یـادداشـت‏های شـــــبانه ۲۴


ابراهیم هرندی


• سلام. نامه شما مرا غافلگیر کرد و نظرم را در مورد بعضی از دوستانم عوض کرد. لابد آنها هم مثل شما میل‏های خود را باز نمی کنند. من تا حالا همه را به حساب بی معرفتی آنها می گذاشتم. دم شما گرم. چه نکته زیبایی این که نوشته بودی که؛ دشمنی دلیل می خواهد و دوستی بهانه. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲ فروردين ۱٣۹۰ -  ۲۲ مارس ۲۰۱۱



135. به بهانه فرارسیدن نوروز

From: 1Folani@go.com
To: eh118@yahoo.com

آقای هرندی، سلام برشما
با تبریک نوروز و آرزوی سالی خوش برا ی شما، امِیدوارم هرکجا که هستید (نمی دانم شما در کجا زندگی می‏کنید)، خوب و خوش و خرم بوده و باشید. من نوشته های شما را سالهاست که دنبال می کنم و از خواندن آنها لذت می برم و تاحالا چند بار خواسته ام با شما تماس بگیرم ولی دلیلی پیش نیامده بود. این بار با فرارسیدن نوروز فکر کردم که بد نباشد که به بهانه آمدن نوروز و بهار، به شما ایمیلی بزنم. سئوال خاصی از شما ندارم. درحال وبگردی بودم که به مقاله‏های شما در اخبار روز رسیدم و پس از خواندن چندتایی از آنها، بد ندانستم که چند خطی برایتان بنویستم.

پیروز باشی
فلانی

***
To: 1Folani@go.com
From: eh118@yahoo.com

خانم و یا آقای فلانی

درود برشما. من هم فرارسیدن نوروز و بهار را پیشاپیش به شما شادباش می گویم. باید بگویم که تصادفی ایمیل شما را بازکردم. از بس در این چند سال کسی و یا کسانی، ویروس برای من فرستاده‏اند، دیگر ایمیلی را که منتظرش نباشم باز نمی کنم. آنان که دل خوشی از ما ندارند، از گفت و نوشت و خوش و بش‏های ما ایرانیان با یکدیگر بیزارند زیرا که ممکن است این کردارها - خدای نکرده - به همدلی و ای بسا به یکدلی ما کشیده شود. همزبانی بسیار زود می تواند به همدلی راه یابد و همدلی بزرگترین نیرویی ست که می تواند گروهی، قومی و یا ملتی را در راه دستیابی به آرمانهایشان توانا کند. چنین است که امروز همه توان دشمنان ایران و ایرانی در راه دسته بندی کردن مردم و صف آرایی آنان دربرابر یکدیگر بکار می رود.

اگرچه اینترنت امکان واکنش آنی به رویدادها و گفته ها و نوشته ها را پدید آورده است، اما انگارما دراین گستره نیز باید "نهی از منکر"، شویم. من یکی که شده ام. هیچ ایمیلی را باز نمی کنم. حتی پیام‏های غیرفارسی که بشارت وام بی بهره و یا پستان بند ارزان می‏دهد.

نوشته بودید که دلیلی برای ایمیل فرستادن پیش نیامده است. باید یادآور شوم که گشودن باب گفتگو و یا گفت و نوشت، نیازی به دلیل ندارد. دشمنی دلیل می خواهد، آشنایی و دوستی را بهانه ای بس است. تازه. چه بهانه‏ای بهتر ازنوروز و بهار؟

سالی خوش برای شما آرزومی‏کنم.

***
From: 1Folani@go.com
To: eh118@yahoo.com

آقای هرندی، دوست نادیده

سلام. نامه شما مرا غاقلگیر کرد و نظرم را در مورد بعضی از دوستانم عوض کرد. لابد آنها هم مثل شما میل‏های خود را باز نمی کنند. من تا حالا همه را به حساب بی معرفتی آنها می گذاشتم. دم شما گرم. چه نکته زیبایی این که نوشته بودی که؛ دشمنی دلیل می خواهد و دوستی بهانه. دلیل آوردن خیلی مشکل است اما بهانه گیرآوردن آسان. راستی این اینترنت هم نعمت بزرگی می تواند باشد. انسان هم می تواند به وسیله آن از چاردیواری خانه خود تکان نخورد و در عین حال وبگردی کند، با آدم‏ها آشنا شود و به همه جا هم سرکی بکشد. تا نظر شما در این زمینه چه باشد. زیاده وقت شما را نمی گیرم. فقط خواستم که از شما تشکری کرده باشم.
پیروز باشی

