جبهه ملی ایران در اروپا
چگونگی شکل گرفتن تشکیلات «جبهه ملی ایران در اروپا» بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
دکتر منصور بیات زاده
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲٣ اسفند ۱٣٨۹ -
۱۴ مارس ۲۰۱۱
آنانکه نمی خواهند اشتباهات گذشته مجددأ تکرارشود ، حتمأ باید با کمک به بررسی دقیق تاریخ گذشته وطنمان ایران،اجازه ندهند تا بر کمبودها، اشتباهات، و خطاهای فعالین و کوشندگان ، سازمانها ، احزاب و جبهه ها پرده استتار کشیده شود. ویا فعالیت ها و مبارزات نیروهای آزادیخواه، استقلال طلب و طرفدار حاکمیت قانون وارونه جلوه داده شوند و یا افراد خودپسند و خودمرکز بین، تاریخ را بطوری که منافع شخصی شان ایجاب می کند، ترسیم نمایند. بدین منظور باید به تدوین و تنظیم دقیق تاریخ معاصر وطنمان ایران کمک نمود و سعی داشت تا رویدادها بصورتی که رخ داده اند و نظرات و عقاید آنطور که بیان شده و تحریر گردیده اند، بازتاب یابند.
هدف از تحریر این نوشته، ارائه توضیحاتی در باره چگونگی شکل گرفتن تشکیلات «جبهه ملی ایران در اروپا» بعد از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ می باشد! (١)
قبل از اینکه به چگونگی شکل گرفتن تشکیلات «جبهه ملی ایران در اروپا» بپردازم، لازم می بینم که به چگونگی جوّ سیاسی ـ اجتماعی در داخل و خارج از کشور پس از سرنگونی دولت ملی و قانونی دکتر مصدق در اثرکودتای سازمانهای جاسوسی انگلیس و ایالات متحده آمریکا («انتلیجنت سرویس » و «سیا») که با کمک نیروهای ارتجاعی در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ انجام گرفت ،اشاره کنم. (٢)
آن کودتای ننگین که فاجعه ای بزرگ در وطنمان ایران با خود بهمراه داشت، سبب شد تا بر استقلال سیاسی و «حاکمیت ملی » (اشتات سوورنیتت)، حاکمیت قانون و حاکمیت ملت (فولکس سوورنیتت) خط بطلان کشیده شود. (٣)
بخاطر مقابله با آن وضع ناهنجارو اسف انگیز، برخی از هموطنان ایرانی در داخل کشور، دست بمقاومت و مبارزه زدند.
بنظر من ، بخاطر تفهیم بهتر چگونگی شکل گرفتن جبهه ملی ایران در اروپا، لازم است تا جوانب نظرات و عقاید سیاسی و اصولا، وضعیت سیاسی که در آن مقطع تاریخی بر وطنمان ایران و همچنین در بین هموطنان مقیم خارج از کشور حاکم بوده است ، روشن گردد، تا در آن رابطه بتوان تعریفی صحیح از چگونگی و چرائی تشکیل «جبهه ملی ایران در اروپا» ارائه داد و کوشش داشت تا مطالبی که درباره «تاریخچه» آن «جبهه» نگارش می شود، بیانگر واقعی از رویدادها و فعل و انفعالات سیاسی در آن مقطع تاریخی باشد!
باید به این واقعیت توجه داشت که از همان فردای کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢، تعدادی از عناصر ملی و مصدقی ازجمله «آیت الله حاج سید رضازنجانی » ، یکی از طرفداران دکترمصدق بخاطر مبارزه با کودتاچیان و افشای ماهیت «غیر ملی و غیر قانونی » دولت محمدرضاشاه پهلوی ـ سپهبد فضل الله زاهدی ، «کمیته ای سرّی» ، تشکیل می دهند. با پیوستن برخی ار هموطنان ملی، استقلال طلب و آزادیخواه مخالف با استبداد و استعمار به آن «کمیته سرّی» ، مشترکأ سازمان مخفی بنام «نهضت مقاومت ملی » (٤) را در وطنمان ایران تشکیل دادند و در آن رابطه نشریاتی ازجمله، «راه مصدق» ، «مکتب مصدق» و «نهضت مصدق» (٥) را منتشر نمودند و طی فعالیتهای خود سعی داشتند تا پرچم «مقاومت» در مقابله با رژیم وابسته به امپریالیسم شاه را برافراشته نگاه دارند و طی فعالیت و کوشش های خود اجازه ندهند تا کودتاچیان بسادگی موفق شوند پرده استتاری براعمال و کردار «غیر ملی و غیر قانونی » خود بکشند و آن کودتای شوم و ننگین که جاسوسان انگلیسی و آمریکائی و عاملین ایرانی شان باتفاق عده ای از روسپیان و چاقوکشان دروازه قزوینی و اراذل و اوباش و عده ای ازدرجه داران خائن ارتش شاهنشاهی و روحانیون درباری ، بعنوان «قیام ملت» در تاریخ معاصر ایران ثبت کنند! (٦)
اما، درخارج از کشور چه در کشور های اروپائی و چه در ایالات متحده آمریکا، باوجود اینکه تعداد زیادی از ایرانیان تحصیل می کردند و در بعضی از شهرهای دانشگاهی ، سازمانها و انجمن های دانشجوئی ایرانیان وجود داشت و یا بعد از کودتای ٢٨ مرداد تشکیل شد ، کمترکسی بفکر بوجود آوردن تشکیلات سیاسی بخاطر مبارزه سیاسی با دولت کودتا بود. در حالیکه در همان زمان دربین دانشجویان و فارغ التحصیلان ایرانی، افرادی با سابقه سیاسی، که از طرفداران و فعالین سازمانها و احزاب سیاسی ایرانی از جمله طرفداران حزب توده و سازمانها و احزاب وابسته به جبهه ملی ایران و دکتر مصدق بودند، وجود داشتند!
در آن مقطع تاریخی ، اگر ایرانیان فعالیت هائی در انجمن ها و سازمانهای دانشجوئی داشتند، کم و بیش آن فعالیت ها به فعالیت های فرهنگی محدود می شد. در همان رابطه بعضی از انجمن ها و سازمان های محلی نشریاتی بزبان فارسی بصورت گاهنامه انتشار می دادند،(٧) همچنین ضروریست خاطر نشان نمود که فعالیت بعضی از آن انجمن ها و سازمان های دانشجوئی فقط محدود به برگزاری جشن عید نوروز می شد، که در برخی از شهرها، حتی اجرای آن مراسم نیز، در رابطه و تماس با مقامات سفارتخانه های ایران و کمک گرفتن مالی از آن مقامات ، عملی می شد.
در اواخر سال ١٣٣٨ و اوائل سال ١٣٣٩ (سال ١٩٦٠ میلادی) که عده ای از ایرانیان که بعضی ازآن ها ، از طرفداران نهضت ملی ایران و نیروهای سیاسی دوران دولت دکتر مصدق بودند، بفکر بوجود آوردن یک «تشکیلات صنفی دانشجوئی » در اروپا می افتند و در آن رابطه نشستی در شهرهایدلبرگ در کشور آلمان برگزار می کنند،(٨) همان نشستی که به اولین « کنکره کنفدراسیون اروپائی » معروف شد.
در آن مقطع تاریخی درایالات متحده آمریکا ، سازمانی بنام « سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا» وجود داشته است که تحت نظر سفارتخانه ایران در ایالات متحده آمریکا عمل می کرده است. اعضای آن سازمان طبق اساسنامه و نظامنامه حق دخالت و اظهار نظر در امور سیاسی را بهیچوجه نداشته ، در حالیکه مأمورین سفارت و مقامات دولت ایران حق تبلیع نطرات و عقاید مورد نظر خود را در آن تشکیلات « حائز بودند ».
اما در هشتمین گردهمآئی آن سازمان در «ایپسیلانتی ـ میشیگان» ، در تاریخ ٧ تا ١١ شهریور ١٣٣٩( ٢٩ اوت تا دوم سپتامبر ١٩٦٠) ، کنگره تصمیماتی علیه حکومت کودتا و همسو شدن با نیرو های ملی و مخالف رژیم حاکم در تهران اتخاذ می کند. (٩)
ضروریست یادآور شد و براین اصل تاکید نمود که در مقطع شروع فعالیت های سیاسی در خارج از کشور طرفداران دکترمصدق و طرفداران حزب توده ، دو طیف سیاسی ایرانی مخالف و منتقد دولت کودتا، نقش بزرگی در شکل دادن به تجمعات سیاسی داشتند.
در مقطع شروع فعالیت های سیاسی «جبهه ملی ایران در اروپا»، بخش بسیار بزرگی از افراد وابسته به آن طیف سیاسی را افراد منفرد ، یعنی افرادی که عضو هیچ یک از احزاب و سازمانهای سیاسی وابسته به جبهه ملی نبودند، تشکیل می دادند.
در آنزمان یکی از خواست های محوری نیروهای سیاسی ، اجرای کامل قانون اساسی مشروطیت ، یعنی برقراری حاکمیت قانون بر مبنی اصول قانون اساسی مشروطیت وتاکید بر خواست برگزاری انتخابات آزاد در ایران بود. موضوع سرنگونی نظام سلطنتی و جایگزین کردن نظام جمهوری بجای آن، چه در داخل و چه در خارج از کشور بهیچوجه مطرح نبود!
فعالین و طرفداران خلیل ملکی ( جامعه سوسیالیست های ایران) ، حزب مردم ایران (سوسیالیست های خداپرست)، حزب ایران، جمعیت نهضت آزادی ایران ، حزب ملت ایران( طرفداران داریوش فروهر) جمعأ بخشی از نیروهای طرفدار دکتر مصدق را در خارج از کشور تشکیل می دادند.
اگر چه فعالین و طرفداران خلیل ملکی ( جامعه سوسیالیست های ایران) ، قبلا تشکیلات «جامعه سوسیالیست های ایرانی در اروپا» را سامان داده و تشکیلاتی سیاسی مستقل از تشکیلات جبهه ملی ایران در اروپا را پایه گذاری کرده بودند، ولی احزاب دیگر مصدقی در شروع کار، فعالیت های خود را در همکاری با « منفردین مصدقی» ، که اکثریت بزرگی بودند، تحت نام «جبهه ملی ایران در اروپا» شکل دادند.
در اوائل شروع فعالیت، همچنین تعدادی از کوشندگان و اعضای حزب پان ایرانیست در اروپا برای مدتی با جبهه ملی همکاری داشتند.
اشاره بمطالب بالا را بدین جهت ضروری دیدم، تا دقیقأ روشن شود که چه نوع وضعیت سیاسی ـ اجتماعی در آن مقطع تاریخی در بین ایرانیان ، ازجمله فعالین مصدقی دراروپا و یا آمریکا وجود داشته است.همچنین نباید فراموش کرد که مبارزات آزادیبخش و ضد امپریالیستی کشورهای دربند و کمبود تجربه و مشکل معرفتی که بسیاری از کوشندگان و فعالین با آن روبرو بودند در آن روند بی تأثیر نبوده اند!
چگونگی ترکیب جامعه ایرانی در اروپا در مقطع تاریخی ١٣٤٠
برعکس امروز (اسفند ١٣٨٩ ـ فوریه ٢٠١١ ) که چندین میلیون ایرانی مهاجر و پناهنده سیاسی درخارج از کشور مقیم اند، در مقطع تاریخی ١٣٤٠ که فعالیت های دانشجوئی و سیاسی شروع شد، اکثرایرانیان مقیم خارج از کشور در شهرهای دانشگاهی را، دانشجو یان و فارغ التحصیلانی که دوره تخصصی خود را طی می کردند، تشکیل می دادند. در واقع ، در آنزمان در اکثر شهرهای دانشگاهی امکان نداشت بتوان، بدون شرکت و حضور دانشجویان ایرانی ، جامعه سیاسی ایرانی تصور نمود. با توجه به این واقعیت ، بخشی از فعالیتهای جبهه ملی در خارج از کشور، همچون احزاب و سازمانهای دیگر ایرانی در پیوند با فعالیتهای دانشجوئی و فارغ التحصیلان که دوره های تخصصی خود را طی میکردند، بود. در واقع بسیاری از فعالین و کوشندگان جنبش دانشجوئی در خارج از کشور از فعالین و طرفداران احزاب و سازمانهای سیاسی ایرانی ، از جمله جبهه ملی و سازمانها و احزاب وابسته به آن «جبهه» بودند.
