توضیحاتی پیرامون
ضرورت بازسازی جنبش جمهوری خواهی


دکتر مهرداد مشایخی


• مهم ترین وجه تمایز "ما" و "آنها"، به باور من، آنستکه ما معتقد به یک شخصیت مستقل، انتقادی و مداخله گر برای جمهوری خواهان هستیم. ولی آنها، در عمل نشان داده اند که می خواهند "حمایتگر" قدرت باقی بمانند. برای آنها جمهوری خواهان فقط یار و متحد "جریان های همسو" در ایرانند، که در راس آنها حزب مشارکت و نهضت آزادی قرار دارند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۲ بهمن ۱٣٨۹ -  ۱۱ فوريه ۲۰۱۱


انتشار بیانیه اخیر "برای باز سازی جنبش جمهوری خواهی" از سوی شماری از اعضاء و بنیان گذاران اتحاد جمهوری خواهان ایران موجد پرسش هائی در افکار عمومی شد. مهم ترین پرسش آن بود که این مواجهه سیاسی تا چه حد در تقابل با مقالات انحرافی اخیر آقای فرخ نگهدار نگاشته شده و تا چه میزان مربوط به دلایل و عوامل دیگر است. مضاف برآن، اتهاماتی نابجا از قبیل "بیماری انشعاب" از سوی برخی از افراد اجا به ما نسبت داده شد.
من در این نوشته تلاش می کنم به اهم مشکلات و موانع چند گانه سیاسی- تشکیلاتی درون اجا، از بدو تولد آن تاکنون، اشاره کنم؛ مشکلاتی که زمینه ساز اصلی این تصمیم جمعی از سوی امضا کنندگان بیانیه بوده است. مسلماً نوشته های اخیر آقای نگهدار، که در مضمون، مخدوش کننده مرزهای سیاسی میان مخالفان حکومت و حکومتگران است، نیز آخرین حلقه این زنجیره بهم پیوسته بوده است. بدین ترتیب، از دیدگاه این نگارنده، نه "قهری" در کار بوده و نه فوق تمرکز روی اظهارات فرخ نگهدار. متاسفانه مسئله به مراتب عمیق تر و ریشه ای تر از یک اظهار نظر سیاسی انحرافی است.

