از : امیر ابراهیمی
عنوان : حق با کدام است ؟؟
استدلال آقای سپیداری بیشتر احساسی است تا سیاسی و یا حتی منطقی زیرا راه کارگر که موقعیتش در جنبش ایران معلوم است و نه این شخص و برنامه انرا بیشتر خواهد کرد و نه هیچ عامل دیگری ..اما اکثریت مواضع و شعارهای با پاسداران همکاری کنید را در ارگانهای خود داشته که نادیده گرفتن ان مشکل را حل نمیکند و بهزاد کریمی هم در خاطرات خودش میگوید که بعد از سال شصت ارتباطی بود با دادستانی و اگر از رفقای ما کسی دستگیر میشد ما در این رابطه موجبات خلاصی وی را فراهم میکردیم !!
من بدون تایید کردن شالگونی میخواهم بگویم اگر ان شعار و تصمیم اشتباه بوه (که قطعا بوده)برای جبران ان چه کرده این اکثریت چند صد هزار نفری!!سابق ...زیرا طی سالهای اخیر هیچگاه میتینگ یا راهپیمایی نداشته که بشود حتی در خارج از کشور هم تناسب هوادارانش را سنجید..
٣۵۰۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨۹
|
از : رضا سالاری
عنوان : اگر تعصب روی فرد خاصی نداشته باشیم شاید واقعیات را بهتر ببینیم و بشنویم!
همین الان مصاحبه را دیدم و شنیدم
آقای خلیق خیلی کلیشه ای و سیاسی و نامعین به سوالات مطرح شده جواب میداد و شالگونی خیلی ساده و واضح و مشخص. دفاعیات آقای خلیق چندان محکم و استوار بنظر نیامد. درکل شالگونی برنده این مصاحبه بیرون آمد.
علتش هم شاید بیشتر نفرت اکثر خوانندگان و نظردهندگان اخبار روز از جمهوری اسلامی باشد!
اقای خلیق متأسفانه، بخاطر سوابق و نقاط ضعف و خطاهای تاکتیکی و استراتژیکی ناخوشایند و نقدپذیر سازمانش، چندان جای مانور در تنگنای بمباران سوالات مربوطه نداشت، ولی در هر حال خود پذیرش شرکت ایشان در بحث مثبت ارزیابی میشود و ایشان را برای بحث های آینده شاید آماده تر و متمرکز تر کند. ایراد عمده بر تئوری سازمان اکثریت وارد است که شاید بیش از حد بقول آقای خلیق پویا و تحول پذیر شده!. چون اصلاً معلوم نیست مشخصاً چیست؟ چون طیفش از مارکس تا خمینی و خامنه ای در نوسان بوده! یعنی همه چیز هست شاید بجز چپ مارکسیست!
٣۵۰۴۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨۹
|
از : به حق
عنوان : به خال زدی و عصبانی کردی
به حق، اطلاعاتی که می خواهید در اینترنت نیست. خودتان را خسته نکنید. آنقدر ضد و نقیض پیدا می کنید که خسته میشوید. لینک هایی را هم که یکی از رفقا در اینجا گذاشته اند هیچ بدرد نمی خورد. باور نمی کنید، خودتان امتخان کنید. به خال زدی و رفقا را عصبانی کردی. وقتی جواب ندارند به تحقیر، ارعاب و لینک های عوضی دادن متوسل میشوند.
٣۵۰۱۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨۹
|
از : آمویی
عنوان : این دیگه خیلی سه بود
جناب سپیداری
شما در این برخوردی که با مصاحبه و با شالگونی کردید بیشتر دچار تصادف شدید و در این تصادف هم سر و دندانتان شکسته و هم ستون فقرات بحثتان، چون در واقع به شدت پس رفته اید و از پس در پرتگاه استدلال پرت شده اید. لجن مال کردن حریف از موضعی لجبازانه ممکن است منجر به ... شدن خویش شود! در آن مصاحبه شالگونی با خلیق دعوای شخصی نداشت. مواضع اکثریت را مورد انتقاد قرار داد و این در قاموس مبارزهی ایدئولوژیک حق است. به عقیدهی من در جاهایی هم پاسخش داده شد.
