زمینه مشترک دو مسئله: جنبش مذهبی ـ ملی سبز و آذربایجان - ف. تبریزی

نظرات دیگران
  
    از : سبز تبریزی

عنوان : خرد جمعی می تواند اشتباه کند. اینرا نباید شما بحساب بی منطقی جوامع بگذارید و لعن و طعنشان کنید.
نویسنده مرتب از منطق در عمل و فکر حرف می زند تا با آن جنبش سبز و بخصوص سبزهای تبریزی را بکوبد. ملت ایران واقعگراست و واقعیت ها در ایران حکم می کند که مردم از منافذ موجود استفاده کنند تا گام به گام به هدف نهایی خود که استقرار لیبرال دمکراسی و حقوق کامل شهروندی آحاد ملت ایران چه در تهران و چه در تبریز است برسند. این منطق بسیاری از سبزهای تبریزی مثل منست. حال اگر شما و برخی از منطق ما خوشتان نمی آید و یا اصلا آنرا منطق نمی دانید این مشکل شماست. منطق در انحصار شماست و نه در انحصار ما.

ما با رجوع خرد جمعی خود مثل هر جامعه دیگری به حل مشکلات خود خواهیم پرداخت. ادعا هم نمی کنیم که که خرد جمعی و رای اکثریت همیشه درست و بقول امثال شما "منطقی" است. هر جامعه ای حق اشتباه کردن دارد و از آنها بالاخره خواهد اموخت. این ویزه ایران هم نیست. در آزادترین جوامع هم خرد جمعی و رای اکثریت همیشه درست و "منطقی" نیست. ما دوست داریم حق اشتباه کردن و "غیرمنطقی" بودن داشته باشیم.

خرد جمعی مردم می تواند اشتباه کند. اینرا هیچکس نباید بحساب بی منطقی جوامع بگذارد و طعن و لعن شان کنند. آیا شما ادعا می کنید که انتخابات دروغین ۸۸ را تحریم کردند یا تبریزی ها به موسوی کم رای دادند؟ نه تبریز "انتخابات" را تحریم کرد و نه به موسوی کمتر از اهالی تهران رای داد. واقعگرایی هر دو شهر از وضع زشت موجود آنها را به این منطق رساند که احمدی نژاد باید برود تا فضای سیاسی کمی باز شود تا مطالبات دیگر هم مطرح شوند. خامنه ای این را فهمید ولی شما یا نمی دانید و یا بدلائلی که خودتان به ان واقفید و بس این حقایق را انکار می کنید. اگر این رفتار ما بنظر شما "غیر منطقی" است باشد چون شما واقعگرایی را از منطق حذف کرده اید.
ما راه خودمان را می رویم همانطور که پان ترکها و تجزیه طلبان و قوم گرایان هم براه خودشان می روند. آیا ما از همه اینها کمتر منطق داریم؟
٣۵۹۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨۹       

    از : م آراز

عنوان : عصر تمامیت خواهی به سر رسیده است مردم حقوق فردی و اجتماعی خود را می خواهند
دوستانی که اصرار دارند که چون خامنه ای و موسوی ترک هستند و یا مثلا جنبش سبز مال تمام ایران است پس باید همه بی قید و شرط از آن حمایت کنند یا خودشان را به کوچه علی چپ می زنند و یا واقعاً از حقایق قرن ۲۱ خبر ندارند.
دوستان بحث این نیست که چه کسی ترک است و یا کرد و یا عرب. در عصری زندگی می کنیم که به یمن اینترنت، ماهواره و هواپیما تمام مرزها به هم ریخته است. بسیاری از تعریفها عوض شده اند. خیلی از مقدسات دیگر قداست سابق خود را ندارند. ایدئولوژیها جاذبه سابق خود را از دست داده اند. در این عصر هر کس در وهله اول دنبال حقوق فردی و بعد جمعی خود است. حقوق جمعی که آن نیز به نحوی رجوع می کند به منافع و علایق شخصی. این جمع می تواند هر جمعی باشد، ملت، قوم، دوستداران طبیعت، کفتربازان، همجنسبازان و یا هر جمع دیگری. امروزه فرهنگ و شعور جمعی تعیین کننده تر از مثلاً نیروی نظامی و یا دولت و ملت کلاسیک هستند. عصر عصر فئیس بوک است!
مع هذا چه بپسندید و چه نپسندید در ایران یک شعور جمعی در مردم آذربایجان وجود دارد که خواسته های و اولویتهای خود را دارد که از قضا بسیاری از این خواسته ها (نمی توان منکر بعضی افراطی گری ها شد که آنهم مصداق اصل کنش و واکنش است) در انطباق کامل با موازین حقوق بشری و قوانین بین المللی هستند. آزادی بیان و اندیشه، آزادیهای فرهنگی و اجتماعی، حق اعمال نظر و اشتراک در امروز و آینده سیاسی و اقتصادی و مهمتر از همه احراز این حقوق توسط مردم هر ولایت، شهر و حتی روستا نه فقط مرکز، عدم تمرکز گرایی به معنای تام کلمه؛ اینها خواسته های مردم آذربایجان، کردستان، خوزستان و بلوچستان است. هر فرد عربی باید حق داشته باشد که آزادانه بیان کند می خواهد از ایران جدا شود و مستقل شود و اینکه می خواهد شهروند ایران باقی بماند. هر کودک روستایی کردی باید بتواند تحصیلات ابتدایی خود را به زبانی که می فهمد انجام دهد نه زبانی که تاکنون بلکه شاید فقط در تلوزیون شنیده است.
متاسفانه جنبش سبز شما هیچ جواب ملموس و قانع کننده ای برای این خواسته ها ندارد و فقط تنگ نظرانه و حتی مزورانه کلی گویی می کند. اینها برای فرو ریختن دیوارهای بی اعتمادی کافی نیست.
در این شرایط شما نمی توانید بدون جلب اعتماد و برنامه های قانع کننده عملی مردمانی را که دارای شعور جمعی و نتیجتاً خواسته ها و اولویتهای خود هستند به میدان بکشید.
لطفا دقت بکنید که بحث بنده هیچ ربطی به ترک بودن، کرد بودن و یا فارس بودن ندارد. محور بحث بنده فقط و فقط حقوق فردی در وهله اول و حقوق جمعی در وهله دوم است.
شاد باشید.
٣۵۹۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨۹       