محرک اصلی شروع فعالیت های سیاسی در خارج از کشور،
گسترش مقاومت و بالا گرفتن اعتراضات در داخل کشور بود!
اسناد و مدارک تاریخی آن مقطع تاریخ بیانگر این واقعیت است که محرک اصلی شروع فعالیت های سیاسی در خارج از کشور، گسترش امرمقاومت و بالاگرفتن اعتراضات نسبت بعملکرد و سیاست حاکمین کودتاچی و وابسته به بیگانگان در داخل کشور بوده است. آن فعل و انفعالات در داخل کشور کمک کردند تا فعالیت های سیاسی در خارج از کشور شکل گیرد و سبب شود تا « مبارزات صنفی» دانشجویان به «مبارزات صنفی ـ سیاسی» و حتی با گذشت زمان به «مبارزات سیاسی» تبدیل گردد!
بسیاری از افراد که تا کنون در رابطه با فعالیت سیاسی در خارج از کشور دست به تاریخنگاری زده اند و یا نوشته ای را در آنمورد تحریر نموده اند، متأسفانه کمتر چگونگی روند شکل گرفتن آن مبارزات و تأثیر پذیری آن، از اوج گیری مبارزات و امر مقاومت در داخل کشور را مورد توجه قرار داده اند و در همین رابطه باید باشد که بسیاری شروع مبارزات و شکل گرفتن آن سازمان های سیاسی را به حساب «قهرمان» مورد نظرخود گذاشته و یا بغلط سعی کرده و می کنند تا خود را «قهرمان» و «ناجی» آن دوران معرفی کنند!
نفوذ سیاسی ایالات متحده آمریکا بر رژیم محمد رضاشاه پهلوی
در تفسیر و توضیح چگونگی مقطع تاریخی بعد از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ در وطنمان ایران، ضرورت حتمی دارد تا فعل و انفعالات سیاسی در ایالات متحد آمریکا را نیز در همان مقطع تاریخی مدّ نظر قرار داد و به اختلافات سیاسی و رقابتهای مبارزات انتخاباتی مابین نامزدهای ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا، جان ـ اف ـ کندی (کاندیدا حزب دمکرات) و ریچارد نیکسون، (کاندیدا حزب جمهوریخواه) توجه نمود.
جان ـ اف ـ کندی کاندیدای حزب دمکرات ، در مبارزات و تبلیغات انتخاباتی خود به سیاست خارجی دولت پرزیدنت آیزنهاور، که ریچارد نیکسون معاونش بود، بخاطر حمایت از رژیم های دیکتاتور، همچون رژیم شاه در ایران شدیدأ معترض بود و بر این موضوع تاکید می کرد که، در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری ، در سیاست دولت ایالات متحده آمریکا نسبت به رژیم های دیکتاتور تجدید نظر نموده و بهیچوجه از رژیم های مستبد و دیکتاتور حمایت نخواهد کرد.
با توجه به آن مواضع سیاسی که در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا مطرح شده بود، اسناد و مدارک تاریخی مربوط به آن مقطع تاریخی ، بیانگر این واقعیت اند که آن اختلاف نظرهای سیاسی در بین نامزدهای ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا سبب شده بود تا در جو سیاسی حاکم
بر ایران نیز تغییراتی حاصل شود. تقلبات دولتی در انتخابات بیستمین دوره مجلس شورای ملی در دوران نخست وزیری دکتر منوچهر اقبال ، موجب اعتراضاتی در میهن مان ایران گردند.
برای روشن شدن جوانب موضوع مورد بحث ، ضروریست یادآور شویم که:
بعد از برکناری سرلشگر زاهدی ، اولین نخست وزیر بعد از کودتا، برای مدت زمانی در وطنمان ایران حتی از انتخابات فرمایشی نیز خبری نبود .
در سال ١٣٣٦ حزبی بنام «حزب مردم» برهبری اسدالله علم و افرادی همچون پرفسور یحیی عدل ، دکتر پرویز ناتل خانلری ... تأسیس شد و در سال ١٣٣٧ دکتر منوچهر اقبال « حزب ملیون» را تشکیل داد، دکتر اقبال در چرائی تشکیل حزب ملیون در اولین جلسه آن حزب، بیان می دارد که شاهنشاه دستور فرموده اند که سیستم دو حزبی در مملکت برقرار شود و در رابطه با آن فرمایشات حزب ملیون در مقابل حزب مردم تأسیس می گردد. دکتر منوچهر اقبال با آن گفته می خواهدچنین جلوه دهد که محمد رضا شاه نیز طرفدار نظام دمکراسی حاکم بر جوامع غرب شده است . البته باید توجه داشت که در نظام دمکراسی مورد نظرشاهنشاه آریامهر ، برعکس جوامع غرب ، «رأی مردم » جائی نداشت! (١٠)
محمدرضاشاه پهلوی در اوائل سال ١٣٣٩ طی یک سخنرانی اظهار می دارد که انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی کاملا « آزاد» خواهد بود. پس کافی بود تا دو حزب شه ساخته ، یعنی «حزب مردم »(برهبری اسدالله علم) و «حزب ملیون» (برهبری دکتر منوچهر اقبال) خیمه شب بازی بعنوان مبارزات انتخاباتی بپا کنند و در افکار عمومی، بخصوص برای متحدین آمریکائی خود چنین جلوه دهند که دولت شاه، دولتی است که برپایه نظام پارلمانتاریستی و انتخابات آزاد اداره می شود. دکتر علی امنیی که از آشنایان و دوستان کندی ، وزیر دارائی کابینه کودتای زاهدی و عامل امضاء قرارداد کنسرسیوم با کنسرن های جهانی نفت بود نیز باتفاق جمعی از طرفدارانش، از جمله جعفر بهبهانی و جعفر کفائی (فرزندان و نوه های دو آیت الله) در انتخابات شرکت کردند.
دکتر منوچهر اقبال، نخست وزیر وقت، همان فردی که خود را غلام خانه زاد شاه می نامید و کوچکترین ارزشی برای اجرای اصول قانون اساسی مشروطیت قائل نمی شد و وقاحت و بی شرمی را به آن حدّ رسانده بود که برنامه دولت خود را «فقط و فقط اجرای منویات شاهنشاه» (١١) اعلام کرده بود، کوچکترین اقدامی برای برگزاری انتخابات آزاد و جلوگیری از تقلبات انتخاباتی ننمود.
دخالت دربار شاه از طریق سازمان امنیت بریاست سپهبد تیمور بختیار و شهربانی کل کشور بریاست سپهبد مهدیقلی علوی مقدم و دیگر مقامات و مهره های رژیم، تقلب انتخاباتی و صندوق سازی و رأی نویسی به آن حد آشکار بود که بهیچ صورت امکان سرپوش گذاشتن برآن برای رژیم شاه وجود نداشت. با بالاگرفتن اعتراضات به تقلب در انتخابات ازجمله از سوی گروه دکترعلی امینی ــ که در آن دوره انتخابات به «گروه منفردین» معروف شده بود ــ ، شاه مجبور می شود که نتیجه انتخابات را باطل اعلام کند. آنهم از بیم آن که اگر در انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا ، کاندیدای حزب جمهوریخواه ، ریچارد نیکسون ــ فردی که در دوران ریاست جمهوری پرزیدنت آیزنهاور، سمت معاونت او را بعهده داشت و در کودتای ٢٨ مرداد سال ١٣٣٢ علیه حکومت ملی و قانونی دکتر مصدق و برقراری رژیم سرکوبگر و فاسد شاه صاحب نقش بود و در واقع ولینعمت و تاج بخش شاه محسوب می شد ــ ، از رقیبش، جان اف کندی شکست بخورد، موقعیتش بخطر بیفتد!
شروع فعالیت مجدد جبهه ملی ایران (معروف به جبهه ملی دوم) در تیرماه ١٣٣٩ و
پایان حیات سیاسی «نهضت مقاومت ملی ایران»
در همین مقطع تاریخی است که ، عده ای از طرفداران نهضت ملی و دکتر مصدق طی نشستهائی که با یکدیگر در تهران داشته اند، بتوافق می رسند که مجددأ بطور علنی تحت نام «جبهه ملی ایران»، فعالیت های سیاسی خود را شروع کنند. سرانجام در یکی از این گردهمائیها ، «شورایعالی جبهه ملی » را از برخی از وزرای دولت دکتر مصدق و عده ای از فعالین و کوشندگان «نهضت مقاومت ملی » انتخاب می کنند. در واقع با انتخاب «شورایعالی » در تیرماه ١٣٣٩،حیات سیاسی «نهضت مقاومت ملی » به پایان می رسد و فعالیت جبهه ملی ــ جبهه ملی دوم ــ شروع می شود. اولین اقدام جبهه ملی شرکت در انتخابات دوره بیستم است و درهمان رابطه طی نامه سرگشاده ای خطاب به وزیر کشور آقای رحمت اتابکی، به آزاد نبودن انتخابات شکایت می کنند. (١٢)
با پیروزی کندی در انتخابات ریاست جمهوری ، محمد رضا شاه پهلوی رژیمش را بخاطر سیاستی که کندی در مبارزه انتخاباتی تبلیغ کرده بود ـ چون رژیمش درکل وابسته به ایالات متحده آمریکابود و هیچگونه پیوندی با ملت ایران نداشت ــ ، در خطر می بیند که مبادا پرزیدنت کندی موضوع تغییر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا را که در تبلیغات انتخاباتی بر آن تاکید کرده بود، بطور جدّی در دستور کار دولت خود قرار دهد و آن تغییر سیاست، سبب شود تا در دوران ریاست جمهوری او نتوانداز حمایت و پشتیبانی دولت ایالات متحده آمریکا همچون دوران آیزنهاور ـ نیکسون ، بهره مند گردد. در چنان جوّ سیاسی ، مبارزات اعتراضی دانشجویان در ایران دامنه گسترده تری بخود می گیرد. روند بعدی فعل و انفغالات سیاسی در دوران نخست وزیری شریف امامی از جمله قتل دکتر محمد خانعلی در ١٢ اردیبهشت ١٣٤٠ در تظاهرات معلمین در میدان بهارستان- روزی که سپس در تاریخ سیاسی ایران روزمعلم نام گرفت - (١٣) ، دوران نخست وزیری دکتر علی امینی که یکی از شروط قبول مقام نخست وزیریش انحلال مجلس بیستم بود اما خود در تمام دوران نخست وزیری اش حاضر به برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی نشد،(١٤) همگی در تغییر جوّ سیاسی درخارج از کشور و در آن رابطه شکل گرفتن تشکیلات «جبهه ملی ایران در اروپا » موثر بوده اند.
شروع فعالیت طرفداران جبهه ملی ایران در اروپا
با شروع فعالیت های دانشجوئی در خارج از کشور، فعالیت افراد منتسب به جبهه ملی و طرفداران دکتر مصدق از جمله جامعه سوسیالیست های طرفدار خلیل ملکی از یکسو و طرفداران حزب توده از سوی دیگر شروع می شود. در واقع فعالیت در سازمانهای دانشجوئی ، بخشی از فعالیت های افراد وابسته به گروههای سیاسی از جمله جبهه ملی بوده است.
