روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٨ بهمن ۱٣٨۹ -  ۲٨ ژانويه ۲۰۱۱


 «این مسافر ویزا نمی خواهد !»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می‌خوانید؛آن روز، وقتی پیش بینی رسول خدا(ص) به گوش شماری از مشرکان رسید، ابرو به ناباوری بالا کشیدند و شاید هم به استهزاء خندیدند! خبر آمده بود که سپاه عظیمی برای مقابله با اسلام نوپای آن روزها، عازم مدینه است. دشمنان رنگارنگ همه اختلاف نظرها و تفاوت سلیقه ها را وانهاده و بر مقابله با اسلام و مسلمانان که مدینه پایگاهشان بود، به وحدت! رسیده بودند. خبر که به مدینه رسیده بود، جماعت اندک وکم شمار مسلمانان از مهاجر و انصار به فرمان رسول خدا(ص) برای مقابله آماده شده بودند. به پیشنهاد سلمان فارسی که نزد پیامبر خدا(ص) قبول افتاده بود، تصمیم به حفر خندق در اطراف مدینه گرفتند. آن روز یکی از روزهای حفر خندق بود.
با ضربه شدید کلنگ بر سنگی خارا و سخت، جرقه ای جهید. لبخندی به ملاحت و رضایت بر لب های مبارک رسول خدا(ص) نشست و فرمود؛ در پرتو این جرقه، فتح روم و ایران را دیدم. همین سخن بود که وقتی به گوش مشرکان رسید، تعجب همراه با ناباوری و استهزاء آنان را در پی داشت. سپاه عظیمی با همه توان و شرکت تمامی دشمنان عازم مدینه است، سپاهی با نفرات پرشمار و در این سوی، گروهی اندک با دست های خالی از مال و منال که برای مقابله به حفر خندق روی آورده اند و با این حال پیامبرشان از فتح روم و ایران، دو ابرقدرت آن دوران سخن می گوید! عجیب می نمود و برای ناباوران، باورنکردنی!
چند سال بعد، وقتی پیام خداجویانه و عدالت خواهانه اسلام به گوش مردم آن روزهای روم و ایران رسید، آن پیام را در ضمیر و فطرت خویش آشنا یافتند و با ورود سپاهیان اسلام به سرزمین هایشان به یاری آنان شتافتند. کاخ ابرقدرت های آن روزگاران ترک برداشت و خیلی زودتر از آنچه انتظار می رفت فرو ریخت و... دل های مردم روم و ایران به تسخیر اسلام درآمد. آن روزها، اما رسول خدا(ص) رخت از جهان بسته بود و به ظاهر و با کالبد جسمانی در میان امت خویش نبود.
یکی از روزهای میانی شهریورماه سال ۱٣۶۰ شمسی است. ایران اسلامی در پی انقلابی پیروز با جنگی تمام عیار روبروست. این بار هم «جنگ احزاب» است - نام دیگر جنگ خندق- تمامی دشمنان اسلام به تخاصم در مقابل انقلاب نوپای اسلامی صف کشیده اند، آمریکا، اروپا، اسرائیل، بسیاری از کشورهای عربی و پیاده نظام و ستون پنجم داخلی آنها نیز که جای خود دارد. بخش های گسترده ای از خاک ایران اسلامی به تسخیر دشمن درآمده است. در این حال و هوا غلبه بر دشمن فقط در حد و اندازه پیشگیری از اشغال کامل میهن اسلامی نیز، آرزویی دور و دراز و برای کسانی، احتمالا دست نایافتنی به نظر می رسد. معادلات- بخوانید نامعادلات- مادی اینگونه حکم می کنند. اما، در همان روزها امام راحل ما- رضوان الله تعالی علیه- با اطمینان و اعتمادی مثال زدنی و در پیامی به مناسبت حج سال ۱٣۶۰، خطاب به ملت های مسلمان می فرمایند: «هان ای مسلمانان جهان و مستضعفان تحت سلطه ستمگران به پا خیزید و دست اتحاد به هم دهید و از اسلام و مقدرات خود دفاع کنید و از هیاهوی قدرتمندان نهراسید که این قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است.
جهان باید بداند که ایران راه خود را پیدا کرده است و تا قطع منافع آمریکای جهانخوار، این دشمن کینه توز مستضعفین جهان با آن مبارزه ای آشتی ناپذیر دارد.» و در پیام دیگری باز هم در همان حال و هوا، تاکید می فرمایند و اطمینان می دهند اسلام، تمامی سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد. فروپاشی شوروی سابق را گام نخست می دانند و آمریکا را در آینده ای نه چندان دورتر، رو به زوال معرفی می کنند.
وقتی شوروی سابق فرو پاشید، حزب الله لبنان بر چهارمین ارتش مجهز جهان و تحت حمایت بی دریغ مستکبران در فاصله ای ٣٣ روزه پیروز شد، غزه در مقاومتی ۲۲ روزه پشت رژیم صهیونیستی را شکست، مردم یمن به پا خاستند، در اردن، الجزایر، تونس، مصر، و... پوزه قدرت های استکباری به خاک مذلت مالیده شد، اسلامگرایان در عراق و ترکیه قدرت را به دست گرفتند و... امام راحل ما(ره) به ظاهر در میان ما نبود ولی آنچه با نگاه ملکوتی خویش پیش بینی کرده بود، لباس واقعیت پوشیده بود.
این قرن به قول حضرت امام(ره) قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران است و چرا نباشد؟ اسلام یک «باور» است. باوری برخاسته از ایمان به خدا که ظلم ستیز و عدالت خواه است. با فطرت انسان ها و عقل و درک آنها همخوانی دارد. مرگ را نه فقط پایان کار نمی داند، بلکه معتقد به برتری غیرقابل مقایسه زندگی پس از مرگ بر حیات این جهانی است. این باور فراتر از مرزهای جغرافیایی است و از آنجا که جایگاه و خاستگاه آن قلوب مردم مسلمان است، برای عبور از مرزهای جغرافیایی و صدور به این سوی و آن سوی جهان- مخصوصاً جهان اسلام- نیاز به ویزا و روادید ندارد. به بیان دیگر، هر جا که مسلمانی هست و هر منطقه ای که مسلمان نشین است به طور طبیعی و منطقی در معرض پیدایش نهضت هایی است، شبیه آنچه در انقلاب اسلامی به وقوع پیوست. رخدادهای اخیر تونس، مصر، اردن، الجزایر، یمن و... گویاترین شاهد این حقیقت است.
اکنون نگاهی به شعارهای مردم در کشورهای یاد شده بیندازید، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، اسلام دین من است، حاکم آمریکایی نمی خواهیم، از شهادت نمی ترسیم و... آیا این شعارها به ذهن و خاطره جهانیان آشنا نمی آید؟ آیا تمامی این شعارها که مردم کشورهای یاد شده تا پای جان بر آن اصرار می ورزند، همان شعارهای مردم ایران در جریان شکل گیری انقلاب اسلامی نیست؟
دیروز، روزنامه انگلیسی ایندیپندنت نوشت؛ «تحولات تونس در حال گسترش به سراسر خاورمیانه است و کل منطقه آماده انقلاب علیه دیکتاتورهای وابسته به آمریکاست». «رابرت فیسک» خبرنگار ارشد و پرآوازه مسائل خاورمیانه در ایندیپندنت تأکید می کند «ما شاهد شکل گیری یک خاورمیانه جدید خواهیم بود که با پروژه «خاورمیانه جدید» آمریکا شباهتی ندارد و آمریکا از آن خشنود نخواهد بود.»
روزنامه آمریکایی کریستین ساینس مانیتور در گزارشی از تحولات مصر با اشاره به خواسته های اعلام شده مردم آن سامان، نوشت «انقلابی که در تونس شکل گرفت، در حال انتشار به سراسر خاورمیانه است و در قدم اول به مصر رسیده است».
«سیلوان شالوم» معاون نتانیاهو با نگرانی و اضطراب می گوید؛ «در مرزهای اسرائیل، حکومت های اسلامی شبیه ایران در حال شکل گیری است.»
چند سال قبل، روزنامه واشنگتن پست با اشاره به حرکت های اسلامی منطقه نوشته بود؛ «آنچه به نظر می رسد آن است که «خاورمیانه جدید» در حال شکل گیری است، اما، برخلاف نظر بوش این خاورمیانه جدید با محوریت ایران شکل گرفته است.»
شرح این ماجرا اگرچه به درازا می کشد و بخش های قابل توجهی از آن در اخبار و گزارش های مستند کیهان -از جمله کیهان امروز- آمده است، ولی آنچه بی تردید می توان گفت و مقامات و رسانه های غربی در حرکتی ناشیانه سعی در سانسور آن دارند، این که جهان اسلام به قول «آلوین تافلر» آبستن حوادث جدیدی است. حوادث و رخدادهایی که اسلام خمینی(ره) محور آن است و به قول اولیوت کوهن، هزاره سوم برخلاف پیش بینی فوکویاما در دکترین «پایان تاریخ»، شاهد قطب قدرتمند اسلام با پرچمداری ایران است.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛دهه آخر ماه صفر از آنچنان سوزوگدازی برخوردار است که قلوب مومنین، بدون ذکر مصیبت هم داغدار مظلومیت خاندان رسول گرامی اسلام است و بی اختیار بر این مصائب می‌گرید. ملت ایران در این هفته به مناسبت اربعین سرور و سالار شهیدان کربلا و فجایعی که بر قافله اسرای دشت نینوا رفت، غرق در ماتم بود و سخنرانان مذهبی با مرور حماسه حسینی و رسالت عظیم پیام رسانان نهضت عاشورا یعنی حضرت زینب کبری(س) و حضرت امام سجاد علیه السلام، مسئولیت سنگین پیروان مکتب حسینی را تشریح کردند که مهمترین آن، تلاش برای احیای امر ولایت آل الله و تعمیق آموزه‌ها و معارف این مکتب انسان ساز در میان جامعه است و چه بسا همه مراثی و سوگواریها باید مقدمه‌ای برای تخلق به آداب و رفتار شایسته آن آموزگاران بزرگ انسانیت باشد.
در هفته جاری رهبر معظم انقلاب با حضور در منزل شهیدان دانشمند هسته ای، دکتر علیمحمدی و دکتر شهریاری و دیدار با خانواده‌های این دو شهید، از آنان تجلیل به عمل آورده و خدمات دانشگاهی و تحقیقاتی آن دو بزرگوار را مایه مباهات جامعه علمی کشور دانستند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تقارن شایسته مجاهده علمی و خونفشانی این دو شهید را موجب حسرت سایر افراد به درجات عالی الهی آنان توصیف کرده و رسوایی و خذلان دشمنان مکار انقلاب را به عنوان کوچکترین نتیجه خونهای بناحق ریخته شده شان نوید دادند.
در این هفته رئیس‌جمهور طی نامه‌ای به رئیس مجلس، دکتر علی اکبر صالحی را که چندی قبل به عنوان سرپرست وزارت خارجه منصوب شده بود، برای تصدی پست ریاست این وزارتخانه به مجلس معرفی کرد که طبعاً هفته آینده موضوع رای اعتماد در دستور کار مجلس قرار خواهد گرفت. همچنین طرح استیضاح وزیر راه و ترابری در ۱۰ محور و با امضای ۲۲ نماینده به مجلس ارائه شد. استیضاح کنندگان برای اقدام خود، محورهایی از قبیل سوانح پی در پی هوایی و اعلام نظرات غیرکارشناسی، استفاده غیرمجاز از ناوگان هوایی مستهلک، عدم توجه و تبعیت از قانون بودجه و دادن وعده‌های غیرعملیاتی را مطرح و خواستار برکناری وزیر راه و ترابری شدند.
