امکان یابی مکان دفن نئولیبرالیسم - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
  
    از : رضا سالاری‫

عنوان : آواز ‫و آوازه خوان هردو مهم هستند
‫پزوهشگر محترم، جناب فرزاد میم دال،
آواز ‫و آوازه خوان هردو مهم هستند. هردو باید اعتماد و اعتبار و شهرت لازم را کسب کنند. هر آوازه خوانی باید مدت زیادی کار کند و این بار سنگین اعتماد و اعتبار را تا اخرین مقصد بدوش کشد و رنج برد و رنج برد تا مورد اعتماد و اطمینان مردم قرار گیرد و محبوب و مشهور شود. ‫اما همه به این انتها نمیرسند. گاندی و مندلا و برتراندراسل و مصدق و شاملو و بسیاری دیگر عمر بر سر اینکار نهادند و سرافراز هم بیرون آمدند. علیرضا افتخاری حتی در رشته اواز و هنرمندی هم نتوانست این اعتماد و اطمینان را از مردم روشنبین وطنش وام بگیرد. سرانجام آنقدر بیراهه رفت تا از خط خارج شد. شما هم باید توقعات و گله مندیها را کاهش داده و هیچ وقت ناامید نشوید! ‫پله، پله، کم، کم، و بتدریج، با کارها و مقالات کوچکتر....

کتب و مقالات اقتصادی سیاسی فقط به منظور نوآوری و کشف علمی نوشته نمیشوند! بلکه به منظور آموزش و روشنگری و تفسیر و بسط و اشاعه مفاهیم ثقیل و تئوریک و تأثیر گذاری بر افکار مردم روشنبین نیز نوشته و چاپ میشوند. قبل از فکر نو آوری و کشف، اول باید انچه را تاکنون گفته و نوشته شده خوب فهمید و درک کرد!

٣۶۲٣۰ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۰       

    از : فرزاد میم دال

عنوان : آواز یا آوازه
حاشیه نویس است اما از فرط درد می گویم. من دانشجوی رشته دکترای اقتصاد .... دانشگاه .... هستم. وقتی که کتاب بحران آقای دکتر قراگوزلو منتشر شد و در سایت دیپلوماسی ایرانی معرفی گردید و روزنامه فرهیخته گان و جواد ماه زاده عزیز( که حالا زندان است ) آن مصاحبه را با نویسنده عزیز و دوست داشتنی ما انجام دادند من خدمتشان رسیدم. جناب قراگوزلو را از دوره کارشناسی ارشد می شناختم و مقالاتش را خوانده بودم. اما تا آن روز ندیده بودمش. خیلی گرم و صمیمانه استقبال کرد و نزدیک به دو ساعت در یک مرکز انتشاراتی صحبت کردیم. من تا آن زمان ندیده بودم که دانشگاه های ما درباره نقد اقتصاد سیاسی حرفی بزنند و کامنتی که زیر معرفی کتاب بحران جناب استاد قراگوزلو نوشتم اشاره دقیق به این امر داشت. با ذکر یک خاطره از استاد... که دانشجویان نظرش را درباره گروندریسه و نقد اقتصاد سیاسی پرسیده بودند و او گفته بود اگر اقتصاد است سیاستش دیگر چیست؟؟؟؟ به هر حال بعد از انتشار کتاب استاد عزیزمان جناب قراگوزلو که می دانستم از سال ها پیش دیگر در دانشگاه حضور ندارد خدمتشان رسیدم و به ایشان عرض کردم که من هم می خواهم رساله کارشناسی ارشدم را که در همین مورد است و البته به سختی قبول شده است منتشر کنم. ایشان خیلی خوشحال شدند. قرار گذاشتیم و رساله را برایشان آوردم. در باره نقد نولیبرالیسم. باور کنید نزدیک به شش ماه روی آن فقط برای نوشتنش کار کرده بودم. استاد قراگوزلو با مهربانی ولطف رساله را ورق زدند و با وجود تنگی وقت گفتند می خوانند و جواب می دهند. دو هفته بعد در همان مرکز نشر (نشر آ ..) قرار گذاشتیم ایشان آمدند و رساله را هم آوردند و فرمدند عالیست و باید منتشر شود و همان جا به آقای ح که مدیر انتشارات بودند سفارش رساله را کردند و فرمودند که چاپ این رساله بسیار مفید و ارزشمند است. از ایشان خواهش کردم نظرشان را در کنار رساله بنویسند. باز هم مثل همیشه محبت کردند و منت گذاشتند و مانند یک دوست صمیمی نظرشان را در باره ارزشمند بودن رساله من نوشتند و به ناشر توصیه کردند که منتشر کنند. گذشت تا نردیک به هفت هشت ماه. ناشر یک شماره تلفن به من داده بود هر بار که زنگ می زدم می گفتند که مشاوران علمی انتشارات باید کتاب را برای نشر تائید کنند. تا یک روز خانمی که گویا منشی انتشارات بود زنگ زد. از خوشحالی به هوا پریدم وقتی گفت از کجا زنگ می زند. با کله رفتم اما یک نفر که به گمانم از کارمندان آنجا بود کاغذی دست من داد که مشاورن انتشارات کتاب را برای چاپ مناسب ندانسته اند. یخ زدم. گفتم من نه فقط حق تالیف نمی خواهم بلکه با مختصر پس اندازی که دارم حاضرم کل هزینه چاپ کتاب را بدهم. قبول نکردند. گفتند این انتشارات اعتبار دارد و هر کتابی را چاپ نمی کند. من البته ادعا ندارم که کتاب من همطراز کتاب استادم جناب قراگوزلو بوده است اما مدعی هستم با عرض پوزش از ایشان اگر خود جناب دکتر یا فردی با شهرت مشابه ایشان مانند دکتر زرافشان همین کتاب را نوشته بود فوری برای چاپ اقدام می کردند و حق تالیف می دادند و تایپ می کردند و صفحه بندی و طرح جلد و غیره و غیره. حال آنکه من کتابم رو آماده تحویل داده بودم و حاضر بودم کل این هزینه ها را شخصن پرداخت کنم
حالا شما بگوئید آواز مهم است یا آوازه؟
من باور دارم و تجربه ام می گوید که بدون آوازه بهترین کتاب را که بنویسی تف هم در دستت نمی اندازند چه برسد چاپش کنند.
در پایان دلم گرفته بود. از خواندن مقالات استادم جناب قراگوزلو سیر نمی شوم. امیدوارم ایشان ازین جسارت من ناراحت نشوند. می دانم که نمی شوند. رویشان را می بوسم.
٣۶۱۹٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : نو آوری
جناب مهرداد ،
با تشکر از نظر لطف ، فرید مذکر است و فریده مونث - هردو عربی - فیروز نرینه است و فیروزه مادینه - به نقل از یک فمنیست - پیروز نرینه است و پیروزه مادینه. نرینه و مادینه نو آوری مذکر و مونث است.
٣۶۱۹۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨۹       