در مقطع تاریخی که نشست هایدلبرگ برگزارشد (٢٦ تا ٢٩ فروردین ١٣٣٩ برابر با ١٥ تا ١٨ آوریل ١٩٦٠)، نشستی که بعدأ در جنبش دانشجوئی به «کنگره اول کنفدراسیون اروپائی» ، معروف گردید. تشکلات سیاسی بنام «جبهه ملی ایران در اروپا» هنوز تشکیل نشده بود.
اگرچه در آنزمان نیز حزب توده در کشورهای اروپای غربی مرکزیتی نداشت، ولی رهبری آن حزب (کمیته مرکزی) در شهر لایپزیک (در آنزمان، یکی از شهرهای آلمان شرقی) مستقر بود. رهبری حزب توده (کمیته مرکزی) از طریق تماس تلفنی با طرفداران حزب درکشورهای اروپای غربی خواست ها و اهداف خود را با آنان درمیان می گذاشت و از آنطریق در چگونگی روند مسائل سیاسی ـ اجتماعی تأثیر گذار بود و اعمال نفوذ می نمود.
در واقع، در مرحله اول شروع مبارزات در خارج از کشور، اگرچه طرفداران جامعه سوسیالیستهای خلیل ملکی تشکیلات سیاسی خود را بنام « جامعه سوسیالیستهای ایرانی در اروپا» تشکیل داده و حتی «کمیته مرکزی» نیز انتخاب کرده بودند. ولی فعالین و کوشندگان سیاسی منتسب به طرفداران جبهه ملی ایران بصورت پراکنده و بدون هیچگونه رهبری و هدایت، مبارزات و فعالیتهای خود را شروع کردند.
بنا بر اظهارات دکتر علی شیرازی ، طرفداران حزب توده، همچون دوران حکومت ملی مصدق، در همان کنگره هایدلبرگ به رقابت سیاسی با طرفداران دکتر مصدق پرداختند.(١٥)
خسرو خان قشقائی ، نشریه باختر امروز
و نقش آن نشریه در کمک به شکل دادن تشکیلات جبهه ملی ایران دراروپا
خسرو خان قشقائی که در آنزمان ساکن شهر مونیخ آلمان بود، در پیرو خواست برخی از دوستان قدیمی خود که فعالیت مجدد جبهه ملی ایران را در ایران سامان داده بودند (تیرماه ١٣٣٩) و با توافق و مشورت با برخی از شخصیتهای جبهه ملی ساکن اروپا و ایالات متحده آمریکا از جمله دکتر سید علی شایگان و سیف پور فاطمی و با کمک قلمی برخی از مصدقیها و آزادیخواهان در اروپا و آمریکا ، اولین شماره «باخترامروز» را درتاریخ ٢٩ اسفند ١٣٣٩ تحت عنوان «ارگان جبهه ملی ایرانیان در خارج از کشور» منتشر کرد.
همچنین سه نفر از ایرانیان با سابقه ی عضویت در حزب توده ایران قبل از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ ، به خسروخان قشقائی در امر انتشار و پخش «باخترامروز» کمک می کرده اند.
انتشار نشریه «باختر امروز» در بسیاری از شهرهای دانشگاهی کشورهای آلمان، اطریش، سوئیس، انگلیس، فرانسه ... که دانشجویان ایرانی اقامت داشتند، کمک کرد تا سازمانهای جبهه ملی شکل گیرند. در واقع انتشار مرتب آن نشریه، در پیوند طرفداران دکتر مصدق و نهضت ملی ایران بیکدیگر و شکل گرفتن تشکیلات جبهه ملی ایران در اروپا ، نقش بزرگی داشت!
در آن مقطع تاریخی ، برعکس امروز که تلفن، تلفن همراه، فاکس، ایمل، اینترنت، فیس بوک، توییتر ، فرستنده های مختلف رادیو و تلویزیون ماهواره ای... و انواع و اقسام کتابهای تاریخی و روزنامه ها در اختیار همگان قرار دارد، ایرانیان کمتر امکاناتی برای کسب خبر و آشنا شدن با مسائل تاریخی و یا تبلیغ نظرات و عقاید خود در اختیار داشتند.
با توجه به امکانات بسیار محدودی که طرفداران جبهه ملی در اختیار داشتند و نقش مثبتی که انتشار باختر امروز در آن زمان داشت ، بسیاری از طرفداران جبهه ملی ، از همکاری اعضاء قدیمی و طرفداران حزب توده (مهدی خانبابا تهرانی ، محمد عاصمی، محمود گودرزی) با خسروخان قشقائی درامر انتشار و پخش آن روزنامه راضی نبودند و به آن وضع اعتراض داشتند. چونکه بهیچوجه نمی خواستند و توافق نداشتند تا طرفداران حزب توده در فعالیتهای سیاسی آنها که بنام تشکیلات «جبهه ملی ایران» انجام می گیرد، بنحوی همکاری داشته باشند . به چنان همکاری دست باعتراض زدند و حتی این موضوع را به رهبران و فعالان جبهه ملی درایران منتقل نمودند.(١٦)
ضروریست همچنین باین موضوع اشاره نمودکه مخالفت عده ای از مصدقی ها با همکاری با طرفداران حزب توده فقط مربوط بمسائل « تشکیلات جبهه ملی » بود و نه همکاری در انجمن ها و سازمانهای دانشجوئی .
جلسه مشورتی عده ای از فعالین و طرفداران جبهه ملی درشهراشتوتکارت
در تاریخ ١٧ تا ١٩ آذر ١٣٤٠ ( ٨ تا ١٠ دسامبر١٩٦١)
عده ای از طرفداران جبهه ملی ، ازجمله برخی از آنعده که بهیچوجه حاضر بهمکاری با اعضای حزب توده در تشکیلات جبهه ملی ایران نبودند، در تاریخ ١٧ تا ١٩ آذر ١٣٤٠ ( ٨ تا ١٠ دسامبر١٩٦١) در شهر اشتوتکارت ـ آلمان جلسه ی مشورتی برگزار می کنند و در آن نشست، «شورای عالی موقت جبهه ملی ایرانیان مقیم خارجه » را انتخاب می کنند. در آن جلسه خسروخان قشقائی حضور نداشته است!
در باختر امروز شماره ١٨ ( دی ١٣٤٠ / ژانویه ١٩٦٢ ) خبر آن نشست به نقل از بیانیه « شورای عالی موقت جبهه ملی در خارجه » درج می شود و گردهمایی اشتوتکارت را تلاشی برای سازماندهی هواداران جبهه ملی ایران در اروپا ارزیابی می کند.( ١٧)
جلسه مشورتی عده ای از فعالین و طرفداران جبهه ملی درشهراشتوتکارت ، مصادف است با ٢٠ روز قبل از تشکیل سومین کنگره کنفدراسیون اروپائی در پاریس ، کنگره ای که در تاریخ ١١ تا ١٥ دی ١٣٤٠ برابر با ١ تا ٥ ژانویه ١٩٦٢ برگزار گردید ، همان کنگره ای که در تاریخچه جنبش دانشجوئی در خارج از کشور به «اولین کنگره کنفدراسیون جهانی » معروف شد. دانشجویان دانشگاه تهران وابسته به جبهه ملی ایران برای کنگره پاریس پیام فرستادند و آن کنگره را برسمیت شناختند و از مبارزات و فعالیت های کنفدراسیون پشتیبانی نمودند.
در باره بعضی از مسائل و رویدادها در کنگره پاریس، از جمله نصب عکس دکترمصدق در سالن کنگره از سوی مهدی عسکری (یکی از فعالین حزب مردم ایران ـ سوسیالیست های خداپرست)، بین طرفداران دکتر مصدق و طرفداران حزب توده، اختلافاتی بوجود می آید، چونکه طرفداران حزب توده مخالف نصب عکس دکتر مصدق در سالن کنگره بوده اند، (١٨) با بالا گرفتن اختلافات ، کنگره را ترک می کنند.( در پانویس ١٨ به رئوس مسائل مورد اختلاف اشاره شده است.)
مهدی خانبابا تهرانی ــ یکی از همان سه نفر از طرفداران حزب توده که در انتشار و پخش باختر امروز از همکاران خسرو خان قشقائی محسوب می شد و عده ای از فعالین و کوشندگان جبهه ملی به آن همکاری مخالف و اعتراض داشتند ــ جزو ترک کنندگان کنگره بود. (١٩)
اولین کنگره جبهه ملی ایران در اروپا در شهر ویسبادن ـ آلمان
مرداد ١٣٤١ برابر با اوت ١٩٦٢
اولین کنگره جبهه ملی ایران در اروپا در شهر ویسبادن ـ آلمان، (٢٠) در مردادماه سال ١٣٤١ برابر با اوت ١٩٦٢ برگزار می شود. (٢١) اما خسروخان قشقائی در آن کنگره حاضر نمی شود که موافقت کند تا نشریه «باختر امروز» در زیر نظر رهبری منتخب کنگره جبهه ملی ایران در اروپا انتشار پیداکند. پس از مخالفت خسروخان قشقائی با انتشار نشریه « باختر امروز» در زیر نظر هیئت تحریریه ای که در مقابل تشکیلات جبهه ملی ایران پاسخگو باشد، نمایندگان کنگره تصویب می کنند که جبهه ملی ایران در اروپا، نشریه ای بنام «ایران آزاد» انتشار دهد. در واقع انتخاب نام «ایران آزاد» برای نشریه جبهه ملی ایران در اروپا، مصوبه کنگره ویسبادن بوده است!
برای آنانکه بطور بیطرفانه مسائل تاریخی را مورد بررسی قرار می دهند، این سئوال مطرح است که چرا و بچه دلیل خان قشقائی موافقت نکرد، تا «باختر امروز» که بعنوان «ارگان جبهه ملی ایرانیان در خارج از کشور» منتشر می شد، با مسئولیت مصدقیها انتشار یابد؟
از زمانی که کنگره جبهه ملی در ویسبادن تصمیم گرفت که نشریه ی «ایران آزاد» را انتشار دهد، همزمان انتشار « باخترامروز» در اروپا تعطیل شد؟! (٢٢)
جمعأ ٣٧ شماره «باخترامروز» در اروپا انتشار پیدا کرد که آخرین شماره آن در تاریخ ١٥ آبان ١٣٤١ بود.
بعدأ نشریه باختر امروز بصورت گاهنامه بین سالهای ١٣٤٢ تا ١٣٤٤ با نظارت دکتر سیّد علی شایگان در ده شماره از سوی سازمان جبهه ملی ایران در امریکا منتشر شد.
پس از تشکیل سازمان جبهه ملی ایران در خاورمیانه، نشریه باختر امروز بنام «نشریه سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور، بخش خاورمیانه » منتشرشد!
در رابطه با تماس خسرو خان قشقائی با دکتر مصدق در جلد اول کتاب « نامه های دکترمصدق» ، متن« نامه دکتر مصدق به خسروقشقائی » چاپ شده است. در واقع آن نامه پاسخ به نامه ایست که خسروخان قشقائی به دکتر مصدق نوشته بود. پاسخ دکتر مصدق حکایت از این دارد که خان قشقائی از طریق نامه اش تقاضای اتخاذ موضع سیاسی از رهبر نهضت ملی ایران نموده بود. تاریخ نامه دکتر مصدق مردادماه ١٣٤١ می باشد. تاریخ همان ماهی که اولین کنگره جبهه ملی ایران در اروپا ؛ در شهر ویسبادن برگزار شده بود و در آن کنگره همانطور که اشاره رفت ، خسروخان حاضر نشد و توافق نکرد تا «باختر امروز» تحت نظر و با مسئولیت رهبری «جبهه ملی ایران در اروپا» منتشر شود و با عصبانیت محل کنگره را ترک نمود!
در رابطه با محتوی آن نامه این سئوال می تواند مطرح باشد، در باره چه موضوع و خواست سیاسی خان قشقائی ، از دکتر مصدق خواستار اتخاذ موضع گیری سیاسی شده بود ؟ آیا مربوط به چگونگی روند کار اولین کنگره و تصمیمات اتخاذ شده از سوی نمایندگان کنگره بوده است؟
اما رهبر نهضت ملی با وجود سابقه دوستی که باخان قشقائی و پدر او، مرحوم صولت الدوله قشقائی داشته است با خواست و تقاضای وی مخالفت می کند و در آن رابطه می نویسد.:
«احمد آباد ـ مرداد ماه ١٣٤١
قربانت گردم[؛] از صبح روز ٢٨ مرداد ١٣٣٢ که نزد بنده تشریف آوردید و دعوتم فرمودید که به جنوب حرکت کنم اکنون درست نه سال می گذرد که سه سال در زندان لشکر ٢زرهی به سر برده ام و شش سال هم در احمدآباد و بعد هم نمی دانم به چه صورت بگذرد ...از این جانب به واسطه کبر ـ سن دیگر خدمتی ساخته نیست و باید در همین زندان از بین بروم ولی امید وارم که شما جوانان مملکت که آتیه بهتر و بیشتری دارید در راه خیر جامعه بکوشید و از هرگونه فداکاری نسبت به وطن عزیز خودداری نفرمائید.نظر به اینکه این جانب در امور جبهه ملی کوچکترین دخالتی نمی کنم و در طی یگ نامه سه ماه قبل به جناب آقای اللهیار ـ صالح عدم دخالت خود را در گذشته و در آتیه تذکر داده ام از انجام موضوعی که مرقوم فرموده اید معذورم و امید وارم که عذر بنده را قبول فرمائید» (٢٣)
نشریه ایران آزاد
اولین شماره ایران آزاد ، به سردبیری دکترعلی شریعتی ،در آبانماه ١٣٤١ / نوامبر ١٩٦٢ انتشار پیدا می کند.
دکترعلی شریعتی یکی از فعالین و صاحب نظران طرفدار دکتر مصدق بود که با کمک و همکاری در انتشار ، « نشریه سازمان دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه وابسته یه جبهه ملی ایران» به شکل دادن تشکیلات جبهه ملی در شهر پاریس نقش مثبتی داشت. همانطور که قبلا اشاره رفت ، پس از اینکه کنگره اول جبهه ملی ایران در شهر ویسبادن تصویب می نماید که «ایران آزاد» بجای «باختر امروز» بعنوان نشریه جبهه ملی ایران در اروپا منتشر شود. علی شریعتی بعنوان سردبیر و یکی از اعضای هیئت تحریریه آن نشریه همچنین کوشش نمود تا «ایران آزاد» را بعنوان یک نشریه ی معتبر در آن مقطع تاریخی معرفی کند ، تا آن نشریه بتواند جای «باختر امروز» که بخاطر پیوند نامش به نام دکتر حسین فاطمی از اعتبار خاصی در بین فعالین سیاسی وعلاقمندان به آزادی و استقلال برخوردار بود، پرکند.
ضروریست در رابطه با نظرات و عقاید علی شریعتی به این موضوع اشاره کرد که در آنزمان عده ای از فعالین و کوشندگان جبهه ملی از جمله علی شریعتی و طرفداران نهضت آزادی و حزب مردم ایران (سوسیالیست های خداپرست) ... سعی داشتند تا «مذهب» را به یکی از «ارزشهای» هویت سیاسی جبهه ملی تبدیل کنند. نظریه ای که مورد تائید بخش بزرگی از اعضای «جبهه ملی ایران در اروپا» قرار نگرفت. در واقع این موضوع یکی از مسائل اصلی مورد اختلاف در جبهه ملی ایران در اروپا و آمریکا بود که در رابطه با انشعاب در جبهه ملی، همچنین نقش داشت. (٢٤) آقایان ابراهیم یزدی، محمدنخشب، ابوالحسن بنی صدر، صادق قطب زاده، مهدی عسکری، عباسعلی گرامی منش، همچون علی شریعتی بر «ارزش مذهب » در کنار « ارزش ملی » بعنوان هویت سیاسی جبهه ملی تاکید داشتند.
نگارنده (منصور بیات زاده) در آنزمان جزو آن افرادی بود که با پذیرفتن «ارزش مذهبی» بعنوان یکی از ارزشهای هویت جبهه ملی و یا کنفدراسیون جهانی، مخالف بود. اما این مخالفت بهیچوجه باین معنا نبود که افرادی که برای هویت سیاسی خود برارزش مذهی نیز تاکید داشتند، نباید در چار چوب جبهه ملی با آنها همکاری نمود.
کنگره دوم جبهه ملی ایران در اروپا در شهر ماینس(ماینز) ـ آلمان
٢٤ تا ٢٩ مرداد ١٣٤٢ / ١٥ تا ٢٠ اوت ١٩٦٣
کنگره دوم جبهه ملی ایران در اروپا در شهر دانشگاهی ماینس ـ آلمان در تاریخ ٢٤ تا ٢٩ مرداد ١٣٤٢ ١٥ تا ٢٠ اوت ١٩٦٣ با سخنرانی غلامعلی رحیمی ، دانشجوئی که بینائی اش را در جریان حمله کماندوهای رژیم محمد رضا شاه به دانشگاه تهران در اول بهمن ١٣٤٠ از دست داده بود، آغاز بکار می کند.
مبارزات آزادیبخش کشورهای دربند بر چگونگی تعیین خط و مشی و سمت و سوی
مبارزات جبهه ملی در اروپا تأثیر داشت!
در کنگره ماینس (ماینز)، تصمیمات رادیکالی گرفته می شود. من به رئوس چند موضوع مهم که در رابطه با چگونگی تعیین سمت و سوی و خط ومشی مبارزات و فعالیتهای سیاسی و ساختار تشکیلاتی جبهه ملی ایران در اروپا نقش مهمی داشتند ، اشاره می کنم.:
١ ـ در کنگره از خیانت محمدرضاشاه پهلوی و سرکوب و قتل عام مخالفین و معترضین صحبت می شود و کنگره به این نظریه می رسد که چون رژیم شاه « همه راه های قانونی مبارزات ملت ایران را بسته است، بدیِن طریق از مردم می خواهیم تا به شیوه های مبارزاتی بنیادی تر و رادیکال تر روی آورند.» (٢٥)
٢ ـ در کنگره نظریه معروف به «دوجهان» مطرح می شود و برپایه آن نظریه، جهان به «دنیای فربه» و «دنیای گرسنه» تقسیم می شد.
کنگره همچنین به این نتیجه می رسد که مبارزه در ایران، مبارزه بین طبقات اجتماعی نیست ، بلکه مبارزه بین دوگروه متفاوت اجتماعی است.در یک سوهیئت حاکمه که دربرگیرنده بورژوازی وابسته، تکنوکراتها و باقیمانده مالکین سابق و در سوی دیگر کارگران، کشاورزان و خرده بورژوازی قرار دارند.و برپایه این نظریه بود که نمایندگان کنگره ، از «جبهه» ای که بیانگر «جنبش آزادیبخش» باشد دفاع کرد.
در مقابل نطریه تز«دوجهان» ، عده ای از اعضا و فعالین جبهه با این تز مخالف بودند و به دنیای سوم اعتقاد داشتند.
در آنزمان بعضی از افراد منتسب به احزاب مذهبی عضو جبهه ملی، بر امر شناخت «مذهب» بعنوان یکی از «ارزشهای» هویتی «جبهه ملی»، همچون « ارزش ملیگرائی» پافشاری می کردند.
همچنین ضروریست یادآور شد که در آنزمان هیچ یک از اعضای جبهه ملی، بهیچوجه مخالفتی نداشتند که اعضای احزابی همچون «حزب مردم ایران»(سوسیالیست های خداپرست) ، «نهضت آزادی ایران» و یا برخی فعالان و کوشندگان سیاسی که «مذهب» را، یکی از «ارزشهای » هویتی خود می دانستند، با حفظ ارزش های هویت حزبی خود عضو جبهه ملی ایران باشند .
اختلاف با چنان افراد و احزاب مذهبی بر محوراین مسئله دور می زد که آن نیروهای ملی ـ مذهبی با تمام نیرو سعی داشتند تا «هویت مذهبی» خود را به کل تشکیلات جبهه ملی ایران که برخی از اعضای آن خود را «سوسیالیست» و یا «ناسیونالیست »... می دانستند نیز تحمیل کنند. موضوعی که در آن زمان با مقاومت و مخالفت بسیاری از کوشنگان و اعضای «جبهه ملی ایران در اروپا» روبروشد. از سوی دیگر استدلال می شد که اکثر نزدیک به اتفاق اعضاء جبهه دانشجو هستند و دانشجو وابستگی طبقاتی ندارد که ( طبق تعریف علمی حزب) از طرف حزبی نمایندگی شود. بنابراین مشارکت عده ای دانشجوی هوادار این یا آن حزب در جبهه ملی اروپا بصورت نمایندگان آن حزب اصالت ندارد و فقط سبب دسته بندیهای داخل جبهه میشود. در رابطه با مسائلی که اشاره رفت بود که، کنگره تصویب کرد که اعضای جبهه ملی ایران در اروپا نمی توانند عضو حزب دیگری باشند. بزبان دیگر احزاب منحل شدند.
اما عضویت بصورت فردی و مخالفت با عضوشدن احزاب در جبهه ملی ایران چه در داخل و چه خارج از کشور برای مدت زمانی، بسیاری از فعالین و کوشندگان جبهه ملی را بخود مشغول نمود. و حتی باعث جدائی و انشعاب در بین طرفداران جبهه ملی شد.
دکتر مصدق از چنان ساختار تشکیلاتی برای «جبهه» دفاع می کرد که انجمن ها، جمعیت ها، سازمانها و احزاب بتوانند بعضویت جبهه ملی درآیند و «منفردین» نتوانند بعضویت شورای مرکزی انتخاب شوند.دکتر مصدق پس از اینکه کنگره به خواست وی توجه نمی کند،طی نامه ای سرگشاده ای خواست خود را به رهبری منتخب کنگره ابلاغ می کند و از آن طریق خواستار اصلاح اساسنامه جبهه ملی می شود.( ٢٦)
محتوی نامه ی دکتر مصدق در جبهه ملی ایران در اروپا سبب شد، تا طرفداران احزاب خواستار تجدید نظر در مصوبه کنگره ماینس که احزاب را منحل اعلام کرده بود گردند. برپایه نامه دکتر مصدق، تمام امکانات سازمانی از جمله نشریه «ایران آزاد» در اختیار هواداران احزاب مذهبی «جبهه» قرار گرفت.
درآن رابطه بود که ،«جامعه سوسیالیست های ایران در اروپا» نیزبعضویت جبهه ملی ایران در اروپا درآمد و در بعضی از شهرها حوزه های مشترک تشکیل داده شد.
اما طبق اصول اساسنامه جبهه ملی ایران ، هیئت شورای مرکزی و هیئت اجرائی جبهه ملی ایران نمی توانستند اساسنامه جبهه ملی را آنطورکه دکتر مصدق پیشنهاد داده بود تغییر دهند، چونکه تغییر اساسنامه از حقوق و وظائف کنگره بود و بدان منظور می بایستی کنگره تشکیل می شد. اللهیار صالح بدین خاطر که نمی خواست با خواست دکتر مصدق رهبر نهضت ملی ایران مخالفت کند، از مقام خود استعفا می دهد . (٢٧) سرانجام بر پایه نظرات دکترمصدق در ایران ، «جبهه ملی سوم» با عضویت احزاب تشکیل می شود.
اگر چه دکتر مصدق در رابطه با ساختار تشکیلاتی جبهه ملی درخارج از کشور (اروپا و آمریکا) نظراتی همچون ساختار جبهه ملی ایران ابراز کرده بود، اما طی نوشته هائیکه بین هیئت اجرائی جبهه ملی ایران در اروپا و دکتر مصدق ردو بدل می شود، سرانجام دکتر مصدق با توجه به محتوی اساسنامه جدید جبهه ملی ایران (جبهه ملی سوم) طی نامه مورخ ١٤ بهمن ١٣٤٣ در جواب به نامه هیئت اجرائیه جبهه ملی ایران در اروپا می نویسد:
«١ ـ در ماده هفتم آئین نامه جبهه ملی ایران که در اولین کنگره تصویب شده سازمانهای جبهه ملی ایرانیان مقیم خارج از مرکز تابع مقررات این آئین نامه شمرده شده اند. در صورتی که در آئین نامه جدید مورخ ١٣٤٣ هیچ ذکری از سازمانهای مزبور نشده و آنها را به حال خود گذارده اند تا بتوانند تشکیلات خود را طبق وضعیات و احتیاجات محل تنظیم کنند و به علت مشکلاتی که در روابط تشکیلات مرکزی با تشکیلات خارج از مرکز هست خود را دچار اشکال ننمایند. بنابر این جبهه های ملی در اروپا و آمریکا می توانند با اطلاعاتی که از اوضاع مملکت [بدست می آورند] و معلوماتی که دارند تشکیلالت خود را طبق احتیاجات محل برقرار کنند و از چنین تشکیلاتی در صلاح وطن عزیز استفاده نمایند» (٢٨)
و در نامه مورخ ٢٠ تیرماه ١٣٤٤ می نویسند:
« ... باز یک مرتبه دیگر نظریات خود[ را] در خصوص جبهه ملی ایران در اروپا و آمریکا باستحضار آن هیأت محترم برساند و آن این است که این دو جبهه هرکدام در محل خود استقلال تام دارند و هیچ یک حق دخالت در کار دیگری ندارد و امید وارم که با این استقلال هر کدام بتوانند قدمهای سریعی در آزادی و استقلال ایران بردارند و هرگونه اختلافی که باشد بکلی رفع شود.»
(٢٩)
بنا بر محتوی نامه های دکتر مصدق عضویت در سازمانهای جبهه ملی ایران در اروپا و آمریکا می توانست بصورت فردی باشد.
من در این نوشته بطور مختصر به رئوس بعضی از مسائل اشاره کردم، فقط بدین خاطر که برای خواننده روشن شود که جبهه ملی در اروپا چه نوع ساختار سازمانی را انتخاب کرد و بر کدام سمت و سوی و جهت مبارزاتی تاکید داشت.
البته ضروریست یادآور شد، که برخی از اعضای جبهه ملی ایران در اروپا که طرفدار ساختار تشکیلاتی «جبهه ملی سوم» بودند و همچنین در کنار «هویت ملی» جبهه بر «هویت مذهبی» تاکید داشتند ( موضوعی که در رابطه با دکتر علی شریعتی به آن اشاره رفت) ازجمله طرفداران جمعیت نهضت آزادی، حزب مردم ایران (سوسیالیست های خداپرست) ...، پس از بحث های درون سازمانی از صفوف تشکیلات جبهه ملی ایران در اروپا جدا شدند. جامعه سوسیالیستها ی ایرانی در اروپا نیز مجددأ بطور مستقل چند سالی بفعالیت خود ادامه داد!
اما، ضروریست یادآور شد، که باگذشت زمان،عده ای از اعضاء و فعالین و کوشندگان جبهه ملی در اروپا در طی روند مبارزات و فعالیتهای اجتماعی به این نتیجه رسیدند که باید کوشش کرد تا احزاب و سازمانهای گوناگون که براصل «آزادی و استقلال» و دفاع از «تمامیت ارضی ایران» اعتقاد دارند، بعضویت جبهه ملی درآیند و همچنین امکاناتی بوجود آورد تا افراد همفکر بتوانند در چارچوب جبهه ملی ،حزب مورد نظر خود را تشکیل دهند.بخاطر وضع حاکم در خارج از کشور، همچنین باید راه حلی برای پاسخ به چگونگی عضویت افراد منفرد در نظر گرفته شود. نگارنده (منصور بیات زاده) در زمانیکه یکی از اعضاء هیئت اجرائی جبهه ملی ایران درخارج از کشور بودم، باتقاق تعدادی از همفکران که دونفر از آن افراد همچون من از اعضای ٥ نفره هیئت اجرائی در آنزمان بودند ، «سازمان کارگر » را تشکیل دادیم.
لیست اسامی عده ای از فعالان و کوشندگان جبهه ملی ایران در اروپا
در سالهای اول فعالیت های آن تشکیلات، سالهای ١٣٤٠ تا ١٣٤٥
من در این نوشته به تعدادی از اسامی افرادی که در سالهای ١٣٤٠ تا ١٣٤٥( ١٩٦١ تا ١٩٦٧ ) در فعالیتهای جبهه ملی ایران در اروپا شرکت داشتند اشاره می کنم. البته ضروریست یاد آور شود که تعداد اعضای سازمان های جبهه ملی ایران در اروپا، در آن مقطع تاریخی، بمراتب بیشتر از تعداد افرادی است که در این نوشته از آنها نامبرده شده است. لیست اسامی با همکاری چند نفر از دوستان قدیمی جبهه ملی تنظیم شده است.
در این لیست همچنین از افرادی که پس از سال ١٣٤٥(١٩٦٧) بصفوف جبهه ملی در خارج از کشور پیوستند که تعداد آنها بسیار زیاد می باشد، از کسی نام برده نشده است.
بسیاری از افراد که از آنها نامبرده شده است دارای مدارک عالی علمی می باشند که در این لیست به عناوین علمی آنها اشاره نرفته است، ازهمگی آن هموطنان محترم معذرت می خواهم.
پاریس: علی شریعتی، محمد مکری، مهدی عسکری ، پرویز امین، پرویز ورجاوند، محمود صور اسرافیل، ابوالحسن بنی صدر، صادق قطب زاده، کیومرث راستین.
سویس: علی شاکری، ناصر فخرسلطانی،رضا رضوی ، فتحعلی نقاشان.
لندن :خسرو شاکری ، عبدالصمد تقی زاده، حسن جداری.
اطریش: رضا قاضی مقدم، حشمت الله خضوعی ، کیوان فرسودی، اسدالله طباطبائی، نعمت الله البرز، حشمت الله نیکخواه، سیروس گلشاهی، رحیم صادق الوعد، سیاوش مساعد، عباس عصار، داود صیامی، هوشنگ مدنی،احمد مدنی،علی طیبی، سیاوش پولادی ، داریوش مطلوبی،حسن پناهی، ایرج فرشچیان، احمد ساعی، بیژن افتخاری ، علی گوشه،کامبیز روستا، کوروش افطسی، کورس حاجی وزیری، محمد چکشیان ، بهرام نیکو، ناصر کنعانی، اسماعیل هاشمی، سعیدی، جواد شیشه بر، سیاوش مساعد.
آلمان: علی راسخ افشار، شاپور رواسانی ، علی امین ، حسین مصراوغلی، عباسعلی گرامی منش، احمد مهراد، فرخ مجلسی ، بهرام دهقان ، حمید مهیمن، جمال ادیب، محمود راسخ افشار، حسن ماسالی، کیوان زرین کفش، عبدالرحمان کارگشا، کریم دستمالچی، حسن اسلامی، اردشیر هوشی، احمدهاشمی، سیاوش زهری، حیدر رقابی با نام مستعار هاله ، صادق مسرت ، محسن مسرت ، فرامرز بیانی، ناصرشیرازی، قضات، شفتی ، حسین پناهنده، اصغرتفنگ ساز، نصرت حاجی باشی، چنگیز حاجی باشی، صارم اصلانی، ابوالقاسم فروزان، پرویز داورپناه ، ناصرونکی، اسدالله یاوری، جلال عجایبی، جلال شادمان، اسماعیل شبان، صادق بنی صدر، ناصر طهماسبی، رضا امیدوار، منوچهرحامدی، کاظم انصاری، محسن فرجاد، منصور سحرخیز، فیروزهادوی، اسدالله گودرزی، جلال ابوالهدی، علی خمسه، کیوان آذری، ابوالقاسم پاکدامن، حسین حائری زاده، هوشنگ شهنواز، عزیز جهانشاهی، علی یمنی، حسن کیان زاد، محمود بینا، حسین هاشمی، ایرج ابراهمیی، بهمن فرحبخش، حسین پورخصالیان، محمود مشایخی، عباس پورخصالیان، عبدالحسین بهروان، اسدالله کوه کلانی، پرویزاطمینان، حسن آقائی، مرتضی شیرازی، حسین سادات گوشه، منوچهر صالحی ،جعفر صدیق، افضل، افضلی، احمد طهماسبی ، ابوالفضل فاطمی، حسین رضائی، بهرام راستین، ناصر بیگدلی، احمد ارباب، صفی، اردلان، حسین فارسیمدان، کریم بهادری، نعمتی ، صفائی، منصور بیات زاده.
ضروریست یادآور شود، برخی از آن افرادی که در این لیست از آنها نام برده شده است، بدلایل متفاوتی از جمله مسائل عقیدتی و نظری از صفوف جبهه ملی جدا شدند . ( توجه شما را به توضیخاتی که در پانویس شماره یک همین نوشته درج شده است جلب می کند).(١)
همچنین ضروریست یادآور شود که تعدادی از آن افراد فوت کرده اند. خاطره آن هموطنان ایران دوست،استقلال طلب و آزادیخواه گرامی باد!
حتمأ باید با کمک و همکاری فعالان و کوشندگان قدیمی مصدقی سعی شود تا لیست کاملی از اسامی اعضاء و فعالین و کوشندگان مصدقی تهیه گردد و آن لیست بضمیمه تاریخچه کامل جبهه ملی در خارج از کشور انتشار یابد. تکمیل آن لیست و انتشار کامل آن تاریخچه برای روشن کردن سمت و سوی مبارزه و خواست ها و اهداف آن مبارزات و فعالیت ها مثبت خواهد بود. زیرا تاریخچه کامل مبارزات و فعالیت های سیاسی بیانگر این واقعیت است که مبارزات و فعالیت های سیاسی ایرانیان علیه رژیم وابسته به امپریالیسم شاه، بر محور خواست «آزادی و استقلال» و مخالفت با «استبداد و استعمار» دور می زده است، که مورد تائید و پشتیبانی تعداد زیادی از ایرانیان آزادیخواه و استقلال طلب در آنزمان قرار داشته است.
همچنین آن تاریخچه بیانگر این واقعیت خواهد بود که اعتراض به پایمال شدن حقوق دمکراتیک مبارزین و معترضین روحانی ، همچون دیگر هموطنان ایرانی جزو وظائف مبارزاتی ما بوده است. اما، همسوئی با مبارزات روحانیونی همچون آیت الله العظمی سید روح الله خمینی... علیه رژیم استبدادی محمد رضاشاه پهلوی ، فقط و فقط بدین خاطر بود که آنها نیز در آنزمان نه تنها با صراحت لهجه با رژیم استبدادی وابسته به امپریالیسم شاه مخالفت می کردند ، همچنین در گفتار و نوشتار خود از«حق تعیین سرنوشت » و «حقوق بشر» دفاع می نمودند.
در آن مقطع تاریخی هیچ یک از این رهبران و کوشندگان مذهبی اظهار نمی کردند که قصد دارند تا بجای «استبداد سلطنتی» ، «استبداد مذهبی» را بروطنمان ایران حاکم کنند. و در واقع بجای «پادشاه مستبد»، یک روحانی مذهب شیعه را بعنوان «خلیفه مستبد» بر مسند امور قرار دهند و بر« خلاف قواعد عقلی و خلاف حقوق بشر» ، همچون دوران «استبداد» ، معیار حکومت کردن را «حکم حکومتی» قرار دهند.
