روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٣ بهمن ۱٣٨۹ -  ۲ فوريه ۲۰۱۱


 «در این قلمرو کسوف نخواهد شد»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛هزار و چند صد سال و اندی از رحلت پیامبرعظیم الشأن اسلام در نیمروز دوشنبه ای-۲٨صفر ۱۱هجری- می گذرد و در پهنه تمامی این سال ها و سده ها متکاثران و زراندوزان و چپاولگران با لطایف الحیل و به انحاء مختلف نقشه ها کشیدند، فتنه ها تدارک دیدند، ترفندها و دسیسه هایی پی در پی به صحنه آوردند تا در برابر خورشید پرفروغ «اسلام» کسوفی برمدار کارشکنی ها و دشمنی ها دراندازند، اما به شهادت تاریخ طی همه این اعصار و دوره ها شعاع نورانی و تابنده اسلام عالمگیر شده است.
اسلام نه در شبه جزیره عربستان یا جهان عرب و یا ایران بلکه در اقصی نقاط دنیا تا اروپا و آمریکا و آفریقا مرزها را یکی پس از دیگری درنوردیده است.
آنچنانکه «نیویورک تایمز» طی گزارشی پیرامون گسترش و نفوذ روزافزون دین اسلام در بین لایه های مختلف جامعه آمریکا و اقشار مختلف مردمانی که حاکمانشان ادعا دارند بهترین و ایده آل ترین شرایط زندگی و معیشت را تامین نموده اند می نویسد: «سالیانه بیش از ۲۰۰ هزارنفر از آمریکایی ها به دین اسلام می گروند.»
این وضعیت به اعتراف مقامات و سیاستمداران اروپایی در آنجا هم حاکم است و نگرانی از حاکمیت «ایدئولوژی اسلامی» پیوست دغدغه ها و مشغولیت های حاکمان اروپایی است. به عنوان نمونه و از آنجا که مشت نمونه خروار است می توان به اظهارات «گیرت ویلدرز» نماینده-وقت- پارلمان هلند و از فعالان سیاسی مشهور این کشور اشاره کرد که عجز آلود با ابراز نگرانی از گسترش روزافزون اسلام در غرب تصریح میدارد؛ «اگر جلوی سونامی اسلامی را در هلند نگیریم مسلمانان به اکثریت تبدیل خواهند شد.»
بسیار خوب، همین یکی، دو نمونه- که اندکی از بسیارها است- به وضوح و آشکارا نشان می دهد اولا؛ جریان سلطه و نظام استکباری در برابر امواج «اسلام» در میان افکارعمومی و ملت ها و همه آزادیخواهان و عدالت طلبان به ستوه آمده است و قافیه را بدجوری باخته است ثانیاً؛ چاره کار را در آن ببینند که در نبرد و کارزار تمام عیار با اسلام و مسلمانان به هر طریق و شیوه ای متمسک شوند تا جلوی حرکت دومینووار «ایدئولوژی اسلامی» را بگیرند.
اما همچنانکه دشمنان اسلام در زمان پیامبراعظم(ص) دچار خطای تحلیل شدند و نمی پنداشتند که نبی مکرم اسلام با دستان خالی و بدون برخورداری از امکانات مادی و مالی و تبلیغاتی تمدن بزرگ اسلامی را در مدینه الرسول(ص) بنیان گذارد؛ در روزگار معاصر نیز دشمنان حاکمیت اسلام در صحنه اجتماع و سیاست گمان نمی کردند مردی از تبار اسلام نبوی، ترجمانی ناب از اسلام اصیل را در «انقلاب اسلامی» متبلور نماید. آن هم در شرایطی که مناسبات و فضای حاکم بر محیط بین الملل به قطب غرب و مکتب لیبرالیسم یا به قطب شرق و نظام های سوسیالیستی و کمونیستی میل کرده بودند. امروز پس از ۲٣ سال درک این گفته در گرو بازبینی صحنه است. دنیا دو جنگ اول و دوم جهانی را پشت سر گذاشته و ایالات متحده به سرکردگی غرب و اتحاد جماهیر شوروی به نمایندگی شرق، در جنگ سرد- جنگ جهانی سوم- زورآزمایی می نمایند و هرکدام برای اردوگاه خود یار و قشون شکار می کند که انقلاب اسلامی شعار و دکترین «نه شرقی، نه غربی»، را در عرصه مناسبات بین المللی وارد می کند و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» را فریاد می کشد.
بنابراین مقارن با فضایی که «اسلام» پس از قرن ها کارشکنی ها و عداوت ها و کینه توزی ها یکبار دیگر در قالب «انقلاب اسلامی» به صحنه اجتماع و سیاست بازمی گردد طبیعی است که دشمنان و قدرت های زیاده طلب و چپاولگری که «ایدئولوژی اسلامی» را سد محکمی برای جاه طلبی ها و افزون خواهی های خود می دانند با دست یازیدن به حربه ها و ترفندهای نوینی تقلا نمایند تا عنصر «اسلامیت» را در اذهان و باورها ترور کنند. تاکتیک حربه جدید تکوینی و پله کانی است. بدین صورت که؛ ۱- اسلام تنها به آموزه های عبادی و فردی منتهی شود و از مسائل سیاسی و اجتماعی دور بماند. ۲- هرچند آموزه های اجتماعی و سیاسی اسلام باید عینیت نیابد و جامه عمل برتن نکند همان آموزه های فردی و عقیدتی نیز باید رنگ و بوی خرافه و شایعه بگیرد و با پاره ای اوهام و استنباط های مغلوط غیرعقلانی از آن ترویج شود. ٣- معرفی این آیین ساختگی و غیرعقلانی به نام اسلام، اتهاماتی نظیر خشونت، تروریسم، نقض حقوق بشر را در پی داشته باشد و شرایط را برای پروژه «اسلام هراسی» مهیا و آماده کند و ۴- اینکه «اسلام هراسی» به «اسلام ستیزی» تبدیل شود و به حاشیه رفتن و انزوای اسلام را در پی داشته باشد.
از همین رهگذر است که «ویلیام کوهن» وزیر جنگ پیشین ایالات متحده از «جنگ چهارم جهانی» میان آمریکا و اذنابش با «اسلام» سخن می گوید.
نکته ای که نباید مغفول بماند این است که هنگامی تاکتیک های دشمنان اسلام به ثمر می نشیند و آنها موفق می شوند از «اسلام ستیزی» طرفی بربندند که سیمایی تحریف شده و هویتی تخریب گشته از اسلام اصیل و ناب به افکار عمومی پمپاژ کنند تا در ادامه آنچه را که به زعم خودشان طرح ریزی نموده اند، عملیاتی و اجرایی نمایند. بدیهی است به جنگ آمدن با اسلام ناب و اسلامی که- به تعبیر رهبر معظم انقلاب-؛ «پاسدار حرمت و حقوق انسان ها است، تضمین کننده اخلاق و فضیلت است، منادی آرامش و امنیت است» سخت می نماید و پیشاپیش شکست سهمگینی را برای حریف در پی خواهد داشت.
از همین روی؛ اگر امروز قدرت های غربی، جمهوری اسلامی را به عنوان طلیعه دار و پرچمدار نهضت بیداری اسلامی به نقض حقوق بشر، تلاش برای تسلیحات اتمی و کمک به تروریست ها متهم می کنند و همواره ناکام مانده اند معطوف به این علت است که نتوانسته اند حقیقت جمهوری اسلامی را دستخوش تحریف و تخریب کنند.
این سوال کلیدی و بنیادی در طول تاریخ از صدر اسلام و پس از آن هنگامی که انقلاب اسلامی به منصه ظهور پیوست ذهن دشمنان و معاندان را مشغول کرده است که چرا هرچه در ترور و حذف «اسلام» کوشیده اند نه تنها میسر نشده است بلکه دنیای کنونی گواهی می دهد که نتیجه معکوس داده و گرایش وسیع و پرشتاب به شریعت اسلام اوج گرفته است.
این ر وزها با انتفاضه مردمی تونس که برخاسته از انقلاب اسلامی است و گریختن دیکتاتور آمریکایی آن کشور را در پی داشته است، این سونامی به مصر، یمن، اردن و عربستان نیز رسیده است و آشکارا بر این نکته دلالت دارد که آحاد مردم منطقه و مسلمانان به «حاکمیت قانون اسلام» باور و اعتقاد راسخ دارند.