چرا به جای این که در جهت همگرایی دو جریان بکوشید، بیشتر بر طبل تفرقه کوبیدید؟
آمویی
٣۵۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨۹
|
از : اروان کیانی
عنوان : بازهم به "حق"
مثلا میبینی که سازمان فدائیان به روشنی به سوال شما مبنا بر:
*******
سوال "حق"
"وقتی سازمانهای چپ منجمله فدائیان اکثریت در همین اخبارروز درباره گذشته خود و تاریخ سازمان خود به پرسشهای ما پاسخ نمی دهند و در برابر پرسش هایی مثلا برنامه های سیاسی و اقتصادی شما برای فردای ایران چیست یا موضع شما در قبال منشور جهانی حقوق بشر چیست بما جواب نمی دهند"
**********
از اسناد کنگره یازدهم سازمان فدائیان:
۳. علیه تبعیض و برای حقوق بشر
تبعیض مسئله جدی کشور ما است. ما براین باوریم که تمام شهروندان بدون استثنا از حقوق برابر در مقابل قانون برخوردارند و هیچ فردی نباید به خاطر جنسیت، نژاد، قوم، عقیده و ایمان، باورهای مذهبی یا سیاسی از امتیازی برخوردار و یا محروم شود. ما بر برابر حقوقی شهروندان و اجرای بیخدشه حقوق بشر که در اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاقهای دوگانه، کنوانسیونها و پروتکلهای الحاقی آنها بازتاب یافته است، تاکید داریم و بر این پایه معتقدیم باید کلیه قوانین تبعیضآمیز و مغایر با حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی و حقوق بشر لغو و دولت از دخالت در زندگی خصوصی شهروندان منع شود.
٣۴۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : اروان کیانی
عنوان : به حق
این صفحه رو نگاه کن وبرنامه فدائیان را بخون و بعد میتونی هدفمند سوالات خودتو مطرح کنی. در ضمن اسناد کنگره یازدهم فدائیان اخرین اسناد انهاست وگرنه کسی نمیتونه در این کامنت تمام اون اسناد رو بیاره و من هم مثل شما اینسوالات رو بشکلی داشتم وبه این سایت رجوع کردم
http://www.kar-online.com/wp/?p=۴۵۹۶
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
برای گذر به کشوری مدرن و توسعه یافته
برای تحقق آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و حفظ محیط زیست
٣۴۹۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : نامی شاکری
عنوان : حق خود شیفتگی !
"... شما الان مدتهاست به فرخ نگهدار گیر می دهید و انگلستان و بی بی سی را بشدت رنجانده اید. بعید نیست این برنامه پرگار هم یک انتقامجویی انگلیسی باشد چون شما این مهره مهم شان را حسابی سوزانده اید..."
به نظر نمی رسد که با منطق امثال آقای "حق" که این پاراگراف، عصاره ی اصلی آن است هزار تا راهپیمایی ۲۵ بهمن هم ما را به جایی برساند! هر فرایند و پدیده ای حاصل تاریخش است . تاریخ فرایند تکوین دمکراسی در ایران بدون جنبش فدایی و عناصر نجیب و شریف آن اصلا قابل تصور هست؟ گیرم که افرادی خود شیفته از فرصت های رسانه ای محدود ، به جای روایت این تاریخ به "خودنمایی" بپردازند! نه جای گله از امثال آقای حق است و نه تعجب از آن هم میهنان جوزده ی ما در چنان برنامه هایی! در یک جامعه ی توسعه نیافته ، چرا باید انتظار داشته باشیم که روشنفکری توسعه یافته داشته باشیم؟ ضمنا من از همین حالا نگران حضور امثال آقای حق در تظاهرات ۲۵ بهمن هستم که با چنین رویکردهایی در خدمت جنبش ترقیخواهی خواهند بود یا در خدمت ارتجاع!
راستی چرا امثال آقای حق به جای رجوع به اینهمه منابع موجود در باره ی دیدگاه های جریان فدایی در مورد نظام آلترناتیو ایران (از جمله مدل توسعه و حقوق بشر) می خواهند با روش " خفت گیری" از آنها در این امکانات محدود ، اقرار بگیرند؟ بگذارید خیلی خلاصه به عرض امثال حق رسانده شود که ،هیچ نقد و بازنگری در رویکرد جنبش چپ به مسائل ایران ، به "لیبرال دمکراسی" نخواهد رسید! از جمله در همان "حقوق بشر" مورد نظر امثال آقای حق !