حتی با گفته دکتر منوچهر اقبال مبنی بر« منویات شاهنشاه» مخالفت می کردند. گویا نمی دانستند که « منویات شاهنشاه» در نظام استبدادی سلطنتی ، همان معنای سیاسی را باخود بهمراه دارد که در نظام استبدای مذهبی، از آن به « نظر مقام ولایت » تعبیر می گردد.
البته نمی توان مدعی شد که چنین اهداف شوم و ضد مردمی را این قشر از روحانیون مذهب شیعه که امروز بخشی از «روحانیون دولتی» حاکم بروطنمان را تشکیل می دهند، در خفا مدّ نظر نداشته اند !!
طرح نکردن چنان دیدگاههای ارتجاعی قرون وسطائی بطور علنی، حتمأ بدین خاطر بوده است که می دانستند و آگاه بوده اند که اگر آن «اهداف و خواست های شوم » و «خلاف قواعد عقلی و خلاف حقوق بشر» را علنأ بیان کنند، هیچ فرد آزادیخواه و وطن دوست ایرانی با آنها نه تنها همصدا نمی شود، بلکه علیه آن جماعت تمامیت خواه ، مستبد همچون «روحانیون درباری»، موضع سیاسی اتخاذ کند و دست رد به سینه آنها می زند!
آیت الله خمینی در سخنرانی بهشت زهرا در مخالفت با «استبداد» و « آزاد نبودن انتخابات»، «قانون شکنی و عملکردهای غیرقانونی» و در دفاع از « حق تعیین سرنوشت » و «حقوق بشر» اظهار داشت که:
« آنهایی که در سن من هستند، میدانند و دیدهاند که مجلس موسسان که تاسیس شد، با سرنیزه تاسیس شد، ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنیزه تاسیس کردند و با زور، وکلای آن را وادار کردند به اینکه به رضاشاه رای سلطنت بدهند. پس این سلطنت از اول یک امر باطلی بود، بلکه اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است. برای اینکه ما فرض میکنیم که یک ملتی تمامشان رای داند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل است؛ لکن اگر چنانچه یک ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از این، سرنوشت ملت بعد را معین می کند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمایید که زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همه ملت هم ما فرض کنیم که رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقا محمد خان قجر و آن سلاطینی که بعدها مییآیند. در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقا محمدخان را ادراک نکرده، آن اجداد ما که رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یک ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است که یک سلطانی را بر ما مسلط کند. ما فرض می کنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس کردند و این اسباب این می شود که - بر فرض اینکه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الان بیشتر شان، بلکه الا بعض قلیلی از آنها ادارک آنوقت را نکردهاند، چه حق داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؛ بنابر این سلطنت محمد رضا اولا که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کنند هر کسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟» (٣٠)
این سئوال بدرستی مطرح است که آیت الله العظمی سید روح الله موسوی خمینی در سخنرانی که در ١٢ بهمن ١٣٥٧ پس از مراجعت از دوران تبعید به ایران در «بهشت زهرا» نمود و در آن سخنرانی خود را پرچمدار آزادیخواهی و مخالف با «استبداد» معرفی کرد و چندین بار بر محترم شمردن امر « حق تعیین سرنوشت» و «حقوق بشر» تاکید نمود و بدفاع از آن «ارزش» ها پرداخت و بدرستی بر خصوصیات رژیم سرکوبگر و ضد مردمی شاه اشاره نمود، آیا هدفش از بیان چنان مطالبی گول زدن ایرانیان آزادیخواه و مخالف با استبداد و دیکتاتوری بوده است و یا اینکه ایشان برآن نظر بوده اند که جمهوری اسلامی ایران، حتمأ نباید همچون رژیم شاه حقوق مخالفین و منتقدین خود را پایمال نماید؟!
درهرحال آنعده از افرادی که نمی خواهند بر واقعیات حاکم برجامعه ایران در دوران جمهوری اسلامی سرپوش بگذارند و درجهت تحمیق و گول زدن مردم عمل کنند، با توجه به خصوصیات و ضد ارزشهائی که آیت الله خمینی در ١٢ بهمن ١٣٥٧ در «بهشت زهرا» در باره رژیم محمد رضا شاه پهلوی بیان کرد، حتمأ باید قبول کنند که تمام آن خصوصیات و ضد ارزشها در مقطع زمانی امروز شامل رژیم مذهبی آیت الله سیدعلی خامنه ای و دکتر محمود احمدی نژاد می شود!
برای جلوگیری از بدفهمی و برداشت غلط از اظهارات من در باره «روحانیون دولتی» مذهب شیعه ، ضروریست تاکید کنم که مخالفت با اظهارات «خلاف قواعد عقلی و خلاف حقوق بشر» و عملکرد شوم و ضد مردمی روحانیون مستبد دولتی حاکم بر وطنمان ایران، بهیچوجه بمعنی مخالفت من با «دین اسلام» و «مذهب شیعه» نیست، همچنان که مخالفت با «روحانیت درباری» ، مخالفت با دین اسلام و مذهب شیعه نبود!!
دکتر منصور بیات زاده
ـ ۱۲مارس ۲۰۱۱ شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۹
dr.bayatzadeh@ois-iran.com
پانویس :
١ ـ من (منصور بیات زاده) در هنگام شکل گرفتن کنفدراسیون دانشجویان و سازمان جبهه ملی ایران در اروپا، یکی از طرفداران دکتر مصدق و جبهه ملی ایران بودم که در شهر دانشگاهی ماینس (ماینز) ـ آلمان در جمع مصدقیها فعالیت داشتم. در کنگره های « گِلِن هازن» و «ماینس» ( ١٣٤٧ تا١٣٥١ / ١٩٦٨ تا ١٩٧٢ ) ، بعنوان مسئول انتشارات(سردبیرنشریه « ایران آزاد»)، در تیم پنج نفره هیئت اجرائی انتخاب شدم. از تشکیلات جبهه ملی ایران در خارج از کشور در رابطه با برخی ازسیاست ها و عملکردهای اتخاذ شده از سوی جبهه ملی ایران در خاورمیانه ، کناره گیری کردم.
با کمک و همکاری عده ای از همفکران سوسیالیست که دفاع از استقلال ، آزادی و تمامیت ارضی ایران از ارزش های هویت سیاسیشان محسوب می شود ، در ٣٠ تیر ١٣٦٣، سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق را تشکیل دادیم.
در این نوشته کوشش شده است تا وقایع مربوط به چگونگی تشکیل جبهه ملی ایران در اروپا ، آنچنان که بوده اند، توضیح داده شوند. در همین رابطه است که من به اسامی عده ای از اعضاء و فعالین جبهه ملی ایران در اروپا در بین سالهای ١٣٤٠ تا ١٣٤٥ اشاره کردم. اگرچه با بسیاری از آن افراد در مقطع کنونی (اسفند ١٣٨٩) در رابطه با برخی از خواست ها و اهداف سیاسی ، نظراتی کاملا متفاوت و متضاد از یکدیگر داریم. در رابطه با برخی از مسائل نظری و چگونگی خط و مشی مبارزه بود که راه من از بسیاری از هموطنان و دوستان قدیمی جداشد و یا آنها راه خود را جدا کردند.
ما سوسیالیستهای طرفدار «راه مصدق» براین نظریم که در عصر جهانی شدن (گلوبالیزاسیون ) همچنین باید، همچون دوران مصدق بر استقلال و اصل «حاکمیت ملی »(اشتات سوورنیتت) ایران پایبند بود. درمقابل اظهارات و تبلیغات آن بخش از نیروهای سیاسی که مدعی هستند، استقلال و حاکمیت ملی(اشتات سوورنیتت) در دوران جهانی شدن دیگراهمیتی همچون دوران مصدق را ندارد، سکوت ننمود، بلکه در جهت افشای آن نظرات انحرافی و غلط کوشش نمود!
بنظر من هر فردی که برای «استقلال» و اصل «حاکمیت ملی »(اشتات سوورنیتت) ایران، همچون دوران دکتر مصدق ارزش قائل نشود، بغلط خود را طرفدار«راه مصدق» می نامد. راه مصدق در برگیرنده یکسری ارزش هائی است که یکی ازآن « ارزشها»، دفاع از «استقلال» و اصل «حاکمیت ملی»(اشتات سوورنیتت) ایران می باشد!
برای جلوگیری از هرگونه سوء تفاهم ، ضروریست یادآور شود که من هیچگونه پیوند تشکیلاتی با سازمانی که در مقطع کنونی، خود را بنام «سازمان جبهه ملی ایران دراروپا » می نامد، ندارم.
برای کسب اطلاعات در باره سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق، از لینک های زیر استفاده کنید.
تاریخجه سازمان سوسیالیستهای ایران، به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران
www.ois-iran.com/tarix/paege01.html
اهداف، خواست ها، اصول و مبانی فکری سازمان سوسیالیست های ایران
www.ois-iran.com/aadaf/ahdaf.pdf
٢ ـ مطالبی درباره کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
www.tvpn.de
www.ois-iran.com
www.ois-iran.com
www.ois-iran.com
٣ـ در باره حاکمیت ملت (حاکمیت مردم) و تفاوت آن با «حاکمیت ملی»
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com
www.ois-iran.com
٤ ـ « آیت الله حاج سید رضا زنجانی عضو هیئت علمیه تهران بود. این هیئت از روحانیون عالی مقام و طراز اول تشکیل یافته بود و در دوران حکومت دکتر مصدق از حکومت ملی و برنامه های نهضت ملی حمایت می کرد». به نقل از خاطرات مسعود حجازی ـ رویدادها و داوری ١٣٣٩ ـ ١٣٢٩ ، صفحه ١٤٤ ، انتشارات نیلوفر، چاپ گلشن، چاپ اول: تابستان ١٣٧٥ .
ــــ در خاطرات مسعود حجازی در صفحه ٢٢٥ در باره نهضت مقاومت ملی می خوانیم:
«... گرچه نهضت مقاومت ملی درطول سالیان بر اثر فعالیت شخصیتها و احزاب ملی و گروهها و صنوف مختلف، و افراد بی نام و نشان بسیار، شکل گرفت و مبارزه کرد و به موجودیت خود ادامه داد و مصداق واقعی عنوان خود را محقق ساخت ولی باید یادآوری کرد، و این یادآوری را تکرار نمود، که گروهی بدون هیچگونه چشم داشت از ابتدا تا انتها در این سازمان باقی ماندند و از فعالیت در این مجموعه دست نکشیدند و در سالهای آخر نیز با وجود محدودیت فعالیتها آن چراغ را همچنان روشن نگه داشتند و این سنگر را رها نساختند.
آیت الله حاج سید رضا زنجانی، مهندس مهدی بازرگان، آیت الله سید محمود طالقانی، دکتر یدالله سحابی، حسن نزیه، رحیم عطائی، عباس سمیعی، حاج محمدتقی انواری از جمله این مبارزانند.»
ــــ مردانی که هسته این مقاومت را تشکیل دادند عبارت بودند از : آیه الله سید رضا زنجانی – عباس رادنیا – ناصر صدرالحفاظی و رحیم عطائی.
به نقل از «تاریخ بیست و پنج ساله ایران ، از کوتا تا انقلاب» ، تألیف سرهنگ غلامرضا نجاتی ، صفحه ٩٩ چاپ اول ١٣٧١- ناشر: موسسه خدمات فرهنگی رسا .
ــــ شصت سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس مهدی بازرگان در گفتگو با سرهنگ غلامرضا نجاتی ـ جلد نخست، صفحات ٣٠٦ و ٣٠٧ ، موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ اول/ ١٣٧٥
٥ ـ به نقل از صفحه ٢٠٨ کتاب خاطرات مسعود حجازی رویدادها و داوری ١٣٣٩ ـ ١٣٢٩ .