فلانی

***

To: 1Folani@go.com
From: eh118@yahoo.com

جناب فلانی،
درود برشما. در ایمیلی که برای شما فرستادم، یادم رفت درباه " وبگردی"، بنویسم. این واژه ساده، نمکین و رساست، اما گرفتاری کوچکی که دارد این است که درذهن یادآور "ولگردی" می‏شود و باری منفی به خود می گیرد – البته در ذهن من. شاید بسی بیش از بسیاری از وبگردی‏ها دست کمی از ولگردی نداشته باشد. درباب اینترنت باید گفت که من درباره نقش بزرگی که این ابزار قرار است در آینده بشر بازی کند شک دارم. بسیاری از روانشناسان و جامعه شناسان دراین باره می گویند که اینترنت رفتارها و کردارهای انسان را دیگرگون خواهد کرد و بخش‏های تازه ای به فهرست رفتارها و کردارهای انسانی خواهد افزود و چنین و چنان... راستش در طول تاریخ در باره هر پدیده نوپایی چنین گفته اند؛ از ابتکار الاغ سواری گرفته تا ارسال بوی خوش (ایمیل بودار؟)، که شنیده‏ام قرار است به توان اینترنت افزوده شود. این خواب‏ها و خیال‏ها بیشتر ریشه درآرزوی خدا شدن انسان دارد. خدایی-همه دانا و همه-توانا تا آنچه را می خواهد در آنی پدید آورد. شاید این هم بخشی از خوش خیالی انسان است. البته در این که اینترنت ابزار بسیار سودمند و یا زیان آوری می تواند باشد تردیدی نیست. سود و زیانش – مانند هر ابزار دیگری – در گروی شیوه زیستی ماست.

برای من اینترنت گنجینه ای از اطلاعات سودمند و آسانیاب است و نیز چاپاری آنی. البته از این رسانه بهره های دیگر هم می توان برد که یکی از آنها پی بردن به حال و هوا و خلق و خوی مردمی است که با آن سروکار دارند و یا بقول امروزی‏ها "کاربرها". برای نمونه در مورد ایران خودمان، پرتوی از بحران اندیشه و بلبشوی فرهنگی که یکی از گرفتاری‏های امروز ماست را در سایتهای ایرانی هم می توان دید. به گمان من با آنکه ما سایت‏های زیاد و نوشته‏های فراوان برروی اینترنت داریم، ما نوشته خواندنی بسیار کم داریم. منظورم از نوشته خواندنی «نوشته‏ای‏ست که اطلاعات تازه ای دربر داشته باشد. بیشتر آنچه نوشته می‏شود، نشخوارِ داده‏ها و داشته‏های عامیانه و اطلاعاتی است که سال‏هاست در دسترس همگان بوده است.
بس کنم که خیال نکنی فلانی (یعنی من) روده دراز است.

***
From: 1Folani@go.com
eh118@yahoo.comTo:
آقای هرندی، دوست نادیده،
منظور من از اشاره به اینترنت، نقش احتماعی آن بود. نقشی که خاورمیانه را در این روزها منقلب و ملتهب کرده است. راستش انگار خوابهایی برای این منطقه از جهان دیده شده است ما از آنها بی خبریم. دلم می خواهد نظر شما را در این مورد بپرسم. البته اگر حال و وقتش را دارید.   دارید؟... چه عالی.
پس چشم براه نظر شما می مانم.
***
To: 1Folani@go.com
From: eh118@yahoo.com

آقای فلانی، سلام

چیزی به تحویل سال نمانده است. صدای پای نوروز می‏آید. از کجا؟ از تلویزیونی که بچه‏ها درآن اتاق باز کرده‏اند تا ببینند سال چگونه تحویل می‏شود. راستش خود من هم کنجکاو شده‏ام بدانم که چه کسی آن را "تحویل" می‏دهد (یا می‏کند). تحویل کی می‏دهد و چگونه و برای چه؟ لابد سال کهنه را تحویل می‏دهد و سال نو را تحویل می‏گیرد. اما نمی‏دانم که با سال نو چه می‏کند که ما هرگز روز و سال‏مان نو نمی‏شود و "همیشه بازهمان آب و کوزه باز همان". اما بپردازیم به پرسش شما.
می‏دانم که بسیاری از ما ایرانی‏ها، رویدادهای سیاسی را از چشم‏انداز توطئه می‏نگریم و تئوری‏های بی توطئه را در حوزه سیاست، ساده و بی کشش و نادرست می‏دانیم و می‏یابیم. از این چشم‏انداز، بیشتر ما پیشاپیش می‏دانیم که غریی‏ها با ترفندهای تازه‏ای به خاورمیانه آمده‏اند. هم می‏دانیم که این "الم شنگه"ای هم که بپا شده‏است، دستکار آنهاست. اشاره شما به "خوابهایی که برای این منطقه دیده شده‏است، گویای همین دیدگاه توطئه پسند ایرانی‏ست. نه این که بگویم توطئه‏ای در کار نیست. شاید باشد، اما بود و نبودش چیزی را روشن نمی‏کند. وانگهی، مگر از کشورهای بیگانه، توقعی جز کوشش در راستای سود و زیان خودشان باید داشت.

پس جور دیگر باید دید. یکی از آن جوردیگر دیدن‏ها این است که پایانداد هر رویداد را برآیندی از همه نیروهای کارای آن رویداد بدانیم. نیروهای کارای رویدادهای کنونی خاورمیانه، نخست مردم، سپس حکومت‏های خودکامه آن کشورها و سپس‏تر دولت‏های سودجوی غربی هستند. به گمان من آینده را برآیندی از کنُش‏ها، کشش‏ها و کوشش‏های این سه نیرو شکل خواهد داد.

