انقلاب مصر جهان عرب را در مینوردد
فرد وستون
- مترجم: آرش عزیزی
•
مشکل این باصطلاح «کارشناسان» بورژوا این است که نتوانستهاند آنچه را در لایههای پایین جامعه٬ در میان میلیونها نفر کارگر و فقیرِ تهیدست صورت میگرفت٬ شناسایی کنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۱ بهمن ۱٣٨۹ -
۱۰ فوريه ۲۰۱۱
انقلاب مصر که به سرعت در پی خیزش تونس آمد امواج خود را به سراسر جهان عرب فرستاده است. تمام استراتژیستهای جدی سرمایه در مورد «اثر دومینویی» رویدادهای مصر صحبت میکنند. هیچکدام چنین چیزی را پیش بینی نمیکردند.
***
یک هفته پیش از اینکه بن علی مجبور به فرار شود٬ مجلهی اکونومیست منکر سرنگونی او میشد و میگفت رژیم او حتی تکانی هم نخواهد خورد. بن علی که سقوط کرد٬ بر این خطا اینگونه افزودند که به خوانندگان خود اطمینان دادند انقلاب تونس به کشورهایی مثل مصر گسترش نمییاب. آخر مصر «متفاوت» است. چند روزی بیشتر طول نکشید که مصر نیز طغیان کرد.
قدرتهای امپریالیستی٬ بخصوص آمریکا٬ فکر میکردند موقعیت در سیطرهی آنها است و رژیمهای مورد حمایت آنها باثبات هستند. نظر جالبی که نشان از تفکر بورژواها میدهد در مقالهای در روز ۲۸ ژانویه در فایننشال تایمز ظاهر شد. تا همین چند وقت پیش موقعیت را اینگونه میدیدند: «پیش از سال ۲۰۰۷ تحولات در اقتصاد جهانی اینقدر آرام و قابل پیشبینی به نظر میرسد که بعضیها اسم این دوره را عصرِ «اعتدال بزرگ» گذاشته بودند.»
اما این دورهی دلپسند با بحران سال ۲۰۰۸ ناگهان از هم پاشید. و رویدادهای خاورمیانه شوکی حتی بزرگتر بود. مقاله در ادامه میگوید: «... سرمایهگذاران اکنون در جهانی زندگی میکنند که هر روز بیشتر غیر قابل پیشبینی است٬ هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ سیاسی. یا به قول اصطلاح بازار٬ خاورمیانه اکنون قدرت «دنبالههای پهن» را نشان میدهد (رویدادهایی که وقوعشان به قدری بعید است که معمولا توجهی به آنها نمیشود تا لحظهای که با شدتی دوچندان ضربه میزنند.)» مقاله از سیمون ویلیامز٬ تحلیلگر خاورمیانهی بانک اچ اس بی سی٬ نقل قول میآورد که: «آنچه در تونس اتفاق افتاد همه را غافلگیر کرد. همهمان را مجبور کرد در قطعیتهای گذشته (در منطقه) بازنگری کنیم.»
مشکل این باصطلاح «کارشناسان» بورژوا این است که نتوانستهاند آنچه را در لایههای پایین جامعه٬ در میان میلیونها نفر کارگر و فقیرِ تهیدست صورت میگرفت٬ شناسایی کنند. چرا که٬ آنها که در برجهای عاج خود زندگی میکنند٬ معمولا توجهی به این لایهها نمیکنند. و چرا که آرامش ظاهری میتواند سالهای سال طول بکشد و آنها به این فکر میافتند که اوضاع همیشه همینطور خواهد ماند. این خبر از کوتهنظری بسیار آنها میدهد.
بصیرتِ مارکسیسم
در عوض٬ مارکسیسم از آنجا که «دیدگاه دوراندیشانه به تاریخ» را داراست و تمام تناقضات را و اینکه اینها چگونه درطول زمان بر اوضاع تاثیر میگذارند محاسبه میکند ابزاری بود که به ما امکان داد کاملا متوجه باشیم اوضاع از چه قرار است. فقدان درکی را که نقل قولهای بالا نشان میدهد با این جمله مقایسه کنید: «پادشاهی ارتجاعی صعودی اکنون پا در هوا است. این دار و دستهی فاسد هر روز نامحبوبتر میشود و به قدرت چنگ میزند..» («خاورمیانه٬ آناپولیس و مسالهی فلسطین: باز هم مذاکره در مورد مذاکره»٬ آلن وودز٬ ۶ دسامبر ۲۰۰۷.) به تاریخ توجه کنید: ۲۰۰۷!
به مقالهای دیگر دقت کنید که در روز ۷ آوریل ۲۰۰۸ منتشر کردیم: «۶ آوریلِ مصر – تمرینِ رویدادهای بزرگتر در آینده»٬ نوشتهی جین دووال و فرد وستون: «رژیم مبارک با بزرگترین بحران تاریخ خود روبرو است. چشمگیرترین نکته این است که کارگران وحشت خود از رژیم را از دست دادهاند.... تمام تناقضات آمادهی انقلاب میشود.»
و همین اواخر در ماه اکتبر توضیح دادیم: «تنشها در مصر به نقطهی جوش میرسد.... انقلاب درست زیر سطح شکل میگیرد.» («مصر: طوفانی که گرد میآید»٬ از حمید علیزاده و فردریک اوستن٬ ۲۸ اکتبر ۲۰۱۰).