ضمنا به دو ستان مسئول جریان فدایی (اکثریت) توصیه می کنم در فرصت های رسانه ای با هوشیاری بیشتری حضور یابند! از جمله در همین پرگار بی بی سی چرا باید جریان با نفوذ و معتبری چون "فدایی" ، موجب "خودنمایی" امثال راه کارگر شود ؟ جریانی که حتی در همان دهه اول انقلاب "عددی" شمرده نمی شد و حالا با فرصت طلبی و سوء استفاده از فضای موجود می خواهد به مخاطبین بگوید که ما از همان اول ضد فاشیست بوده ایم و این فدایی ها(و توده ای ها)، طرفدار فاشیسم !راستی در آنطرف ها دیکشنری سیاسی گیر نمی آید که معنی " فاشیسم " را به این آقایان بیاموزد؟!
٣۴۹٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : مخالف توهین به مردم
عنوان : ادبیات سیاسی و تربیت اجتماعی ای که خمینی پایه گذار آن بود را باید نفی کرد.
در آرشیوم به نوشته ای برخوردم که نویسنده آنرا از قلم انداخته ام. بد نیست که در برخورد با مناظره های سیاسی و برخورد با مردم عادی از هر طیف و گرایشی آنرا در نظر نداشته باشیم:-
«نظر داشتن آن یادمان هم باشد که سازمان های سیاسی جدی و مدعی دموکراسی، که برای رسیدن به حکومت و رهبری جامعه رأی و پشتیبانی همهء «آدم های عادی» را طلب می کنند، هرگز جلوی اظهار نظر کسی را نمی گیرند و بابت طرح سئوال از جانب «مردم» پرخاشگری پیشه نمی کنند. و،در عین حال، می دانند که امر سیاست، وقتی در حوزهء عمومی مطرح شد، دیگر نمی تواند کار تخصصی و انحصاری فقط چند تن «مهندس امور سیاسی» تلقی شود.».
شهروندان متمدن غربی و از سیاسیون آنها ادب سیاسی و تربیت اجتماعی بیاموزیم. ادبیات سیاسی و تربیت اجتماعی ای که خمینی پایه گذار آن بود را باید نفی کرد.
فعالان سیاسی باید پیه همه چیز را به تن بمالند، همیشه از مناظره های سیاسی استقبال کنند، از شرکت در آنها خودداری نکنند و پاسخ مردم را بدهند....تنها از این طریق می توان یکایک آنها را محک زد. آنانی که از مناظره خوششان نمی آید، دوست ندارند شرکت کنند و پاسخگوی مردم نیستند را نمی توان محک زد و دید چند مرده حلاجند. اینها بدرد سیاست و بخصوص بدرد دمکراسی نمی خورند.
بطور کل در سیاست توهین به مردم چه از جانب سیاسیون صورت بگیرد و چه از جانب یک گروه از مردم نسبت به گروه دیگری از مردم زشت و پیروی از همان ادبیات سیاسی و تربیت اجتماعی است که خمینی پایه گذار آن بود. یادتان هست وقتی گفت "توی دهن این دولت می زنم." و "امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند."؟ پارسال خامنه ای مردم مخالف خود را بزغاله و گوساله و احمدی نژاد همان مردم را خس و خاشاک نامیدند. شالگونی را بی شعور و آن دو نفر ناشناس دیگر را سگ های هار خطاب کردن پیروی از همان روش های خمینی، خامنه ای و احمدی نژاد است. آیا باید تفاوتی بین ما و آنها باشد یا نه؟
٣۴۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : عباس
عنوان : یک نظر
این شو رقت انگیزی بود. مسئول سازمان اکثریت مورد تهاجم دو نفر ایرانی نادان و هار وحشی ناشناخته قرار گرفته بود. دیگر رهبر چپگرا با تمام وجود از مواضع خود حمایت می کرد و همزمان گذشته سازمان اکثریت را که از ملایان حمایت کردند را بارها به رهبر سازمان اکثریت گوشزد کرد. معلوم نیست اصلا چرا رهبر سازمان اکثریت در این برنامه شرکت کرده بود. او حتی روی یکی از سگهای هار و عوضی بی بی سی را نیز نتوانست کم کند و فقط به او گفت که پویان در سیاهکل نبود. من اگر بودم همین موضوع را مطرح می کردم که بیشعوری او را به همه نشان دهم. آقای سپیداری بیخود گلایه نکن که چرا رهبر راه کارگر از رهبر اکثریت حمایت نکرد. معلوم بود که آنها هیچ نقطه مشترکی با هم نداشتند و دلیلی وجود ندارد که یک مخالف جدی رژیم از کسی که زمانی جانانه از رژیم حمایت می کرد حالا دفاع بکند.
