رفقا آن جا چه خبر است؟


سیامک طاهری


• راستی رفقا! در آنسوی آب ها چه خبر است؟ چه شده که پاره ای از یاران دیروز ما؛ امروز به چنین جاهایی رسیده اند؟ آیا اینان گنگ اند و مست و یا ما در این کشور توان دیدن خود را از دست داده ایم؟ رفقای درست کردار و رهپویان راه مردم در خارج از کشور چرا ساکت نشسته اند؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۷ بهمن ۱٣٨۹ -  ۲۷ ژانويه ۲۰۱۱


تو که نیشم نه ای نوشم چرایی؟
تو که یارم نه ای بارم چرایی؟
تو که مرحم نه ای زخم دلوم را
نمک پاش دل ریشوم چرایی؟
               
                                 
                                 
آقای فرخ نگهدار بلافاصله پس از مصاحبه آقای احمدی نژاد و کلید خوردن طرح حذف یارانه ها در مصاحبه با تلویزیون بی بی سی آنچنان در رسای این حذف سخن گفتند که تعجب همگان را بر انگیختند. آیا براستی این مداح کم دان؛ همان رهبر سال های دور یک جریان مدعی چپ بود و یا یک سخنران بانک جهانی و یا صندوق بین المللی پول؟
از بد روزگار – البته از دید آقای نگهدار – کوتاه زمانی پس از هواداری ایشان از این طرح اولیه؛ انتقاداتی کم و بیش جدی از سوی مسو لان مملکتی و ارگان های حکومتی به این طرح وارد شد. از جمله رییس مجلس از شیب تند حذف یارانه ها سخن گفت و مسولان دولتی و رییس جمهور مجبور به عقب نشینی هایی شدند و از شدت طرح تا حد معینی کاستند. به این ترتیب ایشان نشان دادند که از رییس مجلس و دولت آقای احمدی نژاد هم عقب تر ایستاده اند و در کنار هارترین طرفداران مکتب واشنگتن قرار گرفته اند.

ببین از که بریدی و با که بنشستی؟
چرا چنین اتفاقی رخ داده است؟ و چرا فردی که روزگاری در راس سازمانی ترقی خواه قرار داشت به چنین دره ژرفی سقوط کرده است؟ آیا ندانستن و بی اطلاعی از وضعیت کشور که حاصل مهاجرت طولانی است به این فاجعه منجر شده است ویا تعهد ایشان به کسانی به غیر از زحمتکشان و رنجدیدگان این کشور؟
اگر عامل اول درست است چر ایشان اصرار دارد که در مورد مسائلی که هیچ اطلاعی از آن ندارند سخن بگویند و چرا نمی توانند سکوت کنند؟ و اگر مورد دوم صحیح است این تعهد به چه کسانی است؟ و آیا دلیل سومی هم موجود است؟
آقای نگهدار پاسخ این سوال ها را به ما و همه مردم ایران بدهکار است و حق ندارند سکوت پیشه کنند. متاسفانه ایشان آن جا که باید سکوت کنند؛ دهان می گشایند و آنچه که نباید بگویند بر زبان می رانند و آنجا که موظف به سخن گفتن هستند گوشه عزلت می گزینند و لب از لب نمی گشایند.
این حق ما و مردم ایران است که از او در این موارد توضیح بخواهیم. البته این نیز حق هر انسانی است که هرگونه که می خواهد بیاندیشد و سخن بگوید؛ اما در مورد آقای نگهدار واقعیت این است که ایشان سال های متمادی در راس سازمانی قرار داشت که صدها جان باخته عضو و یا هوادار آن از آرمانی پیروی می کردند که در تضاد ماهیتی با اندیشه های امروزین ایشان قرار داشت. آیا اگر ایشان انتسابی به این سازمان نداشتند بازهم این چنین پی در پی در مورد مسائلی که هیچ اطلاعی از آن ندارند نظرشان پرسیده می شد. مگر ایشان کدام تحقیق تاریخی؛ علمی؛ اقتصادی؛ اجتماعی و... را تاکنون عرصه کرده اند که این چنین به شخصیت رسانه ای تبدیل شده اند؟ چنانکه ملاحظه می شود این شخص فرخ نگهدار نیست که از موضعی فردی سخن می گوید؛ بلکه این سخنان بنام تمامی جان باختگان و همه هواداران این سازمان است و درست هم از این رو است این نگارنده به عنوان فردی مستقل که بخشی از نوجوانی و جوانی خود را با آرمان های فدایی بسر کرده است زحمت پاسخ گویی به خود را می دهد وگرنه آگر آقای نگهدار سازمانی با هویتی دیگر را نمایندگی می کرد هرچه که می گفت در حیطه حقوق انسانی او بود و کسی این حق را نداشت که به او اعتراض نماید. ولی امروز با وضعیت پیش آمده من و همه علاقه مندان به این جان باختگان راه آزادی و برابری به ناچار و بدون میل باطنی رو در روی آقای نگهدار قرار می گیریم چرا که سخن از سوء استفاده از آرمان های انسان هایی در میان است که تمامی هستی خود را بر سر آن نهادند و این از هرگونه جوانمردی به دور است که به نام آنان بر اندیشه اشان تیغ کشیده شود.
البته آقای نگهدار در دفاع عدالت ستیز خود از این امر کوشیدند تا با رندی خاص ایشان و با عدم دخالت در جزییات از زیر بار خطای نابخشودنی خود شانه خالی کنند؛ حال آن که آن چه ایشان آن را جزییات و کلیات می نمایانند از پیوستگی درونی اجتناب ناپذیری برخوردارند چرا که
۱- در چنین طرح های بنیادینی مهمترین مساله این است که کدام نیروی اجتماعی از آن بهره ور می شود و این امر به قدرتمند شدن چه کسانی و چه نیروهایی درون جامعه منجر می شود و کدام نیروها متضرر می شوند،
۲- مساله دیگر این است که چنین طرح هایی چه تاثیری بر نیروهایی تولیدی کشور می گذارد. پاسخ به این سوالات تعیین کننده منافع دراز مدت توده های مردم است.
آیا آقای نگهدار نمی داند که کدام نیروها ی طبقاتی؛ اجتماعی و سیاسی از این اقدام منتفع می شوند و کدام نیروها متضرر؟
آیا ایشان نمی دانند که تاثیر این اقدام در شرایط مشخص ایران؛ بر شبکه تولید این کشور چه خواهد بود؟
اگر ایشان نمی دانند که حق سخن گفتن در باب مساله ای که نمی دانند را ندارند و اگر می دانند باز هم حق دفاع از آن را ندارند.
زمانی لیبرال های ایران با بوق و کرنا از خصوصی سازی دفاع می کردند و ما با آن مخالفت. با روی کار آمدن آقای احمدی نژاد و پیشبرد سریع خصوصی سازی بوسیله دولت ایشان و مشخص شدن اینکه چه نیروهایی از خصوصی سازی منتفع می شوند؛ باردیگر فریاد آنان به عرش رسید که ما اینگونه خصوصی سازی را نمی خواستیم.
شاید چنین ندانم کاری هایی از کسانی که با نگاهی لیبرالی اقتصاد و سیاست را جدای از یکدیگر می دانند قابل بخشش باشد؛ اما برای کسی که خود را فردی سیاستمدار می داند چنین خطایی قابل بخشش نیست.
آیا آقای نگهدار در آینده نخواهند گفت که من چنین "حذفی" را نمی خواستم؟
