مرگ و اخراج کارگران رشت در آستانه سال جدید



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۹ فروردين ۱٣۹۰ -  ٨ آوريل ۲۰۱۱


مرگ فجیع کارگر کفاش

روز ۲۹ اسفند سال ٨۹ محسن زمردی کارگر ۲۲ ساله مغازه کفاشی بنا به توصیه استاد خود به مغازه برگشت. قرار بود وی سه جفت کفش مشتریان را آماده کند. گرچه محسن در ابتدا امتناع کرد و آن را به بعد از تعطیلات عید موکول نمود اما استاد و صاحب مغازه اصرار ورزید. محسن کارگری زحمتکش و از یک خانواده کارگری بود و در رودربایستی ماند و قبول کرد. به همین منظور ساعت ۷ غروب روز ۲۹ اسفند سال ٨۹ به مغازه و کارگاه کفاشی رفته و شروع به کارکرد. در حدود ساعت ٣۰/٨ دقیقه بود که چراغ والر نفت سوز داخل کارگاه در اثر رفت و آمد محسن برگشت و کارگاه آتش گرفت. محسن اقدام به خاموش کردن آتش کرد که در نتیجه دچار سوختگی شدید(در حدود ۶۵درصد) شد و به بخش سوختگی بیمارستان پورسینای رشت منتقل شد.
ایام عید بود و خودتان بهتر از وضعیت بیمارستان ها خبر دارید. عدم رسیدگی به محسن و شستشو نکردن نقاط سوخته شده وی مانند پاها و نواحی اطراف شکم منجر به عفونت شد و محسن جوان با تمامی آرزوهایش در سن ۲۲ سالگی در تاریخ ٨/۱/۹۰ کشته شد و پس از یکروز که جسد وی در پزشکی قانونی رشت جهت کشف علت مرگ ماند در روز ۱۰/۱/۹۰ به خاک سپرده شد. محسن از سنین ۱۴-۱۵ سالگی به کارگری پرداخت و کارگر ماهری در دوخت و دوز کفش بود. محسن بیمه هم نبود. کارفرما و صاحب مغازه وی در کمربندی بهشتی امتداد پل جماران - کوچه ولی عصر - محله کسبخ سابق فردی به نام محمد رضا مقدم است. خانواده محسن از کارفرمای وی شکایت کرده اند . هجوم کالاهای چینی مخصوصاً کفش و کیف ارزان عامل از رونق افتادن این تولید داخلی شده است و هزاران کارگر کیف و کفش در چندین سال اخیر بیکار شده و یا با نازلترین دستمزد در کارگاه هایی مشغول به کار می شوند و هرازگاه ما شاهد چنین حوادثی هستیم تا بخش تجاری سرمایه از خاکسترنشین کردن این کارگران با آوردن کالاهای ارزان قیمت چینی به سودهای هنگفتی برسد. این هم شکلی از "عدالت" سرمایه داری اسلامی است.


اخراج ۱٨ کارگر و مهندس شرکت ژیان
همان طور که قبلاً اشاره کرده ایم، شرکت ژیان یک شرکت پروژه ای و به فردی ضدکارگر به نام آذری متعلق است. آذری از بستگان مسئولان جمهوری اسلامی است و به دلیل همین رابطه خونی ساده توانسته با ثبت شرکت به عنوان شرکت ساختمانی از پرداخت مالیات بگریزد. در گزارش قبلی گفتیم که شرکت در شهرهای شیراز، کیش، بندرعباس و رشت و... دارای فعالیت گسترده در راه سازی و امور پروژه ای است . شرکت دارای ۷۰ نفر پرسنل است که از این تعداد ۴۰ نفرشان کارگر و مستقیماً مشغول به کارند.
این شرکت از طریق ضد و بندهای خویشاوندی اش توانسته بخشی از پروژه بانک جهانی برای جداسازی آب ازفاضلاب را در اختیار بگیرد و حاصل آن سود سرشاری است که به جیب کارفرما یعنی همان آذری ضدکارگر می رود. در روز ۲٨ اسفند سال ٨۹ ، ۱٨ تن از کارگران و مهندسان اخراجی شرکت برای درخواست مطالبات معوقه حدود ۴ ماه پایانی سال ٨۹ به دفتر عبداله زاده نماینده کارفرما رفته و با وی به مذاکره نشستند که پس از ساعت ها مذاکره نتوانستند حقوق معوقه خود را دریافت کرده در نتیجه فردای آن روز به استانداری رفته و شکایت خود را تسلیم استاندار جدید گیلان به نام سعادتی پاسدار کردند که به آن ها قول داده شد که بعد از عید به مشکلاتشان رسیدگی می شود.
راستی چرا باید افرادی نظیر کارفرما و مالک این شرکت به علت رابطه خونی با سران و مسئولان کشور از مصونیت کافی جهت استثمار و عدم پرداخت مطالبات معوقه کارگران برخوردار باشند و در مقابل بلندگوها با سخن گفتن از جهاد اقتصادی و کار مضاعف و عدالت اجتماعی و غیره گوش کارگران را پر کنند و مهم تر این که دل به حال مردمان تحت ستم کشورهای دیگر سوزانده و اشک تمساح بریزند و یقه درانی کنند؟

منبع: فعالان ضدسرمایه داری گیلان