٣۴۹۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣٨۹
|
از : مجید اصلانی
عنوان : لزوم خویشتنداری در تعامل با دیگر نیروهای سیاسی
اقای سپیداری عزیز:
با نظر شما موافقم.هدف شرکت در اینگونه برنامه های تلویزیونی بخصوص BBC که مخا طبان زیادی دارد باید برجسته کردن نکات مشترک بین نیروهای مختلف سیاسی در جهت حمایت از جنبش سبز بطور عام و جنبش چپ بطور اخص باشد.این البته پختگی و خویشتنداری سیاسی می طلبید که متاسفانه اقای شالگونی آنرا بروز نداد و با توجه به دیدگاههای سیاسی و ایدئولوژیک او دور از انتظار هم نبود.
با آرزوی اتحاد وسیعترین نیروهای مردمی علیه استبداد مذهبی
٣۴۹۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : ئاواره
عنوان : http://www.blip.tv/file/۴۵۵۹۱۷۱
دوستان اخبار روز!
لینک اعداد رومی بودوفکر میکنم ،سایت شما آن را عربی منتشر کرده!
http://www.blip.tv/file/۴۵۵۹۱۷۱
٣۴۹۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : ئاواره
عنوان : لینک فراموش شد
http://www.blip.tv/file/۴۵۵۹۱۷۱
با پوزش!
٣۴۹۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : ئاواره
عنوان : کوشش کنید
در کل مقاله جالبی بود ،ولی توجه داشته باشید که تمام این خرده کاریهای را که نام بردید ،تنها در اثر گشایش موقتی بود کهدر حوزه عمومی صورت گرفت ،همهاش فقط کوتاه مدت بود و هدف اصلی روحانیت ،حاکم کردن عقب مانده ترین تفکرات وتصورات منسوخ شده تاریخی بود که در عقب ماندهترین لایههای اجتماعی جامعه ایرانی ریشه دار بود.مناسبات حقوقی و سیاسی دوران ارباب رعیتی یا همان استبداد شرقی در کاملترین شکل خود .
توجه بفرمایید ،که ترورهای مجاهدین اگر هم صورت نمی گرفت ،هم مجاهدین و هم باقی دگراندیشان با قدرت تمام حذف می شدند.شما با این استدلاهایتان نمیتوانید توضیح دهید ،پس چرا شریعتمداری،منتظری،مجاهدین انقلاب اسلامی ،سروش،کروبی،موسوی ،..... سرکوب شدهو میشوند؟
ضمنا ،کوچک یا بزرگ بودن یک حزب یا نیروی سیاسی در درست یا نادرست بودن ایدههایش نقشی بازی نمیکند.همه فریاد میزدند بختیار بختیار نوکر بی اختیار! ولی هشدارهای او در مورد آخوندها درست تر از آب در آمد،تا تحلیل آنهایی که متینگ صدهزارنفری برگزار میکردند.راه کارگر گفت :انقلاب شکست خورد زنده باد انقلاب!تمام موضع گیریها و بیانیه های سیاسی اکثریت و حزب توده غلام این جملهاند.ضمنا آقای شالگونی گفت که خود را متعلق خانواده چپ ایرانی میداند و جدا از اشتباهات آنها ،این جنبش را نجیب ترین خانواده سیاسی ۱۰۰ سال اخیر ایران میداند...
در مورد بی بی سی با نظرات شما صد در صد موافقم.
اما اگر مقدور است برای اینکه ثابت کنید که برای نظرات خویش احترام قائل هستید.کاری را انجام بدهید که اگر به جای آقای شالگونی بودید انجام میدادید ،من این فرصت را برای شما فراهم میکنم .
حال جمله شما:
"من کوشش می کردم تا آنجا که امکان داشت، به هر وسیله و به هر شکل افشا و نقد سرمایه داری نولیبرال و دیکتاتوری ولایی زمینه ساز گسترش آن در کشور را جایگزین کوبیدن سازمان فدائیان اکثریت کنم."
