جهانی میان ترس و امید


عاطفه گرگین


• آنچه که در ماه ژانویه ۲۰۱۱ در منطقه خاورمیانه روی داد و جلوه نمود، پیامدهای رشد انسان هایی است که قرنی است زیر دندان های گرگ ها جویده شدند و دم بر نیاوردند؛ اکنون مردمان خاور میانه بزرگ به اعتراض روی به گرگ ها برخاسته اند و زیر تنش این اعتراض هم اکنون آفریقای شمالی و به خصوص مصر در حال لرزیدن است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۶ بهمن ۱٣٨۹ -  ۵ فوريه ۲۰۱۱


 

آنچه که در ماه ژانویه ۲۰۱۱ در منطقه خاورمیانه روی داد و جلوه نمود، پیامدهای رشد انسان هایی است که قرنی است زیر دندان های گرگ ها جویده شدند و دم بر نیاوردند؛ اکنون مردمان خاور میانه بزرگ به اعتراض روی به گرگ ها برخاسته اند و زیر تنش این اعتراض هم اکنون آفریقای شمالی و به خصوص مصر در حال لرزیدن است .
به همین روی آزاداندیشان و تحول خواهان سراسر گیتی این دگرگونی را در منطقه به فال نیک گرفته اند، و با دلشوره و شوق و شور آن را دنبال می کنند؛ شور و شوق به خاطر محو استبداد، و ترس و لرز به خاطر پیامدهای ناخوشایند احتمالی آن.
آیا اکنون زمان آن فرا رسیده که میلیون ها انسانی که ساکن خاورمیانه هستند، خود را از زیر چکمه های دیکتاتورها برهانند و مزه ی آزادی و برابری را بچشند؟ آری، اکنون همان زمان است؛ اکنون زمانی است که انسان های این منطقه از قید و بند ارباب و رعیتی خود را برهانند ؛ اکنون در گستره وسیعی از مجموعه جغرافیایی که جهان سوم نامیده می شود، زنگ های تغییر و تحول به صدا در آمده است، و فرایندی تاریخی برای این تغییر و تحول به روشنی دیده می شود. آنچه این انسان های به تنگ آمده و به پا خاسته می خواهند، توسعه انسانی است، انسانی شدن زیستن خود را طلب می کنند.
این بخش از جهان قرنی است که گرسنه است؛ گرسنه فرهنگی و دهانی، گرسنه آزادی و استقلال؛ اگر چه توانست استقلال را در مساحت نصیب خود کند، اما مساحت نصیب او شده بی آب و پر از خاک و خاشاک بود. به همین روی میلیون ها گرسنه در گوشه و کنار این جهان که به نام جهان سوم شهرت یافته می لولند، انسان هایی که اول سر پناه و نان می خواهند و سپس آزادی و دموکراسی. به راستی مسئولیت صد میلیون گرسنه در این جهان بر عهده کیست؟ آیا هنوز می توان به تئوری «گرسنه بمانید اما دموکراسی توتالیتر داشته باشید. »   گوش فرا داد و آیا اصولا با تئوری می توان به این پدیده هولناک جهان کنونی پایان داد .
به راستی با سر زمین هایی که بی وقفه در آن دارد بمب گرسنگی منفجر می شود چه باید کرد؟ به قول یک نویسنده افریقایی ، شما از بمب اتمی صحبت می کنید، اما در سر زمین های ما بمب گرسنگی منفجر می شود .
آنچه که مسلم است، فقر و گرسنگی مولود بحران اقتصادی، فقر فرهنگی، و نبود ن آزادی اندیشه و آزادی انتخاب است؛ که بخشی به خاطر شرایط جعرافیای و فرهنگی این منطقه است، و بخش اساسی تر آن مربوط به اداره کنندگان این کشور ها و زیر سلطه نگاه داشتن آنان.

دیروز تونس، امروز مصر، و فردا به طور حتم گوشه ای دیگر از این منطقه بزرگ- منطقه ای که چنین لبالب از نفت است و نقش اساسی را در ثبات جهانی ایفا می کند.
جالب توجه این است که آمریکا و شرکا در برابر این بحران و این خیزش مردمی و انقلابی در منطقه، دم از دموکراسی و حقوق بشر نمی زنند؛ چرا ؟ زیرا که خود کرده را تدبیر نیست.

«آری، به پیش به سوی قدرت
از میان شهر ها و سر زمین ها، از میان جهان
به پیش، زمان را جلو بریم
به راستی شهر از آن کیست
به راستی دنیا از آن کیست
به پیش،
از خاطر نبرده ایم
وحدتمان را در گرسنگی و درد
گو هر چه خواهد آهنگ تهدیدمان را داشته باشد
به پیش،
از خاطر نبرده ایم
دنیایی را می توانیم به کف آریم
ما دنیای اشباح را رها خواهیم ساخت
هر دکه و اتاقی
هر راه و چمنزاری
تمامی جهان از آن خودمان خواهد بود
به پیش، به سوی قدرت
از میان شهرها و سر زمین ها، از میان جهان
به پیش، زمان را به جلو بریم
به راستی آقایان شهر از آن کیست
و راستی آقایان دنیا از آن کیست»
برشت

تنش و انقلاباتی که دارد یکی پس از دیگری در این منطقه اتفاق می افتد
قابل پیش بینی بود اکنون آتش ها از زیر خاکستر سر بر آورده اند    مردمان    حاضر در صحنه فریاد بر آورده اند
به پیش , از خاطر نبرده ایم
قدرتمان را در نبردهای پیروزی   که از سر گذرانده ایم
گو هر جه خواهد آهنگ تهدیدمان را داشته باشد
به پیش , از خاطر نبرده ایم
که همیشه با هم , چه توانا ئیم
این تنها دستان رنجدیده ما هستند
که راهها دیوارها و برجها را ساخته اند .
همه جهان ساخته ماست
اما چه چیزش را می توانیم از آن خود بنامائیم ؟

فو کویاما نوشته است: «نظام های پادشاهی در یایان جنگ جهانی اول فرو ریخته اند؛ نظام های فاشیستی در پایان جنگ دوم جهانی، و نظام های کمونیستی در پایان جنگ سرد؛ و اکنون نوبت لیبرال دموکراسی است که حاکمیت مطلق خود را بر جهان اعلام کند، چرا که هیچ رقیبی بر جای نمانده است.»
چرا آقای فوکو یاما؛ رقیب های آتشین لیبرال دموکراسی همین مردمان ناراضی جهانند که بمب های آماده انفجارند و هر از گاه که آنان منفجر شوند، لیبرال دموکراسی هم به رقبای از دست رفته اش خواهد پیوست.
به منطقه خاور میانه بنگرید، برخی کشور های عربی را تنش تحول و انقلاب فرا گرفته است. مردمان ترور شده این منطقه به میدان آمده اند که از دست فرضیه های اودکلن زده خود را نجات دهند و شخصیت از دست رفته شان را کسب کنند .
وقتی نان ، مسکن و آزادی را به دست آوردند، شاید به لیبرال دموکراسی هم نظری کنند .
بیست سال پیش وقتی دیکتا تور های بلوک شرق یکی پس از دیگری فروریختند، شادمانی مردمان جهان را فرا گرفت و امروزه نوبت به دیکتاتور های منطقه رسیده است .