چرایی عدم شرکت آذری ها در جنبش اخیر ایران - مهران همایون

نظرات دیگران
  
    از : مهران دربندی

عنوان : محک آذربایجان دمکراسی و دمکرات بودن است
جنبش ملی ترکها و به خصوص آذربایجانیها با اعتماد به نفس کامل و با درس گرفتن از اشتباهات گذشته به پیش می رود. آنهایی که علم سبز موسوی و کروبی را بیرق آزادی می پندارند در واقع از انقلاب بهمن ۱۳۵۹ درسی نگرفته اند. اتحاد با فرصت طلبان و طرفداران رژیم مذهبی در جهت برانداختن یک رژیم در بهترین حالت فقط به بر انداختن آن رژیم می انجامد ولی حاصل آن دمکراسی نمی تواند باشد.

مردم و فعالان ترک و دیگر ملل ایران محک خوبی برای شناسایی دوست و دوشمن دارند و آن حمایت از خواست برحق مللتها برای شناسایی زبان و حقوق ملی آنها کشور است. به طور مثال ترکی همراه و به موازات فارسی به عنوان زبان رسمی کشور باشد. دیگر ملل نیز باید در مناطق خود خود مختار باشند. برقراری این خواست در یک ایران دمکراتیک و آزاد تضمین کننده اساس دمکراسی در یک کشور چند ملیتی است. افرادی همچون خاتمی که با توهین آشکار به ترکها همراه موسوی و بقیه سردمداری جنبش سبز را دارند قادر نیستند که نماینده خواست ترکها و دیگر اقوام کشور باشند.
٣۶۶٨۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ فروردين ۱٣۹۰       

    از : اراز تبریزلی

عنوان : تورک یا اذری
انان که میگویند همه ماتبریزی ها به موسوی رای دایم پس چرا در حمایت از موسوی به خیابان نمیایند ؟
کم کاری یا ..... خودشان است به پان تورک یا... ربطی ندارد؟
ایاپان تورکها از دست و پای انها گرفته اند که به خیابان نیایید؟
واقعیت مساله اذربایجان را با پاک کردن صورت مساله نمیتوان حل کرد اقایان در تبریز تحلیل سشیاسی عمیق تر از این حرفهاست درجهاین که به فریدت انسانها هم توجه میشود و احزاب سیاسی در تبلیغات خود حتی به حقوقو کم ترین افراد نیز توجه میکنن نباید عدم حضور شبزها را به گردن پان تورکها انداختند مگرانها که هستند فرزندان همیون سرزیمن که در همین تبریز بزرگ شده اند رشد کرده وکار سیاسی انجام میدهند .چرا انگ میزنید نویسندهای که در تنحلیل خود از به کار بردن کلمه ترک ابا دارد و سعیدارد اذرباینجاین را اذری بداند؟
همه متوجه هستند که ایشان چه افکاری دارد اذرباینی اکنون میپرسد که ایا او خود را نمیشناسد وامثال اقای همایون ودیگران میدندد که او ترک نیست واذری است؟
یعنی ادرس منزل خود را ما نمیدانیم ودیگران از کما بهتر میدانند؟
ایا اگر اقای همایون را افغان بنایم؟
خوششان میاید؟ر ضمن اذربایجانی ها در هنگام انتخابات به رفتار اقای خاتمی وکواکبیان و ریسس دغفتر موسوی در تبری اعتراض داشتند در اورمیه درمقابل سوال دانشجویان اورمیه اقای موسیو با تلخکامی گفته بود که به ان سوال پاسخ نمیدهد خوب وقتی کسی توهین را تایید مکیند دیگر رابطه اش را با ملت خویش میگسلد و جای بحث نیست؟اکنون خاتمی و کواکبیان بر علیه جنبش سبز هستند ایا این طور نیست؟
سخنرانی خاتیم و کواکبیان را ببینید اقای موسی ملت اذربایجان را در پیش چه کساین قربانی نمود/

