امکان یابی مکان دفن نئولیبرالیسم - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
  
    از : حسرو منتقد

عنوان : توصیه
به دوستان عزیز کامنت گذار پیشنهاد می کنم قدری با تعمق مقاله دموکراسی جامعه مدنی و طبقه کارگر ایران نوشه آقایان فرهاد نعمانی و سهراب بهداد را مطالعه کنند . در شرایط کنونی نیاز به ترویج این نوع نگاه و انتشار بیشتراین مطالب علمی هستیم
٣۴۴۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حسین معتمدی

عنوان : علل شکست سوسیالیزم به چه عواملی بستگی داشت ؟
مارکس با مانیفست خود،ارتقا دنیا به آینده ای پیشرفته تر و عادلانه تر را به انسانها بشارت داد که از مناسبات سرمایه داری با تمام ظلم و بیداد آن به مرحله ی پیشرفته تری ارتقا خواهند یافت .

بدیهی بود که این مانیفست سرمایه داران و لیبرالیسم آنها را به چالش کشید.

در عمل به دلایل زیادی از همان آغاز وقوع انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه تزاری،تا سقوط اتحاد جماهیر شوروی « سوسیالیسم واقعا موجود» طلیعه داران انقلاب سوسیالیستی برهبری ولادیمیر .ا. لنین و نسل بعدی او، نتوانستند در تبدیل مناسبات سرمایه داری در روسیه تزاری به اولین جامعه ی سوسیالیستی موفق شوند.

امیدی که از پیام مارکس به قلب میلیونها انسان
راه یافته بود و برای رسیدن به جامعه ی سوسیالیستی خواب از چشمان سرمایه داری جهانی ربوده بود به شکست تبدیل شد.

اتفاقا تبهکاریهای دهه های اخیر سرمایه داری جهانی باردیگر بر نظریات انساندوستانه ی مارکس صحه گذارد.

نکاتی که بسیار حائز اهمیت می باشد بررسی دقیق مبارزات مارکسیست ها می باشد که در اولین تجربه خود در روسیه نتوانستند به جهانیان نشان دهند که «سوسیالیزم واقعا موجود» از هر حیث جامعه ای عادلانه تر و برتر در تمام زمینه ها نسبت به مناسبات سرمایه داری می باشد.

علل شکست سوسیالیزم به چه عواملی بستگی داشت ؟
- تئوری مارکسیسم
- نبود ملزومات لازم برای تبدیل روسیه سرمایه داری و کشورهای حاشیه ای ماقبل سرمایه داری به سوسیالیزم
- بکار بستن نادرست مارکسیسم در عمل
- برداشت ها و تفسیر های انحرافی از مبانی مارکسیسم
- توطئه های امپریالیسم برای جلوگیری از تلو لوی سوسیالیسم در سطح جهانی
- تاثیرات جنگ فاشیستی نازیسم هیتلری
- خیانت بعضی افراد رهبری
- موارد دیگر و حتی ترکیبی از چند عامل ارتجاعی اعم از داخلی و خارجی که حاصل ۷۰ سال تلاش سوسیالیست های روسیه و سراسر جهان به ناکامی کشاند.

تلاش میشود که ناکامی چپ در ایجاد بنای سوسیالیستی را با بی بدیل بودن سرمایه داری «توجیه» نمایند. البته توجیه کردن مسائل و نکبت های عدیده ی جامعه سرمایه داری کار همیشگی لیبرال ها بوده و هست و همیشه در سرهم بندی علل بدبختی ها و اشک تمساح ریختن ید طولانی داشته اند.

با این تفاصیل چگونه باید طشت رسوائی لیبرالیسم را از آسمان بر زمین افکند تا راه را برای مبارزه علیه آنها پر رهرو نمود ؟
- از مارکسیم دفاع کرد و علیه بقیه چپ های غیر مارکسیت مبارزه کرد؟

- یا از تمام چپ ها اعم از مارکسیست ها یا غیره مارکسیت دفاع کرد و بقیه نیروها را طرد نمود؟
٣۴۴۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : بهشت سوسیالیسم
قبل از همه چیز بگویم که بعد از مرحومان مارکس و انگلس و کینزی و فریدمن و دیگر بزرگ دانشمندان دنیا ، راه حل خاصی برای مشکلات دنیا ندارم و معمولا نوشته های جناب قراگزلو را هم نمی خوانم چون شعور درک آنها را ندارم. چند ماه پیش هم که ایرادی به انشاء ایشان و کار برد جملات انگلیسی در متن فارسی گرفتم چنان مورد حمله دوستان قرار گرفتم که عطای کامنت را به لقایش بخشیدم.اما کامنت جناب صبوری محتاج چند یادآوری ست .
ایشان میفرمایند " ۶- تلاشهای بزرگی برای ساخت سوسیالیزم در قرن بیستم شد اما اساسأ همگی نا فرجام بود. اینکه تاریخ در حرکت است امر پذیرفته شده ایست امروزه دیدگاههای متنوعی برای رسیدن به سوسیالیزم موجود است. دکتر قره گوزلو به سوسیالیسم کارگری معتقد است یعنی سوسیالیسمی که از درون جنبش کارگری بیرون آید. البته کارگر هم منظور هر کسی است که حقوق بگیر است(کارگر صنعتی-پرستار-معلم-روزنامه نگار و ....یعنی ۹۰ در صد اجتماع)
۷-در تمام جوامع سر مایه داری ۹۰ در صد مردم برای خوشی و سلامتی ۱۰ در صد جان می کنند. ".

ظاهرا پیغمبران را تکبری نیست. اگر درخت سوی پیامبر نیاید پیامبر سوی درخت میرود. روزی پرچم کمونیسم داس و چکش بود که لابد منظور " کشاورز" و "کارگر" بود و امروز " هر کسی که حقوق بگیر است". در آمریکا سران سه قوه مجریه از اوباما تا اعضای کنگره و دادگستری همه " حقوق بگیرند " و معلوم میشود کمونیسم چنان پیشرفتی کرده است که بر دولت امریکا هم مسلط شده است !
اما اینکه " در تمام جوامع سر مایه داری ۹۰ در صد مردم برای خوشی و سلامتی ۱۰ در صد جان می کنند. ". در عمل ، بعد از قرنها تلاش ضد سرمایه داری و میلیون ها قربانی ، نیم جمعیت دنیا در چین و اتحاد جماهیر شوروی " کمونیست- سوسیالیست " شد و ۹۵ درصد جمعیت برای خوشی و سلامتی ۵ درصد اعضای حزب کمونیست جان کندند و شریک فقر آنها شدند. و نتیجه آن شد که دیدیم. گر چه من خود جدا طرفدار " بهشت سوسیالیسم " هستم و امید که روزی آنرا در " این دنیا" ببینیم ولی شاید این آرزو بیشتر به رویا شبیه باشد تا حقیقت و شاید "غافل در این خیال که اکسیر میکنیم " !
٣۴۴۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : رضا سالاری

عنوان : ‫باید ابعاد اندیشه را وسعت داد − همان کمبود و فقر فرهنگی تاریخی!
‫دوستان کامنت گذار
ایکاش میشد اینچنین محیط های رفاقتی، کوهی، کلوپی، کافه تریایی، گرم و تفاهمی و عاری از هر نوع تعصب و خودخواهی همراه با معجزه کلام و شعر و موسیقی روح بخش ایرانی را، از طریق اینترنت ‫هم ایجاد و برقرار میکردیم!!

بیائید باهم قدری رفیقانه تر باشیم و دوستانه تر برخورد کنیم، چون نقاط مشترکمان بسیار بسیار زیاد است، شاید فقط ابعادمان کم و محدود است! چیزی که دغدغه تفکر تمام بزرگان ادب و شعر و فلسفه و علوم ما در طول تاریخ زندگی شان بوده.