شکل گیری اتحاد جمهوری خواهان ایران

سند سیاسی پایه ای اجا (که مورد اشاره و تائید ما نیز بوده است) سندی است که در نهایت دقت نگاشته شده و به باور من یکی از دقیق ترین و درخشان ترین متونی است که در سالهای پس ازانقلاب از سوی تشکل های سیاسی ایرانی تدوین شده اند. مطالعه دقیق این متن نشان می دهد که تاکید نویسندگان آن روی جمهوری خواهی، دموکراتیسم، و جدائی دین از حکومت استوار بوده است. نه تنها هیچ اشاره ای به "اصلاح طلبی" بعنوان یکی از عناصر فکری مشترک ما در آن سند نشده، فراتر از آن، اجا، خود را بمثابه تشکلی که بتواند با غلبه بر بن بستی که از شکست اهداف حرکت دوم خرداد ایجاد شده بود، وارد عرصه سیاسی می کند: "...علل دیگر "بن بست اصلاحات" را باید در محدودیت برنامه سیاسی اصلاح طلبان، تناقضات نظری، اتکای یک سویه بر تناقضات قانون اساسی و کم توجهی به سازماندهی نیروهای جامعه مدنی جستجو کرد. این تجربه نشان داد که اصلاحات تدریجی و قانونی به میانجی مجلس و قوه مجریه، بدون تکیه به نیروی سازمان یافته مردم و تغییرات بنیادی در قانون اساسی به سر انجام نخواهد رسید." (از بیانیه اجا)
من همچنان به این تحلیل وفادارم. اما، از همان ابتدای کار گرایشی در اجا شکل گرفت که تمایل داشت مجموعه ما را "اصلاح طلب" (با تاکید به گونه حکومتی آن) قلمداد کند. اگر چه این گرایش هیچگاه نتوانست گفتمان و راهکارهای خود را به اجا تحمیل کند ولی، موفق شد گفتمان مسلط بر اجا را (که در بیانیه اولیه آن بازتاب یافته بود) "تعدیل" کند و از روح مستقل و دموکراتیک آن بکاهد. این سمت گیری که در ابتدا حامی اصلاح طلبان رادیکال تر بود، بتدریج مدافع اصلاح طلبان محافظه کار- از جمله خاتمی- و در سالهای اخیر، حتی مدافع برخی از مواضع و رویکردهای احمدی نژاد در مسائلی همچون برنامه هسته ای ایران، رویکرد به سیاست های اقتصادی، سیاست خارجی، و این روزها، جانبدار خط دهی به ولی فقیه شده است! در آخرین همایش اجا در سال ۲۰۰۹، این گرایش (با همراهی گرایش موسوم به "میانه") موفق شد که مانع از چندین پیشنهاد بنیادین دوستان ما برای طرح آن در سند سیاسی شود:
۱- روح مستقل و انتقادی ما به "رهبری جنبش سبز" درعین حمایت سیاسی از آن؛
۲- طرح کردن نگاه انتقادی ما به سیاست های روسیه و چین در ایران؛
٣- برخورد به ولایت فقیه بعنوان مهم ترین ستون خیمه جمهوری اسلامی؛
۴- استراتژی انتخابات آزاد بعنوان مناسب ترین شکل گذار از نظام کنونی به نظام دموکراتیک.
قابل ذکر است که این گرایش (با همراهی معمول گرایش "میانه") هرکجا که در رای گیری ناچار از پذیرش یک سند و یا یک جمع بندی می شد، با تکیه بر یک عمر تجربه سیاسی بوروکراتیکش، در عمل مانع از اجرای آن دیدگاه می شد. بعنوان مثال، در همایش دوم اجا (فرانکفورت) طرحی از سوی امیرحسین گنج بخش و من زیر عنوان "استراتژی محاصره مدنی" ارائه شد که در آنجا به اتفاق آراء به تصویب رسید. فکر می کنید با آن نظر چه شد؟ از آن پس هیچگاه در هیچ نوشته یا اطلاعیه ای از سوی اجا نه اشاره ای به این واژه شد و نه حتی روح و مضمون آن بکار گرفته شد!
از این مثال ها فراوان وجود دارند. مسلماً گرایش اصلاح گر حکومتی درون اجا نمی توانست بدون همراهی و همسوئی معمول "جناح میانه" چنین مشکلاتی را سبب شود.

کارکرد"جناح میانه"

کار کرد واقعی جناح "میانی" اجا، از نظر سیاسی، رقیق کردن مواضع و گفتمان گرایش رادیکال (در برخورد به مسئله مرکزی حکومت) در مواقع حساس بود. باید توجه داشت که "میانه" به معنی یک نگاه سوم و متفاوت از دو گرایش اصلی اجا نبود؛ بلکه، صرفاً "گرد کردن" مواضع متضاد و یکدست کردن ارزش های غیرقابل جمع بود. در نتیجه، در هر اطلاعیه ای، آنچه از بین می رفت، همانا روح دموکراتیسم، سکولار و رادیکال متن و رساندن آن به یک حد "قابل قبول" با نگرش اصلاح گر حکومتی بود. این سیاست سالها، با پشتکار و "ظرافت" خاصی انجام گرفت. بارها و بارها و بارها، دوستان بسیاری با نقد این سیاست، خواستار شکل گیری دیدگاههای اکثریت و اقلیت درون اجا شدند که هر بار از طرق تشکیلاتی و بوروکراتیک مسئله به تعویق انداخته شد و عملی نشد. استثنائاتی البته وجود داشتند (نظیر طرح اجا در مورد برنامه هسته ای و سیاست گذاری در مورد انتخابات ها) در عین حال، نباید به این شبهه دامن زد که هرکس در اجا از دیدگاه "میانه" برخوردار بود الزاماً درگیر سیاست گذاریهای بوروکراتیک فوق الذکر نیز بود. بسیاری از دوستان ارجمند ما، در پاره ای از مسائل از دیدگاهی سوم برخوردار بودند و با مجموعه ما نیز دارای روابطی احترام آمیز بودند.

