نظامیان درس بگیرند که باید مدافعان مردم باشند، نه حاکمان


دکتر کاوه احمدی علی آبادی


• ارتش لبنان و مصر نیز باید الگویی برای کلیه کشورهای منطقه باشند که به جای جانبداری از جریانی خاص، هرگز و به هیچ قیمتی در مقابل مردم نایستند و با حفظ و برقراری آرامش، اجازه بروز آزادانه خواست ها و اعتراضات مردمی را بدهند و یادشان نرود که آنان مدافعان مردم هستند، نه حاکمان و دولتمردان ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۹ بهمن ۱٣٨۹ -  ۱٨ فوريه ۲۰۱۱


باز موضع گیری انسانی رئیس جمهور ترکیه، آن هم در ایران نشان داد که اسلام حقیقی که مبتنی بر انسانیت و وجدان بوده کدام است و اسلام رایاکارانه و جلادانه کدام. بسیار خرسندم که می بینم رهبری کشورهای جهان اسلام عملاً بدست کشوری افتاده که در میان گرداب اسلام تروریستی و اسلام شیادانه، اسلام مبتنی بر حقیقت و انسانیت را پیاده می کند و دارای روضه خوان نیست تا تنها حرف هایی را که خود عمل نمی کند، بالای منبر به دیگران توصیه کند و آنچه را پیش از آن که به دیگران توصیه کند، خود عمل می کند. سلامت کاری و اخلاق عملی همچنان که موجب شد، در کشوری که نظامیان حکومت می کردند- که نگارنده در آن سال ها در ترکیه زندگی می کرد- دولتی مردمی و اسلامی سر کار بیاید، همان گونه سبب شد در منطقه، نقشی کلیدی و مثبت ایفاء کند و به زودی در جهان اسلام الگویی برای سایر کشورها خواهد شد. ترکیه باید به آن ها نشان دهد که اسلام، به معنی شریعت و شعار و تظاهرات و تندروی نیست و روح و حقیقت اسلام، همچون هر دینی "وجدان و انسانیت" است که معطوف به عاطفه انسانی و توآم با عقلانیت است. کتاب های درسی و دانشگاهی کشورهایی همچون افغانستان و عراق می تواند به وسیله نظام آموزشی و دانشگاهی ترکیه نوشته شود. اما ملت های اسلامی می بایست علاوه بر آن، به سوی ظهور خودجوش و زنده جامعه مدنی حرکت کنند که فعلاً در مرحله تئوریزه شدن است و آن با جنبش های مردمی ایران آغاز شده است.
نخست باید بگویم، عدم عضویت و ادغام کامل ترکیه در اروپا عملاً به سود این کشور تمام شد و حتی اگر کشورهای اروپایی با عضویت کامل آن موافقت می کردند، نقشی را که ترکیه اکنون می تواند در منطقه و جهان اسلام و حتی جهان ایفاء کند، نمی توانست تحقق بخشد. چون اینک با این هویت دوگانه آسیایی- اروپایی، ترکیه از کشوری که می خواست در ته جدول کشورهای اروپایی قرار گیرد، به صدر کشورهای تأثیرگذاری اروپایی آمده است، زیرا نقشی را می تواند در منطقه و برای جهان اسلام بازی کند، که هیچ کشور اروپایی نمی تواند و این از هر دو سو، آن را کلیدی ساخته است. ترکیه برای پیشرفت و موفقیت همواره باید این هویت دوگانه و نقش موثر خود را حفظ کند و به سوی هویتی یک سویه –چه اروپایی چه آسیایی- نلغزد.
ترکیه هم به سبب اشتراکات قومی و فرهنگی و هم مشترکات دینی و حتی مذهبی به خوبی می تواند در آسیای میانه نفوذی مثبت داشته باشد. تأثیر اقتصادی ترکیه بعد از فروپاشی در این کشورها روشن است، اما باید برنامه ریزی در عرصه فرهنگ را در این منطقه در پیش بگیرد. اهمیت این نکته از آن روست که با فروپاشی دولت های خودکامه کنونی، جریانات هویت محور در این کشورها قوت می گیرند و فضا برای گروه های تندرو و به خصوص اسلام القاعده ای باز می شود و مردم پس از سال ها کشتار تازه همچون عراق و افغانستان می فهمند که چه اشتباهی کرده اند. ترکیه هم در سطح سازمان های غیردولتی و مردمی و هم در سطح دولت ها به تعامل و تأثیر مشاوره ای و عدم مداخله گرایانه اش ادامه دهد. بی شک در بلندمدت این رفتار به دور از منفعت طلبی ترکیه است که جایگزین حرکت های انحصارطلبانه حاکمان برخی از کشورها و کمک های مزورانه شان به تندروهای منطقه خواهد شد. حتی گروه های تندرو نیز فهمیده اند که کشورهای منفعت طلب، هر گاه که منافع شان اقتضاء کند با آنان بازی می کنند و هر گاه که خود تشخیص دهند، همه چیز را می خوابانند و بدنبال منافع مردم خود نیستند، چه رسد مردم و مسلمانان منطقه.
