زنده باد انقلاب مردم مصر!
انقلاب در مصر پشتوانه ای برای ارتجاع مذهبی در ایران نیست



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۴ بهمن ۱٣٨۹ -  ۱٣ فوريه ۲۰۱۱


اخبار روز: انقلاب مصر، گام نخست خود را پیروزمندانه برداشت و دیکتاتور سی ساله ی این کشور را در برابر قدرت خود تسلیم کرد. سقوط مبارک در مصر به دنبال فرار بن علی در تونس، بار دیگر فرا رسیدن عصر تازه ای از به پا خواستن ملت ها علیه مستبدین و عزم آن ها برای تغییر وضعیت خود را نوید می دهد. جهان خسته ی ما دوباره از خواب بر می خیزد. رشته انقلاب های تازه، افسانه ی سپری شدن عصر انقلاب ها را باطل می کند و مردم یک بار دیگر از نقش تماشاچی بازی بزرگان خود به بزرگ بازی ها تبدیل می شوند.

سقوط مبارک در مصر، پیروزی آزادی خواهان در سرتاسر جهان است. طنین این پیروزی در کشور ما بلند است. این حادثه در کنار گوش مردمی صورت گرفته است که خود منتظر فرصتی هستند، تا با دیکتاتور کشور خود همان کنند که مصری ها با مبارک کردند. پیروزی مصری ها، آزادی خوهاان ایران را شادمان و امیدوار کرده است. وقتی آزادی خواهان ایران امیدوار باشند، دیکتاتورهای حاکم بر کشور نگران خواهند بود، حتی اگر به روی خود نیاورند و از سر ناچاری و به دروغ لبخند بزنند. حتی اگر مدعی شوند که الهام بخش انقلاب مصر، آن ها هستند.

اکنون پرسش این است: موج به سواحل کشور ما هم خواهد رسید؟

در شور و شعف جهانی و امیدواری بزرگی که اکنون ما شاهد آن هستیم، بخشی از روشنفکران ایرانی اما، محافظه کارانه ترین واکنش ها نسبت به این روند انقلابی را داشته اند. آیا این دسته از روشنفکران ایران در تردید خود به حمایت از انقلاب مصر و در هراس فلج کننده از بنیادگرایی اسلامی محق هستند؟ این پرسش، پرسشی فقط مختص روزهای اخیر نیست، پرسشی قدیمی و تعیین کننده است. حالا می توان در پرتو تجارب انقلاب های تونس و مصر، یک بار دیگر رفتار آزادی خواهان ایران در جریان انقلاب بهمن را نیز مورد محک و ارزیابی مجدد قرار داد.

تردید و محافظه کاری نسبت به انقلاب مردمی مصر، در درجه ی نخست ناشی از تجربه ی تلخی است که به استقرار جمهوری اسلامی ایران و دوام سی ساله ی آن انجامیده است. اما در پس این توجیه، دلایل دیگری هم نهفته است.

تجدیدنظرهای اساسی در افکار دموکراتیک و رواج یافتن یک اصلاح طلبی بسیار محافظه کارانه در فرهنگ سیاسی کشور ما، از جمله دلایل تولید این نگرانی هاست. بخشی از نگرانی ها طبیعی است. در هر حرکت بزرگ و تاریخ ساز در چنین ابعادی، پرسش های بسیاری در مورد آینده ی ایجاد می شود. اما اینجا صحبت بر سر نگرانی ها و سوءطن هایی است که ترس از یک دیکتاتوری مذهبی را تا آن جا بال و پر می دهد که به ایستادن در کنار دیکتاتور های «سکولار» و بسیار فاسد منجر می شود.

وحشت از انقلاب – به طور عام – وحشتی است گاه فلج کننده که به جان جنبش و مردم ما افتاده است و به تعبیر صحیح تر آن را به جان مردم و جنبش آن ها انداخته اند. در سال های اخیر، درک بسیار نادرست و غیرواقعی از انقلاب رواج داده شده است که هدف اول و مقدم آن حفظ جمهوری اسلامی ایران بوده است. مطابق چنین درکی انقلاب در هر حال و همیشه ضرورتا برابر است با خشونت، کشت و کشتار، ویرانی و هرج و مرج. آن چه تا امروز در تونس و سپس در ابعاد گسترده ای تری در مصر روی داده، این نتیجه گیری های غیرواقعی را باطل کرده است، اکنون بهترین وقت آن است که جنبش ما خود را از این افسون فلج کننده نجات دهد.