    از : مهرداد بشارتی

عنوان : نو آوری یعتی چه؟ آواز یا آوازه؟افشاگری؟
بعضی از دوستان علوم اجتماعی را با کت و شلوار نوروز اشتباه گرفته اند و از نویسنده می خواهند نوآوری کند. خیلی خوب نو آوری یعنی چه؟ مارکس هم ادعای نو آوری نداشت و همواره می گفت آنچه او و انگلس می گویند فقط کشف مناسبات تاریخی ست. این یعنی چه؟مارکس مانند گالیله گفت بر خلاف تصور شما که فکر می کنید خورشد دور زمین می چرخد و زمین راست است وافعیت این است که تاریخ تمام جوامع تاریخ مبارزات طبقات بوده است. دعواهای شخصی در کار نبوده است. تازه به این مفهوم لنین هم با تمام عظمتش تئوری نو و جدیدی نیاورده است. در سوسیال دموکراسی آلمان موضوعی که فی المثل از سوی لوکزامبورگ به یک شکل مطرح می شد از سوی صدها نویسنده به اشکال مختلف طرح می گردید. حالا بعضی ها می خواهند با اتهام و حاشیه نویسی اصل موضوع نقد نولیبرالیسم را به حاشیه ببرند. این جماعت که از بسط خلاق تئوریک نق می زنند آخرش می روند برای خود مارکس درست می کنند.
نکته ی دیگر این است که این ایده ئولوژی نولیبرالیسم آنقدر ارتجاعی است که از سوی جبه های مختاف مورد تعرض قرار گرفته است. مثلا در سطح جهانی استیگلیتز که لیبرال دموکرات و مشاور سابق آی ام اف بوده به نولیبرالیسم نقد دارد و هاروی هم. ژورنالیستی مثل نائومی کلاین نقد گزارشی دارد و ارنست مندل هم!!
در ایران هم همین گونه است. آقای مالجو که سبز است و در جریان اعتراضات اخیر از موسوی حمایت کرده است منتقد نولیبرالیسم است و آقای قراگوزلو هم که چپ است و از ابتدا مخالف کمپین موسوی بوده هم !! آقای سهراب بهداد که سوسیال دموکرات است منتقد نولیبرالیسم است و ناصر زرافشان چپ هم !!
حالا شما بروید و نو آوری کنید. به جای حاشیه نویسی خوب است که هر کس تا می تواند با اشاره به کاستی ها و نقاط قوت مقالات جناب قراگوزلو و هر نویسنده دیگر کمک کند تا این مباحث غنی تر شوند.
کی با کی دوست بوده که نشد اظهار نظر.
شما می خواهی به رجب مزروعی ....بزنی خب بر دار مواضعش رو نقد کن.این که جایزه فلان جا ۸۰ تا سکه است یا ۸۰۰۰ هزار تا که نشد حرف حساب. حالا که نه جمهوری اسلامی داده نه قراگوزلو گرفته( بعید است ایشان ازین جوایز بگیرند).نخواندید که خودشان در بخش سوم این سلسله مقالات نوشتند که تا کنون یک سنت پول یا یک سانت زمین از هیچ دولتی نگرفته است.حالا شما آقای افشاگر خبر داری که گرفته است بردار و به نقل از همان " مقام آگاه " که با او ارتباط داری افشا کن. این روحیه عقب مانده و جهان سومی ما را به جائی نمی رساند.
نکته دیگر این است که آقا یا خانم پیروز البته درست می گویند. همیشه شهرت ( آوازه ) افراد برای مخاطبان مهم و جذاب بوده است و آوازه بر آواز چربیده است اما باید در نطر داشت که این آوازه به راحتی کسب نمی شود.در پایان از تلاش جناب قراگوزلو و زحمات سایت اخبار روز متشکرم. نویسنده ای بی نیاز از شهرت برای ما می نویسد به جای کمک به او ایجاد زحمت نکنیم.
با پوزش از دوستان که من هم حاشیه رفتم و به مقاله نپرداختم.
٣۶۱٨٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨۹       

