مشکل، مواضع سیاسی آقایان است! - پرتو نوری علا

نظرات دیگران
  
    از : محمود پیرایش

عنوان : برای مهرداد ملکی محترم
تاسف انگیز ست که آدم تناقض گفتار و کردار «رهبران» جهان را به بینید و از آن حمایت کند و به چپ و ملی گیر بدهد. کمی بحث را منطقی کنیم نه احساسی/ مرسی
٣۵۷۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣٨۹       

    از : مهرداد ملکی

عنوان : عرق ِ ملی
جناب امید احتشام زاده:

نوشته بودید:
"رئیس جمهور آمریکا و وزیرخارجهء او همراه با اتحادیه اروپا و دبیر کل سازمان ملل متحد در این روزها مرتب نسبت به بن علی ، مبارک و قذافی بدرستی موضع گرفتند و محکوم کردند وسئوال بزرگ پا بر جاست چرا در مورد ایران چنین نبوده و نیست ؟"

خواستم یادآور ذهن مبارک شده باشم که با در نظر گرفتن روح حاکم بر نوشتهء شما اگر رئیس جمهوری آمریکا و وزیر امور خارجهء این کشور در مورد ایران چنین می کردند، بی تردید بلافاصله "عرق ملی ِ ملیون" و "خصلت ضد امپریالیستی ِ چپی ها"
و نیز شخص جنابعالی چنان طغیان می کرد که طرف از شکر خوردنش پشیمان می شد. اینطور نیست؟
٣۵۷۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣٨۹       

    از : امید احتشام زاده

عنوان : ما بسیاریم و سکولاریم
فاجعه بسی عظیم تر از آنست که بر مردم ما رفته ست. دونسل نابود شدند !
حکومت قبلی ایران ، بعداز ۲۸ مرداد، با چراغ سبزهائی که از غرب گرفته بود تیشه به ریشه ی نهال جوان و پژمرده مشروطه زد و تمام نهادهای صنفی، سیاسی و فرهنگی را منحل و با اعدام ، شکنجه، زندان وتبعید فعالان چپ وملی گورستانی به نام «جزیره ی آرامش » برای جهانحواران فراهم نمود.در زیر خاکستر های خانمانسوز کودتای ایران ستیز ، «مقدس نما ها» توانستند به سازماندهی بپردازند تا «مشروعه خواهی » را «احیاء » نمایند.تعرض های ارتجاعی آنها در سال ۴۲ دست حکومت کودتا را برای اعمال مجدد و علنی حکومت نظامی باز نمود تا تتمه های آزادیخواهی ۳۹/۴۱ را برای همیشه محو و نابود نماید. زندانها دوباره پر شد.

حکومت شاه با تمام نیرو به سرکوب نیروهای مخالف ادامه داد. نسلی با تمام استعدادها نابود شد نسلی که به شهادت تاریخ بزرگترین و درخشان ترین فرهنگ ورزان معاصر را با انواع اندیشه ها نقدیم مردم ایران نمود.
تا وقتی که مسئله ی بیماری مرگبار در پشت پرده های سیا و اینتلجنت سرویس مطرح شد . چه حکمتی وجود داشت که این راز را از مردم مخفی نمودند؟

اگر موضوع بیماری شاه و کنارگیری اجباری او مطرح میشد آیا بازهم از سال ۱۳۵۴ به بعد تمام نیروهای مخالف و مردم برای کسی که مردنی بود مصرف میشد؟ یا دنبال چاره ای می گشتند؟ متاسفانه هیچیک از رهبران وجیهه المله از این موضوع خبر نداشتند و همه در شعار «شاه باید برود» موافق بودند.

هنوز معلوم نیست رایزنی های ژنرال ها و دیپلمات های غربی با روحانبون و سران مذهبی و ملی/مذهبی در باره ی چه اهدافی صورت گرفته ست.

بهر تقدیر حکومت بر آمده از انقلاب مردم با ابعادی بمراتب وسیعتر و وحشتناکتر نسل دیگری را به مسلخ برد که هنوز ابعاد این فاجعه معلوم نیست.

قتل عام دانش آموزان در سال ۱۳۶۰ بخاطر هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران ننگین ترین جنایت بشری این حکومت ست که تا ابد فراموش نخواهد شد و در بده بستانهای جنگ سرد بسیار بیشرمانه در سطح جهانی مسکوت ماند.چنین جنایتی در هیج کشور ی در مورد نوجوانان صورت نگرفته ست.همزمان در دوران جنگ تحمیلی هزاران نوجوان دیگر به جبهه های جنگ بی معنی فرستاده و گوشت دم توپ شدند تا زرادخانه های تولید اسلحه با کمک نوچه های هویزر و سولیوان گرم بماند. کسی فکر نمی کرد این سیاهکاران نه تنها هزاران نیروی مبارز که در بعداز ۲۲ بهمن با آزادیهای بدست آمده شروع بفعالیت کرده بودند را قتل عام خواهند کرد حتی به مومن ترین دین باوران ایرانزمین هم رحم نخواهند کرد.

فاجعه ای که در بعداز انقلاب صورت گرفته ست بدون اغراق بی نظیر ست.

در زمان شاه میدانستیم که سوهارتو در اندونزی چپ ها را قتل عام کرده بود.
میدانستیم که در هندوستان نسل کمونیست ها را بر داشته بودند.
دیدیم که پپنوشه چگونه آلنده و یارانش را بخاک و خون کشید.
از پل پت و دارو دسته ی او نیز با میلیونها قربانی خبر داشتیم .
از ترکیه و ژنرالهای آن در کودتای خونین همسایه ی دیوار بدیوار خبر داشتیم .
از یونان و حکومت سرهنگها و آرژانتین و بولبوی و..و..و..
دیدیم که ایران ما نیز مار در آستین خود پرورش داده بود.
به نظر من بی پرنسیب ترین حکومت جهان نصیب مردم ایران شد که با مذهب و شریعه ردیلانه ترین ستم ها را بر مردم ما تحمیل نمود

سکوتی که کشورهای غربی در این ۳۰ سال در قبال حکومت ایران نشان داده اند بخصوص بعداز سقوط اتحاد جماهیر شوروی، تردیدی باقی نمی گذارد که کشور «طاعون زده» ما علیرغم ابعاد بیشمار نقض حقوق بشر، نه مورد حمایت شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفته و نه رهبران سرمایه داری جهانی !

واقعا رنج آور ست که هربار که مردم ما به خاک و خون کشیده شدند سازمان ملل متحد و اروپا و آمریکا بسیار مذبوحانه ادعا «فرمودند» که در امور داخلی و سیاسی کشورها دخالت نمی کنند. که تردیدی نیست که دروغ میگویند. رئیس جمهور آمریکا و وزیرخارجه ی او همراه با اتحادیه اروپا و دبیر کل سازمان ملل متحد در این روزها مرتب نسبت به بن علی ، مبارک و قذافی بدرستی موضع گرفتند و محکوم کردند وسئوال بزرگ پا بر جاست چرا در مورد ایران چنین نبوده و نیست ؟

نسلی بعداز کودتا فنا شد و نسلی بعداز انقلاب !

نه ! دلیلی ندارد که بعداز نابودی دگراندیشان در ایران در بر همان پاشنه ی سابق بزعامت نیروهای مذهبی بچرخد.فرقی نمی کند گنجی و مهاجرانی و سروش در خارج از کشور یا بقیه در داخل کشور .

نسل جوان و بالنده ایران خالق جنبش سبز می باشد و خوشبختانه در این ۲ سال توانائی های عظیم خود را نشان داده و اشتباهاتشان نسبت به ما در ۲۲ بهمن اصلا قابل مقایسه نیست. ما بسیاریم و سکولاریم !

دیر نیست ، دور نیست ، روز رستاخیر ما !
٣۵۷۰۲ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣٨۹       

    از : م ط

عنوان : اگر این خانم ها و آقایان قرار است اپوزیسیون ما باشند همان بخوابند بهتر است
چندی پیش سایت اخبار روز یادداشتی داشت با عنوان "اپوزیسیون خوابیده است" که بسیار مطلب بجایی بود.
اما اگر قرار است عده ای تحت عنوان اپوزیسیون اینگونه بیدار شوند،فکر کنم همان خوابشان در این شرایط نفع بیشتری برای مردم و تداوم اتحادشان داشته باشد. مرا به خیر تو امید نیست ، شر مرسان
٣۵۶۹٨ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣٨۹       

    از : نامی شاکری

عنوان : شیطنت زنانه !
بگذارید این " کامنت" را با مطایبه ای آغاز کنم . ظاهرا خانم ها وقتی "مدرس نیمه وقت فلسفه" هم هستند، به وقتش "شیطنت های زنانه " را فراموش نمی کنند . همین پاراگراف را ببینید :
"...مطلقن معلوم نیست چرا کسی آزادی خانم کروبی، که هم پسرش و هم شوهرش بشدت مضروب شده و خود، شدیدالحن ترین نامه ها را به خامنه ای نوشته است، را نمی خواهد؟ مگر آن که فرض کنیم که اصلاح طلبان و هوادارانشان، نمی خواهند در کنار نام زهرا رهنورد، نام زن دگری عمده شود...."
"فتنه" کم داریم ، خانم نوری علا می خواهند یک "فتنه"ی دیگر به پا کنند ! دعوای حاجی خانم ها وسط بگیرو ببند جنبش سبز!
اما موضوع از قرار دیگری است . هیچکس در همراهی خانم کروبی با جنبش اعتراضی مردم ایران تردید ندارد اما سمپاتی بیشتر به یکی نسبت به دیگری ، چندان ربطی به میزان کتک خوری خانم ها و اهل بیت محترم شان ندارد. فرق است میان زهرا رهنورد با خانم کروبی . یادتان هست ؟ وقتی که آن سال ها ، مهندس موسوی به عنوان نخست وزیر معرفی شد ، آرشیتکت جوانی بود فارغ التحصیل معماری دانشگاه ملی که کمتر کسی او را می شناخت .آیت الله بهشتی او را کشف و به عرصه آورده بود . اما زهرا رهنورد به عنوان یک هنرمند و شاعر مسلمان در میان روشنفکران و اهل قلم آوازه ای داشت ، چندانکه بسیاری در پاسخ به این پرسش که " این مهندس موسوی کیه " پاسخی ساده و روشن داشتند: "شوهر زهرا رهنورد ! " در این مورد ، شوهر به اعتبار زن اعتبار یافت . باقی قضایا هم روشن است ، از جمله اینکه خانم دکتر رهنورد سال ها در سمت استادی دانشگاه و رئیس تنها دانشگاه زنانه ی ایران حضوری مستمر در میان روشنفکران و اهل هنر داشت ، اما خانم کروبی ، سال ها زندگیش را تقریبا دور از انظار عمومی صرف رسیدگی به مجروحان جنگ کرد و افزون بر لیاقت های شخصی به اعتبار آنکه زن مهدی کروبی بود ، نخستین بیمارستان بسیار مدرن و مجهز پس از انقلاب را با اختیارات فراوان (و گاه فراقانونی) برای خدمت به آسیب دیدگان جنگ تحمیلی ( و بعدها بزرگان نظام) به راه انداخت و مدیریت کرد.
اما بعد ... تعجب کردم وقتی حمایت خانم نوری اعلا از " آقایان " را مشروط به آن شروط پایانی متن دیدم . دغدغه "رهبری آنان" در چند جای دیگر متن خانم نوری علا نیز تکرار شده است . آخر خانم عزیز، اگر "اقایان" هم شروع کنند به دادن وعده و وعیدهای شیرین با افعال مضارع و مستقبل که "گوی" رهبری در این میان بربایند ، بیم آن ندارید که ماجرای سی و سه سال پیش مان تکرار شود ؟ شما اعتبار جنبش به این بزرگی را می خواهید به مواعید "آقایان"ی پیوند بزنید که بی داعیه ی رهبری ، مدام اعلام می کنند که در راه سبز امید ، همراهانی بیش نیستند ؟!
آخر : بگذارید به عنوان یک روشنفکر ، از تحقق آرمان های جنبش سبز (از جمله آزادی همراهان معتبری چون این عزیزان و آن هزارها عزیز در بندو آواره دیگر ) با آمدن "میلیون ها مردم به خیابان ها " ، بیمناک باشیم . بگذارید به عنوان " انسان عاقل" روزی را آرزو کنیم که در قالب مردمی متحد ، بدون اعمال قهر، حریف را مقهور و پذیرش اهداف جنبش سبز را به او تحمیل کنیم ! کافیست که در مدارا با هم ، مصمم ، قوی و متحد باشیم ! آنروز دور نیست !
نامی شاکری – تهران ۹/اسفند/۸۹
٣۵۶۷۶ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣٨۹       

    از : میهن خونین

عنوان : خانم نوری علا، شما و خرافات؟
خانم نوری علا گرامی، از دور با نوشته ها و شعر های شما اشنایم. هیچگاه فکر نمیکردم که شما هم به خرافات و نیروهای ماورالطبیه باور داشته باشید. میتوانم یک جوری با هزار زهر ناگوار برای لحظه ای باور کنم که بقول شما "برخی نیروها از روی "تاکتیک" با خون اشام ترین رژیم بشریت کنار آمدند و نه همکاری جانانه. اما، چگونه باور کنم که شما برآن هستید که کسانی که کشتار انسان ها را نه از سر تفریح و بیکاری که بل بر مبنای قوانین مذهب شان انجام میدهند، میتوانند دست از آدمکشی بردارند و بسوی انسانها رهسپار شوند؟ آیا شما براستی فکر میکنید که موسوی و کروبی و تمامی "اصلاح طلبان" امروزی تمامی شکنجه ها، زندان ها، جنگ نسل کشی و اعدام روزانه دهها هزار انسان آزاده را از روی حماقت و نفهمی شان انجام دادند که شما بعداز تغییر رژیم از کیسه خلیفه بخشیده و اجازه میدهید که آنها خود را نامزد رییس جمهوری کنند؟ آیا هیچ زمانی در این فکر بوده اید که شاه و خمینی، بن علی، مبارک و صدام و بوش تنها برای تفریح جنایت نکرده اند بلکه منافع طبقه ای که به آن وابسته اند و ایدیولوژی آنها بوده که اینان را به انجام این اعمال رسانده اند؟
ایا شما براستی فکر میکنید که اگر خمینی بوضوح میگفت چه میخواهد یک دهم مردم هم بدنبالش راه نمیافتاند؟ اگر چنین هست، پس چرا امروزه که موسوی و همفکرانش میگویند همانی میخواهند که خمینی میخواست و خواهان بازگشت به دوران طلایی امام راحلشان هستند، خیل عظیم مردم و نیرو های "روشنفکر" برای اینان رگ هایشان باد کرده و حتی به عربده جویی علیه مخالفان موسوی و باندش میکنند؟ به همین قسمت "نظرات" نگاه کنید تا سربازان نا گمنام امام موسوی را ببینید. مشگل موسوی و افرادش نیستند، مشگل فرصت طلبی، چاپلوسی، نوکر صفتی و نان به نرخ روز خوردن بسیاری از "مردم" و "روشنفکران" هستند که زمان شاه، شاه اللهی بودند، زمان خمینی حزب اللهی و هم اکنون موسوی اللهی شده و برای امام خامنه ای نامه نصحیت آمیز مینویسند (نگاه کنید به نامه نگهدار، مطلب جمشیدی پور و مصطفی مدنی و نامه (کپی برابر اصل) کاظم علمداری در ادامه نامه نگهدار.) آیا باز هم در این رویا هستید که این "مردم" و "روشنفکران" به جامعه انسانی باز گردند؟ موفق باشید
٣۵۶۷۱ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣٨۹       

    از : فرهاد برومند

عنوان : مشکل ما تشتت نیروهای الیت ست. مردم مقصر نیستند !
اگر بنا باشد ما که مدعی آزادی ،سکولاریزم و جدائی نهاد دین و حکومت هستیم. در همین بحث های روزه مره و تاثیر گذار ، رعایت نکات اساسی و تعیین کننده ی حوادث تاریخی کشورمان را ننمائیم و با وسواس دست به قلم نبریم اختشاش دیرینه در جبهه ی منقدان و فعالان سیاسی نه تنها کمتر نخواهد شد بلکه به آن دامن زده خواهد شد.

تفاوت ها و شباهت های قبل از انقلاب و امروز:
* از سال ۵۵ رژیم شاه تحث فشار غرب قرار گرفت و این امکان برای غرب وجود داشت ولی امروز چنین نیست.
* حکومت قبل قائم به ذات شاه بود و بدون آن متلاشی شد. ولی این حکومت چند گانه ست بعداز خمینی یا خامنه ای نیز با سلاح دین سرکوب خواهد کرد و به بقای ننگین خود ادامه خواهند داد.
* باز شدن فضای سیاسی قبل از انقلاب از بالا شروع شد. امکان تکرار آن در ایران امروز منتفی ست.
* مهمترین موضوع مخالفت اکثریت مردم و روشنفکران با شاه بود که متاسفانه امروز بخشی از مردم سنتی بدلایل زیادی از حکومت حمایت می کنند و این فاجعه ست عظیم ناشی از بی خبری و سنت!!
* حضور شوروی نقش بسیار منفی در محاسبات رژیم و غرب داشت که بزرگترین بد شانسی تارخی مردم ایران محسوب میشود .
* جامعه فاقد سازمانهای صنفی وسیاسی بود و تمام فعالان سیاسی قلع و قمع یا شهید گشته و یا در زندان بودند. باقی مانده ی آنها در جبهه ی ملی و نهضت آزادی و منفردین در شرائط بسیار تند بعداز ۵۶ بخصوص بعداز نماز عید فطر بازی را عملا به آخوند ها و مفتح و مطهری باخته بودند.

حوادث بعدی تنور اسلام عزیز را گرم تر و گرمتر نمود. در این ماجرا ها تعزیه گردان ها در حکومت و مسجد ها و باند های مافیائی مردم را از داخل و خارج از کشور با تمام شبکه های بین المللی به توفل لوشاتو هدایت می کردند و متاسفانه متاسفانه نیروهای الیت ملی و مذهبی تمام تاریخ مشروطه را و شیخ فصل الله نوری را فراموش کرده بودند و شاه منفور نیز تا آخرین لحظه در جابجائی های کابینه ها دخالت بیمورد «می فرمودند » و بجای اینکه هیئتی خوشنام مشتمل بر صدیقی ها، بختیارها ، فروهر ها ، سنجابی ها ، سحابی ها ، بازگان ها ، حاج سید جوادیها ، مصطفی رحیمی ها ها، طالقانی ها ، منتظریها ، مطهری ها و..و.. برای بیرون بردن مملکت از بحران دور هم جمع شوند و راه چاره پیدا کنند. آمریکا از یک طرف با آخوندها تماس میگرفت و از طرف دیگر با ملی ها که فقط برای دفع وقت و کانالیزه کردن انقلاب در زیر پرچم اسلام بود.

نتیجه:
مردم در شرائط استیصال وجهه المصالحه شدند و خلاء جبهه ی نیروهای مخالف شاه مشهود بود و جان شادروان صدیقی ها و مصطفی مدنی ها را به لب آورده بودند. مردم از تمام دعوا مرافعه ی نیروهای الیت ملی و مذهبی بی خبر بودند.

علاو بر این فاجعه صف مردم ، تشتت تاریخی نیروهای سیاسی بدلیل نبودن در صحنه اصلی نیز بمراتب از قبل از انقلاب بد تر ست و بخشی از درون حکومت مذهبی داعیه ی اصلاحات دارد.

نیروهای سکولار ،دموکرات ، ملی و چپ ایران با احترام به حفظ و پای بندی تمام موازین حقوق نسبت به نیروهای مذهبی باید با صدای رسا و سازمان یافته نسبت به تمام ستم هائی که تحمل کرده اند بپا خاسته و با تهیه طومار های تشکیلاتی مانند یک میلیون امضا یکبار برای همیشه مقش فرهنگی و تاریخی خود برای شرکت در سرنوشت ایران زمین به تمام نهاد های بین المللی اعلام نمایند.


مردم آگاه و ازادیخواه ایران از این طریق قبل از اینکه فردا دیر باشد می توانند صف بند ی ها را برای شرکت در انتخابات های آینده بشناسند و خود آماده نمایند. بگذار مهندس موسوی و شیخ کروبی با تمام نیرو در سنگری موازی حکومت جانی را تحت فشار قرار دهند. در این مصاف ست که معلوم خواهد شد برای کنار زدن اقتدار گرایان حکومتی کدام نیرو تا پایان خواهد رفت.


مشکل ما تشتت نیروهای الیت ست. مردم مقصر نیستند !
٣۵۶۵۴ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣٨۹       

    از : جواد مفرد کهلان

عنوان : مشکل چه عرض کنم، مشکلات عدیده و شدیده
مشکل، تنها مواضع سیاسی آقایان نیست.طیف وسیع و رنگی جامعه ایرانی هر یک آهنگ خود را می نوازد. به دلیل اقتصاد نفتی و عدم آزادی احزاب و روزنامه ها همنوازی دلنواز بسیار وسیعیی وجود ندارد. در طیف وسیع به همین رهبران جنبش سبز صدایشان قابل شنوایی است. تلاش کنیم کمکی به طنین اندازی همنوازی کنیم. نگارنده تصور میکرد اگر ریشه اساطیر قرآن را به نمایانم کمکی به انقلاب فرهنگی در ایران مان خواهد شد. ولی الان به شدت احساس میکنم؛ یک دست صدا ندارد.
٣۵۶۵۱ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣٨۹       

    از : ماهان شاهد

عنوان : دستتان درد نکند
خانم پرتو نوری علا،

نظرتان بسیار جالب و خواندنی است. امیدوارم (ایکاش) که انسانهای "صادق" و "شرافتمند" از این متن کوتاه و پر بار، مفهوم و معنی کامل آن را درک کنند، یعنی: "صداقت" در کلام و "شرافت" در عمل.
٣۵۶۴٣ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣٨۹