همانطور که گفته شد یک فرد مطلع از سیاست باید بداند که هر عمل؛ تاکتیک؛ شعار یا اقدام سیاسی و اقتصادی در شرایط مشخص در خدمت کدام نیروها قرار می گیرد.
به عبارت دیگر در زندگی واقعی چیزی بنام اقتصاد مطلق وجود ندارد. برای آنکه بیشتر به میزان ندانستن های این آقای کم اطلاع و پرگو آگاه شویم بد نیست به سرمقاله یک روزنامه حکومتی یعنی اطلاعات مورخ ۲۲ دی ٨۹ نظری بیافکنیم. این روزنامه در نوشتاری بنام الزامات استمرار توفیق طرح هدفمندی یارانه ها برای پیشبر این طرح به لزوم "برداشتن فشار از بخش تولید و خدمات برای تپبیت قیمت ها" اشاره کرده و می نویسد:
"در حال حاضر بسیاری از شرکت ها و کارخانه های تولیدی ملزم شده اند که قیمت کالاهای خود را افزایش ندهند و حتی در مواردی به آنان گوش زد شده که اگر می توانند حتی به قدر اندکی هم که شده قیمت ها را پایین بیاورند. ... دولت قصد دارد به این وسیله از اثرات تورم روانی بکاهد و... در حقیقت دولت می خواهد بگوید که حتی قادر به خلق معجزه نیز هست."
و
"دولت نباید و نیز نمی تواند بیش از حد به بخش تولید و حتی خدمات و بازرگانی برای پایین نگاه داشتن قیمت ها فشار آورده و شرایط غیرقابل تحملی را برایشان فراهم بیاورد. دخالت روزافزون دولت در نرخ گذاری و تعیین قیمت و اتخاذ سیاست انقباضی در این مورد؛ موجب خستگی و فرسودگی و زیان دهی آنان شده و مزیت سرمایه گذاری در این بخش ها بیش از پیش در معرض خطر قرار خواهد گرفت."
هم اکنون سخن بر سر کشت نشدن بخشی از زمین های کشاورزی؛ عدم فعالیت مرغداری ها –دستکم در زمستان ها که سوخت بیشتری مصرف می شود و درخواست تغییر کاربری بوسیله پاره ای از نانوایی ها و تعطیل شدن بخش هایی از صنعت و... است و این تازه از نتایج سحر است.
به عبارت دیگر بهای موفقیت طرحی که آقای نگهدار از آن حمایت کرده است نابودی تولید ملی است.
نکته دیگر اثرات تورمی این طرح است که گریبان توده های مردم را خواهد گرفت. بازهم به همان نوشتار استناد می کنیم:
"در حال حاضر شرایط بازار پول و سرمایه شرایط حساسی است. تحریک بازار با سرریز کردن نقدینگی غیرقابل مهار می تواند استمرار توفیق طرح را به مخاطره بیندازد. دولت هنوز درآمدی تحصیل نکرده؛ نزدیک به پنج هزار میلیارد تومان نقدینگی (با واریز پول به حساب خانواده ها) وارد بازار کرده است. بر اساس گفته های مقامات قرار است در قبل از پایان سال پنج هزار میلیارد تومان دیگر در مرحله دوم؛ به حساب ها و سپس به بازار پول و سرمایه کشور واریز و وارد شود در حالی که مکانیزم معینی برای جمع آوری نقدینگی چندان به چشم نمی خورد؛ در حال حاضر با توجه به تشنگی بازار و سرمایه؛ شاید شاهد تاثیرات چشمگیر تزریق این میزان نقدینگی و تاثیر آن بر تورم نباشیم اما در بلندمدت افزایش حجم نقدینگی و اصولا تزریق پول از طرف دولت بدون آنکه از منابع معین و بر اساس درآمد مستقیم و واقعی باشد می تواند اثرات تورمی ناخوشایند بر جا بگذارد. با توجه به نیاز شدید دستگاه های مختلف و اثر بخش های اقتصادی به نقدینگی و با توجه به فرارسیدن پایان سال و لزوم تسویه بدهی های قابل توجه بخش دولتی (ازجمله بیست هزار میلیارد تومان بدهی به سازمان تامین اجتماعی؛ پنج هزار میلیار تومان بدهی وزارت نیرو و تقریبا همین میزان بدهی وزارت راه به پیمانکاران بخش خصوصی و بدهی های دیگر دولت از جمله وزارتخانه های بهداشت و درمان و آموزش وپرورش و...) با توجه به پرداخت های پایان سال دولت که همه آنها نیازمند تزریق هزاران میلیارد تومان نقدینگی است؛ دولت باید به شدت مراقبت کند که حجم نقدینگی چندان افزایش پیدا نکند که در سال آینده اثرات آن در افزایش میزان تورم غیر قابل تحمل شود."
بطوریکه دیده می شود سرتاسر نوشته مملو از نگرانی همراه با دلسوزی برای حکومت و حکومت مداران است.      
این خواست خیر خواهانه سرمقاله نویس محترم با توجه به شکل انجام طرح پیشاپیش ناممکن است چرا که همانطور که گفته شد فقط در بخش کشاورزی با کاهش شدید محصولات کشاورزی مواجه هستیم ونیاز کشاورزان به افزایش نقدینگی اشان تا چهار برابر در پیش روی است.
این خواست خیرخواهانه سرمقاله نویس محترم با توجه به شکل انجام طرح پیشاپیش ناممکن است.
تاکید می کنم که ما اکنون در آغاز این راه هستیم وآنچه که گفته شد بخش کوچکی از واقعیات تا به امروز عیان شده است. این نگارنده امیدوار است تا طرح جایگزین خود را در آینده منتشر نماید تا نشان دهم که چه خطای بزرگی در اندیشه این گونه عالمان نهفته است.