ترکیه باید در مصر هم با دولت و هم با مردم تعامل کند و به ایشان مشاوره بدهد و تجارب موفق اش را در اختیارشان بگذارد؛ این که چگونه با روش های مسالمت آمیز و تطابق شعارها و قول ها با عملکردها می توان فعالیت کرد و بدون افتادن در دام تعصب، سطحی نگری و افراطی گری، روح و حقیقت دین خدا را عرضه کرد. از طریق دیپلماسی با دولت مصر و از طریق راهنمایی به نهادهای مردمی و به خصوص اخوان المسلمین و گروه های اسلامی آنجا. نخستین اشتباه بزرگ را اخوان المسلمین مرتکب شد و آن اعلام این بود که دولت آینده قرارداد صلح با اسرائیل را ملغی خواهد کرد. می دانید این کار می تواند چه تبعات فاجعه باری برای مصر و منافع جاه طلبانه ای برای اسرائیل داشته باشد؟ این همان معجزه ای است که تندروهای اسرائیل اینک بدان نیاز دارند تا از زیر فشار گفتگوهای صلح با فلسطینیان فرار کنند. لغو یک طرفه صلحی که اسرائیل در قبال آن مناطق اشغالی صحرای سینا را به مصر پس داده، یعنی مجوز قانونی برای اشغال این منطقه، از بین رفتن روال به رسمیت شناختن یک طرفه کشور مستقل فلسطینی تا سپتامبر و مذاکرات بی پایان جدید برای مناطق اشغال شده جدید. مسلمانان و متدینان سیاسی مصر باید بسیار مواظب باشند، چون موساد سال هاست که با نفوذ در گروه های تندرو منطقه، از معجزات کشاندن این گروه ها به سوی تصمیمات غلط، سود برده و از آب گل آلود ماهی می گیرد؛ به خصوص احزاب و گروه هایی همچون اخوان المسلمین که اینک حتی اعضای کنونی آن نیز می دانند که برخی از بنیان گذاران اش، سوابق فراماسونری داشته اند!
جای خرسندی است که مالکی با وجود احاطه شدن توسط خرواری از مشکلات، تصمیمات درست و رو به جلویی می گیرد. اما مشکل اساسی عراق این است که تیم های امنیتی چند کشور که هر یک منافع خود را دنبال می کنند، در عراق به مبارزه با هم مشغول اند و متأسفانه مردم و دولت عراق قربانی می شوند. با این همه، تیم های امنیتی و اطلاعاتی حاضر چون در حال مبارزه با هم هستند، هیچ یک نتوانسته دیگری را از صحنه بیرون کند، اما اگر چنین شود، مشکل اساسی امنیتی و اطلاعاتی عراق تازه شروع می شود؛ به ویژه آن که موساد در کشورها و گروه های تندرو اسلامی سال هاست که با برنامه رخنه کرده و طرح "دولت در پشت دولت" را در منطقه دنبال می کند؛ یعنی دولتی امنیتی و اطلاعاتی و غیررسمی که قدرت اصلی در دست آن است و تعدادی مهره بدون این که خود بدانند در جلوی صحنه نقش بازی می کنند و با تندروی هایی سطحی، منافع ژرف اسرائیل را تأمین می کنند و کار قاچاق کالا و موادمخدر را بدون هر گونه نظارتی در منطقه در دست می گیرند و اگر کسی از مقامات کوچکترین بویی از این "فتنه بزرگ" ببرد، می رود همان جایی که عثمان را فرستادند. از این روی، دولت عراق به هیچ یک از کشورهایی که حالا کارهای امنیتی را چه به شکل آموزش و چه اجرایی در عراق انجام می دهد، نمی تواند اتکا کند و اگر می خواهد در آینده امنیت کشور تضمین شود، باید تیمی کاملاً جدید را جایگزین شان سازد. تیمی از نیروهای امنیتی ترکیه که کودتای نظامیان را شناسایی کرد، می بایست کار آموزش را برای تیم جدید امنیتی و اطلاعاتی که از نیروهای سالم و مطمئن عراقی تشکیل شده، بر عهده بگیرد. این عملکرد ترکیه در مورد مصر و سایر کشورهای منطقه نیز ضروری و قابل تعمیم است.
