۸ مارس فراتر از یک جشن!
چشم اندازهای جنبش انقلابی زنان در سایه قیام مردمی


عباس ش.


• پس از تجربه قیام خونین مردم دیگر نمیتوان افق تحول طلبی زنان را به فتواهای صانعی و منتظری و بهمان مرجع خوش فکر یا پتانسلهای موجود در قانون اساسی یا رفتن به مجلس ارتجاع جهت گنجاندن حق برابر برای زنان در قانون ارتجاعی دیه یا قصاص محدود کرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۲ اسفند ۱٣٨۹ -  ٣ مارس ۲۰۱۱


کافی است برای پی بردن به قدرت مبارزاتی و رزمندگی زنان در ایران نگاهی به ده    ها تصویر موجود از صدها ساعت مبارزه تمام عیار میان نیروهای سرکوبگر رژیم اسلامی با زنان و دختران در خیابانها طی یک سال و نیم اخیر بیاندازیم. جایی که زن ایرانی دیگر ((دوشادوش مردان)) در عرصه مبارزه قرار ندارد بلکه جزء نوک پیکان نبرد است و به گواه تصاویر حتی پیشگام تر و مصمم تر. درست به این دلیل ساده که در مبارزه با تمامیّت جمهوری اسلامی چیزی برای از دست دادن جز زنجیرهایش ندارد. مبارزه با رژیمی که ضدیّت با رهایی زن خصلت تاریخی و ایدئولوژیک آن بوده و خواهد بود. و درست در سایه تجربه گرانقدر دو سال نبرد بی امان مردم با رژیم است که ٨ مارس فراتر از یک جشن و یک روز سمبلیک به تخته پرشی برای ارتقاء هرچه کیفی تر مبارزه تبدیل میشود.

زنان نبرد
در ایران این فقط چپ و جنبش سوسیالیستی نیست که در زمینه مساله زنان مبارزه میکند، گفتمانهای لیبرالی و محافظه کارانه از زاویه منافع طبقاتی و ایدئولوژیک خود داعیه دار رهبری جنبش زنان هستند، اگر چه این میل به رهبری را در پوشش جنبش غیرسیاسی و اجتماعی یا ساختار شبکه ای و تشکل بی رهبر و ساختار افقی و غیره عرضه میکنند و البته به لحاظ عینی نیز خواسته های بخشهایی از زنان را نمایندگی میکنند. گفتمان رفورمیستی در جنبش زنان به تبع رفورمیسم سیاسی حاکم بر بخشی از حاکمیت طی یک دهه اخیر موجودیّت تئوریک و استراتژیکش را از طریق نهادهایی همچون کمپین یک میلیون امضا بر فضای جنبش اعمال کرده است اما در شرایطی که مبارزات آزادی خواهانه و برابری جویانه مردم علیه دیکتاتوری اسلامی به لحاظ افقها و امکانات پیش رو عملاً و علناً از چارچوب گفتمانهای رفورمیستی و اصلاح طلبانه فراتر رفته است و کیفیّت مبارزه به مدار تکامل یافته تری که همانا سرنگونی تمامیّت رژیم اسلامی است گذر کرده است، ایدئولوژی و استراتژی رفورم در کلیّت خود با بحران تئوریک مواجه شده است و در تداوم این بحران خط راست و رفورمیسم در جنبش زنان نیز دچار اعوجاج فکری و تشکیلاتی شده و نمونه های این آشفتگی فکری و سازمانی را میتوان در کتابی که پس از قیام سال ٨٨ از سوی جریان کمپین منتشر شده است نیز مشاهده کرد (۱). در چنین شرایطی گفتمان رادیکال و انقلابی میتواند و باید ضمن تداوم مبارزه ایدئولوژیکش با راست به تقویت هر چه بیشتر و بالفعل کردن گرایش بالقوه انقلابی موجود در سطح جامعه بپردازد. پس از تجربه قیام خونین مردم دیگر نمیتوان افق تحول طلبی زنان را به فتواهای صانعی و منتظری و بهمان مرجع خوش فکر یا پتانسلهای موجود در قانون اساسی یا رفتن به مجلس ارتجاع جهت گنجاندن حق برابر برای زنان در قانون ارتجاعی دیه یا قصاص محدود کرد. دوستانی که دیر زمانی جریانات چپ و انقلابی را در زمینه جنبش زنان به عدم تطابق با واقعیت های سخت جامعه ایران متهم میکردند (۲) و به راهکارهای قابل دسترسی و این جهانی که همانا نام دیگر مشی رفورمیستی و پراگماتیستی بود دعوت میکردند، امروزه در برابر این موج دم افزون مبارزه و قیام و تهی شدن هر گونه و هر ورژنی از مشی رفورم با چه باید کرد؟ بزرگی مواجه شده اند. بالاخره ایدئولوگها و رهبران واقعاً موجود کمپین یک ملیون امضاء باید برای فعالین جوان کمپین و سمپاتهایشان این مساله را توضیح بدهند که به واقع با کدام تحلیل این جهانی و غیررویایی از رژیمی که کوچکترین وقعی به حداقّل خواسته های سه ملیون معترض نمیگذارد و طی ۱۴ سال سراب و توهم اصلاحات حتی یک گام هم به عقب برنداشته است انتظار تغییر قوانین آن هم به نفع زنان را از مجرای مجلس شورای اسلامی داشته اند!!!؟؟؟ در چنین چشم انداز اجتماعی از مبارزه، جریانات چپ انقلابی باید به تثبیت تئوریک و پراتیک گرایشات انقلابی در جنبش زنان بپردازند .