ابعادمان را بیشتر کنیم. زندگی و تفکر و اندیشه یک بعدی به هیچ جا نمیرسد!

‫دوستان، رفقا، برادران، خواهران، یاران، موافقان، مخالفان، اکنون در خلوت کوچکم نشسته و به رادیو ضبط کوچکی گوش می دهم، که کسی سروده ای از شاعری بزرگ و جهانی دکلمه میکند و کسی دیگری با موسیقی زیبا آنرا میخواند، و چه زیبا و هماهنگ هرسه این کار را میکنند. خیام میسراید، شاملو دکلمه میکند، شهبازیان و ارکستر بزرگش مینوازند و شجریان میخواند، آن سروده جاودانی هستی و زندگانی خیام را، شاعر هزاره ها.

‫همانطور که بزرگانی چون خیام و شاملو و تمام بزرگان ادبیاتمان، حتی فردوسی عزیز ما، و درواقع تاریخ واقعی ادبیات ما، نهایتاً از زندگی و هستی خود در طول عمر خود گرفتند، ‫درسی که ما از از زندگی باید بگیریم، یک ایده آل بیش نیست! ایده ال نهایی هماهنگی، چند بعدی و عدم تعصب است، اگاهی و درک یکدیگر است، اتحاد و توافق و تفاهم هماهنگ است، برای تمام روشنفکران و روشنگران و مشعل و فانوس بدستان راه رهایی و آزادی و آزادگی بشر. نجات انسان از قید هر نوع بندگی، بردگی و یوغ و نیاز مالی، رهایی از قید هر نوع احتیاج فردی، زیستی، اجتماعی، اقتصادی، ایدئولوژیکی به انسانی دیگر است.

خوشحالم میبینم و میشنوم که برخی شاگردان جناب قره گوزلو چه به نیکی و خرسندی و احترام از او یاد و یاداوری میکنند و مینویسند، و این نشان از یک معلم خوب و تأثیر گذار دارد. برخی شاگردان ایشان تشنه شرکت ایشان در بحث ها و کامنتهای خوانندگان مقالاتش در این سایت میباشند، که امیدوارم روزی ایشان به اهمیت این درخواست شاگردان و شرکت خوشحالم میبینم و میشنوم که برخی شاگردان جناب قره گوزلو چه به نیکی و خرسندی و احترام از او یاد و یاداوری میکنند و مینویسند، و این نشان از یک معلم روشنگر و روشنفکر بالقوه خوب و تأثیر گذار دارد. برخی شاگردان ایشان تشنه شرکت ایشان در بحث ها و کامنتهای خوانندگان مقالاتش در این سایت میباشند، که امیدوارم روزی ایشان به اهمیت این درخواست شاگردان و شرکت ‫عملی خود در بحث و گفتمان پی ببرند و این مهم را میسر بدارند که بایستی بر گسترش ابعاد علم و جهان بینی خود بکوشند، همانطور که رفیق و دوست و الگویش شاملوی بزرگ در نهایت بدان رسید!! ‫آرزوی موفقیت و طول عمر برای ایشان و همه معلمان نهضت روشنگری و روشنفکری ایران!زنده باد سرکشی و نافرمانی مدنی و اعتصاب و اعتراض اجتماعی. زنده باد سرکشی و نافرمانی مدنی و اعتصاب و اعتراض اجتماعی. زنده باد آنان که ‫نابرابری و تبعیض بهر شکل را برجسته میکنند و دلسوزان واقعی و مسئولی که درد اجتماع و فرد را عمیقاً و بی تعصب میفهمند و و بویژه چوبه های دار و اعدام رژیم سرکوبگر را دیگر تحمل نکرده و از آن برای رسوایی و بی آبرو کردن رژیم و موقعیتی و فضایی برای رساندن فریاد و اعتراض خود به دنیا استفاده میکنند!
٣۴۴٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : سیما لاهیجی

عنوان : به محمد قراگوزلو
سلام
شاید من را به یاد بیاورید اگرچه کمی بعید می دانم. نمایشگاه کتاب سال ۱۳۸۲
شما در غرفه نگاه بودید و دوستداران شاملو و علاقه مدان آثار خودتان دور شما جمع شده بودن و سوال می پرسیدن و شما با حرار ت جواب می دادید ساعت دوازده ظهر بود که حراست نمایشگاه کتاب شما را جمع کرد. شاید من را که فقط یک دوستدار کتاب های شما بودم هرگز در خاطرتان مرور نکرده باشید آنگاه که گفتم جناب استاد اجازه می دهید با دوستان کنار شما عکس بگیریم. بچه های دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بودن. دریغ از اون روزهای خوب. هر چند گاهی اوقات کتابی توقیف می شد اما انصاف بدهید که آقای مهاجرانی و همکارانش خوب کار کردند. من البته در جریان درگیری شما با آقای مهاجرانی هستم و به اصطلاح
لمیک سیاسی و سرارسر خصمانه شما و ایشان را که در روزنامه اطلاعات و یک روزنامه دیگر منشر شد به خاطر می آورم. به یاد دارم که شما تندترین برخورد را با آقای دکتر مهاجرانی داشتید و او هر چند به عنوان یکی از ارکان روزنامه اطلاعات می توانست مانع چاپ مقاله شما شود اما این کار را نکرد. خیلی خوب این مقدمه ها را گفتم تا از شما بپرسم آیا فکر نمی کنید اگر اقای موسوی یا کروبی رئیس جمهور می شد با توجه به این که آقای مهاجرانی مشاور جناب کروبی بود وضع همه از جمله نشر کتاب بهتر از حالا می شد؟ شما می توانستید کتاب تان را منتشر کنید و ما نیز بخوانیم. بخوانیم و .......دریغا که شما همه چیزهای خوب را یک دفعه می خواهید و این نمی شود. قربان شما. یک شاگرد قدیمی و شاد شما که حالا افسرده است و مقالات شما افسرده ترش می کند. سیما. ترکیه.
٣۴۴٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : مسعود مباهات

