دولت های ایدلوژیک: مخالفان اندیشه و"آزادی نگرش"! - ۴


بهنام



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲ اسفند ۱٣٨۹ -  ۲۱ فوريه ۲۰۱۱


"باور ِآگاه وانسان ِاختیارمند"!
اگردولت ِغیر ایدئولوژیک متصورنباشد ـ که نیست!پس چاره ی تنازعات
سازش ناپذیراجتماعی ـ طبقاتی چیست؟

بخش 4
"مشکل عقیده نیست"
برای پاسخ به این پرسش ،لازم می دانم پیش گفتاری را در ارتباط با موضوع ِ بحث، داشته باشم . آن ـ اینکه درک ما از پدیده ی روبنائی ِفرهنگ ِساختار هادر ارتباط با(باور،مرام ،مسلک،دین)چه می باشد واختلافات ناشی ازاعتقادات "مذهبی ـ الهی ومادی ـ انسانی"در یک کلام: تضاد "ایدئولوژیک"انسان ها،در کجا های پاسخیابی منحرف شده است که هنوزآن نقطه ی کور،اولین وپایه ای ترین معضل انسان دیروز وامروزمانده وهمزمان بهترین ابزاربهره بری ِدشمنان نوع بشرازاو گشته است،به نحوی که آنان"صاحبان قدرت" همیشه اهرم آنرابرعلیه توده های ناآگاه بکاربرده است؟ واین دلایل خشونت وتعارضات خونین مدام«سران»باهم در طول تاریخ به خاطرچیست؟آیاستیز،تضادوجدال موجودزندگی دربین نوع ِانسان،ایدئولوژیک است؟ و چراپایانی بر این مخاصمات ناهنجاروبی دلیل ممکن نیست؟آنهم دردنیائی که سرشارازبی رحمی فساد ِناشی ازفقروگرسنگی میلیاردی وجنگ های زرگری مزمن است! چرابه جای جنگ های ایدئولوژیک،اولویت تلاش برای ایجاد ِبرابر ِامکان شکلگیری وزندگی مسالمت آمیزمحرومین متصورنبوده ونیست؟وهمین طورآیا این دوران سرگیجه آورنگرش ها،به خاطرخود باورهاست و یاتحمیق ،تحقیروکنترل ِاعتراضات گرسنگان؟وآیا رهبران مرام های ایده آلیست،امامردمی ـ همچون بزرگمرد ِزنده یاد ـ ماموستا شیخ عزالدین حسینی و آقایان صانعی،بروجردی،دستغیب،زنجانی،سیستانی و...)،دیگران هم مانند آنان روزی امکان بردباری ِدرمقابل هم راتشویق وکشف خواهند کرد،یا نه؟ واصولن طرح چنین سئوالی از طرف یک مارکسیست ،دهن کجی به اصول خود نیست،که وی،درک صریحی ازسازش ناپذیری کار با سرمایه و همه ی تبعات آنهارا داردومی شناسد؟به نظر خودم که چنین نیست! تا ببینم خوانندگان مقاله ی من، چه خواهند گفت!

"پدیدارهای مادی و معنوی"

به نظر من انسان و ایده اش محصول گذشته است،گذشته ای کاملن قابل تشریح وانتظار. مجموعه ا ی ازتاثیرو تاثرات رودررو که خود آنها نیزمحصولات به هم پیچیده از داشت و نداشت های مالی (زیر بنا)بوده ودقیقن بیرون از ذهن، شکل یافته ونتایج جبری آن مناسبات درزمین منبعث گشته وبی تردید نیز،انسانی بوده وهستند که ازتراکم آنهامعنا ی وجودی هرکدام ازطبقات و معنویت اجتماعی متنوع راتافته وهویت های مستقل ومختص به هرکدام راپرداخته است و می پردازاند. به کمک آن ابزارهای مادی وقابل تشریح،شکل گیری های مناسب و یا نا مناسب زندگی انسان ها ساخته وپرداخته شده است وبه تبع آن،تمام تعلقات عمومی ـ طبقاتی شان درهردوره ای ، باهمه ی آن خصوصیات وویژگی های لازم قابل ِبررسی، که هرکدام به وضوح آنرا دارند،قرین ومی آنجامیده است.در نتیجه هیچ پدیده ای به خودی خود به وجود نیامده و ویژگی اش نیزبه ناگهان متحول ویامضمحل نخواهد شد.نقش هرپدیده ی(ذهنی ـ عینی)در زنجیره ی تحولات تاریخ ،شیوه ی خاص ِخواست ِخود را بر دیگران تحمیل می کند والبته تا زمانی که بتواندوبرحسب آن ،ضرورت بقا خودرا در برابرنیروی مزاحم ودگرگون خواهنده وکننده ـ در خطر ببیند ،ایستاده وبا اهرم هائی که در اختیار دارد،منافع حیاتی بقای خود راتعقیب وتحفیظ کرده وبرای شان تا سر حد مرگ مبارزه می کرده وخواهدکرد.