    از : محمد رضا مهدوی

عنوان : جهل آدم دلیل بر فقدان آن نیست
به آقا یا خانم بی نام
برای این که به رفرنس هایی که احمد شاملو در باره محمد قراگوزلو داده می توانی به کتاب "شاملو شناخت " نوشته جواد مجابی از انتشارات قطره مراجعه کنی مشروط به اینکه اهل کتاب خواندن باشی و پارازیت را بر دانش و شناخت ترجیح ندهی درین کتاب که تعدادی از گفت و گوهای احمد شاملو و چند مقاله گرد آوری شده است شاملو در مصاحبه با آدینه فرج سرکوهی به صراحت و با ذکر نام و عنوان و حتا محل زنده گی از یک مقاله ی آقای محمد قراگوزلو یاد می کنه که بعد از مناقشه فردوسی بهترین تحلیل رو ارائه کرده است. در ضمن آقای قراگوزلو در نقد اصلاحات سه مقاله نوشته است در روزنامه ایران تحت عنوان " اصلاحات از بالا شکست پذیر است" بله این مقالات از سوی همان انجمن نولیبرالهای رجب علی خان مزروعی به عنوان بهترین مقاله سال مطبوعات انتخاب شد و مقاله حسین عظیمی بهترین مقاله اقتصادی. شما می توانی به کتاب انجمن درین زمینه مراجعه کنی. حالا یه نفر خودش رو به اصلاح طلبان نولیبرال تحمیل کرده جای تعجب داره. قصدم مقایسه نیست اما سارتر هم که یک چپ بود از س.وی آکادمی راست نوبل کاندیدای دریافت نوبل شد ونپذیرفت. قصد من تمجید یا تقبیح نویسنده نیست اما جهت استحضار شما باید بگویم آقای محترم به دیوار زدی. محمد قراگوزلو هرگز عضو هیئت علمی دانشگاه بین المللی خمینی قزوین نبوده است.
گاهی اوقات بهتر است آدم درباره چیزی که نمی داند خاموش باشد. و موجب استهزای دیگران نشود. تازه اطلاعات شخصی دیگران به چه درد می خورد؟
در باره آقای مالجو هم اینو بگم که ایشان اساسا نه چپ است ونه خود را چپ می داند. این دوست بسیار گرامی و عضو هیئت علمی دانشگاه حداقل دو نقد در سایت البرز و یک نقد در همین ساین=ت علیه مواضع کارگری آقای قراگوزلو نوشته است که بی جواب مانده است. جست وجو کنی می یابی و بعد می فهمی که چقدر نادانسته حرف زده ای. هر که زیاد گفت نولیبرالیسم که منتقد نولیبرالیسم نیست.
٣۶۱۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : امامزاده سازی
جناب مستعار،
قبل ازعرایضم نتیجه را عرض کنم و آن اینکه ما از ۵۰-۴۰ سال پیش تا کنون هیچ تغییری نکرده ایم. به عنوان مثال یکی دو هفته پیش جناب قرا گوزلو مقاله ای نوشتند و حدود سی چهل کامنت موافق و تحسین آمیز گرفتند. در همان زمان خانم پدرام نیا مقاله ای تقریبا در همان مایه ترجمه کردند و حتی یک، یک کامنت نگرفتند. بنده نتیجه گرفتم که برای ما آوازه خوان مطرح است نه آواز. سرکار خانم مهری فرمودند این به علت شخصیت بسیار دوست داشتنی و تدریس طولانی و شاگردان فراوان جناب قرا گوزلو ست .
علت هرچه باشد این ملت همان ملت است که بدون گوش دادن به آواز ، یک نسل پیش ، صورت ها را در ماه میدید و اکنون که لابد ماه و قمر، قدیمی و دمده شده لابد صورت ها را در قمرهای مصنوعی و موشک های بالیستیک خواهد دید بدون توجه به آواز. من گر چه بسیاری از نوشته های جناب ایشان را به درستی درک نمیکنم با بسیاری از عقایدشان موافقم ولی واقعا از امامزاده و امامزاده سازی متنفرم.
٣۶۱۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۹       

    از : س. ح.

عنوان : برای ص. رمضانی و داستان نوآوری
درست است که در علوم اجتماعی و نظری، بر خلاف علوم طبیعی، پژوهشگر چیز جدیدی را »کشف« نمی کند، بلکه آنچه که بتوسط دیگران تاکنون طرح گردیده و مورد بررسی قرار گرفته، بسط انتقادی می دهد و سوال یا سوال های جدیدی را طرح میکند. اما در ساسله نوشته های م. قراگوزلو، نه از بسط انتقادی مبحث نئو لیبرالیسم خبری است و نه از طرح سوال یا چشم اندازی نو که بتوان این نوشته ها را »نوآوری« نامید. تنوع موضوع، روش و چشم انداز تحلیل نوشته ها قراگوزلو خلاصه شده و بنابراین تکرار تزها و تحلیل های هزاران مقاله و رسالاتی است که تاکنون بتوسط نظریه پردازان چپ انگلیسی زبان ( خواه چپ لنینیستی و چپ مارکسیستی، خواه چپ کینزی و سوسیال دمکراسی و مسیحی) نوشته شده اند. شاید توانایی قراگوزلو در این موضوع نهفته است که او این مباحث پیچیده را به زبانی ساده و قابل هضم برای بسیاری از کامنت نویسان «مقلد« و »متعهد« به ایشان بیان میکند، زبانی که به ژانره ی داستان جانی و اسطوره ای-مذهبی [مثلا به زبان حکایت واقعه ی کربلا که در ضمیر خودآگاه یا ناخوداگاه بسیاری از ایرانیان حتی سکولار نماد جنگ دائمی ظالمین (نئو لیبرالها) و مظلومین ( طبقه ی کارگر ) است] بیشتر نزدیک است. قراگوزلو زبان انگلیسی می داند. او خود می تواند( البته اگر باور دارد که در باره ی مبحث نئولیبرالی »نوآوری« کرده است) به مانند بسیاری از ایرانیانی که در داخل و خارج از کشور زندگی میکنند، مقالات خود را برای انتشار به نشریات تخصصی، نیمه تخصصی و غیر تخصصی چپ در کشور های غربی ارائه دهد. تعدا این نشریات در غرب به هزاران می رسد. مگر بسیاری از پژوهشگرانی که به چپ رادیکال اروپا، آمریکا، آسیا ، آفریقا ... تعلق دارند، رسالات خود را در این نشریات انتشار نمی دهند؟ اما کاستی های نظری نوشته های قراگوزلو و نو نبودن محتوای آن ها، بنظر من، از اهمیت سیاسی-اجتماعی نوشته های از این دست نمی کاهد. در مقابل نئو لیبرالیسم،در هر کجا، باید ایستاد. بدین خاطر مایلم به م. قراگوزلو خسته نباشید بگویم و برای او آرزوی موفقییت بکنم.
س. ح.
٣۶۱۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۹       