جالب است که فرانسیس فوکویاما استراتژیست برجسته آمریکایی که زمانی نظریه «پایان تاریخ» را ارایه کرده بود و البته با شروع دومینوی ویرانگر اقتصادی در اروپا و آمریکا در مصاحبه با نیوزویک نظریه اش را پس گرفت؛ اواسط سال پیش در مطلبی که وال استریت ژورنال منتشر کرد با اشاره به نظریه «نوا فلدمن» استاد حقوق و تاریخ به این حقیقت اعتراف می کند که؛ «امروزه گرایش وسیع به احکام شریعت در بسیاری از کشورهای خاورمیانه بیانگر تمایل مردم به نوعی قانونمداری در مقابل استبداد مطلقه ای است که در قالب پادشاهی و یا ریاست جمهوری های مادام العمر در کشورهای عربی حاکم است»
بنابراین امروز علی رغم تمامی تلاش ها برای تحریف چهره واقعی اسلام و بهره گیری از پروپاگاندای رسانه ای اردوگاه الحاد و کفر در ضربه زدن به جمهوری اسلامی، افکار عمومی و ملت ها و انسان های آزادیخواه از عمق جان پی برده اند که: «اسلام دین زندگی است اما زندگی تهی از شرف و آزادگی و عزت را مرگ می شمارد، دین عقلانیت است اما با نفسانیتی که خود را عقلانیت می نمایاند و دستمایه همان کسانی است که پیامبران خدا را مجنون می خواندند، مبارزه می کند. دین اتحاد و برادری و صلح جهانی است اما اتحاد ظالم با مظلوم و فشردن دست جلاد بر سر جنازه شهیدان عدالت را خیانت می داند. دین واقع بینی و حسابگری است اما توجیه ستم های جهانی به نام واقع بینی را گناه می داند. دین احکام جاودانه است اما جمود و قشری گری را نمی پذیرد. دین اجتهاد و نواندیشی است اما بدعتگذاری و التقاط را رد می کند. دین گذشت و اغماض است اما ظلم پذیری و ذلت را مجاز نمی داند. دین تمدن و علم و آبادانی است اما علمی را که وسیله بردگی و کشتار ملت ها و تمدنی را که دستاویز تحقیر انسان ها باشد جهل و وحشیگری می داند. دین جهاد است اما جنگ بی منطق و قدرت طلبانه را جهاد نمی نامد. دین عزت و قدرت و حاکمیت است اما این را دستمایه توجیه وسایل ناشرافتمندانه نمی سازد.» (پیام رهبر بصیر انقلاب به کنگره حج-۱/۲/۱٨)
اینچنین است که این اسلام قدرت نرم و خارق العاده ای دارد که دشمنان در مهار آن دچار استیصال و سردرگمی شده اند و آنچه این استیصال را مضاعف کرده است بروز و ظهور جمهوری اسلامی در روزگار کنونی و نقش غیرقابل انکار آن در معادلات و تصمیم گیری های منطقه ای و فرامنطقه ای است. اینجاست که در قضایا و تحولات اخیر نگرانی غرب از تبدیل انقلاب تونس و مصر به انقلاب اسلامی دیگری موج می زند.

جمهوری اسلامی:کاین هنوز از نتایج سحر است
«کاین هنوز از نتایج سحر است»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛٣۲ سال قبل، هنگامی که امام خمینی در روز ۱۲ بهمن ۱٣۵۷ بعد از ۱۴ سال تبعید در خارج از کشور به ایران بازگشت، مردم ایران به او چنان ابراز عشق و علاقه کردند که در تاریخ سیاسی این کشور بی نظیر بود. امام خمینی نیز به مردم ایران عشق میورزید و همین رابطه قلبی دو طرفه توانست نیروی قدرتمندی از اراده و همت پدید آورد که بر همه‌ی سلاح‌ها و سیاست‌ها و نیرنگ‌ها فائق آمد و هیچ قدرتی نتوانست بر آن غلبه کند.
راز و رمز غلبه امام خمینی و مردم ایران، علیرغم نداشتن سلاح و امکانات، بر بزرگترین قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی و پایان دادن به عمر ننگین رژیم منحط و فاسد و در عین حال قلدر و بی رحم شاهنشاهی و قطع نفوذ ا ستعمارگران در ایران این بود که امام خمینی بر قلب‌ها حکومت می‌کرد و مردم نیز امام خمینی را از جنس خود می‌دانستند و به این تشخیص خود اطمینان داشتند. او مردم را ولی نعمتان خود و صاحبان واقعی انقلاب می‌دانست و خود را خادم ملت معرفی می‌کرد، در عمل نیز پای بندی به این اعتقاد را نشان داد و به همین دلیل عشق و علاقه مردم به او هر روز بیشتر شد و تا امروز نیز این علاقه و احترام به نسل‌های بعدی منتقل گردید. مردم ایران، امام خمینی را پایان دهنده دوران بندگی و بردگی و استبداد داخلی و استعمار خارجی و موسس نظام جمهوری اسلامی که نظام حکومتی مبتنی بر آراء مردم و برخوردار از محتوای اسلامی است می‌دانند. این خدمت بی نظیر به نام امام خمینی در تاریخ ایران ثبت شده و هرچه زمان بگذرد اهمیت آن بیشتر روشن می‌شود.
اکنون که ٣۲ سال از پیروزی انقلاب اسلامی و حاکمیت مردم ایران بر سرنوشت خود می‌گذرد، دو نکته بسیار مهم و کاملاً ملموس و در خور اهمیت فوق‌العاده هستند که باید آنها را مورد توجه قرار دهیم.
اول آنکه حفظ این انقلاب و نظام برآمده از آن فقط با پیمودن راه امام خمینی یعنی تقویت رابطه صمیمی میان مردم و مسئولان میسر است. مسئولان اگر همانند امام خمینی مردم را صاحبان اصلی انقلاب و خود را خادم آنان بدانند و به این اعتقاد پای بندی عملی نشان دهند می‌توانند میراث گرانبهای امام خمینی را حفظ کنند و پایه‌های نظام جمهوری اسلامی را هر روز محکم‌تر نمایند. این نظام اگر براساس آنچه امام خمینی طراحی کرده و مبانی آنرا در بیانات، پیام‌ها و رفتار خود مشخص نموده به پیش برود، به یک الگوی ماندگار و نجات بخش در اختیار همه‌ی ملت‌های تحت ستم و آزادیخواه تبدیل خواهد شد. اسلام اگر دچار پیرایه‌ها نشود و در پیچ و خم سلیقه‌ها و تفسیرهای شخصی و منافع روزمره و مصالح محدود گروهی و قومی و طایفه‌ای گرفتار نگردد ظرفیت بی نظیری برای مدیریت ملت‌ها براساس عدل و آزادگی دارد. گمشده امروز ملت‌ها عدالت است و در فقدان عدالت، آزادی نیز به قربانگاه می‌رود. میراث امام خمینی اگر آنگونه که او به یادگار گذاشت حراست شود و به شکوفائی نهائی برسد، بی تردید شایستگی الگو شدن برای ملت‌های تشنه عدالت و آزادی را خواهد داشت و امروز وظیفه آحاد ملت ایران و مسئولان نظام جمهوری اسلامی حفظ و تقویت و شکوفا نمودن این میراث گران سنگ است.
دومین نکته، نفوذ آرمان‌های امام خمینی به عمق جان ملت هاست که بخشی از نتایج آن را این روزها درجهان عرب مشاهده می‌کنیم.
در اولین دهه‌ی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آرمان‌های امام خمینی در قالب تکیه ملت‌های مسلمان بر تعالیم اسلام با محور قرار دادن سیاست "نه شرقی - نه غربی" در فلسطین جوانه زد. نهضت فلسطین از دوران سلطه استعمار انگلیس بر این سرزمین با قیام مسلحانه شیخ عزالدین قسام و با تکیه بر اسلام شروع شده بود لکن با شهادت او و یارانش شعله‌های نهضت اسلامی در فلسطین برای مدتی خاموش شد و بیش از دو دهه تفکر ملی گرائی بر مبارزان فلسطینی مستولی گردید که البته کاری هم از پیش نبرد. با ظهور امام خمینی و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، مبارزان فلسطینی بار دیگر به اسلام روی آوردند و با الهام از آرمان‌های مطرح شده توسط امام خمینی، نهضت جدیدی را علیه صهیونیست‌های اشغالگر به راه انداختند که از درون مایه اسلامی برخوردار بود.
این نهضت آنچنان رشد کرد که رژیم صهیونیستی و حامیانش را دچار سرگیجه نمود و اکنون موازنه قوا در منطقه به نفع ملت فلسطین درحال تغییر است و ناقوس مرگ و زوال اسرائیل به گوش می‌رسد.
پدیده کم نظیر "مقاومت" که حزب الله لبنان نماد آنست، ثمره دیگر نهضت امام خمینی در خارج از مرزهای ایران است، جریان پیشروی که آرمان‌های انقلابی و اسلامی را به عمق جان ملت‌های عرب نفوذ داد و امروز به خیزش عظیم مردم تونس، مصر، الجزایر، اردن، لیبی و یمن منجر شده است. بی تردید خیزشی که جهان عرب را در بر گرفته به تحولی بنیادین در منطقه خاورمیانه منتهی خواهد شد، تحولی که اسلام حرف اول را در آن می‌زند. در این تحول عظیم، زیانکارانی نیز وجود خواهند داشت که آمریکا و رژیم صهیونیستی در صف اول و سران ارتجاع عرب در صف دوم آن قرار می‌گیرند.
امام خمینی با نگرش ژرفی که به شرایط دنیای امروز داشت و با آینده نگری عمیق خود، علاوه بر فروپاشی شوروی و بلوک کمونیسم، زوال اردوگاه سرمایه‌داری غرب را نیز پیش بینی کرده بود. بدین ترتیب، علاوه بر تغییرات بنیادین در جهان عرب، باید در انتظار تحولات گسترده‌ای در سایر بخش‌های جهان اسلام و سایر نقاط جهان باشیم و در سالروز بازگشت امام به میهن اسلامی، این سروش بیداری را با گوش جان بشنویم که: باش تا صبح دولتت بدمد - کاین هنوز از نتایج سحر است.

رسالت:مصر؛ توصیه امام(ره)پیش‌بینی مبارک
«مصر؛ توصیه امام(ره)پیش‌بینی مبارک» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم دکتر حشمت الله فلاحت پیشه است که در آن می‌خوانید؛سال گذشته در چنین روزهایی برای شرکت در اجلاس همسایگان عراق به شرم‌الشیخ و سپس قاهره مصر سفر کردم. عظمت، تاریخ و نفوذ دانشگاه «الازهر»، اعتقاد و احترام مردم به اهل بیت و اظهار دوستی آنها به مردم ایران، و زمزمه‌های نقد اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی به حسنی مبارک ودولت، قابل ملاحظه بود. مصر با آن جامعه بسته که فقط به تعظیم فراعنه مشغول باشند، متفاوت است و روشنفکران آن معتقدند دو ملت «ایران» و «مصر» از لحاظ توان تاثیرگذاری بر عالم اسلامی از دیگر جوامع متمایزند.
انتفاضه مردم مصر، حتی انقلاب بزرگ مردم تونس را نیز تحت الشعاع قرارداد. به گونه‌ای که چینش ساختار و نخبگان سیاسی بعد از انقلاب تونس، ازنتیجه قیام مردم مصر متاثر خواهد بود.
اگر در مصر، انقلاب پیروز شود، موقعیت «راشد الغنوشی» و اسلام گراهای تونسی در مقابل تکنوکرات‌ها و ملیون آن کشور تقویت خواهد شد و در صورت توفیق غربی‌ها در مهار حرکت انقلابی مردم مصر، موقعیت آنها برای انحراف تحولات تونس از انقلاب به رفراندوم و اصلاحات تقویت می‌شود.
اما این همه آن دلایلی نیست که طبق آن، تحولات مصر را فراتر از یک انتفاضه می‌نامیم. برای اهمیت دیگر آثار قیام مصریان کافی است نگاهی به چهره‌ها و مواضع آشفته مقامات رژیم صهیونیستی، آمریکا، اروپا و خاصه سران مرتجع عرب بیندازیم. این مجموعه از سال ۱٣۵۵ هجری شمسی و برای بیش از سه دهه، طرفین یک تبانی بزرگ علیه آن چیزی هستند که امام خمینی(ره)، عزت و شرف امت اسلامی نامید. بنیانگذار انقلاب اسلامی زمانی که مشغول تعلیم ایدئولوژی انقلاب۱٣۵۷ بر اساس دو اصل استبداد ستیزی و استکبارستیزی بودند، اعتقاد داشتند حسنی مبارک! حسین اردنی، فهد، حسن مراکشی و... با طرح سازش خود به دنبال سد کردن عزت و شرف امت اسلام هستند.
در واقع آن مجموعه با طراحی آمریکا، چند کشور غربی و بویژه لابی یهود به دنبال انحراف تحولات واقعی دنیای اسلام از جنگ «عرب – اسرائیل» به جنگ «عرب – عجم» بودند و لذا از زمانی که صدام حسین و حسین شاه اردن به صورت مشترک اولین گلوله توپ را به سمت مرزهای ایران شلیک کردند، دیگر هیچ گاه اعراب و اسرائیل با هم نجنگیدند و سلسله جنگ‌های ۱۹۴٨، ۱۹۵۶،۱۹۶۷و ۱۹۷٣ به تاریخ پیوست.
در سال۱٣۶۵ هجری شمسی مرحوم امام خطاب به مردمان جهان عرب فرمودند، خیانتی که سران شما به شما کردند، کمتر از خیانتی نیست که در طول جنگ در حق ملت ایران روا داشتند و در طول ایام بعد از انقلاب نیز همواره توصیه ایشان به مردمان عرب، بویژه به مردم مصر این بود که همچون مردم ایران قیام کنید و به این خیانت‌ها پایان دهید.
در جریان قیام اخیر مردم مصر، مقامات رژیم صهیونیستی و شماری از تحلیلگران غربی تحقق انقلاب در سرزمین فراعنه را به معنای همسایه شدن ایران با اسرائیل خواندند. صهیونیست‌ها با نقد تلویحی سیاست‌های آمریکا گفتند که ما می‌خواستیم با ایران همسایه شویم ولی اکنون این ایران است که با ما همسایه شده است.
حتی اگر تحلیلگران و راهبردنویسان غرب و صهیونیست بخواهند هر گونه تحول در نقشه استراتژیک و ساختارهای سیاسی دنیای عرب و اسلام را در قالب طرح شکست خورده «ایران هراسی» جلوه دهند، نباید ما ایرانیان از طرح تاثیرگذاری انقلاب خود بر قیام‌های ملل عرب ابایی داشته باشیم. تحلیلگران منصف دنیای عرب بویژه مردم و نخبگان مترقی و روشنفکر امروز مصر، در طول سه دهه گذشته در مناسبت‌های سیاسی مختلف از مصلحت بینی بنیانگذار انقلاب اسلامی و برادران ایرانی خود برای دنیای عرب، خاصه مردم مصر، قدردانی کرده‌اند.
در طول این دوران مهمترین پیام ما ایرانیان برای آن جماعت این بوده است که امثال حسنی مبارک حقوق شما را در داخل و حقوق فلسطینی‌ها در آن سوی صحرای «سینا» را همزمان به فروش گذاشتند تا فقط دکان آنها باقی بماند ودر درون این تاراجگاه کوچک نیز مصری‌ها چنان فقیر شدند که به یمن حاکمیت خانواده مبارک بر بزرگترین شرکت‌های تجاری، مردم مصر با ٨۰۰ دلار درآمد سرانه، یکی از پایین‌ترین نرخ‌های درآمد سرانه جهان را به خود اختصاص ‌دادند.
سه میلیون مصری در قبرستان‌های پایتخت زندگی می‌کنند و اکنون آنها حتی بیش از سه برابر فقیرتر از مردم تونسی هستند که قیام سیاسی خود را به دلایل اقتصادی جرقه زدند.
حتی آن دسته از رسانه‌های غربی که اکنون با نشان دادن شیشه‌های شکسته یک ویترین موزه مصر از غارت یکی از مجسمه‌های دست چندم موزه ملی آن کشور خبر می‌دهند، تاکنون درباره تاراج آن در تبانی خاندان حکومت و کشورهای غربی سکوت کرده بودند.
در سفر گذشته پس از بازدید از موزه بزرگ مصر با ۶۰ هزار قطعه آثار گرانبها، متوجه شدیم که برخی از غربی‌ها و حتی واسطه‌های یهودی‌های عتیقه دوست دنیا معاملاتی پنهانی را بر سر آثار عظیم مدفون مانده در اطراف «اهرام ثلاثه» برنده شده‌اند. این هم بخشی از درآمدهای خارج از شمول سیاسیون مصر به شمار می‌رود.
بدون شک پیروزی انقلاب در مصر، بزرگترین تحول سیاسی منطقه خاورمیانه پس از انقلاب اسلامی ایران است. این انقلاب می‌تواند بزرگترین ستون راهبردهای منطقه‌ای٣۰ سال اخیر آمریکا در منطقه را از درون قلمرو استراتژیک آن قدرت خارج کند. البته حتی اگر تحولات مصر در شرایط کنونی نیز به پایان برسد، دیگر این کشور ستون مطمئنی برای آمریکایی‌ها نیست. مبارک نیز به موزه پیوسته است و خاندن او باید قید نظام موروثی را بزنند.
با این وجود، سرکوب قیام مصر برای حفظ شرایط موجود، جلوگیری از «دومینو»ی سقوط دیگر کشورهای دوست آمریکا در دنیای عرب و خاصه تاخیر در کابوس جدید «اسرائیل غاصب» در دستور کار آمریکایی‌ها قرار دارد. از جمعه گذشته «اوباما» با مثلث سازمان «سیا»، «موساد» و «عمر سلیمان» در راس دستگاه امنیتی مصر و پست جدید معاونت ریاست جمهوری فرماندهی صحنه را بر عهده گرفته‌اند. این امر می‌تواند خونریزی‌های آشکار و پنهان از میان انقلابیون را به دنبال داشته باشد. به هر حال عمرسلیمان، رابط اصلی مصر و اسرائیل، اکنون بیش از آنکه مامور مبارک و تامین جان و دربار او باشد، مسئول حفظ امنیت یا حداقل رفع دغدغه‌های امنیتی رژیم صهیونیستی است. او تاکنون حدود یک میلیون نفر عنصر اطلاعاتی و امنیتی را در مصر پرورش داده است که بخش عمده‌ای از آنها در راس فرماندهی نیروهای نظامی و انتظامی و ارتش گنجانده شده‌اند. دست او کمتر از مبارک به خون مسلمانان آلوده نیست. بخش اعظم کمک‌های سالیانه آمریکا (دو میلیارد دلار) در اختیار دستگاه امنیتی قرار می‌گیرد. او را رازدار تبانی‌های بزرگ علیه ملت فلسطین می‌دانند که آخرین آن تلاش برای مرگ مقاومت و انتفاضه غزه بود. گذرگاه «رفح» شاهد جنایات مشترک او و مبارک علیه مردمی بود که به رغم تحمل بمبهای فسفری رژیم صهیونیستی حتی از دریافت دارو و غذا نیز محروم ماندند.
اگر فقط بازشدن گذرگاه «رفح» را تنها اثر انقلاب مصر بدانیم، شمارش معکوس حیات موجودیت «اسرائیل» آغاز خواهد شد.
اکنون حسنی مبارک را به شرم الشیخ منتقل کرده‌اند و با فرار نماد استبداد، استکبار محوریت نیروهای ضد انقلابی را بر عهده گرفته است. در خارج شرم الشیخ را با قراردادهای سازش با رژیم صهیونیستی می‌شناسند. اما مصری ها با شنیدن نام آن خشم بیشتری را نسبت به دولتمردان خود بروز می‌دهند. آنها نیز تنها نام شرم الشیخ را شنیده‌اند. ساحلی در ۷۰۰ کیلومتری قاهره که مملو از توریست‌هایی است که برای عیش و نوش به این منطقه می‌آیند. برهنگی و لاابالی‌گری این شهر با حجاب شهر «هزار مأذنه» قاهره همخوان نیست. خیلی از سران عرب در این منطقه ویلاهای اختصاصی ساخته‌اند و... آنها برای دلداری مبارک به شرم‌‌الشیخ خواهند آمد اما به صورت پنهانی. صنف ارتجاع عرب با بحران خانمان براندازی مواجه شده است. آمریکایی‌ها نه به خاطر مبارک بلکه برای حفظ دیگر سکوی راهبردی خود در «ریاض»، مقصد سفر او را از جده به شرم‌الشیخ تغییردادند. به هر حال مبارک ستون سیاسی و ملک عبدالله ستون مالی آن صنف طرف معامله آمریکایی‌ها به شمار می‌روند و پناه دادن به «زین العابدین بن علی» خاطره پذیرش «ایدی امین» دیکتاتور اوگاندا در جده را زنده کرد.
