"پرسترویکا" به سبک اوباما


خسرو صدری


• ماهیت تحولات اخیر کشورهای اسلامی را بدون بررسی وضعیت قدرت های اصلی بازیگر در صحنه جهانی یعنی آمریکا، اروپا، روسیه و چین، نمی توان سنجید. آمریکا و اروپا اینک با بحران مالی و اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند. روسیه هم مدت هاست که تنها می تواند به حفظ آنچه دارد، کمر همت بندد. تنها چین است که در حال حاضر به تنهایی بیش از صندوق بین المللی پول، وام می دهد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۱ بهمن ۱٣٨۹ -  ٣۱ ژانويه ۲۰۱۱


"پرسترویکا" را در فرهنگ لغت، "تجدید ساختمان" معنی کرده اند. در فرهنگ سیاسی ولی این واژه، عقب نشینی های گام به گام "گارباچف" در مقابل غرب را تداعی می کند که سرانجام به سقوط اتحاد شوروی منجر شد.
درست یک ماه از شروع ناآرامی ها در تونس، که به فرار رئیس جمهور بن علی انجامید، می گذرد. در این یک ماه، مصر، یمن و اردن هم دستخوش ناآرامی های سیاسی کمابیش مشابهی شده اند.
باراک اوباما، که بسیاری او را "گارباچف آمریکا" نام نهاده اند، در پیام تلفنی ۲٨ ژانویه خود به حسنی مبارک، یکی از مهمترین متحدان خاورمیانه اش، می گوید که دولت مصر باید حقوق مردم این کشور را محترم شمرد. این اقدام ، برخورد "گارباچف" با "اریش هونکر" رهبر آلمان شرقی را به یاد می آورد که تنها چند هفته قبل از ۹ نوامبر ٨۹، روز سقوط دیوار، در برلین اورا صمیمانه در آغوش کشید و بوسید و آهسته به او گفت که چمدان هایش را ببندد. ترجمه "دیپلماتیک"ش این جمله از "گارباچف" بود که: "قطار تاریخ منتظر ما نخواهد ماند"! هونکر رفت، دیوار فروریخت و بجز "چائوشسکو" که با وجود عضویت کشورش، رومانی، در پیمان ورشو و کنترل ارتش این کشور توسط نیروهای این پیمان، به توهم "مستقل بودن" دچار شده بود، و سزایش را هم دید، بقیه روسای کشورهای بلوک شرق چون "وویزیچ یاروزلسکی" در لهستان، "ادوارد گریک" در بلغارستان، "یانوش کادار" در مجارستان و "گوستاو هوزاک" در چکسلواکی، با زبان خوش، "قدرت" را واگذار کردند و برگه بیمه عمر صادره در غرب را از دست "گارباچف"، که قول و قرارهای شکل "وادادن" را، با رقبا گذاشته بود، دریافت داشتند. گارباچف بعدها اظهار داشت که در دیدارش با هلموت کهل، صدراعظم وقت آلمان، ابتدا قراربود که فروپاشی دیواربه قرن ۲۱ موکول شود ولی بعد تصمیم دیگری می گیرند. دایره تغییرات البته درچارچوب هم پیمانان شوروی باقی نماند و یوگسلاوی غیرمتعهد هم، که ایستادگی اش در مقابل شوروی همیشه با "به به، چه چه" غرب مواجه می شد، طبق نقشه ای آماده، دردستورکار اولویت های "ناتو" پس از فروپاشی پیمان ورشو، تکه و پاره شد. "سوسیالیسم مستقل" آلبانیایی هم، که از آن به عنوان "تجربه منحصر به فرد" نام می بردند، با برهم خوردن توازن نیرو در اروپا، خودش داوطلبانه و بدون خونریزی، خود را منحله اعلام کرد. از آن سمت هم "مدل سوئدی"، که با پایان جنگ سرد، و از میان رفتن "خطر سرخ"، از همه آوانس های دریافتی از اتحادیه اروپا و آمریکا محروم شده بود، عمرش به سر رسید و بیکاری و رکود را تجربه کرد.
ماهیت تحولات اخیر کشورهای اسلامی را بدون بررسی وضعیت قدرت های اصلی بازیگر در صحنه جهانی یعنی آمریکا، اروپا، روسیه و چین، نمی توان سنجید. آمریکا و اروپا اینک با بحران مالی و اقتصادی، بدون چشم انداز امیدوار کننده، دست و پنجه نرم می کنند. روسیه هم مدت هاست که تنها می تواند به حفظ آنچه دارد، کمر همت بندد. تنها چین است که در حال حاضر به تنهایی بیش از صندوق بین المللی پول، وام می دهد و اقتصاد آمریکا را نیز، به گفته کارشناسان، به گروگان گرفته است. چینی ها، پیش از دیدار رئیس جمهور "هو چین تائو" از آمریکا، از لزوم جایگزینی "یوآن" واحد پول چین، به جای "دلار"، به عنوان ارز ذخیره بین المللی صحبت می کردند. فعلا ولی پس از دیدار، این خواست خود را کنار گذاشته اند.
از طرف دیگر نفوذ روزافزون چین در جهان اسلام و همسویی منافع استراتژیک این قدرت با "اسلام گرایی" برکسی پوشیده نیست. کافی است که به مقاله "لوموند دیپلماتیک ژانویه ۲۰۱۱ : "چین و عربستان سعودی: بازگشایی جاده ابریشم" و یا تحلیل "سعد محیو" در روزنامه "الخلیج " در تاریخ ۱۱ اکتبر۲۰۱۰ با عنوان: "چین و اسلام، اتحادی که جهان را تغییر می دهد"، مراجعه کنید تا مطمئن شوید که دیگر هیچ تحولی در این حوزه جغرافیایی و مذهبی، بدون عبور از میدان جاذبه سیاسی این ابرقدرت نوظهور، تحقق پذیر نیست.
با درنظر گرفتن این واقعیات است که "دومینوی ریزش مهره ها در کشورهای اسلامی" از طرفی و ضرورت انجام "پرسترویکا" در آمریکا، از طرف دیگر را، شاید بتوان در ارتباط با یکدیگر و متناسب با تغییرات پدیدآمده در توازن نیروها در جهان دانست.