"سیرنابودی"

صیانت ِنفس، مبارزه ای واقعی وهمزاد گونه را ایجاب می کند،که با پیدایش ووجود ِیکی، زمینه شکل گیری دیگری ، یعنی دشمن خود «مولود»را،ناگزیرهموار و همزمان در نهاد خود بذر وبا آن رشد کرده ودرپایانه ی کاروباصرف نیروآنجام رسالت تاریخی خود،تعیین نزولی ویاسیراضمحلال طبیعی را،با همه ی دخل و تصرف های خود،درکند کردن روند نابودی،ناگزیری واقعیت پایان راه را درمقابل خود همچنان بی رحمانه می یابد .اوبدون سرعت ِتعدی حرکت به ناتوانی مقاومت اش وبدون مبارزه ی آشکار ِقهری وجبری وبدون حضورودخالت فعال مستقیم پدیده ی جایگزین دربرابراش، خروج از گردونه ی هستی رانمی پذیزد.وناشی از همین قانون عام تضاداست که حرکت تاریخ وتحولات عمومی پدیده ها،همیشه ضرورتن بر روی کول نیروهای بالنده ی ِهردوران ِتاریخی ،نهادینه قرارگرفته ویازمینه ی آن به طورطبیعی نهاده شده است.درآینده نیزهرتحولی (تبدیل وتغییر)زیرتاثیررشد وگستردگی کمیت هاست که دگرگونی های "جوهری ِعام" را ممکن ،مقررودردسترس آینده معمول می گرداند.بنابراین ـ زمینه ی کیفی و جهشی هرپدیده ی کمی ِدرحال شدن راهم شامل شده وهر کدام از آنان،زیرقوانین ِ انقلابی حرکت ِرو به پیش قرارخواهند داشت.عدم باور به این قوانین ،فجایع رابه شکل دوروتسلسل بی هوده تکرارکرده ومی کند.

"پیش فرض" دگرگونی های شتابناک

اگردچار ذهن پردازی صِرف نشده باشم ، به وضوح اقرارمی کنم وباوردارم که شعور بشر امروز با توجه به ابزارگسترده ی اطلاعاتی وآگاهی های جهانی و انسانشمول اش شتابان شده است،ومی رود که وارد ِفازعبورجدی از مرحله ی دولت های ایدئولوژیک وزمامداران ِ ملی ـ مذهبی کودن وخودرای(با تفاوت زمانی ِکندوتند)در سراسرجهان بشود.معنی این حرف این می شود که آریستوکراسی دانش ـ آگاهی،که آن تنهامال خبرگان بود،بارشدوهمه شمول شدن ابزار هوشیاری وبه تبع آن،اعتماد به خود ودانش انسانی،هر چه بیشترتوده ای شده وبه تبع آن شناخت دنیای بیرون از ذهن خود راممکن گردانده وآنراهرروزبالا و بالاترکشیده ودر مقابل آسیب پذیری دولت ها ی دزدومکارومسلک ومرام های مزاحم دینی شان،خودرها کندو"مدیای" امروزودرفردای نچندان دورآن، اومی تواند مردم رابه روندآگاهی،وبا ایجاد فضای کسب دانش وروشنفکری ،جوامع فقیر مادی و فرهنگی رامقاوم در مقابل استبدادکندوبه همان میزان چه بسا سریع ترنیرو های انگلی تاریخی راتضعیف نموده ووضعیت اسف بار فعلی رامحدودوباعث کسادبازار همه ی آنان در بین توده ها شود.