در طول یک دهه اخیر راهبردهای خاورمیانه‌ای ایالات متحده دارای دو جنبه بوده است. ۱- مقابله با تروریسم ۲- دفاع از دموکراسی‌‌ها. آنها مقابله با تهدیدهای امنیتی خود و رژیم صهیونیستی را در قالب موضوع اول دنبال کرده‌اند و هر گاه شاخص‌های امنیتی فوق را در حد قابل قبول دیده‌اند شعارهای دموکراتیک را نیز به زبان آورده‌اند. هشت سال پیش در اوج لشکرکشی آمریکا به خاورمیانه، جرج بوش که برای راهبرد نظامی خود به کشورهای عرب نیاز داشت، ایران را نظامی غیر دموکراتیک و عربستان، مصر، یمن، اردن، پاکستان و چند کشور عربی دیگر را «دموکراسی» نامید.
در سال ۲۰۰۴ میلادی زمانی که طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا اعلام گردید، ایجاد نظام‌های دموکراتیک بخشی از این طرح بود. اگر قالب مد نظر بوش را بنای ارزیابی دولت‌های منطقه قرار می‌دادیم، پس دلیلی برای نگرانی کشورهای عرب نبود، اما همان زمان که عربستانی‌ها طرح خاورمیانه بزرگ را استعمار نو خواندند و اردنی‌ها آن را بنیانگذار «هلال شیعی» نامیدند، حسنی مبارک گفت اگر این طرح اجرا شود،‌ در کشورهای عرب، نظام‌هایی همچون نظام سیاسی عراق بعد از جنگ شکل خواهد گرفت. آنها عراق را متاثر از ایران می‌دانستند و معتقدند بسیاری از پیام‌های انقلاب اسلامی ایران اکنون به زبان عربی توسط دیگر مسلمانان به دنیای عرب می‌رسد.
در واقع پیش‌بینی مبارک نیز درست از آب درآمد. هر حرکتی به سوی دموکراسی در دنیای عرب به سود مسلمانان است. اما همچون سیاست‌های آمریکا در شبه قاره و عراق، اکنون مدیریت تحولات دنیای عرب نیز از دست آنها خارج شده است. مردم مصر از دولت تحمیلی جدا شده‌اند. در موسم حج آینده این تنها ایرانی‌ها، لبنانی‌ها، تونسی‌ها، عراقی‌ها و بحرینی‌ها نیستند که به زبان مشترک انتفاضه سخن می‌گویند، بیشترین زائران مسلمان، مصری‌اند،‌اهل سنت مصر و شمال آفریقا بر خلاف وهابیون عربستان معتقد به اهل بیت‌اند. آنها می‌توانند حلقه‌های رابط برای وحدت شیعه وسنی باشند. «الازهر» که به انتفاضه پیوسته است در آینده افکار انقلابی و ضد استعماری را ترویج خواهد کرد. به این موضوع می‌توان فضای مجازی به شدت انقلابی شده کاربران عرب را نیز اضافه کرد.
برخی تحلیلگران می‌گویند، مبارک نمی‌رود اما تضعیف می‌شود. اما به اعتقاد من، حفظ او با همه فرسودگی‌هایش برای آمریکا و هم صنف‌های عرب هزینه‌بردارتر از گذشته است.
مبارک دیگر نمی‌تواند گذرگاهی را ببندد و یا خیزش و جوششی را مانع شود. تاثیرگذاری ملت مصر بردنیای اسلام شروعی دوباره یافته است. در دهه ۱۹۵۰و ۱۹۶۰ این غلیان را در درون ملی گرایی (ناسیونالیسم مصری – ناصری) محدود کردند اما اکنون آثار آن بیشتر خواهد بود.
و سرانجام اینکه در طول یک دهه اخیر در میان توصیه‌ها و پیش‌بینی‌های دوستان و دشمنان آمریکا، بدترین آنها برای این قدرت اتفاق افتاده است. واشنگتن هنوز به دنبال راه‌های انحرافی است. ممکن است به گونه‌ای حماقت آمیز، جنگ تازه‌ای را آغاز نماید که «انتحار صهیونیستی» خمیر مایه آن باشد و یا اینکه آشکارتر از دیروز دست خودرا به خون جوانان مسلمان آلوده سازد. نشانه‌ای از جدایی «شیطان» و «فرعون» وجود ندارد، اما نتیجه تداوم این وحدت سراشیبی هر دوی آنها خواهد بود.

سیاست روز:الگویی برای جهانیان
«الگویی برای جهانیان»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم علی تتماج است که در آن می‌خوانید؛امروز ۱۲ بهمن یادآور روزی بزرگ در تاریخ ایران اسلامی‌و حتی جهان می‌باشد. در ۱۲ بهمن ۱٣۵۷ امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی‌، پس از ۱۵ سال تبعید در میان استقبال میلیون‌ها نفر به خاک میهن وارد شد و ۱۰ روز پس از آن، انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به ثمر نشست.
ملت بزرگ ایران در حالی وارد سی و سومین سال انقلاب شکوهمند سلامی‌خویش شده است که در حوزه جهانی یک اصل همچنان مشاهده می‌شود و آن استمرار فتنه انگیزی‌ها و اقدامات آمریکا و غرب برای کارشکنی در پیشرفت و تعالی ایران اسلامی‌در عرصه داخلی و خارجی می‌باشد. آنان که با جنگ، اقدامات تروریستی، فتنه انگیزی‌های سیاسی، فریبکاری‌های جهانی برای تخریب جایگاه جهانی و... نتوانسته‌اند به اهداف خود دست یابند اما همچنان بر سیاست سوخته مقابله با ملت بزرگ ایران ادامه می‌دهند.
بررسی کارنامه مسائل مربوط به ایران و غرب نشان می‌دهد که محور اصلی تحرکات غرب را جلوگیری از الگو شدن پیام‌های انقلاب ایران برای جهانیان تشکیل می‌دهد که برای رسیدن به این مقصود به هر ترفندی متوسل می‌شوند.
هر چند که آنها با پروژه ایران هراسی در ادعاهای خود تلاش دارند تا چنان وانمود سازند که پیام‌های انقلاب اسلامی ایران به ضرر منافع دولتها می‌باشد و به زعم خود برای حمایت از دولتها به مقابله با ایران می‌پردازند، اما روند تحولات جهانی حقایق دیگری را آشکار می‌سازد.
اولا غرب همواره تلاش کرده تا سلطه خویش را بر دولتها و ملتهای خاورمیانه اجرایی سازد. همچنین منافع رژیم اشغالگر قدس را نیز با استعمار منطقه تأمین کند. یکی از مهمترین پیام‌های انقلاب اسلامی‌ایران که اکنون آشکارا تحقق آن را در میان ملتها و بسیاری از دولت‌های منطقه می‌توان مشاهده کرد، تأکید بر لزوم مقابله با استعمار و استثمار آمریکا و رژیم صهیونیستی است. ملتهای منطقه دریافته اند که این پیام ایران که عزت و بزرگی را برای پذیرندگان این پیام نظیر ترکیه، سوریه، لبنان، فلسطین و... به همراه داشته نه تنها ضرری برای آنها ندارد بلکه به آزادی و تقویت جایگاه جهانی آنها منجر می‌شود در حالی که کوتاه شدن دست استعمارگران و صهیونیست‌ها از منابع و حقوق حقه ملتها را نیز به همراه دارد.
بسیاری از ناظران سیاسی تاکید دارند که قیام‌‌های اخیر مردم در کشورهای عربی برگرفته از سرخوردگی آنان از همگرایی کشورشان با آمریکا و صهیونیست‌ها است و اکنون تلاش دارند تا با دگرگونی در ساختار سیاسی کشورشان به این سر سپردگی پایان دهند چرا که ملتهای منطقه شاهد عزت کشورهای حامی مقاومت از جمله ایران در صحنه جهانی به دلیل مقابله با آمریکا می‌باشند، لذا با حرکت در این مسیر به دنبال دست یابی به چنین عزتی با سرنگونی دولتهای وابسته به آمریکا و صهیونیست‌ها هستند.
ثانیا پیام جهانی انقلاب اسلامی‌ایران، شکست انحصار قدرت‌ها در عرصه اقتصادی، عملی، نظامی، تکنولوژی روز جهان و... و تغییر در ساختار نظام بین‌الملل بر اساس اصل برابر بودن انسان‌ها و حذف نظام سلطه می‌باشد. امری که تبلور آن را دگرگونی در ساختار سازمان ملل به ویژه حذف حق وتوی اعضای دائم شورای امنیت می‌توان مشاهده کرد.
هر چند که غرب از ابتدای انقلاب اسلامی‌تاکنون اقدامات بسیاری برای عدم تحقق پیام‌های انقلاب اسلامی‌در منطقه و جهان صورت داده اما گرایش ملتها و دولتهای منطقه به مقاومت و تأکید بر لزوم استقلال از آمریکا و مبارزه با رژیم صهیونیستی، همگرایی جهانی با پیام پایان نظام سلطه و لزوم حاکمیت مستضعفان آزادیخواه بر جهان و... نشانگر جهانی شدن پیام‌های انقلاب اسلامی‌ایران می‌باشد.