آیا آقای نگهدار دست کم به اندازه سرمقاله نویس روزنامه اطلاعات احساس نگرانی نمی کند؟ آیا وارد جزییات نشدن راهی برای فرار از مسوولیت نیست. در شرایطی که حمل و نقل عمومی درون شهری و برون شهری شکل نیافته است؛ دفاع از طرح چه معنایی دارد. آیا ایشان دستکم نمی توانست شرط اجرای این طرح را پرداخت ۲ میلیارد دلاری قرار دهد که از سوی مجلس تصویب شده است و از سوی دولت پرداخت نشده است.

نه آقای نگهدار
شما صلاحیت سخن گفت در این باب را حتی به عنوان یک کارشناس راستگرا هم ندارید چه آنکه به نام چپ ایران سخن بگویید. لطف کنید یا در خانه بمانید و لب فرو بندید و یا سازمان مستقل خود را تشکیل دهید تا ببنیم اقبال به شما و دیدگاه امروزین شما در چه حدی است.
تا آن زمان همه ما معتقدان به آزادی و برابری انسان ها خود را موظف می دانیم که از آرمان های رفقای جان باخته خود دفاع کنیم وبه ناچار چشم درچشم شما با شما و همه کسانی که می کوشند خون آنان را ملعبه اعتقادات امروز خود کنند پیکار کنیم.
هرچه که هستید و هرچه که می خواهید باشید؛ فقط از ما نیستید.
توجه کنید که آن چه که مورد اعترض است دیدگاه امروزین شما نیست – چرا که این بخش را باید نقد کرد؛ نه اینکه به آن اعتراض کرد.- قصد تخریب شخصیت انسانی شما هم نیست بلکه آن چه که مورد اعتراض است تحریف آرمان های فداییان و تاریخچه آن و فروکاستن آن تا حد دیدگاه های امروزین شما است. سخن بر سر نمایش مدل حزب کارگر انگلیس به عنوان یک مدل پیش رو است. هر چند که شما از اعلام صریح این مطلب خودداری می کنید؛ اما کدام انسان آگاهی است که در پس پرده تاکتیک های شما مدل و الگوی موردنظر را تشخیص ندهد؟ حتی دفاع و درک شما از روابط دموکراتیک درون سازمانی نیز شباهت بسیار زیادی به نوع نگرش این حزب دارد. برای درک این مطلب هیچ نیازی به نیت خوانی نیست. انتهای این راه جز این نمی تواند باشد. چر اصرار دارید که سازمان را به کژدیسی بکشانید؟ کجای الگوی مورد نظر شما با ایده های بیژن و دیگر یارانش شباهت دارد؟
یک سازمان سیاسی با یک کلوپ و یا یک باشگاه بحث آزاد متفاوت است. یک سازمان سیاسی به منظور اقدام سیاسی تاسیس می شود و برای این کار نیاز به برنامه و هدف گذاری و خط مشی مشخص وجود دارد. مجموعه انسان هایی که هرکدام به راه خود می روند نمی توانند تشکیل یک سازمان سیاسی را بدهند و این درست وضعیت امروزین سازمان اکثریت است.
آقای نگهدار که این همه نگران روابط دموکراتیک درون سازمان هستند چرا به جدایی دموکراتیک نمی اندیشند؟ اجازه بدهید چند نمونه از این دست را ارائه دهیم:
زمانی آقای اتو شیلی – وکیل گروه بادر ماینهوف – عضو حزب سبزها بود. دامنه اختلاف نظرهای او با حزبش به جایی رسید که او از حزب استعفا داد و به حزب سوسیال دموکرات پیوست. این دو حزب بعدها دولتی ائتلافی را تشکیل دادند که در آن آقای فیشر وزیر امور خارجه و آقای شیلی وزیر کشور بود. نمونه دوم را در ایتالیا در جدایی دو بخش حزب کمونیست این کشور و سپس تشکیل دولت ائتلافی آن ها می توان دید. نمونه های این روابط را در زمان لنین در جدایی بلشویک ها و منشویک ها و سپس همکاری آنان می توان مثال زد.
آیا این روش ها دموکراتیک تر و کارآمدتر و عملگرایانه تر از مدلی که هم اکنون سازمان در پیش گرفته است نیست؟




