در اهمیت ۲۵ بهمن و طنین فریاد "آزادی"
رضا میهن دوست
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۹ بهمن ۱٣٨۹ -
۱٨ فوريه ۲۰۱۱
اگر حقیقت دارد که بدنه این جنبش سکولار است، چرا بعد از ۳۱ سال حکومت مذهبی فاشیستی، شعارهای مذهبی مانند "الله اکبر" دوباره در اعتراضات خیابانی جنبش سبز سر داده میشود؟ اگر مردمی برای آزادی مبارزه میکنند، چطور است که تا این اندازه به شعار "آزادی" بی توجهی میکنند؟ چرا به عنوان مثال شعار زیبای "آزادی" که میتواند تمام مطالبات ما را نیز در بر داشته باشد تا ۲۵ بهمن امسال حضوری کم رنگ داشت؟ راستی چرا؟!
شعارهای مذهبی مانند "یا حسین، میر حسین" و یا "الله اکبر" در ذات خود ضدّ تکثرگرایی هستند و این مانعی بسیار جدی بر سر راه اتحاد و همراه شدن بسیاری از شهروندان مردّد ایرانی با جنبش سبز شده است. بدون اغراق بسیاری را میشناسم که عدم شرکت خود در جنبش سبز را به این دلیل که "مردم هنوز بعد از ۳۱ سال "یا حسین، میر حسین" و "الله اکبر" سر میدهند و هنوز بدنبال آخوندها هستند" توجیه میکنند، که بنظر من قابل فهم نیز میباشد و به احتمال زیاد بیشتر ما با این گروه از ایرانیها که تعدادشان هم به هیچ عنوان کم نیست، چه در خارج و چه در ایران برخورد داشتهایم و این واقعیتی است که متأسفانه وجود دارد.
یکی از دلایلی که برای استفاده از شعارهای مذهبی عنوان میشود، ندادن بهانه به دست نیروهای سرکوبگر و مبارزه با رژیم مذهبی با سلاح خود رژیم است، یعنی با سلاح شعارهای مذهبی. به همین دلیل نیز در شروع جنبش به بخاطر ترس از سرکوب شدید کسی شعار "مرگ بر خامنهای و ولایت فقیه" نمیداد، اما هم اکنون همه ما شاهد آن هستیم که هم در خیابانها و هم در پشت بامها شعارهای زیادی در جهت سرنگونی و نفی خامنهای و ولایت فقیه داده میشود آن هم بیشتر از هر شعار دیگری. بنابر این اگر شعار "الله اکبر" در شروع جنبش سبز تا حدودی قابل توجیه بود آیا این توجیه اکنون نیز می تواند قابل پذیرش باشد؟
دلیل دیگری که مطرح میشود این است که، " این شعار بصورت غریزی از دهان مردم بیرون میآید و شعاریست سمبولیک برای ایجاد احساس اشتراک و اتحاد". این فقط تا حدودی درست است اما نه کاملا. شعار "الله اکبر" نمیتواند به صورت "فراگیر" چنین احساساتی را میان همه مردم ایجاد کند به دلیل اینکه این شعار مورد پذیرش همهٔ مردم با دیدگاهها و مذاهب متفاوت آنها نیست، بلکه تنها شعار گروهی از آنهاست. مردم به طور غریزی شعار "الله اکبر" فریاد نمیزنند، بلکه در اثر بمباران تبلیغاتی یاد میگیرند و قانع میشوند که این نوع شعارها را بگویند.
در اینکه در تظاهرات و اعتراضات خیابانی، افراد یا گروههای اجتماعی و سیاسی با مطالبات گوناگون خود شرکت میکنند و حق دارند که شعارهای مورد نظر خود را بدهند و برای آن هم تبلیغ کنند حرفی نیست، پرسش اینجاست که احزاب و گروههای سیاسی سکولار و تمام باورمندان به "جدایی مذهب از حکومت" که خواهان برکناری تمامیت حکومت اسلامی هستند، هنگامی که مردم را تشویق به شرکت در تظاهرات میکنند، با کدام هویت مشخص سیاسی، با کدام مطالبات و با کدام شعارها وارد این صحنه میشوند؟
تا آنجایی که من به یاد دارم در اعتراضات خیابانی جنبش سبز در سال گذشته، تنها شعاری که کلمه "آزادی" هم در آن گنجانده شده بود، شعار "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" بود، اما واکنش اصلاح طلبان، حتّی شخص آقای موسوی و گرد و خاکی را که آنها سر این شعار به دلیل پسوند "ایرانی" به جای "اسلامی" به پا کردند شاهد بودیم.
