست هدایت می کردند آنچنان که جناب نگهدار با رهبران حکومت ایران می کند. حیف در جنگ دوم هم نابغه ای مثل اقای نگهدار نبود تا ان همه کشت و کشتار و جنگ و مقاومت ضد فاشیستی بلاموضوع می شد و دو طرف دعوا همه چیز را در اتاق های مذاکره با هم حل می کردند! آه دل آدم چقدر از شیرینی این مدارا و تساهل و تسامح غنج می زند
٣۴۱۴۹ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : بهروز
عنوان : لیبرالیسم نگهدار در عمل
آقای نگهدار خیلی لیبرال و آزادیخواه شده پس بهتره به این سوال جواب بدن. چند مدت پیش علی کشتگر مصاحبه داشت با بی بی سی فارسی و می گفت زمانی که جلسه مشترک از رهبری اکثریت و کیانوری تشکیل شد تا به ناراضیان گرایش بیانیه ۱۶ آذر جواب بدهند و کیانوری در آن جلسه خیلی گله مند شد و علی کشتگر و جناحش عدم تمایل خود را برای وحدت با حزب توده دوباره ابراز می کند و وقتی جلسه به اینجا می رسد، طبق گفته کشتگر، جناح مقابل اکثریت به رهبری نگهدار، که به احتمال قریب به یقین در آن جلسه حضور داشته، به کشتگر و جناحش می گوید "ما شما را له خواهیم کرد". خوبست آقای نگهدار درباره این باره حرف بزنند البته ما را به لنینیسم و استالینیسم و چریکیسم و غیره احاله ندهند.
٣۴۱۴٨ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : ایرانی
عنوان : رفرمیسم رژیم یا پاسیفیسم مردم
فرخ نگهدار در پاسخ به نظرات برخی از کاربران توضیحاتی را داده است و سوالاتی را نیز مطرح کرده است.
او نوشته است که "- ایرانی کلا سازمان اکثریت را نفی می کند. حق دارند. نفی کنند. اما ایشان نگفته که کدام سازمان را نفی نمی کنند. خوب بود برای این که کاربران بتوانند بفهمند ایشان چه می گویند آدرسی می دادند. اگر به بقیه گروه ها را هم نفی کنند. آنوقت حرف من این است که این کار را نکنید. چون راحت کردن کار حکومت است."
علت نفی کل سازمان اکثریت این نیست که کار حکومت راحت شود بلکه هدف ناراحت کردن رژیم می باشد چرا که سازمان اکثریت و احزاب و سازمانهای مشابه در زمان حاضر نقشی بغیر از ایجاد توهم در ذهن مردم ایران نسبت به تغیرپذیر بودن و ظرفیت اصلاح پذیری رژیم بازی نمی کنند.
سازمان اکثریت و احزاب مشابه بر خلاف تمامی شواهد تاریخی و سیاسی موجود که اصلاح ناپذیر بودن رژیم را نشان داده است مردم ایران را از مسیر درست و الزامی گذر از این رژیم بیمناک می کنند و این همان نقش مخربی می باشد که لزوم نفی آنها را روند تکاملی جنبش آزادی خواهانه ایرانیان ایجاد می کند. اینگونه نفی را نباید ناشی از کینه و بدخواهی دانست بلکه روند تکامل جنبش مردم ایران برای دمکراسی و عدالت ایجاد می کند که موانع سیاسی که در مسیر حرکت آنها قرار دارند برچیده شوند و سازمان اکثریت یکی از بزرگترین نیروهای مخربی می باشد که اکنون نقش ارتجاعی و ضد دمکرایتک و شکننده دارد. این نظر را می توان در پاسخ فرخ نگهدار به آزاده سپهری به خوبی مشاهد کرد.
فرخ نگهدار این چنین توضیح می دهد که :"۳- آزاده سپهری می گوید: چرا می گوئید مواضع شما و سازمان اکثریت یکی است؟ می گویم: اما در یک بعد کلی سازمان اکثریت و تمام نیروهای طرفدار راه مسالمت آمیز و جمهوری خواه تا بخش عمده ای از اسلام گرایان برپادارنده ی جمهوری اسلامی و دیگر فعالینی که جمهوری خواه یا اسلامی نیستند اما مخالف هرنوع تهاجم خارجی هستند و راه مبارزه مدنی را دنبال می کنند همه در یک راستا عمل می کنند. در بعد کلان سمت فشار همه یکی است. اگر منظور شما این باشد که نگاه سازمان اکثریت و نگاه من به صحنه سیاسی یکی است و یا من به مصوبات و رای داده ام جواب می دهم: خیر نگاه من و نگاه مسلط بر ارگان های سازمان متفاوت است و در برخی مسایل بسیار مهم، مثلا در انتخابات ۲۲ خرداد مواضع ما متفاوت بوده است. برداشت من این است که سازمان سیاست افشا و طرد را در رابطه با رهبری جمهوری اسلامی دنبال کرده است و من پیگیرانه خواهان تغییر رفتار رهبر جمهوری اسلامی بوده ام. "
او خود و سازمان اکثریت و سازمانها و احزابی را که مدعی اصلاح پذیری رژیم هستند را "طرفدار راه مسالمت آمیز" و مخالف "تهاجم خارجی" می داند که ناگزیر آن افراد و احزاب و سازمانهای که بر مبنای شواهد تاریخی و سیاسی رژیم را اصلاح پذیر نمی دانند را لابد خشونت طلب و موافق تهاجم خارجی می داند. همین اعتراضات اخیر مردم ایران نشان داد که مردم ایران هرگز راه خشونت آمیزی را انتخاب نکردند و تمام جنبش اعتراضی آنها مسالمت آمیز بود و این رژیم بود که راه خشونت را بار دیگر انتخاب کرد و مطمنا این اولین بار نبوده است که جواب اعتراضات مردم ایران را با خشونت پاسخ داده اند.
احزاب و سازمانهای سیاسی که از مردم می خواهند که با وجود تمامی شواهد عینی و حقیقی و حقوقی به اصلاح پذیری رژیم خشونت و جنایت باور کنند همان نقش مخربی را ایفا می کنند که به نابودی جنبش دمکراتیک مردم ایران کمک می کند.
تغیر رفتار جمهوری اسلامی همان توهم فریبکارانه ای است که در تضاد با شواهد عینی می باشد و هدفی به جز پاسیف کردن مردم ایران ندارد و در نتیجه به تداوم استبداد و فاشیسم حاکم کمک خواهد کرد.
این رژیم است که بدنبال راه مسالمت آمیز نبوده و نیست و هرگونه نفی مقاومت عادلانه و آزدای خواهانه مردم ایران و تحت شعار پوچ "راه مسالمت آمیز" هدفی بغیر از نابودی مقاومت قهرمانه مردم ایران ندارد و نتیجه ای جز ادامه حیات مافیای حاکم نخواهد داشت.
فرخ نگهدار ادعا می کند که سازمان اکثریت سیاست "افشا و طرد" را در رابطه با رژیم جنایتکار دنبال می کند که این نیز با مواضع عینی و عملی این سازمان و فعالین آن تطابق ندارد. در کل مواضع سازمان اکثریت واقعا شباهت زیادی به همان مواضع افرخ نگهدار دارد و آن اعتقاد و حرکت در مسیر قبولاندن اصلاح پذیری رژیم می باشد که بخش مهمی از ستون فقرات سازمان اکثریت را تشکیل داده است.
مطمنا در کل این سیاست احزاب و سازمانهای که توهمی نسبت به اصلاح پذیری رژیم ندارند صحیح می باشد و تاریخ نشان داده است که رژیم جنایتکاری مانند رژیم ملایان اصلاح پذیر نخواهد بود و بدست مردم و جنبش انقلابی آنها سرنگون خواهد شد. متاسفانه بسیاری از همین احزاب و سازمانها از طیفهای مختلف با درستی این تحلیل از رژیم مشگلات انسجام و پراکندگی دارند که نتوانسته نقش مثبتی را در هدایت جنبش انقلابی آزادیخواهانه و عدالتخوانه مردم ایران برای آنها فراهم سازد که می تواند جنبش انقلابی مردم ایران را مانند سابق آسیب پذیر سازد.
نقش سازمان اکثریت متاسفانه اما در تضاد با همین جنبش مردمی می باشد که سازمانها و احزاب سیاسی واقع بین ایرانی باید به خوبی آن را بشناسند و همان که فرخ نگهدار گفته است یعنی "افشا و طرد" را نسبت به آنها انتخاب کنند. اعضا و هواداران این سازمان که هنوز در توهم اصلاح پذیری سازمان اکثریت را دارند خواسته یا ناخواسته به این نتیجه منطقی خواهند رسید که با شکل فعلی این سازمان آرمانهای آزادی خواهانه آنها تحقق نخواهد یافت و می بایست تغیرات انقلابی را انجام دهند تا در مسیر درست قرار بگیرند.
مطمنا این نوشته در راستای همین سیاست می باشد!
٣۴۱۴۶ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : سروش
عنوان : پاسخ ازشما آقای نگهدار
آقای نگهدار
نمی پرسم چرا:
۱- توسن خیال خوش باوری به سوی "دیار آشتی " بجای دیار آگاهی ؟
۲- یکه خوردی و فرسوده شدی ؟
۳- باید جمع شوید و با هم بیشتر حرف بزنید بجای اینکه با مردم وخوانندگان حرف بزنید ؟
۴- این طرف یا آن طرف را با حق و واقعیت می سنجید یا برعکس ؟
۵- عضویت در تشکیلات حقوق ترا به عنوان یک انسان به گروگان نگیرد ؟ که نه در کابینه دولت ها بلکه در شرکت های سهامی و مجتمع مسکونی ها هم تا زمانی که کنار هم اند اختلاف به رسانه ها نمی رود.
۶- نامه شخصی شما است با نامبرد ن از مجید و بهزاد یا یک مقاله مستند برای اگاهی خوانندگان ؟
اما چون نوشته اید که :
" بجای تبری خوب بود جدل می کردید ، استدلال می کردید "
"همان بلایی سر شما بیاورند که سر حزب توده ایران آوردند آنهائی که حزب توده ایران را خراب کردند "
" افسوس که نمی دانید که نمی دانید که نمی دانید "
به من که در جهل مرکب ام بفرمائید جواب آن سوال های راه توده ( حزب خراب کن و نیز سازمان خراب کن ! ) چیست ؟
تهی پای رفتن به از کفش تنگ / بلای سفر به که در خانه جنگ
٣۴۱۴۵ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : عبدالرضا الف
عنوان : مبانی بحث
از آتهایی که به سازمان اکثریت انتقاد می کتتد سوال می کنم این همه اقراد چب منقرد به چه درد میخورد کسی که هیچ گزوهی را نمی بسندد، حاضر نیست یک ریال حق عضویت بدهد و تن به یک کار گروهی ساده بدهد
٣۴۱۴۴ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : آرش
عنوان : مساله سرنگونی و اصلاح در کامنت ها/ «تغییر»
سرنگونی یا اصلاح رژیم همان نوع «تغییر» تابعی از متغیر «توازن قوا» با رژیم است نه مقدار مطالبه یا نوع آرزوهای ما.
دوستانی که می آیید اینجا شعار سرنگونی میدهید، لطفن روی همین یه جمله بالا دقت کنید.
توازن قوا یعنی این که «زور مدنی» (تظاهرات، اعتصابات، نافرمانی مدنی...) کافی برای تسلیم رژیم به اراده مردم را داشته باشیم. حال اگر مقدار این زور مدنی به هر دلیل حداقل در اندازه ای نباشد که بتوان رژیم را وادار کرد به همین قانون اساسی خودش هم (در جهت حقوق مسلم و ابتدایی مردم) تمکین کند، با عرض معذرت داریم خالی بندی می کنیم.
مطمئن باشید اگر رژیم به همین اجرای کامل قانون اساسی خودش تسلیم شود، یک روز هم دوام نخواهد آورد. همین یک مقدار آزادی چند روزه زمان انتخابات سه میلیون نفر را به خیابان ها آورد. وقت آن رسیده که این رمانتیزم و قمپز درکردن های تکراری در فضای ذهنی خارج کشور و متاثر از شکست آرمان گرایی های سه دهه پیش را کنار بگذاریم
دوستان بی پرده بگویم دارید فرافکنی می کنید. مشکل جای دیگری است!!! حالا گیریم صد نفر هم تو خارج کشور مساله آقای فرخ نگهدارشان حل شد. با چه «برنامه ای» می خواهید در داخل کشور تاثیر گذار باشید؟ چاره ای ندارید که هماهنگ و در تلفیق با رهبران داخل کشور عمل کنید. اگر من به راستی هم جلوتر از دیگران بودم دلیل این نمی شود که به زمین و زمان دشنام بدهم که چرا دیگران از من عقب ترند. همین هست که هست. دارم دست و پای بیخودی می زنم و نویز می فرستم.
٣۴۱۴۱ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : احمد صبوری
عنوان : فصل مشترک اقتصاد لیبرالی -کنیزین - سوسیالیستی
هر چه که جناب نگهدار بیشتر توضیح می دهند من متقاعدتر می شوم که اکثریت یک حزب سیاسی به مفهوم مدرن آن نیست. در پاسخ به سوال من در خصوص گرایش اقتصادی اکثریت وی می نویسد فصل مشترک اقتصاد لیبرالی، اقتصاد کنیزی و اقتصاد سوسیالیستی است . البته وی صادقانه می داند چنین فصل مشترکی در واقع وجود ندارد و اگر می داشت باید در غرب تنها یک حزب وجود می داشت. برای روشن شدن از ویکیپیدیا کمک می گیرم و هر یک را تعریف می کنم تا خواننده در صدد یافتن فصل مشترک بر آید.
