بیانیه کمیته مرکزی راه کارگر: نگاهی به اوضاع سیاسی ایران
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۴ فروردين ۱٣۹۰ -
٣ آوريل ۲۰۱۱
۱- فراز تازه ای از خیزش شگفت انگیز مردم استبدادزده ی کشور ما پس از یک دوره ی عدم حضور گسترده سیاسی در خیابان ها در ۲۵ بهمن و حرکت های پی در پی اول و دهم اسفند و تدارک برای حرکت های آتی، بار دیگر موجی از بیم و امید و فضای شوق انگیزی را در میان ایرانیان دامن زده است که چپ اگردر حضور فعال خود جدی است میباید تصور روشنی از خاستگاه، ظرفیت ها و چشم اندازهای محتمل آن ارائه دهد؛ تا بتواند وظایف معینی را در خور شرایط سیاسی استنتاج کند، و پاسخ مناسبی به الزامات مداخله ی نیروهای مدافع سو سیالیسم فراهم آورد.
۲- خیزش ۲۵ بهمن را می بایست در تداوم حرکت های سال گذشته با کیفیتی جدید تلقی کرد،کیفیتی که با وزش نسیم خوش انقلاب های عربی هم هنگام بوده است.هر چند موجی که خاورمیانه و شمال افریقا را در نوردیده است، در برآمد خیزش نوین مردم ایران، هم چون عامل بی واسطه و تقویت کننده نقش غیرقابل انکاری ایفا کرده است، اما تاثیر این عامل را باید در بستر یک دوره ی تجدید قوا و تامل درباره ی امکانات و کاستی های جنبش، و پس از تعرض لجام گسیخته رژیم اسلامی در عرصه-ی سیاسی (حمله به مخالفان تا خاکریز آخر) و در عرصه اقتصادی با سیاست های ضدو نقیض اقتصادی، طرح خانمان برانداز حذف یارانه ها و آثار شوم تشدید تحریم های اقتصادی در نظر گرفت. مفصل بندی این دو عامل، سبب ساز خیزش بزرگ ۲۵ بهمن گردیده است .و به سخن دیگر افت حضور خیابانی مردم در چند ماه گذشته را به معنای شکست جنبش ۲۲ خرداد نباید تلقی کرد. سرکوب لجام گسیخته دشمن زمانی به نتیجه ی نهایی می رسد که روحیه همبستگی و مبارزاتی را در میان مخالفان خود درهم بشکند.در حالی که جنبش اعتراضی ٨٨ صرفا خاکریزهایی رایعنی خیا با ن ها را تقر یبادر سال گذشته از دست داده بوده است، بدون آنکه تسلیم دشمن شده باشد. وگر نه چگونه می توان در زمان بندی ئی چنین فشرده، ارتقاء شعارها و روحیه دفاع فعال خیزش جاری را در یک فراز به مراتب بالاتر تبیین کرد، و ردپا و دستاوردهای آن را در حرکت اخیر نادیده گرفت ؟
٣- دستگاه ولایت و کل اردوی اقتدارگرایان در نبرد علیه جنبش اعتراضی هر چند توانسته است انجام تظاهرات خیابانی را محدود و در مواردی ناممکن کند ، اما در عرصه سیاسی و اخلا قی شکست خورده است . نظام خیابان ها را ظاهرا به تسخیر خود درآورده ، اما قلب میلیون ها انسان را در پشت خیابانها بیش از پیش از دست داده و دریایی از کینه و نفرت را به جان خریده است. مقابله با حضور مردم در خیابان ها و در سطح شهرها دنیایی از خشم و غضب را زیرپوست شهر به بار آورده است. این اقدامات نه تنها سیاست اقتدار و برق سرنیزه ی رژیم را به نمایش نمی گذارد، که وحشت حاکمان را از حضور مردم منعکس می کند.مسئله این است که روی آوری دستگاه ولایت به سرکوب عریان از این واقعیت بر خاسته است که جنبش اعتراضی از نقطه ی معینی فراتر رفته و میرود طومار نه تنها ولی فقیه، که بنیان نظام سیاسی را زیر ضرب قرار دهد.