ترس از «توده» مکمل ترس از «انقلاب» است. در این دیدگاه از «توده ی مردم» جز ارتجاع و عقب ماندگی و بی فرهنگی چیز دیگری حاصل نمی آید. ما نشانه های این طرز تفکر را در جنبش سبز دیده ایم، اصلاح طلبی محافظه کار در فضای ترویج بی اعتمادی و تمسخر و ترس از «توده» و «حرکات توده ای»، جان می گیرد و به حیات خود ادامه می دهد. حالا در انقلاب مصر، به هر سو که می نگری، توده های «بی سروپایی» را می بینی که خواست های خود را فریاد می زنند و میدان را از رهبران درس خوانده و دانشگاه دیده گرفته اند. و این از جمله دلایلی است که در نزد عده ای از روشنفکران ایرانی انقلاب مصر را غیرقابل اعتماد می سازد.

آیا انقلاب مصر قرار است به تکرار یک جمهوری اسلامی دیگر بیانجامد؟ این نگرانی عمده ترین دلیلی است که عده ای از روشنفکران ایرانی را گاه تا دفاع از رژیم حسنی مبارک از این انقلاب دور کرده است. بسیاری از این روشنفکران خود از جمله فعالان جنبش سبز ایران هستند. پرسش این است: نشانه های مذهبی و اسلامی در کدام یک از این دو حرکت – جنبش سبز در ایران و انقلاب مردم در مصر - بیشتر بوده است؟

همه ی آن ها که حوادث انقلاب مصر را دنبال کرده اند و همه ی کسانی که با این کشور آشنا هستند، تایید کرده اند که هر چند در مصر – مثل هر کشور اسلامی دیگر – خطر مذهب و اسلام سیاسی خطری است که نباید آن را نادیده گرفت، اما در انقلاب مصر که موتور محرکه ی آن جوانان این کشور هستند، نشانه ها به آن اندازه نیست که این انقلاب را به یک انقلاب تحت رهبری و سلطه ی مذهب تبدیل کرده باشد. در مصر رهبران موثری وجود ندارند که رسما از حکومت اسلامی دفاع کنند. در مصر رهبران به اندازه ی رهبران جنبش سبز در ایران دلبسته ی اسلام نیستند. در انقلاب مصر، به خلاف جنبش سبز در ایران، رهبرانشان رسما نمی گویند که جدایی دین از حکومت را نمی پذیرند. انقلاب در مصر نه تنها پشتوانه ای برای ارتجاع مذهبی در ایران نیست بلکه نسیم آزادی را تا کنار مرزهای ما آورده است.

هشیاری در برابر «سناریوی سیاه» و مارهایی که می توانند در این سناریو سر بر آورند درست و به جاست. اما این «هشیاری» نباید راه به اردوی دفاع از دیکتاتوری های فاسد خاورمیانه ببرد. مردمی که با انقلاب خود دیکتاتوری های موروثی در خاورمیانه را یک به یک سرنگون می کنند، قدرت آن را خواهند داشت که از تحقق «سناریوی سیاه» در کشورهای خود جلوگیری کنند. «انقلاب اسلامی» در ایران یک اسثثنا بود. نه تنها کشورهایی که علیه دیکتاتوری به پا خواسته اند که همه ی دنیا نیز بسیار بعید است تاب تحمل دیکتاتوری های مذهبی تازه را داشته ای باشد، از جمله به دلیل آن که نمونه ی این حکومت سیاه و وحشی اکنون در برابر چشم همه ی مردم جهان است. در تحولات خاورمیانه «سناریوی سیاه» کمترین شانس را دارد.

پس زنده باد انقلاب مصر که دیکتاتوری فاسد سی ساله این کشور را سرنگون کرده و دموکراسی و آزادی را به مرزهای کشور ما نزدیک تر کرده است!