از : حق
عنوان : تشکر
از نظر لطف شما سپاسگزارم. نظری در رابطه با پیامتان دارم و امیدوارم در فرصت بعدی آنرا با شما در میان بگذارم. با تشکر و با آرزوی تندرستی و پیروزی برای شما. حق
٣۴۵٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : خسرو صدری
عنوان : به حق
برنامه سیاسی و منشور و موضع گیری های کتبی ماهیت یک گروه را مشخص نمی کند. برنامه مثل قانون اساسی است که دولت های مستبد هم آن را دارند ولی اجرا نمی کنند.از حامیان بین المللی و داخلی یک سازمان میتوان حدس زد که کجا ایستاده است.
ضمنا کامنت جالب شما را ضمیمه مقاله " آنکه ناموخت ..."ازآقای پورمندی و تابان ، که با خلوص نیت نوشته بودید خواندم . از صمیم قلب برای شما و درحقیقت برای خودم و دیگر هموطنان ،آرزوی ایام خوش در میهنمان دارم.
٣۴۴٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣٨۹
|
از : حق
عنوان : ........
آقای صدری محترم، از پاسخ شما سپاسگزارم. یک پرسش دارم، آیا منشور و برنامه های سیاسی و اقتصادی یک گروه/حزب سیاسی برای روشن شدن افکار و مواضع آن کافی نیست؟ شخصیت های سیاسی شان هم با اعتقاد به آن چارچوب می توانند قبل از ابراز هر نظر و تبلیغات سیاسی اقتصادی... در مورد سیاست های امروز و فردا با دیگر اغضاء مشاوره کنند.... و در هر مقطغی به مردم و دیگر احزاب پاسخگو باشند..... به گونه ای که در کشورهای آزاد مرسوم است. من نمی فهمم چرا رسانه های برون مرزی اخبار آپوزیسیون را به گوش مردم نمی رسانند و چرا یکایک آنها را به چالش نمی کشند. چرا هر رسانه و گروهی در لاک خود می ماند؟ مردم چیز زیادی درباره آپوزیسیون برون مرزی نمی دانند، آیا مسئول این وضعیت ناگوار رسانه ها هستند که اخبار آپوزیسیون را گزارش نمی کنند و از آنها انتظار پاسخگویی ندارند و یا این گروههای سیاسی هستند که مایل نیستند پا در این حیطه بگذارند. خلاصه آنکه همانطور که در غرب مرسوم است این وظیفه رسانه هاست که این مسئولیت را به گردن بگیرند و مردم را در جریان گذاشتن. چرا ما هنوز به این مرحله نرسیده ایم؟ با تشکر
٣۴۴۲۷ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹
|
از : ب کیمیائی
عنوان : حمایت پارلمان اروپا از اشرف و راه حل سوم مریم رجوی
حمایتهای بین المللی به بولتون ختم نمی شود و پارلمان اروپا و سنای فرانسه متعلق به نئو کانها نیست. خانم میتران و دکتر خوان گارسه مشار دکتر آلنده هم وابسته به جمهوریخواهان نیستند. مشاور امنیتی اوباما جونز هم در کنفرانس بروکسل شرکت داشت مانند نماینده سنای بلژیک. در این جلسیه اکثریت سنای بلژیک هم حمایتشان را از مریم رجوی اعلان کردند. نه جنگ و نه حمایت از رژیم بلکه حمایت از مردم و پذیرش اپوزیسیون ایران.
٣۴۴۲۰ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹
|
از : خسرو صدری
عنوان : به حق
من هم مثل شما ، در پی پاسخ به این پرسش هستم. نظرات دیگران را مطالعه می کنم تا از هرکدام در سمت این سوال چیزی بیاموزم. منکر آن هم نمیتوان شد که با وجود آن که ما خود را "چپ" تعریف می کنیم ، گرایشات دیگری هم هستند که هم وجودشان ضروری است و هم بسیار چیزها می توان از آنان آموخت. ولی ای کاش که همه با صداقت و بدون فریب ، کاملا شفاف خود را معرفی کنند و اجازه دهند تا دیگران، بخصوص نیروهای جوان ، با آگاهی راه آنان را انتخاب کنند.