۴ - خیزش ۲۵ بهمن در واقع شورشی علیه نظام ولایت فقیه بود. در این خیزش مرگ بر دیکتاتور اسم مستعار شخص ولی فقیه بود و شعارها علیه "سیدعلی" در واقع اعتراضی بود علیه جباریت رژیم مذهبی که در عرض ٣۰ سال خون مردم را در شیشه کرده است.از آنجا که ۲۵ بهمن فراز نوینی را در مبارزات مردم ما گشوده است ؛ ضروری است وجه مشخصه ی حرکت های دور جدید اعتراضات مردمی رانشان دادو آن را تا حد ممکن صراحت بخشید:
الف- انتخاب روزهای ۲۵ بهمن، اول و ده اسفند- به استثنای ۱۶ آذر سال ٨٨- برخلاف روزهای مذهبی و تقویمی جمهوری اسلامی، اساسا مستقل از ابتکار رژیم صورت گرفته است. در روزهای تقویمی گذشته تاکتیک معترضان عموما از آن خود کردن فراخوان رژیم بوده است در حالی که این حرکت ها کاملا مستقل از روزهای مرسوم رخ دادند، هرچند – در کنار شبکه های جوانان - رهبران اصلاح طلب هم فراخوان آن را داده باشند.
ب- این حرکت ها در تمایز از حرکت های سال قبل، بر اثر تمرکز و ممانعت نیروهای سرکوب ، اساسا پراکنده و موضعی سازماندهی شده وحتی نقاطی تحت پوشش قرار گرفت که پیش تر در آن جا تظاهراتی رخ نداده بود.به عنوان نمونه میتوان روی حرکت اسلام شهر در دور جدید انگشت گذاشت .
ج- دامنه ی حرکت صرفا به کلان شهر تهران و یا چند شهر بزرگ محدود نشد، بلکه برخی شهرهای کوچک را نیز در بر گرفت. هر چند در ابعاد حضور مردم و دامنه ی آن ها، نباید غلو کرد.
د- شعارها عموما علیه هسته ی مرکزی قدرت سیاسی یعنی دستگاه ولایت و شخص ولی فقیه کانونی شده بودو این نقطه عطف تازه ای را در سیر حرکت تاکنونی مردم منعکس می کند و مختصات لحظه ی کنونی را نشان می دهد..
ذ- روحیه ی مردم نه تنها تدافعی نبوده، بلکه اعتماد به نفس و مقاومت فعالی را در متن فضای سیاسی جدید در برابر تعرض همه جانبه رژیم به نمایش گذاشته است.
۵- حرکت های امید بخش مردم که با استفاده از فرصت سیاسی و مساعد ناشی از انقلاب های عرب، و در اعتراض به دستگیری رهبران اصلاح طلب شعله ور شده بوداز چارچوب ظرفیت ها و پلاتفرم اصلا ح طلبان- چه در دور قبلی و چه در دور جدید- فراتر رفته وکلیت نظام را نشانه گرفته است . همین خودبیانگر تناقضی آشکار است.تناقض بین رادیکال شدن شعارهااز یک سو و چهارچوب قالب تنگ برنامه رهبران اصلاح طلب از سو ئی دیگر،این خود مو جب گردیده تا اصلاح طلبان وادار شوند به باز بینی منشور خود. ویراست دوم منشور سبز اما نشان می د هد که پروژه ی آن ها کماکان بازسازی جمهوری اسلامی ولو با تعدیل هایی در اصل ولایت فقیه است و اجرای "بدون تنازل قانون اساسی" هم چنان "چشم اسفندیار" طرح آن ها به شمار می رود. شکاف بین محتوای رادیکال جنبش(جهت گیری علیه کلیت نظام) با گفتمان ورهبری اصلاح طلبان وگرایشات همسوباآن مهمترین تناقض وچالش صفوف درونی جنبش را تشکیل می دهد. موج سواری برروی جنبش ساختارشکن وانقلابی ،حتی اگرمستلزم اندکی فراتررفتن ازظرفیت رسمی این جریان جهت کنترل جنبش وهدایت آن در چهارچوب نظام وقانون اساسی آن باشد،امری ضروری تلقی می شود.اما این تلاش قادر نیست بر این تناقض بزرگ فائق آید .هم از این روست که اصلاح طلبی در شرایطی که دو قطب رادیکال در برابر هم صف آرائی میکنند،نا بهنگا م ترین پروژه سیاسی به شمار می رود.پروژه ای که از شکوفائی جنبش اعتراضی جلو گیری میکند، حرکت مردم را کند میکند و مانع پیشر وی آنان میشود.