این امر در حالی محقق شده که بر خلاف ادعاهای آمریکا، پیام‌های انقلاب اسلامی‌نه تنها بار منفی برای ملتها و دولتها نداشته بلکه چراغ راهی برای سعادت آنها بوده است که گرایش گسترده منطقه و جهان برای روابط با ایران و همگرایی با اقدامات جهانی آن در برابر نظام سلطه، گواهی بر این حقیقت است.

مردم سالاری:پیام جهانی پیامبر (ص)
«پیام جهانی پیامبر (ص) »عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن می‌خوانید؛رسول اکرم پیامبری همچنان «ناشناخته» است، از جهت شخصیت علمی و فکری و فرهنگی و اخلا قی و جهادی. لحظه ای در زندگی به بت و خرافه و جاهلیت گرایش نداشته و در بیابان به مادر رضاعی خود«حلیمه سعدیه» گفت «مهلا یا اماه فان معی من یحفظنی» مرا به حال خود رها کن که با من کسی هست که مرا حفظ می کند. مادری پاک دامن دارد که سمبل امن و امان و ایمان«آمنه» بود و پدری چون «عبدالله» داشت که پدرآمنه وی را در شکار پسندید و پیشنهاد دامادی خود به «عبدالمطلب» داد، ولی فرزند عبدالله از دیدار پدر محروم ماند و مادر را در خردسالی ازدست داد و عنوان «الم یجدک یتیما فاوی» یافت، دردل وی به هدایت مردم و تکلیف خود می اندیشید تا النهایه به «و وجدک ضالا   فهدی» رسید و در سن چهل سالگی با منشور«اقرا باسم ربک الذی خلق، اقرا و ربک الا کرم، الخ» به سوی مردم بت پرست، بی سواد، بی تمدن، بی اخلا ق و ده ها «بی» دیگر رفت و با دریافت ۱۱۴ سوره قرآن ظرف ۲٣ سال، ...
جامعه جزیره العرب را دگرگون نمود و بلکه با پیام جهانی بشریت را در جهان تا قیامت به «علم و عقل و عرفان و عبادت و عدالت و عمل» هدایت و «اخلا ق» را وسیله روان سازی زندگی کرد. رسول خدا ایمان راستین و استوار را اساس کار خود قرار داد و برآن استقامت «ان الذین قالو اربنا الله ثم استقاموا» ورزید و ثبات در قول و عمل و دعوت و هدایت «یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیوه الدنیا و فی الا خره» داشت.
لحظه ای از اندیشیدن و مشورت غافل نبود و به وضوح اعلا م داشت که همه باید برای خدا قیام «قل انما اعظکم بواحده، ان تقوموالله مثنی و فرادی» نمائید و ساده زیستی وفطرت گرائی «و ما انامن المتکلفین» را محور کار خود قرار دهید، و گذشت و ایثار و همدلی و همراهی و خیرخواهی را شعار و عمل قرار داد و موفق شد.

آفرینش:لزوم ژرف اندیشی مسئولان در اتحاد بین قوا
«لزوم ژرف اندیشی مسئولان در اتحاد بین قوا»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛چندی است که شاهد برخی منازعات و اختلافات در بین مسئولان و سران قوا هستیم. اختلافاتی که بعضا به اظهار نظر ها و نامه نگاری ها و کشیده شدن مسئله به مجمع تشخیص و حتی باعث ورود مقام معظم رهبری به این موضوعات گردیده است. مسائلی که بعضا حقوقی بوده اما به علت منعکس شدن در بین رسانه ها و سازمان های سه قوه باعث مخدوش شدن روابط قوای سه گانه گردیده است.
مسائلی همچون عزل و نصب رئیس بانک مرکزی مورد اختلاف مجلس و دولت قرارگرفته وباعث نامه نگاری ها بین دولت ، مجلس و مجمع تشخیص وبه بروز برخی اختلافات بین مسئولان گردیده است.
اما این گونه مسائل که در راستای امور حقوقی قراردارد به علت رسانه ای شدن باعث بروز تنش های سیاسی و منفی در کشور می شود. و این تنش ها باعث ایجاد مشکلات در دو جنبه اساسی منعکس می گردد.
جنبه اول داخلی می باشد؛ و به موجب چنین اختلافات و درگیری های لفظی در قالب نامه نگاری ها و اطلاعیه ها باعث تشویش در افکار عمومی می شود. و برهم زدن آرامش افکار عمومی سبب بروز نگرانی ها و اضطراب در جامعه خواهد شد و این نگرانی ها بعضاً به اعتراضات صنفی و مردمی می انجامد. و اضطراب مردم و جامعه حاصلی جز بی اعتمادی به کارایی مسئولین را به همراه ندارد. لذا در این زمینه بارها و بارها رهبر معظم انقلاب به مسئولان و سران قوا هشدار داده اند تا از بروز چنین اختلافاتی بپرهیزند و در صورت افزایش اختلافات در چارچوب قانون حرکت کنند و از اضافه کاری و حاشیه کاری ها اجتناب ورزند.
جنبه دوم در مورد تاثیر گذاری این اختلافات در سطح خارجی می باشد. نباید این نکته را فراموش کرد که اختلاف مسئولان بلند پایه با هدف نا امید کردن مردم از کارآمدی نظام و القای به هم ریختگی امور کشور یکی از محورهای اصلی عملیات روانی پر حجم دشمنان و رسانه های خارجی می باشد. حال اگر این اختلافات بخواهد از سوی مسئولان بلند مرتبه و به صورت علنی مطرح شود چیزی جز آب به آسیاب دشمن ریختن نیست.
دشمنان ورسانه های خارجی با توجه به وضعیت کنونی ایران در جهان و علی الخصوص مسئله هسته ای به دنبال برهم زدن وحدت میان مسئولان و مردم هستند و تنها راه ضربه زدن به ایران را پاره کردن زنجیر اتحاد و همبستگی مسئولان و مردم می دانند. پس بهتر است مسئولان محترم درصورت بروز اختلافات بدون اینکه بخواهند مشخص کنند که حق با کیست از رسانه ای کردن اظهارات و موارد اختلافی پرهیز نمایند.بازهم لازم است تا این عزیزان را به فرموده رهبری معظم انقلاب رهنمون کنیم که ایشان نسبت به رسانه ای شدن اختلافات مسئولان هشدار جدی دادند و این اختلافات را طبیعی و در نشست های صمیمانه و کارشناسی قابل حل دانستند.

تهران امروز:هیچ‌کس خمینی ما نمی‌شود
«هیچ‌کس خمینی ما نمی‌شود»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن می‌خوانید؛با خود فکر می‌کنم اگر امروز ۱۲ بهمن سال ۵۷ بود و قرار بود امام بیاید چه باید می‌نوشتیم و چه باید می‌گفتیم؟
آیا باید می‌‌گفتیم اماما خوش‌ آمدی؟ اماما جان‌مان فدای تو؟ اماما یک ملت چشم‌انتظار توست؟ اماما بیا و تاریخ را عوض کن؟ اماما بیا و ظلم را تمام کن؟ اماما بیا و استقلال و آزادی را برایمان بیاور؟ اماما ... چه باید می‌گفتیم که بتواند به شکوه و عظمت قیام یک ملت بیاید و بنشیند؟ همین‌جاست که پای کلمه و کلام می‌لنگد و توان کشش بار معنایی را که بر آن حمل می‌شود، ندارد.
کلمه کم می‌آید اگر قرار باشد از دقایق بلند تاریخ معاصر چیزی نوشته شود، گاه بار مفهومی یک واقعه در هیچ کلمه و کلامی و جمله‌‌ای نمی‌گنجد و از ظرف ادراک بالاتر است. قیام سیدالشهدا چنین بود، انقلاب اسلامی نیز که برخاسته از تفکر ناب شیعه و درامتداد قیام عاشوراست نیز چنین است. اساسا هر آنچه ریشه در صحرای نینوا داشته باشد در سحر معنا و کلام به اوراد جاودانی می‌ماند که در نوشته جای نمی‌گیرد.
کیست که تاکنون توانسته باشد حق عاشورا و حق سیدالشهدا را در کلمه و کلام به‌درستی ادا کرده و توانسته باشد قطره‌ای از دریای بیکران فلسفه جاودان عاشورا را باز خواند؟ هم از این روست که انقلاب ایران به رهبری فرزانه بی‌مانندی که دل در گرو سالار کربلا نهاده بود، توانست به شاهکاری از آنگونه ‌بی‌نظیر دست بزند.
حالا بعد از گذشته سه دهه انگار بهتر می‌فهمیم که چه اتفاقی در آن زمان رخ داده است. گویی جادوی تاریخ است که هرچه بیشتر از آن زمان می‌گذرد و هرچه دورتر می‌شویم از آن واقعه عظما، بهتر عظمت و بزرگی آن اتفاق را درک می‌کنیم.
حالا دیگر بر همه روشن شده که آنچه در ایران در سال ۵۷ و در ۱۰ روز منتهی به پیروزی آن رخ داد از ید اختیار همه خارج بود و گویی انرژی بی‌مانندی از ورای اراده‌ها، انسان‌ها را پیش‌ می‌برد و انقلابی با آن شکوه را در عصر لمات مطلق نابینایی که در منطقه مستولی بود به بار نشاند.
حالا و بعد از گذشت سال‌ها که منطقه ظلمت‌زده از خواب غفلت بیدار شده، تازه می‌فهمیم که امام ما سال‌ها پیش چه کرده است و چه بر سر مستکبران جهان آورده است.
حالا که انقلاب‌های نوظهور در غم فقدان رهبرند و نمی‌توانند آنچنان‌که شایسته و بایسته است امواج خروشان ملت را هدایت و حمایت کنند، تازه اهمیت رهبری کاریزماتیک پیر جماران را درک می‌کنیم.