شما لطف فرموده به لینک زیر رفته و به این مناظره سه نفره گوش داده و بما بگویید که کدام یک از این سه نفر حاضر در مناظره را میتوان طرفدار"سرمایه داری نولیبرال و دیکتاتوری ولایی" نامید
۱ـ آقای مجری برنامه
۲ ـ آقای داعی
۳ ـ آقای نگهدار
ڵطفا کوشش کنید که صادق باشید و به جمله خویش وفادار!
آواره
٣۴۹۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣٨۹
|
از : حق
عنوان : نامه سرگشاده به مقاله نویسانی که بجای پرداختن به فراخوان ۲۵ بهمن اینهمه مقاله درباره برنامه پرگار بی بی سی بیرون داده اند.
نامه سرگشاده به مقاله نویسانی که بجای پرداختن به فراخوان ۲۵ بهمن اینهمه مقاله درباره برنامه پرگار بی بی سی بیرون داده اند.
خانمها و آقایان محترم مقاله نویس معترض به برنامه پرگار بی بی سی، چند نکته را خواستم با شما بعنوان یک شهروند ایرانی در میان بگذارم. امیدوارم ظرفیت اش را داشته باشید. فکر نکنید من تنها هستم. من فقط یکی از دهها میلیون هستم که حق دارم از شما پاسخ بشنوم.
۱. وقتی سازمانهای چپ منجمله فدائیان اکثریت در همین اخبارروز درباره گذشته خود و تاریخ سازمان خود به پرسشهای ما پاسخ نمی دهند و در برابر پرسش هایی مثلا برنامه های سیاسی و اقتصادی شما برای فردای ایران چیست یا موضع شما در قبال منشور جهانی حقوق بشر چیست بما جواب نمی دهند.....بفرمایید ما چگونه سر از کار شماها در بیاوریم؟ نه خودتان می گویید و نه می خواهید دیگران بگویند، چرا؟ ما می خواهیم بدانیم و حق ماست که بدانیم ولی این نیاز به دانستن و حق ما بوسیله شماها به هیچ گرفته شده و می شود. نقطه ضعف شماها پاسخگو نبودتان است که دیگران منجمله بی بی سی از آن می توانند براحتی استفاده / سوء استفاده کنند، چرا بجای برطرف کردن نقطه ضعف هایتان به دیگران ایراد می گیرید؟ این خلا را پر کنید تا کسی از آن بقول شما به تخریب چپ بخصوص اکثریت ها نپردازد. تا آنزمان مردم با سازمان شما فقط از طریق بی بی سی و امثالهم آشنا خواهند شد و داوری خواهند کرد.
۲. ملت ایران ۱۳۸۹ آن ملت ۱۳۵۷ نیست که هر چه شماها یا بی بی سی می گویند را بدون تامل بپذیرد. این ملت ۳۲ سالست که هزینه ای بسیار گزاف بابت زودباوری های خود پرداخته است که فاجعه سال ۵۷ را آفرید. دیگر ما هر چه احزاب سیاسی و رسانه هایی مثل بی بی سی و نشریاتی مثل گاردین بگویند و بنویسند را روی هوا نمی پذیریم. بنابراین شعور ملت را نباید دست کم گرفت و فرض کرد که بینندگان قادر نیستند ببینند که بی بی سی یکی به میخ و یکی به نعل می زند و یا بیطرف است. مردم سفسطه، مغلطه، جر زنی و فرار از پاسخگویی این و آنرا درک می کنند. وقتی بی بی سی در برنامه هایش پاسخهایش را عرضه می کند مردم بدنبال واکنش شما هستند که ببینند پاسخی بهتر دارید یا نه. مردم پاسخهای شما را می خواهند تا با پاسخهای بی بی سی مقایسه کنند. حمله شما به بی بی سی را به بی پاسخ گذاشتن به پرسشهایشان قلمداد خواهند کرد و آنرا مربوط به نحوه کاری این رسانه نمی دانند. پاسخگویی سازمان شما و نحوه کاری بی بی سی دو مقوله کاملا متفاوت و جداگانه است که هر کدام بحث جداگانه خود را می طلبد. با حمله به بی بی سی صورت مسئله نه پاک می شود و نه پرسشها و واکنش شما به آنها فراموش می شوند.
