جنبش مصر و احساس دوگانه ی ما
سیروس ملکوتی
•
احساس دوگانه ما به برامدهای سیاسی پیش روی دقیقا بدین خاطر ست که بسیاری نمی دانند چه شد که به یکباره مطالبات انسانی مردم خاورمیانه که عمری در همین بنگاه ها انکار شده بود به یکباره هم شنیده میشود و هم تشویق به بیان مجددش
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲٣ بهمن ۱٣٨۹ -
۱۲ فوريه ۲۰۱۱
جنبش دمکراسی خواهی مصر در عواطف و بیان ما احساس دوگانه ای را پدید می اورد ، باور و عدم باور، شادی از سرور مردم و هراس از پیامدهایی که با تجربه تلخ تاریخی ما همراه میباشد.
بگذریم از نگاه ساده و بی اعتبار در زبان اندیشه ای که همه هستی دانش خود را از بنگاه های تبلیغاتی دریافت داشته و در پی حوادثی که همچون سینمای هالیوود تصویر میگردند باور از پیش مونتاژ شده ای را ارائه میدهند.
برخی بر بنیاد همین ادبیات، سیاسی جنبش دمکراسی خواهی را یک انقلاب میشمارند و اهداف و مقصود خود را جانشین حقابق میدانی ان مینمایند.
عواطف و هیجان مردم را مینگرند و میخواهند بدان معنای خرد بدهند، و چون نمی یابند به معناسازی تجرید یافته از ان میپردازند.
جنبش مصر از اغاز تا پایانش هیجده روز تا استعفای مبارک به طول می انجامد، پیشینه ذهنی ان بیشک در فقر، بیکاری، سانسور و خفقان انباشت گردیده بود، اما سازماندهی اشکاری را ما برای این خروش در حافظه خود نخواهیم یافت.زبان اشکار قدرت سیاسی در امریکا و بنگاهای تبلیغاتیش به یکباره به نکوهش خاور میانه مغروق در خودکامگی نشستند.
هیچ کس چرایی این تغییر را جویا نیست و اکثرا در جستجو یا تقسیر روایت گونه صحنه های ادیت شده یک سناریو بداهه سازی شده میدوند.
واقعیت در صحنه ارایی نوین جغرافیای سیاسی خاورمیانه نهفته است، طرحی که بتوان خاورمیانه را برای یک سرمایه گذاری پایدار از این شکنندگی امروزش رهانید.
خاورمیانه و سیاستهای حاکم بر ان با نسلی که امروز پای در صحنه اجتماعی میگذارند همخوانی ندارند.
سرمایه گذاری پایدار نیاز به مدیریت سیاسی نوین دارد که بتواند شکنندگی مدیریت سیاسی حاکم را در مواقع بحران به رفرم فرابخواند.
در واقع بوجود اوردن شرایطی که دادخواهی و مطالبات اصلاحی ضرورتا تمامیت نظام و ماشینری قدرت و سرمایه را به مخاطره نیفکند .
بر بنیاد این طرح و دادخواهیهای سرکوب شده در مصر و کل خاورمیانه امروز ما شاهد فریاد برای تغییر هستیم. و استبداد کهنه مدیرت های سیاسی نیز حامیان چندانی برای تقابل با دادخواهی مردم نخواهند داشت.
حامیانی که تا چندی پیش شرط ماندگاری همین دیکتاتورها بودند و حتی مشوق انان برای استقرار خودکامگی امروز بر مبنای چنین طرحی حمایت خود را از این شیوه کهنه مدیریت سلب مینمایند.
به همین خاطر و دریافت این پیام بود که یکباره رهبران عرب در هراس از فروپاشی خود به دگرگونی در ساختار و رفتار مدیریت خود اغاز به اندیشه نمودند تا شرایط ماندگاری خود را تداوم بخشند.
اندیشه دیگر در چنین طرحی برای خاورمیانه تمکین سیاست و طراحان این تصویر بر برامد نوعی لیبرالیزم مذهبیست تا بتواند بنیادگرایی اسلامی را به اشتی با غرب میزبان باشد. بنابراین از این پس سرمایه معنوی و مادی حامیان غرب را در حمایت از این گونه بدیل سیاسی شاهد خواهیم بود .
مدیریت سیاسی حاکمیت نظام ولایی در انزوای سیاسی قرار گرفته و به نظر نمی اید که کاتلهای نفتی و مدیریت نئولیبرالیزم جهانی امیدی به تداوم تعمیم سیاست خود در خاورمیانه داشته باشد، زیرا جایگزینی رقیب نظری خود را در این صحنه اشوب و تغییر به نظر می اید که پذیرفته باشد، از همین روی حاکمیت ولایی نوبت دیگر خوانده میشود. و هراس حاکمیت نیز بی سبب نیست زیرا نمی توان تنها با کشتار بر جای ماند. این کشتار و خشونت زمانی موثر میبود که وعده تثبیت سیاست میتوانست حامیان جهانی خود را متقاعد نماید.
با این حال رویدادهای اینده در خاورمیانه بسوی مدیریت سیاسی و نظم نوین نمیتوانند از یک ساختار یکسان و روایت همگون برخوردا ر باشند زیرا ارایش نیروها و ارتفاع اگاهی و مطالبات بسیار متنوع و متفاوت هستند . بیشک نمی توان مطالبات و اگاهی و حتی ترکیب نیروهای اجتماعی ایران را با عربستان سعودی و یمن و حتی مصر یکسان انگاشت، و بازیگران سناریو نظم نوین ایرانی را متقاعد سازد که به دلیل داشتن حامی توانمند جهانی قادرند به حذف دیگر بدیلها دست یازند.
احساس دوگانه ما به برامدهای سیاسی پیش روی دقیقا بدین خاطر ست که بسیاری نمی دانند چه شد که به یکباره مطالبات انسانی مردم خاورمیانه که عمری در همین بنگاه ها انکار شده بود به یکباره هم شنیده میشود و هم تشویق به بیان مجددش.
حس دیگری که ما ایرانیان را مورد ازار قرار میدهد شاید به این حقیقت باشد که ایران و مردمش طی سی سال گذشته شاهد ازمون و قربانی شدن طرحهای گوناگون غرب بوده اند. این نگاه و حس اشکار و یا پنهان نوعی بی اعتمادی ، سرخوردگی و یا خشم را میتواند در ذهنیت جمعی ما بیافریند.
و یا همه اتفاقات را از زاویه سنایوهای از پیش تبیین شده بنگریم و جوهر اطمینان و اعتماد خود را نسبت به داده های زمان خود از دست بدهیم، شناخت از جوهر دخالتهای سرمایه جهانی و دخالت انان در ارایش درونی ما نمی بایست ما را به گسست درونی بیشر خود رهنمون سازد بلکه باید در برابر چنین بدیلی اندیشه خود را از ترجمه و روایت به افرینش سازمان دهیم ، باید به سازماندهی و اتفاق خویش جهت تفوق بر شعور و رفتار خویش بپردازیم، و جدا از تنگناهای هیجان افرینی که همیشه مورد تکیه سیاست فرادست بود خرد جمعی خود را در انکشاف حقایق فراهم اوریم.
بنابراین قطبی شدن و اینهمان شدن همگنهای سیاسی در ایران امروز بیش از هر زمان باید مورد مداقعه نیروها و کنشگران سیاسی قرار بگیرد. زیرا در فقدان چنین امری اندیشه فرادست سازمان یافته قادر است با خروش عواطف جمعی نظم دلخواه خود را تنها بدیل ممکن سازد.
|