۱- اقتصاد لیبرالی یا بازار آزاد اقتصادی است که دولت در مدیریت آن کوچکترین دخالتی نمی کند ناظم قوانین عرضه و تقاضا است
۲- اقتصاد کنیزین(سوسیال دموکراسی) اقتصاد بازار آزاد است که دولت از طریق مالیات تصاعدی و سوبسید(توزیع مجدد ثروت) به تعادل اقتصادی می افزاید (طنز آنکه آقای نگهدار خودش را به این مدل نزدیک می داند اما از طرح حذف سوبسید در ایران دفاع می کند.)
۳- اقتصاد سوسیالیستی نافی اقتصاد بازار است و به اقتصاد مدیریت شده معتقد است.
من با کمک گرفتن از دیاگرام وین و تئوری مجموعه ها به این نتیجه رسیدم که فصل مشترک این سه اقتصاد یک مجمو عه نول است( خالی). پس اقتصاد مطلوب شما هیچ است. امیدوارم این تنها یک اشتباه باشد وگرنه اگر اقتصاد برایتان مهم نیست باید بگویم "صل علی محمد بوی خمینی آمد"
در مورد برخورد با جمهوری اسلامی هم اسناد سیاسی اکثریت واضح نیست. بهر روی من قویأ معتقدم که اکثریت کلوپی است از عناصر با نگرش اجتماعی مختلف که تنها بواسطه گذشته مشابه برای رفاقت نه سیاست گرد آمده اند. این سازمان با این ساختار به رشد سیاسی مردم ایران کمک چندانی نخواهد کرد.رقابت آمیخته به رفاقت دموکراسی را تعمیق می دهد. گروههای رفاقتی حزب نیستند کلوپند.
٣۴۱۴۰ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : آذر
عنوان : بیچاره کانت !
"بدون شرح" ! من نمی دانستم کانتیسم یعنی ترور شخصیت کردن و حمایت از خمینی و خامنه ای , تو را به خدا دیگران را خراب نکنین و روح کانت را نلرزانید آخر انصاف هم حدی دارد
٣۴۱٣٨ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : فرخ نگهدار
عنوان : پاسخ سوم
در ۱۲ ساعت اخیر باز ۱۲ کامنت آمده. نمی دانم چرا تقریبا هر ساعت یکی. عجیب است.
اما
۱- آقا یا خانم "حق" ۹ سوال مطرح کرده که فکر کنم طرح آنها به جایی بزرگتر از یک ستون کامنت نویسی نیاز دارد. خیلی مسایل او گسترده است. خوب است سری به وب سایت من بزنند. www.negahdar.net جواب سوالات در مقالات متعدد داده شده
۲- ایرانی کلا سازمان اکثریت را نفی می کند. حق دارند. نفی کنند. اما ایشان نگفته که کدام سازمان را نفی نمی کنند. خوب بود برای این که کاربران بتوانند بفهمند ایشان چه می گویند آدرسی می دادند. اگر به بقیه گروه ها را هم نفی کنند. آنوقت حرف من این است که این کار را نکنید. چون راحت کردن کار حکومت است.
۳- آزاده سپهری می گوید: چرا می گوئید مواضع شما و سازمان اکثریت یکی است؟ می گویم: اما در یک بعد کلی سازمان اکثریت و تمام نیروهای طرفدار راه مسالمت آمیز و جمهوری خواه تا بخش عمده ای از اسلام گرایان برپادارنده ی جمهوری اسلامی و دیگر فعالینی که جمهوری خواه یا اسلامی نیستند اما مخالف هرنوع تهاجم خارجی هستند و راه مبارزه مدنی را دنبال می کنند همه در یک راستا عمل می کنند. در بعد کلان سمت فشار همه یکی است. اگر منظور شما این باشد که نگاه سازمان اکثریت و نگاه من به صحنه سیاسی یکی است و یا من به مصوبات و رای داده ام جواب می دهم: خیر نگاه من و نگاه مسلط بر ارگان های سازمان متفاوت است و در برخی مسایل بسیار مهم، مثلا در انتخابات ۲۲ خرداد مواضع ما متفاوت بوده است. برداشت من این است که سازمان سیاست افشا و طرد را در رابطه با رهبری جمهوری اسلامی دنبال کرده است و من پیگیرانه خواهان تغییر رفتار رهبر جمهوری اسلامی بوده ام.
۳- احمد صبوری پرسیده سازمان اکثریت چه نوع سازمانی است؟ سوسیال دموکرات است؟ سوسیالیست است؟ لیبرال است؟ اسلامی است یا کلوپ است؟
به نظرم هرکس باید ای پدیده را خودش تحلیل کند. البته سازمان اکثریت در اسناد خود خودرا تعریف کرده است. به سایت سازمان مراجعه کنید تعریف را خواهید یافت. اما به نظر من هر تعریفی به اندازه تعداد کسانی که به آن تعریف پای بند هستند راست است.
اگر نظر مرا بخواهید می گویم سازمان اکثریت را فعلا نباید به لحاظ سمت گیری نظری عقیدتی تعریف کرد. حالا زود است. شاید یک دهه دیگر باید بگذرد تا زمان شکل گیری ساختار های فکری گرایش عمده در اکثریت فرا برسد.
این ساختارها در حد کمی تا اینجا روشن شده و آن به اعتقاد من پای بندی به آن دسته از ارزش هایی است که بین سازمان های سوسیال دموکرات و سازمان لیبرال هی لیبرال و سوسیالیست مشترک است. من شخصا رویکرد سوسیال دموکرات را بیشتر می پسندم. اما سازمان اکثریت را نمی توان امروز یک سازمان سوسیال دموکرات تعریف کرد.
در مورد خط مشی سیاسی هم بهتر است به سند خود سازمان مراجعه کنید. به نظر من اکثریت اعضای سازمان مطابق همان سند فکر می کنند. من به آن سند رای نداده ام.
٣۴۱٣۶ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : عباس
عنوان : مبانی نظری و اساسنامه
از : حق عنوان : چند سئوال بسیار ساده از آقای نگهدار سوالهای بسیار جدی را از فرخ پرسیده اند من تکرار نمیکنم. سوال این است ایا محتوای نامه با ایدیولوگی سازمان اکثریت میگنجد. انتقاد براین نیست که چرا نامه نوشته اید بلکه بر محتوای نامه میباشد که من عقیده دارم که محتوای نامه بر ضد مبانی اصولی سیاست سازمان اکثریت میباشد. حتم دارم که در اساسنامه سازمان اکثریت بندی وجود دارد که پر اساس ان بشود با این نوع عملکرد اعضا برخورد کرد.
٣۴۱٣۵ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : فارغ
عنوان : بدون شرح
از سایت " کار ان لاین " بخش دیدگاه ، نویسنده از شورای سردبیری+نظر :
آنچه در تفکرات فرخ نگهدار قابل توجه است همانا دید و روش آرام، متین و انسانی اوست که در تفاسیرش خود را جلوه گر می سازند. او بر اساس یک دید کانتی به وجود خرد در همه انسانها، فارغ از تعلقات طبقاتی، فکری، حزبی و ملیتیشان معتقد است و بنابراین بهخود اجازه می دهد که در جانی ترین انسانها هم با تعقیب این خرد (هرچند گاه ناچیز) بدنبال امکان تغییر بگردد....در پایان باید بگویم که سازمان اکثریت یک سازمان تحولگرا است. این بدان معنی است که این موضع، هم در خود عناصر اصلاح طلبی را دارد و هم عناصر رادیکالیسم را. بنابراین از این منظر، عقاید اصلاح طلبی و یا افراد اصلاح طلب هم می توانند در این سازمان خود را بیابند، و بنابراین فرخ هم می تواند تا خود بخواهد عضو این سازمان باشد.
...نگهدار پرورش یافته فداییان است و از افتخارات آن! ....
٣۴۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : افسانه
عنوان : واقعی است یا جعلی ؟
جناب نگهدار ,مقاله های دکتر نقره کار پر از سند و مدرک و شواهد است ,این اسناد واقعی هست یا جعلی؟ اگر واقعی باشد وای بر من و نسل من , چه نسل نفرین شده ای هستیم و وای بر شما .چرا دست از سر سیاست بر نمیدارید؟ بس نیست؟
٣۴۱٣۲ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : احمد صبوری
عنوان : سازمان اکثریت یک کلوپ یا یک حزب سیاسی؟
آقای نگهداربنظر من تا مشخص نشود سازمان اکثریت چیست ما ره به دیهی از این بحث نخواهیم برد.
مشخص کنید که دیدگاه اقتصادی اکثریت کدامیک از شقه های زیر است؟
۱- لیبرالی (بازار کاملأ آزاد بدون دخالت دولت در اقتصاد)
۲-سوسیال دموکرات (اقتصاد کنیزی- سوبسید- مالیات تساعدی)
۳- سوسیالیستی (مالکیت جمعی)
۴- اسلامی(یک مهمل تاریخی)
۵- همه بالا (کلوپ)
مشخص کنید می خواهید با جمهوری اسلامی چه کنید؟
۱- رفرم در جهت ساخت یک مشروطه اسلامی
۲-تغییر تدریجی به یک جمهوری سکولار ابتدا با مشروطه کردن آن
۳- سرنگونی و استقرار یک جمهوری سکولار
۴- همه بالا(کلوپ)
رفتار عناصر برجسته اکثریت نشان می دهد که سازمان اکثریت عناصری از همه موارد بالا را در خود دارد. چنین جریاناتی حزب سیاسی مدرن نیستند. حزب سیاسی یک پلاتفورم مشخص دارد.این ربطی به تقاضای تصفیه و انحلال ندارد.فرض کنید عناصری از سه حزب کارگر- لیبرال دموکرات - محافظه کار انگلیس بدلیل اینکه در یک گروهان در جنگ شرکت کردند یا رفقای مشابهی دارند یا از یک دانشگاه فارغ التحصیل شده اند جائی جمع شوند و با هم کاری بکنند این کار حزبی نیست.
بیایید کلوپی از همه خانواده فدائی درست کنیم برای دوستی بی شائبه . اما بعدش برویم احزاب مدرن سیاسی درست کنیم.مملکت ما احتیاج به یک حزب مدرن لیبرال دارد. به یک حزب مدرن سوسیال-دموکرات احتیاج مبرم دارد که کارش تنها پیشبرد سیاست های سوسیال دموکراتیک باشد. بی التبع ما احتیاج به یک حزب کمونیست مدرن و واقعی هم داریم. با گذشته می توان دقایقی خوش بود اما برای آینده بهتر باید منطقی بود باید بیشتر علمی دید و کمتر احساسی. در این وضعیت فعلی داریم هم بخودمان هم به مملکتمان آسیب می زنیم سیاست سکت نمی فهمد سیاست برنامه و بحث و اقناع می فهمد و بس. ما حزب سیاسی مدرن نداریم .
٣۴۱٣۱ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : لقمان شمال
عنوان : هر گردی، گردو نیست.
کسب قرارگاه اجتماعی در جامعه در گرو «خواستن و آرزو داشتن» نیست. مجموعه نظریاتی که انسان در ابراز حل مشکلات و مسایل اجتماعی در طول مدت «مبارزاتی» خود علنآ مطرح مینماید در مقام پیاده کردن نظریات خویش برمیآید، بطور اتوماتیک تعلقات قشری و یا طبقاتی خود را در آن جایگاه اجتماعی معین میسازد. در جامعه ایران ظالم و ظلم شونده مشخص است. موضع گیریهای آدمها، گروه ها نمایشگر «تعلقات» آنان بجناحهای موجوده جامعه میباشد. تغیر مواضع سیاسی بسود جناح دیگر، بدشواری «تعویض» کاستهای هندو ها نیست.و روشنفکران جوامع عقب نگهداشته شده در مجموع بیشتر در «معرض» جابجایی در فراماسیون جامعه قرار دارند.بمصداق مثال، هر آنچه میدرخشد، طلا نیست، نمونه اش (بیانات و عملکرد) محمدرضا پهلوی و آیت الله خمینی هستند. هر آنکسی که «گمان» دارد در جهت «اعتلای» جنبش پیشرو جامعه «تغیر مواضع» بسود جابر شرط اساسی است، لاجرم بایستی «حتم» نماید که جزو یاران پیشرو و ترقی خواهان نیست.
٣۴۱۲٨ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : بابا چرا
عنوان : دشمن اصلی را بی خیال شدید
شما فدایی ها و مجاهد ها و توده ای ها و دیگر گروه ها فقط بند کرده اید به سلطنت طلب ها و محمد رضا شاه و خانواده اش به جای اینکه دشمن اصلی خودتان را محکوم کنید هنوز در همان افکار ۳۰ / ۳۵ سال گذشته می چرخید بابا جان سلطنت طلب ها را فراموش کنید کمتر به این خانواده بچسبید و ناسزا بگویید دشمن اصلی را بی خیالش شدید ! بنشینید دور هم در خارج از ایران فکرتان را روی هم بذارید یک کاری برای داخل ایران بکنید.
٣۴۱۲۶ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : آزاده سپهری
عنوان : صداقت سیاسی
آقای نگهدار،
شما ادعا می کنید که نظرات خود را به عنوان نظرات شخصی بیان می فرمایید و سعی میکنید مرز نظر شخصی تان با نظرات سازمان اکثریت مخدوش نشود. پس این جمله که در کامنت آخر خود اینجا گذاشته اید، چیست؟
فرخ نگهدار: "برخی دوستان - از جمله احمدپورمندی و ف. تابان - اصرار دارند که بین مواضع فرخ و مواضع سازمان تمایز به وجود آید".
شما با این جمله در واقع می گویید که بین نظرات شما و نظرات سازمان اکثریت تفاوتی وجود ندارد و این افرادی چون تابان و پورمندی هستند که سعی میکنند اینطور جلوه دهند که انگار اختلافی وجود دارد.