ما از آنجا توانستیم همهی این حرفها را مدتها پیش از آغاز خیزش انقلابی حاضر بزنیم که تاثیرات سالهای سال سرکوب به اضافهی بحران اقتصادی و رشدِ قطببندی اجتماعی را فهمیده بودیم. اما وقتی چشمانداز انقلاب در خاورمیانه را مطرح کردیم پاسخمان ارکستر کرکنندهی بدبینها و شکاکها بود که منکر ممکن بودن انقلاب میشدند. اکنون انقلاب در تونس و مصر در گرفته و به یمن٬ اردن و بسیاری سایر کشورهای عرب گسترش مییابد.
امپریالیستهای غرب حالا میکوشند زمان از دست رفته را جبران کنند.
پاسخ امپریالیسم آمریکا و متحدین اروپای غربی آنها این بوده که از مبارک تقاضای اعتدال و آمادگی برای انتقال به رژیمی دموکراتیکتر کنند. اینکار را از ترس گسترش انقلاب از کشوری به کشور دیگر تا وقتی که تک تک رژیمهای فاسد و استبدادی در خاورمیانه و آفریقای شمالی فروریزند٬ انجام میٔهند. حالا چشمشان بر روی چنین امکانی باز شده است!
اما همهی «رهبران» جهان به دنبال چنین نتیجهای نیستند. این داستان روی دیگری هم دارد. اگر مصر (کشورِ کلیدی در جهان عرب) راه تونس را طی کند و مبارک بالاخره سرنگون شود تاثیر آن حتی بزرگ تر از رویدادهایی که به سقوط بن علی انجامید خواهد بود. بعد از مصر کشورهایی مثل اردن٬ یمن٬ الجزیره و ... میتوانند شاهد خیزش انقلابی باشند. این مستقیما منافع مادی قدرتمندی در منطقه را تهدید میکند.
این است که گرچه اوباما فراخوان به «انتقال» میدهد٬ میتوانیم مطمئن باشیم که سایر رهبران عرب پشت صحنه مبارک را تشویق به مقاومت میکنند. اگر او بتواند جلوی موج را بگیرد این رهبران مستبد همچنان امید خواهند داشت. طبقه حاکمهی اسرائیل نیز نمیخواهد بغل گوش خود شاهد انقلاب باشد. گرچه آنان مفتخرند که «تنها دموکراسی» خاورمیانه هستند به نظر میآید که خیلی دوست ندارند ببینند دیکتاتوریهای بغل دستیشان پایین کشیده شوند.
این رهبران همه دلایل خوبی برای نگران بودن دارند. همان شرایطی که در تونس و مصر موجود است در تمام کشورهای عرب هم موجود است. و در این شرایط٬ گسترش انقلاب از یک کشور عرب به دیگری با این واقعیات تسهیل میشود: زبان مشترکی در تمام این کشورها صحبت میشود (بدون بیتوجهی به اقلیتهای مختلفی که در این کشورها موجود هستند و در جنبش شرکت میکنند)٬ میراث فرهنگی مشترک موجود است٬ مذهب مشترک است (حداقل برای ۹۰ درصد جمعیت)٬ تداوم ارضی هست (علیرغم مرزهای مصنوعی دولتها که استعمارگران ترسیم کردهاند)٬ این درک و تصور موجود است که همه مشکلاتی یکسان دارند: مقاومت با سلطهی سرمایهداری و امپریالیسم. همه اینها نیروی قدرتمندی در ذهن تودهها ایجاد کرده. و علتهای مشابه معلولهای مشابه ایجاد میکنند. کل منطقه آبستنِ انقلاب است.
ضرباهنگ رویدادها در خاورمیانه و آفریقای شمالی تا حدودی به اتفاقات مصر در روزها و هفتههای پیش رو بستگی دارد. اگر جنبش کنونی نتواند مبارک را در کوتاهمدت سرنگون کند٬ شاید این روند کند شود. اگر او به زودی پایین کشیده شود٬ این روند در سایر نقاط شتاب مییابد. از آنجا که حاصل را مبارزهی نیروهای زنده تعیین میکند نمیتوان از پیش گفت چقدر سریع یا چقدر آرام خواهد بود. اما مسیر روند خیلی روشن است. مبارک دیر یا زود باید برود و دورهی جدیدی گشوده میشود که در آن مبارزه طبقاتی در مصر به سطحی بالاتر ارتقا مییابد. از این واقعیت فراری نیست و بر کل منطقه تاثیر خواهد گذاشت.
در زیر به بررسی مختصر موقعیت میپردازیم که نشانی است از تاثیر بینالمللی انقلاب مصر٬ در پی انقلاب تونس٬ تا همین الان.
اردن
اردن نامزد اصلی طی کردن راه مصر است. اعتراضات بر سر افزایش فقر٬ افزایش قیمتهای غذا٬ بیکاری و فساد هفتهها ادامه داشتهاند. بیکاری رسمی در کشور شش میلیونی ۱۴ درصد است. ۷۰ درصد جمعیت جوان است٬ زیر ۳۰ سال سن دارد و ۲۵ درصد جمعیت زیر خط فقر زندگی میکند.