۳. ایراد گیری به برنامه سازان بجاست ولی دیکته کردن به برنامه سازان بسیار نابجاست. آقای سپیداری محترم، همانطور که شما بخود اجازه می دهید که مقاله تان را آنطور که می خواهید برای مردم بنویسید و خوشتان نمی آید که بی بی سی به شما دیکته کند که آنرا به نفع او بنویسید شما هم حق ندارید دیکته کنید که کارگردان برنامه پرگار چه کسانی را باید دعوت کند و نکند....و یا صحنه را چگونه مهندسی کند که به نفع شما تمام شود. شما منافع خودتان را حق دارید دنبال کنید و بی بی سی هم حق دارد منافع خود را دنبال کند. مهندسی کردن تمام شئون زندگی یک جامعه را شوروی سابق انجام داد تا از مردم آنچه می خواهد بسازد و برایش مهم نبود که مردم چه می خواهند و یا حقوقشان چیست. حد و حدود خود و دیگران را باید بشناسیم. این ذهنیت توتالیتریسم باید از جامعه ما رخت بربندد و وظیفه سنگین آن بر دوش روشنفکران واقعی و آزاده ماست.
۴. نقد و بررسی را باید جایگزین مظلوم نمایی این و آن کرد. آقای سپیداری محترم، شما از این برنامه پرگار و نقطه نظرات شرکت کنندگان می توانید نقد بکنید ولی نمی توانید از آقای خلیق یک مظلوم بسازید و دیگران را به باد تحقیر بگیرید. شالگونی مثل هر فرد بالغ و عاقل دیگری مسئول گفتار و کردار خود است و آزاد است از آن فرصت بدست آمده آنگونه که صلاح می داند استفاده کند که کرد. آقای خلیق هم همینطور ضمن آنکه از پیش هر دو از حضور دیگری در این برنامه مطلع بودند و احتمالات را هم سنجیده بودند و آمادگی های لازم را بعنوان فعالان سیاسی زبره باید می داشتند. سیاست، سیاستمداری، فعال سیاسی و رهبر سیاسی بودن یعنی همین. استعداد ها و ظرفیت های فعالان سیاسی و رهبران سیاسی در اینگونه برنامه های رادیو و تلویزیونی محک زده می شوند که همانطور که خودتان می دانید فدائیان بجز موارد نادری از شرکت در آنها خودداری می کنند. فر سیاسی باید بتواند از پس این مناظره ها برآیند و حداکثر منفعت و حداقل زیان را از هر فرصت بدست آمده ببرند. باید بتوانند مردم را با خود همراه و اعتمادشان را بخود جلب کنند وگرنه بدرد اینکار نمی خورند. مقصر را بی بی سی و زمین و آسمان و همه چیز بجز آقای خلیق معرفی کردن و مظلوم نشان دادن او بوسیله شما امروزه روز قابل قبول نیست.
آیا آقای خلیق از حضور خود در آن برنامه پرگار شاکی هستند یا نه خرسندند؟ آیا ایرادهای شما را قبول دارند یا نه؟ اگر پاسخ ها بله هستند ما از کجا بدانیم؟ اگر سکوت کرده اند که این علامت رضای خاطر ایشان است و شماهایی که شاکی هستید چرا او را مورد خطاب قرار نمی دهید که این رضایت شما از بهر چیست چون ما آنرا به ضرر سازمان ارزیابی کرده ایم و بشدت ناراضی هستیم. اول آنطرف قضیه را برایمان روشن کنید و بعد به بی بی سی بپردازید. چرا اینکار را نمی کنید، چه دلائلی دارد؟
۵. آقای سپیداری محترم، تحقیر شما از دو نفر دیگر که یکی زمان انقلاب هوادار شما بود و دیگری جوانی بود که سالها پس از انقلاب بدنیا آمده بود اصولا غلط است. اینها برخی از نمایندگان ملت ایران هستند که از شماها پاسخ می خواهند، ملتی که در سال ۵۷ بواسطه یک انقلاب کور ذبح شد. ملت حق دارد بداند که چرا و چگونه شد که بدین سرنوشت سیاه دچار شده است. بی شک برخی از پاسخها پیش شماهاست و شما موظفید به سهم خود به تاریخ پاسخ دهید. بجای پاسخ شما به تحقیر آن دو نفر می پردازید، تحقیر پاسخگویی به آنها نیست و ایندو با هم اشتباه نخواهند شد. ایندو نفر معترضند و حق اعتراض دارند ولی شما آنها را معترض نمی بینید. شما از آنها خوشتان نمی آید چون آنها معترضین قابل پسند شما نیستند. معترض قابل پسند شما چه خصوصیاتی باید داشته باشد تا مورد تحقیر شما قرار نگیرد؟ شما می توانید اینها را بعنوان سرسخت ترین مخالفان خود فرض کنید و پاسخهایشان را صادقانه و شفاف بدهید شاید که قانع شوند و به صف هواداران شما بپیوندند یا حداقل نسبت بشما کمتر سرسختی نشان دهند. تحقیر مردم بالغ و عاقل بهر دلیلی پایمال کردن حقوق انسانی آنهاست. یعنی چه بی بی سی معترضان عوضی برای آقای خلیق آورد و نباید اینها را می آورد؟ بجای این فرافکنی ها اگر می توانید پاسخشان را بدهید.