با این حرف شما ادعای اول خود را به کل زیر سوال می برید، که این نشانه ی دیگری از عدم صداقت شما در برخوردهای سیاسی ست. هر کس که اندکی با مواضع سازمان اکثریت آشنایی داشته باشد، میداند که نظرات شما مطابقتی با مواضع این سازمان ندارد.
٣۴۱۲۵ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : ایرانی
عنوان : نفی اکثریت
فرخ نگهدار نوشته است که "بی آنکه برای خواننده روشن باشد حالا با نفی این سازمان کدام جریان قرار است اثبات شود."
اولا این سازمان اکثریت است که خود با رفتار مخرب خود به نفی وجودی خود دست زد. سازمانی که ادعا می کند از دل یک سازمان عدالتخواه و آرمانخواه که حاضر به فدا کردن هستی خود برای منافع توده های زحمکتش بود بیرون آمده بود به حامی یک رژیم دست راستی مرتجع از قماش موسیلنی ها و هیتلر ها تبدیل شد و هنوز نیز رهبر سابق این سازمان نقش یک مددکار اجتماعی را برای رهبر جنایتکار رژیم بازی می کند. نظراتی که در اینجا و آنجا به نفی این سازمان عرضه می شود انعکاس عینت های موجود می باشند. در ثانی لزومی به اثبات یک جریان با نفی دیگری نیست. در پروسه تکامل سیاسی یا اجتماعی جریانی سیاسی ممکن است شکلی نفی شود و مدتی طول بکشد تا جریانی دیگر شکل بگیرد و حقانیت وجودی خود را اثبات کند. نگاه سیاه و سفید به این نوع پروسه ناشی از برخوردی عامیانه و عوامفریبانه به مسائل سیاسی دارد.
"سمت اثباتی کامنت ها روشن نیست. سوال این است که: خیلی خوب. سازمان اکثریت بد. اگر کسی این حرف را قبول کرد و سازمان را ترک کرد کجا باید برود؟"
موضوع را نمی توان با بد یا خوب بودن توضیح داد بلکه باید توجه کرد که سازمان اکثریت هم نظرات اشخاصی مانند فرخ نگهدار را منعکس می کند که حامی رژیم می باشند و خواهان رفرم رهبری رژیم یا دیگر بخش های از رژیم می باشند و هم کسانی که ظاهرا مخالف کلیت رژیم می باشند. سازمان اکثریت هم اپوزیسیون رژیم است و هم حامی همان رژیم!
فرخ نگهدار خوب می داند که او با جناح های حامی این رژیم موارد تفاهم بسیاری را دارد. سوال این نیست که کجا باید رفت بلکه این سوال هنوز مطرح است که چرا وقتی آقای نگهدار و دیگر دوستان همفکر او با جناحهای از همین رژیم رفتند دیگر چرا هنوز این سازمان صندلی او و آنها را گرم نگه داشته است؟!
مطمنا قابل درک است که احزاب و سازمانهای طرفدار (خودی) رژیم هنوز با لجاجت از پذیرفتن همفکران ظاهرا غیر خودی خود از سازمان اکثریت پرهیز می کنند اما آیا واقعا موردی وحود دارد که آنها با فرخ نگهدار و همفکران او در تضاد فکری و سیاسی باشند؟
این دیگر مشگل نگهدار و دوستانشان می باشد که همفکران سیاسی او در درون رژیم حاضر به پذیرش آنها در صفوف خود نیستند و او باید این سوال را از آنها بکند نه از کسانی که توسط همفکران رفرمیست حامی رژیم سرکوب شده اند!
"سی سال است این حرف تکرار می شود اما راه خروج فقط علامت خورده. تابلوی ورود هنوز گم است. اگر از پراکندن این سازمان خیری به جایی میرسد لطفا آن جا را آدرس بدهید. اگر نه پس پیشنهاد اصلاح باید مطرح شود. یعنی باید معلوم بشود که حالا چه کار بشود و نمی شود؟ هیچ کس چرا پیشنهاد روشن نمی دهد؟"
آیا راستی باید به این بازی مسخره ادامه داد؟ آیا انکار واقعیت کمکی به وضعیت موجود کرده یا می کند؟
خوب نگاه کنید چه اندازه جریان مخالف با سازمان اکثریت و بخصوص نظرات حامی رژیم در دنیای سیاسی ایرانیان می بینید؟ آیا دیگر شکی هم می توان داشت که این خود سازمان اکثریت بود که به پراکنده شدن خود اقدام کرد؟
متاسفانه فرخ نگهدار و همفکران او بر بالای گوری اشک می ریزند که در آن مرده ای دیگر نمانده است! باید عزاداری را متوقف کرد و به این نمایش ظاهرا تراژیک پایان داد.
پیشنهادی که باید به ایشان کرد این است که این دوگانگی به جایی نمی رسد و باید هم آنها و هم مخالفین آنها با شفافیت سیاسی خود را از بی ثباتی نجات دهند.
مشگل فرخ نگهدار و دیگر همفکران او این است که نه در منزل قدیمی خود ثباتی دارند و نه در منزلی که سالها چشم امید به آن داشتند!
غیب گویی نیست اما اگر به او گفت که با نامه نویسی و غصه خوردن برای خامنه ای و دیگر دست اندرکاران رژیم قرون وسطی بتوان برای خود خانه ای با ثبات ساخت.
حتی سیاستمداران همفکر غربی آنها نیر به خوبی می دانند که ساختار این رژیم در تضاد با دوران معاصر می باشد و همین مورد این رژیم را در دراز مدت شکننده و بی ثبات می کند. رژیم ملایان ماندنی نیست حال با خامنه ای یا بدون او!
٣۴۱۲۴ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : حق
عنوان : چند سئوال بسیار ساده از آقای نگهدار
چند سئوال بسیار ساده از آقای نگهدار
آقای نگهدار محترم،
من از هم نسلان شما نیستم بنابراین هیچ خاطره ای نه از دکتر مصدق دارم و نه از مخالفان شاه پیش از انقلاب. زمان انقلاب بچه ای بیش نبودم و سالها مات و مبهوت که یکشبه چه رخ داد که زندگی ملتی را زیر و رو کرد. چند پرسش از جنابعالی دارم که امیدوارم پاسخ بدهید:-
۱. تفاوت میان یک حزب با یک باشگاه چیست؟
۲. آیا یک حزب سیاسی باید یک منشور و یک برنامه سیاسی و اقتصادی برای کشور داشته باشد یا نه؟
۳. اگر حزبی دارای نیروی هایی از راست راست تا چپ چپ باشد؛ الف. تکلیف منشور و برنامه های سیاسی و اقتصادی آن چگونه مشخص می شود؟؛ و ب. تفاوت چنین حزبی با حزب رستاخیز زمان شاه در چیست؟؛ ج. در کجای دنیا چنین حزبی را می توان دید؟؛ د. با وجود چنین حزبی چه نیازی به احزاب مختلف است مثلا چرا در انگلستان که من و شما زندگی می کنیم چه نیازی به احزاب محافظه کار، حزب کارگرنو و حزب لیبرال دمکرات است؟
۴. آیا قبول دارید که این رژیم یک نظام توتالیتر فاشیست مذهبی است؟
۵. آیا یک نظام توتالیتر اصلاح پذیرست یا نه؟
۶. مولفه های یک نظام توتالیتر چیست و کدام یک از این مولفه ها را می توان تغییر داد و همچنان نظام را حفظ کرد؟
۷. کدام نظام توتالیتر تابحال دیده شده که با خواهش و تمنا تغییر رفتار داده باشد یا کنار رفته باشد بویژه این رژیم که زیر پوشش مذهب توانسته تمام معیارهای بین المللی حقوق بشری را زیر پا بگذارد.
۸. شما بخوبی می دانید که خامنه ای در خطبه نماز جمعه پارسال با قاطعیت دستور کشتار مردم را صادر کرد و تجاوز جنسی به دختران و پسران ما در کهریزک ها را پشت گوش انداخت. آیا تبهکاری اینچنینی که برای بقای خود و نظامش دست به چنین اعمال شنیعی زده است به تقاضای شما اهمیتی خواهد داد؟ و چرا وقتی ملتی او و این نظام را نمی خواهد شما سعی در حفظ آن می کنید؟ چند درصد از ملت ایران با شما همفکرست که شما بالشخصه نمایندگی آنها را بعهده گرفته اید؟
۹. آقای نگهدار محترم، شما بخوبی آگاهید که صدها اقتصاددان طرح هدفمند کردن یارانه های احمدی نژاد را غلط و مضر ارزیابی کرده اند. تخصص شما اقتصاد نیست ولی شما در مخالفت با این صدها متخصص از این طرح احمدی نژاد حمایت کرده اید. چرا؟ مشاوران اقتصادی شما چه کسانی بودند که شما را قانع کردند که این طرح درست است. شما بخوبی می دانید که این طرح بدون اجازه ملت به مردم بزور سر نیزه تحمیل شده است و از سوی کسانیکه هیچ مشروعیت، اعتبار و مقبولیتی ندارند و با تقلب و کودتا و کشتار و تجاوز جنسی به مردم بر سر کار امده اند؟ شما با این کار خود از خامنه ای و احمدی نژاد حمایت کردید، چرا؟چرا؟چرا؟
با تشکر
٣۴۱۲٣ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : فرخ نگهدار
عنوان : پاسخ به برخی پرسش ها
طی ۳۰ ساعت اخیر حدود ۳۰ کامنت بر مطلب نوشته شده است. نه فن آوری اخبار روز و نه شتابندگی زمان امکان گفتگوی با همه ۳۰ نفر را فراهم نمی کند. بنابراین تا روزی که تکنولوژی تکامل بیشتری بیابد مجبورم فقط به وجوه عمومی تر، از وجوهی که بین چند کامنت گذار مشترک است، بپردازم.
۱- برخی دوستان می گویند چرا با سازمان اکثریت مانده ای؟ برو بیرون.
به این درخواست در نوشته ام به طور مبسوط پرداخته ام. نمی روم. مگر بیرونم کنند. مطمئنم که سازمان اکثریت به این کار رای نخواهد داد. یکی دو نفر "یاران ما" بودند. رای هم دادند. نامه هم نوشتند. اما نگرفت. هیچ کس حمایت نمی کند. توصیه ام به دوستانی که خروج مرا از سازمان درخواست می کنند این است که لطفا تشریف بیاورید تو. قدمتان روی چشم این سازمان خواهد بود. اگر بیایید رای می آورید و می توانید مساله را به طور دموکراتیک حل کنید. اما کنار گود ایستاده اید. این روش کار نمی کند.
۲- برخی دوستان - از جمله احمدپورمندی و ف. تابان - اصرار دارند که بین مواضع فرخ و مواضع سازمان تمایز به وجود آید. سازمان ارگان های خاص خود را دارد و درهای مسوولین سازمان هم به روی همه کسانی که توصیه هایی دارند، تا آنجا که من خبر دارم، باز است. آیا این کامنت نویسان رفته اند و از مسوولین سازمان پرسیده اند که چرا علیه نظر این عضو یا آن عضو موضع گیری نمی کنید؟ سازمان اکثریت حوش بختانه دارای اندام هایی هست که به این مراجعات پاسخ دهد.
۳- برخی از دوستان از من می خواهند که طوری حرف نزنم که این تلقی ایجاد شود که حرف من حرف سازمان است. می پرسم مگر من چنین کرده ام؟ اگر کرده ام یک مورد در ۲۰ ساله اخیر شاهد بیاورید. نکرده ام و به هیچ قیمت نمی کنم. معنای آن را می دانم. خیلی خوب هم می دانم. به هیچ قیمت نمی کنم.
سال گذشته بی بی سی فارسی شرط گذاشت که من فقط با عنوان عضو شورای مرکزی سازمان اکثریت در برنامه های آن تلویزیون حاضر شوم. جواب من این بود: "غیرممکن است بپذیرم" و نپذیرفتم و تمام حضورم در آن برنامه ها خاتمه یافت. من استفاده از نام و عنوان سازمانی را حق انحصاری دستگاه رهبری سازمان، هیات سیاسی اجرایی و شورای مرکزی آن، می شناسم. و به هیچ قیمتی به این حق لطمه نخواهم زد. (یادآور می شوم که هیات سیاسی سازمان تصویب کرده است که حضور اعضای شورای مرکزی در رسانه ها می تواند با اعلام عنوان سازمانی آنها باشد مشروط بر این که اگر نمایندگی ندارند تصریح کنند که مواضع شخصی را بیان می کنند)
۴ - برخی دوستان می گویند سازمان اکثریت یک باشگاه لیبرال شده و دیگر سازمان سیاسی نیست. چون همه جور موضع و نظری در آن هست. و می نویسند باید تصفیه شود. من با نظر دوستانی موافقم که در این جا با فکر تصفیه و حذف مخالفت می کنند. به دو دلیل. اول این که تجربه نشان می دهد که کمی که پیش می رویم خیلی از مرزبندی ها را زمان حل کرد و ترکیب فراکسیون ها بهم خورد. بیهوده نیست که هیچ یک از انشعابات سازمان انسجام درونی خود را حفظ نکرده و از هم پاشیده اند. دوم اینکه: هنوز مکانیسم روشنی یافت نشده که مناسبات بین مواضع فردی و تصمیم جمعی را تعریف و اجرایی کند و آزادی فکر و بیان را هم نقص نکند. با این همه نظر و تلاش من این است که تا آنجا که ممکن است تلاش شود بین بیان نظر شخصی و مواضع جمعی همآهنگی تولید شود و از تقابل و تضعیف جلوگیری شود.