٣۴۴۱۷ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹
|
از : حق
عنوان : راه حل شما چیست، آقای صدری محترم؟
جناب صدری محترم،
۱. لطفا مشخص کنید که راه حل هایی که برای برون رفت از معضل های ایران وجود دارند کدامین هستند که ما باید از میان آنها انتخاب کنیم؟
۲. آیا شما قبول دارید که در یک دمکراسی راستین وجود احزاب سراسری راست، چپ و میانه لازم اند تا حق مشارکت سیاسی همه مردم در یک کشور تضمین شود یا نه؟ منظور من از چپ و راست نوع افراطی آنها نیست.
۳. راه حلی که شما توصیه می کنید چیست؟
با تشکر
٣۴۴۱۲ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹
|
از : نامی شاکری
عنوان : بازهم به نسیم عزیز!
نسیم عزیز می نویسد : " سوال این است که چرا اصلاحات این زمان آری ولی آنزمان نه. ظرفیت اصلاحات در کدام رژیم بیشتر بود؟ با اصلاحات غیر محتمل فعلی چه بدست میاوریم که در اصلاحات محتمل انموقع و درست به پشتوانه شورش عمومی (که به زعم من مناسب تر از واژه انقلاب برای ان دوره است) دست یافتنی بود؟ پذیرش آزادی زندانیان سیاسی، آزادی احزاب، آزادی مطبوعات و بیان، انحلال دستگاه های امنیتی و خروج شاه از کشوراز طرف دولت چه به اجبار و چه به دلخواه اگر برنامه اصلاحی نبود پس چه بود؟.."
به عنوان یک شهروند قائل به گفتمان اصلاح طلبی در هر زمان و هر رژیم، به نسیم عزیز یادآور می شوم که در گفتمان اصلاح طلبی امروز ، از اصلاح طلبی در نظام سابق هم دفاع می شود. مستندات بسیاری وجود دارد که پیشینیان ترقیخواه ما در آن نظام هم تمام مساعی خویش را برای اجتناب از انقلاب و غالب کردن گفتمان اصلاحات به کار برده اند اما نیروهای تمامت خواه (در نظام حاکم) گفتمان اصلاح طلبی را چون فاقد "زور و نعره " بود جدی نگرفتند.(از جمله ارجاع می دهم به دفاعیات مهندس بازرگان در دادگاه های نظام قبل) اختلاف نظر من با نسیم عزیز در مورد مقطع تاریخی مورد نظر ایشان یعنی آذر و دی ۵۷ است که نظام پادشاهی ایران با سوء مدیریت ، بحران ها و قیام های مردمی را عملا به انقلاب هدایت کرده بود. دولت بختیار، به لحاظ تاریخی آمبولانس انقلابی حامل جنازه ی نظام قبل بود ، تا یک دولت هدایت کننده ی نیروهای اجتماعی به مسیر گفتمان اصلاحات . به نظر من نظام قبل درست از روزی که رئیس آریامهرش با آن تبختر مضحک ، حزب رستاخیز و دوران گذار به "تمدن بزرگ " را اعلام کرد به گفتمان اصلاحات پشت کرد. (خاطرات منتشرشده ی مدیران و کارگزان آن نظام در این سالها به روشنی اثبات گر چنین مدعائی ست .) رویدادهایی چون آزادی زندانیان سیاسی و... نه حاصل اقدامات دولت بختیار که حاصل فروپاشی نظام پادشاهی بود. زندانیان سیاسی را نه یک فرایند دمکراتیک و اقدام قضایی اصلاح گر که نیروی انقلاب از زندان آزاد کرد. حالا هم "ما" به عنوان نیروهای ترقیخواه ، می خواهیم موانع رشد و توسعه دمکراتیک (رادیکال)جامعه ی ایران را با پیروزی گفتمان اصلاح طلبی از میان برداریم و "آنها" به جدوجهد می کوشند که مردم را به انقلابی دیگر متقاعد کنند! پیروزی گفتمان اصلاح طلبی ، غایت آرزو و هدف فعالیت های روزمره ی "ما" است و من شخصا ، هنوز آنرا غیر محتمل نمی دانم . در عین حال که ظاهرا باید نیروهای ترقیخواه را برای رویارویی با مصائب یک انقلاب دیگر که آتش آنرا "آنها" برخواهند افروخت آماده کنیم !
