طرح شعار مجازی الله اکبر در برابر دادخواهی حقیقی مردم ترجمان چه سیاستیست؟


سیروس ملکوتی


• این بیشک شعار ازادی و اشنای ازادگان جهان نیست کدام جنبش ازادیخواهی انرا در حافظه خود دارد که ما باید به تکرارش بنشینیم؟ اما براستی چرا خود ازادی سروده نشود؟ چه هراسی از ان هست؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲٨ بهمن ۱٣٨۹ -  ۱۷ فوريه ۲۰۱۱


فراخوان به تظاهرات همبستگی با مردم مصر با استقبال مردم مبارز مواجه میشود. بیشک نمی توان باور داشت که بهانه بیان گردیده یعنی همبستگی با جنبش دمکراسی خواهی مردم مصر دلیلی برای جدال مرگ و زندگی شهروندان ایرانی باشد.

مردم به میدان مبارزه و اعتراض امدند تا دادخواهی خود را بیان دارند تا مطالبات سی و چند ساله سرکوب شده خود را بار دیگر با همایش خود به گوش جهانیان و حاکمان نظام سرکوب و شکنجه و اعدام برسانند. مطالبات مردم و انگیزه استقبال انان از فراخوان رهبران نمادین چیست؟ ایا فراخوان جبهه مشارکت ایران اسلامی و برهان رفرم خواهی ان در چارچوب ماندگاری در نظام ولایی میتواند موضوع این معرکه دلهره اور مرگ و زندگی باشد؟ ایا سطح مطالبات مردم در تغییر دولت و انتخاب مجدد ریاست جمهوری نقطه عزیمت رهبران نمادین سبز محدود میشود؟

بیشک نمی توان گوناگونیهای دادخواهی جنبش و مطالبات دمکراسی خواهانه مردم ایران را در یک بستر و دیدگاه شاهد بود . میتوان باور داشت که بخشی از این وجود معترض به همین حداقلها قناعت دارد اما بیشک نمی توان تمامیت دادخواهیها را در این بستر محدود خلاصه نمود، بی اعتناعی و انکار رهبران نمادین سبز به مطالباتی که کلیت نظام را به چالش میکشاند نمادی از سیطره جویی و گسست پیمان مبارزه را در میدان حقیقی جدال بر علیه نظام وعده می اورد. با اتکا بر چنین باوری بود که این اندیشه جنبش سبز را در انقیاد خود دراورده و سرکشی های انقیاد ناپذیر انرا با چگونگی دخالتهای خود در سازماندهی مبارزات به خاموشی که پی امدی جز سرکوب بیرحمانه و شکنجه و اعدام نداشت کشانید.

اصلاح طلبان حکومتی هرگز نه قادرند و نه خواهان انند که از مرزهای این نظام غیر قابل ترمیم عبور نمایند، و تنها دلیل حضور خود را میتوانند در حفظ نظام برهان اورند و اینرا نیز بی پروا بیان میدارند. پرسش این است که این جماعت در معرکه دادخواهی مردم چه میکنند ؟ چه میخواهند ؟ و چرا همه تلاش خود را برای سازماندهی جنبشی بکار میبندند که سطح مطالبات ان فراتر از توان خود می پندارند؟ تنها پاسخی که میتوان بدست اورد همانا تسخیر گستره جنبشیست که بدلیل ماهیت مطالباتش نمی تواند درون چارچوب نظام بگنجد ، بنابراین گسست درونی جنبش و تسلیم پذیر شدنش به حداقلهای اصلاح طلبان به هر بهایی میبایست میسر گردد، این وعده سیاسی نیز امروز حامیان جدی خود را در قدرتهای جهانی همراه دارد و مماشتگران اهل اندیشه وطنی نیز بدین پایگاه فکری و عملیاتی پیوستند، تا بتوانند برهانی بر این باور مجازی از حقیقت و ماهیت دادخواهی گردند. در برابر شفافیت جنایات و فرمان کشتارحاکمیت این اپوزیسیون مجازی تکیه بربیان نماد دارد و با طرح شعارهای بی مطالبه و توهم امیز مانند الله و اکبر جنبش را در مرحله پیشا بیداریش میخواهد از اقدامات جدی برای کسب مطالبات حقیقی اش مسدود نماید . این در حالیست که جنبش برای برداشتن گامهای جدی نیاز به طرح شعارهای مشخص دارد تا بتواند گستره اجتماعی خود را سازمان دهد و بدیل خود را در یک همبستگی ملی و سراسری بیافریند.

جنبش سبز یکبار خاموشی و سپس سرکوب بی دریغ خود را با چنین مدیریت سیاسی تجربه نمود و قادر نیست بار دیگر به تکرار چنین تجربه ای بنشیند ، هنگامی که جنبش سبز در سال گذشته از مرز های نظام در گذار بود و با طرح شعار براندازی خود را ارایش مبارزاتی میبخشید اصلاح طلبان با جایگزینی شیوه مبارزه سرکوب پذیرخود انرا میزبان شکنجه و تبعید و اعدام نمودند. و امروز بدون هیچ انتقاد به کرده خود و بدون هیچ تغییر در بنیاد اندیشه و بیان مطالبات خود باز سعی دارند مدیریت مبارزه را در دستان مماشات خود تسخیر نمایند. دعوت به عقب نشینی و به قول دکتر پریسا ساعد دوره بندی حضور مبارزان در میدان مبارزه نه میتوانست یک تاکتیک مبارزاتی باشد و نه تداوم مبارزه، بلکه تنها قصد ان به نظم اوردن جنبش برانداز در چارچوب تقبل نظام خلاصه میگردید ، که با رسالت سرکوب و تجدید قوای حکومت در میان دوره های این شیوه از مبارزه همراه شد تا خاموشی چند ماهه بر این جنبش جبر و تحمیل گردید.