تشکیلات نبرد
رشد مبارزات زنان طی سالهای اخیر ضرورت مساله مبارزه سازماندهی شده و تشکیلاتی را در دستور کار قرار داده است . حتی فعالین خط رفورمیستی زنان نیز به این ضرورت پی برده اند و با نهادهایی مشابه کمپین فعالیت میکنند . از طرف دیگر تجربه قیام سال ٨٨ نشان داد که هر جنبشی حتی در مقیاس میلیونی ، بدون نیروی تشکیلاتی مناسب و بدون رهبری ذی صلاح نمیتواند مسیر رشد و تکامل جهت حل تضادهای پیش رو را طی کند . اگر بپذیریم که در دوران اعتلای انقلابی و رشد قیام بخش اصلی نیروی رهایی را قدرت توده مردم و ابتکارات آنها بر عهده خواهد داشت نمیتوان از نقش کلیدی مساله تشکیلات و مساله رهبری چشم پوشی کرد . تجربه کمپین نیز نشان داده است که حتی خطی که خود را با بی سازمانی و بدون رهبر و افقی و غیره تعریف میکرده است چگونه در مسیر پر پیچ و خم مبارزه واقعی به ضرورت مساله رهبری رسیده و نوعی از هژمونی رهبری را البته به صورت شرمنده و ناشیانه اعمال کرده است ، همچنانکه جنبش سبز نیز که ادعای بی رهبر بودن و شبکه ای بودن را داشت در لحظه ای که دچار رکود و رخوت مرگ آوری شده بود با دعوت موسوی و کروبی به تظاهرات ۲۵ بهمن رسماً به سوی جنبش با رهبری از بالا گرایش یافت . پتانسیل مبارزاتی زنان در ایران نیازمند سازماندهی است . این نیروی ماهیتاً رادیکال و انقلابی در صورت رشد و تکامل بیشتر به ایدئولوژی و استراتژی مدوّن و مشخص برای مبارزه و رهایی نیاز دارد . افق جنبشهای اجتماعی-سیاسی ایران به سوی مزربندی و قطب بندی طبقاتی و ایدئولوژیک پیش میرود و کار تسریع این روند به سود قطب انقلابی و سوسیالیستی جامعه جز با تشکیلات و سازمانهای چپ و انقلابی ممکن نیست بنا بر این ایجاد تشکلهای رادیکال حتی در سطح جلسات و نشستهای دوستانه و خانوادگی چند نفره و در همان سپهر شبکه های اجتماعی از همین امروز باید در دستور کار قرار بگیرد . مرزبندی با خط رفورم و محافظه کارانه نیز از طریق همین تشکلها از سطوح خرد تا کلان اتفاق می افتد . چشم انداز مبارزه و تغییر در ایران انقلابی شده است ، در چنین بستری به تشکیلات و سازمانی از جنس نبرد نیاز است نه جمعهای آش رشته و سفره ابوالفضل و مطالعه قانون اساسی رژیم اسلامی برای کشف امکانات کمتر وحشیانه و هیأت ملاقات با آیات عظام !