    از : به ناچار مستعار

عنوان : ضرورت احترام سایت اخبار روز به شعور مخاطبان
این که مقالات آقای دکتر قراگوزلو این قدر مورد توجه کامنت گذاران قرار می گیرد هم جای خوشحالی دارد و هم محل تعجب. چرا که اگر این دیدگاهها این قدر در عرصه نظری پرمخاطبند، چرا در عرصه عملی محلی از حضور ندارند؟ در هر حال با مطالعه کامنتها به سهم خود چند نکته را مطرح کنم و امیدوارم سایت اخبار روز به احترام شعور مخاطبان و نیز به احترام نویسندگانی که مقالاتشان در همین صفحه سایت منتشر شده است ازجمله دکتر سعید رهنما، دکتر محمد مالجو، و بسیاری دیگر که مقالات و نوشته هایی از آنها در نشریات انگلیسی زبان منتشر شده و می شود امکان درج این دیدگاه را هم فراهم آورند.
۱. چند نفر از کامنت گذاران از ضرورت ترجمه این مجموعه مقالات به انگلیسی به منظور آگاهی خوانندگان انگلیسی زبان از دیدگاههای نویسنده حاضر شده اند چرا که تاکنون کسی با این جامعیت به نقد نئولیبرالیسم نپرداخته است. گذشته از نقدها و گاهی متلکهای نویسنده به اصلاح طلبان داخلی و چپ گرایان طرفدار جنبش اعتراضی سبز، آنجا که بحث در مورد نقد نظری نئولیبرالها است کدام یک از دیدگاههای نویسنده پیش از این مثلاً در نقدهای دیوید هاروی و سمیر امین و والرشتاین و بسیاری دیگر نیامده است و در نقد عملی نئولیبرالیسم کدام گزاره نویسنده قدرتی برابر با نقد خانم کلاین یا سوزان جرج را دارد؟ در ثانی گمان می کنم نویسنده محترم که عضو هیئت علمی دانشگاه بین المللی امام خمینی قروین بوده اند توان ترجمه آثارشان یا نگارش به زبان انگلیسی را داشته باشند و اگر این ضرورت را احساس می کردند قطعا خودشان به این اقدام دست می زند.
۲. کامنت گذاران محترم از جوایزی متعدد نام برده اند که نویسنده بنا به پرنسیپهایی که به آن معتقدند نگرفته اند. به هر حال من نمی دانم این کامنت گذاران در مقام دوستی با نویسنده اینها را نوشته اند یا استهزای وی. جوایز کتاب سال که البته ۸۰ سکه نیست و ۲۲ سکه است مراحلی دارد که در وزارت فخیمه ارشاد طی می شود اسامی کاندیداها هم همیشه قبل تر اعلام می شود. هیئت ژوری هم مثلا در حوزه نقد ادبی مشخص اند و دیدگاهشان هم اگر نگوییم سیاسی به شدت آکادمیک است. تاکنون نویسنده چپ گرایی هم این جایزه را نه کاندیدا شده و نه برده است. این اساتید آیا هیچ کدام تاکنون سطری هم در مورد کتاب آقای دکتر که مهمترین نقد ادبی سال می دانستند ننوشته اند. چرا؟ آنان کتابی را برگزیده اند ولی هیچ جایی به جز کامنتهای ذیل مقالات آقای دکتر هیچ اشاره ای به این موضوع نشده است؟
۳. مورد جالبتر جایزه انجمن صنفی روزنامه نگاران در مورد بهترین تحلیل سیاسی سال است. انجمن صنفی تا آن هنگام که فعال بود توسط جناب رجبعلی مزروعی اداره می شد و تحت نفوذ ایدئولوژیک وی و چند تنی دیگر از اصلاح طلبان بود که همگی طرفدار نئولیبرالیسم و تا حدود زیادی ضد چپ بودند. چطور است که این دوستان وقتی در مجلس می نشینند قانون ضد کارگری تصویب می کنند و وقتی در محفل انجمن صنفی روزنامه نگاران هستند به یک تحلیل علی الظاهر مارکسیستی می خواهند جایزه بهترین تحلیل سال را بدهند و نویسنده نمی پذیرد. لطفا یک رفرانس برای این موضوع ذکر کنید. در تمامی سالها اسامی کاندیداها و برندگان جوایز انجمن صنفی مشخص بوده است. چرا اسم آقای دکتر حتی در میان کاندیداها دیده نشده است.
۴. آقای دکتر بارها در مقالاتشان نوشته اند "رفیقم شاملو" و جا به جا با ارجاع به شعرهای شاملو ارادتشان را به او نشان داده اند. از آن جا که معمولاً رفاقتها باید دوطرفه و متقابل باشد. جایی نشان بدهند که آن بزرگمرد هم در یادداشتی، مقاله ای، شعری، گفتگویی با کسی و... از این رفیقش یاد کرده باشد.
۵. بالاخره آن که مشک آن است که خود ببوید نه آن که عطار (و البته کامنت گذاران عطار) بگویند.
٣۶۱۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : استفاده از نام صبوری
بسیاری از رفقا از من راجع به کامنت های با نام صبوری سوال کرده اند. من از علاقه مندان مقالات آقای قره گوزلو هستم اما در خصوص مقاله اخیرشان من هیچ اظهار نظری نکرده ام. کامنت های بنام صبوری هم متعلق به من نمی باشد.
.
٣۶۱۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۹       

    از : منیر عبدالرضائی

عنوان : در جواب مهری
سرکا خانم مهری عزیز
من نمی دانم کدام عامل باعث ناراحتی شما از دکتر عزیز شده است که او را با لقب توهین آمیز " خان " مخاطب قرار داده اید و .... غیره. شما اگر تخصص دارید می توانید نقد کنید و اگر مانند من فقط ادبیات خواند هاید و شعر می سرائید می توانید از نثر زیبا و قلم شیوای محمد جان استفاده کنید مثل من و خیلی های دیگر. اینکه شما ایشان را از نزدیک می شناسید و با او کار کرده یا هر چه امری شخصی است. مهری جان. نگرفتن جوایز دولتی بر خلاف تصور شما نه فقط بلا مانع است بلکه موید شخصیت برجسته انسانهای کم مانندی ست که حاضر نیستند خود را به درهم و دینار بفروشند. من نیز در ایران زندگی می کنم مانند تو و می دانم که کتاب همسایه گان درد محمد قراگوزلو کاندیدای دریافت کتاب سال نقد ادبی بود اما ایشان انصراف داد و از ۸۰ سکه تمام بهار ! ؟ آزادی ؟؟؟؟؟ گذشت. کجای این کار شایسته مذمت است.
از محمد جان معذرت می خواهم که برخی می خواهند مسائل ناشی از نقد کمپین را در جاهای بی ربط تلافی کنند.
من ازین مفاله چیز زیادی نفهمیدم.
٣۶۱۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۹       

    از : به آقای ناصر شفقت

عنوان : ادب و تربیت
آقای ناصر شفقت، شاید شایسته باشد شما در زمینهء ادب و تربیت نیز کمی تمرین و ممارست به خرج دهید. شایسته نیست یک انسان آزاده دیدگاههای دیگران را صرفاْ به خاطر عدم انطباق با دیدگاههای خودش «جفنگیاتی ازین قبیل» بنامد، به ویژه که طرف «دانشجوی کارشناسی ارشد رشته ی اقتصائد دانشگاه علامه» هم باشد!
٣۶۱۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۹       