٣۴۴۰۴ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹
|
از : نسیم
عنوان : سخنی با آقایان شاکری و صدری
آقای شاکری: صادقانه بگویم قصد من نه مجاب کردن مخاطب بلکه طرح موضوعات مقاله آقای صدری از زاویه ای دیگر بود. در ضمن بنده ادعایی در درک درست مفاهیم ندارم چون خود را جزئ صاحبنظرانی چون آقای شاکری نمیدانم. نویسنده هم نیستم که به زیبایی و گویایی ایشان بنویسم (اینها را که گفتم نه تعارف بود و نه کنایه). پس انصاف برین بود که ایشان با قدری بردباری در خواندن مطلب، در میافتند که قصد من نه "مقایسه های مع الفارق بین شرایط فعلی و روزهای واپسین نظام سابق" بلکه تکمیل گفته آقای صدری در شیوه های رندانه و غیر صادقانه استدلالات رایج "برای مجاب کردن مخاطب" بود. بعلاوه مقاله آقای صدری بر مبنای امکان و ضرورت اصلاحات بود و مثال من نیز همان بود منتها در زمان بختیار. همینجا اضافه کنم که اگر قیاسی هم بین شرایط مختلف مذکور بشود چندان "مع الفارق" نخواهد بود. "انقلابی" و "پسا انقلابی" بودن شرایط چیزی را در این بحث تغییر نمیدهد. قدر مسلم برای هرگونه تغییر یا اصلاحاتی در درون رژیم های دیکتاتوری نیروی فشار متناسبی ضروری است و میزان این فشار را ضعف و توان رژیم حاکم از یکسو و توان و آگاهی توده مردم از سوی دیگر تعیین میکند. سوال این است که چرا اصلاحات این زمان آری ولی آنزمان نه. ظرفیت اصلاحات در کدام رژیم بیشتر بود؟ با اصلاحات غیر محتمل فعلی چه بدست میاوریم که در اصلاحات محتمل انموقع و درست به پشتوانه شورش عمومی (که به زعم من مناسب تر از واژه انقلاب برای ان دوره است) دست یافتنی بود؟ پذیرش آزادی زندانیان سیاسی، آزادی احزاب، آزادی مطبوعات و بیان، انحلال دستگاه های امنیتی و خروج شاه از کشوراز طرف دولت چه به اجبار و چه به دلخواه اگر برنامه اصلاحی نبود پس چه بود؟ انتظارات مدافعین اصلاحات از اصلاحات در درون جمهوری قرون وسطایی چیست؟ ارسال نامه برای ولایت فقیه برای حفظ قانون اساسی و ولایت فقیه؟ اینکه دیگر جنبش و انقلاب و اصلاحات لازم ندارد. همین الان هم وجود دارند و اجرا میشوند. اصلاح طلبان حکومتی خواهان چه هستند؟ آنها نماینده که هستند و به کدام نیروهای اجتماعی متکیند که ما باید به قیمت خفه کردن هر خواست و اعتراضی و به بهانه های "پسا انقلابی" از آنها حمایت کنیم؟
آقای صدری: با تشکر از پاسختان من از نگرانی شما از بهره گیری "شیادان" و ایضا سود جویان مطلع ام و به ان به عنوان رفتار شخصی شما ارج میگذارم ولی در این میان باید دید شیادان اصلی و اولیه که ها و کجایند. در ضمن اشاره من به بختیار بدلیل امکان عملی بودن اصلاحات بود. هیچ نیروی دیگری از چنین امتیازی برخوردار نشد همچنان که دیدیم. مثال بختیار را بیشتر از زاویه اخلاقی در مباحث سیاسی مطرح کردم والا این دوره از تاریخ ما نیازمند یک بررسی جامع و صادقانه خصوصا از ناحیه چپها است.
٣۴۴۰۰ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹
|
از : خسرو صدری
عنوان : جان بولتن در کنفرانس مجاهدین خلق در بروکسل !
وال استریت ژورنال ، ۲۶ ژانویه ، از کنفرانس سازمان مجاهدین خلق در بلژیک با حضور جان بولتن ، سفیر دولت بوش در سازمان ملل و از راست ترین چهره های سیاسی آمریکا، خبر می دهد.
٣۴٣٨٨ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۹
|
از : نامی شاکری
عنوان : به نسیم عزیز!