زنان اعماق
خط رفورمیستی و محافظه کارانه زنان در ایران بنا به ماهیت طبقاتی و ایدئولوژیک خود هیچ برنامه ای برای زنان طبقه کارگر و اقشار پائین جامعه نداشته و ندارد ، اشتباه نکینید بر این باور نیستیم که همه زنان کارگر و زحمتکش به تمامه آماده گی و انگیزه پیوستن به جنبش را دارند اما مساله اصلی این است که در ایدئولوژی و چشم انداز طبقاتی خط راست و رفورمیستی هیچ جایگاهی برای این زنان و نیروی پنهان و بالقوه انقلابی شان در نظر گرفته نشده است ، همچنانکه اصلاح طلبان در تمام ۱٣ سال اخیر هیچ برنامه ای جهت منافع این طبقات و اقشار نداشته و ندارند . حدود دگرگونی خواهی رفورمیستها به کتاب قانون اساسی رژیم اسلامی و فتواهای متفاوت برخی آیات عظّام خلاصه میشود و در این محدوده البته که جایی برای درگیر کردن این زنان وجود ندارد همچنانکه استراتژی و تاکتیک خط رفورم تغییر را در حد و حدود قانون اساسی موجود میخواهد و میبیند و نه تغییر بنیادی وضع موجود . اما تحولات اقتصادی مربوط به مبارزه طبقاتی در ایران به ویژه با سیاست نئولیبرالی-پوپولیستی حذف سوبسیدها دیر یا زود در آینده به تشدید مبارزه طبقاتی و ورود طبقات و اقشار زحمتکش و فرودست جامعه به مبارزه منجر خواهد شد ، بدون شک بخش قابل توجه نیروی این اقشاز را زنان و دخترانی تشکیل میدهند که مورد ستم مضاعف وضع موجود قرار گرفته اند . البته به دوستان لیبرال و رفورمیست میتوان حق داد که هیچ تصوری از قدرت مبارزاتی این زنان نداشته باشند اما برای خالی نبودن عریضه پیشنهاد میشود نگاهی به اعتصابات مناطق حاشیه نشین مانند اسلامشهر و غیره بیاندازند تا ببینند که نیروی تغییر فقط در تهران و بحثهای آکادمیک نخفته و هر زنی که جزء نیروی انقلاب به حساب می آید ضرورتاً نباید جنس دوم و ایری گاری و کتابچه کمپین را خوانده باشد ! اما چپ به عنوان خط سیاسی و فکری ای که موجودیّت خود را با هستی اجتماعی و قدرت کارگران و زحمتکشان تعریف میکند نمیتواند نسبت به زنان طبقه کارگر و زحمتکشان بی توجه باشد . از همین امروز باید برای زنان این اقشار و طبقات برنامه مشخص تعریف کرد و این اصل را فراموش نکرد که ریشه های تاریخی ستم بر زن به پیش از جامعه طبقاتی باز میگردد اما راه حل آن ضرورتاً از درون مبارزه طبقاتی میگذرد و برنامه جنبش برای زنان طبقه کارگر و اقشار فرودست باید جز پلاتفرمهای رفورمیستی و محافظه کارانه ای باشد که نه دغدغه زحمتکشان را دارند و نه افق رهایی آنان را .


پی نوشت
۱ – دوباره از همان خیابانها – انتشارات کمپین
۲ – به مطالب کاوه مظفری از اعضای مدرسه فمنیستی رجوع کنید .