در این هفته انتشار نامه رئیس‌جمهور به نمایندگان مجلس واکنش برخی از آنان را برانگیخت. این نامه که قاعدتاً خطاب به رئیس مجلس تنظیم می‌شد، تلاش مجلس، رئیس قوه مقننه و قضائیه و پیگیریهای مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره تصویب لایحه برنامه پنجم توسعه را زیر سئوال برده و آنرا مخدوش خوانده است. در مقابل، نمایندگان مجلس در واکنش به این نامه آنرا آغازگر یک کشمکش جدید سیاسی خوانده و رئیس‌جمهور را به حضور در جلسات کارشناسی و تبعیت از قانون فراخواندند.
از سوی دیگر برخی از نمایندگان مجلس منجمله رئیس مجمع نمایندگان روحانی مجلس و همچنین بعضی از اعضای کمیسیون فرهنگی از وضعیت فرهنگی و هنری جامعه و رواج ابتذال و بی بندو باری انتقاد کرده و آنرا نشانه بی تفاوتی و بی سیاستی دولت در قبال انحرافات و لجام گسیختگی‌ها دانستند. نمایندگان مردم وضعیت کنونی جامعه را نتیجه چوب حراج زدن به ارزشهای اسلامی و ترویج روابط زن و مرد در جامعه از سوی دولت منسوب به اصولگرایان خواندند.
این هفته در موضوعات خارجی، شاهد دو رخداد مهم بودیم. نخست تحولات تازه لبنان و تعیین نخست‌وزیر جدید و دوم بازتاب انقلاب تونس در کشورهای عرب.
در لبنان روز سه شنبه جناح متحد حزب الله، موسوم به "٨ مارس" توانست حدنصاب کرسی‌های لازم در مجلس برای معرفی نخست‌وزیر و تشکیل دولت را تامین کند و "نجیب میقاتی" سیاستمدار سنی و میانه رو را برای این سمت معرفی کرد. این امر همچنان که پیش بینی می‌شد با واکنش تند و عصبانیت جناح غربگرا موسوم به "۱۴ مارس" مواجه شد و طرفداران این جناح در بسیاری از نقاط لبنان به اعتراض و اغتشاش پرداختند. سقوط دولت سعد حریری که اواخر هفته گذشته رخ داد تحولات سیاسی لبنان را وارد مرحله جدیدی کرد. سقوط حریری پس از آن صورت گرفت که حزب الله لبنان خواستار مقابله نخست وزیر با توطئه‌ای شد که تحت پوشش دادگاه رفیق حریری در جریان است و هدف آن ضربه زدن به اعتبار و حیثیت حزب الله و جریان مخالف غرب و ضد صهیونیستی در لبنان می‌باشد.
دادستان دادگاه بین‌المللی به اصطلاح رسیدگی کننده به ترور رفیق حریری که توسط دولتهای غربی به ویژه آمریکا پشتیبانی می‌شود کیفرخواستی را تنظیم کرده است که گفته می‌شود در آن نام چند عضو حزب الله به عنوان متهم در این ترور ذکر شده است. جنبش حزب الله از مدتها قبل از سعد حریری خواسته بود با ادامه کار این دادگاه که درصدد ایجاد بلوا و اختلاف در لبنان است مخالفت کند ولی حریری به این درخواست‌ وقعی ننهاد و هفته گذشته زمانیکه سعد حریری در کاخ سفید با اوباما درحال دیدار بود، حزب الله با خارج ساختن وزرای جناح خود، دولت حریری را ساقط کرد و با این اقدام ضمن اینکه توطئه غرب را عقیم گذاشت قدرت و توان سیاسی خود را نیز به رخ مخالفان داخلی و خارجی خود کشید.
حزب الله لبنان طی هفته جاری پس از رایزنی با گروههای سیاسی لبنان توانست با جلب نظر "ولید جنبلاط" سیاستمدار کهنه کار لبنانی، ۶۵ کرسی برای تشکیل دولت تامین کند و با این عمل، دومین گام خود را در برابر توطئه غرب برداشت و بر توانمندی خود در صحنه سیاسی لبنان صحه گذاشت.
سید حسن نصرالله پس از معرفی شدن "نجیب میقاتی" به نخست وزیری تاکید کرد حزب الله به دنبال قدرت در لبنان نیست و از سایر گروههای سیاسی، به خصوص جناح وابسته به حریری خواست به قواعد دموکراسی تن دهد و به قانون تمکین کنند. اما سعد حریری که از طرف غرب و همچنین عربستان حمایت می‌شود حزب الله را به ترور سیاسی خود متهم ساخت و تاکید کرد که در هیچ دولت تحت حمایت حزب الله مشارکت نخواهد داشت. غرب که در برابر تحولات لبنان دچار انفعال شده برای نجات یافتن از این وضعیت اعلام کرده است که کیفرخواست دادگاه حریری را اواسط بهمن صادر می‌کند درحالیکه قبلاً اعلام شده بود صدور این کیفرخواست مدت زیادی طول خواهد کشید. همین مسئله و سایر مسائلی که در صحنه سیاسی لبنان در جریان است بیانگر این نکته است که به احتمال زیاد روزهای آتی آبستن وقایع و رخدادهای مهمی در لبنان خواهد بود.
بازتاب گسترده حوادث تونس در کشورهای منطقه، دومین موضوع مهم خبری خارجی این هفته بود. درحالیکه تونسی‌ها همچنان به انقلاب خود ادامه می‌دهند و با برگزاری تظاهرات روزانه، تلاش می‌کنند بقایای رژیم زین العابدین بن علی را که کماکان در دولت جدید جا خوش کرده اند، وادار به کناره گیری نمایند، کشورهای عربی یکی پس از دیگری، متاثر از تحولات تونس، در طول چند روز گذشته شاهد تظاهرات و اعتراضات مردمی بوده است. در این باره گزارش‌های رسیده از الجزایر، مصر، یمن، اردن، سودان و حتی عربستان حاکی است مردم این کشورها که سالهاست تحت سیطره حاکمان خودکامه قرار دارند به جنب و جوش افتاده‌اند تا خود را از زیر یوغ حکام دیکتاتور رها سازند. در اکثر این کشورها، خودسوزی‌هایی شبیه آنچه که توسط شهروند تونسی انجام شد و منجر به سرنگونی حکومت دیکتاتور تونس گردید، رخ داده است. نکته جالب آنکه اکنون یک حس همبستگی اعلام نشده در بین ملت‌های عرب مشاهده می‌شود و مردم این کشورها بدون اینکه از جایی هماهنگ شوند، اقدام به برگزاری تظاهرات مشابه و اعتراض‌های پی در پی می‌کنند، در این میان حکام دیکتاتور نیز که تقریباً ماهیت و موقعیت اکثر آنها شبیه به هم است به دست و پا افتاده و با اتخاذ تدابیری از جمله تهدید به سرکوب از یکسو و انجام اصلاحات اقتصادی ناگهانی و توزیع بسته‌های معیشتی بین مردم، از سوی دیگر به زعم خود می‌کوشند تا مانع بروز انقلاب در کشور خود شوند.
در الجزایر، تظاهرات گسترده‌ای طی روزهای اخیر به تاسی از انقلاب تونس انجام شده است. در اردن هزاران نفر از مردم به خیابانها ریختند و به حکومت اعتراض کردند، امری که در این کشور بسیار کم‌سابقه تلقی می‌شود. در یمن، هزاران نفر از مردم خشمگین در شهرهای مختلف علیه حکومت علی عبدالله صالح تظاهرات کرده و خواستار برکناری وی شدند که موجب شد علی عبدالله صالح برای مهار نارضایتی‌ها، حقوق کارمندان را افزایش دهد و اعلام کند از ریاست جمهوری مادام العمری صرفنظر کرده است.
در سودان گروههای سیاسی به تظاهرات علیه عمرالبشیر و سیاستهای وی پرداختند. سودانی‌ها اعلام کرده‌اند که عمرالبشیر را به سبب خیانت در واگذاری جنوب سودان برکنار خواهند کرد. عمرالبشیر نیز در واکنش، حسن الترابی اصلی‌ترین رهبر مخالف خود را دستگیر و زندانی کرد و اعلام نمود در مقابل انقلاب احتمالی از کشورش فرار نخواهد کرد.
در این میان وضعیت در مصر بیش از سایر کشورها ملتهب است و این کشور طی دو روز گذشته شاهد تظاهرات ضد دولتی بسیار گسترده و سراسری بود که منجر به درگیری با پلیس و کشته و زخمی شدن دهها نفر گردید. گزارش‌های تایید نشده‌ای نیز دال بر فرار برخی مقام‌های ارشد قاهره از کشور منتشر شده است. در این میان محافل خبری غرب نیز اوضاع مصر را نگران کننده توصیف کرده‌اند. البرادعی، دبیرکل سابق آژانس انرژی اتمی و سیاستمدار مخالف دولت در مصر تاکید کرد که جوانان مصری رژیم مبارک را نمی‌خواهند و سرانجام این رژیم را ساقط خواهند کرد.
مجموعه این حوادث بیانگر وقوع تحولات جدیدی در منطقه است و آنچنانکه شواهد نشان می‌دهند طی روزهای آتی ابعاد این تحولات و رخدادها گسترش خواهد یافت.

رسالت:بازخوانی خطبه ۲۶ تیر ٨٨
«بازخوانی خطبه ۲۶ تیر ٨٨»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در دیدار دانشجویی یک‌شنبه گذشته تاکید کرد؛ "همچنان بر مواضع‌ام در نماز جمعه معتقدم". این خبر پیش از آنکه در رسانه‌های داخل انعکاسی داشته باشد زینت بخش تیتر رسانه‌هایی در داخل و خارج بود که بر طبل بی‌مهری با انقلاب و اسلام می‌کوبند.
خطبه‌های ۲۶ تیر ٨٨ آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به دلیل ویژگی‌های خاص آن مورد استقبال مردم بویژه نمازگزاران قرار نگرفت به همین دلیل از آن زمان تاکنون ایشان توفیق قرائت خطبه در جمع نمازگزاران جمعه تهران را پیدا نکرده‌اند.
بازخوانی خطبه ۲۶ تیر ٨٨ به بهانه بیانات اخیر ایشان خالی از لطف نیست. نگارنده یک بار دیگر از اول تا آخر متن کامل خطبه‌ها را مرور کردم. لحن ایشان یک لحن مشفقانه و دلسوزانه و در جستجوی راه حل برای مشکلی بود که به هر حال پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری به دلیل نقض عهد و پیمان ضلعی از رقابت در تعهد به اسلامیت و جمهوریت نظام پدید آمده بود.
اینکه راه حل‌ها یا بهتر بگوییم مواضع ایشان در خطبه‌های ۲۶ تیر نتیجه‌ای در بر نداشت نیاز به واکاوی دارد.
۱- اولین خطای آیت‌الله هاشمی نام گذاری برای مشکل پدید آمده بود.
ایشان نام این مشکل را "بحران" نهاد و بر آن در خطبه‌ها تاکید فرمود. وی مخالفت با نتایج انتخابات و ادعای تقلب را جدی گرفته بود. مردم در تمام ایران خوب می‌دانند به چه کسی رای دادند و معادله رای به نفع چه کسی بود.