درباره فلسطین، ترکیه می تواند نقشی موثرتر ایفاء کند. نخست از طریق آمریکا و دیپلماسی باید به اوباما خاطر نشان سازد که اگر می خواهد تصمیمات اش بر روی اسرائیل تأثیرگذار باشد، حداقل طرح هایی را که آمریکا با آن مخالف است –همچون شهرک سازی در مناطق فلسطینی- باید در آن ها مشارکت نکند و مانع از همکاری شرکت های آمریکایی در ساخت و ساز این مناطق شود و این حداقل اقدام عملی است که می تواند انجام دهد. محمود عباس بسیار تنهاست و باید از پشتیبانی بیشتر ترکیه برخوردار باشد تا بتواند گام هایی محکم در مذاکرات بردارد. همزمان گروه های اسلامی غزه شاهد دفاعیات صادقانه دولت اردوغان از ایشان بودند و ترکیه می تواند تجزیه و تحلیل و راهکارهای عملی برای تحقق خواسته های فلسطینیان غزه ارائه کند تا یاد بگیرند که به جای تصمیماتی که در ظاهر به نفع فلسطینیان است، اما در عمل برای مردم بسیار گران تمام می شود، استراتژی های موثر اتخاذ کنند، به طوری که با وجود اختلاف با تشکیلات خودگردان، به گونه ای حرکت کنند که به گرفتن حق فلسطینیان هم از طریق مذاکره و هم مقاومت، کمک کنند؛ چیزی که بشدت از فقدان اش رنج می برند. اینک با تأمین نیازهای اصلی فلسطینیان در غزه و تهییج افکار عمومی جهانیان بر علیه اسرائیل از بابت محاصره غزه و اجماعی جهانی در قالب کشتی های صلح برای شکستن محاصره غزه، همین محاصره غزه که در ابتدا اسرائیل از آن به عنوان اهرمی بر علیه مردم غزه استفاده می کرد، دقیقاً به تهدیدی بزرگ برای خودش بدل شده است و اسرائیل بزرگترین حامیان اش را از دست داده و با کنار گذاشتن عملیات انتحاری توسط گروه های فلسطینی، عملاً این اسرائیل است که در سراسر جهان منزوی شده و ظالم و مقصر شناخته می شود. دستاوردی که تا همین چند سال پیش فلسطینیان از آن برخوردار نبودند و اسرائیل بود که محق شمرده شده و فلسطینیان به تروریست متهم می شدند. ترکیه نیز توانسته با دست گذاشتن روی نقاطی خاص، توپ را به زمین اسرائیل بیاندازد و عدم عذرخواهی اسرائیل را ملاکی سازد، برای قطع بسیاری از روابط سابق اش با اسرائیل، بدون این که آمریکا و اروپا از طریق اهرم هایشان به ترکیه فشار بیاورند، و این است دیپلماسی و تصمیماتی که می توانند برای یک ملت با ارزش باشند، نه شعار دادن های مداوم و محکوم کردن این و آن و مخالفت به همه چیز به جز جنگ.
اما کلید قطع چراغ جنگ در منطقه، لبنان است. با این که در آنجا پس از سال ها، همزیستی ادیان و اقوام مختلف وجود دارد و مدتی است که آنان توانسته اند، حتی آرای مخالف نسبت به یکدیگر را پذیرا شوند و در کل بدنه سیاسی جامعه هضم نمایند، اما برخی مسائل سیاسی می تواند موجب به هم ریختن این صلح و مدارا شود. به خصوص اگر برخی از گروه ها به مدارا و صلح نه به مثابه یک هدف، بلکه به شکل یک مصلحت بنگرند. هر گروهی که بخواهد این توازن را برای تصرف بیشتر قدرت بر هم زند، موجب بر هم خوردن این تعادل شده و عملاً شعله های جنگ نه تنها در لبنان که در منطقه روشن می شود که خاموش کردن اش دیگر خارج از دستان لبنانی هاست. این را هم اضافه کنم، که اسرائیل در هر دو جنگی که موفق نبوده –جنگ با حزب الله لبنان و حماس در غزه- و لااقل بسیاری از اهداف اش عملی نشده است، تجدیدنظر کرده و دریافته که عدم اشغال سرزمین کسانی که با آن ها می جنگد، از ترس آسیب دیدن کمتر نظامیان اش، می تواند به قیمت ناکامی در جنگ تمام شود، از این روی به سرعت به سوی اشغال لبنان، غزه و هر سرزمینی می رود که در حال جنگ با آن هاست و اینک نیز سناریوهایی را برای همین جنگ چند طرفه در منطقه بررسی و تحلیل می کنند. یک از مهمترین اشخاص برای حفظ صلح در لبنان، رئیس جمهور کنونی لبنان است که با درایت و ظرافت خاصی توانسته بین گروه های مخالف و در حال تعارض لبنان صلح برقرار کند و تاکنون آن را حفظ کند و در صورت کنار رفتن او، این تعادل به نفع هر گروهی که به هم بخورد، جنگ داخلی آغاز خواهد شد و آن گاه همه لبنانی ها و احزاب لبنانی، بازندگان اصلی خواهند بود. ارتش لبنان و مصر نیز باید الگویی برای کلیه کشورهای منطقه باشند که به جای جانبداری از جریانی خاص، هرگز و به هیچ قیمتی در مقابل مردم نایستند و با حفظ و برقراری آرامش، اجازه بروز آزادانه خواست ها و اعتراضات مردمی را بدهند و یادشان نرود که آنان مدافعان مردم هستند، نه حاکمان و دولتمردان؛ به خصوص کسانی که شعارهایشان گوش فلک را کرده، اما ظلم های شان همه مردم را عاصی و منزجر و با این عملکرد برای دیگران پیغام هم می فرستند!

دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری