خیزش اسفند: انزواجویی جنبش سبز
یا برآمد همبستگی ملی علیه استبداد دینی؟


مهرداد درویش پور


• هر چند فرجام تحول در ایران را در نهایت کنشگران اصلی آن - مردم در صحنه رقم - خواهند زد. وظیفه ما اما از یک منظر پاسخ گویی به همان تکالیف پیشین است: در برآمد جنبش های توده ای برای دمکراسی در صف نخست آن قرار گیریم و به تشویق هر چه بیشتر برای گسترش آن بپردازیم و در صورت شکست آخرین سربازانی باشیم که جبهه نبرد را ترک میکنیم! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٨ اسفند ۱٣٨۹ -  ۲۷ فوريه ۲۰۱۱


فراخوان های آقایان موسوی و کروبی برای تظاهرات ۲۵ بهمن و شورای هماهنگی راه سبز امید برای اول اسفند، ۱۰ اسفند ، روز جهانی زن و چهارشنبه سوری فضایی از بیم و امید را در کشور بر پا کرده است. در بررسی های خوش بینانه بر تجدید حیات جنبش سبز و غافلگیر شدن حکومت و وحشت آن از تظاهرات ۲۵ بهمن و اول اسفند تاکید شده و هم از اینرو با امیدواری بر فراگیرشدن استقبال مردمی از فراخوان های تظاهرات در ٣ سه شنبه پی در پی در هفته های آینده تاکید می شود. همچنین تاکید می شود که گسترش روزافزون تظاهرات در دیگر کشورهای عربی و به ویژه حوادث لیبی بر تمایل مردم ایران در برچیدن استبداد تاثیر گذاشته و مانع از فروکش توان جنبش میگردد. علاوه بر آن مدافعان فراخواندن مردم به تظاهرات پی در پی بر اجتناب ناپذیری این امر تاکید کرده و برآنند هر گونه رخوت و انفعال در خیزش مردمی می تواند منجر به دستگیری موسوی و کروبی شده و ضربات جانکاه بر جنبش سبز و دمکراسی خواهی در ایران وارد آورد. به وارونه فشار اجتماعی داخلی و بین المللی شاید با تحمیل عقب نشینی به حکومت، توازن قوای فعلی را برهم زند. منتقدان اما برعدم واقع بینی گروه های اصلاح طلب در ارزیابی از درجه استقبال مردم از فراخوان های آنان تاکید میکنند. برای نمونه میلیونی خواندن تظاهرات - در بهترین حالت صد هزار نفری - مردم تهران در ۲۵ بهمن را نشانی از بی اعتنایی آنان به توازن قوا می خوانند. این گروه از منتقدان برآنند که فراخوان به ۵ تظاهرات پی در پی در کمتر از یک ماه آنهم با توجه به نابرابری توازن قوای سیاسی میتواند جنبش سبز را از جنبشی اجتماعی به جنبشی آوانگارد تبدیل کند و از میزان استقبال عمومی از آن بکاهد و در نهایت آنرا منزوی سازد. علاوه بر آن منتقدان برآنند بیانیه های اخیر اصلاح طلبان و نحوه عمل آنان به ویژه در خارج از کشور نشان از رشد تمایلات انحصار طلبانه در آنان دارد. به عبارت دیگر اصلاح طلبان به جای تاکید بر شعارهای فراگیر همچون آزادی زندانیان سیاسی و دستگیر شدگان حوادث اخیر، محاکمه عاملان سرکوب، رفع حصر خانگی از موسوی و کروبی، برگزاری انتخابات آزاد و شعارهایی از این دست دائما بر جنبه دینی این جنبش و یا شعارهایی همچون "میر حسین یا حسین" تاکید می ورزند. امری که می تواند حضور همگانی در این تظاهرات و رشد خواسته های دمکراتیک را با مخاطره روبرو سازد و به ویژه از حضور نیروهای ساختار شکن در صف تظاهرات بکاهد و توان این جنبش را از آن چه که هست نیز محدود تر سازد. تحقیر کافران یا به عبارت دقیقتر دگر کیشان در اعتراض آقای سروش به "حکومت کافر پرور" جمهوری اسلامی که با واکنش گسترده نیروهای غیر دینی روبرو شد، نمونه ای از این دست است.