شورش اشرافیت بر جمهوریت نظام آن هم در حالی که پایگاه‌های رای فرد حائز اکثریت در میان محرومان و مستضعفان دیده می‌شد را نمی‌توان یک بحران نامید. این مشکلی بود که در ۹ دی ٨٨ و ۲۲ بهمن همان سال به گونه‌ای حل شد که سرمایه اجتماعی نظام را به شدت افزایش داد.
بحران یاد شده دردرون ضلعی بود که رای مردم را بر نمی‌تابید.
بحران "هویت" و بحران "سازمان" این ضلع را رنج می‌داد. معترضان از یک طرف به سلطنت طلبان و منافقین وصل بودند و از طرفی به احزابی که به هر حال ریشه در انقلاب داشتند مانند مجمع روحانیون مبارز، حزب مشارکت، مجاهدین انقلاب و...
شیفتگی به قدرت و بی‌مهری به رای مردم آنها را به یک وادی انداخت که هر روز اوباما، نتانیاهو و سارکوزی برای آنها کف می‌زدند و رادیو بی‌بی‌سی و رادیو آمریکا و دیگر رسانه‌های فاسد در غرب قدرت رسانه‌ای خود را در اختیار معترضان قرار داده بودند.
باند تبهکار و فاسد مرتبط با اجانب در ۱٣ آبان، ۱۶ آذر، روز قدس و روز عاشورای سال گذشته با رونمایی از چهره واقعی خود نشان داد به هیچ ارزشی از ارزش‌های انقلاب و اسلام و نظام و مردم پایبند نیست بلکه فقط به رسیدن قدرت - آن هم به هر قیمت - فکر می‌کند.
آیت‌الله هاشمی در ۲۶ تیر ٨٨ مواضعی را اتخاذ کرد که اگر خوشبینانه آن را تفسیر کنیم می‌توانیم آن را از روی دلسوزی بدانیم.
اما ایشان با حوادث تلخ ۱٣ آبان که معترضان چراغ سبز به آمریکا دادند و در روز قدس شرم آورترین شعارها را به نفع اسرائیل سردادند و در روز ۱۶ آذر به ساحت امام(ره) اهانت کردند و در روز عاشورا شعار علیه "اصل ولایت فقیه" دادند، چه می‌خواهد بکند و این رفتارها را چگونه توجیه می‌کند؟!
نمی‌شود این قطعه سیاه ازتاریخ را که هویت معترضان را به خوبی فاش می‌سازد نادیده گرفت و از صفحه تاریخ محو کرد. این نوعی توهین به شعور مردم است.
۲- دومین موضعی که ایشان در خطبه۲۶ تیر مطرح کرد، توجه به موضوع قانون بود. ایشان گفت: "باید با قانون مسائلمان را حل کنیم و از قانون تجاوز نکنیم." تاکید بر قانون حرف خوبی است. طرف معترض از ابتدا قانون را زیر پا له کرد و وارد رقابت شد. قرار بود آنها التزام به قانون اساسی داشته باشند. قرار بود التزام به ولایت فقیه داشته باشند. قرار بود رای مردم را گردن نهند اما به راحتی از همه اینها عبور کردند. آنها رای ۶ فقیه و ۶ حقوقدان را در مورد نتایج انتخابات قبول نکردند و در مهلتی که رهبری برای باز شماری صندوق‌ها مقرر فرمودند نمایندگان خود را معرفی نکردند. صندوق‌ها بازشماری شد و هیچ اثری از ادعای آنها مبنی بر تقلب دیده نشد. نتایج انتخابات تائید و رای رئیس‌جمهور تنفیذ شد. آنها نپذیرفتند و پای در راه محاربه با نظام گذاشتند و هنوز هم از این راه برنگشته‌اند. اگر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بر مواضع خود مبنی بر احترام به قانون در ۲۶ تیر اصرار دارد باید از این جماعت تبری بجوید.
٣- آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های ۲۶ تیر بحق به جایگاه مردم و رای مردم تاکید کرد و فرمود: "مبنای فقهی امام(ره) این بود که حکومت اسلامی بدون حضور مردم نمی‌شود اگر مردم راضی نباشند حکومت اسلامی نخواهد بود."
حتی رای مردم را آن قدر محترم شمرد که گفت: "روزی پیغمبر اسلام بعد از غدیر به حضرت علی(ع) گفت؛ تو ولی این امت هستی. اگر دیدی این مردم راضی بودند و تو را قبول کردند و با اجماع و اکثریت آمدند شما بپذیر و متولی امر شو، اگر دیدی اختلاف کردند ولشان کن و بگذار هر کاری که می‌خواهند بکنند".
واقعا باید به جایگاه مردم، رای آنها و حضور آنها احترام گذاشت زیرا بدون اراده آنان حکومت اسلامی تحقق نمی‌یابد.
نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری نشان داد اکثریت آن هم در اندازه دو سوم آراء کدامین سو هستند. طرف مقابل با تهمت تقلب این رای را بر نتافت و به اردو کشی خیابانی روی آورد. در اردوکشی خیابانی هم شکست خورد. این اردوکشی خیابانی فقط در تهران و یکی دو شهر انجام شد.
حال باید دید اگر آقای هاشمی رفسنجانی بر مواضع خود در ۲۶ تیر پایبند است حاضر است رای و قدرت مردم در خیابان را به رسمیت بشناسد.
همزمان با همین جلسه‌ای که ایشان با چند دانشجوی گیلانی تاکید بر مواضع ۲۶ تیر خود داشتند، رئیس دولت بر آمده از رای مردم هشتاد و پنجمین سفر استانی خود را برگزار می‌کرد. او و هیئت همراه به مدت ٣ ساعت در میان ده‌ها هزار نفر از مردم رشت تا ورزشگاه شهید عضدی مشایعت شد. رئیس جمهور در سفر دوم و سوم استانی به شهادت آمارها و نظرسنجی‌ها و عکس‌ها و تصاویر هوایی مورد استقبال کم‌نظیر و شاید هم بی‌نظیر قرار می‌گیرد. واقعا پیام مردم در این استقبال‌ها چیست؟
این "حضور" حماسی و آن "رضایت" را بدون کشف و شهود با چشم سر می‌شود دید. انکار آن به چه کسی آسیب می‌زند؟
دولت اکنون قانون هدفمندی یارانه‌ها را که دولت‌های پیشین به هر دلیل از اجرای آن شانه خالی کردند، با بهترین شکل ممکن دارد اجرا می‌کند، قیمت‌ها در برخی اقلام چند برابر شده است. دولت با اتکای به کدام سرمایه اجتماعی دارد این کار را انجام می‌دهد؟
آیا هنوز با این همه پشتیبانی و حمایت مردم، در خصوص مقبولیت و مشروعیت دولت تردید وجود دارد؟
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در ۲۶ تیر ٨٨ تصریح کرد؛ اعتماد مردم مخدوش شده است ما دچار تردید شدیم. سئوال این است پس از یک سال و اندی آیا باز هم وزن اجتماعی مخالفان را بالاتر از وزن رای مردم و اعتبار دولت می‌دانید!؟
آیا وزن چند شعار موهن در برخی اردوکشی‌های خیابانی بالاتر از شعارهای آسمان کوب و قوی مردم در سفرهای استانی رئیس‌جمهور است که هنوز این تردید در ذهن آیت‌الله هاشمی رفسنجانی خلجان دارد که تصریح فرمودند "بر همان مواضع قبلی استوارم."
من هر چه فکر کردم نتوانستم مناسبت روایتی را که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در پایان خطبه دوم مبنی بر توصیه پیامبر به علی(ع) در خصوص رها کردن حکومت مطرح کردند درک کنم. خواندن این روایت آن هم در شرایطی که اقتدار نظام الهی داخل در اوج است و در منطقه، ایران تعیین کننده مناسبات قدرت است و در جهان حرفی برای گفتن دارد چه معنی دارد؟ در شرایطی که فریاد، "ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند" ذکر دائمی ملت است - چه موافق دولت چه مخالف دولت - تفوه به این سخن چه مفهومی می‌تواند داشته باشد؟!
اگر فرض محال بگیریم و روزگاری در کشور خدای ناکرده شاهد چنین پدیده‌ای باشیم سئوال این است که آیت الله هاشمی‌رفسنجانی‌ها کجا باید بایستند؟ مردم شیفته علی و ولایت دوست دارند او را در صف اهل ولایت ببینند.
اکنون که ملت بزرگ ایران رو سفید از امتحان‌های بزرگ برآمده و دست رد بر فتنه‌گران زده و در برابر دسیسه‌های جنگ نرم دشمن هوشمندانه ایستاده است و از نظام و ولایت مقتدرانه دفاع می‌کند، چرا باید تردید کرد که کجا بایستیم؟!
۴- آیت الله هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های ۲۶ تیر ٨٨ خطاب به مردم گفت؛ "شما مرا می‌شناسید هیچ وقت از این تریبون نخواستم جناحی استفاده کنم همیشه فرا جناحی حرف می‌زنم. من به هیچ طرفی تمایل ندارم. راهی پیدا کنیم متحد کشورمان را به پیش ببریم."
همان وقت خوبان روحانی مشفقانه از آیت الله هاشمی رفسنجانی گله کردند که تریبون نماز جمعه جای صحبت جناحی یا فراجناحی نیست. باید در آنجا مواضع حکومت و ولایت گفته شود. امام جمعه باید به بازخوانی و باز تولید پیام و مواضع نظام بپردازد آن را نباید با یک میتینگ حزبی اشتباه بگیرد. متاسفانه در خطبه‌های
۲۶ تیر ایشان جناحی صحبت کرد و مواضع مخالفان در مورد بی‌مهری به رای ملت را تکرار کرد و راه حل‌های ایشان هم مشکلی را حل نکرد. بلکه معترضان را تا مرز اهانت به مقدسات نظام و محاربه با اصل نظام در روز عاشورای سال ٨٨ پیش برد. پس تکرار حرف های جناحی و ماندن بر همان مواضع مشکلی را حل نمی کند و جایگاه و مرتبت گوینده را در نگاه مخاطبان فرو می‌کاهد. ما خود که ناقد آن سخنان هستیم این را ظلم به کسی می‌دانیم که سابقه خدمت او به امام و نظام انکار نشدنی است. نمی‌دانیم این ظلم را خود ایشان چگونه بر خود می‌پسندد؟!
۵- یکی از پیشنهادات آیت الله هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های ۲۶ تیر برای خروج از بحران (بخوانید مشکل) این بود که فرمود: راه برای مناظره، مذاکره، مباحثه و استدلال باید باز باشد شاید در مدت کوتاهی به اقناع برسیم." مناظره، مذاکره، مباحثه و استدلال مربوط به ۱۰ روز تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری است. هر کس هر چه داشت آن موقع باید مطرح می‌کرد و می‌گفت و مردم هم در رای خود داوری می‌کردند. وقتی مردم رای خود را به عنوان داوری درباره آن مناظرات به صندوق‌ها ریختند باید صندوق‌ها را باز کرد و آرا را شمرد. پیشنهاد مذاکره و مناظره و مباحثه بازگشت به نقطه اول است. باید به رای مردم احترام گذاشت. رای مردم هم در بازشماری آرا است نه تداوم مناظره‌ها و اردوکشی‌ خیابانی و ...