۶- پاسخ رژیم اسلامی به فراز تازه ای از خیزش مردم سراسیمه و واکنشی بود. آنها پس از غافلگیری اولیه، ماشین سرکوب خود را دیوانه وار به کار انداخته و به انتقام گیری دست زده اند. موج دستگیری معترضان و تهدید و ارعاب فعالان سیاسی، تاکتیک بزدلانه آدم ربایی و... یکی پس از دیگری در دستور کار رژیم قرار گرفت. در کنار این اقدامات وجه مشخصه ی دیگری هم خود را نشان داد و آن میدان داری محافظه کاران سنتی است. بروز حرکت بزرگ در ۲۵ بهمن در عین حال شکاف اردوی محافظه کاران را تعمیق بخشیده و پایان همسویی راست سنتی زیر فشار بیت رهبری از راست مصلحت گرا را می تواند رقم بزند. انتخاب مهدوی کنی به ریاست مجلس خبرگان یکی از جلوه های این شکاف به شمار می رود.
۷- همانگونه که تجربه شکست انقلاب بهمن نشان داده است، مهمترین خطردرونی برای یک جنبش انقلابی،غلبه روحیه "همه باهم" یعنی تجمع توده وارمردم حول یک رهبروگفتمان بیگانه با ماهیت پیشرونده جنبش وادغام ومنفعل ساختن سایرگرایشات درزیرچتروهژمونی آن گفتمان است .این سخن به معنای نفی رهبری سیاسی – دمکراتیک نیست . برای فایق آمدن بر این خطر ،لازم است جریانات وجنبش های مدافع آزادی و برابری اجتماعی در صفی مستقل ومتمایزدرمتن جنبش عمومی ضد استبدادی حضورداشته و مطالبات ضد استبدادی را با مطالبات پایه ای خود پیوند بزنند. تنها از این طریق است که میتوان موقعیت گفتمان سوسیالیسم ومبارزه برای آزادی وبرابری اجتماعی ، نان و آزادی را دربرابر گفتمان اصلاح طلبی و لیبرالی، تقویت کرد.
٨- -جنبش های مدنی و اجتماعی هم چون زنان و جوانان... در عین حال که می باید با هویت مستقل خود در صحنه نبرد حاضر شوند، اما بدون همکاری فعال و سازمان یافته مابین این جنبش ها و ایجاد جنبشِ جنبش ها آن ها قادر نخواهند بودبه نیرویی کارساز در کارزار سیاسی موجود تبدیل شوند. چپ باید از مبارزه همه این نیروها دفاع کند و برای الزمات این دفاع پروژه-ی روشنی داشته باشد. بنابراین در شرایط کنونی بحث بر سر این نیست که جنبش های اجتماعی باید وارد میدان نبرد شوند، بلکه مساله مرکزی صحنه ی سیاسی ایران این است که الزامات حضور آن ها چگونه فراهم می شود. به سخن دیگر نه ضرورت آمدن این جنبش ها، بلکه راه به میدان آمدن آن ها پرسشی است که باید پاسخ شایسته خود را دریافت کند. به راستی بدون دفاع از خواست های پایه ای این جنبش ها و ادغام آن در منشور عام جنبش، جلب همدلی و همکاری در نبرد علیه رژیم اسلامی چگونه قابل تصور است؟
در نتیجه ، سازمانیابی نیروهای اجتماعی انقلاب از نان شب ضروری تر است . به میدان آمدن طبقه کارگر به عنوان نیروئی تعیین کننده که میتواند کار رژیم را یکسره کند . سازماندهی تهید ستان شهری و مجهز کردن آنان ّبه آگاهی و روشنائی میتوانند نقش مثبتی در پا گرفتن و تعمیق انقلاب داشته باشند . کار درون نیروهای مسلح نظام اهرم دیگری است که برای روز قطعی جدال می تواند ضربه نهایی را وارد کند . سازمان یابی نیروهای اجتماعی یاد شده بدون پیوند با بخش هایی دیگری از جامعه و تنگ تر کردن حلقه مبارزه ی مدنی جنبش های اجتماعی زنان، جوانان... دور رژیم اسلامی به تنهایی کارساز نیست و باید در ترکیب با یک دیگر به پیش روند.
