به مناسبت هشتم مارس روز ِگرانقدر جهانی زن


بهنام



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٣ اسفند ۱٣٨۹ -  ۴ مارس ۲۰۱۱


نوشتن در مورد پدیده ی شگرفی ِ که ارزش اش بی نیاز ازتعریف ـ اماابدیست ،جریان ِسیال ِعشقی که لطافت اش سرچشمه ی ذلالیست وچرکین ناپذیر، نیروی بالنده ِی بی نظیراش ـ بی کم و کاست وزاینده ی هستی ست ـ وطبیعت وجود ِشریف اش ـ منبع ایست از همه ی منابع ِ شفاف ِپاکی بخش ـ آری نوشتن و گفتن ِازاوـ شایداندکی ستایش وگرامیداشت از مقام والایش باشدوابرازصمیمانه ترین قدردانی های بی شائبه ازاودردل های شیفته ی مان!

وای دریغ از این ناجی ومبارز ِدلیر ِبی انتهای مهرـ ودردا ـ ازاوکه ـ مانند مقولات چند مجهولی ریاضی ، تاکنون ـ برای بسیاری از مذاهب ِوحشی،سنت ها ی ارتجاعی ِکودن،گمراه هان فرهنگ ِعقب مانده ِمنحط، بیماران ِپول خوی وبرتری طلب ِمردسالار ِدله صفت، مرتبه ی بلند کوهسار،آفتاب ِآشکاروبردباری والای اش ـ برای این غارنشینان ـ ناشناخته ومجهول مانده و هنوزموردشدید ترین بی ارجی واهانت های نارواست! واز همه بدتروبی شرمانه تر،اوبرای ساختار ِ انگلی ِجنایتکار ِمحبت کش ِسرمایه داریِ ـ به عنوان کالای مصرفی ،شوربختانه طعمه ومتائی بازاریست!

البته که ما در کنار اوئیم وتنها یش نخواهیم گذاشت ـ جایزنیزنیست وهرگز هم نخواهد بود که این شریان ِشریف ِزندگیِ بخش وموهبت ِزیبا را، لااقل ما ـ همنوع وهمدردان برابری طلب او ـ وی را ِمهر باران ِسپاس ِبیکران ،قدردانی ِعمیق ودست وپاوچشم بوسی خالصانه اش نکنیم.این یگانه ی ِنشانه ی ِدنیای ِواقعی را،این شهیروشیدا ی بلندبالای عاشقی را"زن"را گلباران وقدردانی نکنیم.

به همین دلایل نوشتن وگفتن از زن و باوربه حق برابری اوـ مبارزه ایست حیاتی،کاریست اخلاقی،وظیفه ایست انسانی ،امریست انقلابی وپاسخی ست ناچیز،اما ـ از صمیم شیفتگی ِدل به همه ی محبت های مادرومادربزرگانمان ،زنانمان ،خواهرانمان ،دخترانمان ،عمه وخاله هایمان ـ به همه ی زنان مبارز ِجهل شکن ِ وانقلابی وسازنده که در این راه جان وهستی خود راازدست داده و یا اکنون در سیاهچال های رژیم زن ستیزـ زیرتیغ ِجهل،جنون وجورولایت مطلق العنان فقیه ِخونحواراسیرودربند به سرمی برند ویا حتا احترام قلبی به زنان ِساده دلی که گمراه دروغ پردازی اسلام زن پناه شده ودر دام آنها اسیرمانده اندـ همه و همه بزرگداشتی ست ازمقام والای همه ی آنان از ابتداء تا به امروز ـ ودریک کلام ـ فرودسر در پیشگاه"زنان" به عنوان انسان ترین ِانسان ها وارزشمندترین ِ ثروت های ِجهان!

آری: بایدازواقعیت ،موجودیت واصالت انسان هائی گفت ،نوشت ودفاع کردکه شخصیت ،استقلال ،حقوق عمومی وهویت نیمی از شهروندان جهان امروزرا ارزش نمی نهد.زنان توسط ادیان وساختارهای مناسبات سرمایه داری هردو با هم ـ علیه حق اووخواست برابری انسانی اش ایستاده و سهم مساوی برای کاریکسان او با مرد ـ در دایره خصوصی و یا اجتماعی وقضائی قائل نیستند.این دوـ هرکدام از دو زاویه ی متفاوت با یک هدف و آن این که زن ناتوان جسمی و عقلی ست با اودرستیزهستند.از همه گستاخ ترـ دین واسلام سیاسی کشورما نشان داده است که به هیچ شکل زن را کامل نمی بیند وبرنمی تابیده وتا زمانی که بر مسند زورباقی بماند برابری حقوق زن و مرد را برنخواهدتابید.اوزن رانیم انسان در دستگاه حقوقی و الهی خود ارزیابی می کند!

زنان هنوزهم اندکی مورد توجه نیستندازتوانائی ها،بزرگواری هاوگذشت ستایش انگیز مورد احترام نیست ومتانت ِشعور وقابلیت ِبی پایانش درحل تندروی ها موردسنجش نیست و تعادل بخشیدن به عدم اندیشه های معقول وقهرناک نیروهای سرکوب گر رزیم ودعوت آنان ازهمگان به زندگی مسالمت آمیزانه ی اجتماعی ـ برای خیلی از دعاوی فرهنگ اسلامی ودید منجمدوکوتاه بین کله گنده هایش ـ قابل ِدرک ،تحمل ،تصوروشناخت نیست.

تلاش برای احقاق حقوق برابرزن ودر همه حال به همراه اوبودن ـ مبارزه ایست بی وقفه وشرافتمندانه تا رسیدن به زمان ِرفع ودفع تمامی تبعییضات وتضییقات ضالمانه ونابرابرانه ی اسلام ِسرمایه دوست که نه تنها برعلیه حقوق ابتدائی زنان ،بلکه برعلیه حق زندگی یافتن ِتمامی کسانی که زیر اشکال متنوع این نابرابری های نادرست،نسل در نسل بوده وهستند نیزادامه خواهد داشت.
مازنان ومردان بی تردید در صف متحد و مشترک همه با هم مبارزه سرنوشت سازی را داشته وخواهیم داشت. ما ایرانی های ِمظلوم وخانواده هایمان که بودونبودمان توسط این دولت جنائی دینی به سرقت رفته است،حق جویانی اصیل وانقلابیونی بردبار،اما ـ سازش ناپذیربا پاسداران حماقت بوده ایم،وتاایجاد فضائی سالم و برابر برای همگان در میدان مبارزه تا سرحد توان ـ روشنگرانی صادق ورزمندگانی مسالمت جودر خدمت مبارزه توده ای برای حق برابرخواهیم ماند.هیچگونه مدارائی با این سیستم وقوانین غیراخلاقی اوجایز نیست وبرای نیرو های چپ ِکمونیست وانقلابیون مترقی ودموکرات،این امروظیفه وتعهدی آگاهانه وبنیادیست.
هرحرکت برابری طلبانه به نفع انسانیت است وبرابری در جامعه ی طبقاتی ازبرابری حقوق زن با مردآغاز می شود و این مشکل تاریخی آنچنان امر ِساده وپیش پاافتاده ای برای حل،بردباری وچشم پوشی بشریت متعهد وانقلابی نبوده ونیست که بتواند اوـ از کنارآن خاموش بگذرد.این بی بندواری پیر ِزشت ،کپکزده دینی وتلخ جاهطلبانه مردسالار تاریخی نباید بیش ازاین مانع تحول تاریخ و رشد انسان وبرابری خواه متمدنانه او شودویابماند.

اگرازتمام وحشیگری ها ،حق کشی ها ،ظلم وجوربی حد ونصاب ها،کشت وکشتارها،آبروکُشی باتجاوزها ،دروغ گوئی وتظاهر بازی ها،دزدیدن ثروت مردم میلیاردمیلیارها،مال فقیرخوری ونان یتیم بالاکشیدن ها،سنگسارواعدام ها،زندان وشلاق وتوطئه برعلیه مخالف ها ،جاری کردن حدوقصاص وقطع اعضای مجرم ها ،تفاوت ارزش انسان مسلمان شیعه با سنی ،مسلمان با نامسلمان ها،رواج فساد،فحشا،افیون،جنایات،قتل های ناموسی متاثرازفرهنگ منحط اسلامی ها،محرومیت زن از حقوق ِسرپرستی فرزندان،سهم برابرارث،طلاق،پوشش،مسافرت،روابط ِآزادجنسی وهمجنسیتی، حق قضاوت وهدایت سکان رهبری مانند آیت الله ها،سرکوب اقلیت های مذهبی وبه ویژه دشمنی آشکاربا ملیت ها وده هاو...هم اگر نمی بود ـ آیا همین سندکافی نبود ـ دلیلی زشتترومحکم ترازاین برای طردونابودی قوانین زن ستیزاسلام واسلام سیاسی حاکم برایران ،برای نابودکردنش وجودمی داشت؟
در مرام اسلام وقوانین حاکم آن برخانواده ،حرمتی برنفس آزاد ِزن وتعهدی برمرزدلگی وزن بارگی مردبرای حفظ فضای مهرآمیزسالم در عمل متصور نیست. چه رسد برباورحق برابرزن درمقابل مرد،مگرزنانگی او!مرد عملن حق داشتن چهارزن رسمی را دارد. منهای هرامکان ِدل بخواهی وپوشیده ی مرد دارا،تحت فرصت و امکان بدون شرط ومرز ِصیغه و...که آن نیزبرای تلذذمردان متمول وهرزه میسرشده است ! ونه حتابرای "زنان متمول" آیا همین یک دلیل برای بی اعتباری وناروابودن وضرورت سرنگون کردن اش کافی نیست ؟

بااین وجود در پایان لازم می دانم ،نکته ی بسیار مهم وگره ئی از معضل مبارزات حق طلبانه ی زنان را نیز مورد اشاره کوتاه قراردهم و آن ـ نقش مبارزات فمینستی متنوع در جنبش انقلابی زنان است ـ مبارزه ی بخش اندکی از این زنان ، درراستای تامین امیال خصوصی خود قرار داشته ودارد که آن بیرون از افکاروآرمان های مبارزه ی توده ای زنان می باشدو آن نحوه ی دید،صرفن ویژگی طیف راست ومتمول زنان بالائیست ونیاز آن بخش رانمایندگی می کند.با این وجود می توان وباید طیف زنان انقلابی با این زنان همدردی وباآنان درمبارزات محدودشان ،برای کسب اعتماد وهمکاری های مشترک دیگرجنبش سراسری زنان همراهی کند !مشروط به این که آندعاوی تا مرزنا معقول صِرف مرد ستیزی پیش می رود ـ که در آن صورت،می تواند جنبش طبقاتی را فرسوده و به پراکندگی در صفوف متحد زنان و مردان کارگر و زحمت کش بیآنجامد وبه حقوق مشترکشان آسیب وبه در کنار هم بودن شان صدمه زده ومایه ی دلسردی شان بشود واین دشمنان طبقاتی ما را مسرور خواهدکرد.