جنبش ازادیخواهی و دمکراسی خواهی ایران بر پایگاه مطالبات اصلاح طلبان نمی تواند به وحدت عملی و سراسری دست یازد بیشک تلاش برای چنین همایشی جز به تعویق انداختن ازادی و حضور جنایات نتیجه دیگری به همراه نخواهد داشت.

این نه به عنوان نفی و یا انکار وجودی و یا حتی حذف دادخواهی انان یعنی اصلاح طلبان میباشد بلکه نقد بر اندیشه ایست که به انکار دادخواهی حقیقی مردم در طرح مطالبات خود میپردازد و میرود تا بدیل مستبدانه خود را به نام ازادی بر ذهنیت تسخیر شده حاکم گرداند. جای تاسف است که بسیاری از مفسران سیاسی در رسانه های موجود با علم بدین حقیقت هم اوای چنین سیاست و اندیشه ای میشوند و تصویر پرداز نابوده ها میگردند.

نمی توان در رسانه های تصویری نشست و از درد و مطالبات حقیقی سخن گفت و سپس از مردم خواست بیان انرا در مطالبات خود انکار نمایند و با طرح شعارهای بی معنا حضور خود را اعلام دارند. این همانند تصویریست که امروز ما شاهد ان از اندیشه هایی هستیم که خود را همبسته با مردم و همزمان با مدیریت مبارزاتی اصلاح طلبان میدانند. این مترجمان و واسطه های سیاسی مرتب در تفسیر سکوت و یا مبهم گویی های این و ان رهبر نمادین در تلاشند تا تصویری غیر واقع از بستر حقیقت ارائه دهند تا ذهنیت پرسشگر و به حق مشکوک بدین نمادها را تشویق به پذیرش و طاعت نمایند .

امروز بیش از هر دوره ای جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران نیازمند یک مدیریت سیاسی همگون با دادخواهی های خود میباشد و نیازمند ان است مطالباتش همانگونه که هستند بیان گردند و به تفسیر و تسخیر اندیشه و اعتقادات گروهی اسیر نشوند.

انکار دادخواهی مردم و یا تقلیل بخشیدن ان به سطح مطالبات این و ان نیروی اصلاح طلب حکومتی تنها میتواند به ثبات واهه دیگری از بود نامبارک این نظام بیانجامد. امروز مردم بار دیگر به میدان مبارزه و رویارویی با نظام امدند، این حضور بیشک هزینه سنگینی به همراه خواهد داشت، تنها راه اما بودن در میدان مبارزه میباشد تا سرانجام یابی خواسته ها. نمی بایست برای نمایش ازمون قدرت نمایی این و ان دادخواه قدرت سیاسی مانند مهره های شطرنج سیاسی به میدان امد و با فرمان سرانگشتی به کنار رفت ، تا سهامداری و مشارکت در نظام ولایی را برایشان میسر ساخت، وعده های ازادی در این مشارکت نمی توانند به حقیقت بگرایند زیرا چارچوب اندیشه نظام چه در طرح قانونش و چه در ساختمان و نهادهایش گونه ایست که این وعده ها را ممکن نمی سازد . لازم نیست مردم در گزینه خود به این و ان نیروی سیاسی و اجتماعی اتکا داشته باشند، تنها کافیست که مطالبات خود را فریاد اورند انگاه نیروهای همراه و همدل چگونگی حضور خود را تبیین مینمایند. بنابراین این منتهای بی حرمتی به جنبشیست که حق دارد خون بدهد ، زندانی و اعدامی در راه ازادی بدهد، اما نتواند شعارش را خود برگزیند. هیچ جنبشی بدون طرح مطالبات نمی تواند شکل بگیرد و یا طرح مطالبات خود را نتواند در اشکارا بیان دارد. شعار های هر جنبشی بیان شفاف از دادخواهی هاست انرا نباید به استعاره و مبهم گویی کشاند انهم در هنگامه ای که دیوار شرمی میان مردم و حاکمیت نیست ، مردم ایران مدتهاست از مرزهای زمزمه اعتراض گذشتند نیازی به یافتن یکدیگر ندارند زیرا این یافتن دیرزمانیست رخ داده است ، امروز با چنین همایشی اما شعار مردم میبایست ضرورتا چکیده مطالباتشان باشد، شعاری به مفهوم میرایی دیکتاتوری و نه دیکتاتور، شعاری به مفهوم ازادی و نه رای من کو، شعاری به مفهوم حکومت سکولار و دمکراتیک و نه بازی قدرت در چنبره حکومت ولایی.

شعاری به مفهوم روشنی و وعده زمینی و نه سیر اسمان و مناره مسجد و تسخیر نمازطاعت به مانند الله و اکبر. انهم شعاری که میتوان در بریدن سر گروگان و یا سنگسارزنی بیگناه فریادش نمود، این بیشک شعار ازادی و اشنای ازادگان جهان نیست کدام جنبش ازادیخواهی انرا در حافظه خود دارد که ما باید به تکرارش بنشینیم؟ اما براستی چرا خود ازادی سروده نشود؟ چه هراسی از ان هست؟