    از : صلاح رمضانی

عنوان : نو آوری
در پاسخ به نکته مورد نظر دوست گرامی صبوری عزیز باید بگویم که تا آن جا که من در آثار کالینیکوس ، هاروی ،پتراس،سوزان جرج،نائومی کلاین ، وحتا شخصیت برجسته ای مانند ارنست مندل مطالعه کرده ام این تنوع نقد به نولیبرالیسم در دیدگاه هایشان دیده نمی شود. وافعیت این است که هر کدام از منتقدان نولیبرالیسم از یک منظر خاص به نقد ایده ئولوژی حاکم بر سرمایه داری سی سال گذشته نگاه کرده اند. برای مثال خانم کلاین توجه خود را به نقد نظریه شوک تراپی میلتون فریدمن معطوف می کند و پروفسور هاروی به حرکتی که تاچر و ریگان علیه اتحادیه های کارگری آغاز کردند متمرکز می شود سوزان جرج کلاسیک است اما در مقالات جناب قراگوزلو کم یا بیش همه اینها لحاظ شده است اما مهم ترین بعد نگاه و نقد ایشان به نولیبرالیسم را در این محورها باید جستجو کرد
۱.نقد همگرای اقتصادی سیاسی نولیبرالیسم. یعنی نگاه مضاعف و چند جانبه به سرمایه داری معاصر ازین موضع که این سیستم کشنده در حوزه های اقتصاد و سیاست و فرهنگ و محیط زیست نقد میشود. این نگره متاثر از نقد مارکس در گروندریسه و بعد در کاپیتال است. به عقیده من نویسنده نه فقط این دو کتاب کلیدی را خوب و درست خوانده بلکه متدولوژی آنها را نیز تا آنجا آموخته که می تواند بکار ببرد.
۲ . البته سوسیالیسم به یک تعبیر نقد سرمایه داری ست اما جنبه اثباتی نیز دارد. صرف نظر از سوسیالیسم اتوپیک مساله غایب در نقدهای جناب دکتر قراگوزلو همان وجه اثباتی سوسیالیسم است. ایشان البته گاه به این مولفه وارد میشود اما شاید بدلیل موقعیت زندگی خود نمیتواند به تحلیل دقیق دست بزند. به بار من نطریه پردازی در حد ایشان صد در صد با این وجه سوسیالیسم نیز آشناست و می تواند ضمن نقد انواع و اقسام گرایش هاس سوسیالیستی درک خود از سوسیالیسم مارکسی (علمی ) را با توجه به تغییرات سرمایه داری ارائه کند
۳.نگاه جناب قراگوزلو به مولفه دموکراسی و تاکید بر آن در تمام مقالاتشان قطعا یکی از خصلت های ممتاز ی است که به نظریه پردازیهای او جنبه نو و خلاق می دهد. بی شک در آثار مک فرسون و پولانزاس نیز بحث دموکراسی آمده است اما نقد نو لیبرالیسم با آن تلفیق نشده است
۴. خلاقیت دیگر قراگوزلو را باید بر تبیین بحران در قالب نقد نولیبرالیسم دید. اخیرا در غرب چپ به این مساله پرداخته است اما کافی نیست
۵. توجه به بحران کشورهای جهان سوم از منظر نولیبرالیسم و نقد سیاستهای آی ام اف وجه بارز دیگر این خلاقیت است که اگر چه در نوشته های دیگران نیز هست اما تا این حد پر رنگ نیست
۶. ورود گاه و بیگاه نویسنده به نولیبرالیسم ایرانی بی نهایت ارزشمند است. لابد میدانید که چپ های غرب نسبت به این قضیه توهم دارند به همین دلیل نیز ترجمه مقالات ایشان برای صاحب نظران چپ غرب جالب خواهد بود
مساله اما تخصص در ترجمه است. من در بیرمنگام کار می کنم و زبان انگلیسی را خوب میدانم اما این کافی تیست. تجربه دانشگاه به من آموخت که زبان تخصصی به کل با صحبت کردن متفاوت است. به علاوه تخصص من حقوق است.
با این حال اگر دوستان فکر میکنند کاری از من ساخته است می توانند در این جا یا به نشانی دفتر حقوقی من در بیرمنگام (نشانی اش در دفتر راهنمای شهر موجود است ) خبر دهند. با احترامات بسیار. ص. رمضانی.
٣۶۱۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۹       

    از : صبوری

عنوان : به آقای رمضانی
آقای رمضانی محترم، با تشکر از پیام شما. دوست عزیز، نتیجه با فرض کردن ها بدست نمی آید. باید با تماس و گفتگو با دانشگاههایی که شما به آنها دسترسی دارید به یک نتیجه قطعی رسید. قبل از آن مجموعه نوشته های آقای قراگوزلو درباره نولیبرالیسم باید ترجمه شوند و به دانشکده های اقتصاد مورد نظر شما برای نقد و بررسی فرستاده شوند. مطمئن باشید اگر نکات جدید و قابل تاملی در آنها پیدا کنند حتما علاقمند به دعوت از ایشان خواهند شد. شما می دانید که در علم و دانش دانشکده های اقتصاد در بند حرفهای بی بی سی و گاردین نیستند. شما و دیگر دوستداران اقتصاددان آقای قراگوزلو اقدامات لازم را بعمل بیاورید و نتیجه را با ما در میان بگذارید. شما عزیزان می توانید توجه دانشگاهها را به نکات تازه ای که آقای قراگوزلو بدان دست یافته و در کارهای تحقیقی دیگران دیده نمی شوند جلب کنید. این کمک فراوانی خواهد بود. تخصص من اقتصاد نیست ولی اگر بود من اینچنین می کردم.