در این هشدارها و نقدها نکات قابل درنگ بسیاری است. تلاش برای یکدست ساختن جنبش سبز از طریق تحمیل شعارهای گروهی به آن، همبستگی عمومی را با مخاطره روبرو می سازد. علاوه بر آن همسان سازی خیزش های خیابانی در ایران با کشورهای عربی میتواند نتایج مهلکی برای جنبش دمکراسی خواهی در ایران به بار آورد. تجربه لیبی و مقایسه آن با مصر نشان میدهد از قضا حکومت هایی که درجه ای از وابستگی به غر ب دارند، در برابر فشار بین المللی حساس تر بوده و آسان تر ممکن است به خواست مسالمت آمیز مردم برای تغییر تن دردهند. حال آن که بمباران مردم لیبی توسط نیروهای قذافی نشان از آن دارد حکومت های دیکتاتور کاملا مستقل، بدلیل توجه کمترشان به واکنش های بین المللی میتوانند به گونه ای خشن تر به سرکوب مردم بپردازند. این خطردر مورد جمهوری اسلامی ایران نیز که خود حکومت برآمده از انقلاب است و شبانه روز به چالش جهان مشغول است از بسیاری جهات وجود دارد و خوش خیالی در مورد آن که تاکتیک تظاهرات خیابانی می تواند کار آن را یکسره سازد، بسیار خوش بینانه است. با این همه من جزو کسانی هستم که برغم احتیاط با خوش بینی و عزمی جزم به این روند مینگرم و می پندارم ضمن بررسی انتقادی هر گونه رفتار انحصار طلبانه از سوی اصلاح طلبان، باید از چالش استبداد حاکم توسط مردم در این روزها حمایت کرد.
با چنین نگاهی بود که پیشتر در مورد تاثیر خیزش مردم در کشورهای عربی بر ایران در مقاله درسها و پیامدهای خیزش های تونس و مصر برای جنبش سبز و دمکراسی ایران" نوشتم که "فراخوان شجاعانه برای برپایی تظاهرات در ۲۵ بهمن که با تمام قدرت باید از ان پشتیبانی کرد نشان گر تلاش برای برآمد دوباره جنبش سبز در ایران است. خیزش های تونس و مصر اعتماد به نفس ایرانیان برای چالش استبداد حاکم را افزایش داده است. با این همه پیشروی دوباره جنبش آزادی خواهی در ایران - که تنها به جنبش سبز نیز محدود نمی گردد - بدون باز اندیشی در باره کمبودهای تا کنونی و الهام یابی از راه کارهای "انقلاب اصلاح گرایانه" و یا "اصلاح طلبی انقلابی" در تونس و مصر ممکن نیست. پرسش این جا است که آیا چهره های شاخص اصلاح طلب همچون آقایان موسوی و کروبی قادر و یا مایل به نقد و عبور از گذشته و تجدید نظر در شعارها و راه کارهای خود هستند و یا مردم و جوانان آزادیخواه به ستوه آمده از استبداد دینی، به اتکای نیروی خود "۶ آوریل" و "روز خشم" دیگری در ایران خواهند آفرید؟"
این پیش بینی ها در عرض کمتر از چند روز صحت خود را نشان داد. برخلاف انتظار حکومت و بخشی از اپوزیسیون که اراده معطوف به آزادی مردم را دست کم گرفته بودند، خیزشی شگفت انگیز در ایران رخ داد که باید از آن به عنوان "روز خشم " ایران نام برد. شعارهای این تظاهرات عمیقا ساختار شکنانه بود. شعار "مبارک، بن علی، نوبت سید علی" و "حذف ولایت فقیه" نشانگر اراده ملی ایرانیان برای برچیدن استبداد دینی و پاسخ دندان شکنی در برابر چابلوسی آن دسته از ناصحان خامنه ای بود که در پی "تغییر رفتار رهبری" برآمده بودند. این شعارهای ساختار شکنانه نشان داد که شعار "التزام به قانون اساسی" جای خود را به نفی شالوده قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران سپرده است. اگر آغاز جنبش سبز نشانگر گذار از گفتمان اصلاح طلبانه به گفتمان تحول طلبی بود، امروز باید از شکل گیری گفتمان ساختار شکنانه درجنبش سبز ایران سخن گفت. به عبارت دیگر جامعه به سرعت در طی چند سال از اصلاح طلبی به تحول طلبی (نافرمانی مدنی) و امروز به ساختارشکنی روی آورده است. امروز باید از پدیده " اصلاح طلبان پسا اصلاحات" سخن گفت. ویژه گی خیزش های این دوران در این است که جنبش سبز نه در پی اعمال قهر و نه در پی هم شکستن ماشین دولتی است. بلکه شالوده آن بر خواست برچیدن استبداد دینی در ایران و جدایی دین از دولت، استقرار جمهوری، مردم سالار و انتخابات آزاد و رای برابر شهروندان (برچیدن تبعیض جنسیتی، اتنیک و دینی) استوار است. امروزه به نظر میآید خود اصلاح طلبان نیز دریافته اند بدون عبور از نظام ولایت فقیه شانسی برای اصلاحات ساختاری در نظام وجود ندارد.