اکنون دولت نزدیک به دو سال است مستقر شده و کارهای بزرگی انجام داده است. ایستادن بر مواضع ۲۶ تیر آن هم با راه حل مناظره برای "اقناع" آیا منطقی است؟
مردم در رفراندوم ۹ دی و ۲۲ بهمن ٨٨ در سراسر کشور رای "نه" به فتنه‌گران دادند. سران فتنه اکنون در زندان نفرت افکار عمومی به سر می‌برند. چرا اقناع مردم را نادیده بگیریم و به عدم اقناع یک تیم کج سلیقه و لجوج که دروغ تقلب را به سفارش جرج سوروس یهودی و راسموسن در رادیو بی بی سی و رادیو آمریکا باب کردند اینقدر بها بدهیم.
۶- سخن آخر اینکه اگر واقعا ایشان خواهان حل مشکل یا به قول خود بحران هستند به جای اصرار روی مواضع خطبه ۲۶ تیر، بیایند مثل میلیون‌ها ایرانی بر مواضع رهبری تاکید کنند تا حداقل مانع دور افتادن از مردم و انزوا شوند.
تکرار آن مواضع بی‌مهری به خود و مردم است. ضمن آنکه بدخواهان و مخالفان نظام را هم راضی نمی‌کند. آنها به هیچ چیز جز جدایی آیت‌الله هاشمی از نظام و مردم رضایت نمی‌دهند.

قدس:موج تونسی در مصر
«موج تونسی در مصر»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛برخی خبرها از کاخ ریاست جمهوری مصر حاکی از آن است که «جمال مبارک» فرزند «حسنی مبارک» رئیس جمهور مادام العمر مصر که یکی از اصلی ترین گزینه های جانشینی پدر بوده، همراه با همسر و فرزندش «فریده» خاک مصر را به محل نامعلومی ترک کرده اند.
نیروهای مردمی در مصر با الهام از تحولات تونس و برخی دیگر کشورهای عربی به خیابانها ریختند تا بدین طریق هشدار لازم برای انجام تغییر و تحولات پیش از شروع طوفان واقعی در مصر را به رژیم مبارک بدهند. آنها آشکارا در پیام هشدار خود، خواستار تحقق خواسته هایی مانند از بین بردن بیکاری و برگزاری انتخابات آزاد و پاک، و پایان دادن به حالتهای فوق العاده و آزار و اذیت و شکنجه شهروندان مصری بودند.
رژیم مبارک بر خلاف آرمان ملتهای مسلمان و عربی در تحکیم رابطه با رژیم غاصب صهیونیستی عملاً پایبندی خود را به مفاد کمپ دیوید اعلام کرد و میزبان ارتش نامشروع در منطقه گردید. در پیوند قاهره با تل آویو، از میان مصداقهای فراوان فقط به همراهی این رژیم با ارتش غاصب صهیونیستی پس از حمله به باریکه غزه می توان اشاره نمود که عمق جنایت سردمداران قاهره را معرفی می کند. مبارک با ایجاد دیوار بتونی حایل در منطقه و احداث دیوار فولادی تا عمق ٣۰ متری زیرزمین در حول محور صلاح الدین به طول ۱۱ کیلومتر، سعی کرده تا فشار بر فلسطینیها در غزه را سنگین تر کند و اشغالگران بتوانند کاری از پیش ببرند. اهمیت دولتمردان مصری با عنایت به عملکرد آنها در قبال سران صهیونیستی به گونه ای است که «بین الیعارز» در این زمینه گفته بود رهبران کنونی مصر، گنجی راهبردی برای اسرائیل هستند.
در شرایطی که دنیای اسلام و جهان آزاد با نگاه انسانی، راهکارهای حمایت از مردم محاصره شده غزه را در دستور کار قرار داده اند، دولت قاهره برای خشنودی اربابان صهیونیستی- آمریکایی خویش گذرگاه رفح را می بندد و اگر در برخی مواقع به طور موقت بازگشایی می کند، صرفاً اقدامی تاکتیکی است. طیف قدرتمند مخالفان رژیم مبارک به همراه احزاب سیاسی ریشه دار از جمله «اخوان المسلمین» خواستار فعالیت جامعه مصر و دنیای عرب در جهت حمایت از آرمان فلسطین هستند و مشخصاً این نکته را مطرح می سازند که در فضای کنونی جهان که فریادهای اعتراض علیه جنایتهای اسرائیل و حامیانش به اوج خود رسیده، دنیای عرب و بخصوص مصر، نمی تواند شاهد ساکت این صحنه ها باشد.
انسداد فضای سیاسی، یکی از مشکلات جدی حکومت مصر است که در طول حضور مبارک در قدرت، رژیم استبدادی فرصت حضور و تجربه روند دموکراتیک را از مردم سلب نموده است و همواره در مقطع انتخابات با اجرایی کردن نسخه های بیگانه و فرامرزی منتقدان و مخالفان را با طرح اتهامهای واهی راهی زندان کرده تا به ظاهر در فرآیند دموکراتیک بی رقیب و بی بدیل، میدان دار پیروزی گردد. اما نکته مهمتر این است که با وجود این اقدامهای خلاف دموکراتیک و حقوق مدنی، شهروندان از تیررس انتقادهای غرب در مورد دیکتاتورها و نقض حقوق بشر به دور بوده و این مصونیت را می توان هدیه حامیان غربی برای پیشبرد هدفهایشان ارزیابی نمود. تلاش مبارک برای تحمیل جانشینی فرزندش جمال مبارک، به موج گسترده تظاهرات دامن زد و مردم مصر را برای مقابله با موروثی کردن قدرت مصمم نمود.
فضای کنونی مصر بیانگر این واقعیت است که نه تنها احزاب سیاسی، بلکه حتی چهره های شناخته شده بین المللی از جمله «محمد البرادعی» نیز با حضور در جامعه مصر در معرض تهدید و ارعاب و محدودیتهای فراوان قرار گرفته اند و حتی به آنها اخطار شده است که مراقب جان خود باشند. گفتنی است، قاهره و حامیانش به راحتی برای حفظ موقعیت خود، دست به اسلحه می برند. به گفته منابع مستقل، در طول سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹ ، دست کم ۱۱٨ مورد شکنجه گزارش شده است، اما وقتی رنگ سرکوب پررنگ تر می شود که در یک سال گذشته ۷۶ مورد شکنجه و ۱ فقره مرگ زیر شکنجه در مصر گزارش گردیده است. شکنجه و بازداشت وسیع منتقدان در آستانه انتخابات، یعنی تقلب پیش از شروع انتخابات.
مصر یکی از همپیمانان مهم آمریکا در بین کشورهای غیرعضو ناتو یعنی اسرائیل، پاکستان، کویت، ژاپن، اردن، کره جنوبی، تایلند، فیلیپین، استرالیا، نیوزیلند، بحرین و آرژانتین است. از آن مهمتر، این واقعیت است که مصر پس از اسرائیل و با فاصله ای مطمئن از این کشور از ده ها سال پیش، دومین کشور دریافت کننده کمکهای نظامی و اقتصادی ایالات متحده است. ارسال پول و کالاهای رایگان به این دو کشور، به گونه ای تنظیم شده است که کفه ترازو همواره به نفع اسرائیل باشد. مصر سالانه ۱ / ٣ میلیارد دلار کمک نظامی بویژه در قالب جنگ افزارهای اهدایی از آمریکا دریافت می کند که در دو سال اخیر، این رقم اندکی کمتر شده است. کمکهای اقتصادی دریافتی قاهره نیز پیشتر به طور میانگین، نزدیک به ۹۰۰ میلیون دلار در سال بود. از ۱۹۹٨ به این سو، اما هر سال، درصد مشخصی از آن کاسته شده و اکنون به ۵٣۰ / ۷ میلیون دلار رسیده است. در واقع، کمکهای مالی و اقتصادی بلاعوض ایالات متحده به مصر، پاداشی است که واشنگتن بابت تغییر اردوگاه قاهره و حمایت این کشور از سیاست خارجی کاخ سفید بویژه در جهان عرب، می پردازد.
پر واضح است، حوادث تونس را می توان به مثابه جرقه ای در انبار باروت خشم ملتهای عربی ارزیابی کرد. اینک کشور مصر پس از تونس، صحنه گردان تحولات سیاسی شمال آفریقا گردیده است و به باور برخی صاحب نظران، مسیر رخدادهای کنونی، یادآور آزاد سازی سیاسی چکسلواکی در سال ۱۹۶٨ موسوم به «بهار پراگ» می باشد. امید می رود کشور مصر با تحولات کنونی، ضمن دست یافتن به حقوق شهروندی و دموکراسی واقعی، بهار مصر را نوید دهد و از صف مخالفان ملت مظلوم فلسطین جدا شده و با همراهی دیگر کشورهای اسلامی از ظرفیتهای موجود در دفاع از آرمان فلسطین همچون سالهای جنگهای اعراب اسرائیل بار دیگر نقش انسانی- اسلامی خویش را بازیابی کند.

سیاست روز:این نامه آخر است؟
«این نامه آخر است؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛واکنش‌ها به نامه رئیس‌جمهور به نمایندگان مجلس شورای اسلامی همچنان ادامه دارد و طبق آخرین خبر قرار است هیئت رئیسه مجلس در این باره پاسخی تهیه کند.
این واکنش‌ها در دو نوع مطرح می‌شود، هم موافق و هم مخالف.
شکی نیست که به هر حال رئیس‌جمهوری با این نامه، مخاطبان خود را به چالش کشیده است. هر چند برخی نیز معتقدند که این شیوه یک سیاست تهاجمی است و این سیاست همواره باعث شده تا مجلس،‌ مجمع تشخیص مصلحت نظام و حتی قوّه قضائیه از ترکش‌های اینگونه برخوردها در امان نباشند.
اما این همه ماجرا نیست، پس از آن است که واکنش‌ها و پاسخ‌ها آغاز می‌شود. اما پرسش اساسی این‌جاست که مقصود از اینگونه برخوردها و رفتارها چیست؟
آیا بر اساس قانون اساسی قوای مقنّنه، قضائیه و مجریه استقلال ندارند؟ و آیا پیش از این، چنین چالش‌هایی بین قوا ایجاد نمی‌شد؟
آن‌چه مسلم است، نگارنده نیز همچون بسیاری از هموطنان دغدغه وحدت و مودت، همکاری و همیاری بین همه قوا دارد، چرا که بر این اعتقاد است که نه تنها بازتاب‌های داخلی این اختلاف‌ها تبعات نامطلوبی دارد بلکه بازتاب خارجی اینگونه رفتارها به مراتب نامطلوب‌تر از تبعات داخلی است. برای اثبات این ادعا کافی است به رسانه‌های فارسی زبان آن سوی مرزها سری بزنیم و تحلیل‌های آن‌ها را در این‌باره ببینیم، آن وقت خواهیم دید که چگونه درباره‌ کشورمان نظر داده‌اند و در تحلیل‌های خود چه گفته‌اند.
بدون تردید هزینه‌های گزاف اینگونه برخوردها و رفتارها در فضای سیاسی کشور را همگی باید پرداخت کنیم و بی گمان اگر آرامش در فضای سیاسی کشور حاکم باشد بهتر است تا با اینگونه عملکردها فضا آشفته باشد. حال می‌خواهد این رفتار از سوی هر کسی سر زده باشد.
البته در این میان نقش رسانه‌ها هم اهمیت دارد، رسانه‌ها با توجه به فضای حاکم در کشور می‌توانند مشکلات و مسائل موجود در کشور را فارغ از پس‌زمینه‌های سیاسی به طرف حل شدن سوق دهند. هر چند کارکرد رسانه‌های سیاست زده امروز کشور با این کارکرد فاصله بسیار زیادی گرفته است.