هزاران نفر در اردن برای اعتراض به خیابانها آمدهاند٬ خواهان استعفای نخستوزیر و پایین آمدن قیمتها شدهاند. این نتیجهی تداوم بحران اقتصادی است. اردن امسال در کسری بودجه رکورد زده و به ۲ میلیارد دلار رسیده است. تورم به ۶/۱ درصد افزایش یافته است.
سلطان عبدالله در تلاش برای مماشات با تودهها وعدهی بعضی «اصلاحات» را داده٬ بخصوص در مورد قانون جنجالی انتخابات. نخستوزیر در ضمن ۵۵۰ میلیون دلار یارانهی جدید برای سوخت و محصولات بنیادین مثل برنج٬ شکر٬ دام و گازِ آشپزی اعلام کرده. او در ضمن دستمزد کارمندان دولت و خدمهی امنیتی را افزایش داده است.
اما همهی این کارها بیفایده است. از اینجا میفهمیم که چرا سلطان عبدالله دوم در روز ۱ فوریه اعلام کرد سمیر الرفاعی٬ نخستوزیر٬ و تمام کابینهی او را اخراج میکند – و جای او را به معروف البخیت داده و به او وظیفه داده دولت جدیدی تشکیل دهد که «باید قدمهای عملی٬ سریع و ملموس برای اجرای اصلاحات سیاسی واقعی انجام دهد.» سلطان وعدهی برنامهی بلافاصلهی اصلاحات دموکراتیک داده و مستاصلانه میکوشد جنبش اعتراضی روزافزون را بخواباند و جلوی سناریوی مدل مصر را بگیرد. بخیت اما فرقی بنیادین با نخستوزیر قبلی ندارد. او را به خاطر نظارت بر انتخابات محلی و پارلمانی در سال ۲۰۰۷ به یاد میآورند (آخرین باری که در دولت بود). آن انتخابات مملو از تقلب آشکار بود.
فعالین در تظاهرات روز جمعه (۴ فوریه) در امان بیرون دفتر نخست وزیر شعار دادند: «سرنگونباد دولت» تا نشان دهند هیچ اقدام نیمه و نصفهای را نمیپذیرند. عدم پاسخ به خواستههای تودهها میتواند نفس بقای سلطنت را به خطر بیاندازد و کل رژیم را پایین بکشد.
یمن
فقر گسترده در یمن٬ جایی که ۴۵ درصد جمعیت با روزی کمتر از ۲ دلار زندگی میکند٬ ریشهی جنبش اعتراضی حاضر است. آخرین اخبار از یمن به روز پنجشنبه (۳ فوریه) مربوط میشود که بیش از ۲۰ هزار نفر (بیشترین تعداد تاکنونی) در خیابانهای صنعا راهپیمایی کردند و خواستار رفتن رئیسجمهور علی عبدالله صالح شدند.
درست مثل مصر٬ تظاهرکنندگان ضدانقلابی طرفدار صالح با صف عظیم اعتراض ضدصالح مواجه شدند و کار به بعضی برخوردهای فیزیکی کشید که پلیس جمعش کرد. در شهر عدن٬ در جنوب٬ تظاهرات را با گاز اشکآور و گلولهی زنده از هم پاشاندند. شکی نیست که این اعمال همان تاثیری را خواهد داشت که در مصر داشت: جزم کردن عزمِ جنبش انقلابی.
رئیسجمهور علی عبدالله صالح روز چهارشنبه اعلام کرده بود در سال ۲۰۱۳ نامزد نخواهد شد و اضافه کرد که پسرش نیز نامزد انتخابات نخواهد بود. این هم مشابه حرفهای بن علی پیش از سقوط است و به نظر رونوشتی تقریبا برابر اصل است از رفتار مبارک در مصر. او میکشود با وعدهی رفتن با تودهها مماشات کند اما این تنها حیلهای است برای خارج کردن تودهها از خیابانها برای باز پس گرفتن کنترل موقعیت.
او در ضمن اعلام افزایش دستمزدها و معافیتهای مالیاتی٬ ایجاد صندوقی برای ارائه شغل برای فارغالتحصیلان دانشگاه٬ گسترش پوشش تامین اجتماعی و معافیت دانشجویان از پرداخت بقیه شهریهشان برای این سال تحصیلی کرده است و همچنین فراخوان به کاهش شهریهها داده است.
اینها همه به روشنی تحرکاتی هستند در تلاش برای جلوگیری از رشد جنبش اعتراضی و تبدیل شدنش به تونس و مصر. اما معترضین نشان دادهاند که این کافی نیست. ۲۰ هزار نفر در خیابانهای پنجشنبه شعار میدادند: «مردم تغییر نظام را میخواهند» و «نه به فساد٬ نه به دیکتاتوری» و «تغییر در نظام٬ سرنگونیِ رئیسجمهور.»
الجزایر
الجزایر در اواخر ماه دسامبر حدود همان زمانی که اعتراضات در تونس در گرفت شاهد جنبشهای اعتراضی علیه افزایش هزینهی مواد سادهی غذایی بوده است. در روز ۳۰ دسامبر گزارشهایی بود از مصدومیت حداقل ۵۳ نفر و دستگیری ۲۹ نفر دیگر در طول حملهی پلیس به اعتراضات علیه شرایط بد مسکن در منطقهای از شهرِ الجزیره٬ پایتخت. مصمم بودن پاسخ معترضین به این حمله را از این واقعیت میتوان دریافت که از ۵۳ نفر مصدوم٬ ظاهرا ۵۲ نفر اعضای نیروهای امنیتی بودهاند.
