«بهارو ره آورد ِباستانی ِنوروز»


بهنام امیدوار


• برخیزیم که بوی بهارمی آید.غنچه با چشمان نیمه بازمی خندد.پرنده بیقراراست.همه جا بخار ِدشت و دمن ِمست، زندگان راسِحرمی کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱ فروردين ۱٣۹۰ -  ۲۱ مارس ۲۰۱۱


 خوشحالیم وبیقرارودرانتظارکه:
بهار ِطبیعت وَنَفس ِیخ شکن اش دربین راه است.ماوابستگان رویش وتازگی در هر کجاکه باشیم،همیشه همراه فصل ِ رنگین ِروحبخش ِاوبوده وهستیم، با حال و هوای اووزبان ِافسونگرانه اش شوق می گیریم وبذر امید در وجود خود می کاریم ونیروی مهرورزی ِشیرین ِزندگی ازآن درومی کنیم.ما جوانه های ِدوباره امید وگشایش درقلب زمانه ی وحشت می کاریم وبه فراروئی ودگرگونی هستی ،دل وکام می بندیم وبیشتراز پیش به عبورازاین کابوس عصرجنایت ایمان آورده وبه آینده ی نزدیک زیبا ی بعد زمستان ِسخت،باورمندانه تراز گذشته وفاداروهردم همگام می مانیم.

امسال هم،همچون همیشه برای گرامیداشت «جشن فروردگانِ ِباستانی» مانند بسیاری ازمردمانمان روزشماری کرده ،سبزه انداخته وباخانه وکاشانه تکانی خود وسرایمان آماده می باشیم ومی خواهیم تا خود رابا سلیقه های ِسازگار ِآواز ِ فصل ِپرندگان،باسپیدی زیبای شکوفه ها وسرخی ِ شقایق ها وجوانه های درختان وهوای دشت وکوهسار وصحراهمپا،هوصدا شویم.بهاران وگلبارانش رابی مضایقه ودرحدتوان، همرنگ وهم آواشویم،شادترین سرودها ورنگینترین جامه هایمان رابرای خوش آمد نوروزوبهارآماده نموده تادر روز ِنوروز،تنپوش بهروزی برتن کنیم،دروازه های منتظردل ِ غمگین ولی شیدایمان را به سوی فردابگشایم وپایکوبان به پیشواز ِآیمده ی نویدبخش بشتابیم.

امسال هم می خواهم باهمراهانمان وبا یاد و خاطر گرانقدردر خون خفتگان ویاران دربندمان،همگی بردورسفره ی هفت سین گردآئیم وبا همدیگر،عهد ِعیدرهائی،عیدگسستن زنجیر بردگی رابا دوستانم ورفقایمان ببندیم به غوغا وشادی برنشینیم وباهمفکری ـ راه عبورهرچه زودتراززمان یخزده رابه سوی بهاروبهار آزادی بیابیم ویخبندان عصررا باگرمای تن هایمان ،هستی وحرکت داده واورابا خودبه وجد ورقص واداریم.

برخیزیم که بوی بهارمی آید.غنچه با چشمان نیمه بازمی خندد.پرنده بیقراراست.همه جا بخار ِدشت و دمن ِمست، زندگان راسِحرمی کندوعطر ِزمان ِپگاهی به مشام می آوردکه نشانه ی حرکت وروزگار ِآفتابیست .سیال ذلال چشمه های یخ ازستیغ کوه یخبندان،رقص کنان جاریند،دست ِنوازش نسیم صبح برقلب زمین سردبه گرمی می نشیند ،واین فضابرای دختران و پسران جوان ِعاشق ,رویای پاک وصلت نگاهیست دربستر آتشین.این هاهمگی صلای ِرسای ِعبور ِاز ِانجمادزمستان رابه آواز بلند ،درگوش ِپرندگان وپروازشان می خوانند تادرفکر آشیانه ای باشندوروز ِعشقورزی! ااین ها همه ره آورد ِبهار ِشادیست وراز ِتداوم امید به زندگی که با وسواس تمام دروجود هستی زندگان آمیخته ودرتکاپوست،که بدینسان غلیان می زند.

