از : مبهوت
عنوان : به مرائی یاسی
دوست عزیز، شما خود معترفید که در لیبی نظام قبیله ای حاکم است. از طرف دیگر ثروت نفتی این رژیم را به رخ می کشید که با توجه به جمعیت کم این کشور عواید آن بایستی به رفاه مردم می انجامید ولی بر خلاف ادعای شما چنین نبود. قذافی چهل و اندی سال قبل با یک کودتا به قدرت رسید. آیا این جماهیر دموکراتیک سوسیالیستی اسلامی خلقی بدون قانون اساسی و فاقد نهادهای قانون گذاری و مدنی و اجتماعی و ... نمی بایست در این چند دهه نظام عقب مانده ماقبل سرمایه داری عشیره ای را بر می چید و مردم لیبی را به سوی زندگی متمدنانه سوق می داد تا دست کم در این لحظات حساس فعلی خود را در برابر قیام مسلحانه قبائل، این قدر ذلیل و بیچاره نمی یافت و مجبور نمی شد مردم به پا خاسته را موش و سگ و گربه و معتاد و عوامل بن لادن و ... یا به زبان رئیس جمهور خودمان "خس و خاشاک" بنامد یا با موشک و هواپیماهای جنگی صد تا صدتا آن ها را کشتار کند. روان پریشی و ناراحتی دماغی کسی که در سفرهای خارجی اش خیمه و خرگاه به پا می کند و حاضر نیست دست از "فرهنگ" بیابان نشینی خود بردارد و با دنیای جدید آشتی کند یا منشور سازمان ملل را به صورتی تحریک آمیز پاره می کند یا با سبک پوشاک و اداهای حیرت انگیرش انگشت نمای جهانیان شده، بر کسی پوشیده نیست.
تهمت "نوکر امپریالیسم آمریکا" تازگی ندارد. چندین دهه هست که بعضی (و نه همه) مدعیان مبارزه ضدامپریالیستی از این چماق برای ارعاب مبارزان ضد دیکتاتوری استفاده می کنند و به این طریق به مدافعان ارتجاعی ترین نیروها و طبقات اجتماعی تبدیل می شوند. دفاع از قذافی به هیچ شکلی قابل توجیه نیست. دفاع چاوز از قذافی هم مانند سفرهای پی در پی او به ایران و ابراز ارادت و حمایت او از احمدی نژاد به هیچ وجه توجیه پذیر نیست. حالا ادعای او هر چه می خواهد باشد. اسلام گرایی (اسلام سیاسی - ایسلامیسم - نوع بن لادنی - طالبانی - ولایت فقیهی و نظایر آن) هم یک پدیده واپس گرای بسیار خطرناک است که صرف مقابله ای که با آمریکا و دنیای غرب می کند، نباید ما را به حمایت از آن بکشاند.
٣۵۵٨۱ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣٨۹
|