واکنش‌ها به اظهارات و یا اقدامات رئیس‌جمهوری طی سالیان گذشته کم نبوده و هر از چند گاهی از سوی معترضان دیده شده است. واکنش به عزل متکی وزیر امور خارجه سابق کشورمان شاید آخرین نمونه آن قبل از نامه اخیر رئیس‌جمهور باشد. در بسیاری از اوقات برکناری یک مقام مسئول تا آن‌جا بازتاب می‌یابد که حاشیه‌ها به متن اصلی بدل می‌شود و شایدها و بایدها و اما و اگرها بر فضای عقلانی جامعه حاکم شده و گاه فضایی غبار آلود ایجاد می‌شود. در این میان فرصت برای سودجویان هم فراهم شده و هر کس هیزمی بر آتش بر پا شده می‌افزاید.
نمونه‌های زیادی از اقدامات رئیس‌جمهور وجود دارد که با واکنش‌هایی همراه بوده است، و این احتمال وجود دارد که از این پس نیز از این اقدامات وجود داشته باشد که شاید بخش عمده‌ای از این اقدامات، نشأت گرفته از تفاوت‌های فردی باشد و با این وصف ایرادی به این عملکردها آن‌طور که باید و شاید وارد نیست. در اصل این اختلاف سلیقه بین آقای رئیس‌جمهور با دیگران است. چیزی که شاید خود آقای رئیس‌جمهور نیز به آن اذعان داشته باشد و بپذیرد. با این نگاه واکنش‌ها به این اقدامات و عملکردها باید سنجیده‌تر و پر مغزتر باشد.
اما آن‌چه مهم است این که باید افکار عمومی داخل و خارج و همچنین رسانه‌های موجود چه در داخل و چه در خارج از کشور را پس از این اقدامات ارزیابی کرد. این که آیا این اختلافات باید علنی و به فضای عمومی کشیده شود یا این که بهتر است این اختلافات به دور از هیاهوی سیاسی حل و فصل شود؟

مردم سالاری:راهی پر فراز و نشیب پیش روی نجیب میقاتی
«راهی پر فراز و نشیب پیش روی نجیب میقاتی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم کرم محمدی است که در آن می‌خوانید؛طی چند روز گذشته کشور لبنان درگیر کشمکش های سیاسی شده است. گروه موسوم به ٨ مارس که متشکل از حزب الله و جریان وابسته به میشل عون و سایر هم پیمانان آنهاست از دولت خارج و خود به خود کابینه تحت ریاست سعدالدین حریری سقوط کرد. موضوع انتخاب نخست وزیر که براساس قانون اساسی این کشور می بایست از میان مسلمانان اهل سنت و توسط رای اکثریت نمایندگان مجلس برگزیده شود; به بحث روز محافل سیاسی لبنان مبدل شد. در لبنان ده ها حزب فعالیت سیاسی دارند که بعد از ترور رفیق حریری در دو جریان عمده سیاسی جای گرفته اند.
الف: جریان ۱۴ مارس متشکل از احزاب المستقبل به رهبری سعد حریری نخست وزیر، قوات لبنانی (نیروهای لبنانی) به رهبری سمیر جعجع و مجموعه ای از احزاب است که همگی سنی و مسیحی است. عربستان، مصر واردن و همچنین کشورهای آمریکا و فرانسه از این جریان حمایت می کنند.
ب: جریان ٨ مارس که از نیروهای حزب الله، جنبش امل و تعدادی از احزاب سنی و مسیحی تشکیل شده است.
جمهوری اسلا می ایران; سوریه و تا حدودی شیخ نشین قطر از این جریان حمایت می کنند و هم اکنون علا وه بر در اختیار داشتن اقلیت پارلمانی، ۱۱ وزیر نیز در کابینه دارند. سیدحسن نصرالله، نبیه بری، میشل عون و عمر کرامی از مهمترین چهره های این جناح محسوب می شوند.
احزاب و گروه های سیاسی لبنان که در این دو قرار دارند برای دستیابی به پست نخست وزیری تلا ش های خود را آغاز کردند. ۱۴ مارسی ها مجددا سعدحریری را کاندیدای این مقام کردند. ٨ مارسی ها در یک برنامه ریزی زیرکانه ابتدا رشید کرامی را مطرح کردند لذا جریان وابسته به سعدحریری طی چند روز گذشته از طریق شبکه های رادیو و تلویزیونی و مطبوعات در اختیار خود حملا ت گسترده ای را علیه کرامی آغاز کردند. اما در میان بهت و حیرت طرفداران حریری; سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله در یک برنامه زنده تلویزیونی نام نجیب میقاتی رهبر جنبش مجد را که دو کرسی در پارلمان لبنان در اختیار دارد به عنوان کاندیدای پست نخست وزیری اعلا م کرد. میقاتی قبلا از تشکیل دهندگان جریان ۱۴ مارس بوده است. حزب الله و همپیمانانش در میان اهل سنت و مسیحیان با مذاکرات ورایزنی های فشرده توانستند با کسب ۶٨ رای اکثریت لا زم را در مجلس به دست آورند.
هم سعد حریری و هم نجیب میقاتی با میشل سلیمان رئیس جمهور لبنان ملا قات کردند. با توجه به یارگیری موفق جریان ٨ مارس که کفه ترازو در مجلس لبنان را به نفع این جریان تغییر داده بود; کاملا مشخص بود که رئیس جمهور لبنان آقای میقاتی را مامور تشکیل کابینه خواهد کرد. شبکه خبری العربیه که توسط دولت عربستان اداره می شود تبلیغات گسترده ای را آغاز کرد که طی آن مردم لبنان در مخالفت با انتخاب میقاتی وبه طرفداری از حریری و تسلط حزب الله برلبنان تظاهرات خواهند کرد. روز سه شنبه تعدادی از طرفداران حریری در طرابلس به خیابانها ریخته و با آتش زدن لا ستیک وحمله به خودروهای خبرنگاران; درخواست العربیه را اجابت کردند. عصر روز سه شنبه پنجم بهمن ماه خبرنگار بی بی سی در یک گزارش زنده تعداد تظاهرکنندگان طرابلس را حداکثر دوهزار نفر و در جنوب لبنان تنها بیست نفر اعلا م کرد. بدینسان این تجمع نه تنها باعث عزت و آبروی حریری نشد بلکه به یک افتضاح سیاسی برای جریان ۱۴ مارس مبدل شد. البته خبرگزاری های غربی و همچنین شبکه العربیه از ابتدا فکر می کردند که این تجمع و اعتراض گسترده تر خواهد شد به همین دلیل آن را با آب و تاب تحت پوشش خبری لحظه به لحظه قرار داده و حتی به خود اجازه ندادند تا ازتجمع بزرگ وهزاران نفری طرفداران حزب الله که همزمان به مناسبت اربعین حسینی(ع) در جنوب لبنان گردهم آمده بودند; کمترین خبر و گزارشی منتشر کنند.
اینک طبق روال عادی و قانونی کشور لبنان، نخست وزیر معرفی و برگزیده و مامور تشکیل کابینه شده است; همان گونه که قبلا آقای حریری معرفی و برگزیده شد. جریان طرفدار آقای حریری این انتخاب را کودتا لقب داده اند و آمریکا و فرانسه و برخی دیگر ازدول اروپائی از چنین تصمیمی نگرانی خود را ابراز داشته اند. سوالی که در اذهان بسیاری از مردم لبنان و دیگر ملت ها شکل می گیرد این است که چگونه همین آقای میقاتی که دیروز همراه وهمپیمان آقای حریری بود سیاستمدار خوب و شایسته ای محسوب می شد اما امروز که با دیگر جریان سیاسی حاضر در صحنه لبنان همراه شده است;زیر سوال می رود؟
این چه منطقی است که هرگاه طرفداران آنها در راس حاکمیت قرار گرفتند عین دمکراسی وهرگاه مخالفان سیاست های آنها اکثریت یافتند آنان را تروریست و کودتاگر لقب می دهند؟ آیا این اقدامات و موضع گیری ها تجلی عینی سیاست های یک بام و دوهوای آمریکا و هم پیمانانش در عرصه سیاست جهانی نیست؟ جریان ۱۴ مارس به رهبری حریری اعلا م داشته که در دولت جدید شرکت نخواهد کرد.
این بدان معناست که آنان تصمیم به مقابله و مخالفت گرفته اند. آمریکا و فرانسه و عربستان هم مواضع مخالف خود را یا علنا یا تلویحی اعلا م کرده اند. از این رو راهی که فراروی دولت جدید به ریاست آقای نجیب میقاتی است راهی پرفراز و نشیب و توام با کارشکنی هم در عرصه داخلی لبنان و هم در عرصه خارجی است. یکی از دلا یل اصلی اختلا ف نظربین دو جریان عمده عرصه سیاسی لبنان بحث نحوه بررسی پرونده ترور رفیق حریری است.
خواست اصلی حزب الله، جنبش امل، جریان ملی آزاد که تحت رهبری میشل عون مسیحی است، حزب سوسیالیست ترقی خواه دروزی به رهبری ولید جنبلا ط، عمرکرامی و... که تشکیل دهندگان عمده جناح ٨ مارس هستند خارج شدن پرونده رفیق حریری از دست دادگاه بین المللی و رسیدگی به آن در مراجع قضائی لبنان است. در مقابل حزب المستقبل به رهبری سعدحریری، قوات لبنانی به فرماندهی سمیرجعجع و سایر هم پیمانان جریان ۱۴ مارس بر رسیدگی بین المللی به پرونده ترور رفیق حریری تاکید داشته و از آن حمایت می کنند. از اینرو موضوع رای دادگاه بین المللی ترور رفیق حریری یکی از چالش های بسیار بزرگ آینده کشور لبنان و در درجه اول نخست وزیر و دولت تحت رهبری اوست.

تهران امروز:شتاب تحولات و فروماندگی دولت های عربی
«شتاب تحولات و فروماندگی دولت های عربی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم بهمن سعادت است که در آن می‌خوانید؛جهان این روزها تحولات کشورهای عرب را با حساسیتی قابل ملاحظه دنبال می کند، دنیایی که برای سالها نماد رکود و سکون اجتماعی در ذیل حکومتهای اقتدارگرای پادشاهی و شبه پادشاهی(ریاست جمهوری های مادام العمر) بوده است، اکنون در متن خود شاهد فعل و انفعالاتی است که بدون تردید بعد از شکل گیری جوامع عربی در مقطع پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی بی سابقه بوده است.گرچه می توان ادعا کرد در طی‌قرن گذشته جهان عرب همواره در بحران به سر برده است؛ ولی به‌نگاهی به اتفاقات این روزها می توان دریافت که دولت‌های محافظه کار عرب در هیچ مقطعی چنین درمانده از درک و مدیریت تحولات محیط خود نبوده اند.
بعد از آنکه ملی گرایی سوسیالیستی امثال جمال عبدالناصر‌،که داعیه بیرون راندن صهیونیست ها از سرزمین های اشغالی را داشت، در برآوردن هدف خود ناکام ماند، دنیای عرب همواره در جستجوی بدیلی برای برون رفت از بحران بوده است.اساسا در واکنش به این بحران و خیزش اسلام گرایی بود که دولت‌های عربی از دهه ٨۰ از چپ گرایی فاصله گرفته و به راست گرایی و ائتلاف با غرب جهت تحکیم خود و مقابله با نیروهای داخلی گرایش یافتند.