توجه کنیم که ما در خارج هستیم و در شرایط استبدادی. حاملان گرایش های سیاسی مختلف در سازمان زیر فشار گروه های اجتماعی مختلف المنافع نیستند. و تا وقتی چنین است ما قادر نیستیم فراکسیون های اجتماعی/طبقاتی پایدار داشته باشیم. لذا کاربست الگوهای حزبی اروپایی در سازمان برای تولید اراده و حدود و ثغور آزادی فردی جواب نمی دهد.
۵- برخی دوستان از فحوای نامه من به رهبر جمهوری اسلامی این طور استنباط کرده اند که من سیگنال فرستاده ام که رهبری خاتمی/رفسنجانی بهتر از رهبری موسوی/کروبی است. و به همین دلیل سخت بر من تاخته اند که چرا چنین کرده ای؟ چرا می خواهی فتیله جنبش سبز را پائین بکشی؟
پاسخ می دهم طرح این انتقاد از جانب شما دلیلش ابراز آن از طرف من نیست. من از وقتی جنبش سبز راه افتاد محکم ایستادم که به هیچ وجه کاری نکنیم که به رقابت بین کروبی و موسوی خاتمی دامن زده شود. من در انتخابات ایستادم که فقط باید جریان های جمهوری خواه اعلام کنند که به احمدی نژاد رای ندهید و به موسوی یا کروبی رای بدهید. ما غیر حکومتی ها نباید کروبی را بر موسوی و موسوی را بر کروبی ترجیح دهیم.
امروز طرح این موضوع که رهبری موسوی بهتر از خاتمی است یا بدتر آسیب زننده و انحرافی است. خطرناک است. عمل کردن به خواست دستگاه سرکوب است. به یارانی که چشم بسته عمل می کنند هشدار می دهم که این کار را نکنید. درس بگیرید از روندی که بعد از کودتای ۲۸ مرداد بین حزب و جبهه گذشت. این بحث شما برای روزهایی مفید است که روند جاری روند شکل دهی قدرت سیاسی باشد، که جنبش روند اعتلایی طی کند. روند جاری چنین نیست.
تمام تمرکز کار شما باید روی شکاف های آن سو و هم آوردن شکاف های این سو باشد. مساله امروز مقابله جدی تر با جناح های سرکوبگرتر در درون حکومت است.
قصد آشکار نامه هم همین است. بی خود سعی نکنید نگاه آن را به این سو بگردانید. این کار شما خطای سیاسی فاحش است. مواظب باشید.
٣۴۱۲۱ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : کوروش از تهران
عنوان : نگهدار به شکل شگفت انگیزی از خامنه ای درخواست می کند که به جایگاه قانونی خود بازگردد در حالی که طبق همان قانون که نگهدار از آن دفاع می کند ولی فقیه به شکل ذاتی و ساختاری تبدیل به یک دیکتاتور می شود
نامه اخیر فرخ نگهدار به رهبر جمهوری اسلامی یک خود افشاگری از سوی اوست، سالها بود فرخ نگهدار به طور «تلویحی» از جمهوری اسلامی دفاع می کرد و به طور «ضمنی» خواستار استمرار ولایت فقیه بود ولی نامه اخیرش تمام پرده های وی را کنار زد و نگهدار به شکل «صریح» ترس خود از فروپاشی جمهوری اسلامی را آشکار ساخت.
به نظر می رسد نگهدار از یک مشکل دوگانه رنج می برد اولین مشکل او این است که ساختار ولایت فقیه را نمی شناسد (یا وانمود می کند نمی شناسد) و دوم این که ادعا می کند به دنبال دمکراسی است ولی «تنها» راه رسیدن به آن را صندوقِ رای جمهوری اسلامی معرفی می کند که بازهم نا آگاهی او از ماهیت متناقض قانون اساسی را نشان می دهد.
نگهدار خامنه ای را با شاهان ایران و استبداد آنها مقایسه می کند که بازهم مقایسه بیجایی است چرا که اختیارات ولی فقیه در جمهوری اسلامی هرگز با اختیارات شاهان قابل مقایسه نیست در طول تاریخ ایران حکومت در کشور همواره دو پایه بوده و روحانیون همواره در ذیل قدرت حاکم تعریف می شدند در حالی که در نظام ولایت فقیه رهبر دارای علاوه بر داشتن بالاترین اختیارات حکومتی دارای اختیارات مذهبی وسیع هم هست، این در حالی است که خود آیت الله خمینی به صراحت اعلام کرد این اختیاراتی که در قانون اساسی به ولی فقیه داده شده «بعض» شوون ولایت فقیه است نه همه آن و آقای نگهدار با بی توجهی با اختیارات مطلق و بدون پاسخگویی ولی فقیه سهم خامنه ای و معترضان و مخالفان در مشکلات کشور را برابر می داند! سپس به خامنه ای توصیه می کند مردم را فریب داده و انتخابات فرمایشی و بی ارزش جمهوری اسلامی را با بازی دادن برخی اصلاح طلبان رونق دهد و نظام را «تزئین» کند.
نگهدار به شکل شگفت انگیزی از خامنه ای درخواست می کند که به جایگاه قانونی خود بازگردد در حالی که طبق همان قانون که نگهدار از آن دفاع می کند ولی فقیه به شکل ذاتی و ساختاری تبدیل به یک دیکتاتور می شود، کار نگهدار به آنجا رسیده است که از خامنه ای تشکر می کند که موسوی و کروبی و خاتمی را «بازی خورده آمریکا» می داند و آمریکا را طراح اصلی فتنه معرفی می کند.
برائت جستن بخش عمده ای از نیروهای چپ از فرخ نگهدار به روشنی نشان دهنده عمق اشتباهات پی در پی او ست، زیرا نگهدار در حالی زیر تابلوی چپ فعالیت می کند که کمترین نسبتی با نظریه های فلسفی/سیاسی کارل مارکس ندارد و به شکل کاملا غیر منتظره ای از حذف سوبسیدها دفاع می کند و حکومت مذهبی و ایدئولوژیک فعلی را مناسب می داند.
فرخ نگهدار سالهاست دچار نوعی خمودگی فکری و پریشان گویی ذهنی شده او پس از شکست خوردن کامل در انتخابات سال ۸۸ این آشفتگی فکری جای خود را به خود افشاگری و دفاع بی قید و شرط از جمهوری اسلامی داده
متاسفانه یا خوشبختانه تمام راهکارهای ارائه شده نگهدار طی سال گذشته در یک آزمون تاریخی شکست خورد،او از مردم خواست رای دهند و ادعا کرد اگر درصد رای دهندگان زیاد باشد حکومت هرگز نمی تواند تقلب کند که دیدیم درست برخلاف نظرات او حکومت تقلب گسترده کرد، او به مردم وعده داد از طریق صندوق رای می توان به دمکراسی رسید ولی هرگز راجع به اختیارات محدود رییس جمهور به مردم چیزی نگفت و شکست خاتمی را هم از یاد برد و نقش مخرب شورای نگهبان را هم به فراموشی سپرد.
نگهدار پس از برباد رفتن کلیه نظراتش امروز خود را بیش از گذشته افشا کرده و هنگامی که علامتهای اصلاح ناپذیر بودن حکومت اسلامی را مشاهده میکند و وقتی افق پیش رویش «تحولات بنیادین» و فروپاشی جمهوری اسلامی است تاب نمی آورد و درونمایه خود را بیرون می ریزد امثال نگهدار هرگز نمی خواهند بپذیرند که «ساختار» جمهوری اسلامی استبدادی و بحران ساز است و تغییر دادن «مهره ها» هرگز نتوانسته تحولی به نفع حقوق مردم پدید آورد.
٣۴۱۱۶ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : آرش
عنوان : انتخاب و عزل رهبران سازمان باید در اساسنامه جایی ذکر شده باشد!
به عنوان یک نفر بیطرف که در دستگاه فلسفی دیگری می اندیشد اما پویایی همه سازمان ها و نهادهای مدنی را به نفع کشور و رشد جامعه می داند به دوستان گرامی فدایی با احترام عرض می کنم:
دوستان اختلافات همیشه بوده و خواهد بود و از دل این گفتمان ها رشد حاصل می شود. اما یک جایی برای عمل کردن باید رای گرفت و جلو رفت. اگر در سازمان اکثریت برای انتخاب و عزل رهبران و مسئولین سازوکارهایی هست به آن مراجعه کنید. اگر هست و خوب کار نمی کند آن را اصلاح کنید. وگرنه به سازمان های دیگر بپیوندید یا سازمان خود را درست کنید.
دمکراسی را حتی اگر به همین صندوق های رای- که ابزار آن است- فرو بکاهیم، بزرگترین دستاورد بشر در حل یا مدیریت تعارض بوده است. وگرنه با توجه به این که اختلافات همیشه وجود دارد باید برای همیشه با هم در جنگ باشیم.
بیایید خرد استفاده از «ابزار زیست مسالمت آمیز» در کنار یکدیگر را داشته باشیم. فراموش نکنیم اولین و آخرین چیزی که فرد فرد ما و خانواده مان بدان نیاز دارد صلح است.
این گونه بحث ها بیش از سه دهه ادامه دارد. اما متاسفانه عنصر تحلیلی (حال استدلال بگوییم نه تئوری) جدید و راهگشایی به آن اضافه نشده است- در دنیایی که شاهد رخدادهای بسیاری بوده ایم.
نباید اجازه بدهیم عوامل رژیم جهل و تباهی بیایند اینجا و با اسم های مستعار و در دفاع از این آن یکی را و در دفاع از آن این را لجن مال کنند.
٣۴۱۱۵ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : آزاده سپهری
عنوان : تحمل تا چه حد؟
آقای نگهدار در مطلب خود به جای پاسخگویی به اصل موضوع، به شیوه اسلامیون فریاد وا مسلمین سر داده و به مظلوم نمایی دست زده. در کامنتی هم که ایشان اینجا گذاشته، سعی کرده موضوع را کاملا عوض کند.
در هر حزبی وقتی یک نفر کاملا مخالف نظرات آن حزب باشد و از نظر سیاسی در جبهه مخالف آن قرار بگیرد، هر چقدر هم آن حزب دمکرات باشد، طبیعی است که اعضای حزب خواهان اخراج آن شخص شوند.
آقای نگهدار با دفاع از خامنه ای و احمدی نژاد در جبهه مخالفین (اگر نگوییم دشمنان) سازمان اکثریت قرار گرفته است. سازمان اکثریت حتی اگر مخالف همه جناح های نظام نباشد، ولی سال های طولانی ست که مخالف ولایت فقیه و جناح های تندروست.
ماندن آقای نگهدار در سازمان اکثریت با هیچ منطقی قابل توجیه نیست. اینکه خود آقای نگهدار با اینکه سالهای طولانی ست که چندان وجه مشترکی با سیاست های سازمان اکثریت ندارد، به چه دلیل همچنان بر عضویت خود در این سازمان اصرار دارد، یک معماست که در حال حاضر شاید کسی جز خود ایشان جوابش را نداند.
٣۴۱۱۰ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : خسرو صدری
عنوان : عبوس زهد به وجه خمار نشیند/ مرید خرقه دردی کشان خوشخویم!
چرا ، واقعا چرا در حالی که می توان با خونسردی و خوش خلقی به بحث و تبادل نظر پرداخت ، اینچنین با قلم های خون چکان به جنگ یکدیگر می رویم. همین صفحه اول اخبارروز را نگاه کنید ، حتی از تصویر یکی از منتقدین نگهدار هم نفرت و خشم می بارد. این کدام چشمه حقیقت است که برخی دوستان می پندارند که "ملک طلق" آنان است ؟ کدام نظر و نظریه پردازی تا امروز تاجی به سر مردم زده است که به خود حق دهد در مقابل نظر درست یا غلط دیگری، عصبانی شود؟
تاثیر همه این بحث ها در "سرنوشت سیاسی" کشورمان ، بسیار ناچیز است ولی در "فرهنگ سیاسی" ما و نسل جوان بی اثر نیست.
٣۴۱۰۹ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : حمید ابراهیمی
عنوان : آقای نگهدار! کارتها را بهم نریزید!
آقای نگدار، خود را "به کوچه علی چپ نزنید" کارتها را بهب نریزید و همینطور بازی را! صحبت اصلآ بر سر نفی سازمان اکثریت نیست! صحبت بر سر نفی شما، فرخ نگهدار، از سازمان اکثریت است! و این سنتی کاملا دمکراتیک و جا افتاده در احزاب دمکراتیک جهان است، که وقتی دیدگاه های عضوی از اعضای یک حزب یا سازمان با دیدگاههای پایه ای آن در تضادی آشتی ناپذیر است، آن عضو از حزب اخراج میشود. برای مثال شما نمیتوانید عضو حزب سوسیال دمکرات آلمان باشید و همزمان ادعا کنید که هیتلر کوره های یهودی سوزی بپا نکرد. شما نمیتوانید عضو حزب لیبر انگلیس باشید و همزمان ادعا کنید که سیاه پوستان ارزشی کمتر از سفید پوستان دارند. اگر چنین ادعا هایی را بر زبان بیاورید جای شما در این احزاب نیست. شما را اخراج میکنند!
از راه حل اثباتی سوال کرده بودید. که اگر اکثریت را ترک کنید به کجا بروید. شما چرا؟ شما که الحمد لله کلی راه حل اثباتی دارد. نمونه اخیرش همین اصلاح رهبر و اتحاد اصولگریان و اصلاح طلبان است. چرا رسما به آنها نمیپیوندید؟ چرا رسما تقاضای عضویت در حزب مشارکت نمیکنید؟ یا شاید در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی؟ یا چرا نه کارگزاران؟ یا در یک حزب اصولگرای دیگر؟ مگر نه اینست که میگویید اینها بهترین گزینه موجود هستند و تمام هم و غم خود رو صرف اتحاد و ارشاد اینآن میکنید؟ به آنها بپیوند! میگویید ممکن است با درخواستتان مخالفت شود؟ ممکن است چنین شود. ولی شما وفاداریتان را در حرف به آنها اثبات کرده اید. شاید آنها انتظار دیدن اقدامات عملی از شما هستند. توصیه عملی من به شما این است که در گام نخست، از سازمان اکثریت کناره گیری کنید. شاید این کار آنها را متقاید کند که در عمل هم تغییر کرده اید و با درخواست عضویتتان موافقت کردند!