الغنوشی، رهبر تبعیدی تونس راست گفته است که «من خمینی نیستم». او واقعا نه خمینی است و نه می‌تواند بشود. او کجا و خمینی ما کجا؟ خمینی ما سری بالای سرها داشت، اگرچه با همه همسان بود و از غم و درد آنها می‌گفت و اسلام را به جان می‌خواند و می‌خواست. الغنوشی قطعا خمینی نیست و نمی‌تواند بشود. اصلا هیچ‌کس خمینی ما نمی‌شود. حالا می‌فهمیم که اگر خمینی نبود، انقلاب ایران هم نبود. چه نیک گفته رهبر فرزانه ما که «این انقلاب بی‌نام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست.»
همین‌که تمام تحلیلگران و کارشناسان که به شبیه‌سازی انقلاب مردم تونس و مصر با انقلاب ایران پرداخته‌اند مدام از امام ما یاد می‌کنند و اهمیت رهبری ویژه آن بزرگمرد را به تحلیل می‌نشینند گویای صحت پیام رهبر معظم انقلاب است که این انقلاب با نام خمینی عجین شده است.
حالا می‌فهمیم که اگر در ۱۲ بهمن ۵۷ هم می‌خواستیم چیزی برای ورود امام به میهن بنویسیم، نمی‌توانستیم حق مطلب را ادا کنیم چون واقعه از ما بسی بزرگ‌تر و فراگیرتر بود، چنان‌که هنوز هم هست و هنوز هم انگار نعمت این درخت پربار را به‌درستی درک نکرده‌ایم.   

آرمان:چرا انقلاب؟
«چرا انقلاب؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آرمان به قلم مصطفی ایزدی است که در آن می‌خوانید؛در دایره قسمت، سال‌های جوانی افرادی با سن وسال و فکر و دغدغه‌ ما در مبارزاتی گذشت که حرف‌های بسیاری در چرایی و چگونگی و نتیجه آن وجود دارد اما بازهم باید زمان بگذرد تا همه حرف‌‌ها و خاطرات و درددل‌‌ها گفته و نوشته شود. حرف‌هایی که برای جوانان امروز می‌تواند پند‌آموز باشد و احتمالا به بسیاری از پرسش‌های آنان پاسخ دهد.
اگرچه وظیفه جوانان آن روزگار است که ناگفته‌های خود را بی اهمیت جلوه ندهند و در چارچوب مقدورات زمانه به ثبت و ضبط و بازگویی آن‌ها همت کنند، اما در هر حال نباید ظرافت‌‌ها و حساسیت‌های رویداد استثنایی و بی‌بدیل سال۵۷ خورشیدی را از نظر دور داشت. سال‌هایی چند از جوانی نسل ما در مبارزه برای براندازی نظام شاهنشاهی گذشت و سال‌هایی نیز در مبارزه برای پایداری نظام جایگزین که همان جمهوری اسلامی ایران بود، سپری شد.
این که برای جوانی خود و دوستان در آن هنگام و هنگامه تاکید می‌کنم این است که یادآور شور و احساسات وصف ناشدنی درونمان باشم. این شور و احساسات ما را در پی بزرگانی روانه کرده بود ؛بزرگانی چون طالقانی،مطهری ، بهشتی، چمران و .... شانه به شانه هم در صفی واحد پشت سررهبر پر آوازه همگان امام خمینی(ره) ایستادند و بدون هیچ تردیدی در ضرورت مبارزه و انقلاب و نیز بدون هیچ اختلاف در کلیت نظام جدید، همه جوانان ومیانسالان را به سوی نقطه‌ای معلوم کشاندند تا پیروزی حاصل آمد. براساس این مقدمه می‌توان گفت:۱- انقلاب اسلامی ایران یک ضرورت زمانه بود. این ضرورت نیاز به آمادگی عمومی و حضور مبارزان شجاع و با شهامت داشت که در طول ۱۵‌سال پیش از آن یعنی از آغاز نهضت امام خمینی(ره) چنین آمادگی و حضور فراهم آمده بود.
دیکتاتوری پهلوی که هم از نظر فکری و هم در عمل به استبداد منجر شده بود، زمینه هیچ اصلاحی را در حاکمیت ایران باقی نگذاشته بود اگر چه بعضی از سیاستمداران کهنه کار امید داشتند به شیوه مبارزات پارلمانی و روش‌های قانونی،شاه را به یک مقام تشریفاتی تبدیل کنند و دولت را برآمده از انتخابات آزاد تعریف نمایند اما آن‌ها نیز به مرور مایوس شدند وبه انقلابیون پیوستند.۲-پس از پیروزی انقلاب در موقع انتخاب نوع حکومت با اشاره و تدبیر رهبری کالیزماتیک انقلاب یعنی امام خمینی(ره)، مردم در معرض پاسخ دادن به یک پرسش دو گزینه‌ای قرار گرفتند: جمهوری اسلامی، آری. جمهوری اسلامی، نه.
مردم نیز به میزان۹۲ درصد رای دهندگان، جمهوری اسلامی را برگزیدند و این مدل حکومتی را در سیاست پذیرفتند. اگرچه پس از سی و چند سال باب بحث و بررسی در محتوا و اجرای مبانی جمهوری اسلامی همچنان مفتوح است.٣- شرکت در مبارزه برای سرنگونی یک رژیم فاسد، وابسته، ستمگر، بی‌لیاقت و غیرمردمی، عین وظیفه و اصلی‌ترین تعهد زندگی شرافتمندانه بود. از نظر مردم به ویژه جوانان اعم از مذهبی و غیر مذهبی، اسلامی و غیراسلامی، شهری و روستایی، زن و مرد، بیسواد و باسواد، فقیر و غنی، بهترین کار ممکن همان دخالت در سرنوشت خود بود.
برای هیچ فرد سرزنده و امیدوار گوشه‌نشینی وتماشا کردن ، برتری و مزیت محسوب نمی‌شد و صد البته ضد افتخار به حساب می‌آمد.نگاه به هر کس که می‌کردیم به مبارزه فرا خوانده می‌شدیم. راه، روشن بود، شهادت در راه عقیده و آرمان، مانندهمیشه و همه‌جا بسیار مقدس بود. وجود همگان سرشار از عشق رسیدن به دنیای آزاد و فضای آزادی بود. از طرفی رهبری شاخص ، نشانه‌روی هدف را آسان کرده بود.
در این که شاه باید برود تردیدی وجود نداشت. در این که حکومت اسلامی باید تشکیل شود اختلاف‌نظری دیده نمی‌شد. شعارهای ارائه شده برای پس از سقوط نظام شاهنشاهی بسیار جذاب بود آزاده اندیشی رواج پیدا می‌کند، اقتصاد سامان می‌یابد، وابستگی اقتصاد کشور به نفت پایان می‌پذیرد و.... و هر روز که پیش می‌رفت صدای فرو ریختن کنگره‌ای از قصر کهنه و پوسیده‌ نظام شاهنشاهی به گوش می‌رسید. همه چیز و همه کس در همه‌جا دست به دست هم داده بودند که کار این نظام را یکسره کنند. در چنین شرایطی آیا برای اندیشمندان، فرهیختگان، سیاستمداران، حقیقت‌طلبان، آزاد مردان و آزاد زنان، تهیدستان، رنج‌دیدگان، نو‌اندیشان، نوجوانان و جوانان و کهنسالان، راه دیگری وجود داشت؟

حمایت:فرا رسیدن دهه فجر انقلاب اسلامی و حقوق ملت
«فرا رسیدن دهه فجر انقلاب اسلامی و حقوق ملت»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی حمایت است که در آن می‌خوانید؛دهه فجر دیگری از حیات انقلاب اسلامی فرا رسید. در دهه چهارم جمهوری اسلامی به استقبال سی و دومین بهمن پیروزی ملت و آغاز سی و سومین سال تنفس در فضای حاکمیت موازین اسلامی در نظام حقوقی ایران می‌رویم. این ایام فرخنده را با یاد شهدا و ایثارگران والامقامی که برای پیروزی انقلاب اسلامی و استمرار آن جانفشانی و ایثار کردند و با احترام به خانواده‌ها و بستگان آنها که سختی‌های مختلف را با صبوری و بزرگواری به جان خریدند، گرامی می‌داریم.
طی سی و دو سال گذشته انقلاب اسلامی فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته است و ملت ایران تجربیات تلخ و شیرین متعددی داشته‌اند اما آنچه روشن است اینکه ملت ایران بهرحال به روند تلاش‌های خود برای ساختن کشور در ابعاد مختلف و دفع تهدیدات ادامه داده و هم‌چنان برای تحقق آرمان‌های انقلاب خود در همه صحنه‌ها حضور دارند. در سالگرد ایام پیروزی انقلاب اسلامی، از زوایای مختلف می‌توان نکات زیادی را در این خصوص بر شمرد. عجالتا نظر به اختصاص ستون به سوی عدالت به ابعاد حقوقی تحولات و یا موضوعات مهم، نکاتی از این زاویه بشرح زیر ارایه می‌شود، با این امید که حقوقدانان ارجمند در این ایام فرخنده ارزیابی‌های حقوقی خود در حیطه آثار انقلاب اسلامی را به اشکال مختلف بازگوکنند.