پیش از این از حرکت ۲۵ بهمن به عنوان شکل گیری "آغاز یک پایان" نام بردم. پرسش این جا است که تظاهرات اسفند ماه - که چه در داخل و چه در خارج از کشور بر پایه فراخوان شرکت همگانی در تظاهرات و همبستگی سراسری مردم ایران شکل گرفته است -چه فرجامی خواهد یافت؟ آیا پاسخ مردم به این فراخوان که در آن از راه سبز امید گرفته تا کردها و دیگر گروه های اتنیک، دانشجویان، زنان، گروه های جمهوری خواه در داخل و خارج از کشور و تمامی نهادها و رسانه های وابسته به جنبش سبز و اصلاح طلبان شرکت کرده و میکنند در رشد خود میدان تحریر دیگری در ایران خواهد آفرید؟ یا آن که تظاهرات ماه اسفند برآمد دیگری است که به دلیل نابرابری قدرت شکست خواهد خورد. ما همواره بر مسالمت آمیز بودن این تظاهرات تاکید ورزیده ایم و بر این باوریم تنها حضور میلیونی مردم می تواند اقتدار توده ای را بر قدرت سرکوب دشمن چیره گرداند. هر چند مسئو لیت تحمیل هر قهری بر این جنبش بیش از همه متوجه حکومت است.
تظاهرات ۲۵ بهمن، اول اسفند و دیگر تظاهرات اسفند ماه نقطه عطف دیگری در رویارویی دولت و ملتی است که هریک موجودیت خود را از نفی دیگری به دست می آورد. با این همه همچنان نابرابری توازن قوا می تواند این جنبش را در پیش روی های بعدی خود دچار دشواری های جدی سازد. پرسش این جا است که چه راه دیگری پیش رو جنبش قرار دارد؟
آن چه به حرکت اول اسفند خصلتی نمادین بخشید سراسری بودن این حرکت در کل کشور و همزمانی آن با کارزار جهانی ایرانیان در بیش از ۲۰ شهر جهان بود. حضور قدرتمند دیگر گروه های اتنیکی به ویژه کردها در آن، هم آوازی هرچه بیشتر بخش های گوناگون جنبش سبز در چالش حکومت، فراگیر شدن شعارهای ساختارشکن و قوت گیری شایعاتی مبنی بر سرباززدن بخشی از سپاه و نیروهای انتظامی در خوداری از سرکوب مردم از دیگر ویژه گی های این رویداد بود. این همه نشان از گسترش روحیه تحقیر ترس و گسترش شجاعت و اراده معطوف به آزادی دارد. آنهم در شرایطی که حکومت از همه ابزارها برای ارعاب و سرکوب به خشن ترین شکل خود استفاده کرده و حتی از تهدید به اعدام موسوی و کروبی خووداری نمیکند.
همه شواهد نشانگر نگرانی حکومت استبدادی از خیزش دوباره مردم است که ممکن است با تداوم آن به گسترش شکاف نه تنها در خود حکومت بلکه سپاه و ارتش منجر گردد. این خیزش ها باید با حمایت بین المللی بیشتری از مبارزات مردم ایران روبرو گردد تا حکومت را وادار به عقل نشینی نماید. هر چند فرجام تحول در ایران را در نهایت کنشگران اصلی آن - مردم در صحنه رقم - خواهند زد. وظیفه ما اما از یک منظر پاسخ گویی به همان تکالیف پیشین است: در برآمد جنبش های توده ای برای دمکراسی در صف نخست آن قرار گیریم و به تشویق هر چه بیشتر برای گسترش آن بپردازیم و در صورت شکست آخرین سربازانی باشیم که جبهه نبرد را ترک میکنیم! از اینرو در خیزش اسفند ماه باید خود را با تمام قوا برای حضور در صف مقدم اعتراضات آماده سازیم.