دوسایت همزاد که برای هر ضد چپی سینه به تنور می چسبانند – البته دفاع از حقوق اولیه انسان ها امری است درست و بجا- در برابر دستگیری دکتر فریبرز رییس دانا اقتصاد دان مردمی سکوت مرگباری را پیشه کردند و حتی از درج خبر آن نیز خود داری کردند. این در حالی است سایت حکومتی "بازتاب" این خبر را منعکس نموده است آن سایت ها را چه می شود که با وجود ادعاهای بیحد و حصر چنین سکوت ناجوانمردانه ای را در پیش گرفتند. – البته یکی از این دو سایت پس از بالا گرفتن اعتراضات نیروهای ترقی خواه به آن و با تاخیر بسیار نامه شماری نویسندگان را برای آزادی او را منتشر کرد-
این همه وقتی شگفت انگیزتر می شود که به یاد بیاوریم که این سایت ها چه حملات ناجوانمردانه ای را علیه دکتر رییس دانا سازمان داده بودند.

***
راستی رفقا!
در آنسوی آب ها چه خبر است؟
چه شده که پاره ای از یاران دیروز ما؛ امروز به چنین جاهایی رسیده اند؟ آیا اینان گنگ اند و مست و یا ما در این کشور توان دیدن خود را از دست داده ایم؟
رفقای درست کردار و رهپویان راه مردم در خارج از کشور چرا ساکت نشسته اند؟
نمی خواهیم شاهد تکرار رویدادهای گذشته در میان نیروهای ترقی خواه باشیم اما انتظار داریم که قلم هایتان را غلاف نکنید و در خانه هایتان ننشینید.
بی گمان راه مبارزه با این کج روی ها اتحاد نیروهای پیشرو و ترقی خواه از هر سازمان و گروه است. برای مبارزه با کجی ها و با حفظ اصول؛ دستانتان را از هر گروه و سازمان به سوی هم دراز کنید. چشمان نگران ما نظاره گر رزم همبسته شما است.
از صمیم قلب برایتان از گروه و سازمان و حزبی که هستید آرزوی موفقیت می کنیم و دل هایمان برایتان می تپد.

سیامک طاهری