خواستهها و مطالبات مردم را از شعارهایشان میتوان دید. "الله اکبر" بیانگر کدام خواسته و مطالبه سیاسی یا صنفی است؟ نمایانگر اعتراض مردم به چه چیز است؟ آیا "الله" آن چیزیست که ما را ۳۲ سال از آن به طور کامل محروم کردهاند؟ با "الله اکبر" به کجا میخواهیم برسیم که تاکنون نرسیدهایم؟ برای الله مبارزه می کنیم یا برای آزادی؟ این همه درد و رنج ما از کمبود "الله" است یا از نداشتن "آزادی"؟
اذهان جهانی به دلیل جنایات بی مانندی که سالهاست با همین شعار انجام میشود، تجربه وحشتناکی از آن دارند. ۳۲ سال پیش با همین شعار "الله اکبر" نظام غیرانسانی جمهوری اسلامی بر پا شد، با همین شعار "الله اکبر "سرها بریده شدند، دگراندیشان و دگرباشان به آتش کشیده شدند، انفجارهای انتحاری انجام شد و با هواپیماهای مسافربری هزاران بی گناه به کام مرگ کشانده شدند.
صرف نظر از جلوه بسیار منفی این شعار در نزد جهانیان، من فکر میکنم بسیاری از ما به این باور داریم که تکرار پیدرپی و مستمر یک کلمه، یک جمله و یا یک "شعار" تاثیر بزرگی میتواند بر روح و روان و بر باور و اراده اشخاص بگذارد، حال انتظار کدام تاثیر را از گفتن شعار "الله اکبر" به عنوان یک شعار سیاسی در اذهان مردم خودمان داریم؟ اما اگر چنین تاثیری را بر ذهن و اراده گوینده و حتّی شنونده آن میپذیرم، پس آیا تکرار هر شب شعار "آزادی" بر روی بامها و خیابانها ، نمیتواند تاثیر مثبت و مطلوبی بر روح و روان، بر اراده و وجدان و بر غرور لطمه دیده آن جامعه بگذارد؟ و در این صورت آیا مردمان آن جامعه را بر اصرار و پایداری بر سر مطالباتشان مصممتر نمیکند؟
بدون آزادی، رسیدن به هیچ خواسته دیگری به طور کامل ممکن نیست. مطالبه آزادی یعنی مطالبه تمامی حقوقی که در منشور جهانی حقوق بشر درج شده است. آزادی مقدم بر همه چیز است. از راه آزادی، برابری و عدالت نیز بیرون میآید، اما از بر عکس آن فقط جنایت و سرکوب. بدون آن به هیچ چیزی نخواهیم رسید و با آن به بسیاری چیزها. آزادی پیامی روشن و بدون ابهام برای همه دارد، حتّی برای حاکمان دیکتاتور. فریاد آزادی، مطالبه با ارزشترین چیزی است که از مردم دریغ شده است. همان چیزی که انسان بدون آن موجودی نامتعادل، بیمار و پریشانحال است.
چرا اپوزیسیون سکولار خارج کشور به تاثیرگذاری خود باور ندارد؟ حتّی اگر گروههای پراکنده اپوزیسیون هنوز قادر به اتحاد با یکدیگر نیستند و هنوز توانایی ارائه یک برنامه یا تشکیل یک دولت آلترناتیو و یا یک کنگره ملی را در خارج از کشور ندارند، که به نظر من ضرورت تشکیل آن روز به روز بیشتر احساس میشود، دست کم میتوانند اندکی کنشگرانه تر وارد کارزار مبارزاتی بشوند؟ چرا همهٔ کارها را به اصلاح طلبان واگذار میکنند و بعد هم از آنها ایراد میگیرند که اشتباه آنها این بود و آن بود؟ در حاکمیت وفادارترین جناح به نظام همین اصلاح طلبان میباشند و نه اصول گرایان. خود آقایان موسوی و کروبی نیز بارها وفاداری خود را به نظام و بنیان گذار آن به صراحت اعلام کرده اند. پس این همه انتظار از آنها برای چیست؟
مسلما منظور من همه اپوزیسیون سکولار و دموکرات خارج کشور نیست. هستند گروهها و کسانی که بسیار زحمت میکشند اما متأسفانه قسمت عمده اپوزیسیون سکولار و دموکرات خارج از کشور گویا اصلا وجود خارجی ندارد. مردم چگونه به وجود چنین اپوزیسیونی در خارج آگاه شوند هنگامی که هیچ صدایی از آنها شنیده نمیشود؟ با این بهانه که ما بدنبال مردمیم و نمیتوانیم برای آنها تعیین تکلیف کنیم، همه چیز را دودستی تقدیم اصلاح طلبان اسلام گرا کردهاند؛ یعنی باز هم اشتباه، از جنس همان اشتباه تاریخی که ۳۲ سال است از آن در رنج هستند و شرمنده.