یک خواهش از شما دارم. لطفا نکات جدیدی که در نوشته های آقای قراگوزلو درباره نولیبرالیسم می بینید را برای من و دیگران در اینجا بیاورید. با تشکر و ارزوی پیروزی برای شما
٣۶۱۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣٨۹       

    از : ناصر شفقت

عنوان : بدیل؟
من دانشجوی کارشناسی ارشد رشته ی اقتصائد دانشگاه علامه هستم و لاجرم با شهرت مستعار کامنت می گذارم. ابتدا بگویم که من کتاب بحران جناب دکتر را که سال گذشته منتشر شد خوانده ام و خواندن آن را به دوستان دانشجویم نیز پیشنهاد کردم و تقریبا اکثر بچه ها این کتاب را تهیه کردند و تا حد توان و دانش تئریک خود خواندند. اساتید ما که غالبن راست هستند در برابر کتاب موضع خصمانه گرفتند وقتی که من کتاب را به یکی از این مثلن اساتید نشان دادم او به محض مشاهده نام نویسنده گفت دوران شوروی تمام شده است و مردم حالا دموکراسی می خواهند نه دیکتاتوری به نام کارگر . جهان لیبرال برای مردم جهان سوم به یک رویا تبدیل شده است و.... جفنگیاتی ازین قبیل. بعد هم موقع خروج از کلاس گفت با خوندن این کتاب ها نمی تونی درست رو پاس کنی. چنین برخوردی با یک دانشجوی کارشناسی ارشد واقعا تعجب آوره و آدم رو یاد اکابر قاجاریه می اندازه همین مانده که چوب و فلک بگذارند. می خواستم بگویم که حتی در ایران نیز امکان نمی دهند آثار آقای دکتر به دانشگاه وارد شود و از استاد لیبرال تا محافظه کارش به ایشان حمله می کنند خدا وکیلی بازهم محافظه کاران که به شکل صوری هم که شده دو تا فحش نثار آمریکا و اسرائیل می کنند و به قول خودشون از استکبار بیزارند.
من و دوستانم جز تشکر و احترام به نویسنده چه می توانیم بگوئیم الا دو در خواست
اول اینکه اگر ممکنه ایشان در مورد سقوط بلوک شوروی مقاله ای مثل این مقاله یعنی مفصل با رفرنس و دانشگاهی بنویسند و دلائل سقوط یا شکست تجربه شوروی را توضیح دهند
دوم اینکه می خواهیم جناب قراگوزلو از نگاه به قول خودشان " امتناعی " کمی خارج شوند و بدیل نولیبرالیسم را نیز تفسیر کنند. البته این را هم بگویم که زمانی که ایشان در مجله خوب اطلاعات سیاسی اقتصادی قلم می زدند مقاله بسیار کاملی دراین باره نوشتند . متاسفانه حالا این مجله با اخراج آقایان قراگوزلو و نقیب زاده و بشیریه به یک مجله فانتزی مبدل شده و دانشجویان اقتصاد دیگر آن را نمیخرند.
از توجه به این کامنت متشکرم.
٣۶۱۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣٨۹       

    از : صلاح رمضانی

عنوان : کدام دانشگاه؟
من در یک دانشگاه انگلیسی درس خوانده و تا حدود زیادی با ساز و کارهای دانشگاه های آن کشور آشنا هستم. شکی نیست که درین کشور چپ هائی مانند کالینیکوس که تروتسکیست است به راحتی فعال هستند و می نویسند و مقاله می دهند و کتاب چاپ می کنند اما این هم واقعیت دارد که مدیاهای مختاف مانند بی بی سی از چپ ما چهره هایی در حد تروریست ساخته است و من تردید دارم که این دانشگاه ها درهای خود را به روی انسان هایی مانند محمد قراگوزلو باز کنند یا دولت های شان برای ایراد سخن رانی به ایشان ویزا بدهند. آقا یا خانم صبوری سرمایه داری را ساده لوح فرض کرده اند. از نظر این دولت ها چپ معقول یعنی فرخ نگهدار و مهدی فتاپور اما محمد قراگوزلو نه؟ نه !! هرگز......با این درجه از رادیکالیسم ضد امپریالیستی و ضد تاچریستس مقالات ایشان را حتی گاردین هم منتشر نخواهد کرد. حاضرم شرط ببندم.ببندیم؟
٣۶۱٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : در حاشیه مقاله
در تایید و تکمیل فرمایشات سرکار مهری خانم ، نگاه سریعی به ویکیپدیای انگلیسی نشان میدهد که مساله لیبرالیسم نو چیز تازه ای نیست و به تفصیل توسط موافقین و مخالفین مورد گفتگو قرار گرفته است. متاسفانه در ویکیپدیای فارسی فقط چند پاراگراف در این باره نوشته شده است. البته منظور از این تذکر کوچک کردن کارهای ارزشمند جناب قرا گوزلو نیست ولی زیره هرچند هم مرغوب باشد از نوع آن در کرمان فراوانست. به علاوه خود جناب قرا گوزلو با تسلطی که به زبان های بیگانه دارند اگر بخواهند بیشتر
صلاحیت دارند که به این امر بپردازند.
مقاله انگلیسی ویکیپدیا بسیار مفصل و ۱۱۵ رفرانس معتبر و لیست بزرگی برای مراجعه بیشتر دارد.
یک پراگراف از آنرا که راجع به ایسلند است برای نمونه میاورم که عصاره مطلب است :

Iceland began implementing neoliberal economic policies beginning in the late ۱۹۸۰s. As measured by the Economic Freedom of the World, it had the ۵۳rd "freest economy" in ۱۹۷۵ and it was one of the poorest countries in Europe.
In ۲۰۰۴,
it had the ۹th freest economy and it was one of the richest.[۵۷] However, by ۲۰۰۹, the country was bankrupt, a consequence that a number of observers have attributed directly to Iceland"s adoption of neoliberal economic policies.
٣۶۱۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣٨۹       

