آقای توبیاس بیلستروم به چه حقی ما را تبعید کرده اید؟ - برمک بهداد، روزنامه نگار مستقل



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۴ بهمن ۱٣٨۹ -  ٣ فوريه ۲۰۱۱


این نوشته در پی آنست که بطور اجمالی به برخورد دو جانبه و دور از ذهن اداره ی مهاجرت سوئد و وزیر مهاجرت آن آقای توبیاس بیلستروم بپردازد.
در حالی که آزادی بیان و حقوق مدنی و و حقوق شهروندی از خصایص و نمونه هایی بارز از یک جامعه ی باز و پیشرفته را نشان میدهد و روز به روز بر اهمیت و جنبه های آن بیشتر تاکید و اضافه میشود بر دولتمردان لازم است که هرچه بیشتر بر حفظ و گسترش این دستاوردهای مهم بشری پافشاری بکنند.
یکی از بهترین کشورهایی که تابحال توانسته است چهره و سیمایی درخور توجه و مدرنی از این مفاهیم را به جامعه ی خود و به تبع آن تاثیر مثبتش برکشورهای دیگر متبادر بکند سوئد بوده است.یکی از نمونه های برجسته ی چنین موردی ، قانون مربوط به مطبوعات است که در سال ۱۷۶۶ به تصویب رسیده است و به مثابه ی اولین منشور آزادی بیان بشمار میرود.
در اینجا بیشتر مقصد اینست که نقبی به مسئله ی آزادی بیان و حقوق مدنی و نیز ارتباط آن با برخوردهای نامعقول و عجیب و غریب اداره ی مهاجرت با روزنامه نگاران وفعالان سیاسی ایرانی زده بشود.
سوال اصلی اینجاست که اداره ی مهاجرت و وزیر آن آقای بیلستروم به چه حقی و تحت چه شرایطی بخود اجازه میدهند در زمانی که بیش از همیشه مبارزات آزادیخواهانه ی مردم ایران گسترش پیدا کرده است و صدای اعتراضات توده های به جان آمده ی مردم از دیکتاتوری جمهوری اسلامی و رژیم جهل و سرکوب بیشتر از هر زمان دیگری قابل شنیدن است ، با سیاست و عملکردی بحث برانگیز و با دور کردن فعالان سیاسی و روزنامه نگاران ازمراکز فرهنگی و سیاسی شهرهای بزرگ و نیز با تبعیدکردن قانونی آنها به دهکوره ها و شهرستان ها و قصبات ، چه اهدافی را پشت رو دارند؟
چرا اداره مهاجرت سوئد فعالان سیاسی و روزنامه نگاران مستقل ایرانی را به مکانهای دور گسیل میدارد؟
آیا این حرکت مستقیم و غیر مستقیم چه اهدافی را دنبال میکند؟
آیا اینست جواب یک حکومت سکولار و داعیه ی آزادیهای بیان وازادی سیاسی و حقوق بشر به مبارزان و فعالان جامعه ی مدنی؟
در زمانی که در هر هشت ساعت یک نفر اعدام میشود و جمهوری اسلامی بر شدت اعدام کردن جوانان و فعالان سیاسی در تهران و سنندج و شهرهای بزرگ ایران افزوده است این برخوردهای اداره ی مهاجرت چه پیامهایی را حمل میکنند؟
تا چه حد در این زمینه حکومت سوئد به میثاق های بین المللی و نیز تحریم های روابط با جمهوری اسلامی ایرانوفادار مانده است؟
در این زمینه لازم است به نکته ای نیز اشاره کنم.

"بیورن لیند هال"مقاله نویس روزنامهٔ سونسکا داگ بلادت، هفته گذشته در مقاله‌ای در این روزنامه نوشت که حدود ۱۰۰ شرکت سوئدی با جمهوری اسلامی روابط تجاری دارند که بزرگ‌ترین آن‌ها شرکت‌های ولوو، اسکانیا، و اریکسون هستند. تحریم علیه ایران در چارچوب صادرات این شرکت‌ها نبود اما با وجود فشارهائی که بخصوص از ماه ژوئن در رابطه با تحریم علیه ایران اعمال شد، از میزان صادرات این شرکت‌ها به ایران کاسته شد. آمریکا دریکی دوهفتهٔ اخیر نیز بر دولت سوئد فشارآورد تا معاملات دو شرکت سوئدی بنامهای "کلنکو و ماهاکو"را با جمهوری اسلامی متوقف سازد. آمریکا این معاملات را علیه قطعنامهٔ شورای امنیت در تحریم جمهوری اسلامی و کمکی در راستای دست یابی جمهوری اسلامی به سلاح هسته‌ای دانسته بود.
شرکت اریکسون نیز در زمینهٔ خدمات مخابراتی و تلفن، همکاری‌های نزدیک و گسترده‌ای با جمهوری اسلامی داشته و دارد که به ویژه در رابطه با فروش برنامه‌های شنود تلفنی در ناآرامی‌های سال گذشته درایران، با انتقادشدید و اعتراض زیاد ایرانیهای خارج از کشور روبروشد.
موارد بالا برای آن ذکر شد که مخاطب زمینه ای بهتر و بیشتر از موضوع مورد بحث پیش روی داشته باشد.
در مورد سیاست اهمال و تبعیض و دوگانه برخورد کردن اداره ی مهاجرت با فعالان سیاسی و روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر لازم است که هرچه زودتر اداره ی متبوع و نامبرده به رفع تبعیضات و سوء تفاهمات پایان بدهند.
در غیر اینصورت ، این تصورایجاد میشود که این حرکت و به حاشیه راندن این فعالان و پرت کردن آنها به نواحی دوردست و فاقد امکانات متعارف از دید نگارنده ی این سطورغیرمستقیم کمک کردن به سرکوب کردن جنبش انقلابی و توده ای مردم ایران بشمار میرود. فعالانی که خود حکومت سوئد آنها را از طریق سازمان ملل پذیرفته است   و از یک سوی پایبندی خود را به کنوانسیون ژنو۱۹۵۱ اظهار میدارد و از سوی دیگر شماری از چهره های شاخص و سیاسی و روزنامه نگاران ایرانی را که تحت پوشش این قرارداد قبول میکند وبا فرستادن آنها به نواحی مهجور و تقریبا خالی از سکنه و بریدنشان از نبض جامعه و نیز متعاقب آن خفه کردن صدای اعتراضی این طیف از مبارزان میباشد که سالهای آزگاریست با رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی ایران درصفوف نخستین نبردهای نابرابر بوده اند.
در این راستا جای دارد که کمون (ایالت)های دوردست و دورافتاده از پذیرفتن این طیف از فعالان سیاسی خودداری کنند و عملا کاری بکنند که خود اداره ی مهاجرت اقدامات و تسهیلات لازم را انجام بدهد.ولی متاسفانه تا نوشتن این سطور مدیران کمون ذیربط هم کماکان به سهل انگاری و اهمال خود ادامه میدهند.

برمک بهداد    روزنامه نگارمستقل