عنوان : توصیه به دکتر
من اگر جای دکتر قراگوزلو بودم ول می کردم و می رفتم سراغ یک کار نون و آب دار. واقعا حیف نیست که یک انسان فرزانه با این دانش تئوریک کلی از وقت شخصی خود را برای این کامنت گذاران تلف کند. یکی ازین کامنت گذاران خود من هستم که خدائیش تا حالا یک انشای بی غلط ننوشته ام اما مث آقایون و خانومای دیگه در پیچیده بحث ها به جای این که شنونده باشم و یاد بگیرم پا برهنه وسط بحث می آیم و ..... بخوانید یک بار دیگر کامنت ها رو. تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
معلوم می شود چرا ما تا این حد ضعف تئوری داریم چرا کتاب نمی خونیم چرا شفاهی هستیم. توصیه من به جناب قراگوزلو با توجه به دانش و تحلیل های شان این است که برای ما وقت نگذارند. من خودم را می گویم.آقای عباس میلانی که گویا زمانی چپ بوده اینک به نظریه پرداز مراکز امپریالیستی تبدیل شده و این جمهوری اسلامی نیست که متفکران ما را فراری می دهد ما نیز با اونا همدستیم
٣۴۴۵۶ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : پاسخ در راه است.
جناب صبوری محترم، پاسخ در راه است. پاسخ شما را در اولین فرصت خواهم داد یا پای همین مقاله در روزهای آینده و یا در مقاله بعدی آقای قراگوزلو. با تشکر
٣۴۴۵۱ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : جناب "حق" برای یافتن افکار هر کسی متون وی رانخست می خوانند
جناب حق
۱- برای یافتن افکار هر کسی نخست متون وی را می خوانند
۲- مارکسیست ها خود را قیم فرزندشان هم نمی دانند چه آنکه اجتماع و بالاخص حق طلبی چون شما.
۳- شما اما با انتخاب نام حق خودتان را شاخص خوبی در مقابل ناخوبی کرده اید و بشکلی قیم اطرافیانتان شده اید. لیبرالی جون شما باید بداند که حق نسبی است و محدود در زمان و تاریخ
۴-رژیم های سرمایه داری تنوعات مختلفی دارند اما همه در انگیزه سودبری فردی مشترکند. از رژیم بن علی و سید علی تا اوباما همه به مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و خدمات معتقند و با شورا ها دشمن. انتخاب طبیعی یکی از این رژیم های متنوع چپاول فردی بستگی به رشد سرمایه داری در آن کشور دارد. پر واضح است که رژیم سرمایه داری ایران نمی تواند مشابه فنلاند و سوئد و سوئیس باشد.بطور طبیعی نمی توان در کویر گل تولید کرد. با صرفه هزینه فراوان هر کاری ممکن است اما غیر طبیعی است.
۵- بدلیل اینکه رژیم سرمایه داری همچون هر چه که می شناسیم روزی باید جای خود را به چیز مدرن تر و کاراتری بدهد. دانشمندی بنام مارکس پس از یافتن مکانیسم عمل سرمایه داری با استفاده از متد دیالتیکی انالیز بدین نتیجه رسید که چون سیر حرکت تاریخ بر مبنای نظام های تولیدی بوده. جانشین سرمایه داری باید سوسیالیزم(مالکیت اشتراکی بر وسایل تولید و خدمات باشد)
۶- تلاشهای بزرگی برای ساخت سوسیالیزم در قرن بیستم شد اما اساسأ همگی نا فرجام بود. اینکه تاریخ در حرکت است امر پذیرفته شده ایست امروزه دیدگاههای متنوعی برای رسیدن به سوسیالیزم موجود است. دکتر قره گوزلو به سوسیالیسم کارگری معتقد است یعنی سوسیالیسمی که از درون جنبش کارگری بیرون آید. البته کارگر هم منظور هر کسی است که حقوق بگیر است(کارگر صنعتی-پرستار-معلم-روزنامه نگار و ....یعنی ۹۰ در صد اجتماع)
۷-در تمام جوامع سر مایه داری ۹۰ در صد مردم برای خوشی و سلامتی ۱۰ در صد جان می کنند. فکر نمی کنم آرزوی ساخت جامعه ای که همه از مواهب به شکل متعادل استفاده کنند خواستی را دیکال و قیم مآبانه است بلکه "حق" است
۸-برای یافتن افکار هر کسی روش معقول مراجعه به نوشته های وی است. در همین متن وی تروتسکیزم را رد می کند رفیقی وی را تروتسکیست می خواند.
خوش باشید
٣۴۴۲۹ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : به سیامک بزدوده : کی تروتسکیست است؟ از کجا به این پی بردید؟ به متن مقاله توجه کنید
سران و سمپات های سرمایه داری به اعتبار غوغای غوکان دستگاه های تبلیغاتی برای هوکردن سوسیالیسم صف کشیده بودند و به همین دلیل نیز چپ های جهان حتا آنان که از سال ۱۹۶۰ و در جریان به قدرت رسیدن خروشچف فاتحه ی سوسیالیسم را خوانده بودند و ای بسا چپ های چینیِ سه جهانی، تروتسکیست ها و سرسخت ترین دشمنان رویزیونیسم روسی، از واقعه ی تلاشیِِ پیمان ورشو و فروپاشی دیوار برلین اظهار خوشنودی نکردند. هر چند مسکونشینان از چند دهه ی پیش درهای دوستی را به روی چپ ها بسته و کل احساسات و ارتباطات انترناسیونالیستی را به بایگانی زد و بند با امپریالیسم آمریکا و متحدان-اَش سپرده بودند، با این همه آن سقوط فرصتی طلایی به امپریالیسم و "انقلاب واشنگتنی" بخشید تا در میانه ی میدان بی رقیب گرد و خاک به راه اندازد و سپر موشکی ناتو را در مرزهای لهستانِ لخ والسا زده مستقر کند و ایست گاه رادیویی خود را به قلب پراگِ واسلاوهاول ببرد. تمام درهای کمونیسم روسی که از اواسط حاکمیت استالین عملاً به روی پاشنه ی سرمایه داری دولتی چرخیده بود، به سرعت دست آوردهای درخشان انقلاب اکتبر را به باد داد و انقلابی که به قول شاملو "اسم اَش را گذاشته بودیم انقلاب رهایی بخش و صد سالی دل خوش کُنَک اکثریت ناامیدان بود در آخرین لحظه ها مثل حباب صابون ترکید"
٣۴۴۲٨ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : امیدوارم درکم از افکار و مواضع آقای قراگوزلو درست باشد.
با تشکر فراوان از احمد صبوری، پاسخ و .... که مرا با مواضع آقای قراگوزلو آشنا کردند. امیدوارم دچار خطا نشده باشم ولی بنظر می رسد که اقای قراگوزلو فردی بسیار ایدئولوژیک است و بنابراین دینخوست که جایی برای غیر خود حتی ایدئولوژه های دینخو و پیروانشان هم قائل نیست چه برسد به سوسیال دمکرات ها. شهروندان یک کشور حق تعیین سرنوشت خود را دارند بدون آنکه حقوق حقه فردی زیر پا له شود. با برقراری یک رژیم دینخو هیچکس غیر از خودی ها حق ابراز وجود ندارد. درست یا غلط دهها میلیون ایرانی در یک انتخابات کذایی بین بد و بدتر و از روی ناچاری به موسوی رای دادند که ا.ن را از عرصه زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود بیرون کنند ولی دیدیم که چه شد. آقای قراگوزلو نه تنها هیچ احترامی برای این دهها میلیون رای دهنده به موسوی قائل نشد بلکه او هیچ احترامی هم برای جنبش سبز مردم هم قاول نیست که تعدادشان به مراتب بیش از رای دهندگان معترض بود می باشد. این حق شهروندان یک کشورست که تعیین می کند چه نوع نظام سیاسی و اقتصادی می خواهد و این حق هم باید برایشان همیشه محفوظ باشد که آنرا تغییر دهند. آقای قراگوزلو بنظر می رسد که هیچ ارزشی برای ملتی که نظام سرمایه داری را برای خود برگزیند قائل نیست چون با ایدئولوژی او همخوان نیست و بهر قیمتی که شده باید جلوی آن گرفته شود. مثل اینکه او قبول ندارد که مردم یک کشور صلاح خود را بهتر می دانند تا افراد/گروههایی که این مردم را سفیه می دانند که نیازمند قیمومیت شان هستند. بنظر می رسد اقای قراگوزلو خرد جمعی را بی ارزش و خرد خود را ارجح بر آن می داند. جنبش سبز مردم خواهان فاشیسم و نئولیبرالیسم نبود که این آقا با آن سر جنگ پیدا کرد. بنظر می رسد که این آقا حاضرست بهر وسیله ای به هدف خود برای ایجاد آرمانشهرش متوسل شود حتی اگر سرکوب جنبش سبز و حمایت از ا.ن باشد. هر کسی که بتواند ضربه محکمتری به دشمن او امریکا و سرمایه داری از هر نوعش بزند کمتر مورد ضرب کلامی او قرار می گیرد حال می خواهد ا. ن باشد یا استالین اگر زنده می ماند. این آقا قبول نمی کند که در یک کشور همه جور آدم از کمونیست گرفته تا نئولیبرال و از بیدین و با دین گرفته تا سکولار و لائیک زندگی می کنند و این همه جورها هستند که باید همگی در سیاست و اقتصاد کشور مشارکت داشته باشند و با رجوع به خرد جمعی خود در انتخابات آزاد و دوره ای تصمیمات خود را بگیرند. نه اینکه اکثریت در انتخاب خود اشتباه کرده /می کنند چون مثل من صلاحشان را بهتر از خودشان می دانم بنابراین وظیفه من/فرقه/گروه/حزب منست که ..... این طرز تفکر چه تفاوتی با طرز تفکر رژیم دارد؟ یا حمایت از این رژیم یا بخشی از این رژیم چون فاصله اش به اهداف نهایی من نزدیکترست چرا که اگر موسوی می آمد دست نئولیبرالها در ایران قویتر می شد و من از هدفم دورتر. شهروندان یک کشور نباید اسیر هیچ ایدئولوژی خاصی شوند و نیاز به قیم ندارند. ایدئولوگها هم باید یاد بگیرند که کشور به ساکنانش تعلق دارد و نه به گروه خاصی با اهداف سیاسی و اقتصادی خاصی. آقای قراگوزلو نمی داند که در کشورهای لیبرال دمکراتی که او انقدر از آنها شاکی است مردم اگر واقعا بخواهند می توانند حرف خود را به کرسی بنشانند مثل مردم تونس ولی نمی خواهند. این مردم درست مثل مردم ایران مالکیت خصوصی را دوست دارند و دوست ندارند کسی این حق را از آنها بگیرد. کسانیکه مالکیت خصوصی را دوست ندارند نسبت به این گروه بسیار اندک هستند. هیچکدام از این دو گروه حق تحمیل خود را به دیگری ندارد. با تشکر از دوستانی که مرا راهنمایی کردند. امیدوارم درکم از افکار و ایدئولوژی آقای قراگوزلو درست بوده باشد. مطمئنا اگر اینطور نباشد دوستان به یاری من خواهند آمد. با تشکر
٣۴۴۱۹ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : سیامک بزدوده

