از لیبی تا بحرین، جهان بر سر دوراهی
حمله ی نظامی به لیبی، جهان را در برابر انتخاب دشواری قرار داده است



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲ فروردين ۱٣۹۰ -  ۲۲ مارس ۲۰۱۱


حمله ی نظامی کشورهای غربی به لیبی، افکار عمومی جهان را در برابر انتخاب دشواری قرار داده است. در یک سو دیکتاتور دیوانه ای قرار دارد که با ابلهانه ترین استدلالات، کشتار مردم کشور خود را توجیه می کند و برای باقی ماندن در قدرت از نابودی همه ی مردم و کشور خود ابایی ندارد. معمر قذایی در همین مدت چند هفته ی اخیر نشان داده است یکی از بیرحم ترین و خونخوارترین دیکتاتورهای موجود در جهان است.
کشورهای غربی با اتکا به این وضعیت و به نام دفاع از مردم لیبی حمله ی نظامی خود به این کشور را آغاز و آن را توجیه کرده اند. آن ها تا همین امروز هم فراتر از قطعنامه ی سازمان ملل رفته اند. آن ها در این تازه ترین لشکرکشی نظامی نیز مثل گذشته، اهداف واقعی خود را از افکار عمومی در جهان پنهان کرده اند و درباره ی منافع اقتصادی، رقابت های بین المللی و بحران های داخلی که آن ها را به این لشکر کشی تشویق کرده، چیزی نمی گویند. وضعیت بحرین، به تنهایی کافی است تا ادعاهای کشورهای غربی در دفاع از جان مردم و استقرار دموکراسی در لیبی را باطل کند. در کشور بحرین حوادث درست در مسیر خلاف لیبی جریان یافته اند. بحرین نیز با دخالت نظامی خارجی مواجه شده است. اما این دخالت نظامی در بحرین نه با هدف سرنگونی حکومت مستبد و دفاع از مردم معترض، بلکه به خاطر دفاع از حکومت بحرین و سرکوب مردم معترض صورت گرفته است. کشورهای غربی حمله کننده به لیبی هیچ تلاشی در جهت متوقف کردن دخالت نظامی عربستان در بحرین و سرکوب مردم این کشور صورت نداده اند. دلیل این موضوع ظاهرا این است که معترضین در بحرین خواست هایی دارند که با منافع کشورهای غربی هماهنگ نیست. نمونه ها به روشنی نشان می دهند در هر دو کشور لیبی و بحرین پیش از آن که دفاع از مردم و دموکراسی در میان باشد، منافع کلان کشورهای غربی تعیین کننده است.

این همه اما کافی نیست مانند برخی نیروهای مرتجع اسلامی و نیز متاسفانه برخی نیروهای چپ، در محکومیت مطلق «دخالت» در کشورهایی نظیر لیبی، همداستان با معمر قذافی شد و هم سویی با صدام حسین در سال های گذشته و حکومت دیکتاتوری در ایران را تکرار کرد.

دخالت جامعه ی جهانی در کشورهایی که گوش خود را به روی خواست های مردم کشورهای خود بسته اند و به جای اصلاح و رفرم راه سرکوب را برگزیده اند، یک ضرورت روز افزون جهان مدرن و همبسته ی انسانی است. نباید به دیکتاتورها اجازه داد به نام «حق حاکمیت ملی»، دروازه کشورها را ببندند و با مردم خود هر آن چه می خواهند بکنند. حقوق بشر و حق زندگی آزادانه، انسانی در عدالت و برابری بالاترین حق انسانی است و مرز نمی شناسد. جامعه ی جهانی به عنوان یک جامعه ی انسانی باید حق و همچنین وظیفه داشته باشد هر جا مردمانی در زیر پای دیکتاتورها و غارتگران لگدمال می شوند، به دفاع از این مردم لگدمال شده برخیزد.

طبیعی است به این منظور هم «جامعه ی جهانی» باید حقیقتا جامعه ی جهانی باشد، هم به طرق دموکراتیک تصمیم گیری کند و هم راه های دموکراتیک برای دفاع از مردم جهان را مدنظر قرار دهد. در حال حاضر متاسفانه هیچ کدام از این شروط وجود ندارد. جامعه ی جهانی که امروز به نام آن صحبت می شود، ۵ کشور بزرگی هستند که منافع خود را برابر با منافع جهانی قرار داده اند و در یک ساختار و مناسبات به شدت نابرابر و غیرعادلانه به نام جامعه ی جهانی تصمیم می گیرند و عمل می کنند. مخالفت هر یک از آن ها با هر تصمیم، «جامعه ی جهانی» را فلج می سازد. بیشتر سازمان های بین المللی و جهانی که باید وسایل و راه های تاثیرگذاری و دخالت دموکراتیک در کل جهان و نقاط مختلف آن را فراهم آورند، زیر نفوذ آن ها هستند و این وضعیت بسیاری از تصمیماتی را که به نام سازمان ها و ارگان های بین المللی و جهانی گرفته می شود غیرقابل دفاع می سازد.

دخالت نظامی در لیبی و چشم بستن بر دخالت نظامی عربستان و عده ای از کشورهای عربی در بحرین به منظور سرکوب مردم آن کشور، ازجمله ی این تصمیمات است. در یک طرف دیکتاتورهایی قرار دارند که باید بساطشان برچیده شود و در سوی دیگر دخالت هایی صورت می گیرد که با هیچ معیار دموکراتیکی قابل توجیه نیست و منافعی به غیر از منافع مردم را در نظر دارد. تا زمانی که ساختارهای جهانی دموکراتیزه نشوند و حق وتو و تصمیم گیری از انحصار چند کشور بزرگ بیرون نیاید، این وضعیت و این تناقض همچنان همراه با جهان ما خواهد بود.
تنها در یک ساختار جهانی دموکراتیک و عادلانه است که جهانیان می توانند اطمینان یابند تصمیماتی که به نام «جامعه ی جهانی» صورت می گیرد، اسم مستعاری برای منافع چند کشور بزرگ نبوده و از یک مشروعیت بین المللی واقعی برخوردار خواهد بود.