"پاسخ ِبه سئوال"
چنین که می نماید قوانین حاکم برتاثیر و تاثرات نظام های گذشته ،با همه ی رفرم های برای مردم به جان آمده ،با آن روش مسبوق ِهر یک بردیگری «فاعل و مفعول »درآتی آنچنان باقی نخواهند ماند،بحران ساختارجهانی امروز گواه آن است.طولی نخواهد پائید که نگرش قهرمان پروری از«صدام هاو قذافی هاوبوش و بشیرها»ویامعصوم سازی عده ای کلاش از«خمینی وخامنه ای جنایکارتخت نام امام ـ ویا مقرب خداقراردادن پاپ بندیک بدنام توسط چند عنصربارگاه واتیکان همچون خود ـ درپیش روی توده ها،به شدت تحقیر خواهد شد . زیراعصرارتباطات می رود که قائم به ذات عده ای خبره وصاحب سرمایه وامکان و...درجاباقی نماند. ونوزاد ویکی لیکس ،پدیده ی نوواهرم ابتدائی تعدیل این ابزارجنبش جهانی اطلاعات راکه آن وسیله قوی آگاهی رسانی تنهادر انحصار از ما بهتران بود، با اقدام انقلابی «یولیان آسانژ»این امکان وجرقه ی روشنگری درخدمت وسمتگیری اکثریت نوع بشررااوباشجاعت زد! تخم تحول آتی آنرا، اوآگاهانه و یااز روی کینه نسبت به صاحبان انگشت شمار "مدیا"درقلب جهان مجازی کاشت ،ودر نتیجه افشاگری وی توده های میلیاردی در سرتاسر جهان به جنایات پشت پرده ،دروغ ها و توطئه هاودسیسه های ضدانسانی وتحریف حقایق توسط همه ی سران کشورها ،آشناوهمگان در سطح جهان به واقع شوکه شده وبه منویات حائنانه ی حکومت های رذل مکتب سرمایه داری به روشنی پی بردند.
نوعدوستان جهانی ونیروهای دموکرات وانقلابی از این پس هر چه بهترو بیشترباهمراهی وهمگامی با توده های کارگران،زحمتکشان وفرهنگیان و..هسته اقدام آسانژرا باهم در سراسرجهان آبیاری کرده وازجوانه هایش ،درمناطق خود،قلمه و پیوند تکثیرخواهند زد! این تحول کیفی و به راستی متناقض از آنچه تا به امروزتوده هاازدولتمداران خود باور نکرده ونمی شناختند ،متفاوت بود.فضای حاکم اختناق جهانی ،محصول دراز مدت همبستگی دیکتاتورهاباصاحبان سرمایه های نجومی وباهمراهی وهمکاری استبداد های برهنه ی مذهبی و ایدئولوژیک ِجهانی همگام بوده است. نقش هرکدام از آنهااین بوده است که همه توجه هارا در خدمت اهداف منافع مادی ونظری خودبپروارانندو همبستگی شان همواره تا این مقطع، موفق ِبر تداوم ِناآگاهی توده هاشده است. اماامروزدرهمین حد ناچیزِآگاهی طبقاتی توده ها،در برابرفرقه گرائی های منهدایدئولوژی ملی ـ مذهبی ها،می بینیم که چقدر سریع درخاورمیانه ،تاریخ اقتدارها ی افسانه ای به سادگی زیرپای مردم بیدارکوبیده وله شده وکاخ های شان یکی بعد دیگری برسرتک تک شان خراب شده ودرآینده ی کوتاه باقی مانده ها نیززیرآوار قیام مردم به جان آمده دفن خواهند شد. به هرحال این انگاره ها وپندارها ی تزریقی مسموم دینی و ایدئولوژیک در خون و جان توده ها،درهمین حد ِدید ِحداقل آگاهی امروز،به میزان کافی دارای سوء پیشینه ی تاریخی ِخونین وبدنامی ِبسیارجبران ناپذیری را"ازهمه ی طرف های مدعی "در بین مردم راناشی شده ودر آینده ای نچندان دور،بردامنه ی آن به میزان آشنائی بیشترازپشت پرده ها،شتابان تربرانزجارآنان ازخدا های جائرروی زمین آفزوده خواهدشد.

"عقب ماندگی"

در یک کلام سهم بزرگ عقب ماندگی بشر امروز،محصول مستقیم سوءاستفاده ی رهبران ادیان جاه طلب ازساده لوحی مردم برای پرکردن کیسه های خودازیکسووتنگ نظری وخودبینی ایدئولوگ های رهائی بخش در سطح جهان ،از طرف دیگربوده است که درآینده نچندان دورمتصورنیست که به سادگی بتوانند اینان همچنان گذشته ازمحصول کار و رنج زحمت کشان ارتزاق وبا نام خدا و غیربرآنان حکومت کنند.این اقوام متمول ،فاسدومفتخورتاریخی در سطح جهان،چه خود در راس قدرت باشند ویاهمچون گذشته و حال درهمبستگی با دزدان سرمایه های به سرقت رفته ی کار مردم ،همچنان تا زمانی که بتوانند خون مردم را خواهندمکید.این دزدان جهانی به خوبی می دانند که ازدست شعور،بیداری وآگاهی گرسنگان،جان بدرنخواهد برد.خاورمیانه با عزم جزم برای نان و آزادی اش می رزمد و امریکای لاتین به نتایج قابل اتکائی نائل شده است ودر ایران خودمان نیز،معلوم است که خامنه ای برروی سرِسرنیزه نشینی و تحمل تیزِ آن را،برای دراز مدت تاب نخواهد داشت. شرط بستن بردوام اودیوانگیست، زیراباخت مقاطعه کارحتمی ست.

بهنام ـ بیست و یکم فوریه 2011