عنوان : از قیاسش خنده آمد مرد را
دوستان من با کامنت گذاری چندان میانه ی خوبی ندارم و فقط در موارد اضطراری و زمانی که مجبور شوم این کار رو می کنم. ابتدا می خواستم بگویم که بدبختانه هیچیک از دوستانی که در این بحث مهم شرکت کرده اند اصل قضیه را نیافته اند. محمد قراگوزلو می خواهد از خطر نولیبرالیسم در تمام ابعد اقتصادی و سیاسی آن سخن بگوید و پایه های زشت ترین صورت سرمایه داری را روشن کند. کاری که بزرگان مارکسیسم مانند ارنست مندل و دیوید هاروی از سال ۱۹۹۰ شروع کرده اند و مهم ترین بحث چپ در همه ی جهان است اما ببینید ما چه بلایی با کامنتهای بیخودمان سر نوشته های او می آوریم. حتی یک یادداشت کوتاه در این زمینه دیده نمی شود.اما درباره یقراگوزلو و رئیس دانا به عقیده ی من احمد صبوری و دیگران به خطا رفته اند. من در دو مراسم بزرگداشت احمد شاملو در امامزاده طاهر در دو سال گذشته حاضر بودم و از نزدیک شاهد خوش و بش های صمیمانه ی این دو عزیز بودم اما این دوستی های واقعن موجود به مفهوم مرزبندی های سیاسی نیست. رئیس دانا عضو و نایب رئیس کانون نویسندگان ایران است اما قراگوزلو کانون رو قبول ندارد و همین امسال در جواب من گفت نظر من در مورد کانون مثل نظر شاملوست. کانونی که زتده یاد گلشیری برای گرفتن مجوز فعالیت رسمی ش به مهاجرانی مراجعه کرده باشد کانون مستقلی نیست. بعد قراگوزلو به برخورد قاظع شاملو با باقر پرهام و شمس آل احمد و علی اصغر حاج سید جوادی و سیمین دانشور اشاره کردند و گفتند که ما به چنین دبیر و چنان کانونی نیاز داریم و البته افزودند که من ناصر زرافشان را دوست دارم اما او محجوب تر از آنیست که بتواند از پس امضا کنندگان حمایت از رفسنجانی و موسوی بر بیاید.اما با شناختی که من از تحلیل های رئیس دانا دارم فکر می کنم او به سوسیال دموکراسی نوع آلمانی نزدیک است و رابطه خوب او با لیبرال ها و ملی مذهبی هایی مانند پیمان و عبدالله نوری شاهد این مدعا است اما قراگوزلو به تروتسکیسم تمایل دارد. این را من با فهم خودم می گویم و از خودش نشنیده ام. نقد مکرر او از استالینیسم گواه این گمان من است شاید اشتباه کنم. گویا من نیز از اصل مقاله دور شدم و به سرنوشت دوستالن کامنت گذار مبتلا شدم. با پوزش.
٣۴٣۹۷ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : پاسخ

عنوان : به احمد صبوری و بقیه
به احمد صبوری عزیز و بقیه هواداران آقای قراگزلو
من نتوانستم آن آشنا را پیدا کنم و اول از او بپرسم منبع سخنش چیست، و بعد هم در صورتی که جواب قانع کننده ای نداشت به قول جناب صبوری او را «توبیخ» کنم.
اگر یک نفر بیولوژی خوانده باشد نه اقتصاد، باز هم در صورتی که صاحب نظر باشد (مثل آقای قراگزلو) می تواند نظر بدهد و قصد من در آنجا بیشتر اشاره به نکته ای برای اهل فن بود در ارتباط با یک اقتصاددان برجسته و شناخته شده و با تجربه و با شهامت و آماده پرداخت هزینه، و تشخیص دهنده اولویت ها، یعنی دکتر فریبرز رییس دانا، در مقایسه با بعضی ها...
در هر صورت خواندن همان مقاله ای را که لینکش را آقای صبوری داده بودند و من هم از همه خواسته بودم آن مقاله را بخوانند به همه توصیه می کنم و قضاوت را هم به خود آن ها می سپارم.

بر خلاف آنچه ممکن است تصور شود، من حقیقتا برای آقای قراگزلو به خاطر آن که مدافع زحمتکشان است، با امپریالیسم و صهیونیسم مرزبندی روشن دارد (آن هم در این زمانه وانفسا و تقدیس امپریالیسم و اسراییل به وسیله توبه کردگان یا به خدمت درآمدگان) و... احترام فراوان قائلم. آنچه هست این است که مبارزه ایشان با جنبش و با مبارزان در صحنه علیه احمدی نژاد و خامنه ای و سپاه را عملی ناشایست می دانم.
ضمنا: ایشان برخلاف نظر آقای صبوری، قبلا در مقاله ای در همین سایت، علاوه بر چهره های برای من قابل احترامی مثل موسوی (موسوی امروز در سال هزار و سیصد و هشاد و نه شمسی هجری و دو هزار و یازده شمسی میلادی) لیست بلندبالایی از تقریبا هر جریانی و هر کسی غیر از خودشان و همفکرانشان را نیز ارائه داده بودند و گفته بودند که وقتی از جنبش سبز می گویند همه این ها را در نظر دارند!
با آرزوی موفقیت برای همه دوستداران مردم
٣۴٣٨۷ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : هرمز خسروی

عنوان : مبارزات باید مشخص و مردم قدم به قدم به اهداف عالیتر ارتقا یابند.
اگر حوادث چند سال اخیر کشورهای بزرگ صنعتی را، بخصوص بعداز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را مرور کنیم. به نکات ،بسیار تعیین کننده ای، در « تفاوت» دیدگاه ها، اهداف و شیوه های مبارزاتی مردم جهان هواهیم رسید که علیه «انواع» قدرت های حاکم و شرائط ظالمانه ای که به اشکال مختلف برای اسارت بشریت سرهم کرده اند به کار گرفته میشود.

- قبل و بعداز اشغال عراق در سراسر جهان باصطلاح نئو لیبرالیستی ،بعنی کشورهای اروپائی و آمریکائی اعتراضات وسیعی علیه سیاست های امپریالیسم به رهبری بوش صورت گرفت در انگلستان بلیر از همه عظیم تر بود.
- در ارتباط با سیاست های گلوبالیزاسیون نئوکانها اعتراض های وسیع از سیاتل شروع و در گوتنبرگ بروی تظاهرات کنندگان آتش گشوده شد که سوئد را منفجر کرد. و سپس به ایتالیا رسید که با سبعانه ترین شکلی بخاک و خون کشیده شد.

- تمام جهان مترقی در برابر بوش و همپالکی های او بپا خاست ولی بهر صورت نئوکان ها تا پایان دوره ی بوش جهان را به بحران بی نظیر مالی تاریخ سرمایه داری هدایت کردند که هنوز در این بحران دست و پا میزنند تا از غرق حتمی فرار کنند !


عواقب و ابعاد بحران مالی و رکود اقتصادی هنوز بر مردم جهان پوشیده ست و فقط نوک کوه یخ مشاهد شده ست و این رشته سر دراز دارد.

فقط در چند ماه اخیر این مدت شاهد مبارزات گسترده مردم کشورهای اروپائی علیه سیاست های ارتجاعی و ضد مردمی حکمت هایشان بودیم.
- یونان در سراسیب ورشکستگی بخاطر بدهی های فراوان و اختلاس و سوءاستفاده دولتمردان با اعتراضات عظیم مردم روبرو شد. این بار اول مبارزات مشخص مردم یونان علیه حکومت نبود و آخرین هم نخواهد بود.
- تود های مردم فرانسه و اتحادیه های کارگری کاخ الیزه را بلرزه در آوردند و علیه افزایش سن بازنشتگی از ۶۵ به ۶۷ سال به خیابانها آمدند.
- اتحادیه های کارگری پرتقال با یک اعتصاب سازمان یافته یک روزه فقط به دولت ورشکسته پرتقال هشدار دادند !
- در ایرلند مردم با اعتراضات مشخص نسبت به بی لیاقتی حکومتیان خشم خود را از سیاست های نئولیبرالستها نشان دادند.
- در آلمان برای حمل تفله های اتمی مبارزات بسیار دلاو,رانه ای انجام شد.
- در انگلستان دانشجویان نسبت به محدودیت های تحصیلی و افزایش شهریه اعتراضات باشکوهی را برخ جهانیان کشیدند.
-ایسلند به ورشکستگی کامل رسید و مردم این کشور با کوهی از بدهی روبرو هستند.
- هنوز اسپانیا و بقیه کشور ها در راه هستند.

این نوع مبارزات در کشورهای پیشرفته همیشه وجود داشته و آحاد مردم با شعار های مشخص نسبت به سیاستهای رهبران سیاسی اعتراض کرده و می کنند. در بعضی موارد مانند دهه ۶۰ میلادی در فرانه به برکناری رئیس جمهور دوگل منجر شد و در آلمان نیز وضع بسیار بحرانی شد. ولی همیشه مردم در باره ی موضوع مشخصی مبارزه کرده و کمتر به مورادی مانند سالازار و فرانکو برخورد می کنیم

اما در کشورهائی مثل ایران، فبلیپین، نیکاراگوئهٍ، شیلی و امروزه تونس ، مصر و تمام آفریقا و آسیا جان مردم به لب میرسد و با انفجار توام میشود.

در این کشورها مردم سالها و سالها سرکوب میشوند و امکان مبارزه ی متشکل و مشخص نمی یابند و دیکتارتور را بزیر می کشند و دیکتاتور دیگر بقدرت میرسد.

همه ی دنیا را بصورت یک شکل دیدن و همه را برای یک نوع مبارزه دعوت کردن با هر دیدگاهی ماسب و به نتیجه ی مطلوب نخواهد رسید مبارزات باید مشخص و مردم قدم به قدم به اهداف عالیتر ارتقا یابند.
٣۴٣۷٨ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : برای ........از متن مقاله ای که هرگز خوانده نشد
در اواخر نخستین دهه­ی هزاره­ی سوم راست محافظه­کار شرقی (بنیادگرایی اسلامی) نیز به خاری در پای لنگ نئولیبرالیسم تبدیل شده بود. در جبهه­های جنگ ارتجاعی آغاز هزاره اسامه ­بن­لادن و یاران­اش در یک­طرف و جورج بوش و هم­کاران­اش در طرف دیگر سنگر گرفته و مشغول کُشت­وکشتار بودند. جنگی تا این حد ضد انسانی که هر دو سوی جبهه­ به شدت مرتجع و در نهایت از یک جنس بودند، در تاریخ معاصر کم­تر سابقه داشته است. اسلام­گرایان مشت­های سیاسی خود را در تقابل با امواج فزاینده­ی جهانی­سازی­ها گره کرده و در افغانستان، عراق، لبنان، مصر، اردن، تونس، مراکش، الجزایر و ایران به چهره­ی آمریکا چنگ می­کشیدند. برای نخستین بار پس از تئوری­پردازی­های لوکزامبورگ، هیلفردینگ، بوخارین و لنین؛ امپریالیسم آمریکا و اتحادیه­ی اروپا از سوی راست­ترین طیف­ها و گروه­های ضد انقلابی و ارتجاعی تهدید شده بود.
٣۴٣۷۶ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : مهوش خودکام

عنوان : ربط و بی ربط
در بخشی از مقاله ی هایک در تهران جناب قراگوزلو به منتقدان و هوادران نظریه خود فراخوان داده که ضمن پرهیز از تقدیس و ابلیس سازی به نقد علمی این نوشته ها وارد شوند اما متاسفانه نه در این کامنت ها و نه در یکی دو نوشته یی که له و علیه ایشان منتشر شده است هیچ کس در صدد نقد نبوده است گویی ما با ماهیت این واژه بیگانه ایم. یکی می گوید فلانی بیولوژی خونده و حق ندارد در مسائل اقتصادی نظر بدهد و نمی گوید کجای مقالات اقتصادی اش گاف دارد و خطای علمی دارد ؟ مگر چامسکی زبان شناس نیست ؟ آیا کسی در آمریکا یا هر جای دیگر به او گفته تو حق نداری از سیاست حرف بزنی؟ یکی دیگر می گوید فلانی از حماس و حزب الله دفاع کرده گیرم که این طور باشد اما برادر تو خودت چه کرده یی.؟ کالینیکوس هم شش ماه پیش دولت ایران را ضد امپریالیست خواند خب بگیرید و بکشیدش. جیمز پتراس در انتخابات ۸۸ گفت که احمدی نژاد نماینده طبقه کارگر ایران است خب پروفسور پتراس رو هم دار بزنید. مرتضی محیط در سال ۸۴ احمدی نژاد را کاوه آهنگر خواند خوب اعدامش کنید. آقایان خانم ها این روش شماها در این کامنت ها اصلن سیاسی نیست. لطفن کمی سیاسی باشید. لطفن جدی باشید.
٣۴٣۷۲ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : روزبهان خیری