در ضمن از تبریز مذهبی صحبت میکنید بهتر است بدانید همین تبریز هماسه یک خرداد و قبلا نیز مراسمات قلعه بابک را افریده ودر همین سال گذشته تجمع اورمیه و اعتراض به محرومیت تراختور در تبریز برگذار شد و در این اوخر هم استقبال از رییس جمهور ترکیه با شعارها و خواسته های ملی عجین شد
تبریزی واذربایجانی اکنون میداند چه میخواهد یا خود را به کری زده ایدو یا توان تحلیل به عنوان روشنفکر را ندارید در هر دو صورت از گردونه خارج میشوید ضمننا هی ننویسید فضای تبریز امنیتی است و تبریزیها درک نمیکنند و خواهند پیوست جوانان اذربایجانی هر هفته در بازی های تراختور دستگیر میشوند کتک میخورند اما هیچ انعاکسی در سایتهای منصوب به سبز پیدا نمیکند ؟
ایا جوان ۲۰ ساله پان تورک است ؟
پس شما چرا نتوانستید اورا با خود همراه کنید اگر این چنین است چرا گوش نمیدهید تا بدانید او چه میخواهد؟
٣۶۴۱۶ - تاریخ انتشار : ۷ فروردين ۱٣۹۰       

    از : زهرا همدانی

عنوان : آقای مهران همایونی
مطمئن باشید که این توهین ها و التماسها برای به صحنه کشیدن آذربایحانیان جواب نخواهد داد.
کاش نوشتن در چنین مواردی را به صاحب نظران واگذارید. با چنین نوشته های سطحی و بی اساس اختلاف موجود را عمیق نکنید.
مردم آذربایجان با عدم حضورشام در صحنه و با سکوت معنادارشان جواب امثال شما را میدهد.
٣۶۴۰۶ - تاریخ انتشار : ۶ فروردين ۱٣۹۰       

    از : رئوف رئیسی

عنوان : قضاوت شما پایه واساسی ندارد
درود بشما که درقضاوت عجله میکنید اذربایجانیها در راه اتحاد ملیتها همیشه پیشقدم بوده وخواهد بود و وایران مملکتی است چند ملیتی که هرکدام از انها برمبنای حقوق اولیه بشری برهمدیگر برتری ندارد ودر بین هر ملتی پان های وجود دارد که به بحساب نا چیزی تلقی میشود ولی شما چرا این را مسئله اصلی مطرح میفرمائید تاکی میخواهیم خودمانرا
بامسائل فرعی مشغول بکنیم مگر جمهوری اسلامی به احدی رحم میکند که ماهم جزو ازانهابا شیم و امیدوارم مبارزات حق طلبانه ملت فقط
به پایتخت ختم نباشد بلکه هرتک تک ملیتها در ان سهیم باشند وانگاه هست که هدف انسانی مان زسیده ایم بامید روزیکه شاهد ازادی زندانیان وازادی وطنمان باشیم پیروز باشید
٣۶٣۶۷ - تاریخ انتشار : ۵ فروردين ۱٣۹۰       

    از : علیرضا

عنوان : نقش مذهب و سنت در تبریز
با همه تفاوتهایی که بین تبریز و تهران وجود دارد ولی هر دو خواستار برچیده شدن این رژیم هستند. وجوه اشتراکشان خیلی بیشتر از انست که کسی بخواهد با پان بازی و ... بطور دراز مدت بینشان نفرت ایجاد کند. دروغهایی که برای ایجاد تنفر بین مردم پراکنده میشوند بالاخره روزی فاش میشوند.

نظر دهنده ای درباره مذهب و سنن تبریزی ها نوشته اند که مایلم به اندازه بضاعتم به ایشان پاسخ دهم:-

قرنهاست که مذهب شیعه جایگاه خاصی در دل ما تبریزی ها داشته است و به این زودیها زدودنی نیست. ۳۲ سال پیش کمتر تبریزی را می دید که مرجعش آیت الله شریعتمداری نباشد. او مرجع ۷ میلیون ایرانی ترک و غیر ترک بود. در آنزمان ایرانیها به تبار و زبان هیچ مرجعی کار نداشتند. با زیاده روی های خمینی هندی تبار که همین مردم بر سر کار آورده و سپس پشیمان شده بودند بدور آیت الله شریعتمداری جمع شدند و هر روز بر تعدادشان افزوده می شد که خمینی بی شرف او را کشت. نتیجه آنکه ما در آنزمان ترک و فارس نداشتیم و اگر هم بودند تعدادشان انقدر کم بود که بحساب نمی آمدند.