ــ همچنین در صفحه ٢٠٧ همان خاطرات نمونه ای از عکس صفحه اول نشریه «راه مصدق» چاپ شده است. صفحه اول نشریه «راه مصدق» را از طریق لینک زیر در سایت سازمان سوسیالیست های ایران می توان ملاحظه نمود.
www.ois-iran.com
٦ ـ کارت تبریک نوروز نهضت مقاومت ملی، به نقل از صفحه ٢٣٤ خاطرات مسعود حجازی ـ رویدادها و داوری ١٣٣٩ ـ ١٣٢٩
www.ois-iran.com
ــــ رهبر نهضت در دادگاه نظامی؛
توسط عبدالعلی ادیب برومند در آذرماه ١٣٣٢ به مناسبت محاکمه دکتر مصدق در دادگاه نظامی ، سروده شده ـ به نقل از صفحه ١٤٩ خاطرات مسعود حجازی ـ رویدادها و داوری ١٣٣٩ ـ ١٣٢٩
www.ois-iran.com
٧ ـ از جمله «نامه پارسی» در پاریس و مجله «پیمان» در انگلستان منتشر می شدند.
نامه پارسی بعدأ بعنوان ارگان فرهنگی کنفدراسیون و پیمان بعنوان ارگان دفاعی کنفدراسیون منتشر شدند.
٨ ـ هدف از گردهمآئی هایدلبرگ ، همانطور که در « بیانیه » اولین کنگره «کنفدراسیون اروپائی» آمده است، عبارت بود از:
« هم آهنگ کردن تمام دانشجویان و محصلین ایرانی در اروپا و انجمن ها، سازمانها و اتحادیه های محلی ایشان بصورت یک کنفدراسیون بمنظور ایجاد و حفظ و استواری روح همکاری بین ایشان در فرنگ و آگاهانیدن بیشتر آنها به حقوق و وظایف صنفی خویش و تدارک وسائط تشکیلاتی بمنظور ارتباط با همه محصلین ایرانی و مطالعه در شرایط کار و چاره جوئی در باره مسائلی که بر قشر دانشجو و تحصیل کرده طبق منافع میهنی ما مطرح است.»
به نقل از بیانیه کنگره « کنفدراسیون اروپائی» که مطالب آن با دست نوشته شده است. در آن کنگره منوچهر ثابتیان ( انگلیس)، منوچهر هزارخانی ( فرانسه)، روح الله حمزه ای(آلمان غربی) بعنوان مسئولین موقت تعیین می شوند تا کنگره لندن را برگزار کنند.
منبع: سایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
www.tvpn.de
ــــ مجموعه ای از مقالات و مصاحبه ها درباره تاریخچه مبارزات و فعالیت های دانشجویان
منبع: سایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
www.tvpn.de
٩ ـ سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا
«...در هشتمین گردهمآئی سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا در ایپسیلانتی میشیگان ، در ٢٩ اوت تا دوم سپتامبر١٩٦٠[ ٧ تا ١١ شهریور ١٣٣٩ ] که ١٧٠ دانشجوی ایرانی از ٢٥ ایالت شرکت کرده بودند ، علی محمد فاطمی به ریاست کنگره انتخاب می شود ، همینطور افراد دیگری از جمله محمد نخشب ـ فعال سیاسی حزب مردم ایران و تئوریسین انجمن سوسیالیست های خداپرست ــ بعنوان سرپرست کمیته ها انتخاب می شوند. در آن کنگره اردشیر زاهدی سفیر ایران نیز حضور داشته است که در باره کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ صحبت می کند وهمچون شوهر خواهرش آقای داریوش همایون ، آن کودتای امپریالیستی را ، « قیام ملی » می نامد، امری که با مخالفت برخی از حاضرین در جلسه روبرو میشود. در آن گردهمآئی صادق قطب زاده و محمد نخشب درباره موضوع کودتای ٢٨ مرداد سال ١٣٣٢ سخنرانی می کنند و پرده از ماهیت ارتجاعی «قیام ملی » بر می دارند. در واقع با روشنگری و افشای ماهیت رژیم حاکم بر ایران ، کمک به شکل دادن یک نهاد دانشجوئی مخالف دولت کودتا محمد رضا شاهی می نمایند.
در آن کنگره هیئت رهبری جدید انتخاب می شود که عبارت بودند از:
صادق قطب زاده، منصور صدری ، مجید تهرانیان، کیوان طبری و علی محمد فاطمی بعنوان رئیس.
قطعنامه سال ١٩٦٠ کنگره ایپسیلانتی دانشجویان ایرانی، برعکس اصول آن سازمان که بر اصل طرح نکردن مسائل سیاسی تاکید داشت، در آن سال کاملا سیاسی شد و تقریبأ مواضعی همچون مواضع جبهه ملی ایران و سازمان دانشجویان دانشگاه تهران اتخاذ کرد. در قطعنامه صحبت از این امر شد که « در سالهای اخیر سیاست های کلی دولت، چه در داخل و چه در خارج خساراتی جبران ناپذیر بر ملت وارد کرده است» و خواستار « تأسیس دولتی ملی بر اساس دموکراسی» شد و همچنین بر امر « برای تحکیم استقلال کشور و مبارزه علیه هرنوع نفوذ بیگانه چه شرق و چه غرب، دولت باید به مبارزه علیه فقر، اختلاف طبقاتی و نابرابریهای اجتماعی اولویت بخشد» تاکید نمود و بر پایه تز« موازنه منفی» دکتر مصدق ، آن کنگره در زمینه سیاست خارجی صحبت از اتخاذ سیاست « عدم تعهد مثبت » مبتنی بر« شرایط مشترکی که باعث پیوستگی ما با کشورهای آسیایی آفریقایی و اعضاء کنفرانس باندونگ» هست نمود.»
با توضیحی که رفت سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا تولد جدیدی پیدا کرد.
منبع: دکتر منصور بیات زاده ، «کنفدراسیون، جنبش دانشجوئی، ساواک شاه و روزنامه کیهان» ـ بخش دوم .
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-1045.htm
١٠ ـ اشاره به چگونگی روند برگزاری انتخابات در دوران رژیم شاه و دوران رژیم جمهوری اسلامی ـ بخش اول ـ دکتر منصور بیات زاده.
به نقل ازسایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com
١١ـ مسعود بهنود، دولتهای ایران از اسفند ١٢٩٩ تا بهمن ١٣٥٧ ـ از سید ضیاء تا بختیار، صفحه ٤٢٣ ، چاپ : چاپخانه محمد حسن علمی، چاپ چهارم ١٣٦٩ .
١٢ ـ شروع فعالیت مجدد جبهه ملی ایران ، معروف به جبهه ملی دوم،
شصت سال خدمت و مقاومت ،خاطرات مهندس مهدی بازرگان در گفتگو با سرهنگ غلامرضا نجاتی ـ جلد نخست، صفحه ٣٤٦ و ٣٤٧ ، موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ اول/ ١٣٧٥ .
ـــ اسامی اعضای شورای عالی جبهه ملی دوم عبارت بود از : اللهیار صالح ، دکتر غلامحسین صدیقی ، باقر کاظمی، مهندس مهدی بازرگان ، مهندس جهانگیر حق شناس ، دکتر کریم سنجابی ، ابراهیم کریم آبادی ، دکتر شاپور بختیار ، دکتر عبدالحسین اردلان ، حاج حسن قاسمیه ، حاج سید ضیاء الدین حاج سیدجوادی ، دکتر سعید فاطمی ، سید محمد علی کشاورز ، نصرت الله امینی ، محمد رضا اقبال ، حاج سید باقر جلالی موسوی ، عبدالعلی ادیب برومند ، مهندس عبد الحسین خلیلی ، دکتر یدالله سحابی ، دکتر محمود خنجی و دکتر مسعود حجازی و اعضای هیأت اجرائی : اللهیار صالح ، شاپور بختیار ، عبدالحسین خلیلی ، کریم سنجابی ، سید محمد علی کشاورز صدر.
منبع:تاریخ بیست و پنج ساله ایران ، از کودتا تا انقلاب ، تألیف سرهنگ غلامرضا نجاتی، صفحه١٤٦
ـــ در صفحات ٣٣٤ تا ٣٣٦ جلد نخست ، خاطرات مهندس مهدی بازرگان به اسامی عده ای از فعالین و کوشندگان نهضت مقاومت ملی که در کمیته های وابسته فعالیت داشته اند، اشاره رفته است.
لیست اسامی را می توان از طریق لینک زیر ملاحظه نمود.
www.ois-iran.com
١٣ ـ نخست وزیری شریف امامی از تاریخ ٩ شهریور ١٣٣٩ تا ١٥ اردیبهشت ١٣٤٠ .
١٤ ـ نخست وزیری دکتر علی امینی از تاریخ ١٦ اردیبهشت ١٣٤٠ تا ٢٩ تیر ١٣٤١ .
١٥ ـ نخستین کنگره کنفدراسیون دانشجویان در اروپا ـ بقلم دکتر علی شیرازی
به نقل ازسایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق.
www.tvpn.de
١٦ـ زمانیکه من به ایران (مرداد ١٣٤١) سفر کرده بودم، در تماس با فعالین و مسئولین جبهه ملی در تهران، اکثرأ اولین سئوالشان از من این بود که آیا صحت دارد که خسروخان، با توده ایها همکاری می کند! در آن سفر با دکتر باقرصمصامی، دکتر محسن قائم مقام ، دکتر حسین موسویان ... آشنا شدم.
١٧ ـ جلسه مشورتی طرفداران جبهه ملی در شهر اشتوتکارت ـ آلمان،
به نقل از باختر امروز، دوره دوم، شماره ١٨ ـ ژانویه ١٩٦٢ .
١٨ ـ مسائل مورد اختلاف عبارت بودند از:
١ ـ عده ای از طرفداران حرب توده با نصب عکس دکترمصدق در سالن کنگره که از سوی مهدی عسکری (یکی از فعالین حزب مردم ایران ـ سوسیالیست های خداپرست) انجام گرفته بود مخالفت می کنند.
٢ ـ یکی دیگر از مسائل مورد اختلاف درباره رابطه با ٢ سازمان دانشجوئی جهانی ، سازمان بین المللی دانشجویان در پراک (آی ـ یو ـ اِس) و کنفرانس بین المللی دانشجویان ( کوسک) بود.
٣ ـ برای هیئت نمایندگی از ایالات متحده آمریکا تقاضای ٣٥ رأی شده بود، آنهم باین دلیل که سازمان آمریکا ١٩٠٠ عضو دارد، طبق اساسنامه هر٥٠عضو یک نفر نماینده. طرفداران حزب توده و جامعه سوسیالیستی هوادار خلیل ملکی با رأی فدراسیونی مخالف بودند.سرانجام کنگره برای فدراسیون آمریکا ٢٠ رأی تصویب کرد.
٤ ـ یکی دیگر از مسائل مورد اختلاف، اختلاف در باره هوشنگ توکلی (از طرفداران حزب توده) و حیدر رقابی با نام مستعار هاله( از طرفداران جبهه ملی) که هر دو خود را نماینده سازمان برلین می دانستند بالا می گیرد.
در رابطه با مسائلی که اشاره رفت، چند نفر از اعضای هیئت دبیران سابق باتفاق عده ای از طرفداران حزب توده که بعنوان نماینده و یا ناظر در کنگره حضور داشتند ، محل کنگره را ترک می کنند.