سه دهه اخیر را می توان دوران فروبستگی دولتهای عربی در برقراری تعاملی سازنده با محیط داخلی خود دانست که با اتخاذ رویه سرکوب در داخل و ائتلاف با غرب و چشم دوختن به مذاکرات سازش کوشیدند تا راهی فراروی خود بگشایند. در ادامه این دولتها از نیمه دهه ۹۰ کوشیدند با پیوستن به روندهای جهانی توسعه صنعتی و اجتماعی، به اصلاح زیرساخت های خود و ادغام در مناسبات جهانی بپردازند.
در حقیقت دولت‌های محافظه کار عربی طی حدود ۱۵ سال گذشته کوشیده اند تا الگویی خاص خود را در توسعه به وجود آورند.
در این بین به رغم برخی شواهد مبنی بر بهبود اوضاع، نشانه‌ها حاکی از آن است که این دولتها ضمن ناتوانی از اصلاحات در ساختار خود،ظرفیت های لازم برای مدیریت عدم تعادل پدید آمده در روند توسعه و ادغام بی سابقه در مناسبات جهانی را ندارند. چنین است که نارضایتی‌ها فروخفته و انباشته در دنیای عرب که ریشه در بحران جامعه عربی معاصر دارد، به خصوص در سایه مشخص‌شدن ناکارآمدی فزاینده دولت‌های اقتدارگرا آشکارتر شده‌اند.
در این بین پدیده تونس که خود نمونه ای از چنین دولت‌هایی بود،فرصتی پدید آورده تا آنچه در عمق جوامع عرب در جریان بوده است به سطح آید و گستره وسیعی از تحولات را باعث شود. این روزها گرچه در مورد روند آتی این تحولات بحث‌های زیادی در جریان است، ولی فارغ از اینکه اعتراضات در کشورهایی چون مصر و اردن به نتیجه برسد می توان بی تردید گفت که آنچه در حال وقوع است می تواند نمود یک گسست و منبع تحولاتی اساسی در جامعه و سیاست این کشورها شود.
آنچه کارشناسان در پس این تحولات می بینند، یک خواست عمومی گسترش یابنده برای تغییر رویه ها و ساختارهای ناکارآمد و آلوده به فساد است که برای چندین دهه نتوانسته است پاسخی به مسائل و معضلات بی شمار ملت‌های عرب ارائه نماید. نوع واکنش غیر منطقی و منفعلانه این دولت‌ها به تحولات جاری نیز دقیقا در ادامه همان روندی قابل تحلیل است که خود موجد این حوادث شده است.

ابتکار:اسطوره مقاومت شیعیان در قلب وهابیون
«اسطوره مقاومت شیعیان در قلب وهابیون»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم رسول جعفریان است که در آن می‌خوانید؛آیت الله شیخ محمد علی عمری یکی از برجسته ترین رهبران جامعه شیعه در روزگار ما بود، کسی که با درایت و عقل و تدبیر خویش توانست جامعه شیعه مدینه را از تعدی و تجاوز وهابیان نجات دهد.
مقاومت برای ماندن در مقابله خشونت عثمانی‌ها و سپس وهابیها در طول بیش از یک صد سال، آن هم با برخورد شدیدی که از وهابیها در شهر متعصب نشین مدینه می‌شناسیم، مهم ترین ویژگی جامعه شیعه مدینه است که به آنان نخاوله می‌گویند. نخاوله از نخل گرفته شده و این به خاطر شغل این خاندان‌های اصیل عرب در طول صدها سال در تاسیس و حراست باغات نخل مدینه است، گرچه دشمنان آنان، از این کلمه، برای تحقیر آنان استفاده می‌کردند.
طوایف نخاوله که گروههای متعددی از قبایل عرب هستند اصیل ترین عربهای مقیم مدینه هستند که در طول بیش از هزار سال بر مذهب تشیع بودند و تاکنون نیز مذهب خویش را حفظ کرده اند. این در حالی است که سایر ساکنان مدینه مهاجرانی هستند که از مناطق دیگر جهان اسلام به این شهر آمده اند. آنان بیشتر مهاجران شمال افریقا یا مسلمانانی از شبه قاره و بخارا و جز اینها هستند که به مدینه آمده و ساکن شدند.
شگفت آن که جماعت نخاوله که ساکنان اصلی این شهر هستند در تمام دوره عثمانی و سپس سعودی با مظلومیت روزگار را سپری کرده اند، اما هیچ گاه تسلیم نشدند. بدانیم که تاکنون اجازه نمی‌دهند جنازه یک مسلمان نخاولی را در مدینه نبوی برای اقامه نماز بر او وارد مسجد نبوی کنند و این چنین حق آنان را ضایع می‌کنند.
یکی از دلایل این مقاومت، تسلیم ناپذیری آیت الله شیخ محمدعلی عمری بود که در طول بیش از شصت سال این جامعه را رهبری کرد و اجازه نداد دست تجاوز وهابی‌ها آسیبی به آن بزند. درایت و عقل و تدبیر شیخ، عامل مهمی برای حفظ شیعیان نخاوله بوده و برابر تندی و جسارت وهابی‌ها بوده و او با آرامش و متانت توانست از حقوق ساکنان شیعه این منطقه حفاظت کند. این بزرگترین هنر این مرد دانشمند و روحانی ارجمند بود که به هیچ روی تندروی نکرد و جامعه شیعه نخاوله را از دوران پر خطر چند دهه گذشته حفاظت کرد.
ارتباط ایرانیان با جامعه شیعه نخاوله، از قدیم الایام وجود داشت؛ روزگاری که به خاطر ظلم و ستم شدید دولت عثمانی و سپس وهابی ها، این جامعه دچار فقر بود، ایرانی‌ها در سفر حج به آنان کمک می‌کردند. در تمام دویست سال گذشته ایرانیان منازل و باغات مردمان نخاوله را اجاره کرده و هر بار با کمکهای مالی خود سعی در حمایت از این گروه داشتند. البته در دو دهه اخیر دولت سعودی تلاش کرده است تا رابطه بهتری با این جامعه داشته باشد و آنان را جذب کند اما به خاطر افراط گرایی وهابی‌ها همیشه مرزهایی را حفظ کرده و حتی اجازه داشتن مسجد را نیز به آنان نمی‌دهد.
با این حال «باغ شیخ» نه به اعتبار مسجد بلکه فقط به عنوان منزل، محلی برای اقامه نماز جماعت بوده و ایرانیان نیز، در مواقعی که وهابی‌ها مشکلی برای شیخ و اصحاب شیخ ایجاد نمی‌کردند، در این نماز شرکت می‌کردند. این برای ایرانیان یک افتخار بود که در کنار زیارت حرم مطهر نبوی و قبور امامان بقیع ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ بتوانند دست کم یک بار در نماز جماعت شیخ شرکت کنند و دست او را ببوسند.
نویسنده این سطور توفیق آن را داشت که یکبار همراه دوست ارجمند جناب دکتر سید محمد باقرحجتی ـ حفظه الله ـ مصاحبه ای طولانی با شیخ داشته باشد که متن آن سالها پیش در مجله میقات منتشر شد. پس از آن نیز بارها و بارها توفیق شرکت در نماز جماعت ایشان را چه در باغ و چه در منزل دیگرش در محله قربان داشته و خدمتشان رسیده است. آرامش خاطر شیخ، نگاه‌های نافذ و گهگاه سخنرانیهای ایشان که شرح احادیث اهل بیت بود، یکی از بهترین خاطراتی است که از این اسفار برای بنده باقی مانده است.
شناخت روش مدیریت شیخ در میان نخاوله و به عنوان یک اقلیت در جامعه افراطی وهابی مدینه، نیازمند یک بررسی علمی و پژوهشی درخور است که می‌بایست انجام شود. سالها پیش «ورنر اِنده» کتابی در باره جامعه شیعه نخاوله نوشت که نویسنده این سطور آن را ترجمه و منتشر کرد. آن اثر البته بیشتر در تاریخ نخاوله بود و آنچه اکنون مورد نظر بنده است، تلاش برای شناخت بیشتر شیخ و روش مدیریت وی برای این جامعه ارجمند و استوار است.
خداوند این مرد بزرگ را که در زمره رهبران برجسته شیعه بود با رسول الله (ص) و امامان (ع)‌ محشور گرداند.

آفرینش: تداوم قاچاق کالا و علل تشدید آن
«تداوم قاچاق کالا و علل تشدید آن»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛اگر بخواهیم به مساله ای که همواره اقتصاد کشور ماو هر کشور دیگری را مورد خسارت و لطمات قرار داده است و می‌دهد اشاره کنیم باید به مساله قاچاق تداوم و یا افزایش آن اشاره کرد در این راستا این مساله در کشور هایی نظیر کشور ما مشهود تر و علنی تر است گستره پیامد های آن نیز مورد تو جه ترو بیشتر بوده است .
در این بین اگر بخواهیم به پدیده قاچاق بنگریم باید گفت که در عمل هر محموله و کالایی که از کانال غیر رسمی بدون در نظر گرفتن منافع دولت وارد کشوری می‌شود و سود و عوارض گمرکی آن پرداخت نشود و تعرفه‌های آن رعایت نشود به آن قاچاق می‌گویند.
در این میان و جود کالاهای قاچاق شده به داخل کشور در سال‌های اخیر حداقل به ۱۹ میلیارد دلار در سال رسیده است که خود شایان توجهی دو چندان است از این رو تداوم این روند با توجه به پیامدهای ان بر روی اقتصاد کشور نه تنها در کوتاه مدت بلکه در بلند مدت نیز ویرانگر است و عملا هر روز که از عدم مقابله جدی با ان دور میشویم خسار تهای میلیاردی ان نصیب کشور و جامعه می گردد . در واقع پدیده قاچاق علل گوناگونی داشته و دارد و یک عامل از انها میزان تعرفه است.
گذشته از آن بوروکراسی‌ چند لایه و مشکل زا که در کشور ما وجود دارد و در قاچاق کالا موثر است. یکی دیگراز مشکلات قاچاق کالا دستورالعمل‌ها و بخشنامه‌هایی است که گاه بدون در نظر گرفتن کار دقیق علمی و کارشناسی صادر می‌شود و خود نیز با مساله عدم پایداری مواجه است. علاوه بر ان نیز میزان تاثیر پایین بودن نرخ ارز در افزایش حجم واردات کالاهای قاچاق به کشورو منفعت طلبی و.. نیز در این راستا مورد توجه است.
آنچه مشخص است پدیده قاچاق واقعیتی گریز ناپذیر برای کشور ماست واقعیتی که پیامد های چند گانه ان همواره ادامه داشته است به طور مثال اگر به رابطه پدیده قاچاق با بحران بیکاری در کشور بنگریم باید گفت که به ازای هریک میلیارد دلار قاچاق کالا ۱۰۰ هزار فرصت شغلی در کشور از بین خواهد رفت این یعنی وقتی حدود ۲۰ میلیارد دلار قاچاق به داخل کشور ما صورت میگیرد ۲۰ میلیارد دلار پول از ایران بیرون می‌رودو حدود ۲ میلیون فرصت شغلی هم از بین می‌رود و دو میلیون فرصت شغلی هم خود بخش زیادی از درصد بیکاری ایران است .
