دریغ از رفت آن وارسته انسان پاکدل!
بمناسبت درگذشت ماموستا شیخ عزالدین حسینی


بهزاد کریمی


• شیخ همه عمر خویش را به وارستگی طی کرد، اما نه به عافیت! او هر آنچه را که می توانست در راه آزادی هزینه کند کرد، مگر خود آزادی را! او عقیده مند بود و همیشه هم چنین ماند، اما همواره با این عقیده که داشتن عقیده آزاد است! براستی که آزاد مرد بزرگی را از دست داده ایم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۲ بهمن ۱٣٨۹ -  ۱۱ فوريه ۲۰۱۱


خبر رسید که پیرروشن اندیش کرد - ماموستا شیخ عزالدین حسینی، دیده از جهان بست و فراوان دوستداران خود در هر آنجایی را که صدای آزادی برای کردستان و ایران بلند است، به سوگ نشاند.
شیخ، هفتاد سال تمام بر سر پیمان بماند: از همان نخستین روز های پیوستنش در آغاز دهه بیست شمسی به کومله ی ژیان کرد و پیشکسوت و الگوی تا به آخر زندگیش - قاضی محمد، تا دیروز پنجشنبه بیست و یکم بهمن ماه که آخرین روز تبعید سیاسی اش بود. در این هفتاد سال، روزگار چرخ بسیار خورد و شیخ نیز پستی و بلندی بسیار دید.او تجربه کرد جمهوری مهاباد در سال ۱٣۲۴ تا ریاست هیئت نمایندگی خلق کرد در ۱٣۵٨ را و جزا دید بارها نشستن در سلول تنگ حکومت نظامی شاه تا مهاجرت سی ساله از جور حکومت ولایت فقیه را. او را کسانی از اینسو "اسیر دین" و "گرفتارمذهب" گفتند و کسان بسیاری از آنسو"مرتد" و " شیخ بی دین" خواندند! او را "سازشکار" و "ترسو" نام دادند و بیشتر از آن به" لجاجت"، "قدرت طلبی" و"ماجراجویی" متهم اش کردند! اما او در این راه بس طولانی، بر سر آرمان خویش تا به آخر همان ماند که در ابتدا برگزیده بود، وهیچگاه هم بر یک روش نیایستاد تا مبادا که دچارانجماد فکری و سیاسی شود. این انسان بسیار نرم دل که عادت داشت به دعوت خستگی ناپذیر به صلح و آشتی، و به دوستی و تعاون، و عمده وقت زندگی اش به آشتی دهی و وساطت میان آدمیان و گروههای اجتماعی و سیاسی برای رسیدن به سازش ها گذشت، اما هر آنجا که نیاز به مقاومت می افتاد، در سخن گفتن پر شوراز مزیت جهاد و ایستادگی رزم جویانه لحظه ایی هم تردید به خود راه نمی داد. او بارها در این آزمون سرفراز شد.
بزرگی این شیخ باورمند به دین در آن بود که درست در هنگامه برپایی بارگاه دین در کشور، پرچم ضرورت جدایی دین از قدرت سیاسی را در زادگاهش و در سراسر کردستان، در خطاب به همه سنی های کشور و خطاب به تمامی مسلمانان میهنش- ایران، برافراشت. این بزرگترین میراث اوست برای جنبش دمکراتیک ایران. این میراث ارزشمند شیخ را، با خطوط درشت در تاریخ خواهند نوشت. و دقیق تر، این رویکرد شجاعانه و روشن بینانه از سوی یک شخصیت مذهبی آگاه به معرفت دینی، ثبت شده تاریخ است وفراروییده به نیروی تاریخی.
خانه شیخ در سال ۱٣۵٨ که من خود بارها میهمان این انسان وارسته بودم، جایگاهی شده بود برای جمع آمد دینداران و بی دینان، مسیحی و یهودی و مسلمان، و شیعه و سنی. او خانه کوچک خود را محلی کرده بود برای تمرین همزیستی مسالمت آمیز انواع باورها، مینیاتوری از ایران آینده که باید تجلی پلورالیسم و چند گانگی باشد. و چادر خرد ترش در بالای کوهستان های برافراشته کردستان در زمانه جنگ و گریز، ملجایی برای رفع سوء تفاهم ها بین ناموافقان و جایی برای نزدیکی گروههای سیاسی ایستاده در برابر یورش استبداد به کردستان به یکدیگر.
او به کردستان عشق می ورزید، اما فقط و فقط زیر شعاع احترام به کرامت انسان فارغ از هر ملیت و مذهب و باوری که دارد. او میزبان مهربان و گشاده رو فارس و ترک ، ترکمن و بلوچ، لر و عرب، گیلک و مازی، بندری و خراسانی، آسوری و زردشتی و هر رنگ و نشان انسانی دیگر بود. او نشان داده بود که در هنگام قضاوت در باره انسان ها، بر رفتار و کردار تکیه دارد و نه جستجو در ذات انسانی! هم از اینرو بود که رفتار خود را بر اصلاح قرار می داد. او ازاصرار بر اصلاح طلبی بود که به انقلاب می رسید!
همه ما می دانیم که شیخ همه عمر خویش را به وارستگی طی کرد، اما نه به عافیت! او هر آنچه را که می توانست در راه آزادی هزینه کند کرد، مگر خود آزادی را! او عقیده مند بود و همیشه هم چنین ماند، اما همواره با این عقیده که داشتن عقیده آزاد است! براستی که آزاد مرد بزرگی را از دست داده ایم. دریغ.
در برابر نام ماندگار شیخ عزالدین حسینی، خاطره جاودانه او، و میراث های فکری و رفتاری وی سر به احترام خم می کنم و این ضایعه بزرگ را به همه بازماندگان شیخ، به مردم کردستان و همه ایرانیان آزادیخواه تسلیت می گویم.

بهزاد کریمی بیست و دوم بهمن ماه