اپوزیسیون خواب است؟ - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : الف باران

عنوان : گشت و گذاری بر دوران طلایی از دست رفته "اپوزیسون" ایران...
ایران سرزمینی است که ایمان فلک رفته به باد ! همه جا زندان , همه جا چوبه‌های دار ! روزهایی که به شب نمیرسید و شب هائی که سحر نداشت ! ثانیه‌های سنگین و پلک‌های سنگین تر ! زمان چه دیر می‌گذرد و شبنامه کیهان چه خونین است ! میله‌های آهنین,آیینه امروزند و اتاق‌های بدون پنجره در انتظار مسافران شب ...کیسه گونی‌‌های کوچک و بزرگ را برای دختران و دختر بچه‌ها ردیف کرده اند، در کنار طناب‌های همیشه آویزان...صدای فرو ریختن تیر آهن‌ها پس از هر نیمه شب و سپس تک تیر‌های فراوان... سفیر گلوله‌ها از اوین و اوین‌ ها هم میگذرند ، تا دور دست‌های دور، تا مرز‌های تشنه آن کوره شهر‌ها ، تا پسته باغ‌های جنوب شهر ، که آزاده‌ای بسته اند بر هر درخت ، تا فردای آن زمان،آن مادران داغدار، در جستجوی آنچه توان یافت و حتّی لنگه کفش‌های بجا ماندهٔ از عزیزان، روان شوند.آنها در کدام گور‌های دست جمعی گمشده "آرام" خفه اند ؟ کجا ؟ شاید نچندان دور کرکسان و کلاغان بیشمار بر فراز آسمان از دهکده‌ای دور افتاده,راز دفن شبانه‌ای را فریاد میزنند ...عصر طلایی امام و یا دوران خواری امید را...
٣۵۵٨۹ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣٨۹       

    از : بهرام چوبین

عنوان : سوژه های میان تهی
سوژه های میان تهی
فاجعه ی رایج این سرزمین، ریشه در بی محتوی شدن سوژه های هستی در همه ی زمینه ها و به ویژه در اخلاقیات، اجتماع و سیاست دارد. فردیت سیال موجود در این سوژه ها ، خود را نه در ستیز با نابسامانی که مستحق بهره برداری از آن می بیند. ارزش های اخلاقی؛ اجتماعی، معنوی و سیاسی از درونمایه یا محتوی جهانشمول خالی و بی باور به کلیت خرد و اندوخته ی انسانی ؛از پروسه ی نفی وضع موجود پا ،پس کشیده، راه عافیت را در همسویی و هماهنگی در واقعیت آن چنان که هست نه حقیقت آنچنان که می باید بود و نیست می بیند و بدان عمل می کند. در شکل و طرح مناسبات رایج، سه محور بسیاری را به همسویی با رژیم می کشاند که ویژگی آنها این چنین است: پاداش مادی یا این جهانی که باز تاب آن افزایش نقدینگی و دسترسی به امکانات اقتصادی و تجاری سیستم است. دیگری، پاداش آن جهانی یا اخروی که ریشه درباورهای دینی دارد. و سه دیگر، امنیت فردی ؛ اجتماعی و اقتصادی که بازتابی است از اندیشه حفظ سیادت نفس و بودنی در سایه ی "خطر نکردن" و به عافیت و بی جنجال زیستن. بنیاد ستم پذیری توده های مردم شاید از اینها گسترده تر باشد ولی این سه محور بنیان و اس و اساس رواج رژیم های ستمگر و ناروا را در درازای تاریخ امکان ادامه داده است.
فرافکنی و درونی شدن و رویگردانی از اندیشه و عمل زاینده و نوگرا تا مدتها همپهلو با نفی قدرت در ذهنیت و تنها در ذهنیت فرد در خرده گیری از بانیان و بازیگران وضع موجود در واماندگی به تکرار بی تکاپوی خویش می نشیند. کدام ارزش امروزین می تواند از نقد ارزش های کالایی بگذرد و در دام دوستاقبان و ریشخند دوستان قرار نگیرد. فرهیختگی و فرزانگی در کجای ای سرزمین نمی رود تا زمین گیر نشود؟ ما در کجای تاریخ تجربه ای این چنین درازمدت و پر ادبار از زمین گیر شدن و خاری خرد و فرزانگی آدمی را تجربه کرده ایم. ما در فراغ شکوه و شوکت انسان؛ کی بود و کجا بود که این سان و نابهنگام از خویشتدن خویش بدر شدیم؟ چراغ این خانه برای کیست که می سوزد؟ ما در کجای جهان ایستاده ایم که این چنین تنهایی و بی پناهی را تجربه می کنیم؟
٣۵۵۶٨ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣٨۹