٣۴۱۰۶ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : ونداد مازندرانی
عنوان : تحلیل های ما از نوشته آقای فرخ نگهدار باید مستند و بر اساس شناخت دقیق از مبانی فکری ایشان باشد. التماس اخیر ایشان از خامنه ای برای عقلانی شدن سابقه تاریخی دارد وبه امروز ودیروز مربوط نمی شود که به بعضی از آنها اشاره کوتاه می شود! خامنه ای یک کودتا گر هس
" .....این که فکر کنیم آقای خامنهای آلوده به تمام رذایل بشری است همانقدر اشتباه است که او را رهبری فرزانهای بپنداریم که بر دامن کبریاش ننشیند گرد. او هم انسانی است مثل بقیه انسانها.
هر کس بود – اگر ۲۰ سال در قدرت مانده بود – از او همین تصوری ساخته میشد. زیاد فرق نمیکند که آن فرد آیت الله خمینی باشد، ناصرالدین شاه باشد، استالین باشد، موگابه باشد، یا محمد رضا...." ( فرخ نگهدار ,تارنمای ایران امروز , رهبران جنبش سبز و رهبری جمهوری اسلامی ایران,مهرماه ۱۳۸۸- اکتبر ۲۰۰۹).
البته آقای فرخ نگهدار همواره نظام جمهوری اسلامی را رژیم قانونی وخودی ایران دانسته اند که می بایستی در چهار چوب همین نظام و قانون اساسی ولایت فقیه دست به فعالیت سیاسی زد ونه بیشتر !
ــ دست خامنه ای در کودتا ۲۲خرداد ۸۸ رو شد! همه حقایق مانند ماه از پشت ابر سیاه بیرون آمد!
وزیر اطلاعات: با طراحی مسیر توسط رهبری دولت نهم و دهم بر سر کار آمد .!؟ حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات ایران، روز سه شنبه گفته است که طراحی مسیر توسط آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی شرایط و « وضعیت را به گونهای» شکل داد تا دولت محمود احمدی نژاد روی کار بیاید.....
http://www.radiofarda.com/content/o۲_moslehi_on_iran_presidentional_elections/۲۲۰۱۹۰۸.html رادیو فردا ـ پنجشنبه ۶ آبان ۱۳۸۹ تهران - ۲۸ اکتبر ۲۰۱۰...
آری اینک اقرار و اعتراف صریح وزیر اطلاعات رژیم را باید به فال نیک گرفت که گفته است کودتا قبلا توسط شخص رهبر طرح ریزی شده بود.
وقتی که رهبر قبل از انتخابات چنین می گوید معلوم هست که پس از کودتا نیزباید همه مخالفان خویش را با میکروب و فتنه مقایسه نماید
٣۴۰۹٨ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : اروان کیانی
عنوان : از طرفداران انحلال احزاب سیاسی و مخالفان ازادی نشر اندیشه میترسم و ارزو ندارم که به قدرت برسند
من سن و سالم انقدر نیست که مشکلات و اختلافات حل نشدنی بین نسل انقلاب بویژه چپهای ایران را شخصا دیده باشم و درک کرده باشم. من از جنبش دانشجوئی چپ( دانشجویان سوسیالیست و برابری طلب ایران) دوران بعد از ۷۶ هستم و بسیار دور از درگیری های شما ولی در عین حال نوشته های شما ( تابان و نگهدار) را میخوانم و از گذشته دور و نزدیک فعالیت سیاسی شما به عنوان نسل بعد از ۷۶ اگاه هستم.نظرات بیژن جزنی و احمدزاده و حمید اشرف را هم میدانم و میدانم که فدائیان برای چه هدفی و ارمانی به مبارزه روی اورده اند.تعجب من بیشتر ان است که درمیان دعوا عده ای از دشمنان تاریخی نگهدار و تابان و جنبش فدائی نرخ تعین میکنند.بعضی هم سازمان فدائی را باشگاه و نه حزب میدانند و میخواهند هرچه زودتر منحل شود تا دل انها خنک شود . راستی ما کجا ایستاده ایم?چه کسی گفته افکار متفاوت نباید در یک حزب سیاسی باشد? مگر در احزاب سوسیال دمکرات ویا احزاب لیبرال سانتارالیزم دمکراتیک (دیکتاتوری)حاکم است? که کسی نتواند به کسی نامه بنویسد? من شخصا با نظرات و اندیشه های فرخ نگهدار هیچ احساس نزدیکی نمیکنم و بیشتر به نظرات تابان احساس نزدیکی میکنم ولی فرخ نگهدار حق دارد نظراتش را ازادانه و بدون ترس از تهمت و فحاشی بنویسد و من هم حق دارم این نظرات را نپزیرم.چرا ما چپها باید جوی بوجود بیاوریم که شخصی که با بیژن جزنی و حمید اشرف شروع به فعالیت سیاسی کرده است نتواند حرفش را ازادانه بنویسد? پس ما چه فرقی با حاکمان جمهوری اسلامی داریم که جلوی سخن گفتن منتطری را سالها گرفتند?راستش من از چپهائی که میخواهند جلوی نظرات فردی مثل نگهدار را بگیرند میترسم و ارزو ندارم که انها به حکومت برسند و از انهائی هم که بدلیل دشمنی تاریخی با سازمان فدائی میخواهند انرا منحل شده ببینند میترسم و ارزو ندارم که انها به حکومت برسند. و از همه رفقای سابق نگهدار که در سازمانهای انشعابی از فدائیان فعالیت میکنند و میخواهند سازمان فدائی اکثریت را منحل کنند و افکار سیاسی منحرف از ارمانشان را با جوسازی خفه کنند میترسم و ارزو ندارم که انها به حکومت برسند. در یک دمکراسی باید هم نگهدار بتواند برای سیاستش مبارزه کند هم تابان وهم دیگرانی که با هردوی اینها مخالفند. خوشحالی برای انحلال یک سازمان سیاسی حتا اگر انرا باشگاه خانوادگی هم بدانید با ارمانهای دمکراسی خواهانه همخوانی ندارد و بهتر است هرکسی کلاه حزب سیاسی مورد علاقه اش را محکم نگهدارد که انرا باد نبرد.ما باید مخالف محدودیت فعالیت ازادانه همه تشکلات سیاسی و دمکراتیک باشیم و از ازادی اظهار اندیشه مخالف خودمان دفاع کنیم
٣۴۰۹۷ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : مجید نشاط
عنوان : یه کلام حرف حساب
اول- برای اینکه رگه گردن بعضی از دوستان بیخودی ورم نکنه: من با نظرات فرخ مخالفم. به نظر من اندیشههای فرخ بسیار به راست محافظه کار گرایش پیدا کرده. برای نمونه:
- فرخ هنوز در مقایسه جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی (و در مقایسه شاه و خامنهای) اولی را بدتر و مرتجع تر میدونه. به خامنهای میگه حواست باشه که داری یواش یواش مثل شاه میشی (یعنی از بد به بدتر)! به نظر من، و با مقایسه ۳۰ سال حکومت دینی و حکومت به اصطلاح سلطنتی این آدرس دهی و نتیجه گیری فرخ بسیار غلط و یک نظر ضدّ تاریخی است. اما من نظر ایشان رو محترم میدونم.
- این اظهار نظر فرخ درست در زمانی که موسوی حکومتیها را با گوبلز و نازیها مقایسه میکنه، بسیار تامل برانگیز و هشدار دهنده است. فرخ ظرفیتی در حکومت میبینه که حتا جناح محافظه کار اپوزیسیون (اصلاح طلبان تا همین چندی پیش حکومتی )هم با آن موافق نیست.
- به نظر من فرخ در استدلال این که شرط اعتقاد به اصلاح طلبی اعتقاد به اصلاح طلبی اشخاص (در اینجا شخص خامنهای) است اشتباه و سفسطه میکنه. چرا؟ به این دلیل ساده که "شخص" نمایندهٔ یک جریان فکری است، و باید اصلاح پذیر بودن "شخص" را در رابطه با اصلاح پذیر بودن جریان فکری دانست. به شهادت تاریخ سی سال اخیر ایران خامنهای نمایندگی راستترین و سرکوبترترین جناح حکومتی را آگاهانه به عهده گرفته. از یک زاویه عمومی تر هم میشه این نتیجه گیری را کرد که جناح و افرد اصلاح طلب نظام به تحول ممکن رسیدهاند و به همین دلیل از چرخه نظام به بیرون پرتاب شدند. این تفاله های باقی مانده از نظام (که تمام قدرت را بعد دست گرفته)دیگه حاوی هیچ نوشدارویی برای کسی از جمله رهبر نیست. با امید بستن به امامزاده یی که کور میکنه اما شفا نمیده، عرض خود میبری و زحمت ما میداری برادر جان.
-دوم: دوستان عزیز منتقد به فرخ، لطفا از هل حلیم تو دیگ نیفتید! به نظر من اگه یک نکته درست در نظرات فرخ باشه همون تشویق او به آزاد اندیشیای بدون هیچ اما و اگری است. بعضی دوستان به درستی تشخیص دادند که نویسندگان درگیر این بحث خارج از کشوری هستند. به این دوستان باید حق داد، به این دلیل که داخل کشوریها بسیار دمکرات تر هستند و در تحمل نظرات مخالف بسیار دست و دل باز تر! خانمها و آقایان محترم دوران بایکوت فکری به سر آمده. دوران حذف فکری و فیزیکی به سر آمده. غیر از بزرگترین دیکتاتورها، کی گفته که شرط عضویت در یک سازمان ، حزب، گروه، ...، اعتقاد داشتن به یکی و تنها یکی تحلیل سیاسی است؟ مگه این هم نماز جمعه و خطبههای امام جمعه است؟ یک سازمان با برنامه، استراتژی و اساسنامه تعریف میشه.شما میتونید معتقد به آزادی و عدالت اجتماعی باشید اما راههای مختلف و گاهی متضاد برای رسیدن به اهداف پیشنهاد کنید. شما میتونید در ارزوی ایران آزاد و آباد باشید اما برای رسیدن به هدف انقلابی سرخ سرخ یا محافظه کار بی بوی و خاصیت باشید. هنر اصلی در آن است که جا برای همه افراد، اندیشه ها و شیوهها باز کرد. اصلا میدونید یکی رازهای بقای این حکومت چی بوده؟ تا تونستند همدیگه را تحمل کردند و به همدیگه جا دادند.ها لطفا خودتون دودوتا چارتا کنید و راز عقب مندی خودمون را در این قافله پیدا کیند
سوم: مشکل اصلی این است که شما، دوستان بسیار منتقد، دیگران را احمق فرضی میکنید. چرا؟ اگه به این اعتقاد داشتید که هر کس میتونه نظرات مختلف را بخونه و خودش قضاوت کنه،دیگه مشکل شما با فرخ چه؟ مگه اصل دموکراسی همین نیست؟ مگه برای آزادی بین مبارزه نمیکنید؟ حالا هی برید از این و اون، از این زمان و اون ضمن نقل قول بیارید و تحلیلهای چهل تیکه ارائه بدید. اسمش را هم بذارید تاریخ نگاری. یک نسل سیاسی را با یه چوب برانید. از یه طرف برای موسوی و کروبی و تمام اعضای جناح معترض حکومتی دفاع کنید و همزمان به ریش اکثریتیها بخندید که از اول پهت سر رژیم سینه زدند. این مثلها را میزنم تا نشون بدم که هیچ کس و هیچ فکری حقیقت محرز و کامل نیست. مگه اینکه شماها هم به مقام ولی فقیه رسیده باشید! تنها در محیطی که همه آزادانه فکر میکنند و نظراتشان را بیان میکنند میتوان به حقیقت کأمل رسید. فرخ شاید یک بخش حقیقت را دریافت و شماها بخسهای دیگرش را. برای هم جا باز کنید، و به نظرات یکدیگر احترام بگذارید، آنوقت ببیبیند که چطور میتونیم با یکدیگه "فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو درندازیم"
با درود!
٣۴۰۹۵ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : جنوبی
عنوان : انشعآب در حزب توده !!
"همان بلایی سر ما بیاید که بر سر حزب توده ایران آوردند. حقیقت تاریخ فدائیان ملوث نیست. آنها که حزبشان، حزب توده ایران، را خراب کردند فقط در خیال قصر زرین ساختند، و همه تاریک، به هیچ نور شمع امیدی در تالارهای آن."
آقای نگهدار لطفان کمی در این باره توضیح دهید؛ چه کسانی حزب توده را خراب کردند؟
٣۴۰۹۴ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : یک مشروطه خواه
عنوان : راهی که شاید مناسب باشد
نکته آقای نگهدار قابل تامل است. راه باید نشان داد. بنظر من که مشروطه خواه هستم یا بقول آقای نگهدار یک سلطنت طلب متعفن راه شاید این باشد که تضاد اصلی و محوری را برای خودتان روشن کنید و به عباراتی از قبیل تفاوت منش اکتفا نکنید. بعد ببینید برای مدارا با آن تضاد ها یا حل آنها چه باید کرد. برون رفت از وضعیت فعلی کار آسانی نیست ولی بخشی از مبارزه است. جناح مقابل آقای نگهدار باید بتواند سخنگو داشته باشد که اگر نتواند و یا وضعیت فراکسیون ها این اجازه را ندهد بدا به حال سازمان. در این صورت آقای نگهدار باید در مصاحبه ها بنوعی مناسب و تا مدت ها روشن کند سخنگوی فداییان نیست و ممکن است نظراتش بیان کننده نظر اکثریت سازمان نباشد. برخی از فداییان با سابقه چندین دهه تجربه مسلما میتوانند راه هایی بیابند. این که فردی بتواند حرفش را در سازمان مطبوعش بزند البته باید مجاز باشد ولی متقابلا او و دیگران باید بکوشند فرد به نماینده جمع اگر نیست تبدیل نشود. اگر آن تضاد اصلی بطرف حل شدن نرود با فشاری که جنبش سبز به همه گروه ها وارد کرده است ممکن است کار به جدایی ها بیانجامد.
٣۴۰۹۲ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : رفیق سید آباس ارمنی
عنوان : نظر
جناب نگهدار
درک ما قبل مدرن از" سیاست" موجب نگارش این اندرز نامه و نصیحت الملوکی است که شما برای آقای خامنه ای نگارش فرمودید سعدی رحمه الله همین درک مشابهه شما را داشت که کتاب نصایح الملوک را برای اتابکان فارس نوشت شما هم با یک تاخیر هفتصد ساله مثل سعدی با اندیشه مدینه فاضله ای به سراغ سیاست میروید به این معنی که همه چیزی در این نظام منبعث از "آقا" است و اگر او را به خوب شدن و خوب بودن متقاعد کردیم درهای بهشت به روی همگی باز خواهد شد.
دوست گرامی جناب خامنه ای محصول یک شرایط معین تاریخی است و با یک درک معین تاریخی به امر حکومت میپردازد و اینگونه نصایح پدرانه در کار و رفتار ایشان موثر نخواهد بود و گرنه با زبانی به مراتب قابل فهم تر و آشناتر آقای" نوری زاده " سی سال است به نصیحت ایشان مشغول .
٣۴۰۹۱ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : پیمان نجفی
عنوان : فرخ نگهدار، از آشفتگی فکری تا پریشان گویی سیاسی! چرا فرخ نگهدار خود را پشت سازمان اکثریت مخفی می کند؟چرا فرخ نگهدار سازمان اکثریت را سنگر خود قرار داده است تا خود را نجات دهد؟آیا مواضع فرخ نگهدار سیاست های اصلی سازمان است که فرخ نگهدار را مساوی با سازمان
سازمان فدائی تقریبا مادر همه نیروهای چپ از دهه چهل هست و همه انتقاد ها به سازمان اکثریت که در دوره ای طولانی فرخ نگهدار سکان دار آن بود و به آن چهره بدی داد از سر دل سوزی هست.سازمانی که برای دمکراسی ، آزادی و عدالت اجتماعی متولد شده اما کم کم بدست رهبری فرخ نگهدار در کنار اتحاد با حزب توده به زائده حکومت اسلامی تبدیل شد.اکثر کامنت ها برخلاف نظر فرخ نگهدار حاوی انتقاد از خود ایشان هست نه از سازمان اکثریت! بیشتر نیروهای سیاسی چپ همواره حساب فرخ نگهدار را با سازمان اکثریت جدا می دانند اما فرخ نگهدار فریب کارانه می خواهد نیروی پیاده و احساسات آتشین نیروهای فدائی را به دفاع از خویش وادارد تا در سایه آن هویت و موقعیت خویش را تحکیم بخشد!
٣۴۰۹۰ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : احمد صبوری
عنوان : طرح حداقلی برای آینده اکثریت
از اینکه آقای نگهدار کامنت ها را می خوانند من شخصأ از ایشان متشکرم.
اما پیشنهاداتم
۱- اسم هر حزبی باید مشخص کننده سمت سیاسی و اجتماعی آن باشد از آنجا که سازمان اکثریت ۳۰ سال است که عمل فدائی نمی کند این اسم با کردار و سمتگیری امروزی آن همخوان نیست بنابراین باید فکر اسم با مسمائی بود
۲- سازمان اکثریت نیازمند به اساسنامه جدیدی است باید دقیقأ مشخص شود که چگونه حزبی هستید اگر سوسیال دموکرات هستید باید مشخص کنید که از اقتصاد کنیزی دفاع می کنید (مالیات تساعدی- سوبسید) . اگر لیبرال دموکرات هستید باید بفرمائید از اقتصاد بازار آزاد دفاع می کنید. قطعأ سوسیالیست انقلابی نیستید بنابراین این قلم را خط می زنم.
۳- باید رابطه شما با جمهوری اسلامی مشخص شود. منظورم این است که رفرمیست هستید یا انقلابی. باید تعریف شود که در نهایت جویای تغییر رژیم هستید یا اینکه به یک رژیم مشروطه اسلامی هم میتوانید کفایت کنید. اگر در استراتژی دراز مدت تان جمهوری سکولار می خواهید اما می توانید با یک مشروطه اسلامی کنار بیائید آنرا هم مشخص کنید.
۴- رابطه تان با سایر نیروهای مخالف مثل کمونیست ها- مجاهدین- سلطنت طلب ها-دمکرات های انقلابی باید کاملأ تعریف شود. برای نمونه اگر رفرمیست هستید بهر حال با جمهوری اسلامی باید معاشرت و مدارا داشته باشید. حال رابطه تان با یک مجاهد و یا کمونیست چه خواهد بود.
۴- پس از تعریف هویت حزبتان و اهدافتان باید بسمت تشکیل جبهه ای ابتدا با نیروهای مشابه خودتان باشید.منظورم اگر سکولار -لیبرال -رفرمیست هستید جبهه مشارکت و نهضت ازادی و مجاهدین انقلاب نیروهائی هستند با اهداف اقتصادی یکسان با شما باید آنقدر با آنها معاشرت کنید که ترسشان بریزد . اگر سوسیال دموکرات رفرمیست هستید کارتان اندکی سختر است باید این نیرو را بیابید.
۵-این متد به همه احزاب دیگر ما اموزش می دهد که مشخصأ هر حزبی باید حول برنامه ای تشکیل شود و از آن برنامه باید دفاع کند. متأسفانه امروز هیچکدام از گروههای ما هدف های مشخصی ندارند این به تداوم این فاجعه تا بی نهایت ادامه خواهد داد. در دنیای مدرن دیگر نمی توان حزب مجاهد یا فدائی یا ملی داشت پر واضح است که می توان برای اهداف موقتی تاکتیکی جبهه ساخت مثلأ جبهه جمهوری خواهان
۶- مشکل سازمان اکثریت در این است که خودش را واضح معرفی نمی کند این فاجعه ای بزرگتر را در شرائط حساس رقم خواهد زد .
٣۴۰٨۹ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : هرچیز و هر پدیده ای تاریخ «مصرف» دارد.
آقای نگهدار، «گله مند» شدید که چرا «هیچ کس چرا پیشنهاد روشن نمی دهد؟» اینهم یک پیشنهاد «خام» مطرح شده برای پایانی دوره طولانی «کودکی» و شیطنت بازی نیروهای پیشرو «چپ» ایران که دوروز پیش نگارش شده.
«از : حافظه تاریخ
عنوان : اگر«چپ» ایران نمیتواند نیروی کمک کننده باشد، لااقل سربار جنبش مردم ایران هم نباشد.
با نتیجه گیری نویسنده مبنی بر «فرخ نگهدار سمبل یک جریان فکری است، و (بجای)برائت جوئی از فرد (بایستی) برائت جوئی از فکر» نمود، توافق کامل دارم. این نوع جریان فکری از بدو پیدایش نهادهای «چپ» درایران خصوصآ بعداز ۱۳۲۰ تا بامروز متداومآ در عرصه سیاسی ایران نقش «ترمزکننده» و تا حدودی هم نقش «ارتجاعی» داشته است. با پیوندکاری شاخه های آزاداندیشی و دموکراسی در قالب «چپ» برروی بدنه درخت بی بار ولی هزینه ساز و با ریشه«خشک تحجر» آغشته بویروس استالینی و در منجلاب «وابستگی» فکری و عملی، هرگز «میوه» اجتماعی سالمی ببار نخواهد آورد. «چپ» نوین ایران با تجربه سنگین و سختی که کرده نبایستی خود را مشغول «آزمایش» انواع پیوندها بر درخت فرتوت و تا مغز پوسیده جریان «چپ» گذشته ایران بنماید. و فقط قادر است با تعاریف جدیدی و باز و روشن از سوسیالیسم، نهال نوین سیاسی چپ را بر اساس و معیار و ویژگیهای واقعی و عینی جامعه ایران آبیاری و بعنوان آلترناتیو جدی در قبال رژیم ضد ملی و ضدانسانی حاکم در ایران قرار گیرد. چشمداشت بمغز و فکر و ایده و کمک «دیگران» و «کپی برداری» از آنان ،بزرگترین مانع رشد و بلوغ چپ ایران بوده و است.۳۴۰۴۴ - تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۳۸۹ ».
«عریضه» تقدیس مآبانه شما برهبر و ولایت فقیه ایران شاید باردیگر «انگیزه» و فرصت مناسبی برای ساختار جدید و نوینی در بین نیروهای «چپ» ایران باشد. خود سوزی و خود کشی در هیچ دین و مرامی توجیه پذیر و جای احترام و تهنیت پیدا نمیکند. ولی «خود سوزی» بهردلیل یک جوان تونسی آن انگیزه و موتور حرکت اجتماعی را برای ساختار نوین جامعه تونس بوجود آورد.هرچیز و هر پدیده ای تاریخ «مصرف» دارد، کوتاه و یا طولانی بودن آن بسته به «اصالت» و «تحکیم» خمیرمایه فطری و «دوام»آن در قبال گذار و حوادث زمان است. «بدوستی» قدیمی و از تبار «چپ» که بعد از سالها مبارزه برعلیه رژیمهای تاج و عمامه،«خواب نما» شدو برای «حل» معضلات اجتماعی ایران و از روی «ناچاری» بطرف سلطنت طلبان رفته بود، نوشتم« .. همواره صخره عظیم مقاومت و آزادگی پابرجاست، حتی اگر «تیکه ای» از آن بقعر دره فساد و منجلاب و مزدوری و نامردی سقوط کند».
٣۴۰٨٨ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : فرخ نگهدار
عنوان : معنای این ۱۴ کامنت
در عرض این ۱۴، ۱۵ ساعتی که نوشته روی سایت است ۱۴، ۱۵ کامنت نوشته شده که روی هم رفته حالت نفی سازمان اکثریت را دارد. بی آنکه برای خواننده روشن باشد حالا با نفی این سازمان کدام جریان قرار است اثبات شود. سمت اثباتی کامنت ها روشن نیست. سوال این است که: خیلی خوب. سازمان اکثریت بد. اگر کسی این حرف را قبول کرد و سازمان را ترک کرد کجا باید برود؟ سی سال است این حرف تکرار می شود اما راه خروج فقط علامت خورده. تابلوی ورود هنوز گم است. اگر از پراکندن این سازمان خیری به جایی میرسد لطفا آن جا را آدرس بدهید. اگر نه پس پیشنهاد اصلاح باید مطرح شود. یعنی باید معلوم بشود که حالا چه کار بشود و نمی شود؟ هیچ کس چرا پیشنهاد روشن نمی دهد؟
٣۴۰٨۷ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : hosseini
عنوان : شگفت آور است
شگفت آور است که نامه یک فرد سیاسی به رهبر جمهوری اسلامی با هدف اثر گذاری بر روند تحولات کشور توانسته است این چنین بازتابی در میان فعالان سیاسی داشته باشد .عمده نظرات مطرح شده در باره این نامه در جهت محکوم کردن نویسنده نامه بوده است .به باور نگارنده اکثریت مطلق انتقاد ها از طرف کسانی است که در خارج از کشور اقامت دارند و دلیل آن هم این است که مردم ایران آنقدر مشغله فکری دارند که انتقاد به نامه نگاری به خامنه ای و سازش کار نامیدن نامه نگار جایی در جدول مشاغل فکری آنها نخواهد داشت ، تا به حال چند نفر نوری زاد را به خاطر نامه نگاری به رهبر مورد سرزنش قرار داده اند ؟ بیایید در دنیای رویاها سری به ایران بزنیم و زندگی در آنجا را تجربه کنیم ، بهترین نقطه آن سرزمین را هم انتخاب کنیم ، تهران را میگویم ، پایتخت کشوری که روزگاری از رسیدن به دروازه های تمدن بشری می گفت و امروز حاکمان آن از رهبری جهان اسلام و مدیریت جهانی می گویند : در آب آشامیدنی بخشی از این شهر ادرار انسان وجود دارد ، وزیر بهداشت دولت احمدی نژاد از مردم خواست که از این آب استفاده نکنند ولی صدایش را بنا به دلیل امنیتی خفه کردند ، هزاران نفر در سال بر اثر آلودگی هوای تهران می میرند ، مدارس و ادارجات دولتی از شدت آلودگی هوا تعطیل می شوند ، فقر بیداد می کند ،بیکاری امان مردم را بریده ، با حد اقل دست مزد ۳۰۰ هزار تومان در ماه دزدی و جنایت به راهی برای ادامه حیات تبدیل شده است ، مسولان انتظامی اعتراف می کنند که در آن خراب شده روسپیگری به یکی از مشاغل زنان بچه دار تبدیل شده است و و و ......میتوان به فهرست رنجهای یک ملت باز هم اضافه کرد ، حالا کسی در این میان به رهبری این نظام نامه می نویسد و از او می خواهد تا به این مردم رحم کند ، از جایگاه خود استفاده کند و کمک کند تا ایران از این انزوای جهانی بیرون بیاید . اقتصاد کشور سر و سامان بیابد و ثبات سیاسی در کشور برقرار شود تا کمی از رنج های یک ملت کاسته شود ، شاید این کار بی ثمر باشد ولی فرض کنیم یک در میلیون احتمال موفقیت این نامه نگاری ها باشد ، چرا باید با آن مخالفت کنیم ؟ نگران از دست دادن غرور انقلابی خود هستیم ؟ مگر خون ما رنگین تر از آن مردمی است که بر اثر فشارهای زندگی دیگر چیزی از غرورشان باقی نمانده است ؟
٣۴۰٨۶ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : حمید احمدزاده
عنوان : آشتی ملی
فرخ, بسیار قشنگ نوشتی. طرح شعار "آشتی ملی" , متصل کننده "گرانیگاه" کل ساختار نظراتت میباشد. به زیبائی آنرا انتخاب کرده ای . به روی آن بیشتر کار کن.