"مگرقبل از تغییر حکومت در بهمن ۵۷ امکان اصلاحات آنهم بسیارعمیق تر و گسترده تر از اصلاحات مورد ادعای اصلاح طلبان فعلی به وجود نیامد؟"
در این کامنت ها بیش از آنکه به فکر مجاب کردن مخاطب باشیم ،باید مراقب باشیم تا اطلاعات غلط به نسل جدید منتقل نشود. نسیم عزیز احتمالا در درک مفهوم اصلاحات و انقلاب دچار اشکال است . وگرنه ، دولت بختیار به عنوان آخرین مقاومت یک نظام کهن و ساقط شده در برابر انقلاب را با یک جنبش اصلاحی پساانقلابی همسان نمی گرفت . دولت بختیار نماینده ی که بود و با اتکاء به کدام نیروهای اجتماعی ، کدام برنامه ی اصلاحی را می خواست و می توانست به پیش ببرد؟ این مقایسه های مع الفارق بین شرایط فعلی و روزهای واپسین نظام سابق ما را به کجا خواهد برد؟ ضمنا ، انقلاب وقتی در می رسد که همه نیروهای اجتماعی به ویژه قدرت حاکم فرصت های اصلاحات را از دست داده باشند ، درست مثل نیمه دوم سال ۵۷ و معمولا هم هیچکدام از این نیرو ها درک چندانی از "تغییر حکومت " ندارند!
٣۴٣۷۱ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۹
|
از : خسرو صدری
عنوان : به نسیم
موضعگیری های سیاسی زمانی به غلط و درست تقسیم می شوند که با موضع گیرنده ها همخوانی نداشته یا داشته باشد. وگرنه همه مواضع از زاویه و منافع گروه خاصی درست است. نگرانی آنجاست که کسانی بتوانند با شیادی و فریب ، از افرادی که به خانواده آنان تعلق ندارند، در مقاطع مشخصی بهره گیری کنند. بیشتر آنچه شما نوشته اید به نظر من هم درست است و از بغرنجی های کار چپ ها به شمار می رود که باید مورد بحث قرارگیرند تا مبادا بخاطر ابرو ، چشم را کور کنیم.
من فکر نمی کنم که ما آنچنان وزنه ای هستیم که حتی اگر درست "گز" کنیم هم قدرت "برش" داشته باشیم. ولی هریک نفرهم مسئول و موظف است که براساس تعریفی که از خود ارائه می دهد، درجای درست بایستد. من البته با تحلیل هایی که بعضی گروه ها اینک از شاهپوربختیار و لزوم حمایت از او ارائه می دهند موافق نیستم.ولی مثال بهتر که برای چپ ها هم آشناتر است،شعار"جبهه واحد ضد دیکتاتوری" حزب توده ایران بود که اکثر کسانی که اینک به دست بوس داریوش همایون رفته اند، آن موقع این شعار را "عبور از خط قرمز" و سازش با رژیم سلطنتی ارزیابی کردند و سال ها از این جهت به حزب فحش می دادند و متلک می پراندند.
٣۴٣۷۰ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۹
|
از : نسیم
عنوان : آیا دیدگاه راست هم میتواند در عمل به چپ منتهی شود؟
من با آنچه آقای صدری در مورد بد و بستانهای سیاسی مجاهدین و بینش حاکم بر این تشکیلات گفته اند موافقم ولی خود را با تقسیم بندی های ایشان و دیدگاهها یشان در مورد اصلاحات و براندازی هم عقیده نمیبینم زیرا:
۱- چپهایی که بدلیل همسانیشان با "تمام نیروهای چپ جهان" که " مواضع اصلی خود را بر اساس موقعیت بازیگران صحنه بین المللی تنظیم و تعریف می کنند" و مورد پسند آقای صدری هستند آنهایند که از بیم تسلط امریکا ادامه حیات و تسلط جمهوری اسلامی را نه ارجح بلکه واجب میدانند ولی دل به اصلاح نظام هم میبندند. در این معادله حیات وتسلط جمهوری اسلامی امری است که وجود دارد و مستقل از خواست این یا آن طیف از چپهاست . شعارهای تو خالی دیگران هم تا زمانی که فقط شعارهای گروه هایی اندک و پراکنده اند جمهوری اسلامی را از جایش تکان نمیدهند. بنابر این جای نگرانی نیست که کسی "گز نکرده ببرد" و اتفاقی برای ج-ا بیفتد. میماند اصلاح نظام. در این مورد لطف کنید وظرفیت اصلاح پذیری نظام را بطور مشخص و بدون توسل به تئوری و گمانه زنی نشان دهید. به نظر من تجربه عینی سه دهه حاکمیت این نظام، تشکیلات حکومتی، قانون اساسی، بافت هیئت حاکمه، باندهای مافیایی اقتصادی درون حاکمیت و خشونت و سرکوب امنیتی-پلیسی-مذهبی جایی برای اصلاحات باقی نمیگذارد.