‏ ۱- با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱٣۵۷، بنیانگذار انقلاب اسلامی فورا در جهت حاکمیت قانون دستور شکل‌گیری مجلس تدوین‌کنندگان قانون اساسی را دادند و پس از چندین ماه تلاش، قانون اساسی نظام سیاسی جدید تدوین و پس از رای ملت در سال ۵٨ رسمیت یافت و این چنین بود که جمهوری اسلامی ایران در چارچوب یک سند حقوقی جامع تبلور عینی یافت. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ویژگی‌های متعدد منحصر بفردی وجود دارد که در سالگرد انقلاب اسلامی می‌توان آنها را یادآور شد: ابتنای مجموعه اصول قانون اساسی بر اصول و ضوابط اسلامی و ارجاعات مکرر به معیارهای اسلامی و حتی ذکر برخی آیات قرآن کریم در متن قانون اساسی، برخورداری از مقدمه‌ای که در آن نکات تئوریک مهمی درخصوص زمینه‌های شکل‌گیری انقلاب اسلامی، نوع نگرش به حکومت اسلامی، شیوه حکومت در اسلام، نوع نگرش به اقتصاد، زن، نیروهای مسلح، قضا و قضاوت، قوه مجریه، وسایل ارتباط جمعی و در نهایت ولایت فقیه ارایه شده است، شناسایی کرامت و ارزش والای انسان درکنار اصول اعتقادی به عنوان یکی از مبانی نظام جمهوری اسلامی ایران، اختصاص یک فصل خاص به حقوق ملت از اصول ۱۹ الی ۴۲ وشناسائی حق ها وآزادی های مختلف انسانی و تاکید در اصل نهم بر اینکه حقوق وآزادی های مشروع مردم را حتی با وضع قانون نمی توان سلب کرد، تاکید بر اینکه حاکمیت ملی به عنوان حقی خداداد از آن مردم است وهیچ کس نمی تواند این حق الهی را سلب یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد(اصل ۵۶ )،شناسایی سعادت انسان در کل جامعه بشری به عنوان آرمان جمهوری اسلامی ایران و دفاع از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در سراسر جهان(اصل۱۵۴ )و موارد حائز اهمیت دیگری که به جهت رعایت ایجاز در این مجال نمی‌توان بیان کرد. ‏
‏ ۲- علی‌رغم ساخت حقوقی منسجم و جامعی که در قانون اساسی پیش‌بینی شده است همواره باید توجه داشت که در عمل تا چه اندازه توانسته‌ایم به اصول و موازین یادشده پایبندی نشان دهیم. در خصوص اصول مختلف قانون اساسی علی‌رغم دستاوردها و تجربیات ارزشمندی که تا بحال داشته‌ایم، از نظر نباید دور داشت که هنوز برخی از موارد را نتوانسته ایم عینیت بخشیم که ازجمله تکلیف مقرر در اصل ٨ قانون اساسی راجع به امر به معروف و نهی از منکر یا اصل ۱۶٨ قانون اساسی در مورد تعریف جرم سیاسی و تعیین شرایط آن می باشد.
جدای از این مصادیق ، مواردی را در حیطه فصل مربوط به حقوق ملت نیز می‌توان برشمرد که ارزیابی مردم وبرخی گلایه ها از عملکردهای مسوولین هر روزه در کوچه و خیابان قابل شنیدن است .علیهذا نکته‌ای که حائز اهمیت است اینکه دریابیم به هر حال در یک نگاه کلی، دستاوردها در حوزه های مختلف ادامه دارد وبرخی نارسایی ها نیز غیر قابل کتمان است اما انقلاب اسلامی با همه این اصول و چارچوب‌های حقوقی درصدد اثبات و نفی چه مواردی است و روح و ماهیت واقعی آن در صورت تحقق چه اموری معنای واقعی پیدا می‌کند؟ برای پاسخ به این سئوال مهم عین بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی ۲۴/۹/٨۷ در جمع اساتید و دانشجویان دانشگاه علم و صنعت را نقل می‌کنیم.
ایشان در این خصوص اعلام فرمودند: " مساله این است که جمهوری اسلامی یک "نفی" با خود دارد، یک "اثبات". نفی استثمار، نفی سلطه‏پذیری، نفی تحقیر ملت به وسیله‏ی قدرتهای سیاسی دنیا، نفی وابستگی سیاسی، نفی نفوذ و دخالت قدرتهای مسلط دنیا در کشور، نفی سکولاریسم اخلاقی؛ اباحیگری؛ اینها را جمهوری اسلامی قاطع نفی می کند. یک چیزهائی را هم اثبات می کند: اثبات هویت ملی، هویت ایرانی، اثبات ارزشهای اسلامی، دفاع از مظلومان جهان، تلاش برای دست پیدا کردن بر قله‏های دانش؛ نه فقط دنباله‏روی در مساله دانش، و فتح قله‏های دانش؛ اینها جزو چیزهایی است که جمهوری اسلامی بر آنها پافشاری می کند....آنچه مهم است این است که نظام جمهوری اسلامی یک ساخت حقوقی و رسمی دارد که آن قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی، دولت اسلامی، انتخابات - همین چیزهائی که مشاهده می کنید - است، که البته حفظ اینها لازم و واجب است؛ اما کافی نیست. همیشه در دلِ ساخت حقوقی، یک ساخت حقیقی، یک هویت حقیقی و واقعی وجود دارد؛ او را باید حفظ کرد. این ساخت حقوقی در حکم جسم است؛ در حکم قالب است، آن هویت حقیقی در حکم روح است؛ در حکم معنا و مضمون است. اگر آن معنا و مضمون تغییر پیدا کند، ولو این ساخت ظاهری و حقوقی هم باقی بماند، نه فایده‏ای خواهد داشت، نه دوامی خواهد داشت؛ مثل دندانی که از داخل پوک شده، ظاهرش سالم است؛ با اولین برخورد با یک جسم سخت در هم می شکند. آن ساخت حقیقی و واقعی و درونی، مهم است؛ او در حکم روح این جسم است. آن ساخت درونی چیست؟ همان آرمانهای جمهوری اسلامی است: عدالت، کرامت انسان، حفظ ارزشها، سعی برای ایجاد برادری و برابری، اخلاق، ایستادگی در مقابل نفوذ دشمن؛ اینها آن اجزاء ساخت حقیقی و باطنی و درونی نظام جمهوری اسلامی است." ‏
‏ ٣-سالگرد دهه فجر امسال تقارن با برخی تحولات ساختاری در حوزه اقتصاد ایران پیدا کرده است.هدفمند سازی یارانه ها گام مهمی در راستای تعمیق ارزشهای انقلاب اسلامی خصوصا گسترش عدالت ورفع تبعیض ها تلقی می شود.رویکرد ملت در روند اجرای قانون هدفمند سازی یارانه ها به خوبی نشان داد که مردم علی رغم تحمل برخی سختی ها با درک بالا از هرگونه تحول عدالت خواهانه استقبال می کنند واز هرگونه همراهی در این مسیر دریغ نمی ورزند. قدر این ملت ارزشمند را مسوولین محترم در هر پست ومقامی هستند باید بدانند و به خدمتگزاری این ملت افتخار کنند.سالگرد دهه فجر پیروزی انقلاب اسلامی می تواند فرصتی برای تجدید عهد مسوولان با ولی نعمتان خود(به تعبیر امام راحل قدس سره) باشد ومروری بر اینکه در چه حوزه هائی موفق بوده و در چه زمینه هائی نتوانسته اند مطالبات مردم در حیطه مسوولیت خود را پاسخ دهند وقرار است چگونه در آینده پاسخ دهند.از یاد نبریم که به موجب اصل سوم قانون اساسی ،قوای حکومتی جمهوری اسلامی موظفند با بهره مندی از همه امکانات در اختیار "محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان وتقوی و مبارزه با تمامی مظاهر فساد وتباهی را ایجاد نمایند"،موظفند "مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی،اقتصادی،اجتماعی وفرهنگی خویش را فراهم سازند"،موظفند"زمینه تامین حقوق همه جانبه افراد اعم از زن ومرد وامنیت قضایی عادلانه برای همه وتساوی عموم در برابر قانون را تامین کنند."‏
سخن آخر:انقلاب اسلامی با جوهره اسلامی وانسانی خود پیام هایی را به سراسر جهان منعکس کرد که یکی از ساده ترین نتایج آن بیداری روز افزون ملت های تحت ستم وگسترش مبارزه با ظالمان در اقصی نقاط جهان بود.ملتی که بانی این انقلاب عظیم بوده است البته برای حفظ ساخت حقوقی و روح وآرمان های انقلاب خود بیش از دیگران مسوولیت دارد.
دهه فجر فرصت شایسته ای است که با یاد آوری خاطرات رشادت های سه دهه گذشته بار دیگر روند حرکت خود را با آرمان های انقلاب اسلامی ونیازهای نو پدید بسنجیم ویکی از مهم ترین عناصر موفقیت یعنی وحدت وهمبستگی ملی را تقویت کنیم. دوازدهم بهمن سی و دومین دهه فجر را با یاد بزرگمردی آغاز کنیم که وقتی آمد همه با هر رای ونظر ودیدگاهی که بودیم از اقشار مختلف ملت ،از صمیم قلب زمزمه می کردیم که بوی گل وسوسن ویاسمن آمد، رهبر محبوب من از سفر آمد. یادش گرامی باد که برای خود هیچ نخواست وهر آنچه خواست در راه رضایت الهی و بهبود امور مردم بود وبنیانگذار انقلابی شد که طومار بسیاری از زورگویان جهان را برچید.‏

دنیای اقتصاد:اهمیت مضاعف کنترل آثار تورمی طرح هدفمندی
«اهمیت مضاعف کنترل آثار تورمی طرح هدفمندی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم میثم هاشم‌خانی است که در آن می‌خوانید؛اگرچه نگرانی از تورم حاصل از طرح هدفمندی، از مدت‌ها پیش از اجرای این طرح در میان کارشناسان اقتصادی مختلف مطرح بود، اما به نظر می‌رسد که دست‌کم تا این لحظه، اجرای طرح هدفمندی اثر تورمی چشمگیری در پی نداشته و مجریان طرح مذکور توانسته‌اند تا حد خوبی آثار تورمی آن را کنترل نمایند. با وجود این، لازم است توجه کنیم که تنها کمتر از یک ماه از افزایش قیمت بنزین و نان می‌گذرد و افزایش قیمت برق و بنزین و گاز نیز هنوز به صورت رسمی اعمال نشده و بنابراین نتیجه‌گیری در مورد کنترل تورم حاصل از طرح هدفمندی، بسیار زود به نظر می‌رسد.