عنوان : به .....
برای مقایسه نظرات مختلف آدم ها بد نیست آقای محترم سه نقطه به خوانش زنده گی مارکس و سیر تکامل او از مارکس جوان تا مقطع پایان کاپیتال جلد سوم وارد شود. از مارکسی که تحت تاثیر ایده آلیسم هگل بود تا مارکسی که با هگلی جوان و بعد هگلی ها چپ سرشاخ شد. از توصیه مارکس به کارگران آلمانی برای دفاع از بورژوازی و بعد غلط خواندن آن توصیه ها و .... البته این نیز از جمله عقب ماندگی ایرانیان است که فکر می کنند انسانها با وحی منزل به زمین آمده اند و مانند پیامبران ۱۱۴ سوره آورده اند که همگی بی کم و کاست عین حقیقت مطلق است. به این ترتیب است که سکتها رشد می کند و آدم ها تبدیل به جستجوگران پلیس نما می شوندکه برای تخریب دیگران لای کاغذها وول می خورند تا بگویند یافتیم. ما با این تفکر در ابتدای انقلاب آشنا هستیم و آن را در کیهان دیده ایم. شعار دانشجوی خط امام افشا کن افشا کن اینک از کامنت استاد افشاگر حضرت سه نقطه بیرون تراویده است.همین آدم نماها وقتی به استاد احمد شاملو می رسیدند می گفتند او هوادار نازیسم بوده و برای این امر حتی به زندان رفته با فرح عکس گرفته است. این جماعت نویسندگان نیمه پنهان هستند... البته که هر کس را باید در کانتکس زمانی خود دید و این همان معیوب نگری ست که مغزهای بیمار از درک آن عاجزند.از سوی دیگر کسانی که دلشان برای ژنرال های لائیک ترکیه و اسرائیلی ها سوخته و از به خطر افتادن منافع آمریکا ترسیده اند] بهتر است مواضع خود را در جرس و کلمه جستجو کنند.
٣۴٣۵۵ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : به پاسخ و ....
پاسخ عزیز دکتر قره گوزلو استاد دانشکده علوم اجتماعی بوده دوستتان را توبیخ کنید. در ضمن قره گوزلو دوست رئیس داناست و هر دو آنقدر بالغ که در عین اختلاف نظر دوست بمانند. قره گوزلو رهبری جنبش سبز را ضد انقلابی و بورژوائی می داند. یادم نمی آید جائی موسوی کروبی یا خاتمی اظهار سوسیالیست بودن و یا عشق و علاقه به جنبش کارگری کرده باشند.
دوست ... قره گوزلو معتقد است که اسلامیست نئولیبرالیزم را خراش داده اند اما از موضع ارتجاعی یکبار این مقاله را بخوانید در همینجا هم تکرار می کند
٣۴٣۵۱ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : ....

عنوان : دیدگاه جناب قراگوزلو
برای آشنایی بادیدگاه آقای قراگوزلو به آدرس زیر در درگاه پاسخگویی به مسایل دینی مراجعه کنید:
http://www.porsojoo.com/fa/node/۵۹۶۲
جناب قراگوزلو می‌فرمایند: «پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ و قطع‌ همه‌ جانبه‌ منافع‌ آمریکا از کشور ما و رشد شگفتناک‌ اسلامخواهی‌ در آسیا و آفریقا و بویژه‌ خاورمیانه، تهدید جدی‌ موقعیت‌ صهیونیزم‌ در منطقه‌ و بروز تزلزل‌ در رژیمهای‌ هم‌ پیمان‌ آمریکا - از سوی‌ جنبشهای‌ اسلامگرا - سبب‌ شده‌ است‌ که‌ نوعی‌ وحشت‌ از این‌ فرایندها در تن‌ و جان‌ دیپلماسی‌ آمریکا رخنه‌ کند. این‌ ترس‌ در سیاست‌ خارجی‌ آمریکا نمودهای‌ مختلفی‌ داشته‌ است. تلاش‌ در جهت‌ سرکوب‌ جنبشهای‌ اسلامی‌ رادیکال‌ فلسطینی‌ از جمله‌ حماس‌ و حزب‌الله‌ و تحریک‌ الفتح‌ به‌ مقابله‌ و تحدید قدرت‌ این‌ دو جریان، دخالت‌ مستقیم‌ در انتخابات‌ الجزایر و جلوگیری‌ از به‌ قدرت‌ رسیدن‌ جبهه‌ نجات‌ اسلامی، ترغیب‌ ژنرالهای‌ لاییک‌ ترکیه‌ به‌ ساقط‌ نمودن‌ دولت‌ اسلامی‌ نجم‌الدین‌ اربکان، لشکرکشی‌ به‌ خلیج‌ فارس، محاصره‌ اقتصادی‌ ایران، حمله‌ به‌ لیبی‌ و سودان‌ و... دهها رخنمود دیگر تنها بخشی‌ از اقدامات‌ عملی‌ آمریکا در برخورد با مسلمانان‌ و تظاهرات‌ عینی‌ این‌ محاصره‌اندیشی‌ است. ذکر بخشی‌ از نظریات‌ و اظهارات‌ دولتمردان‌ و متفکران‌ آمریکا در این‌ زمینه‌ دقیقاً‌ مشخص‌ می‌کند که‌ برخورد تمدن‌ اسلامی‌ و تمدن‌ غربی‌ فی‌الواقع‌ چیزی‌ جز احساس‌ هراس‌ آمریکاییان‌ از گسترش‌ اسلامخواهی‌ نیست.»
مواضع و ادبیات نوشتاری جناب قراگوزلو برای یک مارکسیست انقلابی عجیب است.
٣۴٣۴٣ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : پاسخ

عنوان : پاسخی دیگر
آقا یا خانم «حق» به حق پرسیده اند که:
«یک پرسش از آنهایی دارم که آقای قراگوزلو را می شناسند. آیا او از طرح «هدفمند کردن یارانه ها»ی احمدی نژاد دفاع می کند و یا انتقاد و یا سکوت؟»
و هوادار آقای قراگزلو، جناب احمد صبوری نشانی مقاله ای را داده اند که بهتر است خوانندگان محترم آن را بخوانند و ببینند که آقای قراگزلو در آن مقاله، به حمله و تهاجم نسبت به جنبش و کسانی که خارج از حکومت احمدی نژاد و خامنه ای و سپاه هستند و با آن در حد توان خودشان مبارزه می کنند پرداخته است یا به آن طرح.
آن که به آن طرح پرداخت، فریبرز رییس دانا بود که آقای قراگزلو نباید به سرنوشت او دچار شود. و این در حالی است که آقای رییس دانا یک اقتصاد دان برجسته است، و این طور که آشنایی تعریف می کرد آقای قراگزلو تحصیلاتشان در بیولوژی است.

با تشکر، و به امید این که با این همه کامنت های ستایش آمیز (و حتما بی شائبه) شبانه روزی در پای تک تک مقالات آقای قراگزلو از همان اولین دقایق انتشار این مقالات، این چند سطر ناچیز من هم چاپ شود.
٣۴٣۴۰ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : برای حق عزیز
حق عزیز

دکتر قره گوزلو با طرح نئولیبرالی حذف یارانه ها مخالفت کرده میتوانید به مقاله
روزی روزگاری دولت حامی!
ترجمه ی دروغ های واقعی صندوق بین المللی پول
در آدرس
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۳۴۶۴۶
مراجعه بفرمایید.
٣۴٣۲۹ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣٨۹       