در اوایل ماه ژانویه شورشهایی بر سر افزایش قیمتهای غذا و فقدان شغل درگرفت. رژیم با ترکیبی از سرکوب (در پنج روز اعتراضات خیابانی پنج نفر کشته و بیش از ۸۰۰ نفر زخمی شدند)٬ کاهش قیمتها٬ کاهش قیمتِ نفت٬ شکر و سایر مواد ضروری و خرید یک میلیون تن گندم برای پر کردن انبارها و در ضمن وعدهی ادامهی یارانه بر روی مواد غذایی ضروری مثل آرد پاسخ داد.
اینگونه امیدوار بودند با تودهها مماشات کنند و خیزش انقلابی را که شروع به در گرفتن کرده بود متوقف کنند. اما مسائل بنیادین که در ابتدا به شورش انجامید هنوز حل نشدهاند. بیکاری٬ بخصوص میان جوانان٬ که نیمی از جمعیت هستند همچنان بالا است. به گفتهی دولت حدود ۱۰ درصد است اما ارقام واقعگرایانهیتر آنرا نزدیک به ۲۵ درصد میدانند.
خشم همچنان زیر سطح میجوشد و منتظر است تا در هر لحظهای طغیان کند. مثلا در روز ۲۲ ژانویه چند نفر در حملهی پلیس به تظاهرات طرفداری از دموکراسی در الجزیره٬ که علیه قانون ممنوعیت تجمعات عمومی به پا شده بود٬ مصدوم شدند. صدها نفر این ممنوعیت را زیر پا گذاشتند و به خیابان آمدند تا با نیروهای تا دندان مسلحِ پلیس مواجه شوند.
در روز ۱ فوریه هزاران نفر به فراخوان تظاهرات از سوی «کمیته محلی هماهنگی دانشجویان» (Coordination locale des estudiants) در دانشگاه تیزی وزو پاسخ دادند. به گفتهی سازماندهندگان ۱۵ هزار نفر این عمل اعتراضی شرکت کردند. نکتهی شاخص اینکه بعضی معترضین پرچم تونس را با خود داشتند٬ نشانهی روشن اینکه میخواهند در الجزیره جنبشی ببینند که بتواند رژیم منفور بوتفلیقه را سرنگون کند. یکی از شعارها این بود:«Bout-Ali degage!» (بوت علی٬ بس است!)٬ یعنی بازی با کلمات و مخلوط کردن دو واژهی بوتفلیقه و بن علی.
رئیسجمهور بوتفلیقه در روز ۳ فوریه اعلام کرد قوانین وضعیت اضطراری کشور در «آیندهی بسیار نزدیک» کنار گذاشته میشوند. وضعیت اضطراری که در ابتدا برای «مبارزه با تروریسم» آورده شد از سال ۱۹۹۲ برقرار بوده است. بوتفلیقه با اعلام این نکته ظاهرا از کابینه خواست سیاستهایی اتخاذ کنند که ایجاد شغل کند و درضمن اعلام کرد تلویزیون و رادیوی ملی باید دیدگاههای تمام احزاب سیاسی را پخش کنند.
تا بحال اینها به جز وعده و عید چیزی نبودهاند. هدف این حرفها مماشات با جنبش اعتراضی است برای القای این باور که «اصلاحات دموکراتیک» در راه است. تاریخی برای اینکه لغو وضعیت اضطراری کی صورت میگیرد داده نشده. و تا جایی که به شغلها برمیگردد٬ کسی نمیداند در اقلیم اقتصادی کنونی چگونه قرار است ایجاد شوند.
روز عمل جدیدی اکنون برای ۱۲ فوریه طراحی میشود. چنین اعتراضات مداومی نشان میدهد که مردم الجزیره بیقرارند و در پیروی از نمونهی همسایگان تونسی خود دوباره به حرکت در میآیند.
مراکش
در روز یکشنبه ۳۰ ژانویه صدها دانشجو در شهر فاس در مراکش در اعتراض علیه افزایش قیمتها و بدتر شدن شرایط اجتماعی دست به تظاهرات زدند. تظاهرکنندگان در شعارهای خود سرنوشت سلطان محمد ششم را با بن علی مقایسه میکردند. این پس از اعتراضی است که پیش از این در روز ۲۰ ژانویه در شهر شمالی تطوان در گرفهت بود. این اعتراض را کمیتهی محلی علیه افزایش قیمتها و حمله به خدمات عمومی سازمان داده بود و «اتحاد عمل کمونیستی» (بخشِ مراکشِ گرایش بینالمللی مارکسیستی) در آن شرکت داشت. تظاهرات تطوان که ۳۰۰ نفر را جلب کرد در ضمن در همبستگی با انقلاب تونس بود.
رسانههای اسپانیا در چند روز گذشته گزارشهایی منتشر کردهاند که واحدهای ارتش و واحدهای ضدشورشی نیروهای امنیتی از صحرا به شهرهای اصلی مراکش منتقل شدهاند تا برای ناآرامیهای عمده تدارک ببینند. دولت مراکش چنین گزارشهایی را به شدت رد کرده اما روشن است که آنها بسیار نگران امکان گسترش انقلاب به کشور خود هستند. «جنبش برای آزادی و دموکراسی فوری»٬ ۲۰ فوریه را به عنوان «روز خشم» اعلام کرده و این میتواند کانون اعتراضات سراسر کشور شود.