در کنار جایگاه مذهب شیعه، ما سنت هایی داریم که در برخی موارد خوب و برخی موارد خوب نیستند. روابط خانوادگی و فامیلی تنگاتنگ ما در تبریز با همه خوبیها و بدیهایش نسل به نسل تا حالا ادامه یافته است. مثلا فرزندان مان طوری بار آورده می شوند که جایگاه خود را بعنوان پسر یا دختر در خانواده از اول یاد بگیرند که متاسفانه بنفع دختران نیست. از هر دو انتظار می رود که وابستگی شدید خانوادگی و فامیلی خود را با احترام نسبت به بزرگترها و انجام مسئولیت و وظائفی که بدوششان گذاشته می شود هر روز بجا آورند. تبریز مثل تهران نیست که نسل جوان در خانواده و انتخاب همسر آزاد باشد یا اگر نخواست در مراسم و گرد همایی های خانوادگی و فامیلی حضور پیدا نکند. یا بدون توجه به احساسات خانواده، خود را درگیر خطهایی کند که برای خانواده و فامیل "دردسر" درست کند. تبریزی هایی که نسل و نسلهاست به تهران و کرج دیگر شهرها مهاجرت کرده اند وضعیت خیلی مناسب تری از تبریز در مناسبات و شرکت در جنبشهای مردمی مثل جنبش سبز دارند. آنها امتیازاتی دارند که ما در تبریز نداریم. این امتیازات دستشان را در جنبش سبز بازتر می گذارد. مثلا تعدادشان در تهران و کرج از اهالی تبریز خیلی بیشترست یا چون در خارج از خانه با غیر ترکها هم بزرگ و دوست شده اند به خواسته های شخصی شان که همانند هم نسلانشان است توجه بیشتری نشان می دهند یا در بسیاری موارد، دیگر زیر بار انتخاب همسر بوسیله خانواده هایشان که اغلب از بین اقوام و دور و نزدیک است نمی روند. دختران مان هم وضعیت بهتری در تهران دارند تا در تبریز که "نجابت و سنگینی" دختر محکهای سنتی دست و پاگیری دارد. امتیاز دیگر تبریز های بیرون از تبریز آزادی عمل بیشتریست که در بیرون از خانه دارند. زیر نظر گرفتن رفتار جوانان بوسیله خانواده هایشان در شهرهای بزرگ مثل تهران ۱۵ میلیونی مثل تبریز راحت نیست همانطور که برای رژیم هم کنترل تبریز در مقایسه با کنترل تهران و کرج مثل اب خوردن است.

تراکم جمعیت شهرها هم اهمیت خاصی دارد. کنترل بر تبریز به مراتب برای رژیمی که پان ترکها را هم در بین ما علم کرده است تا هر حرکت تبریز را بعنوان تجزیه طلبی تبریزیها به بقیه کشور معرفی کند تا سرکوب را توجیح کند هم معضلی برای ما شده. ترکهای ترکیه کردهای هم مذهب سنی خود را برنمی تابند حتی با علوی های ترک خودشان هم مشکل دارند. بنابراین همزبانی و هم تباری دلیل بر همدلی نمی شوند. من و اقوامم به موسوی رای دادیم نه بخاطر آنکه ترک است بلکه می خواستیم آن دیوانه زنجیری احمدی نژاد گورش را گم کند. صدای ما تبریزی ها در جنبش سبز هست و در تهران و شهرهای بزرگتر شنیده می شود. ما تبریزی هایی که به موسوی رای دادیم مثل بقیه به خواسته هایمان نرسیده ایم که ساکت شده باشیم. صدای بلند تبریزی ها را با تعداد رایی که به موسوی دادند بشنوند. و در تظاهرات تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران بشنوید. آیا عجیب نیست که ما با همه مشکلاتی که در بالا اوردم باز مثل بقیه کشور به صندوقهای رای هجوم بردیم تا احمدی نژاد برود و موسوی بیاید؟ اگر با بقیه کشور نبودیم چرا ما هم مثل بقیه به صندوقهای رای هجوم بردیم؟
٣۶٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۵ فروردين ۱٣۹۰       