۹- بی شک رویکرد به ضرورت واهمیت انقلاب یکی ازنکات جالب ومثبت تحولات جاری است. با این همه درطی بیش ازسه دهه ماشاهد سم پاشی مداوم توسط اصلاح طلبان اعم ازحکومتی وغیرحکومتی علیه انقلاب وترویج وتبلیغ درکی نادرست وانحرافی ازمبارزه مسالمت آمیزومبارزاتی مدنی بوده ایم که درآن هرگونه مقاومت وایستادگی دربرابرتعرض رژیم به معنی خشونت طلبی وعدول ازپرنسیپ های مبارزه مسالمت آمیزمذموم تلقی شده است. واین درحالی است که تجارب ونمونه های فراوانی نشان میدهندکه خشونت اساسا ازسوی رژیم وحکومت ها برمردمی که بااشکال مسالمت آمیزبه مبارزه پرداخته اند صورت گرفته ومادامیکه راه های مسالمت گشوده باشند، توده های مردم رغبتی به استفاده از شیو های خشن مبارزه نشان نمی دهند.
ازهمین رو ما ضمن دفاع ازآرمان انسانی جهانی بدون خشونت واعلام انزجار خویش علیه خشونت ورزی وتأکید براینکه همواره این حکومت ها و دشمنان مردم هستند که مدافع کاربرد خشونت وتحمیل آن به مردم هستند ،مقاومت فعال دربرابرآن را باهدف دفع خشونت وپیشبردمطالبات به حق خود را مغایردفاع ازمبارزات مسالمت آمیزنمی دانیم . بدیهی است که تأکید اصولی برمقاومت فعال دربرابراعمال خشونت ودفع آن، به معنی نادیده گرفتن موازنه قوا ویا افتادن به دام خشونت متقابل وعکس العمل های کور وانتقام گیرانه نیست . انقلاب برای سرنگونی نظام هائی که حاضر به شنیدن صدای مردم ومطالبات به حق آنها نیستند حق مردم است.
۱۰- ضرورت تبلیغ وپیشبرد گفتمان سوسیالیستی وپیوند نان وآزادی
همانطورکه دراسنادگوناگون سازمان بکرات مورد تأکید قرارگرفته است، سوسیالیسم ودموکراسی جدا ازهم نیستند و چپ در حالی که نمی باید نسبت به ذره ای از اصلاحات در شرایط زندگی مردم بی تفاوت بماند ، موظف است چرائی ضرورت در هم شکستن ساختارهای مسلط و عبور از نظام سرمایه داری را برای تکوین دمکراسی رادیکال یا سوسیا لیسم البته نه با منطق چوبی ، بلکه با استفاده از منطق دمکراتیک نشان دهد. ما برای چنین بدیلی مبارزه می کنیم. ازهمین رو دراینجا یک باردیگرمصوبه کنگره چهاردهم را به عنوان راهنمای عمل خود مورد تأکید قرارمی دهیم:
برای سازمان ما که خود را جزیی از جنبش بزرگ و متنوع نیروی کار و زحمت می داند و برای خودرهانی و ساختن دنیای دیگر از همین امروز مبارزه می کند، و در شرایطی که گفتمان سوسیالیستی در جنبش عمومی از موقعیت درخوری برخوردار نیست، اهمیت مبارزه برای تقویت گفتمان سوسیالیستی و شکل گیری بلوک طبقاتی معطوف به سوسیالیسم روزافزون می شود. ازاین رو:
الف- برای پیش برد این مبارزه، هم کاری و هم راهی همه ی مبارزان ضد سرمایه داری و مدافعان مبارزه برای سوسیالیسم از همین امروز، یک ضرورت حیاتی و غیرقابل چشم پوشی است و ما بیش از هر زمان دیگر برآن پای می فشریم.
ب- در مسیر این مبارزه، و برای سرنگون کردن حکومت اسلامی و دفاع از حقوق و آزادی های مردم، با همه ی نیروهای آزادی خواه هم راه و هم گام می شویم.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی!
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم!
کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
ششم فروردین ۱۳۹۰
|