۲- همه گروههای اپوزیسیون از چپ و راست گرفته تا گروههای "سرگردان" را در سازش و نزدیکی با امریکا و به جرم براندازی در یک گونی ریختن آسان کردن کار برای نتیجه گیری دلخواه است. پذیرش اصلاح نا پذیری نظام اسلامی آنهم درنمونه ایرانیش، اعتقاد به برداشتن این مانع اصلی برای امکان اصلاحات سیاسی و اجتماعی و لاجرم ضرورت ایجاد نیروی جایگزین برای عملی کردن این براندازی چه ربطی به گروه های خودمحور بینی دارد که تا مرز خودفروشی پیش رفته اند؟ مشکل نبود جایگزین را نمیتوان با نفی خواست جایگزینی حل کرد. به عکس برای دستیابی به جایگزین باید ضرورت سرنگونی را طرح کرد تا در پروسه خود به تشکیل جایگزین مناسب دست یافته شود ودرست درینجا ست که چپ میتواند و باید نقش اساسی و ادعایی خود را ایفا کند و نشان دهد که معیار چپ بودن "دوری (از) سلطه گران و سوداگران بین المللی" و داخلی است. هم اکنون تشکلاتی صرفنظر از قد و قواره اشان درراه ایجاد آلترناتیوهایی گام برمیدارند ولی تا زمانی که آرا و اعتماد و مشارکت عمومی را با خود نداشته باشند کاری از پیش نخواهند برد. برای اینکار تشویق و جستجوی راه های عملی لازم است نه هراساندن از سقوط نظام توتالیتر مذهبی بدلیل احتمال تسلط امریکا یا هر نیروی دیگری. مگر در تمام سی سالی که دست مستقیم امریکا از ایران بدور بوده غارت اروپاییها، روسها و چینی ها آنرا جبران نکرده؟
۳- "گروه اول کسانی هستند که معتقدندبدون تماس با آمریکایی ها، شانسی برای برانداختن رژیم وجود ندارد."آن ها هم مثل گروه دوم "وضع جهان و آرایش نیروها را درک می کنند"! تصادفا از این قماش کم نیستند کسانی که دلبسته اصلاح نظامند. در میانشان نمایندگان اصلاح طلبان خارج نشین نیزبه وفور دیده میشود. به علاوه آیا سیاست خارجی اصلاح طلبان داخلی هم جز این است که "دوستی" امریکا را بطلبند؟ اگربه نظر شما خطر امریکا مسئله اصلی است پس این خطر همیشه و در همه حال وجود دارد.
۴- این ایراد که "کسانی که به اتحاد اقشار مردم و نیروهای سیاسی در بیرون راندن شاه، بدون فکر کردن به جایگزینش، همیشه ایراد می گیرند، اینک همان روش را در مبارزه با ج. اسلامی تجویز می کنند." اظهار نظر درست و به جاییست. شیوه شیوه این افراد اگر نگوییم رندانه ولی ناصادقانه است. من هم اضافه کنم: مگرقبل از تغییر حکومت در بهمن ۵۷ امکان اصلاحات آنهم بسیارعمیق تر و گسترده تر از اصلاحات مورد ادعای اصلاح طلبان فعلی به وجود نیامد؟ چرا کسانی که "سر لزوم سرنگونی یا امکان اصلاح رژیم، با دشواری و تنگنا و نیز بجان خریدن برچسب ها مواجه هستند" از ترس برچسب های گوناگون شهامت و یا صداقت این را ندارند که بگویند ما اشتباه کردیم وبه جای اصلاحات بختیار دل به استبداد ج-ا بستیم. بعد ازبیش از سی سال ویرانی و جنایت تازه خواهان چیزی کمتر از ان هستیم که سی سال پیش محکومش میکردیم بدون آنکه خم به ابرو بیاوریم. شاید میترسیم آمریکایی خطابمان کنند.
٣۴٣۴۴ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۹
|
از : سعید
عنوان : کیهان تهران
مطالب آقای صدری بیشتر به درد کیهان تهران میخورد. نمیدانم برای چه اخبار روز اینها را منتشر میکند! البته که فکر نمیکنم اکثر خوانندگان این سایت این حرفها را جدی بگیرند، ولی به هر صورت جا اشغال میکند. جایی که میتوان به مطالب خیلی جدی تر و بهتر اختصاص داد.