برخیزیم وجامه ی زمستان از تن ملتهب برکنیم.در هوای بهاری ـ سرما را از تن های بیقرامان ـ بشوئیم.تلخی وسستی زمستان رابی رحمانه به دور ریزیم.دراین هنگامه ی جوشش،ساز و برگ بهاربرگیریم وفرصت دست در دست رقصیدن را غنیمت بدانیم وبا پرندگان ِمست ودل های عاشق شان همصدائی کنیم وآینده ی امید بخش رابا هم ـ بلند ِبلند تا آنجا که درتوان است فریاد برآریم ودردل گرامی اش بداریم ـ آوازآزادی اسیران رابرگوش بارگاه زمستانیان جائربرسانیم وبرفرق سرشان آرزوی های«نداهاوفرزادها» با فریاد هایمان بکوبیم وراه فردا را آزادازوجود پلیدشان هموارسازیم.

خوشحال باشیم:
که هنوزـ طی این سی و دو سال حکومت خشونت وظلم،دل ِکوچکی برای مهرورزیدن داریم ـ دلی کوچک ـ اما خونین وسرشاراز این همه ناملایات استبداددینی،درروزگار ِدین پناهان ِمکار، این قاریان قرآن به سر ِدروغگوکه فاتحان وصاحبان ِاصلی ِامروز ِزر وِزورهستندوبرای حفظ گنج های باد آورده شان ،هزاران هزارانسان بی گناه راقتلعام کرده وهر لحظه تیغ جنایات ضدبشری شان رابرگلوی بهترین فرزندان این دیارمی کشند!آری خوشحال باشیم که ما هنوز دلی برای تازگی وبهار ِزندگی در سروپی داریم.هیچ چیزی درعصر حکومت ِفساد اسلامی از این عجیب تر نیست ،که در برابراین مزوران ناپاک،انسان بمانی وانسانیت راپاس بداری!مامظلومان پاکباخته ِویران وویلان ازمناسبات حیوانی و درنده ی خوی ِحکومت اسلامی،همچون همیشه دل هایمان راازوحشیگری حفظ کرده وتنهابه فریاد ِحق خواهی به درگاه شرف روشنگری اکتفا کرده وبردبارانه ومسالمت آمیزبرای رهائی خود به سرراسترین روش ممکن ِصلح جویانه وفادار بوده وشریف وشجاع برپای انصاف انسانی، برای احقاق سهم زندگی خود استوار ایستاده ومانده ایم.

ماهنوز در راهیم وراه خود راباراه ایدآل های ساده وهمه شمول ِانسانی پیوند محکم داده وبسته ایم.نزاع ،کشمکش ها ومبارزات نابرابرانه مان را برای حق داشتن زندگی با بسیاری دیگرادامه ی متمدنانه خواهیم داد،تابهارراستین ما، روزی درخانه های کوچک همگان جائی نرم ،گرم وامن برای آرامش بیابد! مسرور یم از این دوست داشتن ودلبستگی به همه ی آنانی که بدجنسی ،پلیدی وحق خوری را، به خاطر هیچ دلیلی ، تاب نمی آورند ـ ومهربانی رابی کم وکاست برای همگان دردمند درسروجان دارند وبرهرگذرازاین راه دشخوار،اصولیت های انسان ِبرابری جوی را نگاهبانند وچه بسا برسرآن جان می گذارند واستواروخستگی ناپذیر،آزادگی وهمبستگی انسان راارج نهاده وبی محاسبه دوست می دارندو«نان و آزادی»را برابر،حق همگان می دانند.

دوست دارم احساسات ظریف عاطفی را واحساساتم را ـ احساساتی شفاف ولطیف برای همخوانی با همگان همراهم را وهمگامی با همدردانم را. دوست دارم افکار ِاحساسی نوعدوستانه ام را حتا اگرآنهابا عقل وسرگذشت ِتلخ ِپرتجربه ام همخوان ودرعمل متضادباشندومرادر خودکاملن بیگانه بینندوبرای شان کودک بازیگوشی بیش نباشم،با این وجودبازهم ترجیح می دهم،بخاطربی بری عصر بی عاطفه ی اسلامی پرچم ِعقل وعمل دور اندیش رالااقل در این نوشته ام کناربگذارم وقدری معلم مهر ِاخلاق انسانمدارانه باشم.دوست بدارم ،دوست داشته شوم ودوستی بی ریارا ـ امکان ِداشتن ویافتن اش درسرم و سرها بپرورانم . دوست دارم همگان امکان شکلگیری وتوان زندگی برابرداشته باشند،همگی در میان بزرگترین و وسیعترین امکان ها باشیم وآنگاه انتخاب کنم میل ِآگاه ِباب ِدندان ِ سلیقه ی شعورمان را.
بیائید دوست بداریم چشمانمان راـ دیدگانی برای دیدن زیبائی های نوعدوستی ،ودیده ی خشمی ِاخلاقی را،برای درس عبرت گرفتن از حماقت ِخودبینی و خود محوری ِعده ای دیوانه ی وحشی وخونخواررا که تنهاظاهری انسانی دارند. بیائید دوست بدارم دیدی توانا داشته باشیم ـ تابتواند اوبرگذشته ی بسیار ساده لوحانه ی خود ونسل های زیادی در خاک لمیده چشمی ساده و صریح بچرخاند وبرای پرهیز ازتکرا رتحقیر خود ودرگذشتگان خود،برپای شعور تاریخی خویش آگاه و استواربرگردونادم بایستد،تا بعدخود وگمکردگان راه انسانی را یاری رساند. دوست دارم همگان دلی و فرصتی و امکانی برای لذت بردن از روح انگیزان ظریف زندگی داشته باشند وجانشان برپایه ی شورانگیزترین ترنم هاانسانی به شعف درآید.ایکاش آن گونه که محرومیت وپراکندگی هایمان نشانمان دادند،بیش از این،من نمانیم توومن ـ ماـ شویم ومی داشتیم ،تن و جان به هم پیوسته ای رادررویاهایمان!داشتن این احساس وقلب رئوف،سلاح ورمزپیروزی ماست.چنین یاری مهربان می توانست ازدورها ی دور تا به امروز،همگان راهمفکری و همراهی مشترک داده وبرساند تاهرکس خود و دیگران یاری رسان شود وفرهنگ ِنسل انسان نوزاده شود.
وجود حیاتی واساسی تمام آنچه را که ما برای کشف وداشتن فرصت زندگی در کنار دیگران نیاز داریم ـ تنها سیستم برابری مادی وامکانات قانونی آن نیست که البته من سازش ناپذیربر آن پایبندم،بلکه داشتن یک دل شریف وشیدا هم می تواند باشد تابه زندگی همگان چهره ی واقعی نوعدوستی بخشد،پدیده ای که در عصر اسلامی به ویژه نایاب شده است.
یک احساس سالم ِسازگار که ما راباآرزوهای همگان برابرببیند نیزمفقود شده است تا به همت آن بشود با دیگران همراهی را در خودتشویق کرد ،و از همه مهمتر،داشتن یک چشم واقع بین می تواند به ما مشکلات نوع بشر را باکم و کاست های جاهطلباه ویکسویه نگری های خودخواهانه روشن بنمایاند. داشتن احساس بیدار،دل مهربان و چشم دیده ورواندیشه ی تاریخی ـ در این روزگار سراسر متلاطم وخودرای ،نعمتی ست براستی گرانقدرودر عین حال بسیار بااهمیت ـ خوشحال می شدم که من هم جز آن دسته از افرادی باشم که سعی درتصاحب این ثروت های بیکران مهرورزی باشد.

بخش بزرگی ازبشریت امروز در هرگوشه ی ازاین زمین حسرت که باشد،چندان فرقی نمی کند،دارای زندگی آرام ، دلبخواه ومناسب حق آدمی نیست وندارد.درکنارجوتهدید آمیز هر آن محروم شدن از«نان و آزادی»،بدون آرامش دراز مدت ،برای کشف موهبت صلح به دلیل وقوع جنگ های مذهبی و ملی ودعاوی جهانگشایانه ی عده ای دیوانه بادولت های خود رای شان،محدودیت وانزوای فضای دوستی و محرومیت شدیدعاطفی"انسان خسته" را به کوچه پس کوچه های بن بست سختی، مرارت، هرزگی،فساد،تباهی ودر یک سخن به "بیگانگی"باخودوهمه پدیده های بد و خوب اطراف می کشاند. در همه حال آنچه که متصور نیست داشتن حق فرصتی برای اندکی زندگی ست.از هرگوشه ای وکناری به سوی او قوانین من درآوردی قلدران مذاهب وسرمایه شاخ و سینه می کشندو"انسان ِتنها" جز دردکشیدن و ناله زدن برایش چندان امکانی بهتروبی درد سری وجود نداردودردا در این میان بیشترین این اجحافات ،تضییقات وتبعیضات مستقیمن متوجه زنان وکارگران ونیروهای وسیع فقیر توده ای می شود.
تحمیل این موجودیت زمینگری زشت و حقیرانسانی امروزماـ در دیدصاحبان ثروت و قدرت ظاهرن هنوزممکن و متصوراست،ولی برای مادیگر نه ـ همانگونه که برای بخش بزرگی از امریکای لاتینی هانبود و یا برای اعراب مصیبت کشیده بیش از این جایزنیست. عبور از این هزارتوی بی دلیل سختی،مشقت وتحقیربرای مادران وپدران شریف و ساده دل ما مشکل بوده است ،اما مابرای رسیدن به آنچه را که نداریم واز ما ربوده شده اند،دیریست به پا خواسته ایم وبرایش حصول اش استوارسر و جان نهاده ایم.