تشکیل فراکسیون

دوستان رادیکال اجا (در مورد مسئله محوری برخورد با حکومت) درمواجهه با چنین سیاست هائی که، در عمل، ما را در جایگاه ضعیف تری در هنگام رای گیری ها قرار می داد و برای مرزبندی سیاسی در افکار عمومی اپوزیسیون با جناح محافظه کار اجا ناچار شد که خود را درون یک فراکسیون متشکل کند. بازده کار فراکسیون از نظر بیرونی و از جنبه اعلام مواضع شفاف دیدگاههای ما بسیار با ارزش بود. ولی برای تغییر وضع موجود در اجا، احتیاج بآن بود که گرایش های سیاسی- نظری دیگر، یا دستکم، گرایش اصلاح گر حکومتی، نیز خود را بصورت یک فراکسیون سازماندهی می کردند. آنها بخوبی می دانستند که تقسیم اجا به فراکسونهای سیاسی- نظری شفاف، نه درون اجا و نه بیرون از آن، بسود آنها نیست. بهمین خاطر، زیر پوشش حفظ "وحدت اجا" از انجام این کار، که نتیجه اش می توانست تقسیم سیاسی ما به "اکثریت" و "اقلیت" نظری - سیاسی باشد و بطور ادواری، بنا بر اجماع مقطعی، اجازه طرح دموکراتیک و شفاف دیدگاه های موجود را بدهد، سر باز زده شد. در نتیجه، اطلاعیه های اجا، اکثراً، بشکلی سترون و بی بو و بی خاصیت انتشار بیرونی می یافتند. زمانی که قرار باشد بوروکرات ها و تشکیلات چی ها مصدر تدوین مواضع سیاسی شوند، طبعاً از آنچه که در اجا انجام گرفت بهتر نمی شد انتظار داشت. همین استدلال ظاهری برای حفظ یکپارچگی و وحدت گروهی و سیاسی اجا، اما، در مورد ساختار تشکیلاتی اجا بکار گرفته نمی شد؛ اساساً موضوع تشکیلات برای این دوستان مورد مناقشه نبود!

"پلورالیسم" تشکیلاتی اجا

بر مصداق "خشت اول چون نهد معمار کج، تا قیامت می رود دیوار کج"، اشاره ای به چگونگی تشکیل اجا، مفید است. واقعیت آنستکه، تشکیل اجا بر شالوده کجی بنا گردید و عوارض آن، هیچگاه ما را رها نکرد. در این قصور اولیه همه ما مقصریم؛ برخی، البته، بیشتر و برخی کمتر (بنا بر تجربه سیاسی تشکیلاتی افراد گوناگون). ما پذیرفتیم که افراد حقیقی عضو اتحاد جمهوری خواهان باشند و نه تشکیلات و گروهبندی ها. در عین حال، عضویت دوگانه (در تشکیلات متعدد) را نیز پذیرا شدیم! در کنار آن، معیار عضویت در اجا را به حد اقل ممکن کاهش دادیم: امضای بیانیه اول! بنابر این، مسئله پرداخت حق عضویت هیچگاه در اجا عملی نشد. فراتر از آن، این موضوع با مخالفت جدی اکثریت قریب به اتفاق اعضای سایر تشکلاتی که در اجا حضور داشتند مواجه گردید! گوئی قرار بود حق عضویت در جای دیگری پرداخت شود، ولی نه در یک "اتحاد". پرسشی که به ذهن متبادر می گردد آنستکه برای کسانی که عضویت تشکل دیگری را داشتند اجا چه نقشی متفاوت را می بایست ایفا کند؟ این افراد هیچگاه حاضر به پاسخ گوئی به این پرسش نشدند. ولی تجربه سالیان نشان داد که اجا، در ذهن بسیاری از آنها، قرار بود نقش "جبهه بیرونی"، "سازمان دموکراتیک" و یا بقول یکی از دوستان، "حیاط خلوت" فلان گروه سیاسی را ایفا کند. این بدان معنی بود که برای دوستان، مواضع و سیاست های اجا می بایست در سطح عمومی و کلی باقی بماند (چون مواضع و سیاست های حزبی در تشکل های دیگری طرح می شدند). حتی تا مدتها شماری از این دوستان، بطور همزمان در ۲ تشکل سیاسی در سطوح "بالا" فعال بودند! پس از درگیری های فراوان و طغیان شماری از فعالان اجا، این دوستان بصورت غیرعلنی (بقول خودشان Gentleman Agreement) پذیرفتند که از این پراتیک دست بشویند. از آن پس بسیاری از تکرار این امر سرباز زدند، ولی نه تمامی آنها. همچنین معیار تشکیلاتی صحیح عدم حضور بیش از ۲ بار پیاپی در شورا، که از مصوبات اولیه اجا بود طوری تغییر یافت که امکان حضور مداوم و پیاپی افراد در شورا فراهم گردد. و بسیاری مسائل دیگر که مجال پرداخت به آنها در اینجا فراهم نیست. بهر حال، مناسبات غیردموکراتیک تشکیلاتی اجا، همواره در خدمت دیدگاههای سیاسی معینی قرار گرفته است. بنابر این از سیاست ورزی اجا جدا نبوده و نیست.