و همانطور که اکونومیست میکوشید اعصابِ خوانندگان خود را آرام کند که مصر «متفاوت» است و نمیتواند راه تونس را طی کند٬ ترینیداد خیمنز٬ وزیر امور خارجهی اسپانیا٬ اخیرا گفت: «باور قلبی من این است که موقعیت در تونس و مصر به روشنی متفاوت از مراکش است.» به این دلیل که مراکش قبلا راهِ «گشایش دموکراتیک» را طی کرده. شکی نیست که دولت اسپانیا خیلی دوست ندارد ببیند درست آن طرف تنگهی جبلالطارق انقلابی در میگیرد!
اما کسی که بسیار بیشتر به سلطان مراکش نزدیک است٬ یعنی شاهزاده مولای هشام٬ پسرعموی او٬ نظر بسیار متفاوتی دارد. او در مصاحبهای با ال پائیس (روزنامهی اسپانیایی-م) گفت: «مراکش احتمالا استثنا نخواهد بود... تقریبا تمام نظامهای خودکامه تحت تاثیر موج عظیم اعتراضات قرار خواهند گرفت.»
غزه و کرانهی غربی
درست آن سوی مرز شرقی مصر در نوار غزه که قدرت در دست گروه ارتجاعیِ حماس است جنبش مردم مصر بر فلسطینیان تاثیر میگذارد. بعضی باصطلاح «مارکسیستها» در گذشته حماس را به نوعی نیروی پیشرو تصویر کردهاند که شایستهی حمایت چپ است. در واقعیت این نیرویی به غایت ارتجاعی است که تنها بخاطر ماهیت فاسد رهبری سازمان آزادیبخش فلسطین که بر تشکیلات خودگردان حاکم است٬ جای خالی را پر کرده.
حماس سعی میکند به خود رنگ «انقلابی» و «ضدامپریالیستی» بزند. اگر اینگونه بود انتظار میرفت آنها از انقلابی که در مصر در گرفته حمایت کنند. درست برعکس! پلیس حماس هفتهی پیش تظاهرات کوچکی در غزه در حمایت از جنبش انقلابی در مصر را در هم شکست و چند زن را دستگیر کرد.
حماس همانقدر نگران تحولات انقلابی در مصر است که دولت اسرائیل. نیروهای امنیتی اضافه در مرز مصر و غزه قرار داده شدهاند٬ نه در سمت مصر که در سمتِ فلسطین. واقعیت این است که حماس نمیخواهد جنبش در مصر به نوار غزه کشیده شود. اگر کسی خواهان پاسخ به این اتهام است که آنچه در مصر صورت میگیرد خیزشی اسلامی است کافی است به واکنش حماس نگاه کند.
حماس حق دارد نگران ریزش از مصر باشد. این خبر که چند هزار فلسطینی ساکن نواز غزه به گروه فیسبوکی پیوستهاند که فراخوان به اعتراض علیه حکومت حماس را برای روز جمعه (۴ فوریه) داده است خبر از حال و هوای غزه میدهد. این پاسخی به همهی آن شکاکینی استکه در غزه تنها ارتجاع اسلامی میبینند. صدای واقعی فلسطینیهای ساکن این نوار کوچک اکنون بلند میشود.
در کرانهی غربی هم اوضاعی مشابه را سازمان میدهند. رهبران فلسطینی در کرانهی غربی در واقع این واقعیت را میپذیرند که اعتراضات تونس و مصر میتواند به سرزمینهای فلسطینی کشیده شود. و پلیسِ آنجا نگرانیهای مشابهِ حماس دارد. فیلمی از «روز همبستگی با انقلاب مصر» در راماللهِ فلسطین از روز ۵ فوریه ۲۰۱۱ نشان میدهد که پلیس تشکیلات خودگردان به تظاهراتی در حمایت از خیزش مصر در رامالله واقع در کرانهی غربی حمله میکند.
اینان حق دارند از طغیان اعتراضات در کرانهی غربی بهراسند. بگذارید یادمان نرود که همین تازگی بود که «اسناد فلسطین» منتشر شد و از قرار و مدارهای مخفی بین رهبران تشکیلات خودگردان و سازمان آزادیبخش فلسطین با دولت اسرائیل پرده برداشت که حتی شامل صحبت در مورد ترور یکی از مبارزین فلسطینی میشد.
سلام فیاض٬ نخستوزیرِ تشکیلات خودگردان فلسطین٬ در واهمه از ناآرامی و در تلاش برای مقابله با هر گونه جنبش اعتراضی احتمالی اعلام کرد انتخابات شهرداری در آیندهی نزدیک برگزار میشود و صحبت از انتخابات مجلس هم هست. محمود عباس٬ رئیس تشکیلات خودگردان٬ از نزدیکان مبارک دانسته میشود و اگر او در این فصل پاییز سقوط کند جایگاه عباس بین مردم فلسطین بیشتر آسیب میبیند.
