کیش و مات حد فاصل اصلاحات و انقلاب


اردشیر زارعی قنواتی


• جرقه ی انقلابی که در تونس زده شد و میوه آن در مصر به بار نشست هم اینک دوران تکوینی خود را در الجزایر، یمن، لیبی و بحرین طی می کند. نقطه قوت جنبش های عربی در این نکته نهفته است که این اعتراضات مردمی از پشتوانه ی انباشت مطالبات سیاسی و اقتصادی به طور هم زمان سود برده و طیف وسیع و تقریبا کاملی از طبقات نابرخوردار از مواهب اقتصادی و سیاسی را پوشش می دهد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۲ اسفند ۱٣٨۹ -  ٣ مارس ۲۰۱۱


خاورمیانه و شاخ آفریقا روزهای ملتهبی را سپری می کند و تحولات شتابنده در این مناطق در دو فاز جنبش های خودجوش مردمی و نوع عملکرد حاکمان از یک منطق واحد پیروی می کند. هر چند که هر کدام از کشورهای درگیر بحران برخوردار از شرایط ویژه ی خود می باشند اما در یک چارچوب تقریبا مشابه از کنش ها و واکنش های متقابل و هارمونیک پیروی می کنند که به همین دلیل تاثیرگذاری متقابل را نیز به همراه داشته است. جرقه ی انقلابی که در تونس زده شد و میوه آن در مصر به بار نشست هم اینک دوران تکوینی خود را در الجزایر، یمن، لیبی و بحرین طی می کند. نقطه قوت جنبش های عربی در این نکته نهفته است که این اعتراضات مردمی از پشتوانه ی انباشت مطالبات سیاسی و اقتصادی به طور هم زمان سود برده و طیف وسیع و تقریبا کاملی از طبقات نابرخوردار از مواهب اقتصادی و سیاسی را پوشش می دهد. همین تجمیع اجتماعی – طبقاتی در ساخت جنبش های اعتراضی "موقعیت ملی" را در جنبش مفهوم می بخشد که این موقعیت در صورت اراده برای تغییر قادر به شکستن هرگونه مقاومت در ساخت حاکم و نظم کهن خواهد بود. موفقیت و قدرت مانور این جنبش ها به واسطه بهره گیری از این ذات دوگانه ی سیاسی – اقتصادی هر چند که در شرایط جنینی خود به لحاظ کمی نفرات بسیار محدودی را به میدان اعتراض می کشد ولی به جهت پتانسیل نهفته در خود بسیار زودتر از حد انتظار توده های وسیع مردمی را با خود همراه می کند. مطالبه "نان و آزادی" زمانی که بستر عینی آن با وضعیت ذهنی در قالب یک جنبش فراگیر اجتماعی در کنار هم قرار گیرند از یک سو وسعت مطالبات را به سطوح همگانی سوق داده و از طرف دیگر به جهت تناقض منافع "راس" و "بدنه" در نیروهای شکل دهنده سیستم موجود، گسست و شکاف در نظم حاکم را موجب می شود. هرگونه تغییر بنیادین در وهله اول به همین عامل عینی انباشت مطالبات فراگیر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بستگی دارد و در گام بعدی مستلزم بروز و وقوع عامل ذهنی است. همیشه تک بعدی بودن جنبش های اعتراضی به شورش های کور یا هرزروی منفعلانه یی منتهی می شود که هر چند می تواند حتی نمادهای سیستم و نظم حاکم را به هم بریزد ولی قادر به تغییر در مناسبات و ذات سیستم معیوب قبلی نخواهد شد. تجربه ی عینی تحولات تونس، مصر، یمن و بحرین نشان می دهد که همین تجمیع هارمونیک عوامل شکل دهنده جنبش ها رمز ماندگاری و موفقیت آنان در مراحل جنینی و تکوینی رویدادها بوده است. در کنار این موقعیت خاص به واسطه ی عدم درک وضعیت توسط سیستم حاکم برای پاسخگویی به اصلاحات اجتناب ناپذیر، سیر رویدادها به سمت شبه انقلاب و انقلاب سوق یافته است. منطق علم سیاست دقیقا بستگی به شناخت همین قانون علمی و حکم تاریخی دارد و سرنگونی "زین العابدین بن علی" در تونس و "حسنی مبارک" در مصر بدون تردید ناشی از همین خطای تاریخی برای شناخت و پاسخگویی به