تا پیش از این خیزش‏های خودجوش، عرب‏ها دررسانه‏های غربی، مردمی بادیه نشین و شکمباره و بی فرهنگ پنداشته می‏شدند و اکنون نمایش پایداری آنان در تونس و مصر و بحرین و لیبی، نمایه دیگری از این مردم در پنداره جهانی پدید آورده است. از این پس دیگر هرگز جهان عرب به دو ماه پیش باز نخواهد گشت. اکنون مردم سررشته کار را از دست کارداران سنتی، یعنی آخوندها و بزرگان ایل‏ها و آل‏ها گرفته‏اند و خود به کارزار سیاست پانهاده‏اند. این چگونگی در این کوشه از جهان دستاورد کمی نیست. این دستاورد را بی بازتاب نمی‏توان پنداشت.

می‏دانم که پاسخ شما را بدلخواهتان ندادم. فشرده سخن من این است که اگر مردم را هم نیروی کارایی در این کارزار بپنداریم، تا اینجای کار، پیشرفت‏های بزرگی بدست آمده است که یکی از آن‏ها پانهادن آنان به میدان سیاست و سرنوشت کشورهایشان است. گرفتاری بزرگ تئوری توطئه این است که زمین و زمان و مردم را به هیچ می‏انگارد و آن‏ها را خاموش و کنُش پذیر می‏پندارد. اما چه خواهد شد؟ باید ماند و دید.

تا چند دقیقه دیگر سال تحویل می‏شود. چگونگی‏اش را از من نپرسید. اما بدانید که می‏شود. هزاران سال است که شده است و خبری نشده‏است. به نوشته ناصر خسرو:

شصت بار آمد نوروز مرا مهمان
جز همان نیست اگر ششصد بار آید

با این همه، عید شما مبارک. صد سال به از این سال‏ها.


***

136. بهــــار

باز ای پنچره ها بازشوید
شهر لبریز است ازبوی بهار

آب و آویش در ذهن هواست
هسته از جوششِ ِ هستی سرشاز

آب درکارِ گیاهک بافی‏ست
غنچه در خواب گلابی فرّار

پیچک آویخته یا ریخته شنگ
از سرو روی در و هر دیوار

باز ای پنچزه ها باز شوید
که بهار است بهار است بهار

***

***

137. شان نزول

جریان از این قرار است که یوزپلنگ در هنگام رویارویی با دشمن، پُفی در موهای تن خود می‏اندازد و آن‏ها را سیخ می‏کند تا جثه خود را درشت تر ازآن که هست بنمایاند. از اینرو، در زبان فارسی، "خالی بندی" را " پُفیوزی" می‏گویند. یعنی خود را به ناروا بزرگتر و بهتر و برتر نشان دادن. سیخ شدن موی تن در میان جانوران مودار، کرداری طبیعی ست و موهای تن انسان نیز در هنگام رویارویی با خطر سیخ می شوند، گو این که موهای تن انسان از زمان جدایی وی از رسته میمون ها، ریخته است و امروز تنها دمُبک‏هایی از انبوه موهایی که در روزگار میمونی تن او می‏پوشاند، به یادگارمانده است. با این همه، این کردار کهن ژنتیک همچنان در فهرس کردارهای خودکارِ وی مانده است. پرت نشویم

پفیوزی در زبان فارسی یعنی خود را به ناروا بهتر و برتر نشان دادن و یا - ساده‏تر بگوییم - پُزدادن و قـُمپز در کردن است. چنین است که آن را سخنی درشت می‏دانند.


***

138. خـط ســـوم

سه گونه خط نوشتی
یکی او خواندی، نه دیگران
یکی را ، هم خود او خواندی، هم دیگران
یکی ، نه او خواندی، نه دیگران
آن خطّ سوّم منم

یارو عجب دیوانه‏‏ای بوده است؟ آن خط سوم، خط میخی هم نمی‏توانسته‏است باشد. لابد اگر هم بوده است، اندکی آن را کشیده و خط سیخی از آن درآورده است. شاید هم خط امام بوده است که این روزها خواندنش جرم است و دیگر کسی هم در ایستگاهش نمی‏ایستد. البته اگر نه او خواندی، نه دیگران، اشکال از کامپیوترش هم می‏توانسته است باشد. کامپیوتر من هم پارسال همین بلا سرش آمده ‏بود. هرچه من تایپ می‏کردم، نه او خواندی و نه دیگران، خودم که هـــــچ.
اگر نه او خواندی، نه دیگران، پس نوشتن‏اش چه معنی داشتی. باید در رادیو می گفتی یا نوار می کردی. نـــه، ممکن می بود که همه بگویند؛ نواره. خب، باید پایکوبان می گفتی، یا ورجه ورجه کنان. بازهم بهتر از آن می بود که بگویند؛ دیوانه است. به نظر شما طرف دیوانه نبوده‏است؟
از من اگر بپرسی می گویم نه، هفت خط بوده است.   

ابراهیم هرندی
http://goob.blogspot.com