    از : کاوه بیات

عنوان : پیشنهاد به آقای تابان
با درود
چنان که ماحظه می فرمائید نوشته ها و مقالات محمد قراگوزلو همیشه با موافقت یا مخالفت های بسیری مواجه است که به دنبال خود سوالاتی را دارد. با احترا تمام به نویسنده من این روش بی پاسخ گذاشتن کامنت ها را نمی پسندم و هر چند می دانم در این فرصت کوتاه نمی شود بحث مفیدی ارائه کرد اما خوب است که مختصر هم که شده به پرسش ها پاسخ گفته شوحتی در حد یک جمله موافقم یا مخالفم.حالا که این بزرگوار به هر دلیلی وارد این مباحث نمی شوند پیشنهاد ما این است که مدیریت سایت مجموعه ای از سووالات مهم را جمع بندی کند و برای پاسخ در چارچوب یک گفت و گو در اختیار جناب قراگوزلو قرار دهد. با تشکر.
در ضمن من شخصن با کلیات مواضع جناب قراگوزلو موافقم.
٣۴٣۲۲ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : یک پرسش از آنهایی که می دانند
یک پرسش از آنهایی دارم که آقای قراگوزلو را می شناسند. آیا او از طرح «هدفمند کردن یارانه ها»ی احمدی نژاد دفاع می کند و یا انتقاد و یا سکوت؟ با تشکر.
٣۴٣۰٨ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣٨۹       

    از : ن ا. خ

عنوان : محمد جان. از طرف یک ......
دشمنی با سروش که رویه جناب محمد جان قراگوزلو شده است هر گاه که پا دهد فراموش نخواهد شد و در مجمع یاد آور برخوردهای تند این دوست گرامی با اعضای کمپین است. کتاب بحران دکتر دوست داشتنی ما با حمله به سروش و کولاکووفسکی و هاول و لخ والسا شروع می شود و در تصور من این همه بی مهری از سوی آدم دوست داشتنی مانند محمد توجیه ندارد. ما اگر تا ابد هم مورد طعن و کنایه و سرزنش این دوست خوب قرار بگیریم باز هم به یاد خواهیم آورد که او انسان را فراموش نکرده است گیرم که انسان مورد علاقه ی او کمی تند و همیشه سرکش است مثل خودش اما در این تندینوش هایی وجود دارد که به چشیدنش می ارزد. به امید روریکه انسان های تئوریسینی مانند محمد قراگوزلو به جای فاصله گرفتن از دموکراسی و حقوق زنان به این جمع ملحق شوند. خانم ب . ح و آقای ش ل می توانند گواهی دهند که ما تا کجا برای همراه شدن دکتر عزیز کوتاه مدیم اما دریغ از یک سانت عقب نشینی. گاه فکر می کنم قراگوزلوی ما ( او هنوز هم قراگوزلوی ماست و لطفا مصادره ممنوع ) اگر اندکی و فقط اندکی انعطاف داشت ما می توانستیم با او خاطرات خوبی را در زمینه پیشبرد حقوق زنان تجربه کنیم. اما این نازنین همان قدر که مثل الماس می درخشد همان جور هم می برد. نگرانی من ارین است که او در معرض صاعقه قرار بگیرد. دریغا او که دنیایی از شور و شوق و شیدایی و دانش و شیفتگی است اما خود را همیشه در مرکز ثقل اندیشه می بیند.
این نیش دوستانه را " نوش " گونه زدم گرچه نا امیدم.
٣۴٣۰۲ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣٨۹       

    از : سعیده الف

عنوان : چرا سبزها؟
من جناب قراگوزلو را می شناسم و خوب می دانم که ایشان انسانی عاطفی هستند که حاضرند برای انسان های دیگر هر خدمتی انجام دهتد و از خود نیز تا حدود زیاد مایه می گذارند. دوستی من با ایشان به سال های دور بر می گردد و من ایشان را سه سالی ست که ندیده ام. برای چاپ چند کتاب ایشان من پیشگام شدم و البته محمد عزیز نیز در کتابش (مقدمه ) از من تشکر کرده است. این نکات را به این خاطر گفتم که با نگاه این عزیز به مسائل اجتماعی کاملا آشنا هستم و انتقادات او را نسبت به سروش و مثلا لیبرال ها و پوپر می دانم . از دوستی و رفاقت نزدیک او با احمد شاملو اطلاع دارم اما می خواستم ازین طریق به این دوست سابق خودم بگویم که تو با این مواضع تند نسبت به جنبش سبز تا حد زیادی مخاطبان و دوست دارانت را از دست داده ای. به نظرم نیازی نیست که در این مقاله تا این حد به سروش حمله شود هر چه باشد او برای دموکراسی مبارزه می کند. همین امیدوارم اگر خود دکتر ما این کامنت را نمی خواند دوستی محبت کند به او خبربدهد چون که نه تلفن ما را جواب می دهند و نه به نامه های ما وقعی می گذارند. ممنون.سعیده.
٣۴٣۰۰ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : آیا فقط ادیان آلهی طرفداران متعصب دارند؟
هر یکی بینا شود بر قدر خویش
بازیابد در حقیقت صدر خویش
مغز بیند از درون نه پوست او
…………………………………...خود نبیند ذره ای جز دوست او
«عطار نیشابوری»
٣۴۲۹۲ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۹       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : دستت درد نکند رفیق، خسته نباشی
خواستم بگویم دستت درد نکند. بیش از ۳ دهه است که مردم را از انقلاب می ترساندند، وقتی که مردم ملیونی به خیابان امدند، همانها گفتند کی بود کی بود ما نبودیم و نظراتشان با یک حرکت ملیونی مردم در خیابان دود شد رفت هوا. هنوز هم اعلام می کنند که مردم امدند توی خیابان و داد میزدند که ما میخواهیم بیشتر استثمار شویم حقوقمان را طولانی تر پرداخت بکنید بیشتر به خاک سیاه بنشانیدمان. ما اصلا می خواهیم خود امام خمینی بیاید و دوباره بر ما حکومت کند. اینها طبقات حاکمند. قرنهاست که میخواهند بگویند این نظام ابدی است. می گویند این ارمان است خیالی است. توهم است. این توهم و خیالی نیست که ۷۰ میلیون را گرسنه و بیکار با قوانین ۱۴ قرن پیش به زنجیر کشید ولی این توهم است که شوراهای مردم را به قدرت رساند و ازادی و برابری و سوسیالیسم را حاکم کرد. ۴ نفر اخوند مشنگ را از قبرستان می توان بر ۷۰ ملیون نفر حاکم کرد و این عین واقعیت است و لی سرنوشت ۷۰ ملیون را بدست خودشان دادن میشود ارمان و خیالات. از این حرفها متفکران حاکم تا بوده است گفته اند تا نظام بردگی را لایزال جلوه دهند و امید به زندگی بهتر را در مردم بکشند. اما تا انسان هست و بردگی مزدی وجود دارد، تلاش انسانییت برای زندگی بهتر پایانی ندارد. سنگها را بسته و سگها را رها کرده و انوقت الدرم و بیلدرم می کنید. بگذارید شکافی در این حکومت اسلامی بوجود بیاید و نسیم ازادی بوزد، انوقت معلوم می شود که اکثریت چه می گوید و چه کسانی خیالاتیند. با سپاس از هزاران نفر مثل قراگوزلو که صدای بیصدایان جامعه شده اند. خزر بنام شما زنده است.
٣۴۲٨٣ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : سوسیالیسم یک آرمان است و تا تحقق آن راه درازی در پیش است.
اهمال دیکتاتوری بهرفرم و تحت هر نامی مغایر دموکراسی و جلوگیر انکشاف رشد بلوغ سیاسی و اجتماعی جامعه است. پرداحتن به شدت و ضعف و وابستگی طبقاتی «دیکتاتوری»، بجهت توجیه گری آن، در نهایت بر ضد دموکراسی و جلو گیری از رشد تعالی انسان در جامعه ای بدور از استثمار بهرفرم را در بر خواهد داشت. عدم کارآیی احزاب «کمونیستی» در جهان در قبال غول انسانکش سرمایه داری (بفرمهای متفاوت)،در زودباوری آنان برای رسیدن «سریع» بسوسیالیسم است. و آنان از هر حرکت و یا انقلاب اجتماعی در گوشه و کنار جهان (انقلاب اکتبر ۱۹۱۷) در دام «خوش باوری» میافتند و حتی حرکت آزادطلبی مردم تونس را در جهت «دیگرگونی» و بقول نویسنده مقاله «تحولات تونس عجالتاً یکی از نشانی های مکان دفن نئولیبرالیسم» باور میکند همانگونه که طرفداران سنتی و مجازی سوسیالیسم در ایران بسال ۱۳۵۷ انقلاب ایران برهبری آیت الله خمینی را حرکت «ضدامپریالیستی» خواندند و از «برکات» نتایج این خوش باوری ساده لوحانه در ایران احتیاج ببازگویی نیست. فروپاشی کشورهای «سوسیالیستی» شرق اروپا شانس آزاد گشتن ایده سوسیالیسم واقعی از بند «زندان» هفتاد ساله کاپتالیسم دولتی اتحادجماهیر شوروی را فراهم آورد ولی هنوز دوران «نقاهت» چند ده ساله میگذراند و خودرا از بار « ایسمهای» طفیلی بارنگهای مختلف رها ننموده وبعبارت دیگر هنوز براه نیافتاده است. پرداختن بجستجوی «راه» برای رسیدن بسوسیالیسم لازم است، ولی پرداختن و مشغول کردن اکادمیک بآن، امروزه کمک موثری در رفع احتیاجات و مشکلات جامعه ایران نیست. سعی و جدیت خودرا برای خروج از وضعیت تاسف آور همراه خشنونت و مرحله خطرناک جامعه ایران معطوف نمایم. بجای «مرده باد و زنده باد» و «خراب کردن»، طرح سازندگی را باید در حد «تقبولات» جامعه روی میز گذاشت. میدانم که «خراب» کردن خیلی راحت تر از «ساختن» است. کاری که رژیم ولایت فقیه بدان مشغول است. جامعه ایران برای «انقلاب سوسیالیستی» قرنی فاصله دارد وشاید هم بیشتر. سوسیالیسم یک آرمان است و تا تحقق آن راه درازی در پیش است.
٣۴۲٨۲ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۹       