مطالبات ملی در قالب سیستم موجود بوده است. شکل های متفاوتی که در هر کدام از این جنبش ها خود را بروز داده است از جمله در تونس خودسوزی یک جوان بیکار، در مصر فراخوان فیس بوکی جنبش ۲۵ ژانویه، در یمن فقر اقتصادی و تبعیض سیاسی و در بحرین حاکمیت اقلیت سنی بر اکثریت شیعه یا عدم رعایت وعده نظام سلطنت مشروطه همگی شاخه های درختی است که ریشه های آن در انباشت مطالبات عینی این جوامع گسل های را ایجاد کرده که هم اینک موقعیت زلزله را موجب می شود.                                       
فاصله بین رفرم و انقلاب هم عرض فاصله بین "کیش" دادن در عرصه شطرنج با "مات" شدن در همین بازی است. در زمانی که مهره های حریف، بازیگر مقابل را به موقعیت کیش هدایت می کند "شاه" در محاصره افتاده سعی می کند با تغییر مسیر در "خانه های باز" برای فرار از این وضعیت استفاده کند اما وقتی که نوع حرکت شاه شطرنج و مهره های پشتیبان به مرحله یی می رسند که دیگر خانه یی برای جابجایی وجود ندارد، حکم محتوم این بازی مات شدن شاه در مقابل حریفی است که گام به گام محاصره او را کامل کرده است. در بازی سیاست نیز چون بازی شطرنج تا رسیدن به مرحله کیش و مات هر دو طرف بازی هزینه های خاص خود را پرداخت می کنند با این تفاوت که در بازی شطرنج بعد از مات شدن شاه همه چیز تمام می شود و تنها خستگی یک بازی برای طرف پیروز باقی می ماند اما در بازی سیاست مات شدن شاه می تواند تبعات جبران ناپذیر و گسست های ملی را در حیات زیستی یک جامعه موجب شود. اگر به سیر رویدادهای بحرین درست توجه شود کاملا مشاهده می شود که در ابتدای اعتراضات، مردم خواهان اصلاحات در چارچوب سیستم موجود بوده و دامنه ی اعتراض را به خاندان "آل خلیفه" تسری نداده بودند. بعد از عدم پاسخگویی مطلوب و سرکوب خونبار معترضان در سحرگاه ۱۷ فوریه در میدان "اللو لو" شهر منامه که به کشته شدن ۴ تن و زخمی شدن بیش از ۲۲۰ نفر منجر گردید، سطح مطالبات معترضان و دامنه جنبش اعتراضی به خاندان آل خلیفه و شعار معروف این روزها "اسقاط النظام" ارتقا یافت. مشابهت سازی و فرافکنی نسبت به دخالت خارجی در تحولات جاری و جنبش های اعتراضی همان گونه که هم اکنون حاکمان بحرین در خصوص آن سخن می گویند به نوعی پاک کردن صورت مساله و فرار از واقعیات عینی درون جامعه امروز است که می تواند برای فردا حکم سقوط و اخراج آنان را به همراه داشته باشد. خاورمیانه به عنوان یک حوزه سیاسی – اجتماعی که به لحاظ تاریخی از ساخت مدرن جوامع امروزی به شدت عقب افتاده است و در درون آن مطالبات پاسخ داده نشده ی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هم چنان تلنبار گردیده هم چون یک بشکه ی باروت می ماند که تنها احتیاج به یک جرقه خواهد داشت. این منطقه تقریبا در تمام حوزه های ملی آن فاقد هارمونی مولفه ی دولت – ملت می باشد که در شرایط جهش عینی و ذهنی نظام بین المللی به سمت تقسیم منصفانه قدرت حول دمکراسی و عدالت اجتماعی، عدم رفرم و دگردیسی درون ساختی آن در سیر حرکتی خود به انقلاب و تغییرات ساختارشکنانه منجر خواهد شد. شعار سنتی شرقی "کر شو، کور شو، دور شو" که معمولا در مسیر عبور شاهان و حاکمان خطاب به توده ی مردم جار زده می شد در جهان انفجار اطلاعات و عصر حقوق شهروندی برای همیشه تمام شده تلقی می شود و در یک سیکل معکوس این حاکمان کر، کور و دور خواهند بود که زیر پای اسب راهوار توده های به هیجان آمده آماج شلاق ملامت و تیر غضب مردمان قرار می گیرند.