    از : ف. تبریزی

عنوان : تنها جنبش های منطقی قابل همکاری هستند
همچنانکه راقم پیشتر در همین سایت بطور مستدل ثابت کرده ام، جنیش سبز محتوی این اشکال اساسی است که رهبران و طرفداران عمده آن فاقد صلاحیت منطقی و اجتماعی هستند. چه جنبشی که اجازه حمایت به کسانی معلوم الحال مثل داریوش همایون و عبدالکریم سروش با سابقه معلوم حمایت از استبداد پهلوی و اسلامی بدهد و وسیله رهبرانی چون موسوی و کرروبی هدایت شود که سالها در صدر استبداد اسلامی برعلیه مردم عمل کرده و تنها پس از طردشان از قدرت استبدادی و نفی حقوق شخصیشان در انتخابات اخیر بجهت ضرر شخصی به کشف آزادی اجتماعی نائل شده اند: چنین جنبشی جنبش صالحی نمیتواند باشد. چون بعوض چاره اساسی رهبری را از دست یک جناه مذهبی به دست جناه دیگری خواهد رساند. اگر جنبش سبز خواهان حمایت اکثریت مردم است باید هم خودرا از شر این رهبران و حامیان معلوم الحال رها کند و هم به شرایط تشکل اجتماعی ایران دقت کند. جوانان آذربایجان و غیر آذربایجانی هم احتیاجی به این آگاهی های غیر منطقی ندارند.
٣۶٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣۹۰       

    از : همشهری

عنوان : چند نکته
آقای برنا، فراموش کردید بگویید که بسیاری از ما تبریزیها در انتخابات ۸۸ به موسوی رای دادیم. من نمی دانم چرا همه اکراه دارند که بگویند که تعداد سبزهای تبریزی به مراتب بیشتر از پان ترکهاست که هر از چندگاه اعلامیه هایشان را بدرون خانه هایمان می اندازند. وجود پانترکیستها به رزیم کمک می کند تا به مردم القا کند که اگر رژیم نباشد این پانها آذربایجان را از ایران تجزیه خواهند کرد. انگار ما چوب الفیم و خواهیم گذاشت! سنت گرایی ما هم بیشتر حساسیتی است که در رابطه با جایگاه زنان و مذهبمان داریم. بجز اندکی در میان ما که یا ناآگاهند یا منافع دارند و یا مزدور رژیم هستند بقیه تره هم برای رژیم و مذهب من دراوردی اش خرد نمی کنند. در ضمن جو تبریز را خیلی امنیتی کرده اند تا ما تکان نخوریم وگرنه ما سکوت نمی کردیم. در هر کوی و برزنی با یونیفورم و بی یونیفورم پدرسوخته ها را می بینید. راستی چرا کسی از سکوت کاشی ها و قوچانی ها و کرمانی ها و .... چیزی نمی گوید؟ مگر فقط ما هستیم که سکوت کرده ایم؟ دلیل سکوت ما مثل بقیه شهرهاست و نباید علامت رضایت ما از این رژیم تلقی شود. همشهریهای ما در تهران با حضور فعالشان صدای رسا و سبز ما هستند مثل صانع زاله و محمد مختاری که تا لحظه شهادتشان صدای رسا و سبز همشهریهای کردشان بودند. تهران از همه شهرهای ایران نمایندگانش را دارد که به نسبت خود در تظاهرات شرکت کرده و هوادار سبزها بوده و هستند.
٣۶٣۲۴ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣۹۰       