و اما در ۲۵ بهمن امسال شاهد اتفاقات بسیار امیدوار کننده و مثبتی برای جنبش سبز بودیم. در این روز جوانان شعار "آزادی" را بارها و بارها فریاد کشیدند. هر بار با شنیدن آن مو بر بدنم راست میشد و بغض گلویم را میفشرد. بالاخره بعد از یک سال و نیم حسرت و انتظار زمان آن فرا رسیده است. در ۲۵ بهمن پدیدار شدن شعار زیبای "آزادی" با ترکیبات و فرمهای گوناگون، مانند "آزادی، آزادی، آزادی" و "یا مرگ یا آزادی"، با کمرنگ شدن شدن شعار "یا حسین، میر حسین" همراه بود. تقریبا تمام شعارهای ۲۵ بهمن بر خلاف تبلیغات اصلاح طلبان اسلام گرا و پشتیبانان اصلاح طلب غیر اسلام گرایشان، شعارهایی صددرصد رادیکال و ساختار شکن بودند.
به نتیجه نرسیدن این اعتراضات تنها بدلیل وجود یک رژیم بسیار خشن فاشیستی نیست. شرایط و دلایل متفاوتی مسبب این عدم پیروزی هستند، اما یکی از دلایل آن که حتّی شاید مهمترین آن باشد، همین قدرت اصلاح طلبان اسلام گرا در به کنترل گرفتن و هدایت جنبش با هدف حفظ تمامیت نظام اسلامی میباشد. در واقع این بمانند "دامی" است که جنبش در آن گرفتار شده است.
روز ۲۵ بهمن ۸۹ را میتوان نقطه عطفی در سیر تکاملی جنبش سبز به سوی استقلال و جدائی کامل آن از سلطه اصلاح طلبی دانست. ۲۵ بهمن نمایانگر این واقعیت بود که این جنبش در تلاش برای رها کردن خود از این دام مصمم است. این بدان معنا نیست که در جنبش سبز گروههای اصلاح طلب وجود ندارند. اتفاقا موضوع بر سر همین حقیقت "رنگین کمانی" بودن این جنبش است. جنبش سبز جنبشی است ملی، دموکراسی خواه، کثرت گرا، غیر ایدئولوژیک و سکولار، حتّی خود اصلاح طلبان سبز هم در "حرف "به گوناگونی و رنگارنگی این جنبش اعتراف میکنند. هر چند که این رنگارنگی کامل نیست، زیرا که تاکنون بطور فراگیر از همه قشرها، طبقات و اقلیتهای متفاوت قومی، مذهبی و زبانی در آن با جان و دل شرکت نکردهاند، که آن هم نتیجه و معلول در تضاد قرار گرفتن اهداف رهبران نمادین اصلاح طلب با اهداف و خواستههای بدنه جنبش است.
علت اصلی سرکوب و متوقف شدن این جنبش تا روز ۲۵ بهمن نادیده گرفتن همین حقیقت در "عمل" بود. چنین جنبشی را نمیشود با وعده بازگشت به دوران طلایی یک دیکتاتور بدتر و جنایت کارتر از دیکتاتور کنونی و با وعده اصلاحات برای حفظ نظام خونریز اسلامی هدایت کرد، زیرا که با خواستههای نسل جوان و هم چنین اقلیتهای قومی و زبانی کاملا در تضاد است.
اصلاح طلبان وظیفه خود را بخوبی انجام میدهند و برای حفظ این نظام تکاپوی زیادی میکنند. بیائیم تبلیغ شعارهای مذهبی را به آنان واگذار کنیم و خود به عنوان اپوزیسیون انحلال طلب، به جنبش برای گذر آن از مانع بزرگ اصلاح طلبی یاری برسانیم و بدانیم که اگر میخواهیم این جنبش فراگیر شده و به نتیجه درستی برسد، باید که فعالتر شده و به شعارهای مطالباتی خود نیز بیشتر توجه کنیم. تنها پیروزی بر نظام جمهوری اسلامی کافی نیست، بلکه چگونه پیروز شدن، با چه ابزار و با چه هدف و جایگزینی پیروز شدن بسیار مهمتر است.
شعار دلنشین "آزادی" حتّی میتواند بر دل یک بسیجی، پاسدار و یا نماینده مجلس بنشیند، اگر چنانکه هنوز قلبشان به سیاهی عمامه رهبرشان نشده باشد. شاید هم به همین خاطر، این شعار "آزادی" است که میتواند ستونهای حاکمیت فاشیسم مذهبی را بلرزاند و نه شعار "الله و اکبر".
به امید روزی که شعار "آزادی" هر شب تا پیروزی انقلاب مردم ایران بر فراز بام خانهها طنین انداز شود، و به امید روزی که شعار "الله واکبر" نیز از بام خانهها پایین آمده، خیابانها را ترک کرده، و به عنوان یک "باور دینی" به جایگاه شایسته خود یعنی به مساجد و به قلب باورمندان به آن باز گردد.
زنده باد آزادی!
رضا میهن دوست ۸۹/۱۱/۲۸
|