    از : ثریا شین

عنوان : سلبی اثباتی
به گمان من وجه بارز نقدهای محمد قراگوزلو ابتدا در سلبی بودن آنها تعریف می شود و سپس جنبه و ظرفیت اثباتی پیدا می کند . او در این مقالات ابتداگزینه ی مورد نظر ( در این جا نولیبرالیسم به مثابه ایده ئولوژی سرمایه داری معاصر) را نقد امتناعی می کند و سپس با استفاده از متدولوژی علمی به اثبات گزینه یا آلترناتیو خود می پرداززد. سلسله مقالات این استاد عزیز ما تحت عنوان های "سالی که وال استریت سقوط کرد " و کینزیسم به جای نولیبرالیسم " و " سوسیالیسم آلترناتیو اصلی نولیبرالیسم و کینزیسم " نمونه کامل و تمام این روش تحقیق پیشرفته است. جنبه سلبی اثباتی در بهترین شکل خود در کاپیتال و توسط مارکس مورد استفاده قرار گرفته و در مجموع موید نگاه و برداشت دیالکتیکی از نقد پدیده هاست. به محمد عزیز خسته نباشی می گویم.
٣۴۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۹       

    از : به آقای قراگوزلو

عنوان : نباید مردم را بخاطر اینکه نظامی بورزوازی می خواهند بوسیله دشمنی با جنبش سبزشان تنبیه کرد
در اروپای غربی احزاب کمونیست وجود دارند. انتخابات آزاد هم هست. اتحادیه های کارگری هم آزادند. چرا کمونیست ها انتخاب نمی شوند تا دولت تشکیل دهند، آقای قراگوزلوی عزیز؟ چرا مردم تن به حکومت دلخواه شما نمی دهند؟ آیا بغیر از اینست که مردم اینگونه دولت ها و حکومت ها را نمی خواهند؟ آیا شما واقعا فکر می کنید که مردم ایران از خیر مالکیت خصوصی خواهند گذشت؟ من با آشنایی که از مردم ایران دارم می دانم که آنها اغلب راغب به نظامهای بورژوازی هستند. نگاه کنید به ۵ میلیون مهاجر ایرانی، اینها کدام کشورها را برای اقامت برگزیده اند. حتی کمونیست های دو آتشه هم ترجیح داده اند به غرب بیایند، چرا؟ نباید مردم ما را بخاطر اینکه نظامی بورزوازی می خواهند بوسیله دشمنی با جنبش سبزشان تنبیه کرد و به آنها زور گفت که یا اجرای طرز تفکر مارکسیستی مرا قبول کنید یا زیر سلطه همین رژیم باقی بمانید. حاکمیت ملی یعنی خواست اکثریت یک جامعه با حفظ حقوق اقلیت، آیا شما مخالف این عقیده هستید؟ با تشکر
٣۴۲۷۵ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۹       

    از : رضا سالاری

عنوان : ‫اول دموکراسی یا اول تشکل و انقلاب کارگری؟
معمای ولایت و امامت و نئواسلامیزم ارتجاعی اکثر روشنفکران و اقشار را گیج و مبهوت کرده ولی بیش از سی سال است که دارد پوست همه را می کند! ببینید اختاپوس فقه سرطانیشان چگونه گریبان حتی نماینده مورد اعتماد ولی فقیه و رئیس جمهور انتصابی خودشان و رئیس تقلبی کشور استبداد زده را هم گرفته و چگونه اورا هم همچون ملت هزاران مراتب بیشتر آسیب دیده و استبداد زده ذره ای کلافه و عاجز کرده است! وای به حال سرنوشت تلخ و غمگین این نسل و ملت که دولتش هم از پس قوانین تاریک و خشک اندیشش برنمیآید! احمدی نژاد هم شکوه میکند که:

«شما بهتر می‌دانید که به موجب اصل هفتاد و یکم قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی، "در حدود مقرر در قانون اساسی " می‌تواند "قانون " وضع کند، بنابراین مجمع تشخیص در مواردی اختیار ورود دارد که مصوبه مجلس در حدود اختیارات و صلاحیت مجلس باشد و شورای نگهبان مفاد مصوبه را مغایر قانون اساسی یا موازین شرع مقدس بداند و در مواردی که مصوبه مجلس اساساً در حدود صلاحیت‌ وی نیست ارجاع مورد به مجمع تشخیص مصلحت موضوعیت ندارد.»

روبنای اسلامی و شیعه اثنی عشری ساخته ولی فقیه دیگر چیزی از زیر بنای اقتصادی برای عرض ارز اندام و رشد هرگونه جنبشی اصلاحی ویا انقلابی دیگری باقی نگذاشته! آیا هنوز هم باید اول بدنبال انقلاب کارگری بود و بعداً سر فرصت دغدغه دموکراسی را داشت، یا برعکس اول بدنبال اسقرار و تحکیم دموکراسی بود و بعد بدنبال برپایی و استقرار و استحکام سوسیالیزم عمومی؟ ‫برای رسیدن به آزادی و دموکراسی، تونسی ها چه کردند و میکنند؟ بقیه ملل آزاد و رهاشده دنیا اول کدام راه را انتخاب کردند؟ کره و ژاپن و ‫هند و چین چه کردند؟ هند آزاد شده از استعمار زودتر به سوسیالیزم میرسد یا پاکستان گرفتار تعالیم اسلام طالبانی؟ ایران به هند نزدیکتراست یا به پاکستان؟ چرا؟ اقتصاد ایران و پاکستان بیشتر بهم نزدیکترند، یا اقتصاد ایران و هند؟ نقش دموکراسی و سکولاریزم در رهبری و رهیافت درست انقلاب و اصلاح سوسیاسوسیالیستی چیست؟
٣۴۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۹