بدون شک بروز قدری تورم در اثر افزایش قیمت انرژی، پدیده‌ای طبیعی محسوب می‌شود و اگر مدیران اجرایی طرح هدفمندی بتوانند با آثار تورمی ناچیز، این طرح را به اجرا برسانند، موفقیت بزرگی به دست آورده‌اند. اما در صورت بروز آثار تورمی شدید، علاوه بر تاثیرات منفی احتمالی بر وضعیت معیشتی دهک‌های درآمدی متوسط و زیر متوسط و نیز تاثیر منفی بر سرمایه‌گذاری‌های تولیدی و رشد اقتصادی، ممکن است هدف اصلی طرح هدفمندی؛ یعنی کاهش مصرف انرژی نیز دچار مشکل شود.
برای توضیح بیشتر، بگذارید فرض کنیم که در بدترین شرایط ممکن، آثار تورمی حاصل از طرح هدفمندی به اندازه‌ای شدید باشد که قیمت بخش عمده کالاها تا انتهای سال آینده ۲ برابر مقدار فعلی شود. صرف نظر از نتایج چنین تورمی بر وضعیت معیشتی فقرا یا رونق کلی اقتصاد کشور، یک نتیجه مهم آن است که انگیزه صرفه‌جویی در مصرف انرژی، تا انتهای سال بعد به کلی از بین خواهد رفت!
علت از میان رفتن انگیزه‌های شهروندان برای صرفه‌جویی در مصرف انرژی، به اصلی اقتصادی تحت عنوان «قیمت‌های نسبی» مربوط می‌شود. این اصل را می‌توان با یک مثال ساده توضیح داد.
تا زمانی که بنزین آزاد به قیمت هر لیتر ۴۰۰ تومان عرضه می‌شد، صرفه‌جویی در مصرف ۵ لیتر بنزین به معنای پس‌انداز مبلغ ۲۰۰۰ تومان بود که با این مبلغ نهایتا می‌شد یک پاکت آبمیوه خریداری کرد. اما پس از افزایش تقریبا ۲ برابری قیمت بنزین آزاد و رسیدن آن به ۷۰۰ تومان، بسیاری از شهروندان در می‌یابند که در صورت صرفه‌جویی در مصرف ۵ لیتر بنزین، خواهند توانست ۲ پاکت آبمیوه خریداری نمایند. بدیهی ا‌ست که ۲ پاکت آبمیوه، انگیزه بیشتری در مقایسه با یک پاکت آبمیوه ایجاد خواهد کرد و در نتیجه، مصرف بنزین به دلیل تغییر در قیمت‌های نسبی (تغییر در نسبت قیمت بنزین به قیمت آبمیوه)، کاهش خواهد یافت.
اکنون اگر در یک فرض بسیار بدبینانه، قیمت کلیه کالاها در انتهای سال آینده ۲ برابر شود، قیمت آبمیوه نیز ۲ برابر شده و در نتیجه پاداش هر یک از شهروندان برای صرفه‌جویی در مصرف ۵ لیتر بنزین، مجددا فقط برای خرید یک پاکت آبمیوه کافی خواهد بود. طبیعتا در چنین شرایطی، مجددا انگیزه شهروندان برای صرفه‌جویی در مصرف انرژی کاهش یافته و دولت برای حفظ انگیزه شهروندان، چاره‌ای ندارد جز آنکه مجددا قیمت بنزین را معادل ۲ برابر افزایش دهد!
طبیعتا در مثال فوق، تورم حاصل از طرح هدفمندی بسیار اغراق‌آمیز در نظر گرفته شده و قطعا چنین تورم سنگینی رخ نخواهد داد. اما این مثال به خوبی نشان می‌دهد که در صورت بالا بودن تورم حاصل از طرح هدفمندی، دولت ممکن است به زودی مجبور شود برای حفظ سطح پایین مصرف انرژی در کشور، قیمت انرژی را مجددا افزایش دهد. به این ترتیب ممکن است تولیدکنندگان نیز برای افزایش قیمت محصولات و کارکنان شرکت‌ها نیز مجددا برای افزایش قیمت محصولات و دستمزدها فشار آورند و به این ترتیب، قیمت سایر کالاها نیز افزایش یابد و سرانجام اقتصاد کشور با وضعیتی مواجه شود که در اقتصاد به آن «مارپیچ تورمی» اطلاق می‌شود.
توضیحات فوق، فقط و فقط اهمیت مضاعف کنترل تورم حاصل از طرح هدفمندی را گوشزد می‌کند؛ تورمی که در صورت برخورد علمی و استفاده از تجربیات کشورهای موفق، قطعا به آسانی قابل کنترل خواهد بود، اما در صورت کنترل نشدن می‌تواند به معیشت بسیاری از شهروندان در دهک‌های درآمدی متوسط و پایین‌تر از متوسط لطمه بزند؛ لطمه‌ای که در خصوص افرادی که فاقد شغل بوده یا شغل خود را در اثر افزایش قیمت انرژی از دست می‌دهند (بر اثر ورشکستگی برخی از تولیدکنندگان)، بسیار شدیدتر خواهد بود.
لازم است به این نکته توجه کنیم که هم‌اکنون بیش از ۱۰۰ کشور دنیا تورم‌ خود را به زیر ۵ درصد رسانده‌اند و حتی در شرایط افزایش ناگهانی قیمت سوخت (بر اثر افزایش چند برابری قیمت جهانی نفت)، اغلب کشورهای مذکور توانسته‌اند نرخ تورم خود را در کمتر از ۵ درصد نگه دارند.
بررسی تجربیات این کشورها نشان می‌دهد که کارآمدترین روش‌ها برای کنترل تورم عبارتند از: کنترل مناسب حجم نقدینگی (به عبارت دیگر عدم انتشار اسکناس جدید!) و نیز تلاش برای تقویت عرضه کالا و خدمات و به عبارت دیگر رونق گرفتن سرمایه‌گذاری‌های تولیدی در کشور. بالطبع هر یک از این ۲ مورد، جزئیات فراوانی دارد که در این مقاله فرصت پرداختن به آنها وجود ندارد، اما به طور خلاصه می‌توان این‌طور گفت که لازمه کنترل حجم نقدینگی آن است که بانک مرکزی تا حد زیادی از دولت مستقل بوده و بتواند با تقاضای سازمان‌های دولتی برای انتشار اسکناس مخالفت نماید. همچنین یکی از کلیدی‌ترین زیربناهای رونق‌دهنده سرمایه‌گذاری‌های تولیدی در هر کشور، آن است که تولیدکنندگان احساس کنند شرایط یکسانی برای رقابت با سایر تولیدکنندگان دارند و قوانین حاکم بر این رقابت کاملا شفاف و عادلانه تنظیم می‌شود. بنابراین ۲ شرط کلیدی برای کنترل هرچه بهتر تورم در کشور، عبارتند از: تلاش برای افزایش استقلال بانک مرکزی و نیز تلاش برای کاهش حضور بنگاه‌های تولیدی دولتی و شبه‌دولتی در اقتصاد کشور.

جهان صنعت:بالون بورس در ابرها
«در این قلمرو کسوف نخواهد شد»،«کاین هنوز از نتایج سحر است»،«مصر؛ توصیه امام(ره)پیش‌بینی مبارک»،«الگویی برای جهانیان»،«چرا انقلاب؟»،«بالون بورس در ابرها»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم ستاره شهریاری است که در آن می‌خوانید؛ در روزگاری که اکثر بازارها در رکود به سر می‌برند، گویا حمایت از بازار سرمایه بهترین و تنها گزینه پیش‌روی دولت برای تخفیف جو منفی ناشی از آثار تورمی یارانه هدفمند و نیز نمایشی از شکوفایی اقتصادی کشور باشد.
آن‌طور که فعالان بازار می‌گویند، دولت با دخالت در بازار سرمایه، رشد تصنعی در شاخص ایجاد کرده است که در این‌باره تغییر فرمول محاسبه شاخص و حضور شبه‌دولتی‌ها در بازار را یادآور می‌شود.این همان دولتی است که در زمان آغاز به کارش تصور می‌شد با دید منفی به بورس می‌نگرد و درست در همان زمان بود که خیلی‌ها سرمایه خود را در بورس باختند.
رشد بی‌رویه شاخص بورس و عبور پی‌در‌پی آن از مرز‌های روانی در سال‌جاری، شرایطی ایجاد کرد که این متغیر اقتصادی در روندی بی‌سابقه با تجربه افزایش هشت هزار واحدی در کمتر از ۱۱ ماه بتواند در گزارش فدراسیون‌ جهانی بورس‌ها رتبه اول در بورس‌های منطقه و رتبه دوم در میان همه اعضا‌ را از این حیث نصیب خود کند‌ و این در حالی است که براساس همان گزارش جایگاه بورس تهران از لحاظ ارزش کل معاملات در رتبه سی‌و‌یکم قرار دارد.
در این گزارش به بورسی می‌رسیم که در تمام متغیر‌ها از جمله ارزش بازار و ارزش کل معاملات در رتبه نخست این فدراسیون قرار گرفته و تنها در شاخص از بورس تهران عقب افتاده است!
این موفقیت بزرگ را به بورس کوچک‌مان تبریک می‌گوییم.

منبع: جام جم آنلاین