برایت آرزوی موفقیت بیشتر میکنم
٣۴۰۷۹ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : امیر ابراهیمی
عنوان : حق با کدام است ؟؟
رفقا بحثی را که سالهاست در نهان و عیان مطرح بوده را گفته اند فرخ هم دنده پهنتر از ان است که با این بادها بلرزد !!!
اما نکته اصلی بنظر من این است که سازمان فدایی بر اساس اندیشه و نظریه خاصی پایه گذاری شده و اگر قرار است کارکرد دیگری داشته باشد !!دیگر سازمان فدایی نیست .جبهه است با هر نام مناسبی و نمیشود هم فدایی بود وهم با میر حسین یا احمدی نژاد نرد سیاست زد و آقای خامنه ای را هشدار داد!!!!
داروخانه داری و نفت فروختن !!میشود شتر گاو پلنگ ... بیایید یک تشکیلات راه اندازی کنید که همه در کنار هم با صلح و صفا سیاست کنند ...اسمش هم هرچه باشد ولی فدایی نمیتواند چارچوبش تا بیت خامنه ای گشاد شود !!
٣۴۰۷٨ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : جنبش شکست نخورگان
عنوان : ز هر طرف شود کشته بسود لشگر اکثریت است
به نظر من اگر در سازمان اکثریت یک عده طرفدار احمدی نژاد و مشایی هم شوند و اعلام موجودیت کنند، تقریبا از تمام جناحهای مختلف نظام سرمایه داری در ایران نماینده ای در ان سازمان وجود خواهد داشت. در نتیجه با قدرت گرفتن هر جناحی، بقیه می توانند با شکستن کاسه و کوزه ها به سر جناحهای دیگر، سازمان اکثریت را به جناح حاکم وصل کنند. این سیاست را سازمان اکثریت در سالهای اخیر خوب پیش برده و تنها کمبودی که دارد همان جناح طرفدار ا.ن. است.
٣۴۰۷۶ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : بهمن پارسا
عنوان : تشویش از محدود شدن فضای سواستفاده
(پاسخ آقای نگهدار که گاهی نا مفهوم و نا روشن نوشته شده نشانه پریشان خاطری و دستپاچگی از وضعیت پیش آمده است که امکان سو استفاده وی از نیروی سازمان اکثریت را به شدت کاهش داده است.)در زیر چند مورد از این پریشان خاطری را قید می کنم:
نوشته اند|:
«اختلاف ما ( با این دوستان) اصلا حقوقی نیست. اختلاف ما بر سر اهداف آرزوها هم نیست. پوسته اختلاف ما سیاسی و هسته آن ناشی از تفاوت بازر در دو رفتار و منش سیاسی است»
اتفاقا چون نیک بنگریم اختلاف دوستان با شما در واقع حقوقی است که اینجا بر سر موضع گیری سیاسی خود را نشان می دهد. اگر همین نامه به خامنه ای را مثلا آقای داریوش همایون می نوشت این دوستان در صورتی که مایل به برخورد بودند قطعا صحبت تبری جستن از داریوش همایون در میان نبود. مشکل اینست شما سالهاست این مجموعه را مورد سو استفاده قرار می دهید. در بیرون طوری وانمود می کنید که گویی این سازمان ملک طلق شماست و این را در همین مطلب هم می بینیم
وقتی مینویسید:
«معنای این خروج برای من یعنی اعلام رسمی پایان تمام تلاش های ۵۰ ساله برای ساختن یک سازمان سیاسی جدی، اما پای بند به آزادی» کدام تلاش ها؟ براستی کدام تلاش ها؟ شما چه تلاشی کردید که ده ها عضو و فعال موثر این سازمان در همین سا لهای اخیر از سازمان جدا نشوند. بسیاری از فعالین سابق این سازمان در جایی که شما حضور دارید حاضر به شرکت نیستند. نمونه اش جشن سالگرد سال قبل سازمان در بن. در بخشی که شما حضور داشتید و صحبت کردید و از قضا بخش اصلی این برنامه در اوج وقایع جنبش سبز بود فقط هفتاد هشتاد نفر حضور داشتند. چرا؟
نوشته اید: « زمانی بود که هرکس در این سازمان "حق" داشت خود را قاضی بداند و بنا به علم قاضی حتی فرمان قتل صادر کند. زمانی بود هر کی هرکی بود» اشاره به قتل را البته به منظور حق سکوت نوشته اید.اما، مگر در زمان مسئولیت شما دقیقا همین وضعیت نبود. زمانیکه هفتاد نفر از کادرها و اعضای سازمان هوشیارانه تر از شما به این نتیجه رسیده بودند که در شوروی دیگر جای ماندن نیست و به غرب آمدند شما با آن ها چه کردید. فله ای همه را تنبیه کردید و از آن میان به یکی دونفر هم حکم اخراج ( در آن زمان اعدام) دادید. آیا آن رفتار و تدابیر شما جزو همین تلاش های ۵۰ ساله تان برای ساختن یک سازمان سیاسی جدی و پای بند به آزادی بوده است.
در همین نوشته همین منش و روش را باز می بینیم:
«خیلی ها وقتی خطشان پیش نرفت گذاشتند رفتند (۱).
«خیلی ها که رفتند سراغ سلطنتی ها، برخی هم سراغ قوم گرایان(؟) و چپ گراترها رفتند را گرفتند.(؟) اما خیلی زود متوجه شدند که صد رحمت به همین "فدایی ها و برگشتند.» می شود چند نمونه از این خیلی ها که برگشتند را به دست دهید تا بدانیم تحت کدام ابتکار و درایت و دلسوزی شما رفته گانی برگشتند.
٣۴۰۷۵ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : علی ندیمی
عنوان : فقط بدانید!
سعادتمندی آقای نگهدار را میتوان در میزان بالای بیخردی و فقدان حساسیت لازم سیاسی در میان اکثریت "اکثریت" و غلبه منش سوداگری در رهبران "اتحاد جمهوریخواهان" و دیگر نیروهای! بی ریشه ی جامعه سیاسی ایران دانست که ایشان و نیز کسانی امثال ایشان را در خود جای داده اند . شگفت آور اینست که جریانات نامبرده که خود را منادی ارزشهای جامعه مدنی ایران آینده معرفی میکنند هنوز نتوانسته اند دریابند که تنها حدوث یکی از صدها مورد اتهاماتی که به عملکرد آقای نگهدار پس از بهمن ۵۷ وارد آورده اند ، تا تشکیل یک محکمه ی عادلانه و کاملا منطبق با همه ی اصول دادرسی مدرن ، برای اخراج وی و عدم همکاری با ایشان کاملا کفایت میکرد . ولی افسوس .
٣۴۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : احمد صبوری
عنوان : آیا اکثریت یک حزب سیاسی است
پاسخ به این سوال پس از خواندن متن آقای نگهدار چندان سخت نیست خیر اکثریت سازمانی با آرمانهای و آرزوهای مشخص اجتماعی نیست. اصولأ چگونه می توان یک آرزوی مشخص سیاسی اجتماعی داشت و برای رسیدن به آن از برانداز تا مشاور خامنه ای را در خود داشت. بر انداز چگونه می تواند در رژیمی همچون رژیم فعلی ایران افرادی را عضو گیری کند که در رهبری سازمانش مشاور رهبری حتی بصورت صوری نشسته است. آیا یک مبارز در ایران اینقدر گیج است که عضو چنین گروهی شود. پس فی الواقع اکثریت چیست آیا سازمانی است سکولار رفرمیست مشابه حزب مشارکت از نوع غیر مذهبی اش. بنظرم نگهدار و جناهش می خواهد اکثریت این باشد. اما وجود عناصر برانداز را درون آن چگونه می توان توضیح داد.
اساسأ آنچه از فدائیان خلق اکثریت باقی مانده یک باشگاه یا به عبارتی کلوپی از عناصر با خاطرات مشترک می باشد. ۳۰ سال از ۳۹ سال اصلأ فدائی که نیستند که هیچ خوب هم به خودشان می رسند. فدائی اسم کلوپ است نه روش سیاسی آن.آیا این بیشتر به طنز شباهت ندارد که رهبری فدائیان خلق و خانواده شان مسافرت تفریحی سالیانه می روند تأکیدم روی فدائی است و الا نوش جانشان و خانواده شان.در ۳۰ سال گذشته اکثریت بتوسط یک گروه ثابت لایتغیر اداره می شود. جالب است که همه هم جمهوری خواهند ولی از نظر رفتاری بیشتر به سلطنت طلبان مشروطه شباهت دارند. بله اینها یک خانواده اند با نامهای فامیل متفاوت . من همیشه دوست دارم از آنها به نام خانواده یاد کنم.
می گویند بهزاد کریمی دبیر اول است در پالتاک وقتی می رود ۱۰ بیست تا تنها جهت احترام می نشینند وقتی نگهدار می آید کراوات تا کراوات نشسته اند. خودتان قضاوت کنید کی شاه است.
بهر حال ذوق نکنید آقای نگهدار جنش تولد ۱۰۰ سالگی را هم در اکثریت خواهد گرفت آنزمان هم احتمالأ دارد یک ژنرال سپاهی را از سرنوشت خامنه ای می ترساند.
طنز دیگر روزگار سازمان قبلأ مارکسیست - لنینیست فدائیان اکثزیت به زعم جناب نگهدار چنان دموکرات غیر سانترالیزم شد که درون آن یک مارکسیست در سال ۲۰۱۱ وجود ندارد. سایت رفیقش فتاپور چنان دموکرات شده که در آن مقاله ای که ترم طبقه یا کارگر یا مارکس در آن بکار رفته باشد نخواهید یافت مقالاتی با این مضمون برایشان فرستاده می شود درج نمی کند .
توصیه من به انقلابی های درون اکثریت این است که جدا شوید در میان ۱۸ انشعاب اتحاد انشعاب فدائی جای خالی اکثریت جناح انقلابی خالی است. چند سال بعد همه درون اتحاد فدائی جمع می شوید خاطره می گویید و از سیاهکل همچنان بد وخوب می گوئید بعد روی هم را می بوسیم و طی می کنیم شب را و روز را هنوز را.
٣۴۰۷٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۹
|
از : عبدالرضا الف
عنوان : شخصیت های فانتزی
این مباحث تمامی نخواهد داشت مگر چهارجوب ها و فضای سازمانی را باز تر کرد.
آقای نگهدار و آقای تابان را دعوت می کنم با جوانان داخل به بحث ببردازند. خانم سبیده صلحجو در مصاحبه با اخبار روز در جواب سوالی که چرا هوادار فداییان اکثریت است می گوید چون اکثریت بزرگترین سازمان چب است والسلام! جواب عجیبی است. به نظر می رسد که او و دوستانش می خواهند از اکثریت راهنمایی بگیرند ولی امیدی ندارند. من سال هاست متأسفانه خارج از ایران زندگی می کنم. اگر نگاه ما به نیرو های داخل نباشد تبدیل به کاراکتر های فانتزی خواهیم شد.
٣۴۰۷۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۹
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : مداحی دیکتاتور توجیه ناپذیر است.
پایان ناخواسته «تآسف بار» ولی قابل «پیش بینی» روشنفکرانی که مبارزه اجتماعی برای آنان بیشتر جنبه «ماجراجویی» و بدور از واقعیات حقیقی جامعه برمبنای مسلح بتوریهای «علمی» و یا با دخیل بستن باسلام «راستین» همواره تکرار میگردد و هر بار مضحکتر از گذشته. روند دوران زندگی پرویز نیکخواه از مبارزه تا سازش بارتجاع پهلوی و اعدام بیرحمانه توسط رژیم آخوندیسم در آغاز انقلاب نمونه روشنی از «سرنوشت» ناخواسته این قبیل روشنفکران در تاریخ کوتاه اخیر مبارزات مردم ایران است. تداوم استبداد و جنایات رژیم ضدملی پهلوی ، عیان تر و همه جانبه تر در این رژیم حکومت اسلامی ولایت فقیهی قابل رویت است.