تمام شرایط سرزمینهای فلسطینی برای انتفاضهای دیگر آماده میشود٬ این بار در سطحی بسیار بزرگتر و به عنوان بخشی از جنبش همگانی اعراب و نه خیزشی منزوی. یادمان باشد که انتفاضه تاثیر بسیار بیشتری بر جامعهی اسرائیل داشت تا سالهای سال تروریسم انفرادی. پرتاب چند موشک به محلات کارگری اسرائیل یا بمبگذاران انتحاری که مردان٬ زنان و کودکان بیگناه اسرائیلی را در اتوبوس و در سوپرمارکت میکشند خمی به ابروی ماشین دولت صهیونیستی نمیآورد. در واقعیت این اعمال به تقویت دولت صهیونیستی کمک کرده چرا که کل جمعیت را که احساس میکند به عنوان یک مردم مورد تهدید واقع شده به حمایت از دولت میکشاند.
باضافه این واقعیت که تمامی رژیمهای عرب دیکتاتوریهای استبدادی هستند که همیشه از مسالهی فلسطین به نفع خود استفاده کردهاند و تقصیرِ مشکلات مردم عرب را به گردن اسرائیل انداختهاند مورد استفادهی ماهرانهی نخبگان صهیونیستی قرار گرفته که میخواهند از اسرائیل تصویری بدهند به عنوان کشوری که حولش را دولتهایی گرفتهاند که میخواهند این کشور را نابود کنند. جایی میرسد که جنبش انقلابی کارگران و جوانان عرب بدون شک بر زحمتکشان عادی در اسرائیل تاثیر میگذارد.
سوریه
سوریه را مدتها به علت گذشتهی پروشوروی و اقتصاد ملیسازیشدهاش «دولت یاغی» میدانستند. اما رژیم اسد اقتصاد را گشوده و به «اقتصاد بازار» اجازهی رشد داده. در نتیجه رژیمی داریم با همهی آفتهای قبل مثل دستگاه سرکوبگر دولتی که به آن آثار گشایش سرمایهداری نیز اضافه شده و در نتیجه شاهد رشد قطبیسازی اجتماعی٬ رشد نابرابری و انباشت بیشتر ثروت نخبگان و رواج فقر در لایههای پایینی جامعه هستیم.
اسد٬ دیکتاتور سوریه٬ در پرتوی انقلابات تونس و مصر اعتراف کرده حاکمان عرب باید اقدامات بیشتری برای رسیدگی به آمال روزافزون سیاسی و اقتصادی مردم منطقه انجام دهند. او امسال در تدارک انجام اصلاحات سیاسی است از جمله انتخابات شهرداری گرچه گفته ثبات و اقتصاد برایش اولویت بیشتری از اصلاحات سیاسی دارند. او در واقع امتیازات اقتصادی اندکی نیز در تلاش برای توقف هر گونه تدارک بیرون کشاندن مردم به خیابانها اعلام کرده. دولت برای فقرا یارانه و کمک اعلام کرده است. به معلمها وامهای بدون بهره برای خرید کامپیوترهای لپ تاپ داده شده و بعضی مقامات دولتی در شهر حلب متهم به فساد شدهاند. اخیرا به دو میلیون کارگر دولتی نیز افزایش حقوق ۱۷ درصدی داده شد.
منظور اسد از در اولویت بودن ثبات و اقتصاد این است که فکر میکند با دستیابی به نوعی بهبود اقتصادی میتواند قدرت را در دستان خود حفظ کند. اما اکنون نرخ رسمی بیکاری در سوریه ۱۰ درصد است و بعضیها فکر میکنند از این هم بیشتر است و حتی به ۲۵ درصد میرسد.
مشکلات روزافزون اجتماعی به روحیهی شورشی که بین جوانان کشور میجوشد میافزاید. مردم با استفاده از دسترسی محدود اینترنت که رژیم ممکن میدارد چندین صفحه در فیسبوک درست کردهاند با هدف سازماندهی اعتراضاتی مشابه جنبشهایی که در تونس و مصر آغاز شد. فراخوان به اعتراضاتی برای روزهای جمعه و شنبه (۴ و ۵ فوریه) منتشر شد اما موفق به جلب معترضین نشد. فعالی بدون فاش نام خود گفت: «هنوز زود است. وقت داریم. مسلم است که خیابان هنوز آماده نیست.»
رژیم سوریه در برخورد با مخالفین یکی از وحشیترین حکومتهای منطقه است. گزارشها نشان میدهد که مراسم عزاداری که چهارشنبهی هفتهی گذشته در دمشق در حمایت از خیزش مصر برگزار شد با یورش خشونتآمیز نیروهای امنیتی سوریه مواجه شد. اینترنت نیز به شدت تحت کنترل است. مثلا فیسبوک از نوامبر ۲۰۰۷ تا کنون رسما منع شده گرچه بسیاری از جوانان سوریه با استفاده از فیلترشکن بر این ممنوعیت غلبه میکنند.
دولت این دستگاه سرکوبگر را با امتیازاتِ ماهیتا اقتصادی ترکیب کرده تا جلوی تلاش برای جرقه زدن هرگونه جنبشی مشابه مصر گرفته شود. اما نکتهی قابل توجه اینجا است که گرچه رژیم شاید هنوز مواجه با همان سطح اعتراض مثل جاهای دیگر نباشد اما در اقدامی پیشگیرانه شمار سایتها و چت سرویسهای ممنوع برای کاربران اینترنت در کشور را افزایش داده است. تمام اینها نشان میدهد که سوریه نیز با افزایش ناآرامی روبرو است و با توجه به ماهیت به شدت متوحش رژیم میتوانیم شاهد طغیان غیر قابل انتظار و تودهای آن باشیم.