تا آنجا که به زندگی ما به نام ایرانی جماعت برمی گردد،در چندین دهه گذشته بخش بزرگی از ما بنام زندگی ،چیزی را نداشته ایم یا نشانه های از آن در دور برخالی مان نبوده اند.چندین دهه است که برسر زندگی ما درد،درد آسمانی وبلای دینی ودنیائی جهلکاران می بارد ،صبح تا شب از صدقه ی سر اسلام محمدی ـ باظلم ،زور،رنج ،کرسنگی ،فساد،توطئه ،شکنجه ومرگ ـ سروکارداریم.بخشی ازما وپدرانمان با هم تخم جنایتکاران شاهی و شیخی کاشته ایم و امروزـ در حال درو کردن کِشت خودواجدادمانیم ـ برداشت ما مرگ است ،مرگ «آزادی ونان »ـ ماآنقدرحول این مفنگیان مفتخورچرخیدیم که سرآخرزندگیمان رافراموش کردیم ونتوانستیم آرزوها ونیازهای خود رابکاریم وآبیاری کنیم!این است که امروز بی برو باریم وآنها سروران ورهبرانمان بوده وهنوز می باشند.
اگردورضریح امامان وشاهان ورنگرزی انها نچرخیده بودیم ،اگرآنها راما در آستین های گِل و گشادخود خوشباوری نپرورانیده بودیم ،شایداجدادان ما وخود ما،فرصتی برای کِشت بایسته ها ونداشته های خودمی یافتیم که از ریشه مانند نسل در نسلمان این چنین چلسکیده نخشکیده بودیم ودراین زمانه نامردمی ،جزء خیل بزرگ هستی بر باد رفتگان ِ خفته بخت ،برای اندکی شانس زندگی ،اسیراین انسانخوارتاریخی نمی گشتیم وناگزیرمصاف نابرابر امروزبااین دیوهزارشاخ بی رحم عصر"اسلامی"نمی شدیم
با این وجود مازنده ایم ودنبال زندگی آزادو دلبخواه وبرای رسیدن وداشتن اش،مانندهر سال وامسال هم ،زن و مرد،سازش ناپذیردر مقابل سارقان هستی خود و اجدادمان ایستاده ایم وبرای نجات زندگی از دست ودندان خونین تبهکاران آدمخوار اسلامی با تمام وجودونهایت ِامید به رهائی وپیروزی،رزمیده وخواهیم رزمیدوبا تنها موجودی زندگیمان «آینده»در تلاش ایم،تلاشی شرافتمندانه ،هدفمند ورهائی بخش برای یافتن حق زندگی خود و آیندگان ـ بی نیاز از مزدومزایاـ باتلاشی خستگی ناپذیربرای عبور از آن خوشباوری های دردبار گذشته و این دسیسه های تازه ی اصلاحطلبی امروز،وهمه چاه ها ی پیش رومان،هوشیارایستاده ایم وتادرآوردن وبرگرداندن همه ی دارائی های مادی و معنوی به سرقت رفته هایمان ازگلوی دستگاه دینی دزد،ازراه رهائی از ستم پا بیرون نخواهیم نهاد.

ما از پا نخواهیم نشست ،هرچقدرکه روند دادخواهی ما به درازا بینجآمد ،ایستاده ایم.هر سال تجدید پیمان با راه عزیزان در خاک خفته وبابهاروعید و نوروز عهد دوباره می بندیم که آرام نگیریم.ادامه ی کارووظایف را با سال نو تشدیدمی کنیم. سی و دو سال است که ما مصمم در مقابل جهل و جبر و فقر ایستاده ایم وهمچون گذشته بر سر قرارمان با برد باری و اصرار ِ بیشتر مانده ایم وتا خلاصی از مصیبت اسلامی و فقردست از تلاش بر نخواهیم داشت.


                                           « بهاران برهمگان دلنشین وخجسته باد»

بهنام ـ هجدهم مارس ۲۰۱۱