٣۴۲٨۰ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۹
|
از : نامی شاکری
عنوان : یادآوری
رهبران سازمانی که سال هاست به هواداران خود آموخته اند که مقدس ترین هدف، سرنگونی جمهوری اسلامی، به هر قیمت است و "چپ" و "راست" بودن از دور یا نزدیک بودن به این رژیم است که معنا پیدا می کند و نه دوری یا نزدیکی به سلطه گران و سوداگران بین المللی..."
به نطرم خسرو صدری عزیز ، چیزی را فراموش می کند! میزان "چپ" و " راست " بودن از نظر سازمان مجاهدین ، نزدیکی و دوری از شخص مسعود رجوی است نه حتی رهبران سازمان! ضمنا ، نظام سلطه و سوداگری جهانی ، هیچ آلترناتیو دمکراتیکی را در ایران تحمل نخواهد کرد. برای همین هم از همین حالا برای روز مبادای احتمالی ، در حال " داشت "این سازمان است تا وقت "برداشت" فرا رسد! در سی سال گذشته ، سازمان مجاهدین خلق همراه و همکار با نیروهای سرکوبگر و مرتجع ،بیشترین ضربه را به فرایند تکوین دمکراسی در ایران وارد آورده و می آورد! به " ننه من غریبم " های مسعود و مریم نگاه نکنید. آنها پشت اینهمه قربانی پنهان شده اند و از شهیدان و اسیران مجاهدین خلق برای خودشان پرچم حقانیت برافراشته اند!(حالا دیگر به یک جور هرزگی سیاسی مسغولند!)
ضمنا به آن خواننده ای که مایل است بداند این حرف ها حرف های "حزب توده" است یا حرف های شخص آقای خسرو صدری ، باید یادآور شوم که "برچسب " این حرف ها چه اهمیتی دارد؟ اگر حرف حسابی وجود دارد ، در میان بگذارید تا ما هم استفاده کنیم !
نامی شاکری - تهران ۵/بهمن/۸۹
٣۴۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۹
|
از : Hadi Shahab
عنوان : ازادی مردم ایران هیچ نقطه مشترکی با منافع اقتصادی کشورهای قدرتمند نداشته.
بله هر وقت حتا احساس اینکه ممکن است ناقوس سرنگونی این نظام جهل و دروغ ، شکنجه ، فقر ، اعدام و تجاوز بصدا دراید.
بله دوستان و همراهان این نظام چه در گذشته و تا امروز به نفس نفس میافتند. بله حتا فکر سرنگونی این نظام جمهوری اسلامی
آنان را از خواب بی خواب میکند.
ما "سرنگون طلبان" از آغاز هم امید به سرنگونی این نظام جمهوری اسلامی از طریق قدرتهای بزرگ نداشته و نداریم.
این قدرتها تا به امروز حافظ و گشایش دهنده این نظام ترور بوده اند و یک سر سوزان از منافع اقتصادیشان که
با وجود این نظام جمهوری اسلامی بدست اورده اند کوتاه نمیایند.
ازادی مردم ایران هیچ نقطه مشترکی با منافع اقتصادی کشورهای قدرتمند نداشته.
سرنگونی این نظام برای تمام کسانی که در حیطه رهبری عمل کرده اند تنها چیزی که به ارمغان میاورد یک دادگاه
برای بررسی جنایات این حضرت میباشد از جمله آقای بنی صدر.
ما کشتار در کردستان را فراموش نکرده آنجا که بنی صدر به ارتش ابلاغ میکرد تا سرکوب خلق کرد سربازان چکمه هایشان را
از پا در نیارند.
اما ما سرنگون طلبان میگوییم :
جمهوری اسلامی مرگت فرا رسیده
هادی شهاب
٣۴۲۶٨ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۹
|
از : ایرانی
عنوان : آیا این نظرات حزب توده است یا نظرات شخصی شما؟
آقای صدری آیا می توانید روشن کنید که بعنوان یک توده ای شما نظرات حزب توده را در باره سازمان مجاهدین خلق مطرح می کنید یا اینها نظرات شخصی خود شما جدا از وابستگی شما به حزب توده دارد؟ آیا شما هنوز توده ای هستید؟ نظر حزب توده در رابطه با این سازمان چیست؟ آیا آنها خلقی هستند یا ضد خلق؟ جمهوری اسلامی را هنوز قبول دارید؟
ممنون
٣۴۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۹
|