سخن پایانی

تشکیل اتحاد جمهوری خواهان ایران در سال ۲۰۰۴ براستی برای جامعه سیاسی ایرانی امید برانگیز بود، بویژه برای دموکراتهای داخل کشور. حضور بیش از هشتصد کادر و علاقمند سیاسی در نخستین گردهمایی آن در برلین، امضای بیش ار هزار نفر بر اولین بیانیه سیاسی اجا، و نگاه معتدل، سکولار، و دموکراتیک جمهوری خواهی در آن بیانیه، و حضور پر شمار ترین کوشندگان، روشنفکران، و دانشگاهیان ایرانی در یک مجموعه، همه و همه، از یک امکان و ظرفیت والا در جامعه سیاسی ایرانی سخن می گفت. شوربختانه چنین نشد. آن ظرفیت ها غالباً تحقق نیافت و حتی فراتر ار آن، چهره سیاسی اجا در افکار عمومی با اصلاح طلبان حکومتی و در یکی دو سال اخیر، اینجا و آنجا، با برخی مواضع احمدی نژاذ، هویت یافت. مسلم است که هیچگاه نباید و نمی توان تمامی "گناه" و قصور را متوجه "دیگران" کرد. طبعاً، هر یک از ما در انحرافی که حاصل شده است سهم داریم. در عین حال، نباید از خاطر ببریم که اکثریت قریب به اتفاق امضاء کنندگان بیانیه "برای باز سازی" سالها است که از موضع و جایگاه انتقادی درون اجا با اکثر این معضلات دست و پنجه نرم کرده اند. مهم ترین وجه تمایز "ما" و "آنها"، به باور من، آنستکه ما معتقد به یک شخصیت مستقل، انتقادی و مداخله گر برای جمهوری خواهان هستیم. ولی آنها، در عمل نشان داده اند که می خواهند "حمایتگر" قدرت باقی بمانند. برای آنها جمهوری خواهان فقط یار و متحد "جریان های همسو" در ایرانند، که در راس آنها حزب مشارکت و نهضت آزادی ( یا بقول خود این تشکلات " دلسوزان نظام") قرار دارند. ولی همانطور که پیشتر نیز متذکرشدم، اگر در ابتدای کار حمایت از قدرت محدود به اصلاح طلبان حکومتی بود، در یکی دو سال اخیر، گرایشی در اجا بسوی احمدی نژاد و خامنه ای و مدارا جوئی با آنها در حال تکوین است .این بیان ۲ موضع سیاسی نیست، بیان ۲ جهان بینی و ۲ کاراکتر سیاسی است.
دریغا که "میانه گیران" ما طی ۷ سال این امر بدیهی را ندیدند و بر این امید که با ریختن چند قاشق ماست در دریا، روزی دوغ تحویل بگیرند، تلاش کردند این دو گرایش متفاوت و متضاد را همگون جلوه دهند.
ما نیز خود را یکی از جریان های متشکله جنبش سبز می دانیم و از آن حمایت می کنیم؛ ولی از منظری که ذکر آن رفت به حمایت و مداخله اقدام می کنیم: از جایگاه مستقل جمهوری خواهانه دموکراتیک و سکولار، برای تغییرات ساختاری و با حمایت از اقشار مورد تبعیض. مداخله و گفتگوی ما سایر جریان های متشکله جنبش سبز از موضعی مشارکتی و دموکراتیک صورت می گیرد، و نه بمثابه یک چرخ پنجم حمایت گر محض. اگر چنین نگاهی بنیاد یک تشکل سیاسی دموکراتیک قرار گیرد، طبعاً تشکیلات مناسب خود را نیز ایجاد خواهد کرد.

مهرداد مشایخی
۲۲ بهمن ماه ۱٣٨۹