۶. تا زمانیکه شما به پاسخگویی بی اعتناء باشید پاسخها و اطلاعاتی که از بی بی سی در باره شما پخش می شود را مردم باور خواهند کرد. مردم روی از شما برمی گردانند چون پاسخگو نیستید و نه بخاطر یک برنامه یکساعته بی بی سی. اصل قضیه را ببینید بجای اینکه گله های بیجا بکنید. نقطه ضعف های بزرگ نداشته باشید که کسی از آنها استفاده/سوء استفاده کند. ملت ایران امروز را دست کم نگیرید و به آنها پاسخگو باشید.
۷. برنامه پرگار بی بی سی با هر غرضی که داشت در یکساعت توانست نکات زیادی درباره طرز تفکر آقای خلیق و پیشینه سازمان او را به مردم نشان دهد. ملیونها ایرانی پاسخ به خیلی از پرسش هایشان را در این برنامه پیدا کردند و به نکته های مهم تازه ای برخوردند که برایشان کاملا تازه و بسیار قابل تامل بود. ما مردم برای اولین بار آقای خلیق را در جایگاه پاسخگویی و نحوه پاسخگویی اش مشاهده کردیم و این بخت را یافتیم که او را با فرخ نگهدار مقایسه کنیم. حال مردم تا حدود زیادی با طرز تفکر دو تا از رهبران فدائیان اکثریت آشنا شده اند و داوری های خود را کرده یا می کنند. امیدوارم که بی بی سی دیگر رهبران فدائیان اکثریت را هم دعوت کند تا ما با آنها هم آشنا شویم. مگر راه دیگری هم برای مردم هست بجز اینراه؟
۸. بی بی سی با همه کاستی هایش در این برنامه پرگار توانست تصویری از سازمان فدائیان به معرض تماشا بگذارد، کاری که رادیو تلویزیون های برون مرزی پر بیننده و شنونده تاکنون نتوانسته اند انجام دهند. اولا شما براحتی می توانستید و می توانید از طریق آنها صدای خودتان را به ما برسانید و خطوط تلفن را باز کنید تا مردم پرسشهای خود را از شما بکنند. دوم، اگر صدایتان شنیده نمی شود مقصر خودتان هستید و نه این رسانه ها. یادم می آید پارسال آقای قائم مقامی موضع سیاسی آقای حسن شریعتمداری را درباره مطلبی پرسید و ایشان گفت ترجیح می دهد پاسخ ندهد!!! به مردم مربوط می شود ولی آقا صلاح خود و یاران سیاسی اش نمی داند که مردم ندانند!!!! در رسانه ها همه مفسر و تحلیل گر سیاسی می شوند و در پستوهای خود فعالان سیاسی می شوند. کسی را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است. رقاص رقص بلد نیست می گوید زمین کج است.
۹. شما الان مدتهاست به فرخ نگهدار گیر می دهید و انگلستان و بی بی سی را بشدت رنجانده اید. بعید نیست این برنامه پرگار هم یک انتقامجویی انگلیسی باشد چون شما این مهره مهم شان را حسابی سوزانده اید.
۱۰. اینهمه مقاله درباره یک برنامه یکساعته که درباره گذشته هاست و دریغا که همه توجه شما به این برنامه است بجای انکه به فراخوان ۲۵ بهمن باشد. در اینمورد تا حالا چه کرده اید؟
٣۴۹۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣٨۹
|