در واقع باید گفت که با توجه به آمار ها ی موجود و تاثیرات قاچاق در کشور رقم قاچاقی که ما امروزه در کشور داریم نگران‌کننده است و باید به دنبال چاره اندیشی اساسی برای حل این مشکل برویم در این حال تا چه زمانی ما باید شاهد تداوم این روند در کشور و ناتوانی بخش های گوناگون برای مقابله با این امر در کشور باشیم در حالی که به طور مثال پیامد هایی ناشی از آن همانند بحران بیکاری در میان نسل جوان بطور گسترده ای و جود دارد ؟

حمایت:مواضع شفاف ایران و تلاش مزبوحانه رسانه های غربی
«مواضع شفاف ایران و تلاش مزبوحانه رسانه های غربی »عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی حمایت است که در آن میخوانید؛در حالی مذاکرات دو روزه جمهوری اسلامی ایران با اعضای گروه ۱+۵ (انگلیس، فرانسه، آمریکا، روسیه و چین به همراه آلمان) روزهای اول و دوم بهمن ‌ماه انجام شد و با برگزاری نشست ‌های خبری پایان یافت که رسانه ها ی غربی سعی در بدون نتیجه بودن آن داشتند. ‏این در حالی است که با در نظر گرفتن اظهار نظرها از سوی نماینده ایران و همچنین کاترین اشتون مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پس از نشست دوروزه نکته مشترک تمایل به ادامه گفت و گوها از سوی دو طرف مورد تایید قرار گرفت . ‏
همچنین در بیانیه پایانی اشتون که در تارنمای شورای اتحادیه اروپا نیز منتشر شده، آمده است: درها باز است و انتخاب در دستان ایران باقی می‌ماند‎.‎
در مقابل جلیلی هم در نشست خبری خود با تاکید بر آمادگی جمهوری اسلامی ایران برای ادامه مذاکرات در زمینه 'نقاط مشترک' تاکید کرد‎.‎
دبیر شورای عالی امنیت ملی گفت: خانم اشتون در مذاکراتی که انجام گرفت، می‌گفت باید نقاط مشترکی را پیدا کنیم و امیدواریم این نقاط مشترک را برای گفت وگوهای آینده، پیدا کنند. ما همیشه برای ادامه گفت وگوها آماده هستیم‎.‎
وی همچنین برای نشان دادن عزم جدی جمهوری اسلامی برای ادامه مذاکرات افزود‎:‎دیدگاه ما کاملا روشن و مشخص و بر اساس احترام به حقوق ملت‌هاست. اگر آنها بعد از ظهر امروز هم برای مذاکره آماده باشند، ما دوباره به مذاکرات ادامه خواهیم داد‎.‎
در این شرایط ایران در حالی نشست ترکیه را ترک کرد که بسته‌ای پیشنهادی را درباره موضوع‌های مشخص ارایه داد که قرار شد در دورهای بعدی بررسی شود. ارایه مکانیسم عملیاتی این پیشنهادها از سوی هیات ایرانی نیز پاسخی را از سوی گروه ۱+۵ در برنداشت‎.‎
در شرایطی که حتی طرف‌های مقابل به حق تهران برای غنی‌سازی هسته‌ای اذعان دارند، به نظر می‌رسد طرح غربی بهانه‌های دیگری را برای مقابله با پیشرفت‌های هسته‌ای ایران همزمان با چانه‌زنی‌های دیپلماتیک می‌جوید‎.‎
اصرار مذاکره‌کننده ارشد گروه ۱+۵ بر شفاف‌سازی بیشتر فعالیت‌های هسته‌ای تهران نیز در شرایطی است که بیشترین میزان بازدیدهای بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از تاسیسات هسته‌ای ایران صورت گرفته اما هیچ موردی مبنی بر اهداف غیرصلح‌آمیز برنامه‌های این کشور ارایه نشده است‎.‎
در حالی که غرب از ایران اعتمادسازی بیشتر را طلب می‌کند، خود نیز باید در این زمینه اقدام‌هایی انجام دهد. به عبارت دیگر، 'اعتمادسازی' گامی است که اعضای ۱+۵ باید در مسیر گفت وگوها بردارند‎.‎
از طرف دیگر، ایران معتقد است گروهی باید درباره ماهیت برنامه‌های هسته‌ای این کشور نظر دهد که نمایندگی جامعه جهانی را بر عهده داشته باشد. در این صورت به نظر می‌رسد جای نزدیک به ۱۲۰ کشور عضو جنبش غیرمتعهدها که بارها از حق ایران برای دستیابی به فناوری‌های هسته‌ای در راستای مقاصد صلح‌آمیز حمایت کرده‌اند، در این گروه خالی مانده است‎.‎
بر همین اساس، چنانچه ایران بخواهد روزی بی‌گناهی خود را برای اعضای ۱+۵ ثابت کند (که البته برخی از آنان مانند روسیه بارها ماهیت صلح‌آمیز برنامه‌های هسته‌ای ایران را تایید کرده‌اند)، باز هم باید راه‌هایی ملموس پیشنهاد شود که با حقوق و قوانین بین‌المللی نیز مطابق باشد‎.‎
همچنین دو طرف برای همکاری‌های بیشتر با یکدیگر نیز باید سازوکاری مشترک بیندیشند در غیر این صورت همانگونه که ایران تاکنون توانسته است پاسخگوی نیازهای خود در عرصه هسته‌ای باشد، باز هم به تلاش‌های خود ادامه خواهد داد‎
حاصل کار، گرچه ممکن است به کند شدن برخی برنامه‌های ایران یا افزایش بخشی از هزینه‌ها بینجامد، اما خودکفایی بیشتر و افزایش اتکا به نفس، میوه‌ای خواهد بود که در سبد ایران باقی خواهد ماند. تجربه ثابت کرده است که دوری از مذاکرات نیز نتیجه دلخواهی را در دستان غرب قرار نخواهد داد‎.‎
اما در کش و قوس مذاکره میان هیات ایرانی و گروه ۱+۵ برخی از رسانه های غربی همچنین با استفاده ازادبیات تهدید پیام های خبری خود را دراین زمینه منتشر کردند‎.‎
دراین زمینه رویترز با طرح ادعاهایی به نقل از دیوید آلبرایت و آندره استریکر تحلیلگران موسسه علوم و امنیت بین المللی آمریکاموضع گیری و ادعاهای آمریکاییها را دراین زمینه مطرح ساخت: برنامه ایران با عقب گردهایی روبرو شده که فوریت استفاده از زور و حمله نظامی توسط آمریکا یا اسرائیل را برای توقف آن از بین برده و فرصت استفاده از دیپلماسی را در این رابطه فراهم کرده است.آژانس های اطلاعاتی غرب با اجرای اقدامات تخریبی علیه تجهیزات خریداری شده ایران از خارج، حملات سایبری و ترور دانشمندان هسته ای توانسته اند پیشرفت های هسته ای ایران را کند کرده و دستیابی ایران به بمب اتمی را به تاخیر بیاندازند. بیشتر تحلیل گران غرب معتقدند ایران هنوز تصمیم به ساخت بمب اتمی نگرفته اما هر روز توانایی های اتمی آن بیشتر می شود‎.'‎
از سوی دیگر در حالی که بسیاری از سیاستمداران بین المللی این مهم را تایید می کنند که احترام به حقوق تهران، تنها راه مذاکره با ایران است، برخی سیاستمداران ادوار گذشته غرب - که سیاست های جنگ طلبانه آنها، بحران اقتصادی و دو جنگ عراق و افغانستان را برای غرب به میراث گذاشت- دراین زمینه از پیش از شروع مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ تاکنون، همچنان از ادبیات تهدید علیه ایران استفاده می کنند‎.‎
تونی بلر نخست وزیر سابق انگلیس که اکنون به دلیل همراهی با رئیس جمهور جنگ طلب آمریکا - جرج بوش- در کمیته 'تحقیق درباره جنگ عراق' در حال بازجویی است، با بیان اینکه ' سیاست اوباما در ارتباط با ایران تاثیرگذار نیست' مدعی شد: با اعمال چنین رویکردهایی، ایرانی ها همچنان به بی ثبات سازی منطقه و تلاش برای تولید سلاح های هسته ای ادامه خواهند داد. جهان باید اراده لازم را برای جلوگیری از هسته ای شدن ایران نشان دهد و حتی در صورت نیاز در این مورد از زور استفاده کند‎.‎   

آرمان:دنیای متفاوت ایران و غرب و مذاکرات
«دنیای متفاوت ایران و غرب و مذاکرات»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آرمان به قلم صادق زیباکلام -است که در آن می‌خوانید؛نتایج مذاکرات استانبول از پیش کاملا روشن بود. هیچ‌کس در انتظار یک اتفاق خارق العاده، محیرالعقول و یک معجزه نبود. تنها معجزه‌ای که ممکن بود اتفاق بیفتد این بود که ترک‌ها که میزبان بودند، برای ارتقای بیشتر جایگاه بین‌المللی خود تلاش کنند تا شاید مذاکرات در آینده مشخص دیگری ادامه پیدا کند.
ایران به نمایندگی دکتر سعید جلیلی از قبل به طور مستقیم و غیر مستقیم اعلام کرده بود که ما اصلا برای بحث هسته‌ای و پرونده هسته‌ای و مناقشه هسته‌ای به استانبول نمی‌رویم. ما برای حل و فصل مسائل جهانی به استانبول می‌رویم. چون از دید جمهوری اسلامی‌ ایران، مسئله و مشکلی روی میز برای مذاکره نیست. نکته‌ای که باید در خصوص پرونده هسته‌ای ایران حل و فصل شود روی میز نیست؛ به این دلیل که ایران معتقد است که فعالیت هسته‌ای اش در چارچوب اصول، مقررات و ضوابط آژانس بین المللی انرژی اتمی‌ در وین قرار دارد و خطایی نکرده است و مشکلی ندارد که حالا بخواهد درباره حل و فصل آن به مذاکره بپردازد.
تمام فعالیت‌های ایران حَسَب قوانین و مقررات آژانس و ضوابط و اصول مندرج در ان‌پی‌تی است. خارج از این‌ها عملی انجام نداده است که نیاز به مذاکره داشته باشد. بنابراین اگر گروه ۱+۵ می‌خواهد مذاکره کند، اگر آمریکا، اروپا و قدرت‌های بزرگ خواهان مذاکره با ایران هستند، ایران می‌تواند درباره حل و فصل مسائل جهانی که غرب با آن دست به گریبان است مذاکره کند. این نگاه طرف ایرانی است.
اما گروه ۱+۵ مسئله را این گونه نمی‌بیند. این گروه معتقد است صرف نظر از این که ایران در فعالیت‌های هسته‌ای خود چه کرده و چه نکرده است، حداقل دو قطعنامه شورای امنیت در مورد فعالیت‌های هسته‌ای از ایران خواسته‌هایی داشته و انتظاراتی را مطرح کرده است که ایران به این خواسته‌ها وقعی ننهاده و در نتیجه شورای امنیت سازمان ملل مجبور شده است تحریم‌هایی را علیه ایران اعمال کند. بحث این نیست که آنچه ایران انجام می‌دهد آیا در چارچوب ضوابط آژانس هست یا نه، شورای امنیت از ایران خواسته‌هایی را درباره فعالیت‌های هسته‌ای دارد که تا کنون ایران توجهی به این خواسته‌ها نکرده است. این هم نگاه گروه ۱+۵ است.
