•
نگاه سرد تو بر گرمای چشمخانهام
گره میخورد
سرمایش را حریف نمیشوم،
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۰ فروردين ۱٣۹۰ -
۹ آوريل ۲۰۱۱
باز در سایهی صنوبر هزار ساله
نگاهت مات
به چه می اندیشی
در انزوای صندلی
که درودگر پیر
از سپری عتیقه
ساخته
و در ناباوری کهنسالی
پرداخته
در پهنهی منجمد کبود چیزی نمیجنبد؟
نگاه سرد تو بر گرمای چشمخانهام
گره میخورد
سرمایش را حریف نمیشوم،
با دو نگاه
جز خط خاکستری افقی دلگیر
چیزی نمی بینیم
آه چشم انداز سرکش
پرده از چهر برگیر
خوشههای پر جوانهی وحشی
که مدام پستان ابر را می مکید
چنگ در گیسوان خورشید
در هسته اش آتش میریزید
کجایید؟
بر خیز که بر آسمان پُر پاییز
پرواز فوج فوج پرندگان ناشناس
در خراشی
چرت تُندری را
آنسوی کبود پاره میکند
پاره ابری
نه کجاوهی کلئوپاترا،
سایهی زورقی را
در چمنزار ارغوان تا دریا میراند
در نیل موجی تازه جان میگیرد
میدانم
که بر کشتزارهای سحرگاهی
از دار مردان همسایه
هنوز ژاله میبارد
آه، نقش سفیدای قله ای در دریاچه
که ماهیان یاد آغوش برکه را
ٰآه میکشند در سرمایش
و سایهی لرزان سبز بید در آب
ترنم کودکانهی وهم غوکی
با اینهمه
ارابهی خدایان
پشت پرچین دروازهی فلات
در انتظار اسبی تازه نفس
خمیازه میکشد
چون آسیابهای آبی
که برای آبشار باورهایت
فریب فوارههای کوچک حوضچه را
قهقهه میزنند و نمیچرخند.
مرضیه شاه بزاز
مارس ۲۰۱۱ آتلانتا
|