    از : ف. تبریزی

عنوان : کذا فی الصل
تا زمانیکه اقشار مردم: سبز و زرد و ... با منطق نیاندیشند و استدلال نکنند، وضع ایران بر همین منوال خواهد بود، چون رای مردم به افراد غیر منطقی خواهد بود. لذا صرفا برای تفهیم نظر دهنده دوم جهت عادت به بحث منطقی:

اولا بحث بر سر کیفیت رهبران جنبش سبز است که نظر دهنده در اینمورد ساکت است و با خلط مبحث بحث را به مواردی میخواهد بکشاند که در مقاله من اصلا مطرح نشده اند.

دوما راقم دعوی "نظر کل شهر" و " از حانب شهر و استان" نکرده ام و این یعنی خلط مبحث.

سوما منطق تابع مردم ایران نیست یلکه مردم ایران باید تابع منطق باشند. چه منطق که ناشی از تجارب تاریخی است: محصول چند هزارساله تاریخ بشری است و نه جنبش سبز و نه مردم ایران قادر به تغییر آن نیستند. مردم ایران و جنبش سبز در صورت سعادت خواهند توانست منطقی بیاندشند و خودرا با منطق تطبیق دهند .و از این طریق مانع رشد سیّاسان معلوم الحال در میان خویش بشوند.

چهارما رای مردم زمانی برای مردم مفید است که آن مردم منطقی بیاندیشند و گرنه باید رای خودرا تغییر و با منطق تطبیق دهند.

ششما آنچه که با رای مردم به موسوی تطبیق کند، اصولا غیر منطقی است. چون هیچ منطقی در اعمال موسوی خشکه مسلمان قابل تشخیص نیست.

پنجما درصد قومی نظر دهنده و آشنایانشان از تعمد گریز ایشان از بحث منطقی نمیکاهد. در هر قومی افراد اهل منطق و غیر منطقی موجودند.

هفتما رای مردم به موسوی قادر به تصحیح اعمال این فرد در گذشته نیست و از میزان تحجر مذهبی و سوء استفاده گری او ـ که با تغییر مرامنامه جنبش و پس و پیش کردن "اسلام" و "ایران" در متن جدید در پی استحمار مردم است ـ نمیتواند بکاهد. موسوی با رای مردم و بی رای مردم همان موسوی معلوم الحال است.

با احترام ف. تبریزی
٣۵۹۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣٨۹       

    از : سبز و سبز و سبز

عنوان : وای از دست کسانی که از جانب یک شهر و استان و کشور می نویسند و منطقی اش هم معرفی می کنند.
با نظر دهنده اولی کاملا موافقم و نویسنده باید قبول کند که از جانب کل یک شهر نمی تواند صحبت کند چون منطقی نخواهد بود. منهم یک رگم ترک است و در تهران زندگی کرده ام و مرتب به ایران سفر می کنم .در تبریز هم فامیل دارم و انقدر می دان که اقوام من هم در نهران و هم در تبریز به موسوی رای دادند تا از شر احمقی نژاد خلاص شوند. دوستان شیرازی من در خارج هم در طول انتخابات دروغی رژیم بمن گفتند که هم خودشان و هم فامیلشان برای اولین بار رای خواهند داد تا احمقی نژاد برود. آنها هم رای خود را به موسوی دادند. در ایران مردم برای خلاص شدن از دست احمقی نژاد به موسوی و کروبی رای دادند. به نویسنده هم پیشنهاد می کنم که این منطق ملت ایران را در ۲۲ خرداد ۸۸ هیچوقت از یاد نبرد که مردم از دست احمقی نژاد انقدر بستوه امده بودند که به صندوقهای رای هجوم بردند تا احمقی نژاد گورش را گم کند. این منطق مردم در آنزمان و حالاست. وای از دست کسانی که از جانب همه مردم یک شهر و استان و یک کشور می نویسند و منطقی اش هم معرفی می کنند. در ضمن نویسنده بداند که سبز بودن جرم نیست و زشت هم نیست. قشری از جامعه ایران سبزست و سعی در تحقیر و حذف آنها مثل هر قشر دیگری عملی غیر دمکراتیک و ضد انسانی است.
٣۵۹۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣٨۹       

    از : ف. تبریزی

عنوان : اندیشه غیر منطقی و خلط مبحث روش طرفداران جنبش سبز است
آفتاب آمد دلیل آفتاب:

نظری که این حامی جنبش سبز در مورد مقاله من نوشته است بروشنی موید دلایل راقم در اساس غیر منطقی این جنبش است که هم به نعل مذهب میزند و هم به میخ ملیگرائی. استدلال من در مورد "خواسته های منطقی مردم آذربایجان" هیچ ارتباط منطقی با ترک بودن این و آن ندارد. نظر دهنده با خلط مبحث صرفا در پی اینست که غیر منطقی بودن خود و حمایت خودرا لوث کند. آنچه که بعنوان "خواست مردم " معرفی میشود تنها زمانی قابل تایید میتواند باشد که منطقی باشد، چه تنها زمانی محتوی واقعی اصطلاح "مردم" معتبر است که این اصطلاح بطور منطقی تعریف شده باشد. خواست مردم بدون تطبیق با موازین منطق پوسته ای توخالی است و عملا قابل کارگیری برعلیه مردم است.

سابقه این رهبران معلوم الحال جنبش سبز تا زمانیکه از آن استغفار و به آن استغفار عمل نکنند باقی است و کیفیت جنبش را زیر سئوالات بدون پاسخ قرار داده است.

با اینکه نوشته راقم مدخلی برای یک بحث صرفا منطقی بدون آه و ناله و تعارفات میهن پرستانه است. به لحاظ اشکالات سهوی و یا عمدی نظر نویس که آوردم ، نظر نویس فاقد دقت لازم برای ورود در این بحث منطقی است . لذا راقم دلیلی برای ادامه بحث در این سطح نمیبینم و غیر از اینهم به نظرات میهن پرستانه و تعارفاتی بدون دلایل منطقی پاسخ نخواهم داد.

در ضمن یکی دو غلط تایپی در مقاله است که معذور و اصلاح میکنم:

۱. در پاراگراف سوم این متن در سطر ماقبل آخر یک "به" اصافی است.

۲. در پاراگراف هشتم وسط پاراگراف بجای "صبیعی" باید "طبیعی" باشد.


با احترام ف. تبریزی
٣۵٨۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٨۹       

    از : سبز تبریزی

عنوان : موسوی و خامنه ای ترک هستند و کروبی لر. خمینی هندی تبار بود. خب که چی؟ همه متولد ایرانند، مهم اینست.
نویسنده فراموش کرده که موسوی و خامنه ای هر دو ترک هستند و کروبی لر است. آقا جان، برای مردم ایران فرق نمی کند که رهبران و نمادهای جنبش سبز از کدام استان ایران باشند. همینقدر که در ایران بدنیا آمده باشند و به ایران و ایرانی تعهد داشته باشند برایشان کافیست. خمینی هندی تبار بود ولی چون در ایران بدنیا آمده بود برای مردم کافی بود که بدنبالش بیقتند. محمد و علی و حسین و ابوالفضل و فاطمه و ابوبکر و عمر و عثمان همگی عرب بودند ولی مردم در ایران پیرو اینها هستند. به دین و مذهب مردم کاری نباید نداشت. هر کسی حق دارد دیندار یا بیدین باشد. تا زمانیکه دینداری و بی دینی شخصی بماند کسی حق بی احترامی به آنها را ندارد. معنی ملت هم دیگر آن تعریف قرن ۱۹ و ۲۰ را ندارد چون دوره خطوط جغرافیایی ترسیم کردن بدور یک گروه انسان هم نژاد و هم دین و هم مذهب و هم فرهنگ و هم زبان و هم شکل و یکسان بسر رسیده. تعریف ملت امروزه به معنی مجموعه شهروندان یک کشور صرفنظر از همه تفاوتهایشان است. ایران یکی از قدیمیترین کشورهای جهانست که مردم قرنها کنار هم بطور مسالمت امیز زیسته اند. مردم را با حکومت ها در این کشور قاطی نکنید چون منطقی نیست. در ایران مردم در هم تنیده هستند که ۱۰۰ سالست جریانهایی در پی ایجاد کینه و نفرت بین ما بوده اند. قرن ۲۱ قرن حقوق شهروندیست و زندگی مسالمت امیز. جنبش سبز ما هم مبارزه ای مسالمت امیز برای بدست اوردن حقوق شهروندی یکایک ایرانیان است. ما موسوی و کروبی را ترک و لر نمیبینیم بلکه انها را ایرانی می بینیم. ما خودی و ناخودی کردن ها را برخواهیم انداخت و دیگر اجازه نخواهیم داد که کسی ما را تقسیم بندی و طبقه بندی کند چون منطقی نیست.
٣۵٨۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٨۹