سودان
مدت کوتاهی پس از سقوط بن علی در تونس٬ نیروهای امنیتی در سودان حسن الترابی٬ رهبر اپوزیسیون٬ را دستگیر کردند. این مدت کوتاهی پس از این بود که حزبِ الترابی فراخوان داد که اگر دولت سودان افزایش قیمتها را لغو نکند »انقلاب مردمی» در میگیرد.
ترابی در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه گفت: «این کشور قبلا خیزشهای مردمی دیده است. آنچه در تونس اتفاق افتاد یادآوریکننده است. این اتفاق در سودان هم میافتد... اگر نیافتد خونریزی زیادی خواهیم داشت. کل کشور مسلح است. در شهرها شاهد خیزش مردمی خواهیم بود اما در دارفور و همچنین در کردفان مردم سلاح دارند.»
از آن موقع جنبشی در کشور در گرفته و هفتهی گذشته دانشجویان در خیابان بودند. در روز دوشنبه (۳۱ ژانویه)٬ محمد عبدالرحمان٬ دانشجویی از دانشگاه اهلیه٬ پس از کتک خوردن از دست پلیس درگذشت. این حرکت منجر به تعطیل بسیاری دانشگاهها توسط رژیم و به کار گرفتن شدید پلیس دور و بر دانشگاهها شد. پلیس در دانشکدهی پزشکیِ دانشگاه خارطوم سعی کرد جلوی ۳۰۰ دانشجو را برای ترک دانشگاه بگیرد اما آنها راه خود را با فریاد «انقلاب علیه دیکتاتوری!» باز کردند.
حکومت تلاش کرده هر رسانهای که تظاهرات دانشجویی را گزارش کرده ساکت کند٬ از ترس اینکه این اعتراضات اثر مسری داشته باشند. در واقع در چند هفتهی گذشته سودان شاهد ناآرامی اجتماعی گسترده بوده و کشور با افزایش تورم که بر قیمت کالاهای ساده تاثیر میگذرد مدام بیشتر به دل بحران اقتصادی سقوط میکند. دولت با قطع یارانهی محصولات نفتی و شکر٬ کالایی کلیدی در سودان٬ اوضاع را بدتر کرده. روشن است که سودان نیز در جوشش است.
عربستان صعودی
عربستان صعودی از این رو کشوری کلیدی در منطقه است که بزرگترین صادرکنندهی نفت جهان است. امپریالیستها به شدت نگرانند که این «رژیم دوست» سقوط کند و اینگونه منبع دائم نفت که نقشی حیاتی در ساز و کار اقتصاد جهانی دارد مختل شود.
نرخ بیکاری رسمی ۱۰ درصد است و تورم رو به رشد است. تحلیلگران غربی و صعودی دل خود را با این واقعیت خوش میکنند که عربستان صعودی ثروت عظیم نفتی دارد و میتواند از آن برای خواباندن خشم و نومیدی استفاده کند. مثلا میتواند بدون مشکل چندانی یارانههای غذا را افزایش دهد. عربستان صعودی در ماه دسامبر بودجهای تاریخی تصویب کرد و میخواهد در پنج سال آینده٬ تاسال ۲۰۱۳٬ ۴۰۰ میلیارد دلار خرج ارتقای زیرساختها کند. هیچ حزب سیاسی و اتحادیهی کارگری موجود نیست. اعتراض و اعتصاب غیرقانونی است. خبری از هیچگونه سازمان دانشجویی٬ اتحادیه کارگری یا حزب سیاسی نیست. و با این حال دولت صعودی با واهمه به رویدادهای تونس و مصر مینگرد. آنها هم قرار بود باثبات و در امان از انقلاب باشند.
در ۳۱ ژانویه بانک عربستان و فرانسه سندی منتشر کرد با این عنوان «زنگِ بیداری: خطر سرایت از مصر موجود اما قابل کنترل است.» جان اسفاکیاناکیس٬ اقتصاددان ارشد این بانک٬ توضیح میدهد: »صعودیها امکان حفظ یارانهها را دارند اما از آنچه در مصر اتفاق میافتد در امان نیستند... این زنگ بیداری برای همگان در منطقه است. باید در نظر داشته باشند که بیکاری و ایجاد شغل باید اولویت اصلی در عربستان صعودی باشد.»
روزنامهی فایننشال تایمز در روز ۵ فوریه مقالهی جالبی در مورد تناقضی که دولت اوباما در عربستان صعودی با آن روبرو است٬ منتشر کرد: «(دولت آمریکا) لابد از خودش این سوال بزرگ را میپرسد: اگر عربستان صعودی٬ بزرگترین صادرکنندهی نفت در جهان٬ اما در ضمن سرزمینی که جمعیت جوان آن از مزایای ثروت نفت بهرهمند نشده٬ دستخوش خیزشهای مشابه شد٬ چه؟»
ماه گذشته ۲۰۰ معلم اعتراضاتی بیرون وزارت آموزش و پرورش سازمان دادند و خواستار شغلهای دولتی شدند. اکنون مدتی است که شامل چنین اعتراضاتی بودهایم. آخرین آن روز جمعه بود که تظاهرکنندگان در جده به اعتراض علیه زیرساختهای ضعیف دست زدند و دستگیر شدند. معترضین ظاهرا پس از نماز جمعه چند دقیقه در یکی از خیابانهای اصلی جده تظاهرات کردند تا اینکه مقامات اعتراض را در هم شکستند و حاضرین را دستگیر کردند.