بنابراین معلوم بود که دو طرف دو دنیای کاملا متفاوت دارند و با آن دو دنیای متفاوت رهسپار استانبول شده‌اند. اما آنچه می‌توان پیش‌بینی کرد این است که مثل قریب به ده سال گذشته، اختلافات بین ایران و گروه ۱+۵ ادامه پیدا خواهد کرد. احتمالا در آینده کشورهای اروپایی به علاوه آمریکا سعی خواهند کرد که تحریم‌های بیشتری را علیه ایران در دستور کار خود قرار دهند و اعمال کنند.
باز به سبب تجربه یک دهه گذشته، چین و روسیه سعی خواهند کرد که با دو صدا و با دو طول موج صحبت کنند. یک صدا و یک فرکانس خطاب به تهران خواهد بود و یک طول موج و یک صدا خطاب به غرب و آمریکا خواهد بود. فرکانس مربوط به غرب و آمریکا می‌گوید که بله، ما با شما همراه خواهیم بود، ولی باید به ایران فرصت بیشتری داد و باید مذاکره کرد و نباید درهای مذاکره را بست.
این مفاد صحبت‌های چین و روسیه خطاب به غرب خواهد بود. اما چین و روسیه خطاب به ایران همان صحبت‌های همیشگی را خواهند داشت که البته ایران حق دارد که در چارچوب آژانس فعالیت خود را ادامه دهد. ما هم سعی می‌کنیم که تحریم‌های جدیدی علیه شما صورت نگیرد، ما هم خیلی با تحریم‌ها موافق نیستیم. این هم طول موجی است که از سوی چین و روسیه خطاب به ایران خواهد بود.
اما طبق معمول در دقیقه نود چین و روسیه هم با اتحادیه اروپا و آمریکا همراه خواهند شد و چنانچه تحریم‌های بیشتری علیه ایران در دستور کار قرار گیرد، چین و روسیه هم امضای خود را پای آن تحریم‌ها خواهند گذاشت، هم چنان که ظرف یک دهه گذشته این کار را کرده اند. گرچه هر دو طرف درهای مذاکره را باز نگه داشته‌اند اما به نظر می‌رسد حتی اگر در آینده نزدیک هم مذاکراتی شکل بگیرد، چیزی فراتر از مذاکرات استانبول اتفاق نخواهد افتاد.

جهان صنعت:هشدار اول به رییس تازه اوپک ‌
«هشدار اول به رییس تازه اوپک»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم طهماسب طلا‌یی ‌است که در آن می‌خوانید؛ از ابتدای سال نو میلا‌دی پس از ٣۶ سال ایران سرانجام توانست بر مسند اوپک تکیه زند تا شاید برخی از سیاست‌های این دوره به نوعی برای ایران مفید به فایده واقع شود. در روزهایی که ایران در تولید در میادین مشترک گوی رقابت را به دست همسایگانش داده است و نمی‌توانیم در حوزه خزر و برخی نقاط خلیج‌فارس به میزان همسایگانمان از ذخایر نفت و گاز برداشت کنیم، عربستان نیز نخستین رویارویی نفتی خود را با یک مصاحبه از سوی وزیر نفتش به ایران نشان داد.
وزیر نفت این کشور تاثیرگذار در اوپک با اعلا‌م نظر خود، تلویحا بر تافتن از سیاست‌های اوپک (مبنی بر حفظ تولید) را اعلا‌م داشت تا اولین نتیجه آن تشدید نوسان قیمت نفت شود و دیپلماسی و استراتژی نفتی ایران، این بار در اوپک مورد تامل قرار گیرد؛ هرچند ریاست ایران بر اوپک هنوز به مرز قضاوت نرسیده اما با رویه‌ای که علی النعیمی مدنظر قرار داده این تردید به وجود می‌آید که روزهای سختی برای ایران در این دوره از ریاست بر اوپک وجود داشته باشد.
از این رو با جدی گرفتن این رفتار شیطنت‌گونه در شروع ریاست ایران باید به مدیریت وزارت نفت که در رقابت تولید با همسایگان دچار عقب‌ماندگی است این هشدار را سر داد که در سیاست‌ورزی از عرب‌ها عقب نماند و راه مدیریت برکشورهای اوپک را بیاموزد تا سرنوشت اوپک به واقع در دستان ایران باشد و بس!

دنیای اقتصاد:همزیستی انتظارات عقلایی و حباب در بازارهای سرمایه
«همزیستی انتظارات عقلایی و حباب در بازارهای سرمایه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم عباس عاملی است که در آن می‌خوانید؛اغلب داد و ستدها در بازار سرمایه براساس انتظارات سرمایه‌گذاران از ارزش آینده ابزار مالی (برای مثال سهام، ارز و اوراق بهادار) مورد نظر صورت می‌گیرد.
از این رو، داشتن برداشت صحیح از چگونگی شکل‌گیری این انتظارات دارای اهمیت بسیار در حوزه اقتصاد می‌باشد. تقریبا تمام مدل‌های اقتصادی، به ویژه مدل‌های اقتصاد کلان، با طرح فرضیه‌ای مشخص در مورد چگونگی شکل‌گیری انتظارات آغاز می‌شوند. برای مثال، تا دهه هفتاد معمول ترین فرضیه در مورد اینکه عامل‌های اقتصادی چگونه نرخ تورم را در زمان‌های آینده پیش‌بینی می‌کنند این بود که انتظار نرخ تورم فردا برابر است با نرخ تورم دیروز. بدین‌سان، انتظارات کاملا گذشته گرا بودند. در دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی، یک «انقلاب» در مباحث انتظارات اقتصادی شکل گرفت و نظریه جدیدی، تحت عنوان «انتظارات عقلایی»
(Rational Expectations)، در میان اقتصاددانان حاکم شد. اصل این نظریه بسیار ساده است. طبق این نظریه؛ همه سرمایه‌گذاران و فعالان اقتصادی انتظارات عقلایی دارند، بدین معنا که برای شکل دادن انتظارات خود در مورد آینده اقتصاد از تمام اطلاعات و ابزارهای موجود استفاده می‌کنند. طبیعتا، انتظار نرخ تورم فردا دیگر برابر با نرخ تورم دیروز نخواهد بود، بلکه برداشت افراد از سیاست‌های احتمالی بانک مرکزی، پیش‌بینی تغییر تعرفه‌های وارداتی، اعمال قوانین اقتصادی داخلی و خارجی و غیره نیز در شکل گیری انتظارات بسیار موثر خواهد بود. نظریه انتظارات عقلایی پیامدهای بسیاری برای جنبه‌های مختلف اقتصادی دارد. در اینجا به نکته‌ای کوتاه در مورد عواقب آن برای بازارهای سرمایه اکتفا می‌کنم.
از آنجا که اگر یک منطق واقعا به معنای کلمه، منطقی و عقلایی باشد فقط یک وجه صحیح دارد و با فرض اینکه دسترسی تمام عوامل اقتصادی به اطلاعات یکسان است، نظریه انتظارات عقلایی بر این باور است که همه عوامل اقتصادی دارای انتظارات یکسان می‌باشند. به این ترتیب، هنگام بروز یک خبر اقتصادی جدید، همه عوامل اقتصادی نظری یکسان در مورد آینده ارزش ابزار مالی خواهند داشت و براساس آن، تصمیم به چگونه سرمایه‌گذاری کردن می‌گیرند.
از این‌رو ارزش ارز، سهام، مسکن و غیره در هر برهه زمانی، منعکس کننده ارزش واقعی خود خواهد بود. بدین ترتیب فرصت سود کردن از خرید و فروش ابزار مالی فقط در یک لحظه می‌باشد و آن، هنگام بروز یک خبر جدید است. به محض اینکه خبر جدیدی وارد بازار می‌شود، عوامل اقتصادی که در آن لحظه فعال هستند با خرید و فروش ابزارهای مالی مرتبط، ارزش واقعی جدید آنها را تعیین می‌کنند.
با این حال در دنیای واقعی مشاهده می‌کنیم که ارزش بسیاری از ابزاری مالی از ارزش واقعی خود کمتر یا بیشتر هستند و به ندرت منعکس‌کننده ارزش واقعی می‌باشند. هنگامی که ارزش یک ابزار مالی از ارزش واقعی خود بیشتر باشد آن را حباب می‌نامند، با این باور که یک حباب دیر یا زود می‌ترکد و به ارزش واقعی خود بازمی‌گردد. سوال این است که آیا بازارهای حبابی می‌توانند با «انتظارات عقلایی» همزیستی داشته باشند؟ با توجه به مباحث آغازین این یادداشت، تئوری انتظارات عقلایی بدین معنا است که ارزش همه ابزار مالی منعکس‌کننده ارزش واقعی خود هستند و به نظر می‌رسد که تداوم فاصله گرفتن ارزش ابزار مالی از ارزش واقعی خود مدرکی دال بر رد تئوری انتظارات عقلایی است. اگرچه چنین استنادی تا حد زیادی درست است، اما در دهه اخیر مبحثی مطرح شده تحت عنوان «حباب‌های عقلایی»
(Rational Bubbles). برای درک بهتر این مبحث بگذارید سوال دوم را مطرح کنیم: اگر یک سرمایه‌گذار اعتقاد به وجود حباب دارد، آیا حتما باید از آن بازار مربوطه خارج شود یا از ورود به آن بپرهیزد؟ این سوال احتمالا در حال حاضر ذهن بسیاری از سرمایه گذاران ایرانی و بین‌المللی را به خود مشغول کرده است.
در ایران زمزمه‌های حبابی شدن بازار بورس تهران کماکان فراگیر می‌شود و مدت‌ها است که بسیاری اعتقاد به وجود حباب در بازار طلا دارند. تئوری حباب‌های عقلایی بر این باور است که اگرچه نفس وجود حباب غیرمنطقی است، اما سرمایه‌گذاری که خود را در فضای حبابی یافت می‌کند، می‌تواند منطقا بر این باور باشد که این حباب ادامه پیدا خواهد کرد و در نتیجه، منطقا در یک بازار حبابی سرمایه‌گذاری می‌کند و به ادامه و بزرگ‌تر شدن حباب کمک می‌کند.
بالطبع سرمایه‌گذاری در بازار حبابی دارای ریسک بسیار است. سرمایه‌گذار باید واقف به وجود حباب باشد و برای خود یک پیش‌بینی منطقی نسبت به زمان ترکیدن حباب داشته باشد و براساس آن به موقع از بازار مربوطه خارج شود. بنابراین، صرف حبابی بودن یک بازار دلیل بر وارد نشدن به آن نمی‌شود.
مشاهدات دنیای واقعی نیز حاکی از این است که اعتقاد به وجود حباب لزوما باعث پرهیز سرمایه‌گذاران نمی‌شود. حبابی که تقریبا تمام بازارهای مالی و پولی کشورهای توسعه‌یافته را در اوایل هزاره سوم فراگرفته بود، تداوم بسیاری داشت. از سال ۲۰۰۴ اغلب اقتصاددانان معتقد به وجود حباب در بازار مسکن آمریکا بودند، با این حال، رشد این بازار با سرعت هرچه تمام‌تر تا سال ۲۰۰۷ ادامه پیدا کرد. طبیعتا حبابی که بیشتر تداوم پیدا کند به هنگام ترکیدن ضربه سنگین‌تری را بر سرمایه‌گذاران وارد می‌کند. ورود به یک بازار حبابی اگرچه لزوما غیرمنطقی نیست، اما ریسک‌پذیری بسیار بالایی را می‌طلبد.

منبع: جام جم آنلاین