    از : رامین برنا

عنوان : پیله سنت های مذهبی
من معتقدم نباید همه آذری ها رابه یک چوب راند چرا که بسیاری از شرکت کنندگان در مبارزات سبزها در تهران آذری و یا آذری تباربوده وهستند. آن هایی که در شهر های آذربایجان بخصوص در تبریز به این مبارزات نپیوسته اند به خاطر مذهبی بودن است که هنوز هم نظام را خودی و الهی می بینند ضمن اینکه وضعیت اقتصادیشان نیز خوب است. واین دو دلیل عدم شرکتشان در صفوف سبز هاست. اما آن دسته ای که به دنبال یک تیم فوتبال به راه افتاده اند و خود را برای آن جر می دهند اکثرا جوانان نا آگاهی هستند که ورزشگاه و حضور تعداد فراوان تماشاگر آنان را به وجد میآوردو آن ها اصولا فاقد نقطه نظر سیاسی و اجتماعی هستند. اگر غیر از این بود یک تیم فوتبال سمبل مبارزات سیاسی قرار نمی گرفت. از سوی دیگر آذربایجان از نظر فرهنگی هم سطح تهران نیست. آن ها هنوز در پیله سنت های مذهبی و محافظه کارانه خود گرفتارند. وفقط وقتی در تهران به سر می برند قید وبند را به کناری گذاشته و خود را همرنگ تمام ملت ایران می بینند.
٣۶٣۱۹ - تاریخ انتشار : ٣ فروردين ۱٣۹۰       

    از : alparsalan tourkoqlu

عنوان : راسیست فارس سوار بر مرکب شیعه است
نوشته شما فاقد هرگونه فاکت می‌باشد و یک طرف است. عوض کردن نامهای ترکی به فارسی بیشتر در زمان حاکمیت جمهوری اسلامی بوده. استفاده از ترکیبات فارسی بیشتر در زمان جمهوری اسلامی بوده. راسیست فارس سوار بر مرکب شیعه است
٣۶٣۱۵ - تاریخ انتشار : ٣ فروردين ۱٣۹۰       

    از : ازر ازاورمیه

عنوان : هدف نه مردم فارس ذهنیت انحصارگر فارسی است
اقای مهران همایون عزیز شما می توانید همه جریانهای سیاسی غیر چپ را ارتجاعی و همدست رژیم و مردم اذربایجان نیز فاقد شعور سیاسی و جاهل بدانید. البته این حق شماست. ولی جوانان اذربایجان نیز حق دارند بی توجه به تهیج ها التماسها تحقیرها و توهینهای امثال شما راه خود را بر اساس اولویتهایشان انتخاب کنند. بی تردید انچه شما صحیح می دانید وتجویز می کنید حقیقت مطلق نیست. دیگران نیز فکر و درک دارند.
به نظر بنده ازربایجان شعور خود را در تاریخ قدیم و معاصر و البته سالهای اخیر ثابت کرده (فارغ از اینکه اجباری ندارد برای کسی چیزی ثابت کند)
حرکت ملی ازربایجان متشکل طیفی از گرایشات می باشد ولی در کل هدف ان نه مردم فارس بلکه سیستم حکومتی و البته ذهنیت سیاسی فرهنگی اقتصادی اجتماعی انحصار گر مبتنی بر قومیت فارس می باشد
٣۶٣۰٣ - تاریخ انتشار : ٣ فروردين ۱٣۹۰       

    از : تورک

عنوان : دید شونیستی و ایدئولوژیک
آقای مهران همایون گرامی، قلم زدن در باب مسئله ملی در ایران حداقلی از اطلاعات و آگاهی از وضعیت غیرفارس ها را طلب می کند. نوشته شما نشان می دهد که فاقد این حداقل است. حالا دید شونیستی و ایدئولوژیک آن به کنار.
٣۶۲۷٣ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۰       

    از : گلارا پرنیانی

عنوان : شاید
آیا مردم مشهد و یزد و کرمان و دزفول و بوشهر و خراسان جنوبی هم پانترکیست هستند؟ شاید علت اینکه کسی نمیخواهد انقلاب کند بخاطر این باشد که میدانند وضعیت مملکت بدتر خواهد شد. خواسته های اصلی ایرانیان درون ایران همان اقتصاد بهتر است و اتفاقاً وضعیت آذربایجان و تبریز نسبت به جاهای دیگر کشور چندان هم بد نیست (آمارهای جعلی گروهک پانترکیست کنار).
٣۶۲۶۷ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۰