١٩ ـ آنعده از طرفداران حزب توده که کنگره را ترک کردند، کوشش نمودند تا تشکیلاتی از طرفداران حزب توده در مقابل کنفدراسیون بوجودآورند، که با پایان یافتن موفق آمیز کنگره پاریس ، تحقق آن خواست براحتی امکان پذیر نبود. بعدأ چنین تبلیغ شد که کمیته مرکزی حزب توده ــ که در آن مقطع تاریخی مقرش در شهر لایپزیک بود ــ ، توافق نکرده است تا طرفداران آن حزب خود را بعنوان تشکیلاتی مستقل از تشکیلات «کنفدراسیون» سامان دهند.
به نقل از : نگاهی از درون به جنبش چپ ایران ، گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی، حمید شوکت. جلد دوم، صفحات ٣٢١ تا ٣٢٣ ، انتشارات بازتاب.
ــ از سوی دیگر پس از ترک عده ای از طرفداران حزب توده، کنگره بریاست علی شاکری (زند) و معاونت دکتر علی امین بکار خود ادامه میدهد و در پایان هیئت دبیران کنفدراسیون جهانی را انتخاب می کند. همچنین ادامه دهندگان کنگره مورد تائید و پشتیبانی دانشجویان دانشگاه قرار گرفتند.
طرفداران حزب توده در کنگره بعدی کنفدراسیون که در شهر لوزان ـ سوئیس برگذار شد، شرکت نمودند.
٢٠ ـ رودخانه راین شهر ویسبادن، پایتخت ایالت هسن را از شهر دانشگاهی ماینس، پایتخت ایالت راینلند فالس، جدا می کند. در آنزمان همچون امروز برخی از ایرانیان که در دانشگاه گوتنبرگ ـ مابنس تحصیل می کردند، در شهر ویسبادن زندگی می نمودند. در آنزمان دوحوزه جبهه ملی وجود داشت، یکی حوزه ماینس و دیگری حوزه ماینس ـ ویسبادن. من عضو حوزه ماینس ـ ویسبادن بودم.
٢١ ـ من در آنزمان بایران مسافرت کرده بودم و در جریان چگونگی روند کار کنگره قرار نداشتم.
www.tvpn.de
٢٢ـ «اما برداشت شخص من [ منصور بیات زاده] از انتشار نشریه « باختر امروز» ــ با توجه به موقعیت سیاسی اجتماعی که ایرانیان خارج از کشور در آن مقطع تاریخی با آن روبرو بودند ــ ، بسیار مثبت بود. زیرا بدون انتشار «باختر امروز» اصولا امکان نداشت که بسادگی بتوان ، دانشجویان طرفدار دکترمصدق و جبهه ملی و دیگر دانشجویانی که طرفدار مسائل « ملی و میهنی» بودند و بطور پراکنده در شهرهای مختلف دانشگاهی خارج از کشور بسر می بردند و هیچگونه آشنائی و ارتباطی نیز با یکدیگر نداشتند را ، در سازمان های دانشجوئی که در حال شکل گرفتن بود، همصدا و همراه نمود. با توجه به این واقعیت مهم که هیچگونه «تشکیلات» و « ارگان» رهبری کننده ای بنام « جبهه ملی » در خارج از کشور بعنوان یک « نهاد مرکزی» وجود نداشت.
در آنزمان ، برعکس امروز که تلفن، تلفن همراه، فاکس، ایمل، اینترنت، فرستنده های مختلف رادیو و تلویزیون ماهواره ای و انواع و اقسام کتابهای تاریخی و روزنامه ها در اختیار همگان قرار دارد، ایرانیان کمتر امکاناتی برای کسب خبر و آشنا شدن با مسائل تاریخی و یا تبلیغ نظرات و عقاید خود در اختیار داشتند. اصولا امکانات بسیار محدود بود و تنها حزب توده ایران، رادیوئی بنام « پیک ایران » ، که در اوائل کار از برلین شرقی و بعدأ از بلغارستان برنامه پخش می کرد، در اختیار داشت. در واقع خسروخان قشقائی با تصمیم به انتشار نشریه باختر امروز ، که با کمک قلمی برخی از مصدقیها و آزادیخواهان در اروپا و آمریکا و مشورت و نظرخواهی از بعضی از همنظران و همفکران جبهه ای در ایران انجام گرفته بود ، نقش بزرگی در جمع آوری نیرو های ملی و مصدقی در آن مقطع تاریخی ایفا کرد. ...
... اختلافات بین منتقدین و معترضین با خسرو خان قشقائی در اولین کنگره جبهه ملی در شهر ویسبادن ـ آلمان به اوج خود می رسد. برداشت خسروخان قشقائی از تصمیمات اتخاذ شده در آن کنگره منفی بوده است ، بطوریکه با پرخاش و توهین به نمایندگان و حاضرین در محل کنگره ، جلسه کنگره را ترک می کند و بهیچوجه حاضر نمی شود تا نشریه « باختر امروز» در چارچوپ آن تشکیلات و مصوبات کنگره ویسبادن منتشر گردد ـ اگرچه آن نشریه بنام «ارگان جبهه ملی ایرانیان در خارج از کشور»انتشار می یافت. امری که جدائی خسروخان قشقائی را از تشکیلات جبهه ملی ایران در اروپا برای همیشه با خود بهمراه داشت.
در گفتگوهای خصوصی که بیش از ١٠سال قبل [ تاریخ انتشار نوشته در باره کنفدراسیون شنبه ۵ اسفند ۱۳۸۵ - ۲۴ فوریه ۲۰۰۷ بوده است ـ منصور بیات زاده] با آقای دکتر علی راسخ افشار داشتم ، من به برخورد رهبران و فعالین جبهه ملی ایران در اروپا با خان قشقائی انتقاد داشتم و بر این نظر بودم که چنان برخورد های احساساتی و شعارگونه و غیر مسئولانه با خسرو خان قشقائی یکی از یاران قدیمی دکتر مصدق که در آنزمان در رابطه با انتشار « باختر امروز» نقش بزرگی در شکل دادن جبهه ملی و اصولا مبارزات خارج از کشور علیه رژیم شاه داشت ، برخوردی غیر اصولی و نا صحیح بوده است ( امروز هم هنوز بر آن نظر هستم ) . اصولا نمی بایستی اجازه داده می شد تا آن جناب رابطه و همکاری خود با جبهه ملی در خارج از کشور را قطع کند. ایشان در پاسخ بمن اظهار داشتند با وجود اینکه خسرو قشقائی در حال عصبانیت در هنگام ترک محل کنگره به نمایندگان کنگره توهین نمودند و آنها را در« قتل دکتر فاطمی» شریک دانستند و عده ای را بخاطر این اتهام بی ربط و ناوارد به گریه انداخت، با او تماس برقرار کردیم و سعی نمودیم تا ایشان را متقاعد به ادامه همکاری و فعالیت مشترک در جبهه ملی ایران در اروپا بنمائیم و بدینمنظور باتفاق چند نفر به «هتل شوارتسر بوک» در ویسبادن که خسرو قشقائی در زمان کنگره ویسبادن در آن محل اقامت داشت رفتیم، اما کوشش های ما نتوانست با خود نتیجه ای مثبت بهمراه داشته باشد. »
منبع: بخش سوم ـ نوشته: کنفدراسیون، جنبش دانشجوئی،ساواک شاه و روزنامه کیهان . بقلم: دکتر منصور بیات زاده
به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق.
www.tvpn.de
٢٣ ـ نامه دکتر مصدق به خسرو قشقائی،نامه های دکتر مصدق، گردآورنده : محمد ترکمان، جلد اول، صفحات ٢٩٨ و ٢٩٩ ، نشر هزارزان، چاپ دوم: ١٣٧٥
به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com/2011/esfand-1389/ois-iran-1171-khosrow_ghashghaie.pdf
٢٤ ـ « زنده یاد دکتر علی شریعتی نقش بزرگی در شکل دادن و جا انداختن « ایران آزاد» ، بجای نشریه « باختر امروز » ، نشریه ای که در آنزمان طرفداران زیادی در بین ایرانیان خارج از کشور پیدا کرده بود ،ایفا نمود.
آقای دکتر افشین متین برای نگارش تز دکترایش در رابطه با « کنفدراسیون » و تاریخچه جنبش دانشجوئی با عده ای از فعالین آن جنبش مصاحبه داشته است. یکی از آن افراد آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر بوده است . آقای افشین متین به نقل از دکتر بنی صدر در کتابش نوشته است:
دکتر علی شریعتی، قبل از برگشت به ایران از همکاری خود با جبهه ملی و نشریه «ایران آزاد » که مسئولیت هیئت تحریریه آن نشریه را بعهده داشته است و در واقع سر دبیر « ایران آزاد» بوده است، استعفا می دهد و در واقع رابطه اش با نیروهای اپوزیسیون در خارج از کشور قطع می گردد. آنهم بدین خاطر که آقایان علی شاکری [ زند] و دکتر علی راسخ افشار که جزو هیئت تحریریه نشریه « ایران آزاد » بوده اند ، با چاپ مقاله ای بقلم دکتر علی شریعتی تحت عنوان « دکتر محمد مصدق رهبر ملی ، خمینی رهبر مذهبی » مخالفت می نمایند و از چاپ آن مقاله در « ایران آزاد» جلوگیری می کنند،« چون به نظر آنها ایران فقط یک رهبر داشت و آنهم مصدق بود.» .(٣١)
به نقل از بخش سوم ، نوشته «کنفدراسیون، جنبش دانشجوئی، ساواک شاه و روزنامه کیهان ـ بخش سوم» ـ بقلم دکتر منصور بیات زاده.
به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار مصدق
www.tvpn.de
منبع پانویس شماره ٣١ مربوط به بخش سوم ، نوشته «کنفدراسیون، جنبش دانشجوئی، ساواک شاه و روزنامه کیهان ـ بخش سوم» ـ بقلم دکتر منصور بیات زاده، بقرار زیر بود:
ــــ متین، افشین ، مترجم: ارسطو آذری ، کنفدراسیون، تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور ٥٧ ـ ١٣٣٢ ، نشرو پژوهش شیرازه ، چاپ اول بهار ١٣٧٨ ، صفحه ١٨٢ .
٢٥ ـ گزارش دومین کنگره سازمان جبهه ملی ایران در اروپا،
ـــــ افشین متین، ترجمه ارسطو آذری، کنفدراسیون، تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور ٥٧ ـ ١٣٣٢ صفحه ١٧٥ ، چاپ و صحافی فاروس ، چاپ اول؛ بهار١٣٨٧ .
٢٦ ـ نظر دکتر مصدق درباره چگونگی ساختار تشکیلاتی جبهه ملی ایران: پیام دکتر مصدق به کنگره جبهه ملی ایران ، نامه های دکتر مصدق به شورای مرکزی جبهه ملی ایران،کمیته دانشجویان جبهه ملی ایران،هیئت اجرائی سازمانهای جبهه ملی ایران در اروپا، دکتر سید علی شایگان
به نقل ازسایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق.
www.ois-iran.com
٢٧ ـ نامه دکتر مصدق به اللهیار صالح
به نقل ازسایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com/2011/esfand-1389/ois-iran-1170-allahyare_saleh.pdf
٢٨ ـ نامه دکتر مصدق به هیأت اجرایی سازمانهای اروپایی جبهه ملی ایران ـ مورخ ١٤ بهمن ١٣٤٣
به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com/2011/esfand-1389/ois-iran-1168-jebheye_europa.pdf
٢٩ ـ نامه دکتر مصدق به هیأت اجرایی سازمانهای اروپایی جبهه ملی ایران ـ مورخ ٢٠ تیرماه ١٣٤٤
به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق.
www.ois-iran.com/2011/esfand-1389/ois-iran-1169-jebheye_europa-2.pdf
٣٠ ـ متن سخنرانی آیت الله خمینی در ١٢ بهمن ١٣٥٧ در بهشت زهرا
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق.
www.tvpn.de
|