    از : صبوری

عنوان : نوشته های قراگوزلوی ما را به دانشگاههای معتبر جهان بفرستید.
چرا دانش آموختگان اقتصاد ما در برون مرز بویژه آنهایی که زمانی دانشجوی قراگوزلوی عزیز ما بودند کارهای او را به معتبرترین دانشگاههای جهان ارسال نمی کنند، نه برای دریافت جایزه و بزرگداشت بلکه برای ارزیابی و تدریس و یا حداقل بعنوان نمونه یک کار تخصصی از یک کشور خاورمیانه ای؟ با بازتاب خوبی که بی شک پیدا خواهد کرد، آقای قراگوزلو خواهند توانست بعنوان مهمان و سخنران دعوت شوند و دانشجویان کشورهای را با خطرات نولیبرالیسم آشنا کنند. همانطور که همه ما می دانیم این قشر دانشجوست که در جوامع همیشه پیشتاز است. با متقاعد کردن آنهاست که می توان در جهان تغییر ایجاد کرد. مطمئنا آقای قرگوزلوی ما چون در مبارزاتشان علیه سرمایه داری جهانی بطور کل جدی هستند هیچ مخالفتی که با این پیشنهاد نخواهند کرد بلکه بسیار خوشحال هم خواهند شد که هر از چند گاهی در دانشگاههای غرب حضور یابند و دانشجویان این منطقه مهم جهانی را به جمع مبارزین دعوت کنند. بی شک ایشان بیشتر از همه ما زندگی خود را در این مبارزه جانکاه گذاشته اند و ارزش حضور در میدان اصلی جنگ را می دانند. امیدوارم دانش آموختگان اقتصاددان برون مرزی ما این همت را بکنند و ایشان را به مراجع آموزشی غربی معرفی کنند. باید جدی بود و جدی عمل کرد چون حیف است که کارهای قراگوزلوی عزیز ما محدود در ایران بماند. شما چه فکر می کنید؟ چند نفر از شما آمادگی چنین کاری را دارد؟ با تشکر
٣۶۱۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨۹       

    از : علیرضا دالوند

عنوان : نولیبرالیسم یا...
می خواستم از جناب قراگوزلو تشکر کنم و بپرسم نولیبرالیسم درسته یا چنان که ایشان می نویسند نئولیبرالیسم. توضیحات ایشان در مورد لیبرالیسم جالب بود و البته تحلیلی که از ماهیت نولیبرالیسم کرده اند تقریبا با آن چه که در کتابشان نیز نوشته اند شباهت زیادی دارد. استفاده از گوشه یی از یک مقاله جناب مرتضی محیط هم ازین نظر جالب است که می دانیم جناب محیط هفته های متمادی جناب قراگوزلو را در تریبون یکطرفه خود هدف قرار دادند اما با اینحال قراگوزلو با این روش خود نشان داد که مباحث درست را از هر که باشد هم میپذیرد و هم به آن استدلال می کند و بر خلاف آنچه که جناب محیط می گفتند ایشان فردی خودخواه تک محور خودبین و مغرور نیستند..در پایان هم از اخبارروز تشکر می کنم که توانسته با مدیریت خوب جناب تابان به جائی برای درج آرا و افکار مختلف تبدیل شود و هم از نویسنده متشکرم که با تحمل بعضی کامنت های بی محتوا این سلسله مقالات را ادامه دادند. آیا باز هم ادامه دارد. یعنی در بخش بعدی باید منتظر چه مبحثی باشیم؟ سوال دیگرم این است که آیا پرینت و تکثیر این مقالات در میان دوستان دانشچو از نظر حقوقی و اخلاق کپی رایت مجاز است؟
٣۶۱۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨۹       

    از : محبوبه منتظری

عنوان : سانسور
با سلام
من دو بار زیر این مقاله کامنت گذاشتم . چیزی در حد کامنت صبوری اما شما سانسور کردید و پوشش ندادید. به هر حال متاسفم برای شما و خوش حالم که محمد قراگوزلو همچنان خروشان می نویسد و متاسفم که در سایت شما می نویسد و خوشحالم که محمد قراگوزلو نوشتن تئوریک را به خیلی ها آموزش د اده است و متاسفم که....
٣۶۱۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨۹       

    از : مهری ش.ح

عنوان : در حاشیه مقاله. به صبوری
گویا دوستانی که با کامنت های من آشنا هستند خوب می دانند که من از اقتصاد و سیاست چیز زیادی نمی فهمم .فقط می خواستم بگویم که معرفی محمد قراگوزلو و آثارش به نهادهای بین المللی پیش کش. در کشور او یعنی همین ایران خودمون آثار ایشان اجازه چاپ نمی یابد و تا آن جا که من می دانم سه کتاب ایشان حدود ۴ سال است که در نوبت دریافت مجوز است و کسانی که با نشر سر و کار دارند معنی این نوبت طولانی را می فهمند. یک نکته دیگر در سال ۱۳۸۰ یا ۸۱ محمد ما از سویانجمن روزنامه نگاران ایران به عنوان برترین روزنامه نگار سیاسی نویس سال انتخاب شد اما هرگز در مراسم انجمن که با حضور روزنامه نویسان غیر دولتی برگزار می شد شرکت نکرد.انجمن نیز یک ان جی او بود.در سال ۸۲ هم یک کتاب ایشان به عنوان نقد ادبی برتر سال انتخاب شد و با وجود جایزه نشبتا قابل قبول مادی باز هم محمد قراگوزلو به مراسم نرفت و تا آن جا که من می دانم حتی جوابی نیز برای برگزار کنندگان نفرستاد.او نهادهای بین المللی مانند پولیتزر و نوبل و غیره را به تمسخر می گیرد. درست مانند شاملو. پس صبوری نازنین هر گونه تلاش در این مورد با بی اعتنایی محمد جان یا خان ما رد می شود و به جائی نمی رسد. من مدت هاست که با ایشان چهره به چهره نشده ام اما با کمال معذرت و با همه علاقه یی که خودش می داند به او دارم به گمانم هنوز او در مورد کشورهائی مانند انگلستان و آمریکا و نهادهای جهانی و دانشگاه های غربی مانند دائی جان ناپلئون می اندیشد.
برای او سرمایه داری همیشه دشمن است .
وه ! که من چقدر ارین واژه دشمن بدم می آید
٣۶۱۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨۹       