پرویز نیکخواه به عنوان روشنفکری که روزگاری از طریق عضویت درسازمان جوانان حزب توده تا عضو فعال حزب توده در دوران تحصیل در انگلستان (فعالیتهای کنفدراسیونی) و بعد از اتمام تحصیل در انگلیستان و برگشت بایران، در تهران با تعدادی از دوستان و هم مسلکان خود که با آن ها در انگلستان تحصیل می کرد، گروهی تشکیل داد (۱۳۴۳) و فعالیت های سیاسی اش را با گرایش به ایدوئولوژی مارکسیسم – لنینیسم و نظارت مائو و حزب کمونیست چین آغاز کرد (اولین گروه انشعابی موسوم به «چینی» با کمک همراهان، احمد منصوری، منصور پورکاشانی، رسول مقدم و فیروز شیروانلو) برنامه اصلی آن ها، متشکل کردن مبارزات چریکی و پارتیزانی به ویژه در نواحی جنگلی شمال کشور بود. فردی از جرگه روشنفکر «مکتبی» و از تبار طرز تفکر «حزب توده ای» که روزی به مبارزه با رژیم پهلوی روی آورد و سپس به همکاری با آن رژیم پرداخت به ناگاه از شخصیتی انقلابی و مورد تحسین، به فردی نفرت انگیز تبدیل شد و لقب مداح دیکتاتور لقب گرفت ، چنان نفرت و انزجاری برانگیخت که برای بسیاری از یاران نزدیکش و سازمان انقلابی که خود به تعبیری از بنیادگزاران آن بود نیز تحمل ناپذیر گشت.پرویز نیکخواه از جمله کسانی است که بعد از مدتی طولانی فعالیت در حزب توده به عضویت در این حزب و سایر تشکل های چپ پایان داده و خدمت در نظام شاهنشاهی را بر تفکرات پیشین ترجیح داده و از اردوگاه سوسیالیسم (آندوران) به صف خدمتگزاران محمدرضا پهلوی روی آوردند( قابل تذکر است که بهیچ وجه در مقام مقایسه آقای نگهدار با آقای نیکخواه نیستم زندگی گذشته این دو در دو بستر متفاوت جریان داشت). دیکتاتورها چه با لقب «ظل الله» و چه «آیت الله» هرگز برای آزادمردان وآزاد زنان ایران قابل «مداحی» نیستند وبا هیچ استدلال علمی و یا غیر علمی «مداحی» از جنایتکاران قابل «توجیه» نیست. بیان این نکته «خیلی ها که رفتند سراغ سلطنتی ها» از جانب نویسنده این «گلایه نامه» و خود مداح گر ولایت فقیه( آنطرف سکه استبداد و ارتجاع ) شدن، نماینگر عدم شناخت وی از مبارزه با ارتجاع و استبداد است.
پیدا نمودن ریشه و انگیزه این نوع تغیر و تحول «بینشی» که حالت «تراژدی» بخود گرفته، بزرگترین دستاورد «قرن» حاضر خواهد بود.
نامه نگاری و ارایه راه حلهای «تثبیت» رژیم (پهلوی و یا جمهوری اسلامی) در ایران همواره از جانب همین قماش «روشنفکران» (از جناح «چپ» تا «اسلامی مبارز و مترقی») انتشار پیدا میکرد. و پدیده نویی نیست. همانگونه در یکی از «کامنت» دو سه روز پیش در این باره اشاره کرده ام. « اینان همانند آندسته از افرادی که وابسته «بچپ» که در ایام جوانی خود «عمری» را در راه مبارزه با رژیم خفقان و وابسته پهلوی سپری نمودند. ودر اثر فشار خفقان و جنایات رژیم آخوندها در «پایز» عمر خود از «طلا گشتن» پشیمان گشته و طالب «مس» شدند تا جاییکه حاضر «بهمکاری» با بازماندگان رژیم ضدملی پهلوی امثال داریوش همایونها شدند.ناگفته نماند آنان برای این «تغیر» بینشی خود در امر مبارزه برای دموکراسی قادرند«توجیه گر» خوبی باشند».
٣۴۰۶٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۹
|
از : مجید نشاط
عنوان : دوستان این خرده گیریها خطاست
صرف نظر از اینکه نظر فرخ نگهدار یا هر شخص دیگری چه باشد و آیا ما با ایشان مخالف باشیم یا نه یک اصل را لطفا فراموش نکیند: هر کس در ابراز نظر باید آزاد باشه بدون نگرانی از عواقب اعلام نظراتش. این همون آزادی بیانی است که همه برای آن مبارزه میکنند.
اگر سازمان اکثریت به این حد بالغ شده باشه که از نظرات فرخ تا فواد را در خود جا بده باید به اعضای این سازمان تبریک گفت.
با درود به آزادی خواهان راستین.
٣۴۰۶۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۹
|
از : افسانه مروج
عنوان : برانگیختن احساسات اعضاء و هوادران شرط نقادی نیست! حفظ سازمان به هر قیمت و شروطی شرط نقادی نیست!پرنسیب هائی که رفقای مارا در زندان ها در چهل ساله گذشته از پای در نیاورد فراموش شده است و اینک به صلابت سیاسی نیشخند می زنند
"مواضع او (یعنی فرخ نگهدار )به عنوان یک فرد فعال سیاسی، با این که می دانیم متاسفانه در موقعیتی نیست که تاثیری در حیات سیاسی کشور داشته باشد،"«جمشید طاهری پور..........
مواضع کنونی فرخ نگهدار در حساس ترین گره گاه های سرنوشت ساز موقعیت سیاسی تاریخ ایران بسیار تعین کننده است و نباید دست کم گرفت! بخش وسیعی از نیروهای سازمان اکثریت با فرخ نگهدار همدلی نشان داده است.بخش وسیعی از نیروهای سازمان اکثریت در خارج کشور به رفاه نسبی رسیده اند و از مواضع محافظه کاران که فرخ نگهدار پرچمدار آن هست حمایت می کنند.دیدگاه های فرخ نگهدار در بین بخشی از نیروهای وسیع راست سنتی و نوین پایگاه دارد.آنها به آشتی اصلاح طلبان و اصول گریان دل بسته اند.رفت و آمد خانواده های آنها بخاطر حمایت از جنبش سبز و موسوی و کروبی قطع شده است وباید به شکلی برطرف گردد.
٣۴۰۶۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۹
|
از : شاهین انزلی
عنوان : نقد نوشته مشترک احمد پورمندی و ف. تابان - فرخ نگهدار
با سلام به آقای نگهدار.
آقای فرخ نگهدار .مطلب شما را در نقد نوشته مشترک احمد پورمند و.تابان خواندم ولی یک سوال اینجا پیش میاید . واقعا شما بدنبال چه چیزی هستید زمانی که دبیر اول سازمان بودید بدنبال حمایت از خط امام واتحاد با حزب توده نقش ایفا کردید و بعد از ضربات به سازمان و مهاجرت به خارج از کشور شما همان خط سیاسی را به شکل دیگری دنبال کردید البته شما در ان دوران و نه امروز تنها عمل نکردید در ان زمان کمیته مرکزی سازمان با شما همراه بود و در این زمان همان تفکر شما با حضور شما در سازمان اکثریت به نوعی در پیشبرد خط فکری شما انجام وظیفه میکند و در واقع سایه شما هنوز در سازمان اکثریت به چشم میخورد واگر کمی انطرفتر برویم باز هم جریان فکری شما را با حضور شما در اتحاد جمهوری خواهان با بخشی از اعضاء ان که به نظر فکری شما نزدیکی دارند دارند اعمال نفوذ میکنند یعنی شما وخط فکری شما همزمان در دو جریان حضور خود را دارد نشان میدهد البته این حق شما ودوستان هم فکر شماست که خط فکری خود را پیش ببرند ولی کمی در این میان باید واقع بین بود وشرایط زمان را باید دید ایا واقعا کدام دیکتاتوری با یک نامه ونصایح شکل فکری و شخصیتی خود را عوض کرده که حالا اقای خامنه ای انجام دهد این یعنی تخیل گرائی وعدم دیدن واقعیات وبدنبال نا کجااباد دویدن است و شکل سیاسی محیطی را اغشته به اشفته گری کردن. آقای نگهدار عزیز .چرخش سیاسی شما از یک دبیر اولی چپ مدافع شگوفائی خط امام به نقطه ای رسیده که به ان میتوان نام چرخش به راست نهاد که چپ گذشته شما با راست روی فعلی شما دو روی یک سکه میباشد شما از خط میانه ویا حتی چپ نو ویا چپ دموکرات گذشته اید و این دوحالت در شما معنی پیدا نمیکند آقای نگهدار شما کاملا راست شده اید ؟! وتنها توصیه من به شما این است که صادقانه با گذشته خود برخورد کنید ونقادانه به نقش خود در واتحاد جمهوری خواهان و سازمان اکثریت نگاه کنید و داوطلبانه از سازمان واتحاد جمهوری خواهان استعفاء دهید وبعنوان یک مفسر سیاسی مستقل به نظریه پردازی در مورد مسائل ایران بپردازید که بهترین فرم و اعمال نفوذدر عرصه سیاست برای شماست البته در این میان مدافعین نظر فکری شما در اتحاد جمهوری خواهان وسازمان اکثریت هم میتوان راه شما را درکنار شما به دور از این دو جریان با شما ادامه دهند .
٣۴۰۶۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۹
|
از : ایرانی
عنوان : حرف آخر؟
همه این همه صغرا و کبرا کردن ها تغیری در این موضوع نمی دهد که فرخ نگهدار نامه ای در جهت ارشاد ملای مرتجعی که زمامدار رژیم جانیان است نوشته و برخی از دوستان ایشان از این جهت رنجیده شده اند. این همان حرف آخر است. نگهدار موشک به فضا که نفرستاده فقط یک ملای جانی را مخاطب قرار داده که مبادا تبدیل به آریامهر نشود که البته سگ آریامهر به این ملای آدمخوار شرف دارد! رهبر سابق سازمان اکثریت به ارشاد ملایان اقدام کرده است و اگر این رفتار زشت را کسی نکوهش کند او را خوش نیاید!
٣۴۰۶۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۹
|
از : علی تهرانی
عنوان : نصیحت آقای نگهدار جهت نگهداری آقای خامنه ای رهبر معظم
یک سوال کوچک دارم:
آیا فردی مثل خامنه ای اصلاً گوشش به حرف کسی مثل آقای نگهدار بدهکار است که سر نصیحت ایشان اینقدر گرد و خاک شود؟
این قافله ای که ادعای سیاستمداری در خارج از کشور دارند گویا در عالم واقعیات زندگی نمی کنند. البته در داخل کشور هم طایفه ای که فکر میکردند سیاستمدارند نیز گویا درعالم نسیان بودند. نمونه آن هم نصیحتنامه ای بود که بازرگان به شاه نوشته بود که بیا ایران من سفارشت را به امام می کنم ! حال یکی نبود از این آقای سیاستمدار بپرسد که سقارش شما را کی به امام بکند که توی مجلس کتک ات نزنند.
یک قدری راجع به این مطالب فکر کنید بیند که فرهنگ سیاسی ما ۳۲ سال بعد از انقلاب هنوز در چه سطحی است. به نطر من که کل داستان خیلی کمدی است.
٣۴۰۶۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۹
|
از : پیمان پدرام
عنوان : آقای نگهدار حق با شما است اما
آقای نگهدار حق با شما است اما
حق با شما است و کسی نمی تواند شما را از اکثریت اخراج کند. نفوذ گروه شما در اکثریت بسیار روشن است ورنه کدام سازمان در جهان دموکراتیک هست که رهبری با کارنامه شما را ،( حتی فقط با دو موردی که خودتان قبول کرده اید یعنی برخورد استبدادی حذفی با هلیل رودی و فرستادن مدال های خریداری شده از بازار دست دوم و فرستادن ان ها برای اعضای سازمان به عنوان مدال اهدائی حزب کمونیست شوروی) در شورای رهبری خود تحمل کند. نگاه کنید و ببینید احزاب اروپائی ،حتی دست راستی ها، با اعمالی این چنینی چه برخوردی می کنند.
ای کاش به جای این نوشته سانتی مانتال و تعریف و تمجید از سازمان اکثریت به قصد تاثیرگذاری عاطفی،نه عقلانی بر اعضای سازمان و شوراندن آنان علیه منتقدان خود، به انتقادهائی می پرداختید که در باره مواضع سیاسی، برخوردهای ضد دموکراتیک و حذفی شما با منتقدان و به ویژه در این باره مطرح اند که شما مسئولیت سیاسی و عملی کارنامه سیاسی خود را نمی پذیرید و پذیرش مسئولیت کارنامه از مولفه های اصلی دموکراسی است و همین تضاد شک پررنگ در باره صداقت سیاسی شما را به یقیین بدل می کند.
هیچ سازمان سیاسی در جوامع دموکراتیک وجود ندارد که طیفی از معتقدین به همکاری با جناح های یک نظام استبدادی تا معتقدین به براندازی آن نظام،از طرفدارن برنامه های نئولیبرالی چون شما تا معتقدین به سوسیال دموکراسی را در خود جمع کند.
اگر اکثریت چنین سازمانی است این خصلت را نمی توان حاصل دموکراتیک بودن آن دانست چرا که احزاب دموکراتیک جهان چنین خصلتی ندارند. نمونه نادر یاز این وضع را می توان در حزب کمونیست چین استبدادی دید که خود را حزب کارگران و سرمایه داران می داند. شاید این خصلت اکثریت حاصل تعلق فراکسیون های متضاد اکثریت به گذشته ای واحد یا تعلق خاطر آنان به هویت یابی یا به امکانات کنونی سازمان باشد.
٣۴۰۵٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۹
|
از : پیمان نجفی
عنوان : نوشته ای کاملا احساسی و غیر نقاد
وقتی متن را دصفحه اول دیدم فکر کردم که فرخ نگهدار می خواهد پاسخی نقادانه به نوشته مستدل احمد پورمندی و ف. تابان بدهد اما او کاملا زیرکانه وحساب شده به سراغ تحریک احساسات رفت.نوشته هائی از این دست را که فرخ نگهدار بدان دست یازیده است را می توان در میان بیانیه ها ونوشته های مسعود رجوی به وفور ملاحظه کرد که هیچ جایگاه علمی و سیاسی ندارد بلکه چنین نوشه هائی پیشتر فقط انسان های را بسوی احساسات و نوستالژی و رویا بافی می کشاند. بالعکس هرچقدر نوشته آقایان احمد پورمندی و ف. تابان در باره فرخ نگهدار بسیار علمی و پایه ای بود اما پاسخ فرخ نگهدار بسیار مذهبی و مداحی به شمار می آید و به هیچ از موارد ارائه شده انتقادی احمد پورمندی و ف. تابان پاسخ صریح نمی دهد بلکه با ایجاد گرد و غباری عامدانه راه های بحث ونقد را می بندد
٣۴۰۵۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۹
|