چنین اعتراضات کوچکی صورت میگیرد و نشان از احساسی بسیار عمیقتر در میان جمعیت وسیعتر میدهد. همین آقای اسفاکیاناکیس که در بالا از او نقل کردیم اشاره میکند: «دیگر نمیتوان ثبات در خاورمیانه را قطعی دانست... مردم در خاورمیانه دیگر نه صبورند و نه ساکت. پس از تونس٬ فکر میکردیم در مصر اتفاق نمیافتد اما ببینید چه شد.»
آنچه تحلیلگران بورژوا نمیفهمند این است که تنها فقر نیست که به انقلاب میانجامد. فقر عامل مهمی است اما تنها عامل نیست. مصر فقیر زیاد دارد اما فقیرترین کشور دنیا نیست. آنچه خیزش انقلابی را باعث میشود عبور از دورهای به دورهی دیگر است٬ یعنی بالا و پایینهای بحران اقتصادی. پس گرفتن اصلاحاتی که در گذشته داده شده میتواند جنبشهای قدرتمندی را به جریان بیاندازد.
عامل دیگری هم هست. ثروتراین کشورها در دست افرادی معدود متمرکز شده. تمام این کشورها شاهد رشد چشمگیر اقتصادی بودهاند. مثلا مصر از سال ۲۰۰۳ با نرخ سالیانهی متوسط ۵/۵ درصد رشد کرده است. اما این رشد توزیع برابر ندارد. در نتیجه ارتشی از فقرا را در مقابله با نخبگانی کوچک و بسیار ثروتمند مییابیم. این به نوبهی خود میتواند رویدادهای انقلابی را منجر شود.
و البته نفرت روزافزون از این رژیمهای فاسد و سرکوبگر هم هست. اتفاقی نیست که بسیاری زنان در جنبشهای اخیر در عربستان صعودی شرکت کردهاند. همهی اینها روی هم میتواند به جنبش قدرتمندی بیانجامد حتی در آنچه به نظر رژیمی باثبات در عربستان صعودی میآید.
عواقب برای امپریالیسم
این انفجار ناگهانی انقلاب در سراسر جهان عرب عواقبی جدی برای امپریالیسم دارد. در دههی ۱۹۶۰ بسیاری از کشورهای عرب به چپ چرخیدند. نمونهی مسلم این سوریه است که اقتصادش روی الگوی اتحاد شوروی سازمان یافت. اما حتی در جاهایی که روند اوضاع اینقدر بالا نگرفت٬ حکومتهایی مثل ناصر در مصر هم به همین سمت حرکت میکردند. بخشهای عمدهی اقتصاد ملیسازی شد و این همراه با شکلگیری اقدامات رفاهی مثل خدمات بهداشتی٬ آموزش و پرورش٬ یارانه بر غذا و ... بود که رویهمرفته زندگی را برای تودهها بهتر ساخت. تا امروز هم بسیاری مصریها خاطرهی خوشی از ناصر دارند. او در ضمن در سراسر کشورهای عرب وسیعا مورد احترام بود چرا که کسی دانسته میشد که مقابل امپریالیسم ایستاد.
اما از اواخر دههی ۱۹۷۰ و اوایل دههی ۱۹۸۰ به این طرف این روند معکوس شد. در مصر دولتِ سادات٬ جانشین ناصر٬ مجددا زیر نفوذ امپریالیسم آمریکا رفت. بر این پایه خصوصیسازیها حرف روز شدند. و مصر در صحنهی بینالمللی از دشمنی اسرائیل به امضای قرارداد صلحی که تا امروز حفظ کرده دست زد. اردن نیز چنین قراردادی امضا کرد. در تونس وقتی بن علی به قدرت رسید ۸۰ درصد اقتصاد در کنترل دولت بود. بن علی پس از ۲۳ سال توانسته بود این اقتصاد را منهدم کند و بخشهای عضیم اقتصاد را خصوصیسازی کند و اینگونه بسیاری اصلاحات گذشته را نابود کند. تصویر مشابهی را میتوان در سراسر خاورمیانه دید.
آن روند در طول ۳۰ سال تکامل یافت. و اکنون نتیجهی آنرا میبینیم: انقلاب در سراسر منطقه. مبارک در مصر و سلطان عبدالله در اردن متحدین کلیدی آمریکا به حساب میآیند. این رابطهی راحت و باثبات را اکنون جنبش انقلابی تودهها به خطر انداخته است. مشکل اینجا است که کاری از دست آنها بر نمیآید. آنان خود شرایط انقلاب را ایجاد کردهاند و اکنون باید عواقب آنرا به جان بخرند.
منبع: «در دفاع از مارکسیسم»٬ وبسایت گرایش بینالمللی مارکسیستی ( www.marxist.com ۷ فوریهی ۲۰۱۱
|