    از : نسرین ر.ع

عنوان : قراگوزلو - کلاین تئوری- ژورنالیسم
من کتاب دکترین شوک نائومی کلاینرا خوانده ام و زمانی که در لندن بودم و او به یک کنفرانس آمده بود با وی آشنا شدم و بعد در تورنتو او را دیدم و بیشتر با هم صحبت کردیم. او اکنون در حیطه نقد نولیبرالیسم به یک شخصیت مرجع تبدیل شده است و کتابش به زبان های مختلف از جمله فارسی ترجمه و منتشر شده است. نائومی خود به من گفت و بعدها در یک مصاحبه نیز یاد آور شد که کاپیتال را نخوانده است. به نظر من نوشته های نائومی بیشتر جنبه ژورنالیستی دارد . چرا که او در جنگ عراق حاضر بوده و خیلی از مسایلی را که در کتابش نوشته است ماهیت گزارشی دارد. مانند طوفان کاترینا. این موارد از ارزش و اعتبار خانم کلاین نمی کاهد اما مساله از نطر من چیز دیگری ست. واقعا اگر کامنت صبوری نبود من به این نکته نمی پزداختم. چرا که عادت به کامنت گزاری ندارم. مساله مهمی که میان محمد قراگوزلو و یک شخصیت شناخته شده جهانی مانند نائومی کلاین فاصله می اندازد و این امر یک جفای بزرگ در حق جنبش شکست نخوردگان ماست همان بومی بودن زیان نویسنده ایرانی ست. من قصد دفاع شخصی از قراگوزلو را ندارم اما اگر کسی توانست با دقت و تیزبینی ایشان وارد نقد نولیبرالیسم شود یا اگر کسی مرجعی را معرفی کرد که با همین توان فوق العاده تئوریک نولیبرالیسم را شخم زده است با ذکر مرجع در زیر همین مقاله مرا قانع کند. به باور من تفاوت میان قراگوزلو و کلاین در نقد ایده ئولوژی سرمایه داری کنونی (تاچریسم - ریگانیسم) در همین جا نهفته است. در جائی که نویسنده عزیز و محبوب ما (قراگوزلو) تئوری را خوب میشناسد و آن را با نهایت وسواس به خدمت نقد و تحلیل میگیرد اما خانم کلاین یک گزارشگر ماهر و روزنامه نگار حرفه ای است.
در پایان این را هم بگویم که من و رفقایم هیچ علاقه و گرایشی به سایت اخبار روز و تفکر مدیران آن نداریم . سهل است با موضع سیاسی گذشته و حال ایشان شدیدا مرزبندی داریم اما فکر می کنیم صرفنظر از این اختلاف ممشی سیاسی این سایت به دلیل جذابیت و پر مخاطب بودنش می تواند برای عینیت بخشیدن به پیشنهاد صبوری پیشگام شود. درین صورت ما هم به نوبت خود هر کاری بتوانیم انجام خواهیم داد.
وقت آن رسیده که دیگر مرغ همسایه غاز نباشد.
٣۶۱۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨۹       

    از : صبوری

عنوان : قدردانی بین المللی از قراگوزلو بعنوان یکی از برجسته ترین نظریه پردازان روز
اینهم یک شاهکار بزرگ دیگر از جناب قراگوزلوست. آیا دوستان خارج از کشور قادرند این مجموعه نوشتار آقای قراگوزلو را به کمیته های علمی بین المللی ارسال کنند تا ایشان بعنوان یک نظریه پرداز برجسته به جهان معرفی شوند؟ آیا این حداقل خدمتی نیست که ما می توانیم برای این نابغه ایرانی انجام دهیم؟
٣۶۱۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣٨۹       

    از : مرتضی اسفندیاری

عنوان : چرا نقد نولیبرالیسم مهم است؟
نقد نولیبرالیسم از ۲۵ سال پیش به یک اصل اساسی در میان تفکرات مختلف چپ جا گرفته است. بزرگانی مانند دیوید هاروی و ارنست مندل مهم ترین آثار خود را به نقد نولیبرالیسم اختصاص داده اند. این نقد باید با نقد جهانی سازی ها همراه شود(قابل توجه محمد قراگوزلو ) و در نهاین بدیل های نولیبرال نیز روشن شود. در ایران متاسفانه فقط یکی دو نفر بطور جدی به این مساله مهم پرداخته اند. بجز جناب قراگوزلو ما مقالات مفیدی از جناب احمد سیف نیز خواند ه ایم که جالب بوده است. گویا ناصر زرافشان نیز در نقد آفکار عباس میلتی مقاله ای تحت عنوان وقتی آب سر بالا می رود نوشته است که آن نیز در نقد نولیبرالیسم است. نکته جالب در این مقاله اشاره آقای قراگوزلو به فرایند نولیبرالیسم و تبدیل لیبرالیسم به نولیبرالیسم است. بعضی فکر می کنند در اینجا فقط یک تفکر اقتصادی نقد شده است اما چنانکه می بینیم و در سایر نوشته های ایشان نیز پیداست نولیبرالیسم یک ایده ئولوژی است. علاوه بر منابع یاد شده از هاروی و مندل باید بگویم که کتاب " بحران " قراگوزلو و کتاب " ایده ئولوژی نولیبرال " ترجمه پرویز صداقت هم از ممنابع مفید درین زمینه هستند. و نباید فراموش کرد که در سطح جهانی نویسنده و ژورنالیست خوشفکر کانادائی یعنی خانم نائومی کلاین در کتاب بسیار خواندنی " دکترین شوک " حساب نولیبرالیسم را رسیده است.
خواندن این کتاب که چند ماه پیش به زبان فارسی ترجمه شده است نشان می دهد که آمریکا و انگلستان و چین و سایر بلوک امپریالیستی چگونه تئوری های میلتون فریدمن را در بازار آزاد وارد کرده اند.
به سهم خود از استاد عزیز آقای قراگوزلو تشکر می کنم.
٣۶۱۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣٨۹       

    از : سمیر احمد زاده

عنوان : خسته نباشید
واقعا دوست گرامی و استاد ارجمند ما جناب قراگوزلو توان تئوریک و نوشتاری شان با هرکول قابل مقایسه است. دست شان درد نکند. اولا که این مجوعه مقالات اگر تا یکی دو شماره دیگر ادامه یابد قطعا می تواند به یک کتاب مرجع در زمینه شناخت نولیبرالیسم به عنوان ایده ئولوژی سرمایه داری معاصر تبدیل شود و من پیشنهادم به نویسنده این است که از آنجا که اینترنت محل فراموشی و جائی برای مقالات ژورنالیستی است_عمدتا اینگونه است نه الزاما و ضرورتا ) حتما اگر می توانند این مجموعه را به یک کتاب تبدیل کنند تا برای همیشه در اختیار علاقمندان به این بحث مهم قرار گیرد. دوم این که مقدمه بحث بسیار بجا و مناسب بود و نویسنده می خواهد بگوید با تمام شدن ظرفیت های اقتصادی سیاسی نهادهائی مانند آی ام اف و غیره و بحران فراگیر در آفریقای شمالی و خاورمیانه کار دیکتاتورها تمام است. سمبلیک؟
٣۶۱۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣٨۹