غنی بلوریان، آخرین بازمانده قرن امید و ناکامی ها؟!


ابراهیم فرشی


• می توان با افکار، عقاید، سیاست، کردار و رفتار و منش قاسملو و بلوریان مخالف و یا موافق بود، می توان آن دو را تکفیر و یا تمجید کرد، می توان سیاستهای خوب و بد آنها را به نقد کشید، می توان اشتباهات آنهارا جار زد، لیک نمی توان به انکار عشق آنها به مردم و "نیشتمان"شان رسید، آنها طالب آزادی "نیشتمان" و سرفرازی ملتشان بودند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۱ اسفند ۱٣٨۹ -  ۱۲ مارس ۲۰۱۱


آینده غنی بلوریان آن زمان رقم خورد که نمایشنامه مام وطن (دایکی نیشتمان) را در دفتر حزب رستاخیز کردستان (کومله ژ.ک) از دست قاضی محمد تحویل گرفت. بلوریان بدون اینکه تجربه و سررشتهای از هنر تئاتر داشته باشد، وظیفه خطیر کارگردانی اولین نمایشنامه به زبان کردی را در سال ١٣٢٣(١٩٤٤) بعهده گرفت. ‌قاضی به هنگام تحویل نمایشنامه خطاب به او چنین گفته: " این مطلبی است تبلیغی برای ملت کرد، درست به این معنا است که من بر روی صحنه برای مردم سخنرانی کنم، اما تاثیر نمایش می تواند بسیار موثرتر از سخنرانی کسی چون من باشد. باید نمایش را خیلی خوب از بر کرده، تمرین کنید و به روی صحنه بیاورید "
نمایش "دایکی نیشتمان" را می توان برنامه و استراتژی سیاسی حزب (کومله ژ.ک) قلمداد کرد، چرا که از طریق اجرای این نمایش ایده و فکر جمهوری کردستان به درون تودههای مردم برده شد. در طول چهل روز اجرای نمایش در شهرهای مهاباد و نقده در تابستان سال ١٣٢٣ (١٩٤٤) بیش از چهل هزار نفر از مردم منطقه مکریان (مهاباد، نقده، اشنویه، پیرانشهر، سردشت، بوکان و سقز) به دیدن نمایش رفتند. محتوای نمایش از بند رستن مادر وطن از قل و زنجیر و استقرار حکومت کردستان بود و این همان هدفی بود که دو سال بعد تحت رهبری قاضی محمد و حزب دمکرات کردستان واقعیت پیدا کرد، رهبران آن زمان "کومله ژ.ک" از طریق اجرای این نمایش نوعی رفراندوم به راه انداختند.

بلوریان بعداز تشکیل جمهوری کردستان به همراه جوانان دیگری برای تحصیل نظامی به باکو فرستاده شد و بعد از فروپاشی جمهوری کردستان و اعدام قاضی ها به ایران باز گشت و اینبار با تشکیل هسته اصلی حزب دمکرات کردستان ایران در سال ١٣٢٦(١٩٤٧)، نقش کارگردان اصلی زنده کردن حزب دمکرات کردستان را ایفا نمود.

بلوریان بر طبق گفتههای خود در کتاب "سهدهی کارهسات " - قرن فاجعه-   با کسب افکار نو (مارکسیسم) به ایران باز می گردد، او آموزش، سازماندهی و کار سیاسی را در صدر فعالیت حزب دمکرات قرار می دهد، برای کسب همکاری در این زمینهها به فرقه دمکرات آذربایجان مراجعه می کند و به علت عدم توفیق در این زمینه از حزب توده تقاضای همکاری می کند، در پاسخ به این درخواست عبدالرحمان قاسملو کادر حزب توده برای همکاری در زمینههای فوق به مهاباد اعزام می شود و در یک پروسه حزب دمکرات کردستان ایران را از نظر سیاسی به تابعی از حزب توده تبدیل می کند (که خواست بلوریان و دیگر مسئولین حزب دمکرات هم بوده). فعالیتهای سیاسی و اجتماعی حزب دمکرات بعد از سال ١٣٣٠(١٩٥١) شامل فعالیتهای اجتماعی، تظاهرات در رابطه با روز اول ماه مه، ملی شدن نفت و شرکت در انتخابات دوره ١٧ مجلس شورای ملی و غیرو می شد، که بازتاب مستقیم سیاست های حزب توده بود، حزب دمکرات با ایجاد "بنگاه لاله‌ درخشان"، نشریات حزب توده نظیر"شهباز، بسوی آینده‌ و جوانان دمکرات" را در سطح شهر مهاباد بصورت علنی می فروخت. بلوریان خود در گفتگو با نویسنده این سطور می گوید:"ارگان حزب توده و روزنامههای وابسته به آن برای ما فرستاده می شد، ما این روزنامهها را مطالعه می کردیم و برای آموزش به حوزههای تشکیلات می فرستادیم. ما (حزب دمکرات) ارگان نداشتیم، روزنامه نداشتیم، همان سال حزب توده جهت کمک مالی مقداری تمبر به اسم حزب دمکرات برای ما چاپ نمود "

سرانجام بعداز کودتای ٢٨ مرداد سال ١٣٣٢ (١٩٥٣) حزب دمکرات به فعالیت نیمه علنی سیاسی روی می آورد و غنی بلوریان به همراه ١٢٠ نفر از فعالین حزب دمکرات در دهم آبان ١٣٣٨ (١٩٥٩) برای چندمین بار دستگیر می شود و این بار تا پاییز سال ١٣٥٧ (١٩٧٨) در سیاهچالهای رژیم پهلوی باقی می ماند.

بعداز دستگیری بلوریان که شخص اول حزب بود، رهبری، کادرها و بسیاری از اعضای حزب دمکرات به جنوب کردستان عقب نشینی کرده و حزب دمکرات با تاثیرپذیری از جنبش جنوب کردستان به رهبری مصطفی بارزانی راهی غیر از راه حزب توده را در پیش می گیرد، بعداز اتفاقات بسیار که در درون و بیرون حزب دمکرات کردستان صورت گرفت سرانجام دکتر عبدالرحمان قاسملو بر اساس دکترین سیاسی و فکری خود که کاملا" با جنبش موجود کشورهای سوسیالیستی وقت منافات داشت، حزب دمکرات کردستان ایران را به همراه دوستانش در اتحاد با تمام جناحهای موجود در آن حزب که از ناسیونالیسم تا به سوسیالیسم اقمار شوروی و سوسیال دمکراسی و سوسیالیسم دمکراتیک را در بر می گرفت، باسازی کرد. غنی بلوریان هم بعداز آزادی از زندان در سال ١٣٥٧ یکی از دو چهره اصلی این حزب شد. شعار اصلی همه طیفهای فکری و سیاسی حزب دمکرات در این مقطع دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان بود.

غنی بلوریان که سالیان دراز در زندان همنشین رهبری حزب توده ایران و بسیاری از ملیون و مذهبیون بود، در مقطع آزادی از زندان پایبند تراز پیش، معتقد به سوسیالیسم علمی و همکاری با حزب توده ایران بود، او و همفکرانش خود را در راستای سیاست های عمومی حزب توده می دیدند، اما آنها هم مانند قاسملو عمیقا" پایبند به تحقق شعار دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان بودند. وجه تمایز دو یار دیرین بلوریان و قاسملو در باور به سوسیالیسم علمی و سوسیالیسم دمکراتیک نمایان می شد، با این وجود هردو در کنار هم بنام حزب دمکرات فعالیت می کردند و از اوایل سال ١٣٥٧ تا تشکیل کنگره چهار و بعداز آن سیاست واحدی را پیش می بردند، لیکن اختلافات میان طرفین در زمینههای سیاسی، تشکیلاتی بر بستر منش های فردی و استفادههای نابجا از اهرم های حزبی، مناسبات فردی و شخصی آن دو و‌همچنین نقش بغایت پلید سیاسی و ناسیاسی حکومت اسلامی از طرفی و به همان نسبت حزب توده ایران از طرف دیگر و همچنین بنیاد غیردموکراتیک تشکیلاتی حزب دمکرات، سهمناکترین انشعاب به حزب دمکرات کردستان ایران در سال ١٣٥٩ تحمیل شد و این سراغاز افول سیاسی و تشکیلاتی هر دو سوی حزب دمکرات به رهبری قاسملو و بلوریان بود، قاسملو در یک پروسه دردناک بر روی میز مذاکره با تروریستهای جمهوری اسلامی ترور شد و بلوریان سرخورده از مذاکره با جمهوری اسلامی سر از هیئت سیاسی حزب توده ایران درآورد و چندی بعد مانند دوست دیرینش قاسملو به نفی فعالیت در حزب توده رسید، او به شکست خود در سیاست اذعان داشت، اما پایبند به آرزوهایش در راه رهایی مردم و سرزمینش باقی ماند، بلوریان ٢٠ سال آخر زندگی در تبعید را به نوعی زندان خود خواسته تبدیل کرد و دم فرو بست، تا سرانجام خاموش شد، درست بسان محمد مکری، دیگران و صارم الدین صادق وزیری، که آخرین بازمانده نسل اول "قرن امید و ناکامی ها " است. قرنی که کردها در آن تنها ١١ ماه آزاد بودند و ٩٩ سال و یک ماه در بند.

بلوریان در نمایشنامه "دایکی نیشتمان" نقش رئیس جمهور کردستان را ایفا کرد، نقشی که به قامت قاضی محمد دوخته شد و با به دارکشیدنش، پایان یافت، لیکن این تجربه به امید مردم، بلوریان و قاسملوها بدل شد.

می توان با افکار، عقاید، سیاست، کردار و رفتار و منش قاسملو و بلوریان مخالف و یا موافق بود، می توان آن دو را تکفیر و یا تمجید کرد، می توان سیاستهای خوب و بد آنها را به نقد کشید، می توان اشتباهات آنهارا جار زد، لیک نمی توان به انکار عشق آنها به مردم و "نیشتمان"شان رسید، آنها طالب آزادی " نیشتمان" و سرفرازی ملتشان بودند.

من هنگامیکه سال ١٩٨٩ به مدت یک هفته هر روز با غنی بلوریان به گفتگو پرداختم، مخالف کامل سیاسی و حتی شخصی او بودم، لیک او با آگاهی کامل از این موضوع با من به گفتگو پرداخت، گفتگویی که سرشار از تشنج بود و بسیاری از واقعیتهای عریان سیاسی و اجتماعی را عیان کرد.
بلوریان در این گفتگو ابائی نداشت بگوید:
" تحلیل ما از حاکمیت جمهوری اسلامی از اساس و بنیاد غلط بود"،
" برای ما ثابت شد که مذاکره با جمهوری اسلامی به آن صورتی که ما پیش بردیم غلط بود"،
" هنوز در رهبری حزب توده هستم [سال ١٩٨٩] اما در حقیقت باوری به آن ندارم، تغییرات کلی در تفکرات من بوجود آمده، من معتقدم باید برای ملت خود، برای حزب مستقل ملت خود کوشش کنم، مبارزه کنم و مانند یک جریان مستقل دست دوستی و اتحاد بطرف جریانات سیاسی مترقی که حق تعیین سرنوشت ملت کرد را تا حد جدایی حمایت کنند دراز کنم. بهیچوجه معتقد نیستم حزب مترقی ملت کرد وابسته به جهت و جریان جهانی باشد. با هرگونه وابستگی مخالف هستم. اما ملت کرد، حزب ملت کرد باید دوست و دشمن خود را مشخص کند. ما باید در جهان دوستانی داشته باشیم، باید با دوستان خود مشورت کنیم، حتی باید از دوستان خود کمک بگیریم، اما نه به قیمت از دست دادن استقلال خود، نه به قیمت از دست دادن کیان و کرامت خود. این گفتههای من است."،
" من نیتی صادقانه داشتم، اکنون به این نتیجه رسیدهام که ملت کرد باید روی پای خود بیاستد، ملت کرد باید حزب مستقل خود را داشته باشد، حزب ملت کرد باید قدرتمند باشد، باید قدرت خود را نشان دهد، باید متشکل باشد، باید به ملت خود آگاهی سیاسی بدهد، نباید اجازه داد ملت ما در خامی و ساده اندیشی باقی بماند، در مقاطعی که حوادثی رخ می دهد باید رهبری سیاسی داشته باشد تا بتواند ملت را در کورانهای سیاسی و مبارزه هدایت کند" ،
" اکنون که در اینجا هستم سال ١٣٦٨(١٩٨٩) و مسافر هستم در آلمان نشستهام و به گذشته می نگرم می بینم دچار اشباهات عمیق تاریخی شدهام به مانند کونگره ٤" ،
" اینهم اشتباه بود که ما بعداز یورش به حزب توده خود را در حزب توده ادغام کردیم، این یک اشتباه تاریخی بود."

بلوریان ابائی نداشت که خود را سرزنش کند، اما آنجا که من کلمه خیانت را در رابطه با انشعاب از حزب دمکرات و مذاکره با حکومت جمهوری اسلامی و تضعیف جنبش کردستان را به میان کشیدم، با تمام وجود از خودش دفاع کرد، و من اکنون به راز سکوت بیست ساله او در زندان خودخواسته پی می برم، همان زندانی که بسیاری از سیاسیون تبعیدی ناکام کرد و دیگران در آن زندگی می کنند و دم فروبسته اند!


1 - مختصری درباره نمایشنامه "مام وطن" نوشته ابراهیم فرشی منتشر شده در شماره ٧ماهنامه کردی زبان گزنگ چاپ سوئد سال ١٩٩٤
2 - مختصری درباره نمایشنامه "مام وطن" نوشته ابراهیم فرشی منتشر شده در شماره ٧ماهنامه کردی زبان گزنگ چاپ سوئد سال ١٩٩٤
3 - گفتگوی نویسنده این سطور با غنی بلوریان در سال ١٩٨٩ بصورت کتابی بنام "سهدهی کارهسات" - قرن فاجعه، ازطرف نشر ژین در سلیمانیه سال ٢٠٠٨ بچاپ رسید.
4 - سهدهی کارهسات - قرن فاجعه-.